آیه فیء
مشخصات آیه | |
---|---|
نام آیه | آیه فیء |
واقع در سوره | حشر |
شماره آیه | ۷ |
جزء | ۲۹ |
اطلاعات محتوایی | |
شأن نزول | غزوه بنینضیر |
مکان نزول | مدینه |
موضوع | فقهی |
درباره | تعلق اموال فیء به پیامبر(ص) |
آیه فَیء (سوره حشر:۷) درباره راههای مصرف اموالی است که فیء نام دارد و متعلق به پیامبر اسلام(ص) است. فیء به اموالی گفته میشود که بدون جنگ و با صلح بهدست مسلمانان میافتد. این آیه در جریان غزوه بنینضیر نازل شده است. بسیاری از مفسران معتقدند گرچه آیه، درباره حکم غنائم غزوه بنینضیر است؛ امّا این حکم کلی است و شامل همه غنائمی میشود که بدون زحمت و جنگ به دست مسلمانان افتاده باشد. بنا بر دیدگاه عدهای از مفسران این آیه با آیه خمس نسخ شده و احکام آن مربوط به پیش از نزول آیه خمس بوده است.
براساس این آیه، فیء در شش مورد باید مصرف شود که عبارتند از: خدا، پیامبر(ص)، ذوی القربی، یتیمان، مساکین و درراهماندگان.
متن و ترجمه آیه فیء
﴿مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ ٧﴾ [حشر:7]
﴿آنچه خدا از [دارایی] ساکنان آن قریهها عاید پیامبرش گردانید از آن خدا و از آن پیامبر [او] و متعلق به خویشاوندان نزدیک [وی] و یتیمان و بینوایان و درراهماندگان است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه را فرستاده [او] به شما داد آن را بگیرید و از آنچه شما را بازداشت بازایستید و از خدا پروا بدارید که خدا سختکیفر است ٧﴾
سوره حشر: آیه ۷
شأن نزول
آیه فیء و آیات قبل از آن مربوط به غزوه بنینضیر هستند. قبیله یهودی بنینضیر که در اطراف کوه نضیر در نزدیکی مدینه ساکن بودند، بعد از شکستن پیمان صلح با مسلمانان، توسط مسلمانان محاصره شدند. پیامبر(ص) به آنها چند روز مهلت داد تا محل زندگی خود را ترک کنند. این آیه در مورد غنائم مربوط به بعد از تسلیم این قبیله و ترک محل زندگی آنها نازل شده است.[۱]
وقتی خانهها، باغها و زمینهای کشاورزی بنینضیر بهدست مسلمانان افتاد، عدهای از صحابه از پیامبر(ص) درخواست کردند که طبق سنت جاهلیت، یکچهارم غنائم را برای خودش بردارد و بقیه را به آنها واگذار کند تا در میان خودشان تقسیم کنند. این آیات درباره این درخواست نازل شد و خداوند در این آیه تأکید کرد چون جنگی صورت نگرفته و دشمن بدون جنگ تسلیم شده، همه آنچه به دست آمده، برای خداوند و رسول او است.[۲] عدهای نیز گفتهاند که وقتی بنینضیر خانههای خود را ترک کردند، مسلمانان از پیامبر(ص) خواستند که مانند غنائم جنگی، خمس آنها را بردارد و مابقی را میان آنها تقسیم کند.[۳]
فیء چیست؟
به غنائمی که بدون دردسر و جنگ به دست مسلمانان میافتد، فیء گفته میشود.[۴] البته تعدادی از مفسران معتقدند که منظور از فیء همه اموالی است که از طریقی غیر از جنگ، به دست مسلمانان افتاده باشد.[۵] عدهای نیز هر چیزی را که از کفار به دست مسلمانان بیافتد، فیء دانستهاند.[۶] برخی آنچه را با جنگ بهدست مسلمانان افتاده، غنیمت و آنچه را با صلح یا غیر از جنگ بهدست مسلمانان افتاده، انفال دانستهاند.[۷]
در نامگذاری این اموال به فیء گفته شده خداوند تمام مواهب این جهان را در اصل برای مؤمنان و قبل از همه برای پیامبر(ص) آفریده است و آنانی که مؤمن نیستند در حقیقت، غاصبان این اموالند (هر چند بر حسب قوانین شرعی یا عرفی مالک محسوب شوند). بنابراین هنگامی که این اموال به صاحبان حقیقی باز میگردد، شایسته عنوان «فیء» است.[۸] فیء در لغت به معنای بازگشت است.[۹]
محتوا
بسیاری از مفسران معتقدند اگر چه در این آیه، حکم غنائم غزوه بنینضیر مطرح شده؛ امّا این حکم کلی است و شامل همه غنائمی میشود که بدون زحمت و جنگ به دست مسلمانان افتاده باشد.[۱۰]
مصارف فیء
در این آیه مصارف ششگانه «فیء» ذکر شده است:
- سهم خداوند: گفته شده این سهم یک نوع سهم یا نسبت تشریفی است تا گروههای دیگری که در ذیل آن ذکر میشوند، احساس حقارت نکنند و سهم خود را در کنار سهم خداوند ببینند؛ چرا که خداوند نیازمند نیست و در حقیقت مالک همه چیز خداوند است.[۱۱]
- سهم پیامبر(ص) : شامل نیازمندیهای شخصی و نیازمندیهای مرتبط با ریاست حکومت اسلامی میشود.[۱۲]
- سهم ذویالقربی: بسیاری از مفسران معتقدند که ذوی القربی شامل نزدیکان و خویشاوندان پیامبر(ص) میشود[۱۳] که از گرفتن زکات محروماند.[۱۴] برخی گزارش کردهاند که عدهای از مفسران ذوی القربی را همه مردم دانستهاند.[۱۵] برخی دیگر معتقدند که در تحقق این سهم، نیازمندی و فقر شرط است.[۱۶]
