بکاء
بُکاء (گریه) حالتی که نشاندهنده حزن، خوف، خضوع و ندامت در انسان است. واژه بُکاء در قرآن نیامده است، اما کلمات همریشه با آن هفت بار به کار رفتهاند. در کتب اخلاقی و عرفانی، با استناد به قرآن و روایات، حالات حزن، تضرع و بکاء نیکو شمرده شدهاند. در احادیث برای درمان بیماریهای جسمی و روانی از جمله استرس گریه درمانی سفارش شده است. گریه کردن، یک از نیازهای طبیعی انسان است؛ ولی انسان حق ندارد این نیاز را از هر طریقی تأمین نماید. اسلام راه تأمین این نیاز را نشان داده و راههای انحرافی را نیز مشخّص کرده است.
برخی از گریهها مانند گریستن به خاطر دنیا، مذموم است و برخی دیگر مانند گریستن به خاطر آخرت، ممدوح است. مسلمانان علاوه بر فواید مادّی و دنیوی گریه پسندیده، از برکات معنوی و اخروی آن نیز بهرهمند میگردند. گریستن از ترس خدا و همچنین در مصائب پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)، به ویژه در عزای امام حسین(ع)، در میان شیعیان از فضیلت و اهمیت بسیاری برخوردار است.
واژهشناسی
کلمه «بکاء» از ریشه «بکی» مصدر و به معنای گریستن است. ابن منظور در این باره میگوید:[۱] بکاء، به گفته فرّاء و برخی دیگر به دو صورت بیان میشود:
- با الف مقصور: (بُکا)، به معنای اشک و خارج شدن آن است.
- با الف ممدود: (بُکاء)، به معنای صدایی است که با گریه همراه باشد.
بنا بر این نظریه، «بُکاء»، به معنای گریه صدادار و «بُکا» به معنای گریه بیصداست.[۲]
کانَ فیما ناجی بهِ اللّه موسی علیهالسلام علی الطُّورِ أن: یا موسی، أبلِغْ قَومَک أ نّهُ ما یتَقَرَّبُ إلَی المُتَقرِّبونَ بمِثلِ البُکاءِ مِن خَشیتی، وما تَعَبَّدَ لی المُتَعبِّدونَ بمِثلِ الوَرَعِ مِن مَحارِمی، ولا تَزَینَ لی المُتَزینونَ بمِثلِ الزُّهدِ فی الدنیا عمّا بهِمُ الغِنی عَنهُ. فقالَ موسی علیهالسلام : یا أکرَمَ الأکرَمینَ، فماذا أثَبتَهُم علی ذلک ؟ فقالَ : یا موسی، أمّا المُتَقرِّبُونَ إلی بالبُکاءِ مِن خَشیتی فَهُم فی الرَّفیقِ الأعلی لا یشرَکهُم فیهِ أحَدٌ. (ترجمه: از نجواهای خداوند متعال با موسی علیهالسلام در کوه طور این بود:ای موسی ! به قوم خود برسان که تقرّب جویان، با چیزی مانند گریستن از ترس من، به من نزدیک نشدند و متعبدان به چیزی مانند پرهیز از حرامهای من مرا عبادت نکردند و آراستگان، به چیزی مانند بیاعتنایی به چیزهایی از دنیا که بدان نیاز ندارند، خویشتن را نیاراستند.موسی عرض کرد:ای گرامیترین گرامیان! چه چیز آنان را در این راه، استوار و ثابت قدم گرداند؟فرمود:ای موسی! امّا آنان که با گریستن از ترس من جویای تقرّب به من هستند، در اعلی علییناند و هیچ کس در این (مرتبه) با آنان شریک نیست.)
ثواب الأعمال، ج۱، ص۲۰۵ - منتخب میزان الحکمة، ص۴۶۴
در قرآن
واژه بُکاء در قرآن نیامده است، اما کلمات همریشه با آن هفت بار به کار رفتهاند.[۳] از این میان دو آیه،[۴] در وصف هدایت یافتگانی است که به هنگام تلاوت آیات الهی برآنان، خاشعانه میگریند. در قرآن دو بار[۵] نیز لبریز شدن چشم از اشک (تَفیض مِن الدَّمْع) به کار رفته که یک مورد آن[۶] در وصف و تمجید برخی کشیشان و راهبان مسیحی، به هنگام شنیدن آیات قرآنی است. همچنین واژههای تضرع، حزن و کلمات همریشه با آنها مکرر در قرآن به کار رفته است. از نظر قرآن، گریستن از خوف خداوند و با تضرع به درگاه او روی آوردن، امری پسندیده است. گریستن در موقع تلاوت قرآن نیز مستحب دانسته شده و در روایات توصیه شده است. از پیامبر(ص) نقل شده است که قرآن را با گریه تلاوت کنید، و اگر به گریه نمیافتید حال گریه به خود بگیرید.[۷]
کلمه «بکاء» در قرآن و حدیث، نه تنها در مورد انسان، بلکه در مورد فرشتگان، شیطان، زمین، آسمان، کوهها، جنبدگان، پرندگان و... به کار رفته است و این، نشان میدهد که مفهوم این کلمه در متون اسلامی، گستردهتر از مفهوم لغوی آن در مورد انسان است. در قرآن[۸] و بخصوص در احادیث، گریستن به هنگام عبادات توصیه شده است. حضرت محمد(ص) برخی اوقات در نماز به آوای بلند میگریست.[۹] [یادداشت ۱]
در احادیث
در کتب اخلاقی و عرفانی، با استناد به قرآن و روایات، حالات حزن، تضرع و بکاء نیکو شمرده شدهاند. ابن فهد حلی[۱۰] گریه را نشانه رِقَّت و نرمی قلب دانسته که خود نشانه اخلاصی است که در پرتو آن اجابتی حاصل میشود. وی[۱۱] حدیثی از پیامبر(ص) نقل میکند که در آن خداوند دوستدار قلب حزین دانسته شده است. همچنین در روایتی از پیامبر(ص) و امام صادق(ع) چشمی که از خشیت خداوند بگرید، در زمره چشمانی شمرده شده است که در قیامت گریان نخواهند بود.[۱۲] در حدیث دیگری پیامبر(ص) گریه بر گناه را باعث ایمنی از دوزخ دانسته است.[۱۳] البته گریستن برای امور دنیوی نه تنها توصیه نشده بلکه در مواردی منع شده است. در حدیثی که ابن حنبل[۱۴] از پیامبر(ص) نقل کرده، گریه دنیوی، شیطانی دانسته شده است.
