قیام مختار

مقاله قابل قبول
رده ناقص
بدون جعبه اطلاعات
استناد ناقص
شناسه ارزیابی نشده
از ویکی شیعه
(تغییرمسیر از قیام مختار ثقفی)
قیام مختار
بخشی از قیام‌های تحت تأثیر قیام امام حسین(ع)
پرده نقاشی قیام مختار- اواخر قاجاریه- محفوظ در حسینه نور محله دارقاضی کن تهران
پرده نقاشی قیام مختار- اواخر قاجاریه- محفوظ در حسینه نور محله دارقاضی کن تهران
زماناز ۶۶ق تا ۶۷ق
مکانکوفه
مختصاتعراق عرب
نتیجهشکست قیام توسط آل‌زبیر
علت جنگخون‌خواهی امام حسین(ع)
تغییرات سرزمینیعراق عرب
جنگندگان
طرفین جنگعبدالله بن زبیر
مختار بن ابی‌عبید ثقفی
فرماندهان
فرماندهان جنگمصعب بن زبیر
تلفات
خساراتکشته‌شدن مختار بن ابی‌عبید ثقفی و شکست قیام


قیام مُختار جنبشی به رهبری مختار بن ابی عبید ثقفی با هدف خون‌خواهی از شهدای کربلا بود. این قیام پس از قیام توابین در سال ۶۶ قمری در کوفه شروع شد و در آن بسیاری از عاملان شهادت امام حسین(ع) و یارانشان از جمله عبیدالله بن زیاد، عمر بن سعد، شمر بن ذی الجوشن و سنان بن انس کشته شدند. قیام مختار با نام محمد بن حنفیه صورت گرفت.

هدف قیام

مختار در زمان واقعه کربلا در زندان بود. او پس از آزادی به دنبال انتقام از قاتلان امام حسین(ع) برآمد. ابتدا با عبدالله بن زبیر که در حجاز به مبارزه با یزید بر خاسته بود، همراه شد،[۱] ولی در بین راه وی را هم‌عقیده خود ندید و از او فاصله گرفت و برای برپایی قیام راهی کوفه شد.[۲]

همراهی با عبدالله بن زبیر

مختار که پیشتر با عبدالله بن زبیر دیدار کرده بود، در پاسخ به پیشنهاد اطرفیان به بیعت با عبدالله اظهار داشت که هدف عبدالله با هدف او همراه نیست و بدین رو، بیعت با او به صلاح نیست.[۳] ولی با اصرار اطرفیان به دو شرط با عبدالله بن زبیر بیعت کرد: شرط اول: عبدالله بن زبیر در کارها با او مشورت کند و به تنهایی کاری انجام ندهد،[۴] و با او مخالفت نکند.[۵] شرط دوم: بالاترین منصب را در حکومت به مختار بدهد.[۶] هنگام حمله سپاه یزید به مکه و محاصره عبدالله بن زبیر، مختار در کنار وی با یزیدیان می‌جنگید. به گفته برخی منابع، وقتی مختار دید که عبدالله با او به حیله و مکر معامله می‌کند[۷] و ادعای خلافت دارد، از او کناره گرفت و راهی کوفه شد تا مقدمات قیام را فراهم کند.[۸]

ملاقات با محمد بن حنفیه

مختار قبل از حرکت به سوی کوفه با محمد بن حنفیه دیدار کرده و از قصد خود یعنی قیام وی را مطلع نمود، و از وی کسب تکلیف کرد، محمد بن حنفیه در جملاتی کلی به وی اجازه داد و در ضمن از وی خواست تا تقوا را فراموش نکند.[۹] بلاذری گزارشی را نقل می‌کند که به صراحت از اذن محمد بن حنفیه به مختار در اصل قیام خبر می‌دهد.[۱۰]

در مسیر کوفه

مختار از مکه عازم کوفه شد، در بین راه در محله‌ای نزدیک کوفه بر مصائب امام حسین(ع) گریه کرده و به سوگواری پرداخت، تا آنکه شیعیان وی را دیدند و به او گرویدند،[۱۱] مختار روز جمعه به رود حیره رسید و در آن غسل کرده، خود را خوشبو نمود، و عمامه بر سر نهاد، و شمشیر بیاویخت و به مسجد سکون در میدان کنده رفته و از هر کجا که می‌گذشت مردم را بشارت به پیروزی می‌داد.[۱۲]

