فاطمیان

مقاله متوسط
عدم رعایت شیوه‌نامه ارجاع
شناسه ارزیابی نشده
نارسا
نیازمند خلاصه‌سازی
از ویکی شیعه
(تغییرمسیر از فاطمیون)
فاطمیان
اطلاعات کلی
نام‌های دیگرعبیدیان
وجه نام‌گذاریخلفای فاطمی از نسل فاطمه زهرا(س)
نسباز نسل امام صادق (ع)
منشعب ازاسماعیلیان
صدر خاندانعبیدالله مهدی
بنیانگذارعبیدالله مهدی
خاستگاهشمال افریقا
انشعاب بهنزاریان، مستعلویه، طیبیان، دروزیه
مذهبشیعه اسماعیلی
مکان استقرارمصر و شمال آفریقا
ویژگیمخالفت با بنی‌عباس
حکومت
نام حکومتفاطمیان
شروع حکومت۲۹۷ق
پایان حکومت۵۶۷ق
شخصیت‌ها
مشاهیرقاضی نعمان مغربی


فاطمیان خاندانی از شیعیان اسماعیلی که در سال‌های ۲۹۷ق تا ۵۶۷ق بر مناطقی از سرزمین‌های غرب جهان اسلام حاکم بودند و با عنوان عُبَیدیان نیز شناخته می‌شدند. مؤسس این سلسله، عبیدالله مهدی بود که در مراکش فعلی با کمک ابوعبدالله شیعی (داعی اسماعیلی از یمن) حکومت تشکیل دادند. فاطمیان در ۳۶۲ق با ساختن شهر قاهره نزدیک فُسطاط، این شهر را پایتخت خود کردند.

فاطمیان مدتی بر سراسر شمال آفریقا، مصر، شام و یمن تسلط پیدا کردند و توانستند تا حجاز و سیسیل (جزیره بزرگ در جنوب ایتالیای فعلی) پیش روند. آنان پیوسته با حکومت عباسیان و دولت‌های طرفدار آنان مانند سلجوقیان و نیز با امویان اندلس، خوارج و امپراتوری روم شرقی در ترکیه و یونان فعلی درگیر بودند.
فاطمیان در رقابت با خلفای عباسی، خود را خلفای بر حق می‌دانستند. دوران حکومت فاطمیان به ترویج و تقویت مذهب تشیع در شمال آفریقا به خصوص در کشور مصر انجامید. در این دوران در قاهره مراکز علمی و فرهنگی مانند جامعة الازهر برای آموزش علوم اسلامی با گرایش اسماعیلی تاسیس شد و آثار برجسته این مذهب نگاشته شد. فاطمیان در دوره حکومت خود با استفاده از نهاد دعوت و ارسال داعیان (مبلغان مذهب اسماعیلی) مانند ناصر خسرو قبادیانی (۳۹۴ق ـ ۴۶۸ق) به سرزمین‌های مختلف، موفق به رواج تشیع اسماعیلی در نقاط مختلفی از جهان اسلام مانند یمن، هند و خراسان و ماوراءالنهر شدند.
در این عصر، کتابخانه‌ها نیز رونق بسیار یافت. کتابخانه قصر خلافت در قاهره به نام خِزانة الکتب و کتابخانه متعلق به دارالحکمة بنام دارالعلم مهم‌ترین این کتابخانه‌ها بود. رصد خانه الحکامی به دستور الحاکم بامرالله تاسیس شد. علاقه خلفای مصر به مظاهر شکوه و جلال، به توسعه هنرهای تزئینی و معماری یاری رساند. از جمله صنایعی که در زمان فاطمیان در مصر رواج زیاد یافت، پارچه‌بافی بود.
عقاید غلوآمیز درباره الحاکم بالله، خلیفه فاطمی و سپس ناپدیدشدنش در ۴۱۱ق به پدیدآمدن فرقه دروزیه انجامید. در نیمه دوم خلافت فاطمیان،‌ قدرت و نفوذ وزرا و رقابت سرداران تُرک (ماوراء النهر) و بَربَر به تضعیف خلافت فاطمی انجامید. بدر الجمالی و پسرش افضل از وزیران مشهور و مقتدر این دوره بودند. افضل، وزیر المستنصر، خلیفه فاطمی، پس از مرگ او (۴۸۷ق)، باعث دوپارگی خلافت فاطمیان و ایجاد دو شاخه نِزاریه و مستعلویه شد. حسن صباح (حدود ۴۴۵ق ـ ۵۱۸ق) و دیگر داعیان اسماعیلی جبال و خراسان از شاخه نزاریه شدند. همچنین با کشته‌شدن آمر، خلیفه فاطمی در ۵۲۴ق شاخه مُسْتَعلیه به دو شاخه طیبیه و حافظیه تقسیم گشت. سرانجام صلاح‌الدین ایوبی، وزیر فاطمیان، به کار این حکومت پایان داد و خطبه به نام بنی‌عباس خواند.

زمینه‌ها و پیدایش

خلفای فاطمی
نام لقب سال آغاز حکومت
عبید الله بن حسین عبیدالله المهدی ۲۹۷ق/ ۹۰۹م
ابوالقاسم محمد قائم بامرالله ۳۲۲/ ۹۳۴
ابوطاهر اسماعیل منصور بالله ۳۳۴/ ۹۴۶
معد بن منصور معز لدین الله ۳۴۱/ ۹۵۳
ابومنصور نزار عزیز بالله ۳۶۵/ ۹۷۵
ابو علی منصور حاکم بالله (بامرالله) ۳۸۶/ ۹۹۶
ابوالحسن علی ظاهر لاعزاز دین الله ۴۱۱/ ۱۰۲۱
ابوتمیم معد مستنصر بالله ۴۲۷ /۱۰۳۶
ابوالقاسم احمد المستعلی بالله ۴۸۸ /۱۰۹۴
ابو علی منصور آمر باحکام الله ۴۹۵ /۱۱۰۱
ابوالمیمون عبدالمجید حافظ لدین الله ۵۲۴ /۱۱۳۰
ابو منصور اسماعیل ظافر بامرالله ۵۴۴ /۱۱۴۹
ابوالقاسم عیسی فائز بنصر الله ۵۴۹ /۱۱۵۴
ابو محمد عبدالله عاضد لدین الله ۵۵۵ /۱۱۶۰

داعیان اسماعیلی

حکومت فاطمیان در تونس کنونی واقع در شمال آفریقا تأسیس شد و هسته اصلی نیروهای نظامی آن را قبایلی از بربرهای این مناطق تشکیل می‌دادند که توسط یکی از داعیان اسماعیلی به نام حسین بن احمد بن زکریا مشهور به ابو‌عبدالله شیعی، به مذهب اسماعیلی گرویده بودند. ابوعبدالله شیعی، داعی اسماعیلی که در اصل یمنی بود، در سال ۲۸۰ قمری به افریقیه سفر کرد تا به تبلیغ مذهب اسماعیلی در این دیار بپردازد. در آن سال‌ها، یمن یکی از مراکز اصلی دعوت اسماعیلیان بود و رهبری این دعوت را ابن‌حوشب بر عهده داشت که مبلغان زیاد به نقاط دور و نزدیک سرزمین‌های اسلامی می‌فرستاد. ابوعبدالله شیعی نیز به فرمان ابن‌حوشب به افریقیه رفت و توانست گروهی از قبایل کُتامه را که خود بخشی از قبیله بزرگ صُنهاجه به شمار می‌رفتند، به کیش اسماعیلی درآورد.[۱]