امام سجّاد علیهالسلام:
ما مِن قَطرةٍ أحَبَّ إلی اللّه عز و جل مِن قَطْرَتَینِ : قَطرةُ دَمٍ فی سبیلِ اللّه، و قَطرةُ دَمعَةٍ فی سَوادِ اللّیلِ، لا یریدُ بها عبدٌ إلاّ اللّه عز و جل؛ (ترجمه: هیچ قطرهای نزد خدا محبوبتر از این دو قطره نیست : قطره خونی که در راه خدا ریخته شود و قطره اشکی که برای خدا در دل شب فرو افتد.)
بحار الأنوار، ج۶۹، ص۳۷۸، ح۳۱ - منتخب میزان الحکمة، ص۷۸
گریه، نیاز فطری
گریه مانند خنده، از نیازهای طبیعی انسان است و ریشه در خلقت و طبیعت بشر دارد. از این رو، خداوند متعال، این دو پدیده را مستقیما به خود، نسبت میدهد: وَأَنَّهُ هُوَ أَضْحَک وَأَبْکی﴿۴۳﴾ (ترجمه:و هم اوست که میخنداند و میگریاند.)[نجم–۴۳]این سخن، بدان معناست که خداوند متعال در نظام تکوین، انسان را به گونهای آفریده که میتواند شادی خود را با خنده، و اندوه خود را با گریه ابراز نماید. بنابراین، انسان برای برخورداری از یک زندگی سالم و طبیعی، همانطور که به خنده نیاز دارد، نیازمند گریه است.
فواید گریه کردن
با در نظر گرفتن نیاز طبیعی انسان به گریه، بدیهی است که تأمین این نیاز برای جسم و جان، مفید و سازنده است. با پیشرفت علم، بشر، بیش از پیش با فواید تأمین این نیاز آشنا میگردد. برخی از فواید گریه عبارت است از:
- هنگامی که ما دچار استرس (فشار روانی) هیجانی میشویم، مغز و بدن ما شروع به تولید ترکیبات شیمیایی و هورمونهای خاصّی میکند. گریه کردن کمک میکند تا این ترکیبات شیمیایی که نیازی به آنها نیست، از بدن خارج شوند.
- اشکهای احساسی در واقع، موادّ سمّیای را که در پی استرس هیجانی در خون جمع میشوند، از بدن دفع میکند.
گریه درمانی
وقتی اندوه به نهایت برسد، انسان دیگر نمیتواند گریه کند، چنان که در حکمتهای منسوب به امام علی(ع) آمده است:إذا تَناهَی الغَمُّ انقَطَعَ الدَّمعُ (ترجمه: هر گاه غم به اوج رسد، اشک قطع میشود.) [۱۵] بر این اساس، پیش از این که آن اندوه به این مرحله خطرناک برسد، باید با گریه درمانی از شدّت آن کاسته گردد. کلینی از منصور صیقل، نقل میکند که از اندوه شدیدی که بر اثر مرگ فرزندم به من دست داد و میترسیدم در اثر آن، عقلم را از دست بدهم، به امام صادق(ع) شکایت بردم. فرمود: إذا أصابَک مِن هذا شَی ءٌ فَأَفِض مِن دُموعِک فَإِنَّهُ یسکنُ عَنک (ترجمه: هر گاه چنین حالتی به تو دست داد، اشک بریز؛ زیرا این کار، تو را آرام میکند.) [۱۶]
انواع گریه
گریه کردن، یک نیاز طبیعی است؛ ولی این، بدان معنا نیست که انسان حق دارد این نیاز را از هر طریقی تأمین نماید، چنان که تأمین سایر نیازها نیز همینگونه است. از این رو، اسلام که دین فطرت است راه تأمین این نیاز را نشان داده و راههای انحرافی را نیز مشخّص کرده است. پیروان اسلام علاوه بر فواید مادّی و دنیوی گریه، از برکات معنوی و اخروی آن نیز بهرهمند میگردند.[۱۷]
گریه نکوهیده
گریه پسندیده
خاستگاههای گریه پسندیده
بکّائون
بر خلاف آنچه که برخی[۴۴] گمان کردهاند، بکّائان «طبقة” خاصی تشکیل نمیدادهاند و «بکّاء» بیشتر لقبی عام برای کسانی بوده که به کثرت میگریستهاند،و گاهی نیز به عنوان لقب به فردی داده میشده است.از این حیث، اصطلاح «بکّاء» تا حدی به اصطلاح حَمّاد شبیه است که در حلیة الاولیاء[۴۵] برای کسی به کار رفته که در شادی و غم، همه وقت، حمد خدای میگزارد. از این روست که ذکر «بکّائون” در میان قدمای بنی اسرائیل هم آمده است.[۴۶] محمدبن واسع که خود از کبار بکّائان بود،لقب «بکّاء» را بر خود خوش نمیداشت.[۴۷] در روایات شیعی، براساس حدیثی از امام صادق(ع)، از پنج نفر با عنوان بکّائون(گریه کنندگان، بسیار گریه کنندگان) یاد شده است:
- حضرت آدم(ع) که در اندوه دوری از بهشت بسیار میگریست.الإمام الصادق علیهالسلام:إنَّ آدَمَ(ع) بَقِی عَلَی الصَّفا أربَعینَ صَباحا ساجِدا، یبکی عَلَی الجَنَّةِ، وعَلی خُروجِهِ مِنَ الجَنَّةِ مِن جِوارِ اللّهِ عز و جل (ترجمه: آدم علیهالسلام چهل روز بر کوه صفا همچنان در حال سجده بود و برای بهشت و خارج شدنش از جوار خداوند عز و جل در بهشت، گریه میکرد)
- یعقوب(ع) که در فراق یوسف آنچنان گریست تا چشمانش سفید شد و بینایی خود را از دست داد.الإمام الباقر علیهالسلام:لَمّا فَقَدَ یعقوبُ یوسُفَ، اشتَدَّ حُزنُهُ عَلَیهِ وبُکاؤُهُ حَتَّی ابیضَّت عَیناهُ مِنَ الحُزنِ (ترجمه: چون یعقوب، یوسف را از دست داد، چندان بر او اندوه خورد و گریست که چشمانش از اندوه، سپید گشت.)
