جریر بن عبدالله بجلی
کتابشناسی یا ارجاعات این مقاله ناقص است. میتوانید با اصلاح نحوهٔ ارجاع به منابع بر طبق شیوهنامهٔ ارجاع به منابع، به ویکیشیعه کمک کنید. |
مشخصات فردی | |
---|---|
نام کامل | جَریرِ بْنِ عَبْدُ اللّٰهِ بَجَلی |
محل زندگی | مدینه، کوفه، همدان |
نسب/قبیله | بنیبَجیله، یکی از تیرههای قبیلۀ یمانی ازد |
درگذشت | اختلافی ۵۱، ۵۴ یا ۵۶ق |
مشخصات دینی | |
زمان اسلام آوردن | کمی پیش از وفات پیامبر(ص) |
حضور در جنگها | حضور در فتوحات |
نقشهای برجسته | فرستادۀ امام علی(ع) به سوی معاویه، از سرداران سپاه اسلام در فتوحات دوران خلفا، والی همدان از سوی خلفا |
دیگر فعالیتها | راوی احادیث نبوی |
جَریرِ بْنِ عَبْدُ اللّٰهِ بَجَلی، (متوفی۵۱-۵۴ ه.ق/۶۷۱-۶۷۴ م) صحابی پیامبر(ص). از حوادث مهم زندگی وی شرکت در فتوحات، کارگزاری خلفا در بعضی مناطق و فرستاده حضرت علی(ع) به سوی معاویه است.
اگر چه روایاتی از قول جریر در فضائل امام علی(ع) نقل شده، اما به جهت یاری نرساندن به حضرت علی(ع)، مورد نقد قرار گرفته است.
مسجد جریر بن عبدالله در کوفه نزد شیعیان، از جمله «مساجد ملعونه» به شمار میرود؛ زیرا امام علی(ع) از نماز خواندن در آنجا نهی کرده است.
پذیرش اسلام
نسب جریر به بنیبَجیله، یکی از تیرههای قبیلۀ یمانی ازد میرسید.[۱] جریر مدتی پیش از وفات حضرت رسول(ص)، همراه شماری چند از افراد قوم خود، به مدینه آمد و اسلام آورد[۲] و پیامبر(ص) او را مأمور فرمود تا بُت ذوالخَلصه را که برای بجیله و چند تیرۀ دیگر بود، از بین ببرد.[۳] جریر به تَباله ــ در راه مکه و یمن ــ رفت و پس از پیروزی بر برخی قبـایل آن نواحی، توانست بُت مذکور را از نابود کند.[۴]
مأموریت بعدی جریر نیز در یمن با موفقیت همراه بود، و دو تن از فرمانروایان آن نواحی به اسلام درآمدند، اما در همانجا، خبر وفات رسول خدا(ص) به وی رسید.[۵]
بنـا بر روایتی نامشهور ــ که ممکن است با همین مأموریت به نحوی ارتباط داشته بـاشد ــ پیامبر(ص) جریر را بـرای دعوت اسود عَنسی به اسلام، به یمن گسیل داشت.[۶]
چون ابوبکر به خلافت رسید، جریر مأموریت سرکوب قبایل شورشی در نواحی جایگاه بت ذوالخلصه را با موفقیت به انجام رسانید و چنانکه دستور داشت، در انتظار فرمان خلیفه، به نجران رفت.[۷]
دوران فتوحات
در عصر خلافت ابوبکر، جریر به عنوان یکی از سرداران فتوحات در نواحی مرزی ایران، حضور داشته است. اما در روایات مربوط به این موضوع، اختلاف بسیار است. بنا بر روایتی، مأموریت جریر در سواد (عراق کنونی) در خلافت ابوبکر آغاز شد که خلیفه او را به کمک خالد بن ولید به یمامه فرستاد.[۸]
به روایت ابن اسحاق، جریر پس از شکست اعراب در جنگ بویب (ه م)، به همراه گروهی از قوم خود به نزد عمر آمد و خلیفه آنان را به رفتن به سواد تشویق و شخصی از تیره بجیله را به عنوان رهبر این گروه مشخص کرد. اما بجلیان به تحریک جریر نپذیرفتند تا آنکه عمر، ریاست را به جریر داد.[۹] ظاهـراً جریر ــ که به رفتن به شام تمایل بیشتری داشت ــ در مقابـل دریافت امتیازات مالـی، حاضر به شرکت در نبرد شد.[۱۰]
