شیعیان این دعا را در روز عرفه در صحرای عرفات و دیگر مناطق جهان میخوانند. این دعا، دربردارنده آموزههای عرفانی و عقیدتی همچون خداشناسی، بیان صفات الهی، یادآوری نعمتهای خدا و حمد و سپاس خداوند بر آنها، تضرع به درگاه خداوند و اقرار به گناهان و توبه است.
عالمان شیعه با توجه به محتوای دعا، آن را از امام حسین(ع) دانستهاند. البته در انتساب بخش پایانی آن به امام حسین(ع) تردید شده است. این دعا به زبانهای مختلف ترجمه شده است.
دعای عرفه امام حسین(ع) از دعاهایی است که شیعیان در روز عرفه و در صحرای عرفات و دیگر مناطق جهان میخوانند. در ایران این مراسم در مساجد و دیگر اماکن مذهبی به صورت گروهی خوانده میشود.
بِشر و بشیر فرزندان غالب اسدی نقل کردهاند در آخرین ساعات روز عرفه در عرفات، امام حسین(ع) با جمعی از خاندان، فرزندان و شیعیان از چادر بیرون آمدند و با نهایت خضوع و خشوع در طرف چپ کوه رو به کعبه ایستادند و این دعا را خواندند.[۳]
اگر چه بعضی از محدثان یقین به سند این نیایش ندارند، اما گفتهاند محتوای این دعا به قدری با عظمت و مطابق اصول است که از سند بینیاز و احتیاجی به آن ندارد.[یادداشت ۲] و نظیر آن را جز پیامبران و ائمه معصومین نمیتوانند بیان نمایند.[۵]
سند بخش پایانی
در روایت کفعمی دعای عرفه با عبارت «لَا شَرِیک لَک لَک الْمُلْک وَ لَک الْحَمْدُ وَ أَنْتَ عَلَی کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ یا رَبِّ یا رَبِّ یا رَب»» پایان یافته است اما در نقل سید ابن طاووس در کتاب اقبال الاعمال، با این عبارت «إِلَهِی أَنَا الْفَقِیرُ فِی غِنَای فَکیفَ لَا أَکونُ فَقِیراً فِی فَقْرِی» ادامه مییابد و عبارت پایانی دعا نیز چنین است: «أَمْ کیفَ تَغِیبُ وَ أَنْتَ الرَّقِیبُ الْحَاضِرُ إِنَّک عَلَی کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَحْدَه»[۶] البته سید ابنطاووس نیز این بخش پایانی در کتاب مصباح الزائر ذکر نکرده است.[نیازمند منبع]علامه مجلسی نیز در صدور این بخش از امام حسین(ع) تردید کرده است او عبارتهای آن را با سیاق دعاهای معصومان(ع) ناسازگار شمرده است. مجلسی گفته است ممکن است این قسمت ابتدا در برخی کتابها نبوده و سید ابنطاووس با گمان اینکه جزو دعای عرفه است، آن را در پایان دعا قرار داده باشد و یا اینکه نسخه اصلی کتاب اقبال الاعمال دارای این زیاده نبوده و بعدها برخی از مشایخ صوفیه آن را به این کتاب ملحق کردهاند. او احتمال دوم را مناسبتر دانسته است.[۷] البته محمد محمدی ریشهری سیاق بخش پایانی دعای عرفه را با سیاق برخی دیگر از ادعیه معصومان(ع) مانند مناجات شعبانیه، هماهنگ دانسته است.[۸]
سید محمدحسین حسینی طهرانی در کتاب اللهشناسی و جلالالدین همایی قسمت پایانی دعا را به ابنعطاءالله اسکندرانی عارف معروف سده هفتم قمری نسبت دادهاند و معتقدند که این قسمت در نسخه قدیم کتاب «الحکم العطائیه» موجود است.[۹]آیتالله شبیری زنجانی نیز این بخش را جزو کلمات امام حسین(ع) نمیداند.[۱۰] و مینویسد: این ذیل در نسخههای قدیمی اقبال وجود ندارد و بعداً به اقبال ملحق گردیده است.[۱۱]
آیتالله جوادی آملی با تکیه بر محتوای این قسمت، صدور آن را از غیر معصوم بعید دانسته و معتقد است که در بررسی اسناد روایات، آنچه موضوعیت دارد، اطمینان به صدور آن از امام معصوم است؛ این اطمینان گاهی از راه وثاقت و اصالت و صداقتِ راوی به دست میآید، گاهی از راه بلندی محتوا و اتقانِ متن و گاهی نیز از راه شواهد و قرائن منفصل و متصل.[۱۲]آیتالله مکارم شیرازی، تردید برخی از اندیشمندان در معتبر بودن بخش اخیر دعای عرفه را موجّه نمیداند و میافزاید این بخش نیز در حال و هوای دعای عرفه است و در آن نشانهای از افزودههای گروههای منحرف یافت نشد.[۱۳]
محتوا
آیتالله خامنهای:
دعای سراسر عشق و شور و سوز در روز عرفه، که سیدالشهداء امام حسین(ع) در مراسم عرفات انشاء فرموده است، نشاندهنده آن روحیه شیدائی و عشق و شوری است که پیروان اهلبیت در یک چنین ایامی باید داشته باشند.
دعای دیگری مربوط به روز عرفه در صحیفه سجادیه هست، که از فرزند این بزرگوار است. من یک وقت این دو دعا را با هم مقایسه میکردم؛ اوّل دعای امام حسین را میخواندم، بعد دعای صحیفه سجّادیه را. مکرّر به نظر من این طور رسیده است که دعای حضرت سجّاد، مثل شرح دعای عرفه است. آن، متن است؛ این، شرح است. آن، اصل است؛ این، فرع است.
کتابهای متعددی در شرح و ترجمه دعای عرفه نوشته شده است:
مظهر الغرائب، تألیف سید خلف بن عبدالمطلب (درگذشت ۱۰۷۴ق.)[۱۵] از معاصران شیخ بهایی که به اصرار دوستش میرزا محمد استرآبادی[۱۶] در موقف عرفات دعا را شرح کرده است. این شرح را در ده هزار بیت شعر سروده است.[۱۷]سید محمدباقر حجتی در مقاله «نسخهای نفیس در شرح دعای عرفه» نام کامل کتاب را «مظهر العجائب و منبع الغرائب فی شرح دعاء سیدنا الحسین بن علی بن ابیطالب علیهما السلام» معرفی کرده است.[۱۸]
شرح دعای عرفه، تألیف محمدعلی بنشیخ ابیطالب زاهدی جیلانی اصفهانی.[۱۹]
هدایة المستبصرین در شرح دعای عرفه، تألیف میرزا احمد بن سلطان علی صدرالافاضل.
شرح دعای عرفه، تألیف سید ماجد بن ابراهیم حسینی کاشانی.[۲۰]
خدای را سپاس که برای حکمش برگردانندهای، و برای بخشش بازدارندهای و همانند ساختهای ساخته هیچ سازندهای نیست، و او سخاوتمند وسعتبخش است، انواع مخلوقات را پدیدآورد، و ساختهها را با حکمتش محکم نمود، و هر چه در جهان پدید آید (طلایع) بر او پوشیده نمیماند، و ودیعهها نزد او ضایع نمیشود پاداشدهنده هر سازنده، و بینیازکننده هر قناعتگر، و رحمکننده بر هر نالان، و فروفرستنده سودها، و نازلکننده کتاب جامع با نور درخشان است، او شنونده دعاها، و دورکننده بلاها، و بالابرنده درجات
و کوبنده گردنکشان است، پس معبودی جز او نیست، و چیزی با او برابری نمیکند، و چیزی همانندش نیست، و اوست شنوا و بینا، و لطیف و آگاه، و بر هرچیز تواناست.