ورود به کوفه

ورود مختار به کوفه شش ماه پس از مرگ یزید و در نیمه رمضان بود.[۱۳]هم‌زمان ابن زبیر، عبدالله بن مطیع را به عنوان والی به کوفه فرستاده بود.[۱۴]

مختار و قیام توابین

مختار پس از ورود به کوفه با دعوت سلیمان بن صرد و قیام توابین مواجه شد، از آنجا که سلیمان را برای قیام مناسب نمی‌دید از همکاری با آنان خوداری کرد، وی به کوفیان نیز می‌گفت سلیمان در زمینه جنگ تجربه نداشته و رموز جنگ را نمی‌داند، عمر بن سعد نیز نزد حاکم کوفه رفته و از بی ضرر بودن توابین و در مقابل، خطرآفرین بودن مختار سخن گفت.[۱۵] بدین جهت در هنگام وقوع قیام توابین، مختار در زندان عاملان عبدالله بن زبیر بود.[۱۶]

بقایای توابین

پس از شکست قیام توابین، مختار در نامه‌ای بازماندگان قیام را به بیعت با خود دعوت کرد، آنان نیز ضمن پاسخ مثبت به درخواست مختار، به وی پیام دادند حاضرند به زندان حمله کرده و مختار را آزاد کنند، مختار از آنان خواست دست نگه دارند زیرا تا چند روز دیگر خود آزاد خواهد شد. وی نامه‌ای به عبدالله بن عمر شوهر خواهر خود صفیه بنت ابی عبید نوشت از وی خواست تا میانجی‌گری کرده و موجبات آزادی وی را فراهم کند، عبدالله بن عمر نیز چنین کرد و مختار از زندان آزاد شد.

تعهد به حاکم کوفه

حاکم کوفه، ابراهیم بن محمد، به هنگام آزادی مختار از وی تعهد گرفت که اقدامی علیه حکومت انجام ندهد و سوگند بخورد که اگر اقدامی علیه حکومت انجام داد، هزار شتر قربانی کرده و بردگان خود از زن و مرد همه را آزاد نماید، مختار نیز سوگند یاد کرد و از زندان آزاد شد.[۱۷]

پس از آزادی گفت قربانی کردن هزار شتر در مقابل هدف من چیز کوچکی است و همچنین حاضرم به هدفم برسم و هرگز مملوکی نداشته باشم. این را گفت و به راهش ادامه داد.[۱۸]

مقدمات قیام

با توجه به اینکه عمال حکومتی رفتار مختار را زیر نظر داشتند، مختار ابتدا به طور مخفیانه افرادی را برای جمع‌آوری نیرو مامور کرد، نمایندگان مختار و نزدیکان او عبارت بودند از:

نمایندگی محمد بن حنفیه

مختار در کوفه اعلام کرد که من نماینده محمد بن حنفیه هستم و خود را امین، وزیر و امیر از طرف وی نامید که به دستور او برای مبارزه با ملحدین و انتقام خون اهل بیت قیام نموده است.[۱۹]

تردید در ادعای مختار

عده‌ای از شیعیان در خانه سعر بن ابی سعر حنفی جمع بودند، عبدالرحمان بن شریح، گفت: مختار ادعا دارد که نماینده محمد بن حنفیه است، خوب است خودمان به مدینه برویم و از صحت ادعای مختار آگاه شویم.[۲۰]

دیدار کوفیان با بن حنفیه

نمایندگان که در راس آنان عبدالرحمن بن شریح قرار داشت عازم مدینه شده و با محمد بن حنفیه ملاقات کردند و جریان قیام مختار و نمایندگی وی از جانب محمد را جویا شدند، محمد جواب داد: به خدا سوگند دوست دارم خدا به وسیله هرکس از بندگان خود انتقام ما را از دشمنانمان بگیرد.[۲۱]

