پرش به محتوا

هجرت به مدینه

از ویکی شیعه
(تغییرمسیر از هجرت پیامبر)
تاریخ صدر اسلام
شخصیت‌ها
پیامبر اسلام(ص)ابوطالبحضرت خدیجه(س)حضرت علی (ع)حضرت فاطمه(س)حمزة بن عبدالمطلبسلمان فارسیابوذر غفاریمقداد بن عمروجعفر بن ابی‌طالببلال حبشیابوبکرعمر بن خطابعثمان بن عفانصحابه
جنگ‌ها
غزوه‌ها و سریه‌ها
جنگ بدرجنگ احدغزوه بنی‌نضیرغزوه خندقغزوه بنی‌قریظهصلح حدیبیهغزوه خیبرفتح مکهغزوه تبوکسایر غزوه‌هاسریه‌ها
شهرها و مکان‌ها
مکهشعب ابی‌طالبمدینهطائفمسجد قبامسجدالنبیسقیفه بنی‌ساعدهخیبرقبرستان بقیع
حوادث
بعثتهجرت به حبشهلیلة المبیتهجرت به مدینهصلح حدیبیهحجة الوداعواقعه غدیرسقیفهسپاه اسامه
مفاهیم مرتبط
اسلامانصارمهاجرینتشیعحجقریشبنی‌هاشمبنی امیهجاهلیت

هجرت به مدینه، مهاجرت پیامبر اکرم(ص) و مسلمانان از مکه به یثرب (مدینه) در آخر سال سیزدهم و ابتدای سال چهاردهم بعثت است. علت اصلی مهاجرت مسلمانان به یثرب، فشار و آزارهای مشرکان مکه و بیعت عقبه اهالی یثرب با پیامبر(ص) برای دفاع از مسلمانان در صورت هجرت ایشان به این شهر بود. این واقعه به پیشنهاد امام علی(ع) در زمان خلافت خلیفه دوم به‌صورت رسمی، مبدأ تاریخ مسلمانان شد.

اهمیت و جایگاه

هجرت پیامبر اکرم(ص) از مکه به مدینه، یکی از رویدادهای مهم تاریخ اسلام است که در قرآن نیز به جنبه‌های مختلف آن پرداخته شده و آیات متعددی درباره آن نازل شده تا اهمیت و جزئیات این سفر را روشن سازد؛ از جمله آیه ۳۰ سوره انفال که به توطئه قریش برای قتل پیامبر(ص) اشاره دارد،[۱] آیه ۲۰۷ سوره بقره که به فداکاری امام علی(ع) در خوابیدن در بستر ایشان می‌پردازد[۲] و آیه ۴۰ سوره توبه که به پناهگیری پیامبر(ص) و ابوبکر در غار ثور[۳] اختصاص یافته است.

این واقعه سرنوشت‌ساز و تعیین‌کننده در تاریخ اسلام، به‌حدی اهمیت یافت که به‌عنوان مبدأ تاریخ مسلمانان انتخاب شد.[۴] درباره چگونگی این انتخاب، دو دیدگاه تاریخی وجود دارد. بر پایه قول نخست، این انتخاب به دستور مستقیم پیامبر(ص) صورت گرفت[۵] و نامه‌هایی از ایشان که با تاریخ هجری نگاشته شده، مؤید این امر است.[۶] در دیدگاه دوم، این تصمیم در دوران خلافت عمر بن خطاب و پس از تشکیل شورایی برای تعیین آغازگاه تاریخ اسلامی گرفته شد.[۷] در این شورا، پیشنهاد امام علی(ع) مبنی بر انتخاب هجرت پیامبر(ص) مکه به مدینه به‌عنوان مبدأ تاریخ مورد پذیرش عمر قرار گرفت و به سراسر جهان اسلام ابلاغ شد.[۸]

علل و عوامل هجرت

هجرت پیامبر اکرم (ص) از مکه به مدینه، که نقطه عطفی در تاریخ اسلام به شمار می‌رود، تحت تأثیر چند عامل به وقوع پیوست:

زمینه‌سازی روانی در یثرب

وجود جنگ‌های فرسایشی طولانی مانند جنگ بعاث بین دو قبیله اصلی یثرب، اوس و خزرج موجب وضعیت بحرانی در این شهر شد[۹] و آنان را برای پذیرش یک دین واحد و داور بی‌طرف که وحدت‌بخش باشد، آماده کرده بود. این بستر، زمینه را برای نفوذ اسلام و دعوت از پیامبر برای رفتن به یثرب فراهم کرد.[۱۰]

عقد پیمان‌های سیاسی

دیدارهای مردم یثرب با پیامبر در موسم حج[۱۱] به انعقاد دو پیمان عقبه منجر شد[۱۲] که از حوادث مهم تاریخ صدر اسلام به‌شمار می‌آید.[۱۳] پیمان عقبه اول که جنبه دینی داشت؛[۱۴] ولی در پیمان دوم، انصار متعهد شدند از پیامبر(ص) همچون جان و خانواده خود دفاع کنند.[۱۵] این پیمان، پایگاه امنی را برای استقرار اسلام و تحکیم پایه‌های آن ایجاد نمود.[۱۶]

افزایش فشار و آزار قریش

با آگاهی قریش از پیمان مدینه، فشار و شکنجه بر مسلمانان ساکن مکه به اوج خود رسید تا جایی که زندگی برای آنان غیرممکن شد. مشرکان مکه به دشنام و آزارواذیت اصحاب پیامبر(ص) مشغول شدند، به‌گونه‌ای که زندگی در مکه برای مسلمانان بسیار سخت شد تا آنکه از رسول خدا اذن هجرت خواستند.[۱۷]

توطئه قتل پیامبر(ص)

هنگامی که قریش از هجرت مسلمانان به مدینه آگاه شد، از خروج رسول‌الله(ص) ترسید. لذا در محلی به نام «دار الندوه» جمع شدند تا به مشورت بپردازند. بزرگان قریش پس از رد طرح‌های تبعید و زندانی کردن، تصمیم به قتل جمعی پیامبر گرفتند تا خون ایشان بر عهده تمام قبایل افتاده و امکان انتقام‌گیری از بین برود. این نقشه، پیامبر(ص) را ناگزیر به ترک مخفیانه مکه و هجرت به مدینه کرد.[۱۸] برخی از تاریخ‌نگاران ذکر کرده‌اند که ابلیس با ورود به این جلسه به‌صورت پیرمرد نجدی، پیشنهاد قتل پیامبر(ص) را داد؛ گرچه برخی دیگر همچون رسول جعفریان معتقد است که کلمه ابلیس به صورت مجازی بر شخصی که چنین پیشنهاد شیطانی داد، اطلاق شد.

آغاز هجرت مسلمانان به یثرب

۲۰۰px

پس از بیعت عقبه و بازگشتن هفتاد و پنج نفر اصحاب بیعت دوم عَقَبه به مدینه و آگاه شدن قریش از دعوت و بیعتی که اوس و خزرج با رسول خدا(ص) انجام داده‌اند، سخت‌گیری قریش نسبت به مسلمانان شدت یافت؛ به‌گونه‌ای که زندگی در مکه برای مسلمانان بسیار سخت شد تا آنکه از رسول خدا اذن هجرت خواستند و رسول خدا به آنان فرمود رهسپار مدینه شوند و نزد برادران انصار خود روند و به آنان گفت: «خدای عزّ و جلّ برای شما برادرانی و محلّ امنی در آنجا قرار داده است».[۱۹]

نخستین مهاجران

بنا بر روایات، مسلمانان دسته‌دسته، رهسپار مدینه شدند و رسول خدا به انتظار اذن خدا در مکه باقی ماند. هجرت مسلمانان به مدینه از ذی الحجّه سال سیزدهم بعثت آغاز شد.[۲۰]

