مَهدی به معنای راهنمایی‌شده به‌دست خدا از القاب امام دوازدهم(عج) که در اصطلاح روایات اسلامی و باورهای شیعی، سرانجام ظهور کرده و زمین را از عدل و داد پر می‌کند. از آنجا که پیامبر(ص) درباره ظهور منجی به نام مهدی از خاندان خود وعده داده بود، مسلمانان از واپسین روزهای پس از رحلت پیامبر(ص)، منتظر ظهور مهدی (عج) بودند.

برخی از گروه‌های اسلامی نظیر زیدیان و بنی عباس با انتخاب لقب مهدی برای رهبران قیام خود علیه دستگاه حاکم و با ادعای برپایی عدالت و از بین بردن ظلم، توده‌های معتقد به مهدی موعود را به خود جلب و از آن برای تثبیت حکومت خود استفاده می‌کردند. بر اساس برخی گزارش‌ها لقب مهدی در صدر اسلام از باب بزرگداشت نیز برای بزرگان به کار می‌رفته است. برخی محققان مدعی‌اند نخستین کسی که مهدی را در کاربرد اعتقادی آن به عنوان منجی به‌کار برد ابو اسحاق کعب بن ماته بن حیسوء حمیری (درگذشت۳۴ق) است.

معنای لغوی

مهدی صفت مفعولی و به معنی شخص راهنمایی شده به دست خدا است.[۱]این کلمه از ماده «ه د ی» به معنای هدایت و راهنمایی از روی لطف و خیرخواهی است. گویا معنای «هدایت» در اینجا مقابل ضلالت است و به راهنمایی معنوی اشاره دارد.[۲] کلمه مهدی در قرآن نیامده ولی دیگر مشتقات مادی «ه د ی» مکرر در این کتاب آسمانی به کار رفته‌اند از جمله در دو آیه قرآنی این ماده بر هیئت اسم فاعل و به معنای «هدایت کننده» است به کار رفته است.[۳]

معنای اصطلاحی

در روایات اسلامی، مراد از مهدی به صورت مطلق، همان موعود خاندان پیامبر اکرم(ص) است که در دوره‎ای که دنیا را ستم فرا گرفته ظهور و عدل و داد برپاخواهد کرد. بنابر آموزه‌های شیعه، او امام دوازدهم است که اکنون در غیبت به سر می‌برد. در روایات شیعه امامیه از مهدی با تعابیری دیگر نیز همانند قائم آل محمد(عج) یاد کرده‌اند.[۴] اهل سنت غالبا این لقب را به صیغه جمع برای چهار خلیفه بعد از پیامبر(ص)، که آنان را خلفای راشدین می‌خوانند، به صورت «الخلفاء الراشدون المهدیون»، به کار می‌برند.[۵]

تاریخچه

در روایاتی که شیعه و سنی نقل کرده‌اند، پیامبر اکرم(ص) ظهور مردی از خاندان خویش با نام مهدی(عج) را وعده داده و اعلام داشته است که او زمین را از عدالت و قسط لبریز خواهد کرد همان گونه که از ظلم و بی‌عدالتی پر شده است.[۶] از این رو مسلمانان از نخستین ایام بعد از رحلت پیامبر(ص) منتظر ظهور مهدی(عج) بودند.

لقب مهدی در صدر اسلام از باب بزرگداشت و تجلیل نیز برای بزرگان به کار می‌رفته است. حسان بن ثابت (درگذشت ۵۴ق/۶۷۳م) در قصیده‌ای برای پیامبر اکرم(ص) از این لقب برای اشاره به آن حضرت استفاده کرد:

جزاء علی المهدی اصبح ثاویا
یا خیر من وطأ الحصا لا تبعدی[۷]


امام علی(ع) نیز در شعر یکی از یارانش به این لقب خوانده شد.[۸] سلیمان بن صرد خزاعی نیز امام حسین(ع) را پس از شهادتش، مهدی بن مهدی خواند.[۹]

