سال ۶۰ قمری | |
---|---|
۱۵ رجب | مرگ معاویه |
۲۸ رجب | خروج امام حسین (ع) از مدینه |
۳ شعبان | ورود امام(ع) به مکه |
۱۰ رمضان | رسیدن نخستین نامههای کوفیان به امام(ع) |
۱۲ رمضان | رسیدن ۱۵۰ نامه از کوفیان به امام(ع) توسط قیس بن مُسْهِر، عبدالرحمان ارحبی و عُمارَة سَلُولی |
۱۴رمضان | وصول نامه سران و اهالی کوفه به امام(ع) توسط هانی بن هانی سبیعی و سعید بن عبدالله حنفی |
۱۵ رمضان | خروج مسلم از مکه به سوی کوفه |
۵ شوال | ورود مسلم بن عقیل به کوفه |
۱۱ ذیالقعده | نامه مسلمبن عقیل به امام حسین و دعوت از ایشان برای آمدن به کوفه |
۸ ذیحجه | خروج امام حسین(ع) از مکه و قیام مسلم بن عقیل در کوفه |
۹ ذیحجه | شهادت مسلم بن عقیل در کوفه |
سال ۶۱ قمری | |
۱ محرم | یاری خواستن امام از عبیدالله بن حر جعفی و عمرو بن قیس در قصر بنیمقاتل |
۲ محرم | ورود کاروان امام(ع) به کربلا |
۳ محرم | ورود عمر بن سعد به کربلا با سپاه چهار هزار نفری |
۶ محرم | یاری خواستن حبیب بن مظاهر از بنی اسد برای یاری امام حسین(ع) و ناکامی او در این مأموریت |
۷ محرم | بستن آب بر روی امام حسین(ع) و یارانش و پیوستن مسلم بن عوسجه به امام حسین(ع) |
۹ محرم | ورود شمر بن ذی الجوشن به کربلا و اماننامه شمر به فرزندان امالبنین |
۹ محرم | اعلام جنگ لشکر عمر سعد به امام(ع) و مهلت خواستن حضرت از عمر سعد |
۱۰ محرم | واقعه عاشورا و شهادت امام حسین(ع)، اهل بیت(ع) و یارانش |
۱۱ محرم | حرکت اسرا به سوی کوفه و دفن شهدا توسط بنی اسد (از اهل غاضریه) |
۱۲ محرم | ورود کاروان اسیران کربلا به کوفه (دفن شهدا بنابر نقلی) |
۱۹ محرم | حرکت کاروان اسیران از کوفه به شام |
۱ صفر | ورود اهل بیت(ع) و سر امام حسین(ع) به شام |
۲۰ صفر | اربعین حسینی و بازگشت اهل بیت امام(ع) به کربلا(بنا به نقلی) و مدینه(به نقل دیگر) |
خطبه امام حسین در منا، خطبهای است که امام حسین(ع) امام سوم شیعیان، یک یا دو سال قبل از مرگ معاویه (مرگ ۶۰ق) علیه انحرافات خلافت بنیامیه ایراد کرد. این خطبه در ایام حج و در مِنا ایراد شد. برخی تحلیلگران این خطبه را که در حضور صحابه و تابعان ایراد شده، نشانه برنامه امام حسین(ع) برای قیام کربلا میدانند. بخش اول خطبه در کتاب سُلَیم بن قیس هِلالی و بخش دوم و سوم آن در تُحَفُ العقول نقل شده است.
اهمیت خطبه
خطبه امام حسین در منا را افشاگریای علیه معاویه و مقدمهای برای واقعه کربلا میدانند.[۱] امام حسین(ع) با ایراد این خطبه، در میان حاجیان موجی ایجاد کرد تا آنان در بازگشت به سرزمینهای خود پیامش را به دیگران منتقل کنند و زمینه بیداری آنان را فراهم آورند.[۲] به گفته محمدصادق نجمی، پژوهشگر شیعه، یکی از نکات مهم در این خطبه، انتخاب زمان حساس و مکان مناسب و دعوت از شخصیتهای اسلامی و شرکت دادن زنان و مردان نخبه بنیهاشم و صحابه مهاجر و انصار است که دویست نفر از حضار مجلس را کسانی تشکیل میدادند که افتخار صحابگی را داشتند و بیش از هشتصد نفر دیگر نیز از فرزندان صحابه (تابعین) بودند.[۳]
علامه طهرانی فراز «ذلک بأن مجاری الامور والاحکام علی أیدی العلماء بالله الامناء علی حلاله و حرامه» در این خطبه را از ادله صریح برای ولایت فقیه دانسته است.[۴]
محتوای خطبه
محورهای خطبه امام حسین در منا عبارتند از:
- فضائل امام علی(ع) و اهلبیت(ع): بیان آیات و روایاتی که در شأن و فضیلت اهلبیت، مخصوصاً امام علی(ع) نازل شده است؛ از جمله سَدُّ الاَبواب، واقعه غدیر، مباهله، فتح خیبر و حدیث ثقلین.[۵]
- دعوت به امر به معروف و نهی از منکر و تأکید بر اهمیت این وظیفه اسلامی.