اقوال درباره نخستین مهاجران به مدینه مختلف است. بر اساس برخی منابع تاریخی، اولین نفری که از اصحاب پیامبر (ص) به یثرب وارد شد، پسر عمّه رسول خدا، ابو سلمه بود که از حبشه بازگشت و به مکه آمد. وقتی قریش به او آزار رساندند و باخبر شد که مردمی در مدینه به دین اسلام گرویده‌اند، یک سال قبل از بیعت دوم عقبه به مدینه هجرت کرد؛[۲۱] سپس به ترتیب عامر بن ربیعه، با همسرش لیلی دختر ابو حشمه عدوی، عبدالله بن جحش بن رئاب اسدی، با خانواده و برادرش ابو احمد عبد بن جحش مهاجرت کردند؛ چنان‌که خانه بنی جحش خالی شد و کسی در آن نماند.[۲۲]

ابو سلمه و عامر و عبد الله و برادرش همگی در محلّه قباء در میان قبیله بنی عمرو بن عوف بر مُبَشِّر بن عبد المُنذِر وارد شدند. سپس مهاجران دسته‌دسته به مدینه می‌رسیدند؛ از جمله از طایفه بنی غنم بن دودان بن اسد بن خزیمه که مردان و زنانشان همگی مهاجرت کردند.[نیازمند منبع]

علاوه‌بر عبد الله و برادرش: عکاشة بن محصن، شجاع و عقبه پسران وهب، اَرْبد بن حمیر، مُنْقِذ بن نباته، سعید بن رقیش، محرز بن نَضْله، یزید بن رقیش، قیس بن جابر، عمرو بن محصن، مالک بن عمرو، صفوان بن عمرو، ثقف بن عمرو، ربیعة بن اَکثَم، زبیر بن عبیده، تَمّام بن عبیده، سخبرة بن عبیده، محمّد بن عبد الله بن جحش، و از زنانشان: زینب دختر جحش، ام حبیب دختر جحش، جذامه دختر جَنْدل، امّ قیس دختر محصن، امّ حبیب دختر ثمامه، آمنه دختر رقیش، سخبره، دختر تمیم، حمنه دختر جحش. سپس عمر بن خطاب و عیاش بن ابی ربیعه مخزومی.[۲۳]

تصمیم قریش بر قتل پیامبر(ص)

«بیعت دوم عقبه» در ذی الحجه سال سیزدهم بعثت به انجام رسید و سپس در فاصله‌ای کمتر از سه ماه، بیشتر اصحاب رسول خدا(ص) به‌سوی مدینه رهسپار شدند. مردان قریش دانستند که یثرب به‌صورت پایگاه و پناهگاهی برای رسول خدا(ص) و یاران او درآمده و مردم آن برای جنگیدن با دشمنان رسول خدا آماده‌اند؛ بدین رو از هجرت رسول خدا(ص) بیمناک شدند و برای جلوگیری از آن، درآخر ماه صفر سال ۱۴ بعثت، در دارالندوه، جلسه‌ای برقرار کردند؛ سپس از هر طایفه‌ای، افرادی انتخاب شدند تا در مورد رسول الله(ص) تصمیم بگیرند. در این حال پیرمردی جلوی در ایستاده بود و هنگامی که می‌خواستند داخل دارالندوه شوند، گفت: مرا هم به داخل ببرید. گفتند: تو که هستی‌ای پیرمرد؟ گفت: من پیرمردی از قبیله بنی مُضَر (و بنابر برخی نقل‌ها پیرمردی از اهل نجد) هستم و نظری دارم که شما را به آن راهنمایی می‌کنم.

پس همگی وارد شدند و نشستند و به مشاوره پرداختند، در حالی که پیرمرد هم نشسته بود. پس از بحث و نظر قرار گذاشتند که رسول الله را اخراج کنند. او گفت: این رأی خوبی نیست، اگر او را اخراج کنید، افرادی را جمع می‌کند و با شما خواهد جنگید. گفتند: راست می‌گویی، این رأی خوبی نیست. برای همین با هم مشورت کردند و قرار گذاشتند که وی را حبس کنند. او گفت: این رأی خوبی نیست، اگر چنین کنید، از آنجا که محمد(ص) مردی شیرین‌زبان است، فرزندان و بردگان شما را به‌تدریج فاسد می‌کند و اگر برادر و فرزند و همسر شما را فاسد کند، حبس وی چه فایده‌ای خواهد داشت؟ سپس با هم مشورت کردند و تصمیم گرفتند که وی را به قتل برسانند و برای این کار جوانانی را از هریک از طوایف انتخاب کنند که با شمشیر آن حضرت را بکشند.[۲۴] بنا بر برخی نقل‌ها آن پیرمرد ابلیس بوده است.[۲۵]

