لعان: تفاوت میان نسخهها
E.keshavarzi (بحث | مشارکتها) |
E.keshavarzi (بحث | مشارکتها) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۳۰ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۳۱
بخشی از احکام عملی و فقهی |
---|
این مقاله یک نوشتار توصیفی درباره یک مفهوم فقهی است و نمیتواند معیاری برای اعمال دینی باشد. برای اعمال دینی به منابع دیگر مراجعه کنید. |
لِعان بهمعنای لعن (نفرین) کردن زن و شوهر با الفاظ خاص نسبت به یکدیگر در جایی است که مرد ادعا کند همسرش را در حال زنا دیده و شاهدی هم ندارد و یا فرزندی که زنش بهدنیا آورده از او نیست. این موضوعِ فقهی در آیات ۶ تا ۹ سوره نور بیان شده است.
علت این عمل بهخاطر آن است که اتهام زنا موجب میشود تا بر مرد حد قذف و بر زن حد زنا جاری شود؛ آنها با لعان این اتهام را از خود دور کرده و حدود در حقشان جاری نمیشود.
لعان اگر با شرایط صحیح انجام شود، موجب اموری مثل فسخ عقد ازدواج و عدم ارث بردن آن فرزند از مرد و.... میشود.
تعریف
از دید فقیهان شیعه لعان در جایی است، که مردی ادعا کند همسرش را در حال زنا دیده و شاهدی هم ندارد و یا فرزندی که زنش آورده از او نیست، زن و شوهر با الفاظی خاص هرکدام دیگری را لعن میکنند، [۱] همچنین فقهای شافعی لعان را در جایی دانستهاند که شخصی مضطر شده بخاطر لکهدار شدن آبرویش «زنش با مرد دیگری رابطه داشته» یا اینکه فرزندی که به دنیا آمده از او نیست، با الفاظ خاصی زن و شوهر همدیگر را لعن میکنند.[۲]
اما علمای حنفی لعان را نوعی شهادت همراه با تاکید و قَسَم دانستهاند که از یک جهت همراه با لعن و از جهتی همراه با خشم است که جایگزین حد قذف برای مرد و حد زنا برای زن میشود.[۳]
برای لفظ لعان در لغت دو احتمال ذکر شده؛ یکی اینکه مصدر لاعن یلاعن است و یا جمع لعن است و به معنای طرد کردن یا دور کردن میباشد.[۴]
مستندات
فقها آیه ۶ تا ۹ سوره نور را مهمترین دلیل برای بحث لعان دانستهاند.[۵] شأن نزول این آیه سوال سعد بن عباده است، در مورد کسانی که همسران خود را در حال زنا میبینند ولی بر ادعای خود شاهدی ندارند.[۶] مضمون آیه اینست؛ که هر کدام از آن شوهران برای اثبات اتهامش باید چهاربار شهادت دهد که درباره همسرش در این زمینه قطعاً راست میگوید و در شهادت پنجم بگوید: لعنت خدا بر او باد اگر در این اتهام بستن دروغگو باشد و زن هم مجازات (حد زنا) را از خود دفع میکند، به وسیله اینکه چهار بار شهادت دهد که آن مرد دروغگوست، و در شهادت پنجم بگوید: خشم خدا بر او باد اگر آن مرد راستگو باشد.[۷]
روایات بسیاری در موضوع لعان در کتب روایی وارد شده است.[۸] کلینی از محدثان شیعه در کتاب الکافی بابی را به روایات لعان اختصاص داده است.[۹]
شیوه اجرا
فقیهان در شیوه اجرای لعان گفتهاند که قاضی به مرد میگوید: چهار مرتبه خدا را شاهد بگیرد که در آنچه به زن خود نست میدهد راستگو است،
بعد از آن قاضی او را نصیحت میکند که اگر دروغ میگوید از حرف خود برگردد، حال اگر مرد از گفته خود بازگردد، هشتاد ضربه شلاق به عنوان حدّ قذف میخورد، و اگر برنگردد برای بار پنجم میگویید لعنت خدا برمن اگر از درغگویان باشم.