علامه مجلسی از ابن نما نقل می‌کند که محمد بن حنفیه آنان را به نزد امام سجاد(ع) برد، تا کسب تکلیف کنند، امام سجاد(ع) فرمود: عموجان اگر یک بنده‌ای از زنگبار به حمایت ما برخیزد بر مردم واجب است او را یاری نمایند و من تو را در این امر نماینده قرار دادم پس آنچه به صلاح است انجام ده.[۲۲]

آنان از مدینه بیرون آمدند و گفتند همانا امام زین العابدین و محمد بن حنفیه به ما اذن دادند.[۲۳] و پس از بازگشت ادعای مختار را تصدیق کردند.[۲۴]

شاید بنا بر همین روایت است که بعضی از علمای بزرگ شیعه مثل آیه الله خویی[۲۵] و مامقانی[۲۶]، قیام مختار را با اذن خاص امام زین العابدین(ع) می‌دانند.

نقش ابراهیم بن مالک اشتر

مختار برای پیشبرد اهداف قیام به پیشنهاد سران شیعه از ابراهیم بن مالک اشتر برای همراهی در قیام دعوت به عمل آورد.[۲۷] ابراهیم ابتدا مردد بود ولی پس از دیدن نامه محمد بن حنفیه مبنی بر حمایت مختار و شهادت عده‌ای از بزرگان شیعه بر صحت نامه با مختار بیعت کرد.[۲۸] وی به عنوان شخصیت دوم قیام نقش مهمی در قیام ایفا نمود.[نیازمند منبع]

تاریخ شروع قیام

با برنامه‌ریزی‌های سران قیام، ابتدا بنا بود در پنج شنبه ۱۴ ربیع‌الاول قیام آغاز شود[۲۹] ولی با درگیری زود هنگام ابراهیم با ایاس بن مضارب فرمانده نیروهای نظامی کوفه و کشتن وی قیام در سه شنبه ۱۲ ربیع‌الاول سال ۶۶ قمری شروع شد.[۳۰]

شعار

مختار به عبدالله بن شداد فرمان داد با شعار یا منصور امت یعنی‌ ای پیروز بمیران قیام را آغاز کند،[۳۱] این شعار پیامبر(ص) در جنگ بدر[۳۲]و غزوه بنی‌مصطلق[۳۳] بود یکی از شاخصه‌های قیامهای بعدی شیعی نیز همین شعار بوده است. این شعار بعدها در قیام‌های زید بن علی،[۳۴] محمد نفس زکیه، ابراهیم بن عبدالله، نیز مورد استفاده قرار گرفت، همچنین مختار به سفیان بن لیلی و قدامه بن مالک دستور داد که از شعار یا لثارات الحسین یعنی‌ ای خونخواهان حسین استفاده کنند.[۳۵]

پس از آن قیام علنی شده و نهایت پس از چند روز درگیری به فرار عبدالله بن مطیع حاکم کوفه منجر شد.[۳۶]عبدالله بن مطیع از طرف عبدالله بن زبیر به عنوان حاکم جدید کوفه منسوب شده بود تا بر قیام غلبه کند.[۳۷]

ورود به قصر کوفه

جمعه ۱۵ ربیع‌الاول سال ۶۶ قمری مختار وارد قصر کوفه شده و نماز جمعه به امامت وی اقامه شد، وی قبل از نماز دو خطبه ایراد کرده و در آن اهداف قیام را تبیین کرد، و پس از آن مراسم بیعت برگزار شد.[نیازمند منبع]