لیلة المبیت

گاه‌شمار زندگی پیامبر(ص) در مدینه
۱ق-۶۲۲م هجرت
۲ق-۶۲۴م ازدواج امام علی(ع) با حضرت فاطمه
۲ق-۶۲۴م تغییر قبله
۲ق-۶۲۴م غزوه بدر
۲ق-۶۲۴م غزوه بنی‌قینقاع
۳ق-۶۲۵م غزوه احد
۳ق-۶۲۵م غزوه بنی‌نضیر
۵ق-۶۲۷م غزوه خندق
۵ق-۶۲۷م غزوه بنی‌قریظه
۶ق-۶۲۸م صلح حدیبیه
۷ق-۶۲۸م غزوه خیبر
۷ق-۶۲۹م بخشیدن فدک به حضرت زهرا(س)
۷ق-۶۲۹م نخستین سفر حج (عمرة القضاء)
۷ق-۶۲۹م جنگ موته
۸ق-۶۳۰م فتح مکه
۸ق-۶۳۰م غزوه حنین
۸ق-۶۳۰م غزوه طائف
۹ق-۶۳۱م تسلط بر بیشتر شبه جزیره عربستان
۹ق-۶۳۲م غزوه تبوک
۹ق-۶۳۲م سنة الوفود
۱۰ق-۶۳۲م حجة الوداع
۱۰ق-۶۳۲م واقعه غدیر خم
۱۱ق-۶۳۲م درگذشت

در شب پنجشنبه اوّل ماه ربیع الاول (سال چهاردهم بعثت) رسول خدا(ص) از مکه بیرون رفت و در همان شب علی(ع) در بستر رسول خدا خوابید و آن شب را لیلة المبیت نامیده‌اند.[نیازمند منبع] [۲۶] علت آن آگاهی پیامبر(ص) از نقشه مشرکان قریش برای ترور بود که برخی بیان می‌دارند که آیه وَ إِذْ یمْکرُ بِک الَّذینَ کفَرُوا لِیثْبِتُوک أَوْ یقْتُلُوک أَوْ یخْرِجُوک وَ یمْکرُونَ وَ یمْکرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیرُ الْماکرینَ (ترجمه:هنگامی که کافران ضد تو حیله کنند تا تو را زندانی کنند یا بکشند یا تبعید نمایند آنان با خدا از در حیله وارد می‌شوند خداوند حیله می‌کند و خداوند بهترین حیله کنندگان است.)[انفال–۳۰] درباره همین خبردادن به پیامبر(ص) نازل شده است.[۲۷]

لیلةالمبیت شبی است که پیامبر(ص) به امر الهی از مکه به مدینه هجرت کرد و به‌سبب تصمیم سران قریش بر قتل آن حضرت، از علی(ع) خواست تا به‌جای او در بسترش بخوابد و مشرکان متوجه عدم حضور پیامبر نشوند. خداوند در عظمت این جانفشانی علی(ع) آیه «وَمِنَ النَّاسِ مَن یشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ»﴿۲۰۷﴾ (ترجمه:و از میان مردم کسی است که جان خود را برای طلب خشنودی خدا می‌فروشد، و خدا نسبت به [این‌] بندگان مهربان است.)[بقره–۲۰۷] را نازل فرمود.[۲۸]

حضور در غار ثور

رسول خدا در شب اول ربیع الاول رهسپار غار ثور شد و ابوبکر بن ابوقحافه نیز با وی همراه گشت و پس از سه روز که در غار ثور ماندند، در شب چهارم ربیع الاول راه مدینه را در پیش گرفتند.[۲۹]