دعوت ابوعبدالله شیعی همزمان با سال‌های زوال قدرت حکومت اغلبیان بود که از ۱۸۴ق زیر نظر خلفای عباسی قدرتی نیمه‌مستقل در مغرب تشکیل داده بود. در ۲۹۷ق قبیله کتامه به رهبری ابوعبدالله شیعی بر اغلبیان شوریدند و بر شهر رَقاده حاکم شدند. ابوعبدالله شیعی سپس به سوی غرب حرکت کرد و با شکست حکومت بنی مدرار و رستمیان و غلبه بر شهر سجلماسه حکومت تازه‌ای بنا کرد و با آزادی عبیدالله مهدی از زندان، او را به مقام خلافت رساند.[۲]

عبیدالله مهدی

عبیدالله المهدی نخستین خلیفه فاطمی است. هم در نام و هم نسبش اختلاف وجود دارد. اسماعیلیه نام وی را «عبدالله» می‌دانسته‌اند؛ ولی مخالفان اسماعیلیه وی را «عُبَیدالله» (تصغیر «عبدالله») می‌خوانده‌اند.[۳] هم‌چنین برخی وی را از نسل محمد بن اسماعیل بن جعفر می‌دانند و در مقابل برخی نسبت وی را به امام جعفر صادق(ع) کذب می‌شمرند.[۴] [یادداشت ۱] عبیدالله در پی ادعای امامت با مخالفت عوامل خلافت عباسی و سایر گروه‌های اسماعیلی از جمله قرامطه مواجه شد و مورد تعقیب آنان قرار گرفت.[۶] زَکَرَوَیْه بن مِهْرَوَیْه یکی از داعیان اسماعیلی در شام قیام کرد و مناطقی از شام را تصرف کرد و به دنبال دستگیری عبیدالله برآمد. بدین ترتیب عبیدالله از شام خارج شد و به فلسطین، مصر، طِرابْلُس و سپس مغرب سفر کرد و در سِجِلْماسَه به دست بنی مِدرار (حکومتی دارای مذهب خوارج؛ دوران حکومت: ۱۶۸-۳۶۶ق) دستگیر و بازداشت شد.[۷] ابوعبدالله شیعی به سال ۲۹۶ق به سجلماسه رسید و با شکست حاکم، عبیدالله مهدی را از حبس رهانیده و به خلافت گماشت و بدین ترتیب، عُبَیدالله مهدی نخستین خلیفه فاطمیان شد.[۸]

در زمان عبیدالله، شهر مهدیه، که امروزه در تونس واقع شده، به عنوان مرکز حکومت فاطمیان ساخته شد. این شهر در شبه جزیره‌ای ساخته‌شد که تنها از یک سو به خشکی‌ پیوسته بود و با دیواری مستحکم محافظت می‌شد. عبیدالله مهدی، اندکی بعد ابوعبدالله شیعی و برخی از سران قبیله کَتامه (کُتامه)را به قتل رساند و قدرت را به طور کامل از آن خود کرد.[۹]

قلمرو و نفوذ

مغرب

دروازه شهر مهدیه واقع در تونس امروزی، نخستین شهری که فاطمیان ساختند

در دوران خلافت سه خلیفه نخست فاطمی یعنی عبیدالله المهدی (۲۹۷-۳۲۲)، القائم بامر الله (۳۲۲-۳۳۴)، المنصور بالله (۳۳۴-۳۴۱) و نیمی از خلافت المعز لدین الله، بیشترین توجه خلفای فاطمی معطوف به تثبیت قدرت و سرکوب مخالفان داخلی و شورش قبایل و نیز کشورگشایی در غرب آفریقا بود و قلمرو حکومت آنان محدود به افریقیه بود.
از مهم‌ترین شورش‌هایی که حکومت نوپای فاطمی با آن مواجه شد، شورش فردی از خوارج اباضی به نام ابویزید مخلد بن کیداد، ملقب به صاحب‌الحمار بود. [یادداشت ۲]شورش وی در زمان امارت دومین خلیفه فاطمی، قائم بامر الله، آغاز و تا زمان خلافت منصور بالله ادامه داشت.[۱۰]قیام این گروه تا حدی گسترده شد که بر بسیاری از شهرهای زیر سلطه فاطمیان دست یافتند و شهر مهدیه را در سال ۳۳۳ قمری محاصره کردند و به نام عبدالرحمن اموی حاکم اندلس خطبه خواندند؛ ولی فاطمیان بعد از گذشت یک سال توانستند بر آنان غلبه کنند.[۱۱]
در زمان خلیفه چهارم فاطمی، المعز لِدین‌الله (۳۴۱ق تا ۳۶۵ق/۹۳۱-۹۷۵م.) فاطمیان توانستند قدرت خود را در مغرب تثبیت کنند. فرمانده سپاه او به نام جوهر صِقِلّی (سیسیلی)، توانست بقایای خارجیان صفریه، بنی مدرار و ادریسیان را از شمال آفریقا بیرون و بعد از سلطه کامل بر سرزمین‌های غربی به سوی شرق و مصر حرکت کند. پیش از آن نیز فاطمیان تلاش‌هایی برای فتح مصر صورت دادند از جمله در زمان عبیدالله مهدی، بعد از غلبه بر بَرْقَه، مدتی اسکندریه را نیز تصرف کردند اما موفق به غلبه بر مصر نشدند.[۱۲]

مصر

قلمرو فاطمیان در اوج گسترش آن

درگذشت کافور اخشیدی (۳۵۵ق یا ۳۵۷ق) حاکم مصر، موجب آشفتگی امور، قحطی و هرج و مرج شد و شرایط را از نظر اجتماعی برای پیروزی فاطمیان و پذیرش آنان از سوی مردم مصر آماده کرد.[۱۳] جوهر در ۳۵۸ق به فسطاط، پایتخت مصر وارد شد، بزرگان مصر از او استقبال کردند.[۱۴] جوهر نیروهای خود را در محلی در نزدیکی فسطاط مستقر کرد که بعدها شهر قاهرة المعزیة در آن بنا گردید. معز خلیفه فاطمی چهار سال بعد در سال ۳۶۲ق. به مصر رفت و در قاهره ساکن شد.[۱۵] هنگامی که معز قصد سفر به مصر و انتقال پایتخت فاطمیان از مهدیه به قاهره کرد، بلکین بن زَیری، رئیس قوم صنهاجه را که از سردارانش بود، جانشین خود بر افریقیه و مغرب کرد و او را در قیروان بر تخت نشاند و به او لقب ابوالفتوح داد.[۱۶] بدین ترتیب حکومت بر مغرب، به خاندان بنی زَیری واگذار شد که به تدریج بر قدرتشان افزودند و به صورت مستقل بر مغرب حکومت می‌کردند.[۱۷]