بر اساس ادعای راجکوسکی، نخستین کسی که مهدی را در کاربرد اعتقادی آن به عنوان منجی به کاربرد ابو اسحاق کعب بن ماته بن حیسوء حمیری (درگذشت۳۴ق/۶۵۴م) است.[۱۰]

لقب مهدی در کیسانیه

کربیه یکی از انشعابات فرقه کیسانیه، پس از مرگ محمد بن حنفیه معتقد شدند او همچنان زنده و مهدی منتظر است. برخی نویسندگان ملل و نحل معتقدند محمد بن حنفیه نخستین کسی است که در اسلام مهدی نام گرفت.[۱۱]

در القاب خلفای عباسی

لقب‌های رسمی و به خصوص در شروع نهضت عباسی - عصر پنج خلیفه اول دولت عباسیان - مفهوم و طبیعت مهدوی داشت و عباسیان برای مقاصد و اهدافی این القاب را برمی‌گزیدند، زیرا این لقب‌ها گویای احساسات عموم مردم، به‌ویژه مردم ضعیف و فقیر که پیوسته امیدوار به وضع بهتر بودند، می‌باشند.

مهدی و نجات بخشِ منتظَر، برای این مردم پایان ظلم، شقاوت و نشانه عصر طلایی، عصر عدالت و رفاه بود. این کوشش با گزینش از سوی خلفای عباسی برای جلب توده‌های معتقد به تفکر مهدی به دولت جدید، صورت می‌گرفت. این مسئله تا حد زیادی به پیروزی نهضت آنان کمک نمود و از سوی دیگر ارکان حکومت جدید را تثبیت کرد. خلفای حاکم، پیوسته این امید توده‌ها و آرزوهایشان را به ولیعهد خود و خلیفه بعدی منتقل می‌کردند. این کار با انتخاب لقب جدید انجام می‌گرفت تا او را نجات بخش جدید جلوه دهد.[۱۲]

پس از این که دولت عباسی تقویت شد و امور آن استقرار یافت، دیگر تاکتیک گزینش این القاب لازم و ضروری نبود، لذا تأکید بر آن کاهش یافت، بلکه عباسیان شعارهای قدیمی و انقلابی خویش را از یاد بردند و شعارهای معتدل‎تری که استمرار و استقرار حکومت را تضمین می‌کرد، اختیار کردند. شاید این مسئله یکی از علل ناامیدی پیروان عباسیان و به‌ویژه افراطیان آن‌ها بود که باعث شورش‌هایی علیه آنان شد. دیگران تلاش کردند به دنبال نجات‌بخش جدید غیر عباسی بگردند تا آرزوی آنان را تحقق بخشد، اگرچه عده‌ای نیز خود را با اراده دولت تطبیق دادند و مشغول خدمت در نهادهای مختلف آن دولت شدند.[۱۳]

القاب موجود در عصر اول عباسی (بویژه القاب خلفای عباسی) را می‌توان به گونه زیر تقسیم کرد:

  • القاب رسمی عمومی، مانند امیر المؤمنین، خلیفة اللّه و ملک؛
  • القاب رسمی خصوصی، نظیر الامام، القائم، المرتضی، المنصور، المهدی، الرشید، المعتصم بالله و غیره؛
  • القاب شخصی، همانند دوانیقی که لقب منصور بود.[۱۴] الناطق بالحق که لقب ابن الهادی بود[۱۵] پدر وی می‌خواست او به جای هارون ولیعهدش باشد.