خدایا به سوی تو رغبت مینمایم، و به پروردگاری تو گواهی میدهم، اقرارکنندهام که تو پروردگار منی، و بازگشت من به سوی تو است، وجودم را با نعمتت آغاز کردی پیش از آنکه موجودی قابل ذکر باشم، و مرا از خاک پدیدآوردی، سپس در میان صلبها جایم دادی، درحالی که از حوادث زمانه و رفتوآمد روزگار و سالها، ایمنی بخشیدی.
همواره کوچکننده بودم از صلبی به رحمی، درگذشته از ایام و قرنهای پیشین، از باب رأفت و لطف و احسانی که به من داشتی، مرا در حکومت پیشوایان کفر، آنان که پیمانت را شکستند، و پیامبرانت را تکذیب کردند، به دنیا نیاوردی، ولی زمانی مرا به دنیا آوردی که بر اساس آنچه در علمت برای هدایتم رقم خورده بود مرا برای پذیرفتن آن آماده ساختی، و در عرصه گاهش نَشو و نمایم دادی، و پیش از آن هم با رفتار زیبایت، و نعمتهای کاملت بر من مهر ورزیدی، در نتیجه وجودم را پدیدآوردی از نطفه ریخته شده و در تاریکیهای سهگانه میان گوشت و خون و پوست جایم دادی،
و مرا در آفرینش وجودم گواه نگرفتی، و چیزی از کار خلقتم را به من واگذار ننمودی، سپس برای آنچه در علمت از هدایتم گذشته بود مرا کامل و میانه (آراسته) به دنیا آوردی، و در حال کودکی و خردسالی در میان گهواره محافظت نمودی، و از بین غذاها شیر گوارا نصیبم کردی، و دل دایهها را بر من مهربان نمودی، و مادران پرمهر را به پرستاریام گماشتی، و از آسیبهای پریان نگهداری فرمودی، و از زیادی و کمی سالمم داشتی، پس تو برتری ای مهربان، ای بخشنده، تا آنگاه که آغاز به سخن کردم.
نعمتهای کاملت را بر من تمام کردی، و مرا در هر سال با افزودهشدن به وجودم پرورش دادی، تا آفرینشم کامل شد، و تاب و توانم معتدل گشت، حُجّتت را بر من واجب نمودی اینگونه که معرفتت را به من الهام فرمودی و با شگفتیهای حکمتت به هراسم افکندی، و به آنچه در آسمان و زمینت از پدیدههای خلقت پدیدآوردی بیدارم نمودی، به سپاسگزاری و یادت آگاهیام دادی. و طاعت و عبادتت را بر من واجب نمودی، و آنچه را پیامبرانت آوردند به من فهماندی، و پذیرفتن خشنودیات را بر من آسان کردی، و در تمام این امور به یاری و لطفت بر من منّت نهادی، سپس وقتی که مرا از بهترین خاک آفریدی،
برایم نپسندیدی ای معبود من نعمتی را بدون نعمتی دیگر، و از انواع وسایل زندگی، و اقسام بهرهها نصیب من فرمودی، و این به خاطر نعمت بخشی بزرگ و بزرگتر و احسان دیرینهات بر من بود، تا جایی که همه نعمتها را بر من کامل نمودی، و تمام بلاها را از من بازگرداندی، نادانی و گستاخیام بر تو، بازت نداشت، از این که مرا به آنچه به تو نزدیک میکند راهنمایی کردی، و به آنچه مرا به پیشگاهت مقرّب مینماید توفیق دادی، پس اگر بخوانمت، اجابتم نمایی، و اگر از تو درخواست نمایم، عطایم کنی، و اگر اطاعتت کنم قدردانی فرمایی، و اگر به شکرت برخیزم بر نعمتم بیفزایی،
همه اینها کامل کردن نعمتهایت بر من و احسانت به سوی من است، پس منزّهی تو، منزّهی تو، که آفرینندهای، و بازگردانندهای، و ستودهای و بزرگواری، نامهایت مقدس است، و نعمتهایت بزرگ، خدایا کدامیک از نعمتهایت را به شماره آورم و یاد کنم، یا برای کدمیک از عطاهایت به سپاسگزاری برخیزم درحالی که پروردگارا، بیش از آن است که شمارهگران برشمارند، یا اینکه یاد دارندگان در دانش به آنها برسند، آنگاه ای خدا، آنچه از بدحالی و پریشانی از من بازگرداندی و دور کردی، از آنچه از سلامتی کامل و خوشحالی برایم نمایان شد، بیشتر است، معبودا، من گواهی میدهم به حقیقت ایمانم،
و باور تصمیمات یقینم، و یکتاپرستی بیشائبه صریحم و درون پوشیده نهادم، و آویزههای راههای نور چششم، و چینهای صفحه پیشانیام، و روزنههای راههای نفسم، و پرّههای نرمه تیغه بینیام، و حفرههای پرده شنواییام، و آنچه که ضمیمه شده و بر ان برهم نهاده دو لبم، و حرکتهای سخن زبانم، و جای فرورفتگی سقف دهان و آروارهام، و محل روییدن دندانهایم،
و جای گوارایی خوراک و آشامیدنی ام، و بار بر مغز سرم و رسایی رگهایی طولانی گردنم، و آنچه را قفسه سینهام دربرگرفته، و بندهای پی شاهرگم، و آویختههای پرده دلم، و قطعات کنارههای کبدم، و آنچه را دربرگرفته غضروفهای دندههایم، و جایگاههای مفاصلم، و پیوستگی پاهایم، و اطراف انگشتانم، و گوشتم، و خونم، و مویم، و پوستم، و عصبم، و نایم، و استخوانم، و مغزم، و رگهایم و تمام اعضایم، و آنچه در ایام شیرخوارگی بر آنها بافته شد، و آنچه زمین از سنگینی من برداشته، و خوابم و بیداریام و سکونم، و حرکات رکوع و سجودم،
خلاصه با تمام این امور گواهی میدهم بر اینکه اگر به حرکت میآمدم و طول روزگاران، و زمانهای بس دراز میکوشیدم، بر فرض که آن همه زمان را عمر میکردم، که شکر یکی از نعمتهایت را بجا آورم نخواهم توانست، جز با منتّت که به سبب آن شکرت بر من واجب میشود، شکری دایم و نو، و ثنایی تازه و فراهم.
آری اگر من و همه شمارشگران از آفریدگانت، حرص ورزیم که نهایت نعمتهایت، از نعمتهای سابقهدار و بیسابقهات را برشماریم، هرگز نمیتوانیم به شماره آوریم، و نه اندازه آن را حصا کنیم، چه دور است چنین چیزی چگونه ممکن است؟ و حال آنکه تو در کتاب گویایت،
و خبر صادقانه ات اعلام کردهای: اگر نعمتهای خدا را برشمارید، قدرت شمارش آن را ندارید.
خدایا کتابت راست گفته، و اخبارت صادقانه است، و پیامبرانت و رسولانت به مردم رساندند، آنچه را از وحیت بر آنان نازل کردی.