وی فرماندهی مثنّی بن حارثه را نیز نپذیرفت تا آنکه عمر اندکی بعد، هر دو را تحت امر سعد بن ابی وقاص قرار داد.[۱۱] جریر در نخستین درگیری در ناحیۀ نخیله، با قتل مهران، پیروز شد (۱۳-۱۴ق)، گر چه بر سر غارت جنگ افزار سردار ایرانی با مردی دیگر به نزاع پرداخت.[۱۲]
بنا بر روایتی غیر مشهور، جریر بن عبدالله در خلافت عمر با اهل انبار صلح کرده بود.[۱۳] در نبرد قادسیه جریر از سران سپاه بود.[۱۴] او در نبرد جلولاء نیز مشارکت داشت،[۱۵] سپس در ۱۸-۱۹ق حُلوان را گشود[۱۶] و به فرمان عمر به یاری ابوموسی اشعری در نواحی شوشتر رفت.[۱۷]
در این مأموریت، او رامهرمز را تسخیر کرد.[۱۸] در نبرد نهاوند (۲۱ق) عمر، جریر را پس از نعمان بن مقرن فرمانده سپاه قرار داد.[۱۹]
فتح همدان
در اواخر خلافت عمر و در حکمرانی مغیره بن شعبه بر کوفه، جریر از سوی شخص خلیفه یا مغیره، همدان را فتح کرد[۲۰] و یک چشمش را در نبرد از دست داد[۲۱]. گویا واپسین مرحله از فتوحات که جریر در آن شرکت داشت، به فتح باجروان (ه م) در عهد عثمان مربوط میشود.[۲۲]
سکونت در کوفه
جریر احتمالاً از اواخر عهد عمر، در کوفه، در محلۀ بجیله ساکن شد[۲۳] و گفتهاند از جمله کسانی بود که از والی کوفه، هم در زمان عمر و هم در خلافت عثمان شکایت کرد.[۲۴]
وی در زمان عمر قطعه زمینی در کنار فرات خرید که خلیفه آن را مشروع ندانست[۲۵] و بعید نیست مقصود از زمینی که عثمان در همان ناحیه به اقطاع به او داد، همین زمین بوده باشد.[۲۶]
در زمان عثمان
جریر در اواخر عهد عثمان والی همدان بود[۲۷] و پس از قتل خلیفه سوم و حتی پس از جنگ جمل، همچنان در همدان به سر میبرد[۲۸]؛ و روایت منقول از سیف بن عمر که بنا بر آن، جریر در این هنگام در قرقیسیا ــ در کنـار نهر خابور در جزیره ــ به سر میبرده[۲۹]، درست نمینماید و به احتمال بسیار با واقعۀ دیگری آمیخته شده است.
در دوران حضرت علی(ع)
پس از آنکه امیرالمؤمنین علی(ع) به کوفه آمد، در نامهای به جریر، فرمان داد تا از مردم بیعت بگیرد و خود به آن حضرت بپیوندد.[۳۰]گفتهاند چون نامۀ امام(ع) به جریر رسید، در خطابهای مردم را به بیعت با امیرالمؤمنین فرا خواند و خود در نامهای اعلام حمایت و اطاعت از ایشان نمود.[۳۱] در این هنگام، امام علی(ع) قصد داشت تا برای بیعت ستاندن از معاویه بن ابیسفیان، والی شام، فرستادهای گسیل کند و جریر خود داوطلب چنین مأموریتی شد.[۳۲]
فرستاده حضرت علی(ع) نزد معاویه
بنا بر روایات، مالک اشتر سخت به جریر بدگمان بود و فرستادن او را به صلاح نمیدانست، اما سرانجام جریر با نامهای از امام(ع) خطاب به معاویه، به شام رفت. گر چه روایات در باب تفصیل ملاقات جریر با معاویه اختلاف دارند،[۳۳] اما به نظر میرسد، جریر در برابر معاویه که آشکارا از بیعت سر باز میزد و وقت میگذرانید، جدیت چندانی نشان نمیداده است، چندانکه امام علی(ع) در نامهای به او فرمان داد تا در اجرای مأموریت خویش شتاب کند.[۳۴]
امّا بعد! هنگامى كه نامه من به دستت رسيد «معاويه» را به حكم قطعى وادار كن! و به او بگو: براى يك طرفه شدن، عزمش را جزم كند. سپس او را بين جنگ بيرون كننده و يا تسليم دالّ بر عجز و رسواگر مخيّر ساز، اگر جنگ را اختيار كرد به او اعلام جنگ كن! و اگر تسليم شد از او بيعت بگير- والسلام.