- یادآوری وظیفه علما و لزوم قیام آنان در مقابل ستمگران و مفاسد، و نیز گوشزد کردن مضرات سکوت عالمان در مقابل زورگویان و آثار زیانبار و خطرناک سهلانگاری آنان در انجام آن.[۶]بنابر نظر ناصر مکارم شیرازی، امام حسین(ع) این خطبه را در منا ایراد کرد تا به چهار هدف دست یابد:
- شناساندن ماهیّت ضداسلامی بنیامیه به مردم،
- روشن کردن این مطلب که قدرتداشتن به معنای حقانیت نیست،
- افشاندن بذر انقلاب بر ضد ستمگران،
- جهاد فرهنگی و نشان دادن راه و رسم مبارزه با بنیامیه.[۷]
زمینه تاریخی خطبه
به گزارش سلیم بن قیس، امام حسین یک یا دو سال قبل از مرگ معاویه، بنیهاشم و صحابه را در ایام حج در منا جمع کرد و برای آنان خطبهای خواند.[۸] در آن زمان فشار معاویه بر شیعیان به اوج رسیده بود و در فضای اجتماعی سیاسی خفقان حاکم بود.[۹] سلیم بن قیس برای نشاندادن انگیزه امام حسین(ع) از خواندن این خطبه و توضیح شرایط محیطی آن روزگار، پیش از نقل خطبه، چهار بخشنامه معاویه به کارگزارانش را میآورد و درباره پیامدهای آنها سخن میگوید.[۱۰] به گفته سلیم بن قیس، معاویه در بخشنامه اول از کسانی که درباره امام علی(ع) و خاندانش فضیلتی نقل کنند، تبری میجوید و حمایتش را از آنان برمیدارد. او همچنین دستور میدهد شهادت شیعیان را نپذیرند و برای هر کس که برای عثمان بن عَفّان فضیلتی نقل کرد، حقوق و مزایا معین کنند.[۱۱] معاویه در بخشنامه دوم دستور داد درباره فضائل صحابه و دو خلیفه (عمر و ابوبکر) حدیث نقل کنند و مشابه فضائل امام علی(ع) را برای صحابه بیاورند. او این کار را باعث چشمروشنی خودش و کوبیدن امام علی(ع) خواند.[۱۲] معاویه در بخشنامه سوم نوشت که مراقب مردم باشند و هر کس متهم به دوستی با علی(ع) و خاندانش بود، اسمش را از دیوان و دفتر حقوق و مزایا محو و سهمیهاش را از بیتالمال قطع کنند.[۱۳] در بخشنامه چهارم آمده بود: «هر کسی را که متهم به دوستی خاندان علی باشد تحت فشار شدید قرار دهید و خانهاس را بر سرش خراب کنید تا برای دیگران عبرت باشد».[۱۴]
علامه طهرانی در کتاب لمعات الحسین مینویسد امام این خطبه را در شرایطی ایراد کرد که پس از شهادت امام حسن مجتبی(ع) پیوسته فتنه و بلاء بالا میرفت و شدّت امر بر شیعه بیشتر میشد؛ به طوری که در هیچ نقطه از نقاط اسلامی یک ولیّ خدا نبود مگر آنکه بر خون خود ترسان و هراسان بود، و آوراه و فراری بود؛ اما دشمنان خدا ظاهر و آشکار به بدعت و ضلالت خود مباهات میکردند.[۱۵]
منابع خطبه
این خطبه از سه بخش مستقل تشکیل شده و هر یک از مورخان و مُحدّثان، به نقل بخشی از آن که ارتباط به بحثشان داشته بسنده نموده و از نقل بقیه خطبه صرفنظر کردهاند و حتی گاهی تنها به نقل جملهای از آن اکتفا و گاهی نیز به محتوای مجموع خطبه اشاره نمودهاند، مثلاً:
۱. سلیم بن قیس هلالی (درگذشتهٔ ۹۰ق)، بخش اول خطبه را ذکر میکند و تاریخ و محل ایراد خطبه را نیز مشخص مینماید.[۱۶]
۲. حسن بن شعبه حرّانی از محدثان قرن چهارم در تحف العقول[۱۷] به نقل بخش دوم و سوم خطبه اکتفا کرده است. علامه مجلسی نیز در بحار الانوار[۱۸] به نقل از تحف العقول، این دو بخش را آورده است.
۳. احمد بن علی طبرسی (درگذشتهٔ ۵۸۸ق) در کتاب الاحتجاج خلاصهای از خطبه را در چند سطر نقل کرده است.[۱۹]
تردید در پیوستگی خطبه
برخی بر این باورند که خطبهای که در تحفالعقول نقل شده، خطبه مجزایی است که امام حسین(ع) در سالی دیگر قرائت کرده است. شاهد بر این مطلب را نیز محتوای دو خطبه و مخاطبان مختلفِ آن دو ذکر کردهاند.[۲۰]
متن خطبه
بخش اول خطبه[۲۱]
أما بعد، فإن هذا الطاغیة قد فعل بنا وبشیعتنا ما قد رأیتم وعلمتم وشهدتم، وإنی أرید أن أسألکم عن شئ، فإن صدقت فصدقونی وإن کذبت فکذبونی. أسألکم بحق الله علیکم وحق رسول الله وحق قرابتی من نبیکم، لما سیرتم مقامی هذا ووصفتم مقالتی ودعوتم أجمعین فی أنصارکم من قبائلکم من آمنتم من الناس ووثقتم به، فادعوهم إلی ما تعلمون من حقنا، فإنی أتخوف أن یدرس هذا الأمر ویذهب الحق ویغلب، والله متم نوره ولو کره الکافرون.
اما بعد، این شخص طغیانگر (معاویه) درباره ما و شیعیان ما اعمالی را روا داشت که دیدید و فهمیدید و شاهد بودید. میخواهم مطلبی را از شما بپرسم، اگر راست گفتم مرا تصدیق کنید و اگر دروغ گفتم مرا تکذیب کنید.
شما را سوگند میدهم به حقّ خدا بر شما و حقّ رسول خدا(ص) و خویشاوندی من که با پیامبر شما دارم، چون از اینجا (به دیار خود) رفتید، این گفتار مرا عنوان کنید و همه شما در دیار خود از قبایلتان آنان را که به آنها اطمینان دارید دعوت کنید.