و برای آنان و به وسیله آنان از دینت شریعت ساختی، معبودا من گواهی میدهم به تلاش و کوششم، و به قدر رسایی طاعت و ظرفیتم، و از باب ایمان و یقین میگویم: سپاس خدای را که فرزندی نگرفته، تا از او ارث برند، و برای او در فرمانرواییاش شریکی نبوده تا با او در آنچه پدیدآورده مخالفت کند،
و نه بخاطر ضعف و ذلّت، (حامی و) سرپرستی برای اوست تا او را در آنچه ساخته یاری دهد، پس منزّه است او، منزّه است او، اگر در آسمان و زمین معبودهایی جز خدا بود، هر آینه هر دو تباه میشدند و متلاشی میگشتند، منزّه است خدای یگانه یکتا، و بینیاز، که نزاده، و زاده نشده و احدی همتایش نبوده است.
سپاس خدای را، سپاسی که برابری کند با سپاس فرشتگان مقرّب، و انبیای مرسلش را، و درود و سلام خدا بر بهترین برگزیده از خلقش محمّد خاتم پیامبران، و اهلبیت پاک و پاکیزه و ناب گشته او باد.
آنگاه آن حضرت، شروع به درخواست از خدا کرد، و در دعا اهتمام ورزید، و درحالی که اشک از دیدههای مبارکش جاری بود، دعا را به این صورت ادامه داد:
خدایا چنانم کن که از تو بترسم گویا که تو را میبینم، و با پرهیزگاری مرا خوشبخت گردان، و به نافرمانیات بدبختم مکن، و خیر در قضایت را برایم اختیار کن، و به من در تقدیرت برکت ده، تا تعجیل آنچه را تو به تأخیر انداختی نخواهم، و تأخیر آنچه را تو پیش انداختی میل نکنم.
خدایا قرار ده، بینیازی را در ذاتم، و یقین را در دلم، و اخلاص را در عملم، و نور را در دیدهام، و بصیرت را در دینم و مرا به اعضایم بهرهمند کن، و گوش و چشمم را دو وارث من گردان، و مرا بر آن که به من ستم روا داشته پیروز فرما، و در رابطه با او انتقام و هدفم را نشانم ده، و چشمم را بدین سبب روشن گردان.
خدایا گرفتاریام را برطرف کن، و زشتیام را بپوشان، و خطایم را بیامرز و شیطانم را بران و دینم را ادا کن،
و برایم معبودا در آخرت و دنیا درجه ای برتر قرار ده، خدایا تو را سپاس، مرا آفریدی، و شنوا و بینا قرار دادی، و تو را سپاس که مرا پدیدآوردی، و از روی رحمت، آفریدهای متناسب قرار دادی، درحالیکه از آفرینش من بینیاز بودی، پروردگارا به اینکه مرا پدیدآوردی.
پس در خلقتم تناسب نهادی، پروردگارا به اینکه آفرینشم را آغاز نمودی، و صورتم را نیکو نمودی، پروردگارا به اینکه به من احسان کردی و در خویشتنم عافیت نهادی، پروردگارا به اینکه محافظتم نمودی و موّفقم داشتی، پروردگارا چون بر من نعمت بخشیدی، راهنماییام نمودی، پروردگارا به اینکه سزاوار احسانم کردی، از هر خیری عطایم کردی، پروردگارا به اینکه مرا خوراندی و نوشاندی، پروردگارا به اینکه بینیازم ساختی و اندوختهام بخشیدی، پروردگارا به اینکه یاریام نمودی و عزّتم بخشیدی،
پروردگارا به اینکه به من پوشاندی، از پوشش با صفایت و بر من آسان نمودی، از رفتار کفایت کننده ات، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و مرا بر بلاهای روزگار، و حوادث شبها و روزها یاری ده، و از هراسهای دنیا، و گرفتاریهای آخرت نجات ده، و مرا از شرّ آنچه ستمگران در زمین انجام میدهند کفایت کن، خدایا از آنچه میترسم مرا بس باش و از آنچه حذر میکنم نگهداری کن، و در نفسم و دینم از من نگهبانی فرما و مرا در سفرم نگهدار، و در خاندان و مالم جانشین باش، و مرا در آنچه نصیبم فرمودی برکت ده، و در نزد خویش خوارم ساز، و در دیدگان مردم بزرگم کن، و از شرّ جن و انس سالمم بدار و به گناهانم رسوایم مساز، و به باطنم سبکم منما، و به عملم دچارم مکن، و مرا از نعمتهایت محروم مفرما، و به غیر خود واگذارم مکن.
خدایا، مرا به که واگذار میکنی؟
به نزدیک تا با من به دشمنی برخیزد، یا به بیگانه تا با من با ترشرویی برخورد کند یا به آنان که خوارم میشمرند؟، و حال اینکه تو خدای من، و زمامدار کار منی.
من به تو شکایت میکنم، از غربتم، و دوری خانه آخرتم، و سبکی ام نزد کسی که اختیار کارم را به او دادی.
خدایا غضبت را بر من فرود نیاور، اگر در مقام خشم کردن بر من نباشی، از غیر تو باک ندارم، منزّهی تو، جز اینکه عافیتت بر من گستردهتر است، از تو درخواست میکنم پروردگارا به نور جمالت، که زمین و آسمانها به آن روشن گشت، و تاریکیها به آن برطرف شد،
وَصَلُحَ بِهِ اَمْرُ الاْوَّلینَ وَالاْ خِرینَ اَنْ لا تُمیتَنی عَلی غَضَبِکَ وَلا تُنْزِلْ بی سَخَطَکَ لَکَ الْعُتْبی لَکَ الْعُتْبی حَتّی تَرْضی قَبْلَ ذلِک لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ رَبَّ الْبَلَدِ الْحَرامِ وَالْمَشْعَرِ الْحَرامِ وَالْبَیْتِ الْعَتیقِ الَّذی اَحْلَلْتَهُ الْبَرَکَهَ وَجَعَلْتَهُ لِلنّاسِ اَمْناً یا مَنْ عَفا عَنْ عَظیمِ الذُّنُوبِ بِحِلْمِهِ یا مَنْ اَسْبَغَ النَّعْمآءَ بِفَضْلِهِ یا مَنْ اَعْطَی الْجَزیلَ بِکَرَمِهِ یا عُدَّتی فی شِدَّتی یا صاحِبی فی وَحْدَتی یا غِیاثی فی کُرْبَتی یا وَلِیّی فی نِعْمَتی یا اِلهی وَاِلهَ آبائی اِبْراهیمَ وَاِسْماعیلَ وَاِسْحقَ وَیَعْقُوبَ وَرَبَّ جَبْرَئیلَ وَمیکائیلَ وَاِسْرافیلَ وَربَّ مُحَمَّدٍ خاتِمِ النَّبِیّینَ وَ الِهِ الْمُنْتَجَبینَ وَمُنْزِلَ التَّوریهِ وَالاْ نْجیلِ وَالزَّبُورِ وَالْفُرْقانِ وَمُنَزِّلَ کهیَّعَّصَّ وَطه وَیسَّ وَالْقُرآنِ الْحَکیمِ