مکارم شیرازی، نهج البلاغه با ترجمه فارسى روان، ۱۳۸۴ش، ص۵۷۳.
شکست در مأموریت
جریر پس از بازگشت، اقدامات معاویه را به امام گزارش کرد؛[۳۵] اما ناکامی او در این مأموریت، انتقادها را بیشتر از پیش برانگیخت، چندان که مالک اشتر خواهان حبس او شد و آن دو در حضور امام(ع) به مشاجره پرداختند.[۳۶]
سرانجام جریر با گروهی از قوم خود کوفه را وانهاد و به قرقیسیا رفت.[۳۷] و بعد از رفتن او، حضرت علی(ع) خانه او و کسانی که همراه او به قرقیسیا رفتند را در کوفه خراب کرد.[۳۸]
بنا بر پارهای از روایات که با سیرۀ امیرالمؤمنین(ع) در برخورد با مخالفان سازگار به نظر نمیرسد، آن حضرت از اقدام جریر بسیار خشمگین شد.[۳۹] گفتهاند جریر در این زمان، به معاویه نامه نوشت و معاویه او را بهسوی خود دعوت کرد، اما جریر نپذیرفت.
به گفتۀ فرزند جریر، ابن عباس با جریر ملاقات کرد و ضمن ستایش از نپذیرفتن دعوت معاویه، پیغام مهربانانه امام(ع) را به وی رسانید.[۴۰]
آخرین روزهای عمر
بنا بر روایتی غیر مشهور، مغیره بن شعبه، پیش از مرگ (۵۰ ه.ق/ ۶۷۰ م) جریر را بر کوفه گمارد.[۴۱] واپسین واقعهای که نامی از جریر در آن به میان آمده است، به قیام حجر بن عدی در کوفه (۵۱ ق) مربوط میشود: جریر یکی از اشرافی بود که زیاد والی کوفه از آنها خواست تا حجر را آرام کنند.[۴۲]
همچنین بنابر نقلی جریر از جمله کسانی بود که برای حجر از زیاد امان طلبید[۴۳] و بعدها معاویه شفاعت جریر را برای دو تن از اقوام وی که از اصحاب حجر بودند، پذیرفت.[۴۴]
تاریخ و محل مرگ
درباره تاریخ و محل مرگ جریر اختلاف هست: بنا بر پارهای مآخذ، وی پس از رفتن به قرقیسیا، تا زمان مرگ، در مدت ولایت ضحاک بن قیس بر کوفه، دیگر به این شهر بازنگشت و در سَرات[۴۵] یا ــ احتمالاً بر اثر تصحیف ــ در شَرات در ناحیۀ شام، درگذشت.[۴۶]
تاریخ مرگ او نیز سال ۵۱ یا ۵۴ ه.ق آمده است و برخی از ۵۶ ه.ق نیز یاد کردهاند[۴۷] البته تاریخ دقیق ولایت ضحاک بـر کوفـه نیز روشن نیست.[۴۸]
احتمالاً مآخذی که گفتهاند جریر تا پایان عمر در خارج کوفه ماند، بنا بر دیدگاهی خاص، قصد داشتهاند او را از مشارکت در ایام «فتنه» تبرئه کنند،[۴۹] به ویژه که اقوال منسوب به جریر، او را جزو شماری از اصحاب قرار داده است که در دوران خلافت امام علی(ع) مشی خاصی در پیش گرفتند: جریر نیز مانند اسامه بن زید، قصد نداشت با گویندۀ کلمۀ شهادت نبرد کند[۵۰] یا بنا بر برخی دیگر از مآخذ، کنارهگیری او، به سبب آزردگی از شتم عثمان بوده است.