شروع همراهی ابوبکر با پیامبر(ص) چندان مشخص نیست و برخی گفته‌اند پیامبر(ص) در راه اتفاقی ابوبکر را دید و همراه خود برد؛[۳۰] همچنین نقل دیگری است که پیامبر(ص) در شب حمله مشرکان به خانه ابوبکر رفت و از آنجا به طرف غار ثور رهسپار شد.[۳۱] قول سومی است که بیان می‌دارد ابوبکر به سراغ پیامبر(ص) آمد و علی(ع) او را به مخفیگاهش راهنمایی کرد.[۳۲]

اقدامات حضرت علی(ع)

حضرت علی(ع) پس از رفتن پیامبر(ص) به غار ثور صبر کرد تا شب آینده فرا رسید. او همراه هند بن ابی هاله حرکت کرد تا نزد رسول الله(ص) در غار رفتند و در آنجا آن حضرت(ص) به هند دستور داد که برای وی و همراهش دو شتر خریداری کند. ابوبکر گفت: ای پیامبر خدا، برای خود و شما دو مرکب آماده کرده‌ام که با آن‌ها تا مدینه سفر می‌کنیم. رسول الله(ص) فرمود: من هر دو و حتی یکی از آن‌ها را قبول نمی‌کنم، مگر آن که بهای آنها را بپردازم. ابوبکر گفت: اختیار با شماست و او به علی(ع) دستور داد که بهای شترها را بپردازد و سپس به او سفارش کرد که امانت‌ها را رد کند و تعهدات او را بپردازد.[۳۳] علی(ع) سه شبانه‌روز در مکه ماند و امانت‌های مردم را که نزد رسول‌ خدا بود، به صاحبانش رسانید و هنگامی که این کار را انجام داد، به مدینه هجرت کرد و همراه رسول خدا در خانه کلثوم بن هدم منزل گزید.[۳۴]در این هجرت، فواطم ثلاث (فاطمه دختر پیامبر، فاطمه بنت اسد، فاطمه دختر زبیر) با گروهی دیگر ازنان همراه امیرالمؤمنین(ع) بودند. حضرت درراه به کمین دشمنان برخورد کرد، ولی با مقابله با آنان توانست جان همراهانش را حفظ کند و به سلامت روانه مدینه شدند.[۳۵] [یادداشت ۱]پیامبر(ص) هنگام هجرت از مکه به امیرالمؤمنین(ع) چنین فرمود: «من دخترم فاطمه را به تو سپردم و هردوى شما را نیز به خدا می‌سپارم و از خداوند می‌‏خواهم که نگهبان و حافظ شما باشد.» [۳۶] [یادداشت ۲]

تعقیب پیامبر(ص)

قریش پس از آنکه در نقشه خود ناکام ماندند، کوشیدند پیامبر(ص) را پیش از آنکه به مدینه برسد پیدا کنند و او را به قتل برسانند؛ ازاین‌رو، ردّ او را گرفتند تا به غار ثور رسیدند. یکی از آنان گفت: از اینجا عبور نکرده‌اند یا اینکه به آسمان عروج کرده‌اند یا در زمین فرو رفته‌اند.[۳۷]

بنابر برخی نقل‌ها، خداوند عنکبوتی را مأمور کرد تا با تارهای خود، درِ غار را ببندد. وقتی تعقیب‌کنندگان تارها را دیدند، به این نتیجه رسیدند که کسی وارد غار نشده است و بدین ترتیب دست از تعقیب کشیدند.[۳۸]در برخی گزارش‌ها به لانه کردن دو کبوتر وحشی و به روایتی روییدن درختی فرا روی پیامبر(ص) نیز اشاراتی شده است. [۳۹] [یادداشت ۳] همچنین نقل شده است فرشته‌ای به‌صورت انسان و سوار بر اسب رسید و گفت: محمد اینجا نیست، در این دره‌ها جست‌وجو کنید تا او را بیابید. پس مشرکان از غار دور شدند و در کوه‌ها و دره‌ها مشغول جست‌وجو شدند.[۴۰]