و کار گذشتگان و آیندگان به وسیله آن به اصلاح رسید، که مرا بر خشمت نمیرانی، و ناخشنودی ات را بر من فرود نیاوری، خشنودی حق توست، خشنودی حق توست، تا پیش از آن راضی شوی، معبودی جز تو نیست، پروردگار خانه محترم، و مشعرالحرام، و خانه کعبه که برکت را در آن نازل فرمودی، و آن را برای مردم ایمن ساختی، ای آن که با بردباریاش از گناهان بزرگ گذشت، ای آن که با فضلش نعمتها را کامل ساخت، ای آن که با کرمش گسترده و فراوان عطا کرد، ای توشهام در سختیها، ای همراهم در تنهایی، ای فریادرسم در گرفتاریها، ای سرپرستم در نعمتها، ای خدای من و خدای پدرانم ابراهیم و اسماعیل و اسحق و یعقوب، و پروردگار جبراییل و میکاییل و اسرافیل و پروردگار محمّد خاتم پیامبران و اهلبیت برگزیدهاش و نازلکننده تورات و انجیل و زبور و قرآن و فروفرستنده کهیعص و طه و یس و قرآن حکیم
تو پناهگاه منی زمانی که راهها با همه وسعتشان درماندهام کنند، و زمین با همه پهناوریاش بر من تنگ گیرد و اگر رحمت تو نبود، هر آینه من از هلاکشدگان بودم، و نادیدهگیرنده لغزشم تویی، و اگر پردهپوشیات بر من نبود، هرآینه من از رسواشدگان بودم، و تویی که مرا با پیروزی بر دشمنانم تأیید میکنی، و اگر یاری تو نبود هر آینه من از شکستخوردگان بودم، ای که وجودش را به بلندی و برتری اختصاص داده، در نتیجه اولیایش به عزّت او عزیز میشوند، ای آن که پادشاهان در برابرش یوغ ذلّت بر گردنهایشان گذاشتهاند، در نتیجه از حملاتش ترسانند،
یَعْلَمُ خائِنَهَ الاْعْیُنِ وَما تُخْفِی الصُّدُورُ وَ غَیْبَ ما تَاْتی بِهِ الاْزْمِنَهُ وَالدُّهُورُ یا مَنْ لا یَعْلَمُ کَیْفَ هُوَ اِلاّ هُوَیا مَنْ لا یَعْلَمُ ما هُوَ اِلاّ هُوَ یا مَنْ لا یَعْلَمُهُ اِلاّ هُوَ یا مَنْ کَبَسَ الاْرْضَ عَلَی الْمآءِ وَسَدَّ الْهَوآءَ بِالسَّمآءِ یا مَنْ لَهُ اَکْرَمُ الاْسْمآءِ یا ذَاالْمَعْرُوفِ الَّذی لا یَنْقَطِعُ اَبَداً یا مُقَیِّضَ الرَّکْبِ لِیُوسُفَ فِی الْبَلَدِ الْقَفْرِ وَمُخْرِجَهُ مِنَ الْجُبِّ وَجاعِلَهُ بَعْدَ الْعُبُودِیَّهِ مَلِکاً یا ر ادَّهُ عَلی یَعْقُوبَ بَعْدَ اَنِ ابْیَضَّتْ عَیْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ کَظیمٌ یا کاشِفَ الضُّرِّ وَالْبَلْوی عَنْ اَیُّوبَ وَمُمْسِکَ یَدَیْ اِبْرهیمَ
خیانت چشمها را، و آنچه سینهها پنهان میکنند میداند، و به پنهانیهایی که زمانها و روزگاران میآورد آگاهی دارد، ای آن که جز او نمیداند او چگونه است، ای آن که جز او نمیداند او چیست، ای آن که جز او او را نمیشناسد، ای آن که زمین را بر آب انباشت، و هوا را به آسمان بست، ای آن که او راست گرامیترین نامها ای صاحب احسانی که هرگز قطع نگردد، ای آماده کننده کاروان برای نجات یوسف در سرزمین بیآب و گیاه، و خارجکنندهاش از چاه، و قراردهنده اش بر تخت پادشاهی پس از دوره بندگی ای برگرداننده یوسف به نزد یعقوب، پس از آنکه دو چشمش از اندوه نابینا شد، و دلش آکنده از غم بود، ای برطرفکننده بدحالی و گرفتاری از ایوب، ای گیرنده دستهای ابراهیم
از بریدن سر فرزندش، پس از سنّ پیری، و به پایان آمدن عمرش ای که دعای زکرّیا را اجابت کرد و یحیی را به او بخشید و او را یگانه و تنها وا نگذاشت، ای که یونس را از دل ماهی به درآورد، ای که دریا را برای بنیاسراییل شکافت و آنان را نجات داد، و فرعون و لشگریانش را از غرقشدگان قرار داد ای که بادها را مژدهدهندگانی پیشاپیش باران رحمتش فرستاد، ای که بر عذاب نافرمانان از بندگانش شتاب نورزد، ای آن که ساحران روزگار موسی را از ورطه هلاکت رهانید، پس از سالیان طولانی که در انکار حق بودند، و در عین حال تنعمّ به نعمت او رزقش را میخوردند،
وَیَعْبُدُونَ غَیْرَهُ وَقَدْ حاَّدُّوهُ وَناَّدُّوهُ وَکَذَّبُوا رُسُلَهُ یا اَلله یا اَلله یا بَدیُّ یا بَدیعُ لا نِدَّلَکَ یا دآئِماً لا نَفادَ لَکَ یا حَیّاً حینَ لا حَیَّ یا مُحْیِیَ الْمَوْتی یا مَنْ هُوَ قآئِمٌ عَلی کُلِّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ یا مَنْ قَلَّ لَهُ شُکْری فَلَمْ یَحْرِمْنی وَعَظُمَتْ خَطیَّئَتی فَلَمْ یَفْضَحْنی وَرَ انی عَلَی الْمَعاصی فَلَمْ یَشْهَرْنی یا مَنْ حَفِظَنی فی صِغَری یا مَنْ رَزَقَنی فی کِبَری یا مَنْ اَیادیهِ عِنْدی لا تُحْصی وَنِعَمُهُ لا تُجازی یا مَنْ عارَضَنی بِالْخَیْرِ وَالاْحْسانِ وَعارَضْتُهُ بِالاْسائَهِ وَالْعِصْیانِ یا مَنْ هَدانی لِلاْ یمانِ مِنْ قَبْلِ اَنْ اَعْرِفَ شُکْرَ الاْمْتِنانِ یا مَنْ دَعَوْتُهُ مَریضاً فَشَفانی،
و برای غیر او بندگی میکردند، با او مخالفت داشتند و برای او شبیه قرار داده بودند، و پیامبرانش را تکذیب کردند، ای خدا، ای خدا، ای آغازگر، ای پدیدآور، برای تو همتایی نیست، ای جاودانگی که پایانی برایت نمیباشد، ای زنده وقتی که زندهایی نبود، ای زندهکننده مردگان، ای مراقب بر هرکس به آنچه که انجام داده، ای که شکرم برای او اندک است ولی محرومم نساخت، خطایم بزرگ شد، پس رسوایم نکرد، و مرا بر نافرمانیها دید، ولی در بین مردم رسوایم ننمود، ای که در خردسالی حفظم نمود، و در بزرگسالی رزقم داد، ای که عطاهایش نزد من شماره نشود، و نعمتهایش تلافی نگردد، ای که با من به خیر و احسان روبرو شد، و من با بدی و نافرمانی با او روبرو گشتم، ای که به ایمان هدایتم نمود، پیش از آنکه سپاس نعمتهایش را بشناسم، ای که در بیماری خواندمش، پس شفایم داد،
و در حال برهنگی پوشاند مرا، و در حال گرسنگی سیرم کرد و در حال تشنگی سیرابم نمود، و در حال خواری، عزّتم بخشید، و در حال نادانی معرفتم بخشید، و در حال تنهایی افزونم نمود، و در حال غربت، بازم گرداند، و رد حال نداری، دارایم کرد، و در یاریخواهی، یاریام فرمود، و در ثروتمندی محرومم نکرد، و از درخواست همه اینها بازایستادم، پس او شروع به عنایت بر من نمود، حمد و سپاس توراست، ای که لغزشم را نادیده گرفت و اندوهم را زدود، و عایم را اجابت نمود، و عیبم را پوشاند، و گناهم را آمرزید، و مرا به خواستهام رساند و بر دشمنم پیروز گرداند، اگر نعمتها و عطاها و بخششهای باارزشت را برشمارم هرگز نمیتوانم به شماره آرم، ای سرور من،