تقسیم مناصب حکومتی

انتقام از قاتلان

نام مجرم جرم نحوه مجازات
عمر بن سعد فرماندهی کل لشکر یزید باضربات شمشیر و جدا کردن سر از بدن
حفص بن عمر بن سعد همکاری با عمر بن سعد که پدرش بود جدا کردن سر
شمر بن ذی الجوشن فرمانده پیاده نظام وجنایات متعدد کشته شدن در درگیری و جداشدن سر
سنان بن انس بریدن راس امام حسین(ع) قطع انگشتان و بریدن دست پا وانداختن در دیگ
خولی بن یزید حامل سر امام و جنایات متعدد انداخته شدن در آتش
بجدل بن سلیم کلبی بریدن انگشت امام قطع انگشتان و قطع دست وپا
حرمله بن کاهل اسدی تیر انداز کربلا و جنایات متعدد قطع دست وپا وانداختن در آتش
حکیم بن طفیل قاتل حضرت عباس(ع) میخ زدن به دست پا و تیر باران کردن
مرة بن منقذ قاتل حضرت علی اکبر(ع) قطع دست و فلجی تا آخر عمر
زید بن رقاد جهنی تک تیر انداز و جنایات متعدد سنگسار و تیر باران
عمرو بن صبیح قاتل عبدالله بن مسلم هلاکت با ضربات نیزه
عبدالله بن اسید جهنی شرکت فعال در کربلا گردن زدن
حمل بن مالک محاربی شرکت فعال در کربلا گردن زدن
رقاد بن مالک بجلی غارت اموال امام گردن زدن در ملاعام
عمرو بن خالد بجلی غارت اموال امام گردن زدن در ملاعام
عبدالرحمان بن بجلی غارت خیمه و لباس امام گردن زدن در ملاعام
عبدالله بن قیس خولانی شرکت در جنگ وغارت اموال گردن زدن در ملاعام
مالک بن نسیر غارت کلاهخود امام قطع دو دست و پا
عثمان بن خالد جهنی قاتل عبدالرحمان بن عقیل زدن گردن و سوزاندن
زیاد بن مالک شرکت فعال در جنگ غارت لباس شخصی امام گردن زدن در ملاعام
عبدالرحمان بن ابی خشکاره شرکت فعال در جنگ و غارت لباس شخصی امام گردن زدن در ملاعام
اسحاق بن حویه تاختن اسب بر بدن امام میخ کردن دست و پا به زمین
رجا بن منقذ عبدی تاختن اسب بر بدن امام میخ کردن دست و پا به زمین
سالم بن خثیمه تاختن اسب بر بدن امام میخ کردن دست و پا به زمین
واحظ بن ناعم تاختن اسب بر بدن امام میخ کردن دست و پا به زمین
صالح بن وهب تاختن اسب بر بدن امام میخ کردن دست و پا به زمین
هانی بن ثبیت تاختن اسب بر بدن امام میخ کردن دست و پا به زمین
اسید بن مالک تاختن اسب بر بدن امام میخ کردن دست و پا به زمین

اجابت نفرین امام سجاد(ع)

منهال بن عمرو اسدی می‌گوید در مدینه خدمت امام سجاد(ع) رسیدم، امام از حرمله پرسید، گفتم هنگامی که در کوفه بودم زنده بود، امام فرمود:

«...اللهم اذقه حرالحدید، اللهم اذقه حرالحدید، اللهم اذقه حرالنار...».[۳۸]

خدایا داغی آهن را بر او بچشان،...خدایا داغی آتش را بر او بچشان. منهال میگوید به کوفه آمدم دیدم حرمله گرفتار شده و نفرین امام مستجاب شد

امان‌نامه عمر بن سعد و قتل وی

عمر بن سعد، عبدالله بن جعده را که از نزدیکان حضرت علی(ع) بود به نزد مختار فرستاد تا برای وی امان گیرد، مختار بنا بر مصالحی به وی امان داد به شرط آنکه از خانه خویش خارج نشود و همچنین اشتباهی از وی سر نزند. محمد بن حنفیه از آزادی عمر بن سعد اظهار نگرانی کرد. وقتی خبر این نگرانی به مختار رسید، مختار در جمعی که نزدیکان عمربن سعد بودند از کشتن عاملان اصلی جریان کربلا در روزهای آینده خبر داد.[۳۹] عمر بن سعد روزی از خانه خارج شد و به مکان دیگری رفت و سپس به خانه خویش بازگشت. وقتی این خبر (خروج عمر بن سعد از خانه که به منزله نقض پیمان‌نامه‌اش بود) به مختار رسید، مختار از این فرصت استفاده کرد و ابوعمره را برای کشتن عمر بن سعد به منزلش فرستاد و ابوعمره پس از کشتن وی، سرش را برای مختار آورد.[۴۰]