- یوسف(ع) که گریهاش در فراق یعقوب(ع) به حّدی بود که زندانیان هم بند او به تنگ آمدند.
- فاطمه(س)، که پس از رحلت پیامبر(ص) بسیار میگریست و برای پرهیز از آزردن دیگران به مقابر شهدا در خارج شهر میرفت و میگریست تا اندوه وی فروبنشیند.حضرت امام جعفر صادق(ع) میفرماید: فاطمه زهراء(س) بقدری برای پیامبر(ص) گریه کرد که اهل مدینه متأذی شدند و به وی گفتند: تو ما را به علت کثرت گریه ناراحت کردی، یا شب گریه کن یا روز! لذا فاطمه از مدینه خارج میشد و در مزار شهداء گریه میکرد.[۵۱]
- امام سجاد(ع)، که سالها در ماتم پدر و مصائب کربلا میگریست و این آیه را که در قرآن از زبان یعقوب(ع) است، تلاوت میکرد: اِنّما اَشْکُوا بَثّی و حُزْنی الی الله و أعْلمُ من اللّهِ مالا' تعلمونَ.[۵۲]
گریه از ترس خدا
در حدیثی از امام کاظم(ع) آمده است: کانَ یحیی بنُ زَکرِیا علیهماالسلام یبکی و لا یضحَک، و کانَ عیسَی بنُ مَریمَ علیهماالسلام یضحَک و یبکی، و کانَ الَّذی یصنَعُ عیسی علیهالسلام أفضَلَ مِنَ الَّذی کانَ یصنَعُ یحیی علیهالسلام. (ترجمه: یحیی بن زکریا علیهالسلام اهل گریه بود و هیچ گاه نمیخندید؛ ولی عیسی بن مریم علیهالسلام، هم خنده میکرد و هم گریه، و کاری که عیسی علیهالسلام میکرد، برتر از کاری بود که یحیی علیهالسلام میکرد.) [۵۳] طبق این حدیث، گریه از خوف خدا خوب است؛ امّا اگر در مواردی که انسان باید اظهار شادی کند، با خنده همراه نباشد، به گونهای نقص محسوب میگردد. عکس این مطلب نیز صادق است و به عبارت دیگر، انسان کامل، هم میخندد و هم میگرید، چنان که عیسی(ع) این گونه بود و پیامبر(ص) و اهل بیت آن بزرگوار نیز چنین بودهاند.
آثار گریستن از ترس خدا
گریه در عزای امام حسین(ع)
گریستن بر مصائب اهل بیت(ع) و پیامبر(ص)، به ویژه امام حسین(ع)، در میان شیعیان از اهمیت بسیار برخوردار است و با تاریخ تشیع و فرهنگ شیعی پیوندی ناگسستنی دارد. طبرسی[۶۵] از امام رضا(ع) آورده است که آنکه مصائب ما را ذکر کند و بگرید یا بگریاند، چشم او در روزی که چشمها گریاناند، نخواهد گریست.
جعفربن محمد قولویه در کتاب معتبر کامل الزیارات، احادیث بسیاری درباره گریه بر امام حسین(ع) و فضیلت آن نقل کرده است؛ از جمله در روایتی از امام صادق(ع)، چشمی که برحسین(ع) بگرید، محبوب خداوند دانسته شده؛ و در روایتی دیگر از امام حسین(ع)، گریستن به یاد آن حضرت باعث ایمنی از آتش دوزخ شمرده شده است.[۶۶]
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ رجوع کنید به: لسان العرب : ج۱۴، ص۸۲ (مادّه «بکی»)
- ↑ رجوع کنید به: حدیث نت
- ↑ دُخان: ۲۹؛ نجم: ۴۳، ۶۰؛ یوسف: ۱۶؛ اسراء: ۱۰۹؛ توبه: ۸۲؛ مریم: ۵۸
- ↑ اسراء: ۱۰۹؛ مریم: ۵۸
- ↑ توبه: ۹۲؛ مائده: ۸۳
- ↑ مائده: ۸۳
- ↑ غزالی، ج۱، ص۳۶۸؛ فیض کاشانی، ص۲۲۵
- ↑ برای مثال اسراء: ۱۰۹؛ مریم: ۵۸
- ↑ طباطبایی، سنن النبی،۱۳۹۰ش، ص۳۲.
- ↑ عدّة الدّاعی و نجاح السّاعی، ص۱۶۷
- ↑ عدّة الدّاعی و نجاح السّاعی، ۱۴۰۷ق، ۱۹۸۷م،ص۱۶۸
- ↑ ابن فهد حلی، عدّة الدّاعی و نجاح السّاعی، ۱۴۰۷ق، ۱۹۸۷م،ص۱۶۹-۱۷۰؛ فتّال نیشابوری، ۱۳۸۱ش، ۱۴۲۳ق،ج۲، ص۱۶۱.
- ↑ فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ۱۳۸۱ش، ۱۴۲۳ق، ص۱۶۳.
- ↑ مسند احمدبن حنبل، ۱۴۱۶ق، ۱۹۹۶م، ج۵، ص۲۳۵
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ناشر: مکتبة آیة الله العظمی المرعشي النجفي (ره)، ج۲۰ ص۲۹۵ ح۳۷۱
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۷۹، ص۸۹.
