قرآن ناطق
قرآن ناطق تعبیری روایی که در وصف پیامبر اسلام(ص)، امام علی(ع) و دیگر اهلبیت(ع) استفاده شده است. شهرت این تعبیر برای امام علی(ع)، بیش از دیگران است. علت این تعبیر را چنین دانستهاند که این افراد، تجسم عملی قرآن بوده و به حقیقت و باطن قرآن پی بردهاند و میتوانند این آگاهی را به دیگران نیز منتقل کنند.
مصادیق قرآن ناطق
براساس نقل سید رضی در نهجالبلاغه، امام علی(ع) در مورد قرآن میگوید که آن را به سخن آرید ولی هرگز سخن نمیگوید، امّا من شما را از آن خبر میدهم.[۱][یادداشت ۱] همچنین بنابر منابع متاخر امام علی(ع) خود را «قرآن ناطق»[۲] و «کلام الله ناطق» خوانده است.[۳] برخی منابع متأخر نیز نقل کردهاند که زمانی که سپاه معاویه در جنگ صفین قرآن بر روی نیزه بردند به این بهانه که به حکمیت قرآن راضی هستند؛ امام علی(ع) فرمود: أنَا الْقُرآنُ النّاطِق؛ من قرآن ناطق هستم.[۴][یادداشت ۲] امیرالمؤمنین(ع) دریکی از خطبههایش پس از ماجرای حکمیت در صفین درپاسخ به اعتراض مخالفانی که بعداً به عنوان خوارج در برابر حضرت ایستادند در رابطه با تحکیم تصریح کرد که در این ماجرا ما افراد را حَكَم قرار نداديم، تنها قرآن را به حكميّت انتخاب كرديم، ولى اين قرآن خطوطى است كه در ميان جلد پنهان است، (و نوشتههایی است که میان دو جلد است) با زبان سخن نمىگويد و نيازمند به ترجمان است و تنها انسانها مىتوانند از آن سخن بگويند. [۵] [یادداشت ۳] ابن ابی الحدید در شرح این فراز از خطبه نهج البلاغه منظور از رجالی که مترجمان قرآن هستند را دو حَکَمی دانسته که عراقیان و شامیان انتخاب کردند و بر این باور است که اگر در کتاب خداوند (قرآن) تأمل میکردند بدون تردید حق را به امیرالمؤمنین(ع) می دادند. [۶] [یادداشت ۴]
- عطار:
[۸] تعبیر قرآن ناطق برای پیامبر اسلام[۹] و اهل بیت(ع)[۱۰] بهصورت کلی استفاده شده است. همچنین در برخی نقلها از خود قرآن نیز با تعبیر قرآن ناطق یاد شده است.[۱۱][یادداشت ۵]
معنای قرآن ناطق
محققان و مفسران، تعبیر «قرآن ناطق» را اشاره به این معانی دانستهاند:
- تجسم عملی قرآن: برخی مفسران معتقدند پیامبر اسلام(ص)، امام علی(ع) و دیگر اهلبیت(ع) تجسم عملی قرآن هستند. اینان از آنجا که عملکننده کامل به قرآن میباشند؛ قرآن ناطق خوانده میشوند.[۹]علامه طهرانی براین باور است که اميرالمؤمنين سند قرآن و کافل و حفيظ آن است و قرآن کلام لفظی و او کلام فعلی خداست، او واقع قرآن، و قرآن حاکی از وجود اوست، و این هر دو یک حقیقتاند که به دو صورت لفظی و فعلی درآمده است و با يكديگر متّصل و مرتبط بوده و قابل انفكاك نيستند. [۱۲]
- بیانی برای تأویل قرآن: تعدادی از مفسران معتقدند آیاتی در قرآن وجود دارد که افراد عادی نمیتوانند به حقیقت آنها پی ببرند. اما از آنجا که اهلبیت(ع) با وجود خود، قرآن را درک کردهاند و با اهداف قرآن همراهی کامل دارند،[۱۳] میتوانند حقیقت آیات قرآن را بازگو کنند.[۱۴]
- سخنگوی وحی
جوادی آملی مفسر بزرگ معاصر، ناطق بودن را به این معنا دانسته که قرآن كریم كلام خداست و اسرار عالم را در بردارد ولی سخن نمیگوید، و امام معصوم است که می تواند قرآن را گویا کند و به عنوان سخنگوی وحی باشد. [۱۵]
پانویس
- ↑ سید رضی، نهجالبلاغة، ۱۴۱۴ق، ص۲۲۳.
- ↑ بروجردی، تفسیر الصراط المستقیم، ۱۴۱۶ق، ج۳، ص۱۱۸.
- ↑ مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۳۰، ص۵۴۶.
- ↑ قندوزی، ینابیع المودة، ۱۴۲۲ق، ج۱، ص۲۱۴.
- ↑ مکارم شیرازی، نهج البلاغه، خطبه ۱۲۵، ج۱، ص۲۷۰.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ناشر: مکتبة آیة الله العظمی المرعشي النجفي (ره)، ج۸، ص۱۰۵.
- ↑ برقعی، سخنوران نامی معاصر ایران، ۱۳۷۳ش، ج۱۲، ص۴۳۳.
- ↑ عطار نیشابوری https://ganjoor.net/attar/ma/sh16
- ↑ ۹٫۰ ۹٫۱ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲۴، ص۱۹۳.