در نقلی دیگر، ابوعمره، یعنی همان کیسان، مخفیانه به سوی خانه عمربن سعد در کوفه رفت و او را غافلگیر کرد و گردن زد و سرش را برای مختار برد.[۴۱] با این حال بنابر آنچه دینوری گفته، یکی از یاران مختار، عمر بن سعد را اسیر کرد و نزد مختار برد و سپس کیسان به دستور مختار او را گردن زد.[۴۲]

جنگ با حکومت شام

اکثر قاتلان شهدای کربلا که در کوفه بودند به هلاکت رسیده و اندکی موفق به فرار شده و جان سالم به در بردند. پس از آن مختار به عزم مجازات عاملان اصلی شهادت امام حسین(ع) یعنی بنی امیه به فکر مقابله با حکومت شام افتاد. بنا بر برخی از گزارش‌ها پس از کشتن قاتلان امام حسین(ع) بزرگترین آرزوی مختار تجهیز و فرستادن سپاه ابراهیم به سوی شام بود.[۴۳]

اعزام ابراهیم بن مالک

مختار دو روز پس از قلع و قمع قاتلان امام حسین(ع) در ذی الحجه سال ۶۶ قمری ابراهیم را بدرقه کرده و به سوی شام فرستاد.[۴۴]از آن طرف نیز عبیدالله بن زیاد با لشکر زیادی برای مقابله با ابراهیم عازم شد و دو لشکر در نزدیکی‌های موصل به هم برخورد کردند.[نیازمند منبع]

لشکر ابراهیم ۱۲۰۰۰هزار نفر که از این تعداد ۸۰۰۰ نفر ایرانی و ۴۰۰۰ عرب زبان بودند،[۴۵] در بعضی از گزارش‌ها تعداد لشکر ابراهیم را از ۲۰۰۰۰ تا ۳۰۰۰۰نفر تخمین زده‌اند.[۴۶]

رویارویی با ابن زیاد

لشکر ابراهیم با لشکر ۸۰هزار نفره ابن زیاد[۴۷] در اطراف موصل به هم رسیدند، در این جنگ که با پیروزی ابراهیم همراه بود، افرادی همچون عبیدالله بن زیاد، حصین بن نمیر و شرحبیل بن ذی الکلاع، به هلاکت رسیدند.[۴۸] کشته شدن عبیدالله بن زیاد در روز عاشورای سال ۶۷هجری بود.[۴۹]

جسد عبیدالله بن زیاد را به آتش کشیدند،[۵۰] و سر وی را به کوفه نزد مختار و وی از آنجا به مدینه برای امام سجاد(ع) و محمد بن حنفیه فرستادند.[۵۱]

سر ابن زیاد در مدینه

هنگامی سر ابن زیاد به محضر امام سجاد(ع) رسید امام در حال تناول غدا بود، امام سجاد در این باره می‌فرماید:

«...ادخلت علی عبیدالله بن زیاد و هو یتغذی و راس ابی بین یدیه و قلت: اللهم لاتمتنی حتی‌ترینی راس ابن زیاد...».[۵۲]

هنگامی که ما را بر ابن زیاد وارد کردند، او در حال غذا خوردن بود و سر پدرم در مقابلش بود، پس گفتم: خدایا زنده باشم و ببینم روزی که سر ابن زیاد در مقابل من قرار دارد.