- سهم یتیمان، مسکینان و در راه ماندگان: در اینکه این سه سهم مخصوص به نزدیکان حضرت رسول(ص) یا عموم مردم است، اختلافنظر وجود دارد. بسیاری از مفسران شیعه با استناد به روایاتی از اهلبیت(ع)، این سه سهم را مخصوص نزدیکان و اهلبیت پیامبر(ص) میدانند؛[۱۷] اما گفته شده بسیاری از فقها و مفسران اهلسنت معتقدند که این سه سهم عمومیت داشته و اختصاص به گروه خاصی ندارد،[۱۸] مکارم شیرازی در تفسیر نمونه روایتهایی را نقل کرده که در آنها این سه سهم عمومی معرفی شدند و مختص به نزدیکان پیامبر(ص) شمرده نشدند.[۱۹] او همچنین به سیره پیامبر(ص) در مورد غزوه بنینضیر اشاره میکند که پیامبر(ص) همه اموال به دست آمده از این جنگ را میان مهاجران و سه تن از نیازمندان انصار تقسیم کرد و نتیجه میگیرد که این سه سهم مخصوص نزدیکان پیامبر(ص) نیست.[۲۰]
به گفته برخی از مفسران خداوند بعد از بیان مصارف «فیء»، به فلسفه تقسیم این اموال به گروههای ششگانه پرداخته و آن را به این دلیل دانسته که این اموال، میان ثروتمندان دست به دست نشود و نیازمندان از آن محروم نشوند.[۲۱] به گفته مکارم شیرازی دلیل تعلق فیء به پیامبر(ص) جایگاه ریاست حکومت اسلامی است. بر این اساس مفهوم تعلق این اموال به پیامبر(ص) این نیست که پیامبر(ص) تمام آنها را در مصارف شخصی مصرف کند؛ بلکه پیامبر(ص) چون حاکم اسلامی، مدافع و حافظ حقوق نیازمندان است، این اموال را باید در مصارفی که در آیه مطرح شده، مصرف کند.[۲۲]
همچنین خداوند در بخش پایانی آیه، اصلی کلی را برای همه مسلمانان بیان کرده که طبق آن همه مسلمانان موظفند اوامر و نواهی پیامبر(ص) را در همه زمینهها اطاعت کنند و هر کس چنین نکند گرفتار هلاکت ابدی و عذاب شدید خواهد شد.[۲۳]
نسخ آیه فیء
به گزارش برخی مفسران، گروهی معتقدند آیه فیء با آیه خمس نسخ شده است. براساس نظر آنها این آیه در بیان حکم غنیمت قبل از آیه خمس است. ازاینرو، تا پیش از نزول آیه خمس، حکم همه غنائم بر اساس این آیه بود؛ اما بعد از نزول آیه خمس، حکم غنائم تغییر کرد و فقط یک پنجم غنائم برای خداوند و رسولش در نظر گرفته شده و باقی اموال برای مسلمانانی بود که در جنگ حضور داشتند.[۲۴]
آیا آیه شامل غزوه بنینضیر میشود؟
برخی از مفسران سؤالی ذیل آیه مطرح کردهاند. آن اینکه اگر فیء به معنای آن چیزی باشد که بدون جنگ به دست مسلمانان افتاده است، پس نباید آیه شامل غزوه بنینضیر شود؛ زیرا غنائم بنینضیر بدون جنگ در اختیار مسلمانان قرار نگرفت؛ بلکه با جنگ و لشکرکشی به دست آمد.[۲۵]
دو پاسخ برای این سوال مطرح شده است. اول اینکه برخی گفتهاند این آیه در مورد غزوه بنینضیر نازل نشده، بلکه شأن نزول آن فدک بود، چون در جریان فدک، یهودیانی که در فدک بودند، آنجا را بدون جنگ و خونریزی ترک کردند.[۲۶] دوم اینکه برخی این آیه را در مورد غزوه بنینضیر دانستهاند؛ اما معتقدند جنگ و مواجهه مسلمانان با بنینضیر جنگ واقعی نبود؛ زیرا در مورد جنگ و خونریزی گزارش تاریخی صحیحی ارائه نشده است. از همین رو، خداوند غنائم حاصلشده از این جنگ را در حکم غنائم بدون جنگ قرار داده است.[۲۷]
جستار های وابسته
پانویس
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲۳، ص۵۰۱؛ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱۹، ص۲۰۸؛ ابنکثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۱۴۱۹ق، ج۸، ص۹۶؛ طبری، جامعالبیان، ۱۴۱۲ق، ج۲۸، ص۲۴؛ شریف لاهیجی، تفسیر لاهیجی، ۱۳۷۳ش، ج۴، ص۴۲۹.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲۳، ص۵۰۱؛ طوسی، التبیان، بیروت، ج۹، ص۵۶۴؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۲۹، ص۵۰۶؛ طبرسی، مجمعالبیان، ۱۳۷۲ش، ج۹، ص۳۹۲.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱۹، ص۲۰۸؛ طبری، جامعالبیان، ۱۴۱۲ق، ج۲۸، ص۲۴-۲۵؛ ابوحیان اندلسی، البحر المحیط فی التفسیر، ۱۴۲۰ق، ج۱۰، ص۱۴۰.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲۳، ص۵۰۲.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲۳، ص۵۰۲؛ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱۹، ص۲۰۳؛ طوسی، التبیان، بیروت، ج۹، ص۵۶۲؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۲۹، ص۵۰۶؛ ابنکثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۱۴۱۹ق، ج۸، ص۹۴؛ قمی کاشانی، منهجالصادقین، ۱۳۳۰ش، ج۹، ص۲۲۳.