راوی احادیث نبوی
جریر از پیامبر(ص) احادیثی نقل[۵۱] و خود از عمر و معاویه روایت کرده است.[۵۲] افزون بر فرزندان جریر، کسانی چون انس بن مالک، قیس بن ابو حازم، شهر بن حوشب و دیگران از جریر حدیث روایت میکردهاند.،[۵۳] یک روایت منسوب به جریر از حضرت رسول(ص) در موضوع رؤیت خدا، میان متکلمان مایۀ بحث و مناقشه بوده است.[۵۴]
اگر چه روایاتی از قول جریر در فضائل امام علی(ع) نقل شده،[۵۵] اما بهجهت یاری نرساندن به حضرت علی(ع)، مورد نقد قرار گرفته است.[۵۶]
مسجد جریر بن عبدالله
مسجد جریر بن عبدالله در کوفه نیز[۵۷] نزد شیعه، از جمله «مساجد ملعونه» بهشمار رفته و امام علی(ع) از نماز خواندن در آنجا نهی کرده بوده است.[۵۸]
فرزندان
جریر چندین فرزند پسر داشت که از او حدیث روایت میکردند[۵۹] و نسل او از طریق ایشان ادامه یافت. نوادگان جریر با نسبت «جریری» شناخته میشدند،[۶۰] و چند تن از ایشان، از جملۀ محدثان بودهاند.[۶۱]
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ کلبی، نسب...، ج۱، ص۳۷۵-۳۷۶؛ ابنحزم، ص۳۸۷؛ برای سلسلۀ نسب او، نک: ابندرید، ص۵۱۶
- ↑ ابنسعد، ج۱، ص۳۴۷، ج۶، ص۲۲؛ ابنقتیبه، ص۲۹۲؛ طبری، ج۳، ص۱۵۸؛ ابناثیر، ج۱، ص۳۳۳
- ↑ ابنهشام، ج۱، ص۹۱؛ بلاذری، انساب...، ج۱، ص۴۹۲
- ↑ کلبی، الاصنام، ص۳۴-۳۵؛ ابنسعد، ج۱، ص۳۴۷
- ↑ خلیفه، ج۱، ص۷۴؛ ابنحبیب، ص۷۵؛ ابـنسعد، ج۱، ص۲۶۵-۲۶۶
- ↑ بلاذری، فتوح...، ج۱، ص۱۰۵
- ↑ طبری، ج۳، ص۳۲۲، ص۴۲۷
- ↑ بلاذری، همان، ج ۱ (۲)، ص۲۴۲، مقایسه کنید: همان، ج۱ (۲) ص۲۴۵؛ برای روایتی متفاوت، نگاه کنید: ابنحُبیش، ج۲، ص۳۸-۳۹
- ↑ طبری، ج۳، ص۴۷۱؛ ابناثیر، همانجا؛ نیز نک: یعقـوبی، ج۲، ص۱۶۲
- ↑ طبری، ج۳، ص۴۶۰، ۴۶۲، به نقل از سیف؛ نیز نک: ابنحبیش، ج۲، ص۸۶-۸۷
- ↑ طبری، ج۳، ص۴۷۲؛ نیز نک: خلیفه، ج۱، ص۱۱۶
- ↑ بلاذری، همان، ج۱ (۲)، ص۲۵۴؛ یعقوبی، همانجا؛ طبری، ج۳، ص۴۶۶، ۴۶۹؛ برای صلح او با اهل حیره، نگاه کنید: بلاذری، همان، ج۱، (۲) ص۲۴۵
- ↑ بلاذری، ج۱، ص۲۴۶
- ↑ طبری، ج۳، ص۵۷۵؛ نیز نک: دینوری، ص۱۲۲، ۱۲۳؛ ابنحبیش، ج۲، ص۲۱۴؛ ذهبی، ج۲، ص۵۳۵
- ↑ بلاذری، ج۱، (۲) ص۲۶۴-۲۶۵؛ دینوری، ص۱۲۹
- ↑ خلیفه، ج ۱، ص۱۳۲؛ بلاذری، ج ۱ (۲)، ص۳۰۱
- ↑ خلیفه، ج ۱، ص۱۳۸-۱۳۹؛ بلاذری، ج ۱ (۲)، ص۳۸۰
- ↑ خلیفه،ج ۱ص۱۳۳
- ↑ خلیفه، ج۱، ص۱۴۳-۱۴۴؛ بلاذری، ج۱، ص۳۰۲-۳۰۳؛ طبری، ج۴، ص۱۱۵
- ↑ خلیفه، ج ۱، ص۱۴۸، ۱۶۰؛ بلاذری، ج ۱ (۲)، ص۳۰۹
- ↑ ابنحبیب، ص ۲۶۱، ۳۰۲
- ↑ بلاذری، ج۱، ص۳۲۸
- ↑ ابن سعد، ج۶، ص۲۲؛ ابن ابی حاتم، ج ۱، ص۵۰۲؛ ابن حجر، ج ۱، ص۲۳۲