سپاه خشبیه

عبدالله بن زبیر، محمد بن حنفیه و عبدالله بن عباس و ۱۷ نفر از بنی هاشم از جمله حسن مثنی را در غاری به نام شعب عارم زندانی کرد و تهدید کرد اگر بیعت نکنند آنها را در آتش می‌سوزاند، محمد بن حنفیه پیامی به مختار فرستاد و از وی کمک خواست، مختار نیز سپاهی که تنها سلاحشان چوب بود به مکه فرستاد و آنان بنی هاشم را رها کردند، این گروه به خشبیه یعنی چوب‌داران معروف شدند.[۵۳] مسلح شدن به چوب از آن جهت بود که احترام مکه را نگه دارند و با شمشیر وارد آن شهر مقدس نشوند.[۵۴]

عروه بن زبیر در توجیه کار برادرش نسبت به آتش زدن بنی هاشم گفت: «او این کار را برای این کرد که تفرقه و پراکندگی ایجاد نشود و مسلمانان با هم اختلاف نکنند و آنان (بنی هاشم) نیز به اطاعت او در آیند و در نتیجه با هم متحد شوند همانطور که عمر بن خطاب این کار را با بنی هاشم کرد وقتی آنان از بیعت با ابوبکر درنگ کردند.»[۵۵]

جنگ مصعب و مختار

عده‌ای از قاتلان امام حسین(ع) موفق به فرار شدند، آنان که در راسشان محمد بن اشعث و شبث بن ربعی بودند، به سوی بصره رفته و مصعب بن زبیر را به جنگ با مختار تحریک کردند.

جنگ بیرون کوفه

دو گروه ابتدا در منطقه‌ای به نام مذار با هم روبرو شدند، سپاه مختار به فرماندهی احمر بن شمیط و معاونت عبدالله بن کامل و حضور ابوعمره کیسان و سپاه مصعب به فرماندهی مصعب و حضور مهلب بن ابی صفره وارد جنگ شده که در این جنگ سپاه مختار شکست سختی خوردند، ابن شمیط، ابن کامل و ابوعمره و تعداد زیادی از ایرانیان کشته شدند.[نیازمند منبع]

سپس جنگی با حضور مختار در بیرون کوفه در گرفت که در آن جنگ نیز نیروهای مختار شکست بزرگی خورده و به سوی کوفه عقب نشینی کردند، در این جنگ محمد بن اشعث کشته شد.[نیازمند منبع]

جنگ داخل شهر

نیروهای مصعب به سوی شهر پیشروی کرده و پس از درگیری‌هایی در داخل شهر موفق شدند نیروهای مختار را شکست داده و دار الاماره را محاصره کنند، ۶۰۰۰ نفر همراه مختار داخل دارالاماره بودند، مختار به آنها پیشنهاد داد تا به دشمن حمله کرده و شرافتمندانه کشته شوند، ولی آنان نپذیرفتند.[۵۶]

قتل مختار

مختار به همراهی نوزده نفر از قصر بیرون آمده و پس از جنگ نابرابری به قتل رسید، این واقعه ۱۴ رمضان سال ۶۷ قمری اتفاق افتاد.[۵۷]

از جمله همراهان مختار که در این روز کشته شدند عبدالله و عبدالرحمان فرزندان حجر بن عدی[۵۸]و سائب بن مالک اشعری جد اشعریون قم بود.[۵۹]

سرانجام محاصره‌شدگان

کسانی که حاضر نشدند به دستور مختار عمل کرده و در درگیری با سپاه مصعب شرافتمندانه کشته شوند، پس از مختار هر ۷۰۰۰ نفر دستگیر و گردن زده شدند.[۶۰]

روزی معصب از کنار عبدالله بن عمر گذشت، عبدالله به وی گفت: تو همان کسی هستی که در یک روز ۶۰۰۰ نفر از اهل قبله را کشتی. مصعب جواب داد: آنان کافر بودند. عبدالله گفت: اگر به این تعداد فقط از گوسفندان ارث پدرت کشته بودی، این کار اسراف و حرام بود تا چه رسد به مسلمانان.[۶۱]

کشته‌شدن همسر مختار

مصعب پس از کشتن تمام اسرا به سراغ دو همسر مختار، ام ثابت دختر سمره بن جندب و عمره دختر نعمان بن بشیر رفت و از آنان خواست از مختار بدگویی کنند.[۶۲] ام ثابت چنین کرد و آزاد شد؛ اما عمره گفت خدا او را رحمت کند که بنده‌ای از بندگان صالح خدا بود؛ بدین جهت مصعب دستور قتل وی را صادر کرد و شخصی به نام مطر وی را به قتل رساند. یعقوبی می‌نویسد: مصعب نظر عمره را درباره مختار جویا شد، وی از مختار به نیکی یاد کرده و گفت «إنه کان تقیا، نقیا صواما» او پرهیزکار، پاکیزه و بسیار روزه‌دار بود، مصعب دستور قتل وی را داد. عمره اولین زن در اسلام بود که گردنش را زدند.[۶۳]