- ↑ حدیث نت
- ↑ وَجَاءُوا أَبَاهُمْ عِشَاءً یبْکونَ ﴿۱۶﴾، و شامگاهان، گریان نزد پدر خود [باز] آمدند.یوسف، ۱۶
- ↑ الإمام علی علیهالسلام (فی وَصفِ أهلِ النِّفاقِ :)... لَهُم بِکلِّ طَریقٍ صَریعٌ، وإلی کلِّ قَلبٍ شَفیعٌ، ولِکلِّ شَجوٍ (الشَّجو: الحزن؛ النهایة: ج ۲ ص۴۴۷ «شجا») دُموعٌ. (نهج البلاغة: الخطبة ۱۹۴، بحار الأنوار: ج ۷۲ ص۱۷۷ ح ۶؛ جواهر المطالب: ج ۱ ص۳۱۱)
- ↑ رسول اللّه(ص): مَن عَمِلَ فی بِدعَةٍ خَلّاهُ الشَّیطانُ وَالعِبادَةَ، وأَلقی عَلَیهِ الخُشوعَ وَالبُکاءَ. (النوادر للراوندی: ص۱۳۱ ح ۱۶۴ عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام، بحار الأنوار: ج ۷۲ ص۲۱۶ ح ۸؛ کنز العمّال: ج ۱ ص۲۲۱ ح ۱۱۱۷ نقلا عن الدیلمی عن أنس)
- ↑ الإمام زین العابدین علیهالسلام: لَیسَ الخَوفُ مَن بَکی وجَرَت دُموعُهُ، ما لَم یکن لَهُ وَرَعٌ(الورع: الکفّ عن المحارم والتحرّج منه؛النهایة: ج ۵ ص۱۷۴ «ورع») یحجُزُهُ عَن مَعاصِی اللّهِ، وإنَّما ذلِک خَوفٌ کاذِبٌ. (عدّة الداعی: ص۱۶۳، بحار الأنوار: ج ۹۳ ص۳۳۵ ح ۲۵ وفیه «لیس الخوف خوف من بکی)
- ↑ الإمام الصادق علیهالسلام: أتی عالِمٌ عابِدا فَقالَ لَهُ: کیفَ صَلاتُک؟ فَقالَ: مِثلی یسأَلُ عَن صَلاتِهِ وأَنَا أعبُدُ اللّهَ مُنذُ کذا وکذا؟! قالَ: فَکیفَ بُکاؤُک؟ قالَ: أبکی حَتّی تَجرِی دُموعی. فَقالَ لَهُ العالِمُ: فَإِنَّ ضِحکک وأَنتَ خائِفٌ أفضَلُ مِن بُکائِک وأَنتَ مُدِلٌّ (المُدِلٌّ: هو من أدَلَّ عَلَیه؛ إذا اتّکلَ علیه ظانّا بأنّه هو الذی ینجیه (مجمع البحرین: ج ۲ ص۵۱ «دلل»)! إنَّ المُدِلَّ لا یصعَدُ مِن عَمَلِهِ شَیءٌ.(الکافی: ج ۲ ص۳۱۳ ح ۵، الزهد للحسین بن سعید: ص۶۳ ح ۱۶۸ نحوه وکلاهما عن إسحاق بن عمار، بحار الأنوار: ج ۷۲ ص۳۱۹ ح ۳۱ نقلاً عن الفقه المنسوب إلی الإمام الرضا علیهالسلام)
- ↑ رسول اللّه صلی الله علیه و آله (فی جَوابِ شَمعونَ بنِ لاوِی بنِ یهودا مِن حَوارِی عیسی علیهالسلام، حینَ قالَ لَهُ: أخبِرنی عَن أعلامِ الجاهِلِ :)... إن فَرِحَ أسرَفَ وطَغی، وإن حَزِنَ أیسَ، وإن ضَحِک فَهِقَ۳، وإن بَکی خارَ۴. یقَعُ فِی الأَبرارِ، ولا یحِبُّ اللّهَ ولا یراقِبُهُ، ولا یستَحیی مِنَ اللّهِ ولا یذکرُهُ (تحف العقول: ص۱۸، بحار الأنوار: ج ۱ ص۱۱۹ ح ۱۱)
- ↑ رسول اللّه صلی الله علیه و آله: حَرَّمَ اللّهُ عز و جل الفِردَوسَ عَلی عَینٍ بَکت عَلَی الدُّنیا. (الفردوس: ج ۳ ص۴۸ ح ۴۱۲۵ عن أبی هریرة)
- ↑ نهج البلاغة: لَمّا وَرَدَ [أمیرُ المُؤمِنینَ علیهالسلام] الکوفَةَ قادِما مِن صِفّینَ، مَرَّ بِالشِّبامِیینَ فَسَمِعَ بُکاءَ النِّساءِ عَلی قَتلی صِفّینَ، وخَرَجَ إلَیهِ حَربُ بنُ شُرَحبیلَ الشِّبامِی، وکانَ مِن وُجوِهِ قَومِهِ، فَقالَ علیهالسلام لَهُ: أتَغلِبُکم نِساؤُکم عَلی ما أسمَعُ؟ ألا تَنهَونَهُنَّ عَن هذَا الرَّنینِ؟ (نهج البلاغة: الحکمة ۳۲۲، بحار الأنوار: ج ۳۲ ص۶۱۹ ح ۴۸۷)
- ↑ عنه صلی الله علیه و آله: ما مِن قَطرَةٍ أحَبَّ إلَی الله مِن قَطرَتَینِ: قَطرَةِ دَمٍ فی سَبیلِ الله، وقَطرَةِ دَمعٍ فی سَوادِ اللَّیلِ مِن خَشیةِ اللهِ. (الأمالی للمفید: ص۱۱ ح ۸ عن أبی حمزة عن الإمام زین العابدین علیهالسلام، بحار الأنوار: ج ۸۲ ص۱۳۸ ح ۲۲؛ سنن الترمذی: ج ۴ ص۱۹۰ ح ۱۶۶۹ عن أبی امامة عنه صلی الله علیه و آله، المصنّف لعبد الرزاق: ج ۱۱ ص۱۸۸ ح ۲۰۲۸۹، المصنّف لابن أبی شیبة: ج ۸ ص۱۴۱ ح ۱۰۸، مسند الشهاب: ج ۲ ص۲۵۶ ح ۱۳۰۸ الثلاثة الأخیرة عن الحسن عنه صلی الله علیه و آله وکلّها نحوه، کنز العمّال: ج ۱۵ ص۸۶۶ ح ۴۳۴۴۸.)
