پرش به محتوا

حدیث من مات: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی شیعه
Roohish (بحث | مشارکت‌ها)
Rezapour (بحث | مشارکت‌ها)
آدرس دهی مستقیم
خط ۲۱: خط ۲۱:
کتب زیر چند نمونه از کتاب هائیست که شیعه و اهل سنت روایت «من مات» را از آنها نقل کرده اند.
کتب زیر چند نمونه از کتاب هائیست که شیعه و اهل سنت روایت «من مات» را از آنها نقل کرده اند.
===منابع اهل سنت===
===منابع اهل سنت===
* مسند احمد بن حنبل
* مسند احمد بن حنبل<ref>احمد بن حنبل، مسند احمد، ۱۴۲۱ق، ج۲۸، ص۸۸.</ref>
* مسند ابوداود سلیمان بن داود طیالسی
* مسند ابوداود سلیمان بن داود طیالسی<ref>ابو داوود، مسند، 1419ق، ج۳، ص۴۲۵.</ref>
* صحیح مسلم جلد هشتم
* مسند الشامیین، ابوالقاسم طبرانی<ref>طبرانی، مسند الشامیین، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۴۳۷.</ref>
* صحیح محمد بن حبان تمیمی
* معجم الکبیر حافظ ابوالقاسم طبرانی
* سنن بیهقی جلد هشتم <ref>فقیه ایمانی، اصالت مهدویت در اسلام از دیدگاه اهل تسنن، ۱۳۷۶ش.</ref>


===منابع شیعه===
===منابع شیعه===

نسخهٔ ‏۶ مهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۳:۱۸

پیامبر اسلام(ص):
مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة؛ هر کس بميرد و امام زمانش را نشناخته باشد، به مرگ جاهلى مرده است.

مناقب ابن شهرآشوب، ج۱، ص۲۴۶؛

حَدیث مَنْ مات حدیث معروفی است از پیامبر اسلام(ص) با این مضمون که هر کس بميرد و امام زمانش را نشناخته باشد، به مرگ جاهلى مرده است. این حدیث با الفاظ مختلف در منابع شیعه و اهل سنت نقل شده است. شیعیان این حدیث را درباره مسئله امامت می‌دانند و لزوم شناخت و اطاعت از امام را از آن استنباط می‌کنند. اهل سنت این روایت را مربوط به بحث ارتباط مردم با حاکم اسلامی و لزوم بیعت با او دانسته‌اند.

متن حدیث در منابع شیعه و اهل سنت

منابع شیعی

در منابع اسلامی روایاتی با عبارت «من مات» نقل شده است.[۱] اما مقصود از تعبیر (حدیث «من مات») کلام معروف پیامبر اکرم است: «مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة؛ هر فردی که بميرد در حالی كه امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلى مرده است».[۲]

ابن ابی یعفور نقل می‌کند: از امام صادق(ع) درباره گفتار پیامبر اسلام: « مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ فَمِيتَتُهُ مِيتَةٌ جَاهِلِيَّةٌ؛ هر فردی که بميرد در حالی كه امامی نداشته باشد، مرگش، مرگ جاهلى است» پرسیدم که آیا مقصود مردن در حالت كفر است؟ امام صادق(ع) فرمود: مردن در حالت گمراهى است. عرض كردم: هر كه در اين زمان هم بميرد و او را پيشوائى نباشد، مرگش، مرگ جاهليت است؟ فرمود: آرى.[۳] برخی از علمای شیعه روایت من مات رامتواتر در منابع شیعه و اهل سنت دانسته‌اند.[۴]

پیامبر اسلام(ص):
مَنْ مَاتَ بِغَيْرِ إِمَامٍ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً؛ کسی که بدون امام بمیرد؛ به مرگ جاهلی مرده است.

احمد بن حنبل، مسند احمد، ۱۴۲۱ق، ج۲۸، ص۸۸

منابع اهل سنت

حدیث «من مات» با اندکی تفاوت در الفاظ، در منابع اهل سنت نیز نقل شده است؛ مثلا در برخی منابع از پیامبر اسلام(ص) نقل کرده‌اند: «مَنْ مَاتَ بِغَيْرِ إِمَامٍ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً؛ کسی که بدون امام بمیرد؛ به مرگ جاهلی مرده است»؛[۵] در برخی منابع دیگر چنین روایت شده است: «مَنْ خَلَعَ يَدًا مِنْ طَاعَةٍ، لَقِيَ اللهَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا حُجَّةَ لَهُ، وَمَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ، مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً؛ کسی که دست خود را از طاعت شخصی خارج کند (بیعت خود را بشکند) در مواجهه با خداوند در روز قیامت؛ دلیلی بر عملش نخواهد داشت و همچنین کسی که بمیرد و بیعتی بر گردن خود نداشته باشد؛ به مرگ جاهلی مرده است.[۶] علمای اهل سنت، حدیث فوق را صحیح[۷] و حسن[۸] دانسته‌اند.