جستارهای وابسته

پانویس

  1. بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج‌۶، ص ۳۷۸-۳۷۷.
  2. رضوی اردکانی، ماهیت قیام مختار، ۱۳۷۸ش، ص ۲۶۲.
  3. بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۶، ص۳۷۸.
  4. مقدسی، آفرینش وتاریخ، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۹۰۷.
  5. تاریخ ابن خلدون، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص۳۷.
  6. طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۵۷۵.
  7. بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۳۱۷.
  8. مقدسی، آفرینش وتاریخ، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۹۱۰.
  9. بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۶، ص۳۸۰
  10. بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۶، ص۳۸۰.
  11. ابن اثیر، الکامل، ۱۹۶۵م، ج۴، ص۱۷۴.
  12. طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۵۷۸.
  13. تاریخ ابن خلدون/ترجمه متن،ج۲،ص:۴۳
  14. مقدسی، آفرینش وتاریخ، ۱۳۷۴ش، ج۲،ص۹۱۱؛ ابن خلدون، تاریخ، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص۴۴.
  15. ابن اثیر، الکامل، ۱۹۶۵م، ج۴، ص۱۷۲.
  16. مقریزی، إمتاع الأسماع، ۱۴۲۰ق، ج۱۲، ص۲۵۱.
  17. طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۶، ص۸-۹.
  18. ابن مسکویه، تجارب الأمم، ۱۳۷۹ش، ج۲، ص۱۳۷.
  19. مقریزی، إمتاع الأسماع، ۱۴۲۰ق، ج۱۲،ص۲۵۰.
  20. بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۶، ص۳۸۴.
  21. طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۶، ص۱۳-۱۴.
  22. مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۳۶۵.
  23. مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۳۶۵؛ جزایری، ریاض الأبرار، ۱۴۲۷ق، ج۱، ص۲۹۸.
  24. بلاذری،‌أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۶، ص۳۸۴؛ طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۶، ص۱۴.
  25. خوئی، معجم الرجال، ۱۳۷۲ش، ج۱۸، ص۱۰۰.
  26. مامقانی، تنقیح المقال، ۱۳۴۹ق، ج۳، ص۱۰۱.
  27. طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۶، ص۱۵.
  28. طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۶، ص۱۷.
  29. ابن مسکویه، تجارب الامم، ۱۳۷۹ش، ج۲، ص ۱۴۷.
  30. طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۶، ص۱۹-۲۰.
  31. بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۶، ص۳۰۹.
  32. مقریزی، امتاع الاسماع، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۱۰۶.
  33. ابن‌ عبد البر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۶۵۶.
  34. طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۷، ص۱۸۳.
  35. بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۶، ص۳۹۰.
  36. بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۶ ص۳۹۲؛ طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۶، ص۲۷.
  37. مقدسی، آفرینش وتاریخ، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۹۱۱؛ ابن خلدون، تاریخ، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص۴۴.
  38. اربلی، کشف الغمة، ۱۳۸۱ق، ج۲، ص۱۱۲.
  39. طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۶، ص۶۱.
  40. طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۶، ص۶۲.
  41. بلاذری، انساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۶، ص۴۰۶؛ طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۶، ص۶۱.
  42. دینوری، الأخبارالطوال، ۱۹۶۰م، ص۳۰۱.
  43. بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۶، ص۴۲۳.
  44. بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۶، ص۴۲۳؛ طوسی، الأمالی، ۱۴۱۴ق، ص۲۴۰.
  45. مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۳۳۴.
  46. دینوری، الأخبارالطوال، ۱۹۶۰م، ص۲۹۳.
  47. بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۶، ص۳۶۳.
  48. بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۶، ص۴۲۶.
  49. مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص ۳۸۳.
  50. بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۶، ص۴۲۶.
  51. مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص ۳۸۶.
  52. مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۳۳۶.
  53. بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۲۸۴.
  54. ابن اثیر، الکامل، ۱۹۶۵م، ج۴، ص۲۵۱.
  55. ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۴۰۴ق، ج۲۰، ص۱۴۷.
  56. ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۶، ص۲۹۰-۲۹۱.
  57. قمی، تاریخ قم، ۱۳۶۱ش، ص۲۹۰.
  58. ابن حجر عسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۳۴.
  59. قمی، تاریخ قم، ۱۳۶۱ش، ص۲۹۰.
  60. رجوع کنید به: ابن جوزی، المنتظم، ۱۴۱۲ق، ج۶، ص۶۶.
  61. ابن کثیر، البدایةوالنهایة، ۱۴۰۷ق، ج۸، ص۲۸۹؛ بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۶، ص۴۴۵.
  62. دینوری، الأخبارالطوال، ۱۹۶۰م، ص۳۰۹.
  63. یعقوبی، تاریخ، دار صادر، ج۲، ص۲۶۴.