شام و عراق

هدف نهایی فاطمیان برچیدن خلافت عباسی و سلطه بر سراسر جهان اسلام بود؛ از این رو بیشترین توجه فاطمیان بعد از انتقال پایتخت به مصر، مصروف کشورگشایی در سرزمین‌های شرقی شد. کشورگشایی در شرق با تصرف مناطقی از شام به دست جوهر در دوره خلافت معز آغاز شد و در زمان خلفای بعدی ادامه یافت. جوهر بعد از غلبه بر مصر، یکی از سرداران خود به نام جعفر بن فلاح را به سوی شام فرستاد که توانست دمشق را در سال ۳۵۹ق. تصرف کرده و در آن به نام خلیفه المعز فاطمی خطبه بخواند.[۱۸] حلب که در دست حمدانیان بود مقاومت بیشتری کرد تا اینکه در سال ۴۰۷هجری قمری در زمان خلافت حاکم بِاَمْر الله به دست فاطمیان افتاد. فاطمیان در شام و برخی مناطق شمال عراق حکومت‌های محلی را به شکل دست نشانده ابقا کردند. کشمکش فاطمیان با حکومت‌های محلی شام که بعضی مواقع ادعای استقلال می‌کردند و نیز حکومت بیزانس که با برخی از این حکومت‌ها اتحادهای موقتی تشکیل می‌داد، در سراسر دوران غلبه فاطمیان بر شام ادامه داشت.
حکومت‌های شیعی محلی عراق مانند عقیلیان (۳۷۹-۴۸۹)، که بر مناطقی از عراق و جزیره حاکم بودند،‌ مزیدیان (۴۰۳-۵۴۵) که در حله حاکم بودند و مرداسیان (۴۷۲-۴۱۴) که بر شمال شام غلبه یافتند، اغلب در دوره‌هایی سلطه فاطمیان را پذیرفتند و روابط دوستانه‌ای با آنان برقرار کردند.
همزمان با انحطاط و ضعف آل بویه در بغداد فاطمیان مجال بیشتری برای خودنمایی در عراق و شام پیدا کردند. اوج قدرت فاطمیان در عراق زمانی بود که در هرج و مرج و کشمکش انتقال قدرت از آل بویه به سلجوقیان، بساسیری یکی از سرداران ترک خلیفه عباسی که در سال ۴۵۰ بر بغداد، غلبه یافت، حدود یک سال در این شهر، یعنی پایتخت خلافت عباسی، خطبه به نام مستنصر بالله خلیفه فاطمی خواند و بدین ترتیب خلفای فاطمی را به آرزوی نابودی خلافت عباسی نزدیک کرد؛ هر چند این دوره چندان پایدار نبود و با غلبه سلجوقیان در ۴۵۱ق بر بغداد پایان یافت.[۱۹]
سلجوقیان سنی مذهب خود را همچون ناجیان خلافت عباسی می‌شناساندند و دشمنی با فاطمیان شیعه و احیای مذهب سنی را از اصول کسب مشروعیت خود به شمار می‌آورند. سلجوقیان که دوران اوج قدرت خود را می‌گذراندند به سرعت بر شام نیز حاکم شدند و در سال ۴۷۱ق دمشق را از فاطمیان پس گرفتند و حکومت فاطمیان را به مصر محدود کردند. آنان همچنین به نفوذ فاطمیان بر شُرَفای مکه و مدینه پایان دادند.[نیازمند منبع]

جزیرةالعرب

سلطه بر جزیره العرب که به واسطه وجود شهرهای مکه و مدینه، از اهمیت زیاد برای سلاطین مسلمان برخوردار بود از همان آغاز مورد توجه فاطمیان قرار گرفت. جوهر در سال ۳۵۹ قمری با ارسال هدایا و اموالی برای روسای شهرهای مکه و مدینه آنان را به خواندن خطبه به نام خلیفه فاطمی واداشت. از این تاریخ، نزاعی طولانی بین فاطمیان و عباسیان بر سر نفوذ بر مکه و مدینه درگرفت و امرای مکه و مدینه که حکومتی مستقل داشتند، گاهی به نام خلیفه فاطمی و گاهی به نام خلیفه عباسی خطبه می‌خواندند.[۲۰]

در یمن دعوت اسماعیلی سابقه‌ای طولانی مدت داشت اما سلطه سیاسی فاطمیان بر این سرزمین تا نیمه قرن پنجم که علی بن محمد صُلَیحی حکومتی در آن تشکیل داد و به نام خلیفه فاطمی خطبه خواند، به تاخیر افتاد. علی بن محمد که از داعیان فاطمی بود در سال ۴۳۹ق در مناطق کوهستانی یمن شورش کرد و با برتری بر حکومت‌های محلی یمن، در سال ۴۵۵ق. یمن را به طور کامل تصرف کرد.[۲۱] حکومت صُلَیحیان تا سال ۵۳۲ق حدود یک قرن در یمن ادامه یافت و در این مدت ارتباط بسیار دوستانه‌ای با فاطمیان مصر داشته و مورد حمایت آنان بودند.[۲۲]

حکومت‌های همسایه

در مرزهای شمالی، روابط فاطمیان با امویان اندلس (۱۳۸-۴۲۲ق)، بیشتر اوقات با کمشکش، دشمنی و رویارویی نظامی در نقاط مرزی آفریقا و اندلس همراه بود. امویان از مخالفان داخلی فاطمی حمایت می‌کردند و آنان را در شورش علیه فاطمیان، حمایت می‌کردند و با امپراتوری بیزانس بر ضد فاطمیان همپیمان می‌شدند.[۲۳]
فاطمیان در مرزهای شمالی خود همچنین با امپراتوری بیزانس روبرو بودند. فاطمیان که بر سیسیل حاکم بودند، در مرزهای این جزیره و سایر جزایر جنوب ایتالیا با بیزانس رویارویی نظامی داشتند. آنان در قسمت‌های شمالی شام نیز با بیزانس درگیر بودند.[۲۴]

اختلافات داخلی و انحطاط

کشمکش اقوام

یکی از مشکلات و عوامل ضعف حکومت فاطمیان، اختلاف اقوام در قلمرو تحت سلطه آنان و به خصوص رقابت گروه‌های مختلف نظامی در به دست آوردن قدرت بود.[۲۵] فاطمیان در آغاز کار خود بر قدرت نظامی نیروهای قبیله‌ای بربر و بومی شمال آفریقا و مغرب متکی بودند و سران سپاه فاطمیان را همین گروه تشکیل می‌دادند. بعد از اینکه فاطمیان در مصر مستقر شدند، با به کار گیری نیروهایی از اقوام دیگر برای کارهای نظامی از اتکای خود بر بربرها کاستند. معز خلیفه فاطمی بعد از ورود به مصر، گروهی از غلامان را از قومیت‌های مختلف خریداری کرد و به عنوان نیروی تحت فرمان خود به کار گرفت. بعد از مدتی فاطمیان به جنگجویان ترک و دیلم نیز روی آوردند.[۲۶]
تشکیل سپاه از اقوام مختلف در دوره‌های بعدی خلافت فاطمی ادامه یافت. بدین ترتیب نیروهای نظامی فاطمیان به گروه‌هایی از نژادهای مختلف (به خصوص تُرک و بَربَر) تقسیم شدند که برای به دست آوردن قدرت با یکدیگر رقابت می‌کردند. رقابتی که به کودتا و عزل بسیاری از وزرا و گاه شورش بر ضد خلفا می‌انجامید.[۲۷] خلفا و مدعیان خلافت نیز برای غلبه بر رقبای خود از این دسته‌بندی‌ها بهره می‌بردند و با یکی از این گروه‌های قومی برای غلبه بر گروه دیگر متحد می‌شدند.