در رویات دیگری، آمده است: به شهرها و قبایل خود برگردید و هر کسی را که به او ایمان و اطمینان دارید، به آنچه درباره ما و حق ما میدانید، دعوت کنید؛ چون بیم آن دارم که این امر کهنه شود و حق از بین رفته، مغلوب گردد. «خداوند نور خود را به اتمام میرساند؛ اگرچه کافران را خوش نیاید».[۲۲]
مناقب أمیر المؤمنین علیه السلام علی لسان الأمام الحسین علیه السلام وما ترک شیئا مما أنزل الله فیهم من القرآن إلا تلاه وفسره، ولا شیئا مما قاله رسول الله صلی الله علیه وآله فی أبیه وأخیه وأمه وفی نفسه وأهل بیته إلا رواه، وکل ذلک یقول الصحابة: (اللهم نعم، قد سمعنا وشهدنا)، ویقول التابعی: (اللهم قد حدثنی به من أصدقه وأئتمنه من الصحابة). فقال: أنشدکم الله إلا حدثتم به من تثقون به وبدینه. قال سلیم: فکان فیما ناشدهم الحسین علیه السلام وذکرهم أن قال: أنشدکم الله أتعلمون أن علی بن أبی طالب کان أخا رسول الله صلی الله علیه وآله حین آخی بین أصحابه، فآخی بینه وبین نفسه وقال: (أنت أخی وأنا أخوک فی الدنیا والاخرة) ؟ قالوا: اللهم نعم. قال: أنشدکم الله، هل تعلمون أن رسول الله صلی الله علیه وآله اشتری موضع مسجده ومنازله فابتناه، ثم ابتنی فیه عشرة منازل، تسعة له وجعل عاشرها فی وسطها لأبی. ثم سد کل باب شارع إلی المسجد غیر بابه، فتکلم فی ذلک من تکلم، فقال صلی الله علیه وآله: (ما أنا سددت أبوابکم وفتحت بابه، ولکن الله أمرنی بسد أبوابکم وفتح بابه). ثم نهی الناس أن یناموا فی المسجد غیره، وکان یجنب فی المسجد ومنزله فی منزل رسول الله صلی الله علیه وآله، فولد لرسول الله صلی الله علیه وآله وله فیه أولاد ؟ قالوا: اللهم نعم. قال: أفتعلمون أن عمر بن الخطاب حرص علی کوة قدر عینه یدعها من منزله إلی المسجد، فأبی علیه. ثم خطب صلی الله علیه وآله فقال: إن الله أمر موسی أن یبنی مسجدا طاهرا لا یسکنه غیره وغیر هارون وابنیه وإن الله أمرنی أن أبنی مسجدا طاهرا لا یسکنه غیری وغیر أخی وابنیه ؟ قالوا: اللهم نعم.
آنگاه حضرت(ع) ضمن این گفتار، هیچ آیه قرآنی را که خداوند در شأن آنان نازل کرده بود نگذاشت، مگر اینکه آن را خواند و تفسیر فرمود و نیز هر چه رسول خدا(ص) درباره پدر و برادر و مادر خود و خاندانش فرموده بود نقل کرد، و در همه آنها اصحاب پیامبر(ص) میگفتند: آری، به خدا این سخنان را شنیدیم و شهادت میدهیم و تابعین میگفتند: «به خدا سوگند این سخنان را کسانی از صحابه که آنان را به راستگویی و امانت میشناسیم برای ما نقل کردند». امام حسین(ع) فرمود: شما را به خدا قسم میدهم این سخنان را برای هر کس که به او و دینش اطمینان دارید، نقل کنید.
سلیم میگوید: از جمله سخنان امام حسین(ع) که درباره آن، آنان را سوگند داد و یادآور شد، این بود که فرمود: شما را به خدا سوگند میدهم آیا میدانید که علی بن ابیطالب(ع) برادر رسول خدا(ص) بود، هنگامی که پیامبر(ص) بین اصحابش برادری پدید آورد، بین او و خودش برادری برقرار کرد و فرمود: تو برادر مؤمن منی و من برادر تو هستم در دنیا و آخرت؟! گفتند: آری به خدا.
آنگاه فرمود: شما را به خدا سوگند میدهم، آیا میدانید که رسول خدا(ص) محل مسجد و منازل خود را خرید و ساختمان کرد، سپس در آنجا ده اتاق ساخت، نُه اتاق برای خودش و یک اتاق که در وسط واقع شده بود برای پدرم، سپس درهایی که به مسجد راه داشت جز درِ اتاق پدرم، همه را بست. پس در این باره عدهای به سخن آمدند و پیامبر(ص) فرمود: من از طرف خودم درِ منازل شما را نبستم و درِ منزل علی(ع) را باز نگذاشتم، بلکه خداوند مرا به بستن درهای منازل شما و گشودن درِ منزل علی(ع) فرمان داد، بعد پیامبر(ص) همه مردم بجز علی(ع) را از خوابیدن در مسجد نهی فرمود، در مسجد و منزل او و در منزل رسول خدا(ص) جنابت رخ میداد از این رو در همانجا برای پیامبر(ص) و علی(ع) فرزندانی متولد شدند؟!
گفتند: آری به خدا.
امام فرمود: آیا میدانید که عمر بن خطاب علاقه داشت تا روزنهای بهاندازه چشمش از منزل خود به مسجد باز کند ولی پیامبر(ص) اجازه نداد، سپس سخن راند و فرمود: خداوند به من فرمان داده تا مسجدی پاک بسازم که جز من و برادرم و فرزندانش در آن سکونت نکنند؟!
گفتند: آری به خدا.