- ↑ طوسی، التبیان، بیروت، ج۹، ص۵۶۳.
- ↑ شریف لاهیجی، تفسیر لاهیجی، ۱۳۷۳ش، ج۴، ص۴۳۰.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲۳، ص۵۰۲؛ شریف لاهیجی، تفسیر لاهیجی، ۱۳۷۳ش، ج۴، ص۴۳۰.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲۳، ص۵۰۲؛ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱۹، ص۲۰۳؛ طوسی، التبیان، بیروت، ج۹، ص۵۶۲؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق،ج ۲۹، ص۵۰۶.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲۳، ص۵۰۱؛ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱۹، ص۲۰۳؛ ابنکثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۱۴۱۹ق، ج۸، ص۹۵؛ طبری، جامعالبیان، ۱۴۱۲ق، ج۲۸، ص۲۵؛ شریف لاهیجی، تفسیر لاهیجی، ۱۳۷۳ش،ج۴، ص۴۲۹.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲۳، ص۵۰۴؛ مظهری، تفسیر المظهری، ۱۴۱۲ق، ج۹، ص۲۳۸.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲۳، ص۵۰۵.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲۳، ص۵۰۵.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲۳، ص۵۰۵.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲۳، ص۵۰۵.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲۳، ص۵۰۵.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲۳، ص۵۰۵؛ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱۹، ص۲۰۵؛ شریف لاهیجی، تفسیر لاهیجی، ۱۳۷۳ش، ج۴، ص۴۳۰؛ طوسی، التبیان، بیروت، ج۹، ص۵۶۴؛ قمی کاشانی، منهجالصادقین، ۱۳۳۰ش، ج۹، ص۲۲۴.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲۳، ص۵۰۵؛ طبرسی، مجمعالبیان، ۱۳۷۲ش، ج۹، ص۳۹۱-۳۹۲.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲۳، ص۵۰۶.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲۳، ص۵۰۶.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲۳، ص۵۰۶؛ قمی کاشانی، منهجالصادقین، ۱۳۳۰ش، ج۹، ص۲۲۴.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲۳، ص۵۰۴.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲۳، ص۵۰۷؛ قمی کاشانی، منهجالصادقین، ۱۳۳۰ش، ج۹، ص۲۲۴.
- ↑ طوسی، التبیان، بیروت، ج۹، ص۵۶۳؛ شریف لاهیجی، تفسیر لاهیجی، ۱۳۷۳ش، ج۴، ص۴۳۳-۴۳۴؛
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۲۹، ص۵۰۶؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲۳، ص۵۰۳.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۲۹، ص۵۰۶.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۲۹، ص۵۰۶؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲۳، ص۵۰۳-۵۰۴.
منابع
- قرآن کریم، ترجمه فولادوند.
- ابنکثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق محمد حسین شمس الدین، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۹ق.
- ابوحیان اندلسی، محمد بن یوسف، البحر المحیط فی التفسیر، تحقیق صدقی محمد جمیل، بیروت، دارالفکر، ۱۴۲۰ق.
- شريف لاهيجى، محمد بن على، تفسير شريف لاهيجى، تحقيق ميرجلالالدين حسينى ارموى، تهران، داد، ۱۳۷۳ش.
- طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۴۱۷ق.
- طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصرخسرو، ۱۳۷۲ش.
- طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، لبنان، دار المعرفه، ۱۴۱۲ق.
- طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، مصحح احمد حبیب عاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا.
- فخر رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۰ق.
- قمی کاشانی، ملا فتح الله، منهج الصادقین ، تهران، چاپخانه محمد حسن علمی، ۱۳۳۰ش.
- مظهری، محمد ثناءالله، تفسیر المظهری، پاکستان، مکتبه رشدیه، ۱۴۱۲ق.
- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ش.