سپس قاضی به زن میگوید: در مورد گفته این مرد چه میگویی؟ اگر آنرا تایید کند، سنگسار میشود تا زمانی که بمیرد.[۱۰]
اما اگر زوجه گفته شوهرش را انکار کند، قاضی به او میگوید: تا چهار مرتبه خداوند را گواه بگیر که همسرت یکی از دروغگویان است، سپس قاضی او را موعظه میکند، در این مرحله اگر زن گفته شوهرش را تایید کرد، او را سنگسار میکنند اما در صورتی که همچنان گفته شوهر خود را انکار کند؛ قاضی به او میگوید: بگو غضب خداوند برمن، اگر همسرم از راستگویان باشد. بعد از این احکام لعان بر زوجین پیاده میشود.[۱۱]
شرایط
فقیهان شیعه برای اجرای لعان، شرایطی ذکر کردهاند که برخی از آنها به بیان زیر است:
- زوج باید عاقل، بالغ و دارای اختیار باشد.[۱۲]
- مرد باید ادعا کند که همسرش را در حین این عمل با چشم خود دیده ولی شاهدی ندارد.[۱۳]
- عدهای مانند شیخ طوسی شرط کردهاند که زن یهودیه یا نصرانیه یا ذمیه یا کنیز نباشد، [۱۴] در مقابل عدهای مانند شیخ مفید این شرط را نپذیرفتهاند.[۱۵]
- لعان قبل از دخول صحیح نمیباشد.[۱۶]
- لعان باید در نزد حاکم یا منصوب حاکم باشد و شروع آن باید با امر او باشد.[۱۷]
- علما در حالت زن موقع تلفظ مرد اختلاف کردهاند که نشسته یا ایستاده باشد، [۱۸] عدهای مثل شیخ طوسی[۱۹] و شیخ صدوق[۲۰] گفتهاند باید نشسته باشد. اما برخی دیگر مانند شیخ طوسی در کتاب دیگرش به اسم النهایه گفته است: امام یا نائب امام پشت به قبله بنشیند و مرد در مقابل و زن در جانب راست او بایستند.[۲۱]
- در صورت قدرت، لعان باید با الفاظ عربی خوانده شود، اما در صورت عذر به زبان خود بخوانند.[۲۲]
- بعض فقها مانند شیخ طوسی و ابوالصلاح حلبی گفتهاند عقد باید دائم باشد، در مقابل عدهایی مانند سیدمرتضی و شیخ مفید نپذیرفتهاند و گفتهاند در عقدموقت نیز جاری است.[۲۳]
آثار
- لعان مانند طلاق موجب بطلان عقدنکاح میشود.[۲۴]
- بعد از لعان بر زن لازم است که عده طلاق نگه دارد.[۲۵]
- زن و مرد حرام ابدی میشوند.[۲۶]
- لعان در مرد موجب سقوط حد قذف و در زن موجب سقوط حد زنا میشود؛ اگر زن لعان را انجام ندهد حد زنا میخورد چون لعان مرد به منزله بینه است.[۲۷]
- اگر لعان در نفی ولد باشد موجب جدایی فرزند از پدر میشود و از همدیگر ارث نمیبرند.[۲۸] و همچنین نزدیکان پدری مانند جد و جده و.... ارث نمیبرند.[۲۹] اگر بعدا مرد لعان خود را تکذیب کند، فرزند از او ارث میبرد ولی پدر هرگز از این فرزند ارث نمیبرد.[۳۰]
لعان در قانون مدنی
در قانون مدنی جمهوری اسلامی ایران به پیروی از احکام اسلامی، لعان را به عنوان روشی برای جدایی میان زن و شوهر و نفی ولد پذیرفته و در مواد قانونی به احکام آن اشاره شده است:
- ماده۸۸۲- بعد از لعان زن و شوهر از یکدیگر ارث نمیبرند و همچنین فرزندی که به سبب انکار او لعان واقع شده از پدر و پدر از او ارث نمیبرد، لکن فرزند مزبور از مادر و خویشان مادری خود و همچنین مادر و خویشان مادری از او ارث میبرند.[۳۱]
- ماده۸۸۳- هرگاه پدر از لعان رجوع کند پسر از او ارث میبرد، لکن از ارحام پدر و همچنین پدر و ارحام پدری از او ارث نمیبرند.[۳۲]
- ماده۱۰۵۲- تفریقی که با لعان حاصل میشود، موجب حرمت ابدی است.[۳۳]
پانویس
- ↑ مشکینی، مصطلحات الفقه، ص۴۵۴
- ↑ محمود عبدالرحمن، معجم المصطلحات و الألفاظ الفقهیة، ج۳، ص۱۷۵
- ↑ محمود عبدالرحمن، معجم المصطلحات و الألفاظ الفقهیة، ج۳، ص۱۷۵
- ↑ روحانی، فقه الصادق علیهالسلام، ۱۴۱۲ق، ج۲۳، ص۲۰۱
- ↑ روحانی، فقه الصادق علیهالسلام، ۱۴۱۲ق، ج۲۳، ص۲۰۱.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱۴، ص۳۷۸.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱۴، ص۳۸۰.