قال: أنشدکم الله، أتعلمون أن رسول الله صلی الله علیه وآله نصبه یوم غدیر خم فنادی له بالولایة وقال: (لیبلغ الشاهد الغائب) ؟ قالوا: اللهم نعم. قال: أنشدکم الله، أتعلمون أن رسول الله صلی الله علیه وآله قال له فی غزوة تبوک: (أنت منی بمنزلة هارون من موسی وأنت ولی کل مؤمن بعدی) ؟ قالوا: اللهم نعم. قال: أنشدکم الله، أتعلمون أن رسول الله صلی الله علیه وآله حین دعا النصاری من أهل نجران إلی المباهلة لم یأت إلا به وبصاحبته وابنیه ؟ قالوا: اللهم نعم. قال: أنشدکم الله، أتعلمون أنه دفع إلیه اللواء یوم خیبر، ثم قال: (لأدفعه إلی رجل یحبه الله ورسوله ویحب الله ورسوله، کرار غیر فرار یفتحها الله علی یدیه) ؟ قالوا: اللهم نعم. قال: أتعلمون أن رسول الله صلی الله علیه وآله بعثه ببراءة وقال: (لا یبلغ عنی إلا أنا أو رجل منی) ؟ قالوا: اللهم نعم. قال: أتعلمون أن رسول الله صلی الله علیه وآله لم تنزل به شدة قط إلا قدمه لها ثقة به، وانه لم یدعه باسمه قط إلا أن یقول: (یا أخی) و (ادعوا لی أخی) ؟ قالوا: اللهم نعم. قال: أتعلمون أن رسول الله صلی الله علیه وآله قضی بینه وبین جعفر وزید [۱]، فقال له: (یا علی، أنت منی وأنا منک، وأنت ولی کل مؤمن ومؤمنة بعدی) ؟ قالوا: اللهم نعم. قال: أتعلمون أنه کانت له من رسول الله صلی الله علیه وآله کل یوم خلوة وکل لیلة دخلة، إذا سأله أعطاه وإذا سکت أبداه ؟ قالوا: اللهم نعم.
قال: أتعلمون أن رسول الله صلی الله علیه وآله فضله علی جعفر وحمزة حین قال لفاطمة علیها السلام: (زوجتک خیر أهل بیتی، أقدمهم سلما وأعظمهم حلما وأکثرهم علما) ؟ قالوا: اللهم نعم. قال: أتعلمون أن رسول الله صلی الله علیه وآله قال: (أنا سید ولد آدم وأخی علی سید العرب، وفاطمة سیدة نساء أهل الجنة، وابنای الحسن والحسین سیدا شباب أهل الجنة) ؟ قالوا: اللهم نعم. قال: أتعلمون أن رسول الله صلی الله علیه وآله أمره بغسله وأخبره أن جبرئیل یعینه علیه ؟ قالوا: اللهم نعم. قال: أتعلمون أن رسول الله صلی الله علیه وآله قال فی آخر خطبة خطبها: (أیها الناس، إنی ترکت فیکم الثقلین کتاب الله وأهل بیتی، فتمسکوا بهما لن تضلوا) ؟ قالوا: اللهم نعم. فلم یدع شیئا أنزله الله فی علی بن أبی طالب علیه السلام خاصة وفی أهل بیته من القرآن ولا علی لسان نبیه صلی الله علیه وآله إلا ناشدهم فیه، فیقول الصحابة: (اللهم نعم، قد سمعنا)، ویقول التابعی: (اللهم قد حدثنیه من أثق به، فلان وفلان). ثم ناشدهم أنهم قد سمعوه صلی الله علیه وآله یقول: (من زعم أنه یحبنی ویبغض علیا فقد کذب، لیس یحبنی وهو یبغض علیا) فقال له قائل: یا رسول الله، وکیف ذلک ؟ قال: لأنه منی وأنا منه، من أحبه فقد أحبنی ومن أحبنی فقد أحب الله، ومن أبغضه فقد أبغضنی ومن أبغضنی فقد أبغض الله) ؟ فقالوا: (اللهم نعم، قد سمعنا).