جدایی نزاریان

بعد از مرگ المستنصر خلیفه فاطمی، دوپارگی بزرگی در خلافت فاطمیان ایجاد شد. مستنصر پسر ارشدش نِزار را به جانشینی خود منصوب کرده بود اما افضل پسر بدر الجمالی که وزیر بود و قدرت اصلی را در دست داشت، ابو القاسم احمد جوانترین فرزند مستنصر را برای خلافت مطرح کرد و توانست در قاهره برای وی بیعت گرفته و او را در سال ۴۸۷ق با لقب المستعلی بالله بر خلافت بگمارد.[۲۸] نزار به اسکندریه فرار کرد و در آنجا با برخی از نیروهای مخالف وزیر، شورشی را علیه قاهره به راه‌ انداخت که بعد از به دست‌ آوردن پیروزی‌هایی، نافرجام ماند و در پی آن نزار دستگیر و زندانی شد.[۲۹] با اینکه دستگاه اسماعیلیان مصر، بیشتر اسماعیلیان سوریه و نیز همه اسماعیلیان یمن و پیروان آن در هند غربی، خلافت مستعلی را قبول کردند و او را به عنوان امام نهم فاطمی پذیرفتند، اسماعیلیان ایران که ریاستشان را حسن صباح برعهده داشت و گروهی از اسماعیلیان سوریه، بر حق نزار برای خلافت تاکید کردند. بدین ترتیب اسماعیلیه به دو فرقه نزاریه و مستعلویه (منسوب به مستعلی) تقسیم شدند. بعدها نزاریان را با عنوان «الدعوة الجدیدة» (دعوت جدید) نیز می‌شناختند که در مقابل مستعلویان که «الدعوة القدیمة»(دعوت قدیم) خوانده می‌شدند، قرار می‌گرفت.[۳۰]

جدایی طیبیان

اتفاق مشابهی بعد از کشته شدن آمر خلیفه فاطمی در ۵۲۴ق، به دوپارگی‌ دیگری در خلافت فاطمی منجر شد. آمر فرزندی نداشت و بعد از قتلش، پسر عمویش عبدالمجید به قدرت رسید. عبدالمجید در آغاز به عنوان نیابت و ولایتعهدی حکومت می‌کرد اما بعد از مدتی در سال ۵۲۶ او را به عنوان خلیفه، با لقب «الحافظ لدین الله» بر کار گماشتند و از سندی سخن گفتند که بر اساس آن، آمر پیش از مرگش خلافت را به پسر عمویش منتقل کرده بود چنان که پیامبر(ص) امامت را به پسرعمویش علی(ع) سپرده بود. بخش بزرگی از اسماعیلیان یمن، این ادعای عبدالمجید را نپذیرفتند. آنان معتقد بودن آمر فرزندی به نام طیب داشته است که چند ماه قبل از مرگ آمر به دنیا آمده و جانشین قانونی پدر است. پژوهشگران از وجود اسنادی خبر می‌دهند که ادعای وجود فرزند آمر را تایید می‌کند.[۳۱]

ضعف خلفا و قدرت وزرا

در نیمه دوم خلافت فاطمیان،‌ قدرت و نفوذ وزرا به تضعیف خلافت فاطمی انجامید. در این دوران وزرا امور خلافت را بر عهده گرفتند و افزون بر امر و نهی بر خلیفه، گاه با نصب خلیفه ناتوان به قدرت خود می‌افزودند. در این شرایط هنگامی که وزارت را فردی قوی بر عهده داشت اوضاع به شکل موقت سر و سامان می‌یافت و با از میان رفتن او درگیری برای تصاحب منصب وزارت، دربار فاطمیان را دچار کشمکش‌های طولانی بر سر قدرت می‌کرد. بدر الجمالی از مشهورترین وزرای دوران فاطمیان است که در زمان مستنصر به وزارت رسید و بعد از یک دوره آشفتگی که طی آن در مدت ۹ سال ۴۰ وزیر به قدرت رسیدند و عزل شدند، برای مدت طولانی مقتدرانه وزارت کرد و اوضاع مصر را سر و سامان داد. بعد از او، پسرش افضل ۲۷ سال منصب وزارت را در دست داشت تا اینکه به فرمان آمر کشته شد. بعد از مرگ افضل بار دیگر تغییر مکرر وزرا و توطئه‌های درباریان و نظامیان برای به دست آوردن منصب وزارت از سر گرفته شد.

از زمان خلافت حافظ، فاطمیان دچار ضعف و درگیری‌های شدید داخلی شدند. در این زمان وزرا و حکام مناطق مختلف قیام می‌کردند و در نصب و برکناری خلفا نقش داشتند. در ۵۴۸ق، نور‌الدین زنگی، حاکم محلی شام، شیرکوه و صلاح الدین ایوبی را به مصر فرستاد. با ورود شیرکوه به قاهره، عاضد خلیفه وقت فاطمی او را وزیر خود کرد و بعد از مرگ شیرکوه صلاح الدین ایوبی وزیر شد. صلاح الدین ایوبی نهادهای خلافت فاطمی را تضعیف و تشیع را محدود کرد و علمای سنی را به قدرت رساند؛ سرانجام در محرم ۵۶۷ق در حالی که هنوز چند روزی به مرگ آخرین خلیفه فاطمی باقی مانده بود، صلاح‌الدین دستور داد در قاهره به نام خلیفه عباسی خطبه بخوانند.[۳۲]

سیاست مذهبی فاطمیان

سیاست مذهبی فاطمیان، هر چند در دوره‌های مختلف حکومت طولانی آنان و متناسب با اندیشه‌های هر یک از خلفا، تغییرات زیاد داشت اما به طور کلی همراه با مدارا و تسامح بود. طبیعی است که فاطمیان اسماعیلی مذهب به گسترش تشیع در قلمرو حکومت خود می‌پرداختند و برای این مقصود از ایجاد نهادهای دینی و تبلیغی، رواج آیین‌های شیعی و حمایت از علمای شیعه بهره می‌بردند و گاه نیز به ایجاد محدودیت‌هایی برای اهل سنت دست می‌زدند؛ اما در بیشتر دوره حکومت فاطمیان،اهل سنت آزادانه به زندگی و فعالیت‌ دینی و اجتماعی خود مشغول بودند. هر یک از مذاهب قاضی خود را داشتند و قاضی القضات بسیاری از شهرها و مناطق سنی مذهب بودند[۳۳] و در اجرای احکام بر اساس مذهب خود عمل می‌کردند. مجالس درس اهل سنت نیز به فعالیت خود ادامه می‌دادند.[۳۴] افزون بر این‌ها برخی از سنی مذهبان به مقامات بالای حکومتی رسیدند چنان که رضوان بن ولخشی در زمان خلافت الحافظ به وزارت رسید.

دوره مغرب

مسجد الحاکم در مصر
جامع الازهر

فاطمیان با تشکیل حکومت سعی کردند به ترویج مذهب تشیع اسماعیلی در مناطق زیر سلطه خود بپردازند. در شهرهایی که آنان تصرف می‌کردند، خطبه‌خوانی به نام امامان شیعه آغاز می‌شد و عبارت حی علی خیر العمل به اذان اضافه و گاه جلساتی برای مناظره بین دو مذهب ایجاد می‌شد.
سیاست مذهبی خلفای نخستین فاطمی در ترویج مذهب اسماعیلی با یکدیگر تفاوت‌هایی داشت. در دوران دو خلیفه نخست، عبیدالله المهدی و جانشین وی القائم، سیاست تغییر سریع مذهب با سخت‌گیری بر سنی مذهبان و ایجاد محدودیت برای آنان پی گرفته شد که به مخالفت شدید اهل سنت انجامید. در این دوران علاوه بر جلساتی که برای تبلیغ مذهب اسماعیلی تشکیل می‌شد، محدودیت‌هایی برای فعالیت علمای مالکی که مذهب غالب در شمال آفریقا بود، وضع شد و از جمله تدریس و تالیف و صدور فتوا بر اساس این مذهب ممنوع شد و بدگویی به خلفا و صحابه رواج یافت و اجرای مناسک خاص اهل سنت مانند نماز تراویح ممنوع شد.[۳۵] بنابر روایت برخی منابع در این دوران تعدادی از علمای مالکی به قتل رسیدند. چنین برخوردهایی منجر به اعتراض مخالفان و همکاری آنان با خوارج در شورش‌های ضد فاطمی از جمله شورش ابویزید(ابویزید خارجی( در سال ۳۳۲ق. شد.[۳۶]
از زمان خلافت المنصور، سومین خلیفه فاطمی، سیاست مذهبی فاطمیان تغییر کرد و سیاست جلب اعتماد اهل سنت و ترویج مسالمت‌آمیز مذهب اسماعیلی در منطقه در پیش گرفته شد. این سیاست در دوره معز خلیفه مقتدر فاطمی نیز ادامه یافت. در این دوران در مناطقی که اهل سنت اکثریت بودند قاضیان مالکی مذهب بر کار گماشته شدند. هنگامی که مصر در سال ۳۵۸ق. فتح شد، قاضی ابوطاهر که سنی مذهب بود بر سمت خود ابقا شد.