- ↑ روحانی، فقه الصادق علیهالسلام، ۱۴۱۲ق، ج۲۳، ص۲۰۱
- ↑ نگاه کنید به کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۶، ص۱۶۴
- ↑ طوسی، النهایة، ۱۴۰۰ق، ص۵۲۰ و ۵۲۱
- ↑ طوسی، النهایة، ۱۴۰۰ق، ص۵۲۰ و ۵۲۱
- ↑ سبزواری، مهذب الاحکام، ج۲۶، ص۲۵۲
- ↑ علامه حلی، تحریر الأحکام، مؤسسه آل البیت علیهم السلام، ج۲، ص۶۴
- ↑ طوسی، النهایه، ۱۴۰۰ق، ص۵۲۳
- ↑ مفید، المقنعه، ۱۴۱۳ق، ص۵۴۲
- ↑ طوسی، النهایه، ۱۴۰۰ق، ص۵۲۲
- ↑ سبزواری، مهذب الاحکام، ج۲۶، ص۲۵۷ و ۲۵۸
- ↑ حلّی، مختلف الشیعة، ۱۴۱۳ق، ج۷، ص۴۴۷
- ↑ طوسی، المبسوط، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۱۹۸
- ↑ صدوق، المقنع، ۱۴۱۵ق، ص۱۲۰
- ↑ طوسی، النهایة، ۱۴۰۰ق، ص۵۲۰
- ↑ سبزواری، مهذب الاحکام، ج۲۶، ص۲۵۸
- ↑ فاضل آبی، کشف الرموز، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص: ۱۵۶
- ↑ مشکینی، مصطلحات الفقه، ص۴۵۵
- ↑ شهید صدر، ما وراء الفقه، ۱۴۲۰ق، ج۸، ص۵۱۵
- ↑ مشکینی، مصطلحات الفقه، ص۴۵۵
- ↑ مشکینی، مصطلحات الفقه، ص۴۵۵
- ↑ مشکینی، مصطلحات الفقه، ص۴۵۵
- ↑ سبزواری، مهذب الاحکام، ۱۴۱۳ق، ج۲۶، ص۲۶۴.
- ↑ شهید صدر، ما وراء الفقه، ۱۴۲۰ق، ج۸، ص۵۱۵
- ↑ کتاب قانون مدنی، ج۱، ص۷۷
- ↑ کتاب قانون مدنی، ج۱، ص۷۷
- ↑ کتاب قانون مدنی، ج۲، ص۹۹
منابع
- آبی، فاضل، حسن بن ابی طالب یوسفی، کشف الرموز فی شرح مختصر النافع، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۴۱۷ق.
- بغدادی، مفید، محمّد بن محمد بن نعمان عکبری، المقنعة، قم، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، ۱۴۱۳ق.
- حلّی، علامه، حسن بن یوسف بن مطهر اسدی، تحریر الأحکام الشرعیة علی مذهب الإمام، مشهد، مؤسسه آل البیت علیهم السلام.
- حلّی، علامه، حسن بن یوسف بن مطهر اسدی، مختلف الشیعة فی أحکام الشریعة، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۴۱۳ق.
- سبزواری، سید عبد الاعلی، مهذب الاحکام، قم، موسسه المنار، ۱۴۱۳ق.
- صدر، سید محمد، ما وراء الفقه، بیروت، دار الأضواء للطباعة و النشر و التوزیع، ۱۴۲۰ق.
- طوسی، محمد بن حسن، المبسوط فی فقه الإمامیة، تهران، المکتبة المرتضویة لإحیاء الآثار الجعفریة، ۱۳۸۷ق.
- طوسی، محمد بن حسن، النهایة فی مجرد الفقه و الفتاوی، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۰۰ق.
- قانون مدنی، جلد اول مصوب ۱۸ اردیبهشت ۱۳۰۷ش، جلد دوم مصوب ۲۸ بهمن و ۲۱ اسفند و ۱۷ و ۱۹ و ۲۰ فروردین ۱۳۱۳ش.
- قمی، صدوق، محمّد بن علی بن بابویه، المقنع، قم، مؤسسه امام هادی علیهالسلام، ۱۴۱۵ق.
- قمی، سید صادق حسینی روحانی، فقه الصادق علیهالسلام، قم، دار الکتاب- مدرسه امام صادق علیهالسلام، ۱۴۱۲ق.
- کلینی، ابو جعفر، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الإسلامیة، ۱۴۰۷ق.
- محمود عبد الرحمان، معجم المصطلحات و الألفاظ الفقهیة.
- مشکینی، میرزا علی، مصطلحات الفقه.
- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ش.