فرمود: شما را به خدا سوگند میدهم آیا میدانید که رسول خدا(ص) روز غدیر خم علی(ع) را به ولایت نصب کرد و فرمود: باید حاضران به غایبان برسانند؟ گفتند: آری به خدا. فرمود:
شما را به خدا سوگند میدهم آیا میدانید رسول خدا(ص) در جنگ تبوک به علی(ع) فرمود: تو نسبت به من مانند هارون نسبت به موسایی و تو پس از من زمامدار هر مؤمنی؟ گفتند: آری به خدا. و فرمود: شما را به خدا سوگند، آیا میدانید که رسول خدا(ص) هنگامی که نصارای نجران را برای مباهله فراخواند جز علی(ع) و همسرش فاطمه(س)و دو فرزند او حسن و حسین(ع) را نیاورد. گفتند: آری به خدا. فرمود: شما را به خدا قسم میدهم، آیا میدانید پیامبر(ص) در روز خیبر پرچم را به دست علی(ع) داد و فرمود: پرچم را به دست کسی میدهم که خدا و رسولش او را دوست دارند و او نیز خدا و رسولش را دوست دارد، آنکه پیدرپی (بر دشمن) یورش میبرد و فرار نمیکند و خداوند خیبر را به دست وی فتح کند؟ گفتند: آری به خدا. فرمود:
بخش دوم و سوم خطبه[۲۳]
وَ إِنَّمَا عَابَ اللهُ ذَلِکَ عَلَیْهِمْ لِأَنَّهُمْ کَانُوا یَرَوْنَ مِنَ الظَّلَمَةِ الَّذِینَ بَیْنَ أَظْهُرِهِمُ الْمُنْکَرَ وَ الْفَسَادَ فَلَا یَنْهَوْنَهُمْ عَنْ ذَلِکَ رَغْبَةً فِیمَا کَانُوا یَنَالُونَ مِنْهُمْ وَ رَهْبَةً مِمَّا یَحْذَرُونَ وَ اللهُ یَقُولُ فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ وَ قَالَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ فَبَدَأَ اللهُ بِالْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَرِ فَرِیضَةً مِنْهُ لِعِلْمِهِ بِأَنَّهَا إِذَا أُدِّیَتْ وَ أُقِیمَتْ اسْتَقَامَتِ الْفَرَائِضُ کُلُّهَا هَیِّنُهَا وَ صَعْبُهَا وَ ذَلِکَ أَنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ دُعَاءٌ إِلَی الْإِسْلَامِ مَعَ رَدِّ الْمَظَالِمِ وَ مُخَالَفَةِ الظَّالِمِ وَ قِسْمَةِ الْفَیْءِ وَ الْغَنَائِمِ وَ أَخْذِ الصَّدَقَاتِ مِنْ مَوَاضِعِهَا وَ وَضْعِهَا فِی حَقِّهَا ثُمَّ أَنْتُمْ أَیُّهَا الْعِصَابَةُ عِصَابَةٌ بِالْعِلْمِ مَشْهُورَةٌ وَ بِالْخَیْرِ مَذْکُورَةٌ وَ بِالنَّصِیحَةِ مَعْرُوفَةٌ وَ بِاللهِ فِی أَنْفُسِ النَّاسِ مَهَابَةٌ یَهَابُکُمُ الشَّرِیفُ وَ یُکْرِمُکُمُ الضَّعِیفُ وَ یُؤْثِرُکُمْ مَنْ لَا فَضْلَ لَکُمْ عَلَیْهِ وَ لَا یَدَ لَکُمْ عِنْدَهُ تَشْفَعُونَ فِی الْحَوَائِجِ إِذَا امْتَنَعَتْ مِنْ طُلَّابِهَا وَ تَمْشُونَ فِی الطَّرِیقِ بِهَیْبَةِ الْمُلُوکِ وَ کَرَامَةِ الْأَکَابِرِ أَ لَیْسَ کُلُّ ذَلِکَ إِنَّمَا نِلْتُمُوهُ بِمَا یُرْجَی عِنْدَکُمْ مِنَ الْقِیَامِ بِحَقِّ الله وَ إِنْ کُنْتُمْ عَنْ أَکْثَرِ حَقِّهِ تُقَصِّرُونَ فَاسْتَخْفَفْتُمْ بِحَقِّ الْأَئِمَّةِ فَأَمَّا حَقَّ الضُّعَفَاءِ فَضَیَّعْتُمْ وَ أَمَّا حَقَّکُمْ بِزَعْمِکُم فَطَلَبْتُمْ فَلَا مال [مَالًا بَذَلْتُمُوهُ وَ لَا نَفْساً خَاطَرْتُمْ بِهَا لِلَّذِی خَلَقَهَا وَ لَا عَشِیرَةً عَادَیْتُمُوهَا فِی ذَاتِ اللهِ أَنْتُمْ تَتَمَنَّوْنَ عَلَی الله جَنَّتَهُ وَ مُجَاوَرَةَ رُسُلِهِ وَ أَمَانَهُ مِنْ عَذَابِهِ لَقَدْ خَشِیتُ عَلَیْکُمْ أَیُّهَا الْمُتَمَنُّونَ عَلَی اللهِ أَنْ تَحُلَّ بِکُمْ نَقِمَةٌ مِنْ نَقِمَاتِهِ لِأَنَّکُمْ بَلَغْتُمْ مِنْ کَرَامَةِ الله مَنْزِلَةً فُضِّلْتُمْ بِهَا وَ مَنْ یُعْرَفُ بِاللَه لَا تُکْرِمُونَ وَ أَنْتُمْ بِاللَّهِ فِی عِبَادِهِ تُکْرَمُونَ وَ قَدْ تَرَوْنَ عُهُودَ اللَّهِ مَنْقُوضَةً فَلَا تَقْرَعُونَ وَ أَنْتُمْ لِبَعْضِ ذِمَمِ آبَائِکُمْ تَقْرَعُونَ وَ ذِمَّةُ رَسُولِ الله مَحْقُورَةٌ وَ الْعُمْیُ وَ الْبُکْمُ وَ الزَّمِنُ فِی الْمَدَائِنِ مُهْمَلَةٌ لَا تَرْحَمُونَ وَ لَا فِی مَنْزِلَتِکُمْ تَعْمَلُونَ وَ لَا مِنْ عَمَلٍ فِیهَا تَعْتِبُونَ وَ بِالادِّهَانِ وَ الْمُصَانَعَةِ عِنْدَ الظَّلَمَةِ تَأْمَنُونَ کُلُّ ذَلِکَ مِمَّا أَمَرَکُمُ اللهُ بِهِ مِنَ النَّهْیِ وَ التَّنَاهِی وَ أَنْتُمْ عَنْهُ غَافِلُونَ وَ أَنْتُمْ أَعْظَمُ النَّاسِ مُصِیبَةً لِمَا غُلِبْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ مَنَازِلِ الْعُلَمَاءِ لَوْ کُنْتُمْ تَسْمَعُونَ ذَلِکَ بِأَنَّ مَجَارِیَ الْأُمُورِ وَ الْأَحْکَامِ عَلَی أَیْدِی الْعُلَمَاءِ بِالله الْأُمَنَاءِ عَلَی حَلَالِهِ وَ حَرَامِهِ فَأَنْتُمْ الْمَسْلُوبُونَ تِلْکَ الْمَنْزِلَةَ وَ مَا سُلِبْتُمْ ذَلِکَ إِلَّا بِتَفَرُّقِکُمْ عَنِ الْحَقِّ وَ اخْتِلَافِکُمْ فِی السُّنَّةِ بَعْدَ الْبَیِّنَةِ الْوَاضِحَةِ وَ لَوْ صَبَرْتُمْ عَلَی الْأَذَی وَ تَحَمَّلْتُمُ الْمَئُونَةَ فِی ذَاتِ اللهِ کَانَتْ أُمُورُ اللهِ عَلَیْکُمْ تَرِدُ وَ عَنْکُمْ تَصْدُرُ وَ إِلَیْکُمْ تَرْجِعُ وَ لَکِنَّکُمْ مَکَّنْتُمُ الظَّلَمَةَ مِنْ مَنْزِلَتِکُمْ وَ أَسْلَمْتُمْ أُمُورَ اللهِ فِی أَیْدِیهِمْ یَعْمَلُونَ بِالشُّبُهَاتِ وَ یَسِیرُونَ فِی الشَّهَوَاتِ سَلَّطَهُمْ عَلَی ذَلِکَ فِرَارُکُمْ مِنَ الْمَوْتِ وَ إِعْجَابُکُمْ بِالْحَیَاةِ الَّتِی هِیَ مُفَارِقَتُکُمْ فَأَسْلَمْتُمُ الضُّعَفَاءَ فِی أَیْدِیهِمْ فَمِنْ بَیْنِ مُسْتَعْبَدٍ مَقْهُورٍ وَ بَیْنِ مُسْتَضْعَفٍ عَلَی مَعِیشَتِهِ مَغْلُوبٍ یَتَقَلَّبُونَ فِی الْمُلْکِ بِآرَائِهِمْ وَ یَسْتَشْعِرُونَ الْخِزْیَ بِأَهْوَائِهِمْ اقْتِدَاءً بِالْأَشْرَارِ وَ جُرْأَةً عَلَی الْجَبَّارِ فِی کُلِّ بَلَدٍ مِنْهُمْ عَلَی مِنْبَرِهِ خَطِیبٌ یَصْقَعُ فَالْأَرْضُ لَهُمْ شَاغِرَةٌ وَ أَیْدِیهِمْ فِیهَا مَبْسُوطَةٌ وَ النَّاسُ لَهُمْ خَوَلٌ لَا یَدْفَعُونَ یَدَ لَامِسٍ فَمِنْ بَیْنِ جَبَّارٍ عَنِیدٍ وَ ذِی سَطْوَةٍ عَلَی الضَّعَفَةِ شَدِیدٍ مُطَاعٍ لَا یَعْرِفُ الْمُبْدِئَ وَ الْمُعِیدَ فَیَا عَجَباً وَ مَا لِی لَا أَعْجَبُ وَ الْأَرْضُ مِنْ غَاشٍّ غَشُومٍ وَ مُتَصَدِّقٍ ظَلُومٍ وَ عَامِلٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ بِهِمْ غَیْرِ رَحِیمٍ فَاللهُ الْحَاکِمُ فِیمَا فِیهِ تَنَازَعْنَا وَ الْقَاضِی بِحُکْمِهِ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَنَا اللَّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ یَکُنْ مَا کَانَ مِنَّا تَنَافُساً فِی سُلْطَانٍ وَ لَا الْتِمَاساً مِن فُضُولِ الْحُطَامِ وَ لَکِنْ لِنُرِیَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِینِکَ وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِی بِلَادِکَ وَ یَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِکَ وَ یُعْمَلَ بِفَرَائِضِکَ وَ سُنَّتِکَ وَ أَحْکَامِکَ فَإِنَّکُمْ إِلَّا تَنْصُرُونَا (فان لم تنصرونا) [۲۴] وَ تُنْصِفُونَا قَوِیَ الظَّلَمَةُ عَلَیْکُمْ وَ عَمِلُوا فِی إِطْفَاءِ نُورِ نَبِیِّکُمْ وَ حَسْبُنَا اللهُ وَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْنا وَ إِلَیْهِ أَنَبْنَا وَ إِلَیْهِ الْمَصِیر
ای مردم از آنچه خدا به آن اولیای خود را پند داده پند گیرید، مانند بدگویی او از دانشمندان یهود آنجا که میفرماید: «چرا دانشمندان الهی، آنان را از گفتار گناهشان باز نمیدارند؟»[۲۵] و میفرماید: «از میان بنیاسرائیل آنان که کفر ورزیدند لعن شدند» تا میفرماید: «چه بد بود آنچه میکردند».[۲۶]
و بدین سان خداوند آنان را نکوهش کرد؛ چون آنان از ستمگر میان خود کارهای زشت و فساد میدیدند و نهیشان نمیکردند، به طمع آنچه از آنها به ایشان میرسید و از بیم آنچه از آن میترسیدند، با اینکه خدا میفرماید: «از مردم نترسید و از من بترسید».[۲۷] و میفرماید: «مردان و زنان باایمان دوستان یکدیگرند، به کارهای پسندیده وا میدارند و از کارهای ناپسند باز میدارند».[۲۸]
خدا امر به معروف و نهی از منکر را که تکلیف واجبی است، از خودش آغاز کرده است، زیرا میدانسته که اگر این فرضیه ادا شود و برپا گردد، همه فرایض از آسان و دشوار برپا شوند؛ چه امر به معروف و نهی از منکر دعوت به اسلام است، همراه ردّ مظالم و مخالفت با ظالم و تقسیم بیتالمال و غنایم، و گرفتن زکات از جای خود و صرف آن در مورد بسزای خود.