دوره مصر

با ورود به مصر، سیاست‌ مذهبی فاطمیان بر اساس آزاد گذاشتن غیر اسماعیلیان در اجرای شعائر خود و نیز ترویج تدریجی مناسک اسماعیلی ادامه یافت.[۳۷] با این حال مظاهر اندیشه و عمل اسماعیلی در مناطقی که فتح می‌شد به اجرا در می‌آمد. مانند خطبه خواندن به نام ائمه و تغییر در اذان یا اجرای مناسکی مانند مراسم خاک سپاری مطابق با عقیده شیعه.

برگزاری آیین‌های شیعی: در این دوران فاطمیان از مناسبت‌های شیعی نیز برای تبلیغ مذهب تشیع اسماعیلی استفاده می‌کردند[۳۸] که برگزاری مراسم روز عاشورا، عید غدیر و عید ولادت امامان و حضرت فاطمه(س) از جمله این موارد بود. نخستین بار مراسم عزاداری روز عاشورا در سال ۳۶۳ در زمان خلافت مُعِزّ لدین الله برگزار شد و در زمان دیگر خلفا نیز ادامه یافت. در روز عاشورا بازارها تعطیل می‌شد و مردم همراه با صاحب منصبان مانند وزیر، داعی، اشراف و قاضی بعد از عزاداری در جامعة الازهر به سوی مشهد راس الحسین می‌رفتند و در آنجا به عزاداری و خواندن شعر و نوحه می‌پرداختند.[۳۹] در این روز همچنین مردم به مزار امامزادگان مانند کلثوم(ام کلثوم دختر امام علی) و سیده نفیسه رفته و عزاداری می‌کردند.[۴۰] مراسم عزاداری همچنین در قصر خلفا و با حضور خلیفه نیز برگزار می‌شد.[۴۱]

تدوین و تعلیم فقه اسماعیلی: در کنار برگزاری آیین‌های شیعی، اقدامات فرهنگی بیشتری برای تثبیت آیین اسماعیلی صورت گرفت. تالیف کتب فقهی و تقویت جنبه فقهی مذهب اسماعیلی و تشکیل جلسات آموزشی با نام مجالس الحکمه برای نوآیینان اسماعیلی از جمله این اقدامات بود.
در همین دوران قاضی نعمان که خود سنی اسماعیلی شده بود، با حمایت مُعِزّ به تدوین نظام فقهی اسماعیلی دست زد و کتاب‌های مهمی در این زمینه تالیف کرد. وی در جلسات عمومی و نمازهای جماعت به تعلیم فقه اسماعیلی به عموم مردم پرداخت. با این رویکرد فاطمیان به اتهاماتی که گرایش‌های باطنی اسماعیلیه را شریعت گریز جلوه می‌داد، پاسخ گفتند و بر رعایت جنبه ظاهری دین تاکید کردند.[۴۲] در راستای دستیابی به همین هدف بود که فاطمیان به تاسیس و گسترش مراکز تعلیم مذهب اسماعیلیه از جمله جامعة الازهر پرداختند. دسترسی به تعلیمات دینی در الازهر برای همگان آزاد بود و در آن علوم باطنی کمتر مورد توجه قرار می‌گرفت.[۴۳]

خلافت الحاکم بالله و پیدایش دروزیان

دوران خلافت الحاکم بالله به دلیل سیاست‌های تعصب‌آلود وی در ترویج مذهب اسماعیلی در تاریخ فاطمیان متمایز است. حاکم قوانین سختگیرانه‌ای برای محدود کردن اهل ذمه، یهودیان و مسیحیان وضع کرد. او سیاست‌های سخت‌گیرانه را درباره اهل سنت نیز برقرار کرد. سب و لعن صحابه و خلفا را رواج داد و مخالفان مذهبی را آزار و شکنجه کرد.[۴۴]این سختگیری‌ها به گسترش مخالفت‌ها دامن زد و به شورش اهل سنت به رهبری ابو رکوه ولید در سال ۳۶۹ انجامید.[۴۵] حاکم که در تاریخ فاطمیان به خلیفه‌ای بی‌ثبات با رفتارهای متناقض مشهور است، مدتی بعد سیاست‌های سختگیرانه خود را محدود کرد و بار دیگری آزادی بیشتری به آنان داد. سیاست‌های مذهبی سختگیرانه حاکم بالله از سوی جانشینانش ادامه نیافت.
الحاکم بالله در ۴۱۱ق ناپدید شد و سرنوشتش نامعلوم ماند. هنوز الحاکم ناپدید نشده بود که نظریه تازه‌ای بین گروهی از طرفدارانش ایجاد شد که به زبان حسن بن حیدرةالاخرم یکی از داعیان اسماعیلی بیان شد و آن حلول روح الهی در الحاکم بود. الاخرم به سرعت از سوی مخالفان کشته شد و بعد از او حمزه بن علی بن احمد و بعد محمد بن اسماعیل درزی این اندیشه را پی گرفتند و از الوهیت الحاکم سخن راندند. درزی مورد تعقیب قرار گرفت و به شام گریخت و فرقه‌ای از اسماعیلیه را پی افکند که به دروزیه مشهور شدند.

دستگاه دعوت

دستگاه دعوت که وظیفه آموزش مذهب اسماعیلیه و تبلیغ آن در مناطق مختلف را بر عهده داشت، در دوره خلافت فاطمیان ساختار منظمی یافت و فعالیت‌های موثری داشت؛ به طوری که مبلغان مذهب اسماعیلی در این دوران،‌ توانستند در سرزمین‌های دوردست نیز گروه‌هایی از نوکیشان اسماعیلی پدید آوردند. رئیس سازمان دعوت معمولا بالاترین مرجع دینی فاطمیان و همان قاضی القضات بود که با عنوان باب یا باب الابواب و نیز داعی الدعات شناخته می‌شد. این فرد را امام انتخاب می‌کرد و او وظیفه انتخاب سایر داعیان را داشت.[۴۶]
فاطمیان، جهان غیر اسماعیلی را به دوازده بخش با نام جزیره تقسیم کرده بودند و برای هر جزیره یک داعی بزرگ انتخاب می‌کردند که با عنوان حجت شناخته می‌شد. جزایر الارض عبارت بودند از سرزمین‌های عرب، روم، صقالبه، نوب، خزر، هند، سند، زنج، حبش، چین، دیلم(ایران) و بربر. بعد از حجت در هر جزیره داعیانی قرار داشتند که بر اساس اهمیت و حدود اختیارات و وظایف به داعی بلاغ، داعی مطلق و داعی محدود تقسیم می‌شدند. داعیان نیز دستیارانی داشتند که به داعی مطلق و داعی محدود یا محصور تقسیم می‌شدند. این سازمان که با عنوان مراتب الدعوه شناخته می‌شد؛ یک الگوی آرمانی بود که به طور کامل اجرا نمی‌شد و برخی از سلسله مراتب آن همیشه خالی بود.[۴۷]
داعیان اسماعیلی به کمک دستیارانشان در مناطق مختلف و بین اقشار مختلف جامعه به دنبال افراد مستعد و کنجکاو می‌گشتند و آنان را با مذهب اسماعیلیه آشنا کرده و اگر فرد را راغب می‌یافتند طی مراحلی او را به کیش اسماعیلی در می‌آوردند. نوکیشان که با عنوان مستجیب خوانده می‌شدند،‌ باید عهد پیمانی می‌بستند که اسرار دعوت را فاش نکنند.[۴۸]