- ↑ الإمام الصادق علیهالسلام: کانَ فیما أوحَی الله عز و جل إلی موسَی بنِ عِمرانَ علیهالسلام: یا موسی... ولا تَضحَک مِن غَیرِ عَجَبٍ، وَابک عَلی خَطیئَتِک یابنَ عِمرانَ. (الأمالی للصدوق: ص۶۰۲ ح ۸۳۵ عن عبد الله بن سنان، بحار الأنوار: ج ۱۳ ص۳۳۱ ح ۱۰)
- ↑ الإمام علی علیهالسلام (مِن خُطبَةٍ لَهُ :)...بَقِی رِجالٌ غَضَّ أبصارَهُم ذِکرُ المَرجِعِ، وأَراقَ دُموعَهُم خَوفُ المَحشَرِ، فَهُم بَینَ شَریدٍ نادٍّ (ندّ: نفر وذهب علی وجهه شاردا؛ الصحاح: ج ۲ ص۵۴۳ «ندد»)، وخائِفٍ مَقموعٍ، وساکتٍ مَکعومٍ(کعمت البعیر: إذا شددت فمه، فهو مکعوم؛ الصحاح: ج ۵ ص۲۰۲۳ «کعم»)، وداعٍ مُخلِصٍ، وثَکلانَ موجَعٍ. (نهج البلاغة: الخطبة ۳۲، بحارالأنوار: ج ۳۴ ص۹۹ ح ۹۴۳)
- ↑ الإمام الرضا علیهالسلام: مَن تَذَکرَ مُصابَنا فَبَکی وأَبکی، لَم تَبک عَینُهُ یومَ تَبکی العُیونُ. (عیون أخبار الرضا علیهالسلام: ج ۱ ص۲۹۴ ح ۴۸، الأمالی للصدوق: ص۱۳۱ ح ۱۱۹ وفیه «ذکر بمصابنا» بدل «تذکر مصابنا» وکلاهما عن الحسن بن علی بن فضّال، بحار الأنوار: ج ۴۴ ص۲۷۸ ح ۱)
- ↑ الدّعوات: قالَ النَّبِی صلی الله علیه و آله: یا رَبِّ،ای عِبادِک أحَبُّ إلَیک ؟ قالَ: الَّذی یبکی لِفَقدِ الصّالِحینَ، کما یبکی الصَّبِی عَلی فَقدِ أبَوَیهِ. (الدّعوات: ص۲۴۱ ح ۶۷۶، بحار الأنوار: ج ۸۲ ص۱۷۲ ح ۶)
- ↑ الإمام الصادق علیهالسلام: مَن خافَ عَلی نَفسِهِ مِن وَجدٍ بِمُصیبَةٍ فَلیفِض مِن دُموعِهِ؛ فَإِنَّهُ یسکنُ عَنهُ.(کتاب من لا یحضره الفقیه: ج ۱ ص۱۸۷ ح ۵۶۸، بحار الأنوار: ج ۸۲ ص۱۰۵)
- ↑ وَتَوَلَّیٰ عَنْهُمْ وَقَالَ یا أَسَفَیٰ عَلَیٰ یوسُفَ وَابْیضَّتْ عَینَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ کظِیمٌ. و از آنان روی گردانید و گفت: «ای دریغ بر یوسف، و در حالی کهاندوه خود را فرو میخورد، چشمانش از اندوه سپید شد.» ﴿یوسف: ۸۴﴾
- ↑ صحیح البخاری عن ابن عمر: لَمّا مَرَّ النَّبِی صلی الله علیه و آله بِالحِجرِ قالَ: لا تَدخُلوا مَساکنَ الَّذینَ ظَلَموا أنفُسَهُم، أن یصیبَکم ما أصابَهُم، إلّا أن تَکونوا باکینَ. ثُمَّ قَنَّعَ رَأسَهُ، وأَسرَعَ السَّیرَ، حَتّی أجازَ الوادِی. (صحیح البخاری: ج ۴ ص۱۶۰۹ ح ۴۱۵۷ و ج ۳ ص۱۲۳۷ ح ۳۲۰۰، صحیح مسلم: ج ۴ ص۲۲۸۵ ح ۳۸ و ۳۹، مسند ابن حنبل: ج ۲ ص۳۴۶ ح ۵۳۴۲ و ص۳۵۸ ح ۵۴۰۴، السنن الکبری: ج ۲ ص۶۳۲ ح ۴۳۶۷ و ۴۳۶۸، کنز العمّال: ج ۱۲ ص۳۱۰ ح ۳۵۱۶۳)
- ↑ رسول الله(ص): لا تَبکوا عَلَی الدّینِ إذا وَلِیهُ أهلُهُ، ولکنِ ابکوا عَلَیهِ إذا وَلِیهُ غَیرُ أهلِهِ. (مسند ابن حنبل: ج ۹ ص۱۴۹ ح ۲۳۶۴۶، المستدرک علی الصحیحین: ج ۴ ص۵۶۰ ح ۸۵۷۱، المعجم الکبیر: ج ۴ ص۱۵۸ ح ۳۹۹۹ کلّها عن أبی أیوب، کنز العمّال: ج ۶ ص۸۸ ح ۱۴۹۶۷)
- ↑ قال رسول الله(ص) : كل عين باكية يوم القيامة إلا ثلاثة أعين : عين بكت من خشية الله ، وعين غضت عن محارم الله وعين باتت ساهرة في سبيل الله : العلامة المجلسي، بحار الأنوار، ج۹۳،ص ۳۲۹. قال رسول الله(ص): ليس شئ إلا وله شئ يعدله ، إلا الله فانه لا يعدله شئ ولا إله إلا الله فانه لا يعدلها شئ ، ودمعة من خوف الله فانه ليس لها مثقال ، فان سالت على وجهه لم يرهقه قترو لا ذلة بعدها أبدا ج۹۳، ص۳۳۱.