- ↑ یعقوبی، ج ۲، ص۱۹۰؛ طبری، ج ۴، ص۱۶۳
- ↑ طبری، ج ۴، ص۳۳؛ ابنحبیش، ج ۲، ص۲۸۰
- ↑ بلاذری، ج۱، ص۳۲۸
- ↑ دینوری، ص ۱۵۶
- ↑ نصر بن مزاحم،ص ۱۵؛ بلاذری، انساب، ج ۳، ص۶۵؛ طبری، ج ۴، ص۵۶۱
- ↑ طبری، ج۴، ص۳۳۰، ۳۳۲، ۴۲۲
- ↑ نصر بن مزاحم، ص ۱۵؛ بلاذری، انساب، ج ۳، ص۶۵؛ طبری، ج ۴، ص۵۶۱
- ↑ ابناعثم، ج ۱، ص۱۴۸-۱۵۰
- ↑ نصر بن مزاحم، ص ۲۷؛ یعقوبی، ج ۲، ص۲۱۴
- ↑ زبیر ابن بکار، ص ۶۲۰-۶۲۲؛ ابنطرارا، ج۳، ص۷-۹؛ ابنعساکر، ج۷، ۲ص۷۱
- ↑ نصر بن مزاحم، ص ۵۵؛ ابناعثم، ج ۱، ص۹۶۵
- ↑ طبری، ج ۴، ص۵۶۲
- ↑ نصر بن مزاحم، ص ۵۹؛ دینوری، ص ۱۶۱
- ↑ نصر بن مزاحم، ص ۶۰
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، دار احیاء الکتب العربیه، ج۳، ص۱۱۳.
- ↑ نصر بن مزاحم، ص ۶۶-۶۷
- ↑ ابوزرعه، ج ۱، ص۶۶۸؛ ذهبی،ج ۲، ص۵۳۶
- ↑ خلیفه، ج ۱، ص۲۴۷ برای خطابۀ او پس از مرگ مغیره، نک: احمد بن حنبل، ج ۴، ص۳۵۷
- ↑ ابنسعد، ج ۶، ص۲۱۸؛ بلاذری، ج ۵، ص۲۵۶؛ دینوری، ص ۲۲۳
- ↑ بلاذری، ج ۵، ص۲۵۹، ۲۷۹؛ ابوالفرج، ج۱۷، ص۱۴۳
- ↑ بلاذری، ج ۵، ص۲۶۵؛ ابوالفرج، ج ۱۷، ص۱۵۰
- ↑ سکونتگاه بجیله در ارتفاعات تهامـه در حجـاز بـر سر راه یمـن، نک: یاقـوت، ج ۳، ص۶۶-۶۷
- ↑ ابنسعد، ج ۶، ص۲۲؛ ابنقتیبه، ص ۲۹۲؛ ابنعبدالبر، ج ۱، ص۲۳۸؛ ابنحبان، الثقات،ج ۳، ص۵۵؛ ابناثیر، ج ۱، ص۳۳۳
- ↑ خلیفه، ج ۱، ص۲۵۸؛ ابنابی عاصم، ج ۴، ص۴۶۹؛ خطیب، تاریخ...، ج۱، ص۱۸۹
- ↑ خلیفه، ج ۱، ص۲۶۰، ۲۶۵؛ طبری، ج ۵، ص۲۹۸، ۳۰۰
- ↑ ابنحبان، مشاهیر...، ص ۴۴؛ مزی، تهذیب...، ج ۴، ص۵۳۶
- ↑ نصر بن مزاحم، ص ۱۸۰؛ ابنعبدالبر، ج ۱، ص۲۳۹؛ مزی، ج ۴، ص۵۴۰؛ ابنعساکر، ج ۷۲، ص۸۲
- ↑ احمد بن حنبل، ج۴، ص۳۵۷- ۳۶۶؛ مزی، ج۲، ص۴۲۰-۴۳۶؛ ذهبی، ج۲، ص۵۳۷
- ↑ شافعی،ج ۴، ص۱۶۶؛ مزی، تهذیب، ج ۴، ص۵۳۴
- ↑ برای اسامی راویان نگاه کنید به ابن سعد، ج۶، ص۶۷، ۱۱۸، ۲۴۷؛ ابنابی حاتم، ج ۱، ص۵۰۲؛ ذهبی، ج ۲، ص۵۳۱
- ↑ قاضی عبدالجبار، ج ۴، ص۲۲۴، ۲۲۶، ۲۳۱؛ نسفی، ج ۱، ص۴۰۰؛ برای تفصیل، نک: پورجوادی، ص ۶۰، ۷۸
- ↑ ابن شهر آشوب، ج ۲، ص۲۵۰، ۲۵۷، ۲۶۵؛ ابن طاووس، ۱۵۹؛ طوسی، رجال، ص ۵۹، شم ۵۰۳: در اصحاب امام علی(ع)
- ↑ اردبیلی، ج ۱، ص۱۴۷-۱۴۸
- ↑ ابنسعد، ج۶، ص۳۵۵؛ حاکم، ص ۱۹۲
- ↑ کلینی، ج ۳، ص۴۹۰؛ طوسی، مصباح...، ص ۷۴۷
- ↑ ابنحزم، ص ۳۸۷؛ ذهبی، ج ۲، ص۵۳۱
- ↑ سمعانی، ج ۳، ص۲۶۳-۲۶۴؛ ابن ناصرالدین، ج ۲، ص۲۷۹
- ↑ بخاری، ج ۱، ص۲۱۲-۲۱۳؛ ابنحبان، ج ۶، ص۱۴۳؛ ابنبابویه، ص ۱۹۱
منابع
- ابنابی حاتم، عبدالرحمان، الجرح و التعدیل، حیدرآباد دکن، ۱۹۵۹م