توصیف ناصر خسرو از قصر سلطان فاطمی در قاهره

«و قصر سلطان میان شهر قاهره است و همه حوالی آن گشاده، که هیچ عمارت بدان نپیوسته است. و مهندسان آن را مساحت کرده‌اند برابر شهرستان میافارقین است. و گرد بر گرد آن گشوده است و هر شب هزار مرد پاسبان این قصر باشند: پانصد سوار و پانصد پیاده که از نماز شام بوق و دهل و کاسه می‌زنند و گرد می‌گردند تا روز. و چون از بیرون شهر بنگرند قصر سلطان چون کوهی نماید، از بسیاری عمارات و ارتفاع آن، اما از شهر هیچ نتوان دید، که با روی آن عالی است. و گفتند که در این قصر دوازده هزار خادم اجری خواره است، و زنان و کنیزکان خود که داند، الّا آنکه گفتند سی هزار آدمی در آن قصر است و آن دوازده کوشک است. و این حرم را ده دروازه است بر روی زمین... و در زیر زمین دری است که سلطان سواره از آنجا بیرون رود. و از شهر بیرون قصری ساخته است که مخرج آن رهگذر در آن قصر است و آن رهگذر را همه سقف محکم زده‌اند، از حرم تا به کوشک. و دیوار کوشک از سنگ تراشیده ساخته‌اند، که گویی از یک پاره سنگ تراشیده‌اند، و منظرها و ایوان‌های عالی برآورده و از اندرون دهلیز دکان‌ها بسته.»

ناصر خسرو، سفرنامه، ص۷۷

تمدن عصر فاطمیان

عصر فاطمیان، از دوره‌های با شکوه تمدن اسلامی شناخته می‌شود. جز دوران‌هایی از بحران اقتصادی و خشکسالی، مصر عصر فاطمیان اقتصادی پر رونق و صنعت و تجارتی پیشرفته داشت. علاقه خلفای مصر به مظاهر شکوه و جلال، به توسعه هنرهای تزئینی و معماری یاری رساند. سفرنامه ناصرخسرو، حکیم و شاعر که در عصر فاطمیان به مصر سفر کرد، یکی از منابع بسیار مهمی است که شهرهای مصر را آبادان و زیبا توصیف کرده و از رونق بازارها و صنایع خبر داده و عظمت معماری قصرهای سلاطین مصر را در اثرش منعکس کرده است.

هنر عصر فاطمیان، نقاشی بر سفال
نمونه‌ای از پارچه طراز
هنر عصر فاطمیان، شیشه‌کاری

معماری و شهرسازی

عصر فاطمیان، از دوره‌های برجسته تاریخ هنر اسلامی شناخته شده و مورد توجه هنر پژوهان قرار گرفته است. از میان آثار هنری به جا مانده از این زمان، آثار معماری در شناساندن هنر فاطمیان سهم بیشتری دارند. جامعه الازهر، جامع الحاکم و جامع الاقمر از جمله مشهورترین نمونه‌های هنر معماری این عصر به شمار می‌روند. ناصرخسرو قبادیانی که در زمان فاطمیان از قاهره دیدار کرد، شهر قاهره را نمونه‌ای درخشان از شهرسازی معرفی کرده و به رونق و آبادانی این شهر، تعداد زیاد کاروانسراها، گرمابه‌ها و خیابان‌های تزیین شده با باغچه‌ها و درخت‌ها اشاره کرده است. وی همچنین توصیف دقیقی از قصر باشکوه خلیفه به دست داده که شکوه معماری قصری را بازمی‌تاباند. به گفته وی، قصر سلطان به وسعت شهری بوده و به دلیل بلندی بناها از مسافت طولانی و خارج از قاهره همچون کوهی به نظر می‌آمد و حتی بر سر بام‌های عمارات آن نیز درخت کاشته و تفرجگاه ساخته بودند.[۴۹]

هنرها و صنایع

گذشته از معماری، آثار به جا مانده از سایر هنرهای رایج مانند نقاشی، شیشه‌گری، سفال‌گری و کاشی کاری، منبت کاری، برنج کاری و کاغذ سازی نشان دهنده رونق هنر و صنعت در دوران فاطمیان است. برخی از این هنرها در این دوران شاهد تغییرات و نوآوری‌هایی بودند که به ایجاد سبک‌های جدید انجامید. از جمله این نوآوری‌ها می‌توان به ابداع شیوه‌های جدید در هنر شیشه‌کاری، بلور و سفال اشاره کرد.[۵۰]
از جمله صنایعی که در زمان فاطمیان در مصر رواج زیاد یافت، پارچه‌بافی بود. برخی از شهرهای مصر مانند قاهره، تونه، تِنیس و دِمیاط(دَمیاط، ذمیاط) از مهم‌ترین مراکز صنعت پارچه بافی در روزگار خود به شمار می‌آمدند؛ چنان که کیفیت منسوجات آن‌ها زبانزد بود. استفاده از پارچه‌های گران قیمت تزئینی نزد خلفا و دولتمردان فاطمی رواج داشت و این پارچه‌ها در کارگاه‌های مخصوصی بافته می‌شد؛ از این رو تولید پارچه‌های تزئینی در مصر رواج یافت. در دربار قاهره خزانه‌ای به نام خزانة الکسوة قرار داشت که انباری از لباس‌های گوناگون مخصوص کارکنان دربار بود. این لباس‌ها در مناسب‌های مختلف و متناسب با فصول مختلف بین آنان توزیع می‌شد.[۵۱]
از جمله محصولات نساجی مصر می‌توان به پارچه‌های کتانی که پارچه اختصاصی مصر بود، پارچه‌های عُتّابی و شوشتری که از جنس ابریشم بودند و نیز پارچه قَلَمونی که پارچه‌ای برّاق و رنگی بود و با تابش نور آفتاب می‌درخشید و رنگ‌های متنوع می‌یافت، اشاره کرد.[۵۲] دیباج، سقلاطون، شَرب، دبیقی از دیگر پارچه‌های رایج در مصر بودند.[۵۳] فاطمیان هر ساله پوشش کعبه را در مصر تهیه کرده و به مکه می‌فرستاند و توصیفی که از این پوشش در منابع آمده نشان دهنده پیشرفت این صنعت در مصر است.[۵۴] ناصر خسرو در گذر از شهر تنیس از پارچه‌هایی سخن می‌گوید که تنها در این شهر تولید می‌شود و مخصوص سلاطین است و به کسی نمی‌فروشند. به گفته ناصر خسرو پارچه بافی در این شهر به قدری از پیشرفت رسیده بود که پادشاه روم از سلطان مصر درخواست کرده بود تا در عوض تسلیم صد شهر از مملکت خود، تنیس را به او دهد.[۵۵]

تجارت

از مهم‌ترین ارکان اقتصاد عصر فاطمیان، رونق تجارت بود. مصر در دوران فاطمیان با نقاط مختلف جهان تجارت داشت. محصولات کشاورزی و کالاهای مصنوعی زیاد از هند و چین از طریق دریای سرخ به مصر می‌رسید. تجارت با اروپا از طریق دریای مدیترانه و جزائر جنوب ایتالیا رونق بسیار داشت. اروپاییان و حکومت بیزانس از خریداران پارچه‌های مصری بودند.[۵۶]
فاطمیان با ایجاد اماکنی برای تجارت و استراحت مسافران و تاجران خارجی به رونق تجارت خارجی کمک کردند. از جمله این مراکز فُندق‌هایی( کاروانسرا، مهمانسرا) مخصوص اقامت تاجران خارجی بود که از اتاق‌های متعدد تشکیل شده و انبار و حیاط داشتند.[۵۷]