تویی که عطا کردی، تویی که نعمت دادی، تویی که نیکی کردی، تویی که زیبا نمودی، تویی که افزون نمودی، تویی که کامل کردی، تویی که روزی دادی، تویی که موّفق نمودی، تویی که عطا فرمودی، تویی که بینیاز نمودی، تویی که ثروت بخشیدی، تویی که پناه دادی، تویی که کفایت نمودی، تویی که راهنمایی فرمودی، تویی که حفظ کردی، تویی که پرده پوشی نمودی، تویی که آمرزیدی تویی که نادیده گرفتی، تویی که قدرت دادی، تویی که عزّت بخشیدی، تویی که کمک کردی، تویی که مساعدت فرمودی، تویی که تأیید نمودی، تویی که نصرت دادی، تویی که شفا بخشیدی، تویی که سلامت کامل دادی، تویی که گرامی داشتی،
بزرگ و برتری، حمد و شکر همیشگی توراست، اینک معبودا من اعترافکننده به گناهانم هستم، پس مرا بیامرز، منم که بد کردم، منم که خطا کردم، منم که قصد گناه کردم، منم که نادانی نمودم، منم که غفلت ورزیدم، منم که اشتباه کردم، منم که به غیر تو اعتماد کردم، منم که در گناه تعمّد داشتم، منم که وعده کردم، منم که وعده شکستم، منم که پیمانشکنی نمودم، منم که اقرار کردم، منم که به نعمتت بر خود و پیش خود اعتراف کردم، و به گناهانم اقرار میکنم، پس مرا بیامر، ای آن که گناهان بندگانش به او زیانی نرساند، و او بینیاز از طاعت آنان است، و توفیق دهنده کسی که از آنان به کمک و رحمتش عمل شایسته بجا آورد، تو را سپاس ای معبود من و آقای من، و خدای من، فرمان دادی فرمانت نخواندم، نهیم نمودی، مرتکب نهیت شدم،
فَاَصْبَحْتُ لا ذا بَر آءَهٍ لی فَاَعْتَذِرُ وَلاذا قُوَّهٍ فَاَنْتَصِرُ فَبِأَیِّ شَیْءٍ اَسْتَقْبِلُکَ یا مَوْلایَ اَبِسَمْعی اَمْ بِبَصَری اَمْ بِلِسانی اَمْ بِیَدی اَمْ بِرِجْلی اَلـَیْسَ کُلُّها نِعَمَکَ عِندی وَبِکُلِّها عَصَیْتُکَ یا مَوْلایَ فَلَکَ الْحُجَّهُ وَالسَّبیلُ عَلَیَّ یا مَنْ سَتَرَنی مِنَ الاْ باءِ وَالاْمَّهاتِ اَنْ یَزجُرُونی وَمِنَ الْعَشائِرِ وَالاْخْوانِ اَنْ یُعَیِّرُونی وَمِنَ السَّلاطینِ اَنْ یُعاقِبُونی وَلَوِ اطَّلَعُوا یا مَوْلایَ عَلی مَا اطَّلَعْتَ عَلَیْهِ مِنّی اِذاً ما اَنْظَرُونی وَلَرَفَضُونی وَقَطَعُونی فَها اَنـَا ذا یا اِلهی بَیْنَ یَدَیْکَ یا سَیِّدی،
اکنون چنانم، که نه دارنده زمینه برائتم تا عذرخواهی کنم، و نه دارای قدرتم، تا یاری ستانم، ای مولای من با چه وسیله ای با تو روبرو شوم؟، آیا با گوشم، یا با دیدهام، یا با زبانم، یا با دستم، یا با پایم، آیا این همه نعمتهای تو نزد من نیست؟ و من به همه اینها تو را معصیت کردم، ای مولای من، تو را بر من حجّت و راه است، ای آن که مرا از پدران و مادران پوشاند، از اینکه مرا از خود برانند، و از خویشان و برادران، از اینکه مرا سرزنش کنند، و از پادشاهان از اینکه مجازاتم نمایند، مولای من اگر اینان آگاه میشدند، بر آنچه تو بر آن از من میدانی، در این صورت مهلتم نمیدانند، و مرا تنها میگذاردند، و از من میبریدند، هم اینک ای خدای من در برابرت هستم، ای آقای من،
فروتن و خوار، درمانده و کوچک، نه دارنده زمینه برائتم، تا عذرخواهی کنم، و نه نیروی که یاری بطلبم، و نه دلیلی که با آن احتجاج نمایم، و نه گویندهای هستم که گناه و کار بد نکرده باشم، انکار گناه کجا؟ بر فرض اگر انکار میکردم، چه سود میداد، چگونه؟ و چسان این معنا ممکن شود، و حال آنکه همه اعضایم بر آنچه عمل کردم بر من گواهند به یقین دانستم بدون تردید.
که تو از کارهای بزرگ من پرسندهای، و تو حاکم عدالت پیشه ای هستی که در حکم و داوری ستم نمیکنی، و عدالت تو هلاککننده من است، و من از همه عدالت تو گریزانم، معبودا اگر مرا عذاب کنی، به خاطر گناهان من است پس از حجّتی که بر من داری، و اگر از من درگذری، به سب بردباری و جود و کرم توست، معبودی جز تو نیست من از ستمکارانم،
لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الْمُسْتَغْفِرینَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الْمُوَحِّدینَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الْخاَّئِفیـنَ لا اِلهَ اِلاّ اَنـْتَ سـُبـْحانـَکَ اِنـّی کـُنـْتُ مـِنَ الْوَجـِلینَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الرَّاجینَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الرّاغِبینَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الْمُهَلِّلینَ لا اِلهَ اِلاّ اَنـْتَ سـُبـْحانـَکَ اِنـّی کـُنـْتُ مـِن السـّـاَّئِلینَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الْمُسَبِّحینَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْح انَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الْمُکَبِّرینَ لااِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ رَبّی وَرَبُّ اباَّئِیَ الاْوَّلینَ،
معبودی جز تو نیست من از [آمرزش خواهانم، معبودی جز تو نیست من از یکتاپرستانم، معبودی جز تو نیست من از هراسندگانم معبودی جز تو نیست، من از بیمناکانم، معبودی جز تو نیست من از امیدوارانم، معبودی جز تو نیست من از مشتاقانم، معبودی جز تو نیست من از «لا اله الّه اللّه» گویانم، معبودی جز تو نیست من از درخواستکنندگانم، معبودی جز تو نیست من از تسبیحکنندگانم، معبودی جز تو نیست منزّهی تو، من از تکبیرگویانم، معبودی جز تو نیست منزّهی تو پروردگار من و پروردگار پدران نخستین من،
خدایا این است ثنای من بر تو برای تعظیم تو، و اخلاصم برای یاد تو.
برای یکتاپرستی، و اقرارم به نعمتهایت، در شمارش آنان، اگرچه اعتراف دارم نتوانستم آنها را شماره کنم به خاطر کثرت و کمالش و نمایائی و پیشی جستنش تاکنون، آنچه همواره مرا با آن همراه آنها سرپرستی میکردی، از هنگامی که مرا آفریدی و پدیدآوردی، از آغاز عمر، و همه آنچه بر من بخشیدی از: بینیاز گرداندنم از تهیدستی، و برطرف کردن بدحالی و فراهم کردن اسباب راحتی و دفع دشواری و گشودن گره اندوه، و تندرستی در بدن، و سلامت در دین، اگر همه جهانیان از گذشتگان و آیندگان به اندازه ای که نعمتت را ذکر کنم یاری ام دهند، نه من قدرت ذکر آن را دارم نه آنها، مقدّسی و برتری، از اینکه پروردگار کریم، بزرگ، مهربانی، عطاهایت به عدد نیابد،
نعمتهایت تلافی نگردد، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و نعمتهایت را بر ما تمام کن و به طاعتت خوشبختان فرما، منزّهی تو، معبودی جز تو نیست.
خدایا بیچارگان را پاسخ میدهی، و بدی را برطرف میکنی، و به فریاد گرفتاران میرسی، و بیماران را درمان میکنی، و تهیدست را بینیاز میگردانی، و شکست را جبران مینمایی، و به خردسالان رحم میکنی، و به بزرگسالان کمک میدهی، جز تو پشتیبانی نیست، و فوق تو قدرت مندی وجود ندارد، و تو برتر و بزرگی ای رهاکننده اسیر در بند، ای روزی دهنده کودک خردسال، ای پناه هراسنده پناه خواه، ای که برایت شریک و وزیری نیست،
بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و د راین شب به من عطا کن برترین چیزی که عطا کردی و نائل نمودی یکی از بندگانت را، از نعمتی که میبخشی، و عطاهایی که تجدید مینمایی، و بلایی که برمیگردانی و رنجی که برطرف میکنی، و دعایی که میشنوی، و عمل نیکی که میپذیری، و بدی که میپوشانی، همانا به هرچه خواهی مهربان و آگاهی، و بر هرچیز توانایی.
خدایا تو نزدیکترین کسی هستی که خوانده شود، و سریعترین کسیکه جواب دهد، و بزرگوارترین کسیکه گذشت کند، و وسیعترین کسیکه عطا کند، و شنواترین کسیکه سؤال شود، ای مهربان دنیا و آخرت، و بخشنده دنیاوآخرت، همانند تو سؤالشدهای نیست، و غیر تو آرزو شدهای وجود ندارد، خواندمت، پاسخم دادی، از تو درخواست کردم عطایم نمودی، و به سویت میل کردم، به من رحم فرمودی،
به تو اطمینان کردم، نجاتم دادی، و به تو پناهنده شدم، کفایتم نمودی، خدایا درود فرست بر محمّد بنده و فرستادهات و پیامبرت، و بر همگی اهلبیت پاک و پاکیزهاش، و نعمتهایت را بر ما تمام کن، و عطاهایت را بر ما گوارا گردان، و ما را نسبت به خود از سپاسگزاران، و در نعمتهایت از یادکنندگان ثبت فرما، آمین آمین ای پروردگار جهانیان، خدایا ای که مالک شد و توانست، و توانست و چیره شد، نافرمانی شد و پوشاند، از او آمرزش خواسته شد و آمرزید، ای هدف خواستاران مشتاق، و نهایت آرزوی امیدواران ای آن که در دانش بر هرچیز احاطه دارد، و در مهربانی و رحمت و بردباری، جویندگان گذشت از گناه را فرا میگیرد،
خدایا در این شب به تو رو میآوریم، شبی که آن را شرافت و عظمت دادی به محمّد پیامبرت و فرستادهات و برگزیده از خلقت، و امین وحیت، آن مژدهدهنده و ترساننده، و چراغ نوربخش، آن که به سبب او بر مسلمانان نعمت بخشیدی، و او را رحمت برای جهانیان قرار دادی.
خدایا بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، آنچنان که محمّد از جانب تو شایسته آن است، ای بزرگ، بر او بر همه خاندان نجیب و پاک و پاکیزهاش درود فرست، و ما را به گذشت از ما بپوشان، که صداها با انواع لغات به جانب تو بلند است، خدایا در این شب برای ما قرار ده، از هر خیری نصیبی که میان بندگانت تقسیم میکنی، و نوری که با آن هدایت مینمایی، و رحمتی که میگسترانی،
و برکتی که فرو میفرستی، و عافیتی که بر اندام حیات بندگان میپوشانی، و رزقی که میگستری، ای مهربانترین مهربانان.
خدایا ما را در این وقت از پیشگاه رحمتت پیروز و رستگار و پذیرفته و بهرهمند بازگردان، و ما را از ناامیدان قرار مده، و از رحمتت با دست خالی مگذار، و از آنچه از فضلت امیدواریم مبتلای به حرمان مکن، و از رحمتت محروممان منما، و از افزونی آنچه از عطایت آرزو داریم ناامید مساز، و ناکام باز مگردان، و از درگاهت مران، ای بخشندهترین بخشندگان، و کریمترین کریمان، یقین کنان به درگاهت رو نمودیم، و آهنگ کنان و قصدکنان به زیارت خانه ات آمدهایم، بر ادای مناسک حج یاریمان ده، و حجّمان را کامل نما، و از ما درگذر و به ما سلامت کامل بده، چرا که دستهای خود را به جانب تو دراز کردهایم، و آن دستها به خواری اعتراف علامت دار است.
خدایا آنچه را در این شب از تو خواستیم به ما عطا کن،
و کفایت آنچه را از تو خواستین عهدهدار باش، که ما را کفایتکنندهای جز تو نیست، و برای ما پروردگاری جز تو نمیباشد، قانونت بر ما نافذ است، دانشت ما را فراگیر است، قضایت دربارهٔ ما عادلانه است، خیر را برای ما حکم کن و ما را اهل خیر قرار بده.
خدایا پاداش بزرگ و ذخیره کریمانه و دوام آسایش را به حق جودت بر ما لازم گردان، و گناهان همه ما را بیامرز، و با هلاکشدگان هلاکمان مکن، و مهربانی و رحمتت را از ما باز مگردان، ای مهربانترین مهربانان،
خدایا در این وقت ما را از کسانی قرار ده که از تو درخواست کردند، و تو به آنان عطا فرمودی و تو را شکر نمودند پس بر آنان افزودی و به سویت بازگشتند و آنان را پذیرفتی، و به سوی تو از همه گناهانشان بیزای جستند پس همه گناهانشان را آمرزیدی ای دارای بزرگی و بزرگواری.
خدایا ما را پاک کن، و به جانب راست و درستی توجّه ده، و زاری ما را بپذیر، ای بهترین کسی که درخواست شد، و رحم کنندهترین کسی که از او رحمت خواسته شد، ای آن که برهم نهادن پلکها، و دقت نظر چشمها بر او پوشیده نیست، و آنچه در نهان مستقرّ شده، و آنچه را پنهانیهای قلوب دربرگرفته از او مخفی نیست، آری همه اینها را دانشت شماره کرده، و بردباریات فرا گرفته، تو منزّهی و برتری، از آنچه ستمگران دربارهات میگویند، آسمانهای هفتگانه و زمینها و هرکه در آنهاست تو را تسبیح میگویند، و هیچ موجودی نیست مگر اینکه با سپاست تسبیح میگوید،
پس تو را سپاس و بزرگواری و بلندی مقام، ای دارنده بزرگی و کرامت و فضل و نعمت، و عطاهای بزرگ، و تویی بخشنده کریم رئوف و مهربان، خدایا از روزی حلالت بر من وسعت ده، و در تن و دینم سلامت کامل و عافیت بخش، و از ترسم مرا امان ده، و وجودم را از آتش آزاد کن، خدایا مکرت را از من دور کن (و بلایت را به جریمه گناهانم بر من قرار مده)، و مرا به تدریج بر بدیهایم مؤاخذه مکن، و مرا در خیالات باطلم رها مساز، و شر بدکاران جن و انس را از من دور کن.