منابع حدیث

کتب زیر چند نمونه از کتاب هائیست که شیعه و اهل سنت روایت «من مات» را از آنها نقل کرده اند.

منابع اهل سنت

  • مسند احمد بن حنبل[۹]
  • مسند ابوداود سلیمان بن داود طیالسی[۱۰]
  • مسند الشامیین، ابوالقاسم طبرانی[۱۱]

منابع شیعه

  • كافي، کلینی [۱۲]
  • كمال الدين و تمام النعمة، شیخ صدوق [۱۳]
  • كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر، خزاز رازی. [۱۴]

معنای حدیث نزد علمای شیعه و اهل سنت

علمای شیعه و سنی هرکدام بنا به عقاید کلامی خود از این روایت استفاده کرده‌اند و برای نظرات خود به آن استناد کرده‌اند.

شیعه

شیعیان از حدیث «من مات» در بحث امامت استفاده کرده و آن‌را دلیلی بر لزوم وجود امام در تمام دوران‌ها[۱۵] و ضرورت شناخت و اطاعت از آن امام دانسته‌اند.[۱۶] بنابر اعتقادات شیعه، مراد از امام در این روایت، اهل بیت و امامان معصوم است و در دوران حاضر، باید به امام مهدی، ایمان داشت.[۱۷]

اهل سنت

اما اهل سنت تفسیر و معنای دیگری از این روایت، ارائه کرده‌اند: در صحیح مسلم، این حدیث در بابی تحت عنوان «بَابُ الْأَمْرِ بِلُزُومِ الْجَمَاعَةِ عِنْدَ ظُهُورِ الْفِتَنِ وتحذير الدعاة إلى الكفر؛ باب لزوم حفظ جماعت در زمان ظهور فتنه‌ها و پرهیز از دعوت کنندگان به کفر» آمده[۱۸] که همین می‌تواند معنای حدیث در نزد مسلم را مشخص کند. برخی منابع اهل سنت این حدیث را هم معنا با حدیث دیگری از پیامبر دانسته‌اند: «من مات مفارقًا للجماعة مات ميتة جاهلية؛ کسی که بمیرد در حالی که جدای از جماعت بوده باشد؛ به مرگ جاهلی مرده است».[۱۹]

اهل سنت مقصود از «امام» در این روایت را حاکم جامعه اسلامی می‌دانند که برای حفظ جماعت باید از او تبعیت و در بیعت او باقی ماند.[۲۰] این لزوم تبعیت از حاکم اسلامی، شامل تمام حاکمان مسلمان می‌شود و ظالم بودن، گناه کار بودن و... خللی در این لزوم تبعیت ایجاد نمی‌کند؛ ابن تیمیه در تفسیر حدیث فوق، لزوم تبعیت و بیعت صحابه پیامبر و تابعان با یزید بن معاویه را استنباط کرده است: («پس از واقعه حره، عبدالله بن مطیع که از سردمداران مخالف یزید در مدینه بود، به مکه فرار کرد. عبدالله بن عمر به ملاقات او رفت. ابن مطیع: برای ابن عمر متکائی بگذارید تا بنشیند. ابن عمر: برای نشستن به پیش تو نیامدم. آمدم تا حدیثی از پیامبر برای تو بخوانم. پیامبر فرمودند: کسی که دست خود را از طاعت شخصی خارج کند (بیعت خود را بشکند) در مواجهه با خداوند در روز قیامت، دلیلی بر عملش نخواهد داشت و همچنین کسی که بمیرد و بیعتی بر گردن خود نداشته باشد، به مرگ جاهلی مرده است.» این حدیث را عبدالله بن عمر برای عبدالله بن مطیع، زمانی که از اطاعت امیر زمان خودش، یزید، سر باز زده بود خواند. در حالی که یزید ظلم کرده بود و در واقعه حره امور ناشایستی را انجام داد. در نتیجه از این حدیث به دست می‌آوریم که بر حاکمان مسلمان نباید با شمشیر قیام کرد و اگر شخصی در غیر اطاعت از این حاکمان بمیرد، به مرگ جاهلی مرده است).[۲۱]

البته برخی از منابع اهل سنت، امام در روایت فوق را به پیامبر اسلام معنا کرده‌اند و معتقدند باید به پیامبر اسلام ایمان داشت؛ زیرا او امام اهل زمین در این دنیا است.[۲۲]