حرکت به‌سوی یثرب و توقف در قبا

پیامبر(ص) سه روز در غار ماند و آنگاه به‌سوی مدینه حرکت کرد.[۴۱] پیامبر(ص) ۱۲ ربیع‌الاول هنگام ظهر به یثرب رسید و در قباء توقف کرد و نماز خواند و مسجد قبا را در مدت چند روزی (یک هفته یا کمی بیشتر) که در آنجا اقامت داشت ساخت. وی در آنجا میهمان (بنی) عمرو بن عوف شد و کمی بیشتر از ده روز پیش آنان اقامت کرد. افراد این قبیله از پیامبر خواستند تا پیش آنان بماند و برایش خانه‌ای بسازند، اما او نپذیرفت و فرمود که منتظر رسیدن علی بن ابی طالب(ع) است و همان جا ماند تا علی بن ابی طالب رسید.[۴۲]

ورود به مدینه

منابع روایی ماجرای ورود پیامبر(ص) به یثرب را مفصل بازنوشته‌اند.[نیازمند منبع] از جمله به نقل عبد الرحمن بن عویم بن ساعده آورده‌اند که چون از حرکت رسول خدا از مکه‌ خبر یافتیم و انتظار ورود او می‌رفت، همه روزه پس از نماز بامداد، از مدینه بیرون می‌رفتیم و در بیرون شهر به انتظار ورود رسول خدا می‌نشستیم و موقعی که سایه‌ها از میان می‌رفت و دیگر سایه‌ای پیدا نمی‌کردیم، به مدینه بازمی‌گشتیم.

در همان روز ورود رسول خدا نیز در بیرون شهر به انتظار ورود او بودیم تا سایه‌ها از میان رفت و ناچار بر اثر شدّت گرما به خانه‌های خود بازگشتیم و در همان موقعی که ما در خانه‌های خود بودیم، رسول خدا وارد شد. نخستین کسی که او را دید مردی از یهود بود که از کار هر روزه ما با خبر بود و می‌دانست که ما در انتظار ورود رسول خدا هستیم. پس با صدای بلند فریاد زد:‌ ای «بنی قیله» بخت شما رسید. با شنیدن این صدا از خانه‌ها بیرون ریختیم و نزد رسول خدا رفتیم و ابو بکر نیز همراه وی بود و چون بیشتر ما رسول خدا را ندیده بودیم، هنگامی که سایه از رسول خدا گشت و ابوبکر برخاست و بر آن حضرت سایه افکند، او را شناختیم.

رسول خدا در محله قبا بر کلثوم بن هدم، یکی از مردان بنی عمرو بن عوف، وارد شد و برای ملاقات با مردم در خانه «سعد بن خیثمه» که زن و فرزندی نداشت و مهاجران مجرّد در خانه وی منزل کرده بودند، می‌نشست.[۴۳]