سپس شماای گروه نیرومند! دستهای هستید که به دانش و نیکی و خیرخواهی معروفید و به وسیله خدا در دل مردم مهابتی دارید که شرافتمند از حساب میبرد و ناتوان شما را گرامی میدارد و آنان که همدرجه شمایند و بر آنها حق نعمتی ندارید، شما را بر خود پیش میدارند، شما واسطه حوایجی هستید که از خواستارانشان دریغ میدارند و به هیبت پادشاهان و ارجمندی بزرگان در میان راه، گام برمیدارید.
آیا همه اینها از آن رو نیست که به شما امیدوارند که به حقّ خدا قیام کنید؟ اگرچه از بیشتر حقوق خداوندی کوتاهی کردهاید، از این رو حق امامان را سبک شمرده، حقوق ضعیفان را تباه ساختهاید و به پندار خود حقّ خود را گرفتهاید. شما در این راه نه مالی خرج کردید و نه جانی را برای خدا که آن را آفریده به مخاطرهانداختید و نه برای رضای خدا با عشیرهای درافتادید، آیا شما به درگاه خدا بهشت و همنشینی پیامبران و امان از عذابِ او را آرزو دارید؟
ای آرزومندانِ به درگاه خدا! من میترسم کیفری از کیفرهای او بر شما فرود آید، زیرا شما از کرامت خدا به منزلتی دست یافتهاید که بدان بر دیگری برتری دارید و کسی را که به وسیله خدا (بر شما) شناسانده میشود، گرامی نمیدارید با اینکه خود به خاطر خدا در میان مردم احترام دارید. شما میبینید که پیمانهای خدا شکسته شده و نگران نمیشوید با اینکه برای یک نقض پیمانِ پدران خود به هراس میافتید. میبینید که پیمان رسول خدا(ص) خوار و ناچیز شده و کورها و لالها و از کار افتادهها در شهرها رها شدهاند و رحم نمیکنید و در خور مسئولیت خود کار نمیکنید و به کسانی که در آن راه تلاش میکنند وقعی نمینهید و خود به چاپلوسی و سازش با ظالمان آسودهاید. همه اینها همان جلوگیری و بازداشتن دستهجمعی است که خداوند را بدان فرمان داده و شما از آن غافلید. مصیبت شما از همه مردم بزرگتر است؛ زیرا در حفظ منزلت علما مغلوب شدید، کاش (در حفظ آن) تلاش میکردید.
این برای آن است که زمام امور و گذرگاه احکام (یعنی پستهای کلیدی) به دست عالمان به خداست که بر حلال و حرام خدا امیناند و از شما این منزلت را ربودند و آن از شما ربوده نشد مگر به واسطة تفرّق شما از حقّ و اختلاف شما در سنت پیامبر(ص)، با اینکه دلیل روشن بر آن داشتید، و اگر بر آزارها شکیبا بودید و در راه خدا هزینهها (و تعهدها) را تحمل میکردید، زمام امور دین خدا به شما سپرده میشد و از جانب شما به جریان میافتاد و به شما برمیگشت؛ ولی شما ظالمان را در جای خودتان نشاندید و امور دین خدا را به آنان سپردید تا به شبهه، کار کنند و در شهوت و دلخواه خود راه روند.
فرار شما از مرگ و خوش بودن شما به زندگی دنیا که از شما جدا خواهد شد، [آنان را بر این منزلت چیره کرده است]. بدینسان ضعیفان را به دست آنان سپردید که برخی را برده و مقهور خود ساختند و برخی را ناتوان و مغلوب زندگی روزمره کردند. در امور مملکت به رأی خود تصرف میکنند و با هوسرانی خویش ننگ و خواری پدید میآورند به سبب پیروی از اشرار و گستاخی بر خدای جبار! در هر شهری خطیبی سخنور بر منبر دارند که به سود آنان سخن میگوید، سرتاسر کشور اسلامی بیپناه مانده و دستشان در همه جای آن باز است و مردم بردگان آنهایند (مردمی) که هیچ دست برخوردکنندهای را از خود نرانند.
آنان که برخی زورگو و معاندند و برخی بر ناتوان سلطهگر و تندخویاند، فرمانروایانی که نه خدا شناسند و نه معاد.
شگفتا! و چرا در شگفت نباشم که دیار اسلامی در اختیار فریبکاری نابکار و مالیاتبگیری ستمگر و فرمانروای بیرحم بر مؤمنان است، پس خدا در آنچه ما کشمکش داریم حاکم است و در آنچه اختلاف داریم داوری میکند.
خدایا! تو میدانی که آنچه از ما سرزد، برای رقابت در فرمانروایی و نیز دسترسی به مال بیارزش دنیا نبود، بلکه از آن روست که نشانههای آیین تو را بنمایانیم و سروسامانبخشی را در سرزمینهایت آشکار سازیم تا بندگان ستمدیده تو آسوده گردند و به فرایض و سنن و احکام تو عمل کنند.
و شما (ای مردم!) اگر ما را [در این راه مقدس] یاری نرسانید و در خدمت ما نباشید، ستمگران [بیش از پیش] بر شما نیرو گیرند و در خاموش کردن نور پیامبر شما بکوشند. خدا ما را بس است و بر او توکل داریم و به سوی او بازمیگردیم و سرانجام به سوی اوست.
شرح
مجتبی تهرانی خطبه منا را در سال ۱۳۹۰ش برای تبیین هدف قیام امام حسین(ع) در هفده جلسه شرح کرده است[۲۹] متن این سخنان در مجموعه دهجلدی سلوک عاشورایی به نام شرح خطبه منا منتشر شده است.[۳۰] محمدرضا حدادپور جهرمی نیز خطبه مذکور را در کتاب «شرح خطبه امام حسین(ع) در منا» شرح داده است.[۳۱]
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ حسینی، «افشای مفاسد معاویه و یزید در سخنان امام حسین(ع)».