منابع

  • ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبه الله، شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، محقق ابراهیم، محمد ابوالفضل، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، قم، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
  • ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت،‌ دار صادر -‌دار بیروت، ۱۹۶۵م.
  • ابن اعثم، احمد بن علی، الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۱۱ق.
  • ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الإصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، ط الأولی، ۱۴۱۵ق.
  • ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۲ق.
  • ابن خلدون، العبر تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبد المحمد آیتی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چ اول، ۱۳۶۳ش.
  • ابن عبد البر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲ق.
  • ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، بیروت،‌ دار الفکر، ۱۴۰۷ق.
  • ابن مسکویه، ابوعلی الرازی، تجارب الأمم، تحقیق ابو القاسم امامی، تهران، سروش، ط الثانیة، ۱۳۷۹ش.
  • اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة(ط- القدیمة)اربلی، رسولی محلاتی، هاشم، تبریز، چاپ اول، ۱۳۸۱ق.
  • بلاذری، احمدبن یحیی، کتاب جمل من انساب الأشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت،‌ دار الفکر، ط الأولی، ۱۴۱۷ق.
  • جزایری، سید نعمت الله، ریاض الأبرار فی مناقب الأئمة الأطهار، بیروت، مؤسسة التاریخ العربی، چاپ اول، ۱۴۲۷ق.
  • خویی، ابو القاسم، معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواه، قم، مرکز نشر الثقافه الاسلامیه، ۱۳۷۲ق.
  • رضوی اردکانی، ابو فاضل، ماهیت قیام مختار بن ابی عبید ثقفی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، مرکز انتشارات، ۱۳۷۸ش.
  • طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ۱۳۸۷ق.
  • طوسی، محمد بن الحسن، الأمالی(للطوسی) طوسی، قم، دار الثقافة، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
  • دینوری، احمد بن داود، الاخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامر، قاهره، دار احیاء الکتب العربی، ۱۹۶۰م.
  • قمی، حسن بن محمد، تاریخ قم، ترجمه حسن بن علی بن حسن عبد الملک قمی (در ۸۰۵)، تحقیق سید جلال الدین تهرانی، تهران، نشر توس، ۱۳۶۱ش.
  • مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال فی علم الرجال، نجف، مطبعه المرتضویه، ۱۳۴۹ق.
  • مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار،‌ بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
  • مقدسی، مهطر بن طاهر، آفرینش و تاریخ، ترجمه محمد رضا شفیعی کدکنی، تهران، نشر آگه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
  • مقریزی، تقی الدین احمد بن علی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، تحقیق محمد عبد الحمید النمیسی، بیروت،‌دار الکتب العلمیة، ط الأولی، ۱۴۲۰ق.
  • یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، بیروت،‌دار صادر، بی‌تا.

پیوند به بیرون