- ↑ حسینی همدانی، انوار درخشان، ۱۴۰۴ق، ج۱۸، ص۲۲۳.
- ↑ مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۳۲، ص۳۶۰.
- ↑ حسینی طهرانی، امام شناسی، ج۴، ص۱۱۹.
- ↑ مغنیه، تفسیر الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۳۹.
- ↑ مغنیه، تفسیر الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۹-۱۰.
- ↑ https://fa.abna24.com/story/766682
یادداشت
- ↑ أَرْسَلَهُ عَلَى حِينِ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ، وَ طُولِ هَجْعَةٍ مِنَ الْأُمَمِ، وَ انْتِقَاضٍ مِنَ الْمُبْرَمِ؛ فَجَاءَهُمْ بِتَصْدِيقِ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ، وَ النُّورِ الْمُقْتَدَى بِهِ. ذلِكَ الْقُرْآنُ، فَاسْتَنْطِقُوهُ، وَ لَنْ يَنْطِقَ، وَ لَكِنْ أُخْبِرُكُمْ عَنْهُ: أَلَا إِنَّ فِيهِ عِلْمَ مَا يَأْتِي، وَ الْحَدِيثَ عَنِ الْمَاضِي، وَ دَوَاءَ دَائِكُمْ، وَ نَظْمَ مَا بَيْنَكُمْ. خداوند پیامبر(ص) را در فترت آن هنگام که از زمان پيامبران فاصله گرفته بود و ملّتهاى جهان به خواب فرو رفته بودند و تار و پود حقایق از هم گسسته بود، (براى هدایت انسانها) فرستاد (محتواى رسالت او براى این مردم) تصديق کتابهاى آسمانى پیشين بود و نورى كه باید به آن اقتدا کنند، اين نور همان قرآن است، آن را به سخن آرید، اگر چه هرگز (با زبان عادى) سخن نمىگوید. امّا من از جانب او شما را آگاهى مىدهم: بدانید در قرآن علوم آینده و اخبار گذشته، داروى بيماریها و نظم حيات اجتماعى شماست. مکارم شیرازی، نهج البلاغه با ترجمه فارسى روان، ج۱، ص۳۴۱.
- ↑ افزون بر تعبیر به قرآن ناطق در روایتی امیرالمؤمنین(ع) خودش را کتاب الله ناطق (أنَا كِتابُهُ النّاطِقُ) عاملی، وسائل الشيعة، مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث ـ قم، ج۲۷ ص۳۴. و کلام الله ناطق نیز معرفی کرده است.أنَا كَلامُ اللّه ِ النّاطِقُ.مجلسی، بحارالانوار،۱۴۰۳ق، ج۸۲، ص۱۹۹.
- ↑ إِنَّا لَمْ نُحَكِّمِ الرِّجَالَ، وَ إِنَّمَا حَكَّمْنَا الْقُرْآنَ. هذَا الْقُرْآنُ إِنَّمَا هُوَ خَطٌّ مَسْتُورٌ بَيْنَ الدَّفَّتَيْنِ، لَايَنْطِقُ بِلِسَانٍ، وَ لَابُدَّ لَهُ مِنْ تَرْجُمَانٍ. وَ إِنَّمَا يَنْطِقُ عَنْهُ الرِّجَالُ.
- ↑ لو تأمل الحكمان الكتاب حق التأمل لوجدا فيه النص الصريح على صحة خلافة أمير المؤمنين ع لأن فيه النص الصريح على أن الإجماع حجة و معاوية لم يكن مخالفا في هذه المقدمة و لا أهل الشام...
- ↑ وأشهد أن محمدا عبده ورسوله، أرسله بالحق الواضح والكتاب الناطق داعيا إلى الخير وقائدا إلى الهدى. فرازی از خطبه زحر بن قیس جعفی پس از قتل عثمان،در مأموریتی که از سوی امیرالمؤمنین(ع) همراه با نامه ای از حضرت به سوی جریر بن عبدالله بجلی - عامل عثمان در نواحی همدان رفت تا از مردم آن مناطق برای حضرت علی(ع) بیعت بگیرد. او پس از رساندن نامه در جمع مردم آن مناطق، خطبهای در فضل امیرمؤمنان(ع) ایراد کرد. مجلسی، بحارالانوار، الناشر: دار الرضا، ج۳۲، ص۳۶۰. «و أنزل فيهم قرآناً ناطقاً» فرازی از نامه امیرالمؤمنین(ع) به معاویه. بحارالانوار، ج۳۳، ص۱۵۵.
منابع
- برقعی، محمد باقر، سخنوران نامی معاصر ایران، قم، نشر خرم، ۱۳۷۳ش.
- بروجردی، سید حسین، تفسیر الصراط المستقیم، تحقیق: بروجردی، غلامرضا مولانا، مؤسسه انصاریان، قم، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.
- حسینی همدانی، سید محمد حسین، انوار درخشان، تحقیق: بهبودی، محمد باقر، کتابفروشی لطفی، تهران، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
- سید رضی، محمد بن حسین، نهجالبلاغة، محقق: صبحی صالح، قم، هجرت، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
- قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده لذو القربی، محقق: علی بن جمال اشرف حسینی، قم، دار الاسوه، ۱۴۲۲ق.
- مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، ۱۴۲۴ق.
- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.