در این قسمت از دعا سر و دیده خود را به جانب آسمان برداشت، و از دیدههای مبارکش مانند ریزش آب از دو مشک، اشک میریخت، و با صدای بلند به محضر حق عرضه داشت:
یا اَسْمَعَ السّامِعینَ یا اَبْصَرَ النّاظِرینَ وَیا اَسْرَعَ الْحاسِبینَ وَیا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ السّادَهِ الْمَیامینِ وَاَسْئَلُکَ اَللّهُمَّ حاجَتِیَ الَّتی اِنْ اَعْطَیْتَنیها لَمْ یَضُرَّنی ما مَنَعْتَنی وَاِنْ مَنَعْتَنیها لَمْ یَنْفَعْنی ما اَعْطَیْتَنی اَسْئَلُکَ فَکاکَ رَقَبَتی مِنَ النّارِ لااِلهَ اِلاّ اَنْتَ وَحْدَکَ لا شَریکَ لَکَ لَکَ الْمُلْکُ وَلَکَ الْحَمْدُ وَاَنْتَ عَلی کُلِّشَیْءٍ قَدیرٌ یا رَبِّ یا رَبِّ.
ای شنواترین شنوایان، ای بیناترین بینایان، و ای سریعترین حسابرسان، و ای مهربانترین مهربانان، بر محمّد و خاندان محمّد آن سروران با میمنت درود فرست، و از تو درخواست میکنم خدایا حاجتم را که اگر آن را به من عطا کنی، بیشک هرچه را از من دریغ ورزی به من ضرری نرساند، و اگر قضای حاجتم را از من دریغ نمایی، آنچه را عطایم کنی سودی نبخشد، آزادی عهده ام را از آتش از تو درخواست میکنم، معبودی جز تو نیست، یگانه ای، برایت شریک نیست، فرمانروایی و سپاس خاص توست، و تو بر هرچیز توانایی، پروردگارا پروردگارا.
پیوسته «یا ربّ» میگفت، و همه آنان که اطراف حضرت بودند به دعای حضرت گوش فرا دادند و به آمین گفتن اکتفا نمودند، در این هنگام صداهایشان با آن حضرت به گریستن بلند شد، تا آفتاب غروب کرد، سپس زادوتوشه خود را بار کرده، به سوی مشعر الحرام حرکت کردند.
مؤلّف گوید: کفعمی دعای عرفه حضرت سید الشهداء علیه السّلام را در کتاب (بلد الامین) تا این قسمت ذکر کرده، و علامه مجلسی در «زاد المعاد» این دعای شریف را موافق روایت کفعمی نقل فرموده ولی سید ابن طاووس در کتاب اقبال، پس از «یا ربّ، یا ربّ، یا رب» این اضافه را آورده:
خدایا تو خود را با لطف و مهربانی به من توصیف کردهای پیش از پیدایش ناتوانی من، آیا آن دو را از من دریغ ورزی پس از پدید آمدن ناتوانیام، خدایا اگر زیباییهایی از من نمایان شود، به فضل توست، و تو را بر من منت بسیار است، و اگر زشتیهایی از من ظاهر گردد، به عدل توست و تو را بر من حجت کامل است.
خدایا چگونه مرا وامینهی در صورتی که عهدهدار من شدهای؟ و چگونه مورد ستم واقع شوم و حال آنکه تو یار منی؟ یا چگونه ناامید گردم، درحالی که نسبت به من سخت مهربانی اینک به نیازم به تو، متوسل به توأم، و چگونه متوسل به تو شوم به آنچه که محال است به تو برسد، یا چگونه از حالم به تو شکایت کنم و حال آنکه بر تو پوشیده نیست؟ یا چگونه با گفتارم ترجمه حال نمایم،
درحالیکه از تو برای تو واضح است؟ یا چگونه آرزوهایم را به عرصه نومیدی بری، در صورتیکه به آستان تو وارد گشته؟ یا چگونه احوالم را نیکو نگردانی، درحالیکه احوال من استوار به توست؟ خدایا چه اندازه به من لطف داری.
با این نادانی فوقالعاده من، و چه قدر به من مهربانی، با این عمل زشت من؟ خدایا چقدر به من نزدیکی، و من چقدر از تو دورم، و چه اندازه به من مهر میورزی پس چیست
آنچه مرا از تو در پرده میکند؟ خدایا از اختلاف آثار، و تغییرات احوال دانستم که خواستهات از من این است که خود را در هرچیز به من بشناسانی تا در هیچ چیز نسبت به تو جاهل نباشم، خدایا هر زمان فرومایگیام از سخن مرا بازداشت، کَرَم تو گویایم نمود، و هروقت اوصافم ناامیدم کرد، نعمتهایت به طمعم انداخت.
خدایا کسی که زیباییهایش زشتی بوده، پس چگونه زشتیهایش زشتی نباشد، و کسی که حقیقت گوییهایش ادعای خالی بوده، چگونه ادعاهایش ادعا نباشد؟ خدایا دستورِ نافذت، و مشیتِ چیرهات، برای صاحبِ سخن، سخنی و برای صاحبِ حال، حالی نگذشته، خدایا چه بسیار طاعتی که بنا کردم، و چه بسیار حالتی که استوار نمودم.
عدالتت اعتمادم را بر آنها ویران کرد، ولی فضل تو عذر مرا از آنها پذیراست.
خدایا همانا میدانی هرچند طاعت از جانب من، به صورت کار جدّی ادامه نداشته، ولی به صورت محبّت و اراده ادامه داشته.
خدایا چگونه تصمیم بگیرم و حال آنکه تو چیرهای؛ و چگونه تصمیم نگیرم درحالی که تودستوردهندهای،
خدایا مردّد شدن من در آثار موجب دوری دیدار است، پس مرا با وجودت گرد آور، به وسیله انجام خدمتی (عبادتی) که مرا به تو رساند، چگونه بر وجود تو استدلال شود، به موجودی که در وجودش نیازمند به توست؟ آیا برای غیر تو ظهوری هست که برای تو نیست، تا آن غیر وسیله ظهور تو باشد؟!! کی پنهان بودهای، تا نیازمند به دلیلی باشی که بر تو دلالت کند و کی دور بودهای، تا آثارْ واصل کننده به تو باشند؟ کور باد دیدهای که تو را بر آن دیدهبان نبیند و زیانکار باد تجارت بندهای که از محبّتت برای او سهمی قرار ندادهای،
خدایا مرا به رجوع به آثار فرمان دادی، پس مرا به پوششی از انوار و هدایتی بصیرت جو به سوی خود بازگردان، تا از آنها به سویت بازگردم همانطور که از آنها به بارگاهت بار یافتم، با نگاهداری نهادم از نگاه به آنها و برگرفتن همّتم از اعتماد بر آنها، همانا تو بر هرچیز توانایی.