علم و دانش

رونق علم و دانش از رهگذر گسترش نهادهای علمی، از دیگر ویژگی‌های تمدنی دوران فاطمیان است. افزون بر جامعة الازهر، در دوره فاطمیان مراکز علمی دیگری نیز ساخته شد. از جمله الحاکم بامرالله در ۳۹۵ق مرکزی را به نام دارالحکمه بنا کرد که دانشمندان علوم مختلف در آن به آموزش پرداختند. قصر خلفا که با کتابخانه‌های بزرگ تجهیز شده بود نیز محل دانشمندان و برگزاری مجالس علمی و ادبی بود.
در عصر فاطمیان، کتابخانه‌ها نیز رونق بسیار یافت. کتابخانه قصر خلافت در قاهره به نام خزانة الکتب از مهم‌ترین این کتابخانه‌ها بود. منابع گوناگون، تعداد کتاب‌های این کتابخانه را از صد هزار تا یک میلیون جلد برشمرده‌اند و گفته‌اند که در این کتابخانه تنها ۱۲۲۰ نسخه از کتاب تاریخ طبری موجود بود.[۵۸] دیگر کتابخانه بزرگ مصر کتابخانه متعلق به دارالحکمه بود که کتابخانه دارالعلم نام‌ داشت.[۵۹] در دوران فاطمیان همچنین رصد‌خانه‌هایی ساخته شد از جمله رصدخانه الحکامی که در زمان الحاکم بامرالله تاسیس شد. مراکز علمی فاطمیان اگرچه در اصل به تعلیم آیین اسماعیلی می‌پرداختند؛ ولی به دلیل تسامح مذهبی شهرت بسیاری در جهان اسلام یافته و دانشمندان اهل سنت نیز در آن به تعلیم پرداختند.[۶۰]

پانویس

  1. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۵ق، ج۸، ص۳۱.
  2. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۵ق، ج۸، ص۴۸.
  3. برای نمونه، نگاه کنید به: Poonawala, “The Chronology of al-Qāḍī l-Nuʿmān’s Works”, 2018, p. 133
  4. در این باره نگاه کنید به: ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۵ق، ج۸،‌ ص۲۴.
  5. مقریزی، اتعاظ الحنفاء، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۲۳-۲۵؛ ناصری طاهری، فاطمیان در مصر، ۱۳۹۰ش، ص۳۵-۳۸.
  6. دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ۱۳۸۶ش، ص۱۴۹.
  7. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۵ق، ج۸، ص۳۹؛ دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ۱۳۸۶ش، ص۱۵۶.
  8. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۸، ص۴۸-۴۹.
  9. مقریزی، اِتّعاظ الحنفاء، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۶۷-۶۸.
  10. نگاه کنید به: Poonawala, “The Chronology of al-Qāḍī l-Nuʿmān’s Works”, 2018, p. 133
  11. مقریزی، اتعاظ الحنفاء، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۷۵-۸۵؛ ابن خلدون، تاریخ، ج۷، ص۱۸-۲۳.
  12. مقریزی، اتعاظ الحنفاء، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۶۸، ۷۱.
  13. واکر، پژوهشی در یکی از امپراتوری‌های اسلامی، ۱۳۸۳ش، ص۴۴.
  14. مقریزی، اتعاظ الحنفاء، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۱۰۲-۱۰۳.
  15. مقریزی، اتعاظ الحنفاء، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۱۱۱؛ ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۵ق، ج۸، ص۵۹۰.
  16. ابن خلدون، تاریخ، ج۴، ص۶۳.
  17. معزی، تاریخ حمدانیان و فاطمیان، ۱۳۹۰ش، ص۱۲۷.
  18. النجوم الزاهره، ج۴، ص۳۳.
  19. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۵ق، ج۹، ص۶۴۰-۶۴۹؛ منظور الاجداد، شورش بساسیری و پی آمدهای آن برای شیعیان بغداد، ص۹۵، ۹۹.
  20. نک: جان احمدی و سامانی، «مناسبات فاطمیان با شرفای حجاز»، ص۶۳ به بعد.
  21. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۵ق، ج۹، ص۶۱۵، ج۱۰، ص۳۰؛ مقریزی، اتّعاظ الحنفاء، ۱۴۱۶ق، ج۲، ص۲۲۲، ۲۶۸.
  22. نک: جان احمدی، داعیان حکومت گر صلیحی در یمن، ص۳۸-۴۳.
  23. واکر، پژوهشی در یکی از امپراتوری‌های اسلامی، ۱۳۸۳ش، ص۳۹.
  24. معزی، تاریخ حمدانیان و فاطمیان، ۱۳۹۰ش، ص۲۳۳-۲۳۵.
  25. واکر، پژوهشی در یکی از امپراتوری‌های اسلامی، ۱۳۸۳ش، ص۷۹-۸۰.
  26. ماجد، تاریخ الخلافه الفاطمیه، ۲۰۱۱م، ص۲۴۲.
  27. ماجد، تاریخ الخلافة الفاطمیه، ۲۰۱۱م، ص۲۴۴-۲۴۵.
  28. مقریزی، اتعاظ الحنفاء، ۱۴۱۶ق، ج۳، ص۱۱-۱۲.
  29. مقریزی، اتعاظ الحنفاء، ۱۴۱۶ق، ج۳، ص۱۴.
  30. دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ۱۳۸۶ش، ص۲۹۹-۳۰۰۳؛ Poonawala, “The Chronology of al-Qāḍī l-Nuʿmān’s Works”, 2018, p. 100
  31. دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ۱۳۸۶ش، ص۳۰۴،۳۰۶؛ واکر، پژوهشی در یکی از امپراتوریهای اسلامی، ۱۳۸۳ش، ص۹۴-۹۵.
  32. دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ۱۳۸۶ش، ص۳۱۲.
  33. واکر، پژوهشی در یکی از امپراتوری‌های اسلامی، ۱۳۸۳ش، ص۵۶.
  34. رمضان، تاریخ مصر الاسلامیه، ۱۹۹۳م، ص۳۳۳.
  35. چلونگر، «مقایسه و تحلیل سیاست‌های مذهبی فاطمیان در مغرب و مصر تا پایان الظاهر»، ص۲۱؛ فضلی، «بازخوانی سیاست‌ مذهبی فاطمیان در مغرب»، ص۳۵-۳۶.
  36. https://makarem.ir/maaref/fa/article/index/321649/القائم-بأمرالله-دومین-خلیفه-فاطمیان
  37. چلونگر، «مقایسه و تحلیل سیاست‌های مذهبی فاطمیان در مغرب و مصر تا پایان الظاهر»، ص۲۵.
  38. بادکوبه هزاوه، «سیاست‌های مذهبی فاطمیان در مصر در دوره اقتدار»، ص۲۹-۳۲.
  39. مقریزی، المواعظ و الاعتبار بذکر خطط و الآثار، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص۳۲۹.
  40. مقریزی، المواعظ و الاعتبار بذکر خطط و الآثار، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص۳۲۲.
  41. مقریزی، المواعظ و الاعتبار بذکر خطط و الآثار، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص۳۳۰.
  42. واکر، پژوهشی در یکی از امپراتوری‌های اسلامی، ۱۳۸۳ش، ص۴۱-۴۲.
  43. چلونگر، «مقایسه و تحلیل سیاست‌های مذهبی فاطمیان در مغرب و مصر»، ص۲۶.
  44. النجوم الزاهره، ج۴، ص۱۷۶-۱۷۸ .
  45. النجوم الزاهره، ج۴، ص۱۷۹.
  46. هالم، فاطمیان و سنت‌های تعلیمی و علمی آنان، ص۷۳.
  47. هالم، فاطمیان و سنت‌های تعلیمی و علمی آنان، ص۷۵؛ بجنوردی،‌ دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج ۸، ص۶۹۲-۶۹۳.
  48. هالم، فاطمیان و سنتهای تعلیمی وعلمی آنان، ص۸۵؛ جان احمدی،ساخت، کارکرد و تحول نهاد دعوت فاطمیان مصر، ص۸۵.
  49. ناصر خسرو، سفرنامه، ص۷۷، ۷۹.
  50. امین، دایرة المعارف الاسلامیة الشیعیه، ج۱۶، ص۳۲۱-۳۲۲، ۳۴۵-۳۴۷.
  51. مقریزی، المواعظ و الاعتبار بذکر خطط و الآثار، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص۲۹۲.
  52. وردی، فاطمیان و هنرهای زیبا، ص۲۰۰.
  53. ماجد، تاریخ الخلافه الفاطمیه، ۲۰۱۱م، ص۱۹۶.
  54. امین، دایرة المعارف الاسلامیة الشیعیه، ج۱۶، ص۳۳۳؛ .
  55. ناصر خسرو، سفرنامه، ص۶۵.
  56. رمضان، تاریخ مصر الاسلامیه، ۱۹۹۳م، ص۳۲۴-۳۲۵.
  57. ماجد، تاریخ الخلافه الفاطمیه، ۲۰۱۱م، ص۱۹۶.
  58. النجوم الزاهره، ج۴، ص۱۰۱؛ ایوب، تاریخ الفاطمی الاجتماعی، ص۱۶۹؛ الامین، دایره المعارف الاسلامیه الشیعیه، ج۱۶، ص۳۳۴.
  59. ایوب، التاریخ الفاطمی الاجتماعی، ص۱۷۰-۱۷۲.
  60. ناصری طاهری، فاطمیان در مصر، ۱۳۹۰ش، ص۱۲۶-۱۲۷.