پانویس

الگوی پانویس غیرفعال شده است. لطفا از الگوی پانوشت استفاده شود

منابع

  • ابن ابی‌عاصم، أبوبکر بن أبی عاصم، السنه، المحقق: محمد ناصر الدين الألباني، بیروت، المكتب الإسلامي، چا اول، ۱۴۰۰ق.
  • ابن تيمِيَّة، تقي الدين، مختصر منهاج السنة، خلاصه کننده عبد الله بن محمد الغنيمان، صنعاء، دار الصديق، چاپ دوم، ۱۴۲۶ق.
  • ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، تحقیق: دکتر یاحقی، محمد جعفر، دکتر ناصح، محمد مهدی، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۴۰۸ق.
  • طبرانی، سلیمان بن أحمد، مسند الشامیین، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.
  • ابونعیم اصفهانی، أحمد بن عبد الله، حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، السعادة، بجوار محافظة مصر، ۱۳۹۴ق.
  • أحمد بن حنبل، أبو عبدالله، مسند احمد، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، بیروت: مؤسسة الرسالة، ۱۴۲۱ق.
  • برقی، ابوجعفر احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، محقق و مصحح: محدث، جلال الدین،‏ قم، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، ۱۳۷۱ق.
  • حلیمی، ابوعبدالله، منهاج فی شعب الایمان، المحقق: حلمي محمد فودة، دار الفکر،‌ ۱۳۹۹ق.
  • خزاز رازى، علی بن محمد، كفاية الأثر في النصّ على الأئمة الإثني عشر، قم، نشر بيدار، ۱۴۰۱ق‏.
  • سید ابن طاووس، رضی الدین علی، الاقبال بالاعمال الحسنة، محقق و مصحح: قیومی اصفهانی، جواد، ‌انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
  • شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ دوم، ۱۳۹۵ق.
  • صهیب عبدالجبار،‌ الجامع الصحيح للسنن والمسانيد، بی‌جا، ۲۰۱۴م.
  • ابوداود طیالسی، سلیمان بن داود، مسند ابی داود الطیالسی، محقق:‌ ترکی، محمد بن عبدالمحسن، مصر، دار هجر، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
  • فقیه ایمانی، مهدی، اصالت مهدویت در اسلام از دیدگاه اهل تسنن، قم، 1376ش.
  • مسلم بن حجاج قشیری نیشابوری، صحیح مسلم (المسند الصحیح المختصر بنقل العدل عن العدل إلی رسول الله)، محقق:‌ عبدالباقی، محمد فؤاد، دارالاحیاء التراث العربی، بیروت.
  • کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، قم، دارالحدیث، ۱۴۲۹ق.
  • علامه مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
  • علامه مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، محقق و مصحح: رسولی، سید هاشم، ‌دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
  • محمد بن حبان بن احمد، صحیح ابن حبان، محقق، شعیب الأرنؤوط، مؤسسة الرسالة، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
  • ملاصدرا، صدرالدین شیرازی محمد بن ابراهیم، شرح أصول الکافی، محقق و مصحح: خواجوی، محمد، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.


  1. برای نمونه ر.ک: برقی، المحاسن، ۱۳۷۱ق، ج۱، ص۸۸.
  2. سید بن طاووس، الاقبال بالاعمال الحسنه، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۲۵۲؛ شیخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ۱۳۹۵ق، ج‏۲، ص۴۱۰
  3. کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۳۷۶
  4. علامه مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۸، ص۳۶۸.
  5. احمد بن حنبل، مسند احمد، ۱۴۲۱ق، ج۲۸، ص۸۸؛ ابو داوود، مسند، 1419ق، ج۳، ص۴۲۵؛ طبرانی، مسند الشامیین، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۴۳۷.
  6. مسلم، صحیح مسلم، بیروت، ج۳، ص۱۴۷۸.
  7. ابونعیم اصفهانی،‌ حلية الأولياء وطبقات الأصفياء،۱۳۹۴ق، ج۳، ص۲۲۴.
  8. ابن ابی عاصم، کتاب السنه، ۱۴۰۰ق، ج۲، ص۵۰۳.
  9. احمد بن حنبل، مسند احمد، ۱۴۲۱ق، ج۲۸، ص۸۸.
  10. ابو داوود، مسند، 1419ق، ج۳، ص۴۲۵.
  11. طبرانی، مسند الشامیین، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۴۳۷.
  12. کلینی، کافی، ۱۴۲۹ق، ج‏۳، ص۵۸.
  13. شیخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ۱۳۹۵ق،‌ ج‏۲، ص۴۰۹
  14. خزاز رازی، كفاية الأثر في النصّ على الأئمة الإثني عشر،۱۴۰۱ق، ص۲۹۶.‏
  15. ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان في تفسيرالقرآن، ج۴، ص۱۷۳
  16. ملاصدرا، شرح أصول الكافي، ۱۳۸۳ش، ج‏۲، ص۴۷۴.
  17. علامه مجلسی، مرآة العقول، ۱۴۰۴ق، ج۴، ص۲۷.
  18. مسلم، صحیح مسلم، بیروت، ج۳، ص۱۴۷۵.
  19. الحلیمی، منهاج فی شعب الایمان، ۱۳۹۵ق، ج۳،‌ ص۱۸۱.
  20. صهیب عبدالجبار،‌ الجامع الصحيح للسنن والمسانيد، ۲۰۱۴م، ج۴، ص۲۳۴، پاورقی.
  21. ابن تیمیه، مختصر منهاج السنه، ۱۴۲۶ق، ج۱، ص۴۹.
  22. ابن حبان،‌ صحیح ابن حبان، ۱۴۱۴ق، ج۱۰، ص۴۳۴.