- ↑ إِنَّ الَّذِینَ أُوتُواْ الْعِلْمَ مِن قَبْلِهِ إِذَا یتْلَی عَلَیهِمْ یخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ سُجَّدًا * وَ یقُولُونَ سُبْحَانَ رَبِّنَا إِن کانَ وَعْدُ رَبِّنَا لَمَفْعُولًا * وَ یخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ یبْکونَ وَ یزِیدُهُمْ خُشُوعًا.الإسراء: ۱۰۷-۱۰۹
- ↑ وَلَا عَلَی الَّذِینَ إِذَا مَا أَتَوْک لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لَا أَجِدُ مَا أَحْمِلُکمْ عَلَیهِ تَوَلَّواْ وَّ أَعْینُهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَنًا أَلَّا یجِدُواْ مَا ینفِقُونَ. (التوبة: ۹۲)
- ↑ رسول اللّه صلی الله علیه و آله: بُکاءُ العُیونِ، وخَشیةُ القُلوبِ، مِن رَحمَةِ اللّهِ تَعالی. (جامع الأحادیث للقمی: ص۶۴، مکارم الأخلاق: ج ۲ ص۹۶ ح ۲۲۷۱ عن الإمام علی علیهالسلام، جامع الأخبار: ص۲۵۹ ح ۶۹۰ عن الإمام الحسین علیهالسلام)
- ↑ حلیة الأولیاء عن أنس :نَظَرَ النَّبِی صلی الله علیه و آله إلَی ابنِهِ إبراهیمَ وهُوَ فی حِجرِهِ یموتُ، فَفاضَت عَیناهُ، فَقالَ لَهُ عَبدُ الرَّحمنِ: أتَبکی یا رَسولَ اللّهِ وقَد نَهَیتَنا عَنِ البُکاءِ؟! فَقالَ: إنّی لَم أنهَکم عَن هذا، إنَّ هذا رَحمَةٌ، مَن لا یرحَم لا یرحَم. (حلیة الأولیاء: ج ۶ ص۳۴۱، المصنّف لعبد الرزاق: ج ۳ ص۵۵۲ ح ۶۶۷۲ عن مکحول؛ الأمالی للطوسی: ص۳۸۸ ح ۸۵۰ عن عائشة وکلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج ۲۲ ص۱۵۱ ح ۱)
- ↑ الإمام علی علیهالسلام: کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله لَمّا جاءَهُ جَعفَرُ بنُ أبی طالِبٍ مِنَ الحَبَشَةِ، قامَ إلَیهِ وَاستَقبَلَهُ اثنَتَی عَشرَةَ خُطوَةً، وعانَقَهُ وقَبَّلَ ما بَینَ عَینَیهِ وبَکی. وقالَ: فَما أدری بِأَیهِما أنَا أشَدُّ سُرورا؛ بِقُدومِک یا جَعفَرُ، أم بِفَتحِ اللّهِ عَلی یدِ أخیک خَیبَرَ؟! وبَکی فَرَحا بِرُؤیتِهِ. (عیون أخبار الرضا علیهالسلام: ج ۱ ص۲۵۴ ح ۴، الخصال: ص۴۸۴ ح ۵۸ کلاهما عن محمّد بن زیاد عن الإمام العسکری عن آبائه علیهم السلام، بحار الأنوار: ج ۲۱ ص۲۴ ح ۱۹)
- ↑ الإمام علی علیهالسلام (فی بَیانِ مَا استَحَقَّ بِهِ المُتَّقونَ الجَنَّةَ :) الَّذینَ کانَت أعمالُهُم فِی الدُّنیا زاکیةً، وأَعینُهُم باکیةً، وکانَ لَیلُهُم فی دُنیاهُم نَهارا تَخَشُّعا وَاستِغفارا، وکانَ نَهارُهُم لَیلاً تَوَحُشّا وَانقِطاعا، فَجَعَلَ اللّهُ لَهُمُ الجَنَّةَ مَآبا، وَالجَزاءَ ثَوابا. (نهج البلاغة: الخطبة ۱۹۰، بحار الأنوار: ج ۷ ص۲۰۷ ح ۹۵)
- ↑ الإمام علی علیهالسلام: إنَّ الزّاهِدینَ فِی الدُّنیا تَبکی قُلوبُهُم وإن ضَحِکوا، ویشتَدُّ حُزنُهُم وإن فَرِحوا، ویکثُرُ مَقتُهُم أنفُسَهُم وإنِ اغتَبطَوا بِما رُزِقوا. (نهج البلاغة: الخطبة ۱۱۳، مطالب السؤول: ص۵۲ نحوه، بحار الأنوار: ج ۷۸ ص۲۱ ح ۸۲)
- ↑ الإمام الحسین علیهالسلام: قالَ عَلِی علیهالسلام لِمَولاهُ نَوفٍ الشّامِی:... هَل تَدری مَن شیعَتی؟ قالَ: لا وَاللّهِ. قالَ: شیعَتی... تَجری دُموعُهُم عَلی خُدودِهِم، یجأَرونَ إلَی اللّهِ فی فَکاک رِقابِهِم. (کنز الفوائد: ج ۱ ص۸۷ عن سدیر عن الإمام الباقر عن أبیه علیهماالسلام، بحار الأنوار: ج ۷۸ ص۲۸ ح ۹۵؛ مطالب السؤول: ص۵۴)
- ↑ نیکلسون (> د. دین و اخلاق <، ج۲، ص۱۰۰)، ونسینک (۱۹۱۷، ص۸۶)، ماسینیون (ص ۱۶۷)، لامنس (ص ۱۵۲)، پِلاّ (ص ۹۴) و دُزی (ذیل واژه)
- ↑ حلیة الاولیاء، ج۵، ص۶۹
- ↑ ابن قتیبه، ج۲، ص۲۸۴؛ ابونعیم، ج۵، ص۱۶۴
- ↑ ابونعیم، ج۲، ص۳۴۷
- ↑ تفسیر القمّی: ج۱ ص۴۴ عن أبان بن عثمان، بحار الأنوار: ج۱۱ ص۱۷۸ ح ۲۵
- ↑ تفسیر العیاشی: ج۲ ص۱۸۱ ح ۴۲ عن أبی بصیر، بحار الأنوار: ج۱۲ ص۳۰۵ ح ۱۱۴
- ↑ رجوع کنید به یوسف: ۸۴
- ↑ بحارالانوار، جلد ۴۳، ص۳۵
- ↑ فتال نیشابوری، ص۴۹۳،۴۹۴؛ مجلسی، ج۱۱، ص۲۰۴، ج۱۲، ص۲۶۴، ج۴۳، ص۱۵۵
- ↑ الکافی: ج ۲ ص۶۶۵ ح ۲۰، مشکاة الأنوار: ص۳۳۵ ح ۱۰۷۰، قصص الأنبیاء، راوندی: ص۲۷۳ ح ۳۵۲، بحار الأنوار: ج ۱۴ ص۱۸۸ ح ۴۰.