پانویس

  1. طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ص۱۴۶.
  2. مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۵۳.
  3. حویزی، نورالثقلین،۱۴۱۵ق، ج۲، ص۲۲۰.
  4. سبحانی، سیدالمرسلین، ۱۳۹۹ش، ج۱، ص۶۶۷-۶۶۹.
  5. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۳۸۸.
  6. سبحانی، سیدالمرسلین، ۱۳۹۹ش، ج۱، ص۶۶۷ و ۶۷۰-۶۷۱.
  7. ابن کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج۳، ص۲۰۶-۲۰۷؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۳۹۱.
  8. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۱۴۵؛ مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۳۰۰؛ سبحانی، سیدالمرسلین، ۱۳۹۹ش، ج۱، ص۶۷۰.
  9. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۳۷-۳۸؛ جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام سیره رسول خدا، ۱۳۸۰ش، ج۱، ص۳۹۶.
  10. بکری، معجم مااستعجم من اسماء البلاد و المواضع، ۱۴۰۳ق، ج۱، ص۲۶۰؛ ذهبی، تاریخ الاسلام،‌ ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۲۸۸؛ جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام سیره رسول خدا، ۱۳۸۰ش، ج۱، ص۳۹۶-۳۹۷.
  11. ابن هشام، السیرة النبویة، دار المعرفة، ج۱، ص۴۲۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۹۶۸م، ج۱، ص۲۲۱؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۳۷.
  12. ابن هشام، السیرة النبویة، دار المعرفة، ج۱، ص۴۳۱ و ۴۳۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۹۶۸م، ج۱، ص۲۱۹ و ۲۲۱؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۳۷-۳۸.
  13. علی، دولت رسول خدا(ص)، ۱۳۸۱ش، ص۵۷.
  14. علی، دولت رسول خدا(ص)، ۱۳۸۱ش، ص۵۲؛ ابن هشام، السیرة النبویة، دار المعرفة، ج۱، ص۴۳۳ و ۴۳۴.
  15. علی، دولت رسول خدا(ص)، ۱۳۸۱ش، ص۵۹؛ ابن هشام، السیرة النبویة، دار المعرفة، ج۱، ص۴۵۴؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۳۷-۳۸
  16. علی، دولت رسول خدا(ص)، ۱۳۸۱ش، ص۶۱ و ۶۳.
  17. ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۹۶۸م، ج۱، ص۲۲۵-۲۲۶.
  18. ابن اثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۲، ص۱۰۱-۱۰۲.
  19. ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۹۶۸م، ج۱، ص۲۲۶.
  20. ابن هشام، السیره النبویه، دار المعرفه، ج۲، ص۷۶.
  21. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۳۶۹.
  22. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۳۶۹؛ ذهبی، تاریخ الاسلام،‌ ۱۴۱۳ق، ج۱، ص ۳۱۲؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱،‌ ص ۲۵۹.
  23. مسعودی، التنبیه و الاشراف، دار الصاوی، ص ۲۰۰؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۳۷۰.
  24. ابن اثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۲، ص ۹۳۶؛ عیاشی، تفسیر، نشر المکتبه الاسلامیه، ج۲، ص۵۳و۵۴؛ شیخ صدوق، الخصال، ۱۳۶۲ش، ص۳۶۷؛ طوسی، أمالی، ۱۴۱۴ق، ص۴۶۳- ۴۶۵، حدیث ۳۵؛ قمی، تفسیر القمی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۲۷۳- ۲۷۵.
  25. قمی، تفسیر القمی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۲۷۳؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ص۱۴۵.
  26. قمی، وقایع الایام،قم نشر نور مطاف، ص۳۰۳.
  27. طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ص۱۴۶.
  28. مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ص۵۱-۵۳.
  29. طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ص۱۴۶-۱۴۸.
  30. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص ۳۷۴؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ص۱۴۷.
  31. بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص ۲۶۰.
  32. ابن کثیر،‌ البدایه و النهایه، ۱۴۰۷ق، ج۳،‌ ص۱۷۹.
  33. ابن الاثیر الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۵ق، ج۲، ص۱۰۳.
  34. رجوع کنید به: مسعودی، التنبیه و الاشراف، دار الصاوی، ص۲۰۰.
  35. مجلسی، بحارالانوار،۱۴۰۳ق، ج۱۹، ص۶۵.
  36. شیخ طوسی،الأمالي،۱۴۱۴ق، ج۱، ص۴۶۸.
  37. طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ص۱۴۸.
  38. قمی، تفسیر القمی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۲۷۳- ۲۷۶؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ص۱۴۸؛ قطب راوندی، قصص الانبیاء، ۱۳۶۸ش، ص۳۳۵-۳۳۷.
  39. ابن کثیر، السيره النبويه، ۱۳۹۶ق، ج۲، ص۲۴۰، مجلسی، بحارالانوار، ج۱۹، ص۷۴.
  40. طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ص۱۴۸.
  41. طوسی، امالی، ۱۴۱۴ق، ص۴۶۷- ۴۶۸، مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۹، ص۶۳؛ بحرانی، حلیة الابرار، ۱۴۱۵ق، ص۹۰.
  42. کلینی، روضه کافی، ۱۳۶۷ش، ص۲۸۰.
  43. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۴۱.