- ابنابی عاصم، احمد، الآحاد و المثانی، به کوشش باسم فیصل احمد جوابره، ریاض، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱م
- ابناثیر، علی، اسد الغابه، به کوشش محمدابراهیم بنا و دیگران، قاهره، ۱۹۷۰م
- ابناعثم کوفی، احمد، الفتوح، به کوشش سهیل زکار، بیروت، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م
- صدوق، محمد، کمال الدین و تمام النعمه، به کوشش علیاکبر غفاری، قم، ۱۴۰۵ق
- ابنحبان، محمد، الثقات، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۳ق/۱۹۷۳م
- همو، مشاهیر علماء الامصار، به کوشش فلایشهامر، قاهره، ۱۳۷۹ق/۱۹۵۹م
- ابن حبیب، محمد، المحبر، به کوشش ایلزه لیشتن اشتتر، حیدرآباد دکن، ۱۳۶۱ق
- ابنحبیش، عبدالرحمان، الغزوات، به کوشش سهیل زکار، بیروت، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م
- ابنحجر عسقلانی، احمد، الاصابه، قاهره، ۱۳۲۸ق
- ابنحزم، علی، جَمهره انساب العرب، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۲م
- ابندرید، محمد، الاشتقاق، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۹۵۸م
- ابنسعد، محمد، الطبقات الکبری، بیروت، دارصادر
- ابن شهرآشوب، محمد، مناقب آل ابی طالب(ع)، قم، مکتبۀ علمیه
- ابن طاووس، علی، الطرائف، قم، ۱۳۹۹ق
- ابنطرارا، معافی، الجلیس الصالح الکافی، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م
- ابنعبدالبر، یوسف، الاستیعاب، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، ۱۹۶۰م
- ابنعساکر، علی، تاریخ مدینه دمشق، به کوشش علی شیری، بیروت، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۵م
- ابنقتیبه، عبدالله، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۱۹۶۰م
- ابنناصرالدین، محمد، توضیح المشتبه، به کوشش محمد نعیم عرقسوسی، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۶م
- ابنهشام، عبدالملک، السیره النبویه، به کوشش محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره، المکتبه التجاریه
- ابوزرعه، عبدالرحمان، تاریخ، به کوشش شکرالله قوچانی، دمشق، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م
- ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، قاهره، دارالکتب المصریه
- ابونعیم اصفهانی، احمد، معرفه الصحابه، به کوشش محمدحسن اسماعیل و عبدالحمید سعدنی، بیروت، ۱۴۲۲ق/۲۰۰۲م
- احمدبن حنبل، مسند، بولاق، ۱۳۱۳ق
- اردبیلی، محمد، جامع الرواه، تهران، ۱۳۳۴ش
- امین، محسن، اعیان الشیعه، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م