- ↑ رسول اللّه(ص): مَن بَکی مِن خَشیةِ اللّهِ، غَفَرَ اللّهُ لَهُ (ترجمه: کسی که از ترس خدا بگرید، خداوند، او را میآمرزد.) کنز العمّال: ج ۳ ص۱۴۸ ح ۵۹۱۲ نقلاً عن الرافعی عن أنس
- ↑ الإمام علی علیهالسلام: البُکاءُ مِن خَشیةِ اللّهِ ینیرُ القَلبَ، ویعصِمُ مِن مُعاوَدَةِ الذَّنبِ (ترجمه: گریستن از ترس خدا، دل را روشنایی میبخشد و از بازگشت به گناه، مصون میدارد.) غرر الحکم: ج ۲ ص۱۱۱ ح ۲۰۱۶، عیون الحکم والمواعظ: ص۲۱ ح ۱۱۹
- ↑ رسول اللّه صلی الله علیه و آله: لَو أنَّ باکیا بَکی فی اُمَّةٍ، لَرَحِمَ اللّهُ تِلک الاُمَّةَ لِبُکائِهِ (ترجمه: اگر یک نفر در میان یک امّت بگرید، خداوند به خاطر گریه او، بر آن امّت، رحم میکند) إرشاد القلوب : ص۹۶، الکافی : ج ۲ ص۴۸۲ ح ۲ نحوه وص ۴۸۱ ح ۱، ثواب الأعمال : ص۲۰۰ ح ۱ وفیهما «لرحموا» بدل «لرحم اللّه...» والثلاثة الأخیرة عن محمّد بن مروان عن الإمام الصادق علیهالسلام، بحار الأنوار : ج ۹۳ ص۳۳۱ ح ۱۴، شعب الإیمان : ج ۱ ص۴۹۵ ح ۸۱۱ عن مسلم بن یسار وفیه «من الامم رحموا» بدل «لرحم اللّه...»، البدایة والنهایة : ج ۹ ص۳۱۲ عن الإمام الباقر علیهالسلام نحوه، کنز العمّال : ج ۳ ص۱۴۷ ح ۵۹۰۷
- ↑ الإمام الباقر علیهالسلام: إنَّ إبراهیمَ النَّبِی علیهالسلام قالَ: إلهی! ما لِعَبدٍ بَلَّ وَجهَهُ بِالدُّموعِ مِن مَخافَتِک؟ قالَ اللّهُ تَعالی: جَزاؤُهُ مَغفِرَتی ورِضوانی یومَ القِیامَةِ (ترجمه: ابراهیم پیامبر، گفت: معبودا! پاداش بندهای که از ترس تو صورتش را از اشکتر کند، چیست؟ خدای متعال فرمود: «پاداش او، آمرزش و خشنودی من در روز قیامت است») عدّة الداعی: ص۱۶۰، الجعفریات: ص۲۴۰ عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام، مکارم الأخلاق: ج ۲ ص۹۶ ح ۲۲۷۴ من دون اسناد إلی الإمام الباقر علیهالسلام ولیس فیهما «یوم القیامة»، بحار الأنوار: ج ۹۳ ص۳۳۴ ح ۲۵؛ الدعاء للطبرانی: ص۳۷۰ ح ۱۲۲۷ عن اُمیة بن صفوان نحوه
- ↑ مستدرک الوسائل: قالَ اللّهُ تَعالی لِداودَ علیهالسلام: اُدعُنی بِهذَا الاِسمِ: یا حَبیبَ البَکائینَ (ترجمه: خدای متعال به داوود علیهالسلام وحی فرمود که: «مرا با این نام بخوان:ای محبوب گریه کنندگان!») مستدرک الوسائل: ج ۱۱ ص۲۴۰ ح ۱۲۸۵۶ نقلا عن القطب الراوندی فی لب اللّباب
- ↑ رسول اللّه صلی الله علیه و آله: البُکاءُ مِن خَشیةِ اللّهِ مِفتاحُ الرَّحمَةِ، وعَلامَةُ القَبولِ، وبابُ الإِجابَةِ (ترجمه: گریستن از ترس خدا، کلید رحمت و نشانه پذیرش و درِ اجابت است.) إرشاد القلوب: ص۹۸
- ↑ الإمام الصادق علیهالسلام: کم مِمَّن کثُرَ ضِحکهُ لاعِبا یکثُرُ یومَ القِیامَةِ بُکاؤُهُ، وکم مِمَّن کثُرَ بُکاؤُهُ عَلی ذَنبِهِ خائِفا یکثُرُ یومَ القِیامَةِ فِی الجَنَّةِ سُرورُهُ وضِحکهُ (ترجمه: بسا کسی که از روی لهو و لعب، بسیار میخندد و در روز قیامت، بسیار گریان است، و بسا کسی که بر گناهان خویش بسیار میگرید و ترسان است، و روز قیامت، در بهشت، بسیار شادمان و خندان است) عیون أخبار الرضا علیهالسلام: ج ۲ ص۳ ح ۶ عن أحمد بن الحسن الحسینی عن الإمام العسکری عن آبائه علیهم السلام، بحار الأنوار: ج ۹۳ ص۳۲۹ ح ۵
- ↑ رسول اللّه صلی الله علیه و آله: مَن خَرَجَ مِن عَینَیهِ مِثلُ الذُّبابِ مِنَ الدَّمعِ مِن خَشیةِ اللّهِ، آمَنَهُ اللّهُ بِهِ یومَ الفَزَعِ الأَکبَرِ (ترجمه: کسی که بهاندازه مگسی، اشک از چشمانش خارج شود، خداوند به سبب آن، او را در آن روز هراس بزرگ، آسوده خاطر و در امان میدارد) مکارم الأخلاق: ج ۲ ص۹۵ ح ۲۲۶۸، جامع الأخبار: ص۲۶۱ ح ۷۰۷؛ کنز العمّال: ج ۳ ص۱۴۸ ح ۵۹۱۰ نقلاً عن ابن النجّار عن أنس نحوه