خدایا این خواری من است که در برابرت عیان است، و این حال من است که بر تو پوشیده نیست، از تو رسیدن به تو را میخواهم، و بر تو استدلال میکنم، پس به نورت مرا به وجودت راهنمایی کن، و در برابرت به صدق بندگی بر پا دار.
خدایا از علم مخزونت به من بیاموز، و به پرده نگاهداریت حفظم کن.
خدایا مرا به حقایق اهل قرب محقق کن، و به راه و روش اهل جذب ببر، خدایا به تدبیرت نسبت به من مرا از تدبیرم، و به اختیارت از اختیارم بینیاز گردان، و مرا به مواضع بیچارگی ام آگاه کن، خدایا مرا از خواری نفسم نجات ده، و از شک شرکم پاک کن و پیش از آنکه وارد قبر شوم، از تو یاری میجویم، پس مرا یاری ده، و بر تو توّکل میکنم، پس مرا وامگذار، و از تو درخواست میکنم.
پس ناامیدم مکن، و در فضل تو رغبت مینمایم، پس محرومم مگردان، و خود را به تو منسوب میکنم، پس دورم مکن، و در آستانه تو میایستم پس مرانم،
خدایا خشنودی تو منزّه است از اینکه علّتی از جانب تو داشته باشد، پس چگونه ممکن است برای آن علّتی از ناحیه من بوده باشد؟ خدایا تو بینیازی از اینکه نفعی از جانب خویش به حضرتت رسد، پس چگونه بینیاز از من نباشی؟ خدایا قضا و قدر مرا به آرزو انداخت، و هوای نفس مرا در بندهای شهوت اسیر کرد، پس تو یاور من باش تا پیروزم نمایی و بینایم کنی، و به فضل خود بی نیازم فرما، تا به وسیله تو از خواستهام بینیاز کردم، تویی که انوار را در قلوب دوستانت تاباندی، تا تو را شناختند و یگانهات دانستند، و تویی که بیگانگان را از قلوب دوستانت(عاشقانت) راندی تا غیر تو را دوست نداشتند، و به غیر تو پناه نبردند، تو مونس آنانی آنجا که عوالم آنان را به وحشت اندازد، تویی که آنان را هدایت نمودی، هرجا که نشانههایی برای آنان آشکار شد
کسیکه تو را گم کرده چه یافته؟ و چه گم کرده، کسیکه تو را یافته، همانا محروم شد کسیکه به جای تو به دیگری راضی گشت، و زیانکار شد کسیکه از تو به دیگری روی آورد، چگونه به غیر تو امید بسته شود، و حال آن که احسانت را بریده نساختی، و چگونه از غیر تو خواسته شود در صورتی که تو شیوه نعمت بخشیات را تغییر ندادهای، ای که به دوستانش (عاشقانش) شیرینی همدمی خود را چشاند، در نتیجه تملقگویانه در برابرش ایستادند، ای که اولیایش را جامههای هیبت پوشاند، پس آمرزشجویانه در مقابلش قرار گرفتند، تویی یادکننده پیش از یادکنندگان، و تویی شروع کننده به احسان، پیش از توجّه بندگان، و تویی جودکننده به عطا، پیش از خواستن خواهندگان، و تویی بخشنده،
و تویی بخشنده، و سپس آنچه را که به ما بخشیدی از ما به قرض خواهی، خدایا مرا به رحمتت بخواه تا به تو رسم، و مرا به عطایت جذب کن تا به جانب تو رو کنم.
خدایا امیدم از تو قطع نشود، گرچه نافرمانیات کردم؛ چنانکه ترسم از تو زایل نشود، گرچه اطاعتت نمودم. همانا جهانیان مرا به جانب تو راندهاند، و دانشم به کرمت مرا به آستانه تو انداخته.
خدایا من چگونه ناامید شوم و حال آنکه تو آرزوی منی، یا چگونه خوار گردم درصورتیکه اعتمادم بر توست.
خدایا چگونه عزّت خواهم، درحالی که در خواری مستقرم (ثابتم) کردهای، و چگونه عزّت نخواهم با آن که به خود نسبتم دادهای؟
خدایا چگونه نیازمند نباشم، و حال آن که مرا در نیازمندان نشاندی، یا چگونه نیازمند باشم در صورتی که تو به جودت بی نیازم کردهای، و تویی که معبودی جز تو نیست، خود را به هرچیز شناساندی، پس چیزی جاهل به تو نیست، و تویی که خود را در هرچیز به من شناساندی، پس تو را در هرچیز نمایان دیدم، و تویی نمایان برای هرچیز، ای که به رحمانیّتش چیره شد، در نتیجه عرش در ذاتش پنهان شد، آثار را با آثار نابود کردی، و اغیار را به احاطه کنندگان افلاک انوار محو نمودی، ای که در سراپردههای عرشش پرده نشین از این شد که دیدهها او را دریابند، ای آن که به کمال زیباییاش تجلّی کرد، پس عظمتش، استیلا و برتریاش را محقق ساخت، چگونه پنهان شوی و حال آن که نمایانی، یا چگونه غایب شوی و حال آن که دیدهبانی و حاضری، همانا تو بر هرچیز توانایی، و سپاس تنها از آن خداست، خدای یگانه.
↑بنا بر نظر دیگر از اول نیت عمرده مفرده کرده بود. (ابراهیمی، «حج نیمهتمام»، ص۱۰۱-۱۰۴.)
↑بنابر قاعده معروفی که میگوید: «دلالته تغنی عن السند: محتوا [ما را] از سند بینیاز میکند».
↑۲۷ فراز در دعای عرفه در رابطه با اعتراف به نعمتهای نامحدود الهی با جمله «انت الذی» است و۱۳ فراز اعتراف به گناهان خویش با جمله «انا الذی» است که در این بخش اخیر با دعای ابوحمزه ثمالی اشتراک دارد.
ابراهیمی، ابراهیم، «حج ناتمام»، در میقات حج، شماره۵۳، ۱۳۸۴ش.
جعفری، محمدتقی، نیایش امام حسین در صحرای عرفات، تهران، مؤسسه نشر کرامت، چاپ سوم، ۱۳۷۸ش.
حجتی حسینی، سید محمدباقر، «نسخهاى نفيس در شرح دعاى عرفه»، علوم حدیث، شماره۱، ۱۳۷۵ش.
حسینی طهرانی، سید محمدحسین، الله شناسی، مشهد، انتشارات علامه طباطبایی، چاپ دوم، ۱۴۱۸ق.
حسینی، سید جواد، «نیم نگاهی به شرح فرازهایی از دعای عرفه»، در مجله میقات حج، تهران، حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، شماره ۴۲، زمستان ۱۳۸۱ش.
خامنهای، سید علی، «بیانات در دیدار جمعی از پاسداران»، در سایت دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله العظمی خامنهای، تاریخ درج: ۱۳ آذر ۱۳۷۶ش، تاریخ بازدید: ۲۰ مهر ۱۴۰۱ش.
خویی، سید ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، بیروت، دار الزهراء للطباعه و النشر، الطبعة الرابعة، ۱۴۰۹ق.
سید ابنطاووس، علی بن موسی، اقبال الاعمال، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، الطبعه الاولی، ۱۴۱۷ق.
شبیری زنجانی، سید موسی، جرعهای از دریا، قم، مؤسسه کتاب شناسی شیعه، ۱۳۹۳ش.
قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان، تهران، نشر مشعر، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.