در القاب امامان زیدیه

در طول تاریخ، لقب مهدی برای برخی از امامان زیدیه نظیر نفس زکیه، یحیی بن عمر، صاحب فخ، یحیی بن حسین و غیره به کار رفته است. برخی از فرقه‌شناسان ادعا کرده‌‎اند انشعاباتی از زیدیه، هر امامی که به خود دعوت نماید و دارای شرایط امامت باشد او را امام و مهدی می‌دانند. بر اساس این دیدگاه مهدی در شخص خاص منحصر نمی‌گردد.[۱۶]

پانویس

  1. ابن منظور، لسان العرب، ۱۴۱۴ق، ج۱۵، ص۳۵۴.
  2. نک: قرشی، قاموس قرآن، ۱۳۷۱ش، ج۷، ۱۴۵؛ ابن منظور، لسان العرب، ۱۴۱۴ق، ج۱۵، ص۳۵۳.
  3. سوره حج، آیه ۵۳؛ سوره فرقان، آیه ۳۱.
  4. نگاه کنید به:صدر، تاریخ الغیبه، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۱۳۵.
  5. حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ۱۳۸۵ش، ص۳۴؛ ابن منظور، لسان العرب، ۱۴۱۴ق، ج۱۵، ص۳۵۴.
  6. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ۱۳۵۹ق، ج۱، ص۲۸۷.
  7. حسین، غیبت ومهدویت در تشیع امامیه، ۱۳۷۱ش، ص۳۵.
  8. ابن طیفور، بلاغات النساء، قم، ص۹۲؛ ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۳، ص۶۵-۶۸.
  9. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۵ق، ج۱۲، ص۲۰.
  10. حسین، غیبت ومهدویت در تشیع امامیه، ۱۳۷۱ش، ص۳۵.
  11. صابری، تاریخ فرق اسلامی، ۱۳۸۸ش، ج۲، ص۵۵.
  12. فرهنگ مهدوی در القاب خلفای عباسی، پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه.
  13. فرهنگ مهدوی در القاب خلفای عباسی، پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه.
  14. مقریزی، الخطط، ج۱، ص۲۸۷.
  15. تاریخ دولة عباسیه، (نسخه خطی استانبول ۲۲۶۰) ص۲۰.
  16. نوبختی، فرق الشیعه، ۱۳۶۱ش، ص۶۲؛ صبحی، فی علم الکلام، ۱۴۰۵ق، ج۳، ص۱۲۷، ۱۲۸؛ رجوع کنید به: سلطانی، تاریخ و عقاید زیدیه، ۱۳۹۰ش، ص۲۹۱، ۲۹۲.

منابع

  • ابن اثیر، علی بن ابی الکریم، الکامل فی التاریخ، بیروت،‌ دارصادر، ۱۳۸۵ق.
  • ابن‌اعثم الکوفی، أبو محمد أحمد، کتاب الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالأضواء، ۱۴۱۱ق.
  • ابن طیفور، محمد بن ابی‌طاهر، بلاغات النساء، قم، الشریف الرضی، بی‌تا.
  • ابن سعد، الطبقات الکبری، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
  • ابن منظور، جمال الدین ابو الفضل، لسان العرب، بیروت،‌ دارصادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
  • حسین، جاسم، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم (عج)، مترجم سید محمد تقی آیت اللهی، تهران، امیر کبیر، ۱۳۸۵ش.
  • حسین، جاسم و ساشادینا، غیبت ومهدویت در تشیع امامیه، ترجمه محمود رضا افتخار زاده، چاپ اول، قم، ۱۳۷۱ش.
  • قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ ششم، ۱۳۷۱ش.
  • صابری، حسین، تاریخ فرق اسلامی، سمت، تهران، ۱۳۸۸ش.
  • صدر، سید محمد، تاریخ الغیبة ، بیروت،‌ دارالتعارف، ۱۴۱۲ق.
  • صدوق، محمد بن علی، کمال الدین وتمام النعمه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۵۹ق.
  • مفید، الارشاد، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، چاپ سوم، ۱۳۹۹ق.
  • نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، تهران، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۱ش.
  • صبحی، احمد محمود، فی علم الکلام دراسه فلسفیه لآراء الفرق الاسلامیة فی اصول الدین، بیروت، دارالنهضه العربیه، ۱۴۰۵ق.
  • سلطانی، مصطفی، تاریخ و عقاید زیدیه، قم، نشر ادیان، ۱۳۹۰ش.
  • مقاله فرهنگ مهدوی در القاب خلفای عباسی، پایگاه اطلاع‌سانی حوزه.