یادداشت

  1. درباره نسب خلفای فاطمی اختلاف نظر وجود دارد؛ عبیدالله المهدی خود را از نسل عبدالله پسر امام جعفر صادق(ع) می‌دانست؛ در حالی که امامان اسماعیلی از نسل محمد بن اسماعیل، دیگر فرزند امام صادق، بودند. برای اصلاح اختلاف نسب خلفای فاطمی -فرزندان عبیدالله مهدی- با امامان پیشین اسماعیلی، بعدها برخی از فاطمیان مدعی شدند که خلیفه دوم فاطمی پسر عبیدالله نبود، بلکه از نسل محمد بن اسماعیل بود. خلیفه دوم فاطمی محمد نام داشت و کنیه‌اش ابوالقاسم بود و به لقب القائم خوانده می‌شد. بعدها در زمان المُعِزّ خلیفه چهارم فاطمی، فاطمیان راه دیگری برای حل این مشکل برگزیدند و اعلام کردند که عبیدالله مهدی از نسل محمد بن اسماعیل بوده و از روی تقیه خود را از نسل عبدالله افطح معرفی می‌کرده است و نسبش چنین بوده است: عبیدالله بن حسین بن احمد بن عبدالله بن محمد بن اسماعیل بن جعفر الصادق. بدین ترتیب فاطمیان مدعی شدند که نسبشان به محمد بن اسماعیل می‌رسد.[۵]
  2. در شمائل او گفته اند کوتاه بالا و فربه و چرکین بود و چون پیوسته بر خر نشستی او را صاحب الحمار خواندند . او در اوائل سده چهارم هجری در زمان ملوک فاطمی در مصر خروج کرد و مدت بیست و پنج سال در طرابلس و تونس و جهات مغرب به یغما و تخریب و حَرْق(سوزاندن) قَصَبات و قتل مردم آن نواحی پرداخت ودر سال ۳۳۶ق. کشته شد.زرکلی، الاعلام، ۱۹۸۰م، ج۳، ص۲۶۳.

منابع

  • ابن‌تغری بردی، یوسف، نجوم الزاهره فی ملوک مصر و القاهره، مصر، موسسة المصریة العامه، بی‌تا.
  • ابن‌اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت،‌ دار صادر للطباعة و النشر، ۱۳۸۵ق.
  • الامین، حسن، دایرة المعارف الإسلامیة الشیعیه، ج۱۶، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، ۲۰۰۲م.
  • ایوب، ابراهیم، التاریخ الفاطمی الإجتماعی، لبنان، الشرکة العالمیة للکتب، ۱۹۹۷م.
  • بادکوبه هزاوه، احمد، «سیاست‌های مذهبی فاطمیان در مصر در دوره اقتدار»، در مجله مطالعات تاریخ فرهنگی، تهران، انجمن ایرانی تاریخ پژوهش‌نامه انجمن ایرانی تاریخ، ش۳، پاییز ۱۳۸۹ش.
  • چلونگر، محمدعلی، «مقایسه و تحلیل سیاست‌های مذهبی فاطمیان در مغرب و مصر تا پایان الظاهر»، مجله پژوهش‌های تاریخی، اصفهان، دانشگاه اصفهان، ش۹،‌ بهار ۱۳۹۰ش.
  • دفتری، فرهاد، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ترجمه فریدون بدره‌ای، تهران، فرزان روز، ۱۳۸۶ش.
  • رمضان، عبدالعظیم (زیر نظر)، تاریخ مصر الاسلامیه، نویسندگان: سید اسماعیل کاشف،‌ جمال‌الدین سرور، سعید عبدالفتاح عاشور، مصر، الهیئة المصریة العامة للکتاب، ۱۹۹۳م.
  • روحی میرآبادی، علیرضا، مهدویت از دیدگاه اسماعیلیان و قرمطیان، فصلنامه تاریخ اسلام، ش۲۷، ۱۳۸۵ش.
  • زرکلی، الاعلام، خیرالدین، ناشر: دار العلم للملايين، بیروت، چاپ پنجم، ۱۹۸۰م.
  • فضلی، زینب، «بازخوانی سیاست‌های مذهبی فاطمیان در مغرب»، در مجله مطالعات اسلامی، مشهد، دانشگاه فردوسی، ش۸۸، بهار و تابستان ۱۳۹۱ش.
  • جان‌احمدی، فاطمه، و سید محمود سامانی، «مناسبات فاطمیان با شرفای حجاز»، در فصلنامه مطالعات تاریخ اسلام، ش۲۴، بهار ۱۳۹۴.
  • ماجد، عبدالمنعم، تاریخ الخلافة الفاطمیه، عمان، دار الفکر ناشرون و موزعون، ۲۰۱۱م.
  • مقریزی، احمد بن علی، إتّعاظ الحنفاء بأخبار الأئمة الفاطمیین الخلفاء، قاهره، وزارة الاوقاف، ۱۴۱۶ق.
  • معزی، مریم، تاریخ حمدانیان و فاطمیان، تهران، سمت، ۱۳۹۰ش.
  • ناصری طاهری، عبدالله، فاطمیان در مصر، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، ۱۳۹۰ش.
  • واکر، پل‌ای، پژوهشی در یکی از امپراتوری‌های اسلامی: تاریخ فاطمیان و منابع آن، ترجمه فریدون بدره‌ای، تهران، فرزان روز، ۱۳۸۳ش.
  • وردی، حمیدرضا، فاطمیان و هنرهای زیبا، در فصلنامه فقه و تاریخ تمدن دانشکده الهیات دانشگاه آزاد اسلامی مشهد، ش۹، پاییز ۱۳۸۵ش.