- ↑ گروهی از تاریخپژوهان، تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهداء، ۱۳۸۹ش، ج۱، ص۳۹۴.
- ↑ نجمی، سخنان حسین بن علی(ع) از مدینه تا کربلا، ۱۳۸۱ش، ص۳۶۸.
- ↑ حسینی طهرانی، ولایت فقیه در حکومت اسلام، نشر علامه طباطبایی، ج۲، ص۲۳.
- ↑ سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس، ۱۴۱۴ق، ص۱۹۱-۱۹۴.
- ↑ نجمی، سخنان حسین بن علی(ع) از مدینه تا کربلا، ۱۳۸۱ش، ص۳۴۰-۳۴۱.
- ↑ مکارم، عاشورا ریشهها، انگیزهها، رویدادها، پیامدها، قم، ص۳۰۶.
- ↑ سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس، ۱۴۱۴ق، ص۱۹۱، پانویس۱.
- ↑ گروهی از تاریخپژوهان، تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهداء، ۱۳۸۹ش، ج۱، ص۳۹۲.
- ↑ نجمی، سخنان حسین بن علی(ع) از مدینه تا کربلا، ۱۳۸۱ش، ص۳۴۳.
- ↑ نجمی، سخنان حسین بن علی(ع) از مدینه تا کربلا، ۱۳۸۱ش، ص۳۴۳-۳۴۴.
- ↑ نجمی، سخنان حسین بن علی(ع) از مدینه تا کربلا، ۱۳۸۱ش، ص۳۴۴.
- ↑ نجمی، سخنان حسین بن علی(ع) از مدینه تا کربلا، ۱۳۸۱ش، ص۳۴۵.
- ↑ نجمی، سخنان حسین بن علی(ع) از مدینه تا کربلا، ۱۳۸۱ش، ص۳۴۶.
- ↑ حسینی طهرانی، لمعات الحسین، ۱۴۲۵ق، ص۱۸.
- ↑ سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس، ۱۴۱۴ق، ص۱۹۱.
- ↑ رجوع کنید به: حرانی، تحف العقول، ۱۳۸۰ق، ص۱۶۸.
- ↑ رجوع کنید به: مجلسی، بحار الانوار، ج۱۰۰، ص۷۹، ح۳۷.
- ↑ نجمی، سخنان حسین بن علی(ع) از مدینه تا کربلا، ۱۳۸۱ش، ص۳۴۱-۳۴۲؛ رجوع کنید به: طبرسی، الاحتجاج، ج۲، ص۱۷.
- ↑ رجوع کنید به: گروهی از تاریخپژوهان، تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهداء، ۱۳۸۹ش، ج۱، ص۳۹۴، پاورقی ۱.
- ↑ سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس، ۱۴۱۴ق، ص۱۹۱-۱۹۴.
- ↑ صف: ۸.
- ↑ این بخش در کتاب تحف العقول آمده است. رجوع کنید به: حرانی، تحف العقول، ۱۳۸۰ق، ص۱۶۸.
- ↑ حسینی طهرانی، لمعات الحسین، پاورقی ص۱۳ به نقل از علیاکبر غفاری
- ↑ مائده: ۶۳.
- ↑ مائده: ۷۸.
- ↑ مائده: ۴۴.
- ↑ توبه: ۷۱.
- ↑ تهرانی، سلوک عاشورایی، ۱۳۹۱ش، ج١٠، ص٢١.
- ↑ «شرح خطبه منا».
- ↑ «شرح خطبه امام حسین(ع) در منا».
منابع
- تهرانی، مجتبی، سلوک عاشورایی (۱۰ جلد)، تهران، انتشارات مصابیح الهدی، چاپ اول، ۱۳۹۱ش.
- حدادپور جهرمی، محمدرضا، شرح خطبه امام حسین(ع) در منا، قم، دفتر نشر معارف، چاپ پنجم، ۱۳۹۸ش.
- حرانی، حسن بن شعبه، تحف العقول، قم، انتشارات شریف رضی، ۱۳۸۰ق.
- حسینی، سید جواد، «افشای مفاسد معاویه و یزید در سخنان امام حسین(ع)»، در مجله پاسدار اسلام، ش۲۷۹-۲۸۰، ۱۳۸۴ش.
- حسینی طهرانی، سید محمدحسین، ولایت فقیه در حکومت اسلام، مشهد، نشر علامه طباطبایی، چاپ دوم، بیتا.
- حسینی طهرانی، سید محمدحسین، لمعات الحسین، مؤسسه ترجمه و نشر دوره علوم و معارف اسلام، مشهد، ۱۴۲۵ق.
- سلیم بن قیس هلالی، کتاب سلیم بن قیس، بیروت، دار الارشاد، الطبعة الثالثه، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۴م.
- فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)، تدوین: گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم، ترجمه علی مؤیدی، چ۲، قم، نشر معروف، ۱۳۸۵ش.
- گروهی از تاریخپژوهان، تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهداء علیهالسلام، زیر نظر مهدی پیشوایی، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، ۱۳۸۹ش.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، تهران، مکتبة الاسلامیة، ۱۳۶۳ش.
- مکارم شیرازی، ناصر، عاشورا ریشهها، انگیزهها، رویدادها، پیامدها، قم، ناشر: مؤلف، چاپ اول، بیتا.
- نجمی، محمدصادق، سخنان حسین بن علی(ع) از مدینه تا کربلا، ویرایش دوم، چ۹، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۱ش.
- طبرسی، الاحتجاج.