یادداشت

  1. وخرج علي بفاطمة بنت رسول ـ الله وامه فاطمة بنت أسد بن هاشم ، وفاطمة بنت الزبير بن عبدالمطلب
  2. ثُمَّ إِنِّي مُسْتَخْلِفُكَ عَلَى فَاطِمَةَ ابْنَتِي وَ مُسْتَخْلَفُ رَبِّي عَلَيْكُمَا وَ مُسْتَحْفِظُهُ فِيكُمَا
  3. وَقَدْ وَرَدَ أَنَّ حَمَامَتَيْنِ عَشَّشَتَا عَلَى بَابِهِ أَيْضًا، وَقَدْ نَظَمَ ذَلِكَ الصَّرْصَرِيُّ فِي شِعْرِهِ حَيْثُ يَقُولُ: فَغَمَّى عَلَيْهِ الْعَنْكَبُوتُ بِنَسْجِهِ * وَظَلَّ عَلَى الْبَابِ الْحَمَامُ يَبِيضُ

منابع

  • ابن اثیر، عز الدین أبو الحسن علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت،‌ دار صادر،‌ دار بیروت، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۵م.
  • ابن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق احسان عباس، بیروت، دار صادر، چاپ اول، ۱۹۶۸م.
  • ابن کثیر، ابوالفداء اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۶م
  • ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویة، تحقیق و تصحیح ابراهیم ابیاری و مصطفی سقا و عبدالحفیظ شلبی، بیروت، دار المعرفة، بی‌تا.
  • بحرانی، هاشم بن سلیمان، حلیه الابرار فی احوال محمد و آله اطهار(ع)، قم، موسسه المعارف الاسلامیه، ۱۴۱۵ق.
  • بکری، عبدالله بن عبدالعزیز، معجم مااستعجم من اسماء البلاد و المواضع، بیروت،عالم الکتب، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.
  • بلاذری،‌ احمد بن یحیی بن جابر، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی،‌ بیروت، دار الفکر، چاپ اول، ۱۴۱۷ق/۱۹۹۶م.
  • جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام سیره رسول خدا، قم، دلیل، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
  • حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، تصحیح هاشم رسولی، قم، اسماعیلیان، ۱۳۷۳ش/ ۱۴۱۵ق.
  • ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، دار الکتب العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق/ ۱۹۸۹م.
  • سبحانی تبریزی، جعفر، سيدالمرسلين(ص)، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، ۱۳۹۹ش/ ۱۴۴۱ق/ ۲۰۲۰م.
  • شیخ صدوق، محمد بن علی، الخصال، قم، جامعه مدرسین قم، ۱۳۶۲ش.
  • شیخ طوسی، محمد بن حسن، الامالی، قم، دارالثقافه، ۱۴۱۴ق.
  • طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری بأعلام الهدی، قم، مؤسسة آل البیت(ع) لإحیاء التراث، چاپ اول، ۱۳۷۵ش/ ۱۴۱۷ق.
  • طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری؛ تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد أبوالفضل ابراهیم، بیروت،‌ روائع التراث العربی، الطبعة الثانیة، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
  • علی، صالح‌احمد، دولت رسول خدا(ص)، ترجمه هادی انصاری، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۱ش.
  • عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، تهران، نشر المکتبه الاسلامیه، بی‌تا.
  • قطب راوندی، سعید بن هبة‎ الله، الخرائج و الجرائح، قم، مؤسسة امام مهدی(عج)، ۱۴۰۹ ق.
  • قطب راوندی، سعید بن هبة‎ الله، قصص الانبیاء، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۶۸ش.
  • قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، قم،‌ دار الکتاب، ۱۳۶۳ش.
  • قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، قم،‌ دار الکتاب، ۱۳۶۷ش.
  • کلینی، یعقوب، الکافی، تصحیح وتعلیق علی‌أکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سوم، ۱۳۶۷ش.
  • مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، بحار الانوار، بیروت،‌دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
  • مسعودی، أبو الحسن علی بن الحسین، التنبیه و الإشراف، تصحیح عبدالله اسماعیل الصاوی، القاهرة،‌ دار الصاوی، بی‌تا.
  • مسعودی، علی بن الحسین، مروج ‏الذهب، تحقیق یوسف اسعد داغر، قم، مؤسسة دار الهجرة، ۱۴۰۹ق.
  • مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، قم، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، چاپ اول، ۱۳۷۲ش/ ۱۴۱۳ق.
  • یعقوبی، احمدبن اسحاق، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دار صادر، بی‌تا.