- بخاری، اسماعیل، التاریخ الکبیر، حیدرآباددکن، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۳م
- بلاذری، احمد، انساب الاشراف، به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، ۱۴۱۷ق/۱۹۹۶م
- همو، فتوح البلدان، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۶۳م
- پورجوادی، نصرالله، رؤیت ماه در آسمان، تهران، ۱۳۷۵ش
- جاحظ، عمرو، العثمانیه، به کوشش عبدالسلام هارون، قاهره، ۱۳۷۴ق/۱۹۵۵م
- حاکم نیشابوری، محمد، معرفه علوم الحدیث، مدینه، ۱۳۹۷ق/۱۹۷۷م
- خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، قاهره، ۱۳۴۹ق
- همو، تلخیص المتشابه، بهکوشش سکینه شهابی، دمشق، ۱۹۸۵م
- خلیفه بن خیاط، تاریخ، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۹۶۰م
- دینوری، احمد، الاخبار الطوال، به کوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، ۱۹۵۹م
- ذهبی، احمد، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م
- زبیر بن بکار، الاخبار الموفقیات، به کوشش سامی مکی عانی، بغداد، ۱۹۷۲م
- زمخشری، محمود، ربیع الابرار، بغداد، ۱۹۸۰م
- سمعانی، عبدالکریم، الانساب، حیدرآباد دکن، ۱۹۷۸م
- شافعی، محمد، الام، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م
- شوشتری، محمدتقی، قاموس الرجال، قم، ۱۴۱۰ق؛ طبری، تاریخ
- طوسی، محمد، رجال، به کوشش جواد قیومی اصفهانی، قم، ۱۴۱۵ق
- همو، مصباح المتهجد، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱م
- قاضی عبدالجبار، المغنی، به کوشش محمود محمد قاسم، قاهره، دارالکتب المصریه
- کلبی، هشام، الاصنام، به کوشش احمد زکی پاشا، قاهره، ۱۳۳۲ق/۱۹۱۴م
- همو، نسب معد و الیمن الکبیر، به کوشش ناجی حسن، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م
- کلینی، محمد، الکافی، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران، ۱۳۸۸ق
- مزی، یوسف، تحفهالاشراف، بمبئی، ۱۳۸۹ق/۱۹۶۴م
- همو، تهذیب الکمال، به کوشش بشار عواد معروف، بیروت، ۱۹۸۸م
- مکارم شیرازی، ناصر، نهج البلاغه با ترجمه فارسى روان، قم، مدرسه الامام على بن ابى طالب( ع)، ۱۳۸۴ش.
- نسایی، احمد، فضائل الصحابه، بیروت، دارالکتب العلمیه
- نسفی، میمون، تبصره الادله، به کوشش کلود سلامه، دمشق، ۱۹۹۰م
- نصر بن مزاحم، وقعه صفین، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۹۶۲م
- نهجالبلاغه
- یاقوت، بلدان؛ یعقوبی، احمد، تاریخ، به کوشش هوتسما، لیدن، ۱۹۶۹م
پیوند به بیرون
- منبع مقاله : دایره المعارف بزرگ اسلامی