- ↑ رسول اللّه صلی الله علیه و آله: ما مِن شَیءٍ إلّا لَهُ مِقدارٌ و میزانٌ، إلَا الدَّمعَةُ فَإِنَّهُ یطفَأُ بِها بِحارٌ مِنَ النّارِ (ترجمه: هیچ چیزی نیست، مگر آن که مقدار و میزانی دارد، به جز اشک؛ زیرا با آن، دریاهایی از آتش خاموش میشوند) شعب الإیمان: ج ۱ ص۴۹۵ ح ۸۱۱، المصنّف لعبد الرزاق: ج ۱۱ ص۱۸۹ ح ۲۰۲۹۲ کلاهما عن مسلم بن یسار، کنز العمّال: ج ۳ ص۱۴۷ ح ۵۹۰۷
- ↑ رسول اللّه صلی الله علیه و آله: ما مِن عَبدٍ مُؤمِنٍ یخرُجُ مِن عَینَیهِ دُموعٌ، وإن کانَ مِثلَ رَأسِ الذُّبابِ مِن خَشیةِ اللّهِ، ثُمَّ تُصیبُ شَیئا مِن حُرِّ وَجهِهِ، إلّا حَرَّمَهُ اللّهُ عَلَی النّارِ (ترجمه: هیچ بنده مؤمنی نیست که از چشمانش، اگرچه بهاندازه سر مگسی، اشک از ترس خدا خارج شود و بر گونهاش بغلتد، مگر آن که خداوند، او را بر آتش حرام میگرداند.) سنن ابن ماجة: ج ۲ ص۱۴۰۴ ح ۴۱۹۷ تنبیه الغافلین: ص۵۶۳ ح ۹۱۴، حلیة الأولیاء: ج ۴ ص۲۶۶ کلّها عن ابن مسعود؛ إرشاد القلوب: ص۹۷ کلّها نحوه
- ↑ رسول اللّه صلی الله علیه و آله: یا عَلِی عَلَیک بِالبُکاءِ مِن خَشیةِ اللّهِ، یبنی لَک بِکلِّ قَطرَةٍ بَیتا فِی الجَنَّةِ (ترجمه: ای علی! بر تو باد گریستن از ترس خدا. به ازای هر قطرهای، خانهای در بهشت برایت ساخته میشود) إرشاد القلوب: ص۹۶ وص ۱۵۴ وفی أوّله «علیکم بالبکاء...» وفیه «ألف بیت» بدل «بیتا»
- ↑ ص۳۶۳، به نقل از عیون الاخبار
- ↑ ابن قولویه، کامل الزیارات، ۱۴۳۰ق، ۲۰۰۹م،ص۱۶۸، ۲۰۷
یادداشت
- ↑ كانَ يَبْـكى حَتّى يَبْتَلَّ مُصَـلاّهُ خَشْيَةً مِنَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ مِنْ غَيْرِ جُرمٍ. امام سجاد عليه السلام فرمود: رسول خدا (ص)در نماز، آن قدر گريه مى كرد تا آنكه مکانی که درآن به نماز ایستاده بود تر مىشد
منابع
- ابن جوزی، صفة الصفوة.
- ابن قتیبه، عیون الاخبار، قاهره ۱۹۲۸، ج ۲، ص۲۶۱ به بعد.
- ابن هشام، سیرة رسول الله، چاپ فردیناند ووستنفلد، گوتینگن ۱۸۵۹-۱۸۶۰.
- احمدبن عبدالله ابونعیم، حلیة الاولیاء، قاهره ۱۹۳۲.
- عبدالله بن محمد انصاری، رسائل، تهران ۱۳۱۹ ش.
- عمروبن بحر جاحظ، البخلاء، چاپ حاجری، قاهره ۱۹۷۱.
- همو، البیان والتبیین، چاپ عبدالسلام هارون، ج ۳، ص۱۴۹ به بعد.
- عبدالله بن علی سراج طوسی، اللمع فی التصوف، چاپ نیکلسون.
- محمدبن حسین سلمی، طبقات الصوفیة، قاهره ۱۹۵۳.
- خلیل بن ایبک صفدی، تشنیف السمع فی انسکاب الدمع، قاهره ۱۳۲۱/۱۹۰۳، ص۳۴.
- ابن حنبل، مسند احمدبن حنبل، استانبول ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
- ابن فهد حلی، عدّة الدّاعی و نجاح السّاعی، چاپ احمد موحدی قمی، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
- حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، چاپ علاءالدین علوی طالقانی، کربلا، بیتا.
- محمدبن محمد غزالی، احیاء علوم الدین، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
- محمدبن حسن فتال نیشابوری، روضة الواعظین، بیروت ۱۹۸۶.
- محمدبن شاه مرتضی فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، چاپ علی اکبر غفاری، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
- مچلسی، محمدباقر، بحارالانوار، تحقيق: السيد إبراهيم الميانجي ، محمد الباقر البهبودي، ۱۴۰۳ق، بی جا.
- جعفربن محمد قولویه، کامل الزّیارات، چاپ جواد قیومی، قم ۱۴۱۷.
- محمدباقربن تقی مجلسی، بحارالانوار، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.