جعفر بن منصور الیمن
کتابشناسی یا ارجاعات این مقاله ناقص است. میتوانید با اصلاح نحوهٔ ارجاع به منابع بر طبق شیوهنامهٔ ارجاع به منابع، به ویکیشیعه کمک کنید. |
جعفربن منصور الیمَن، عالِم و داعی اسماعیلی اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم. وی در کتابهایش به تأویل باطنی قرآن و احکام فقهی پرداخته است. برخی از کتابهای او بدین قرار است: کتاب الکشف، سرائر و اسرار النطقاء، الشواهد و البیان فی اثبات مقام امیرالمؤمنین و الائمة، تأویل الزکاة، الفَتَرات و القِرانات، الفرائض و حدودالدّین و ... .
معرفی
از تاریخ تولد و وفات او اطلاع دقیقی در دست نیست؛ اما، چون کتاب تأویل الزکاة را احتمالاً در آخرین سال زندگی مُعِزّلدین الله، خلیفه فاطمی (متوفی ۳۶۵)، نوشته[۱] احتمالاً پس از ۳۶۵ درگذشته است. در منابع اسماعیلی به زندگی او فقط اشاراتی شده است.
جعفر فرزند نخستین داعی اسماعیلی در یمن، حسنبن فرجبن حوشَب بن زادان کوفی مشهور به ابنحَوشَب و منصورالیمن، بود.[۲] ابنحوشب اهل کوفه بود [۳] و در ۲۶۸ به یمن رفت.[۴]
پس از آنکه عبیدالله المهدی، رهبر دعوت اسماعیلیه، در ۲۸۶ ادعای امامت کرد، ابنحوشب ادعای او را پذیرفت.[۵] در این زمان میان داعیان اسماعیلی یمن، ابنحوشب و علیبن فضل الجَدَنی، اختلاف افتاد و خلافت فاطمیان از جانب علیبن فضل انکار شد. از آن پس فاطمیان در یمن تنها از ابنحوشب حمایت میکردند.[۶]
ورود به مرکز خلافت
عبیدالله المهدی پس از وفات ابنحوشب در ۳۰۲،[۷] عباس شاوری را جانشین او کرد. حسن، برادر جعفر، از حسادت شاوری را به قتل رساند. جعفر این عمل برادرش را خروج از مذهب تلقی کرد و در ۳۲۲ به مغرب، مرکز خلافت قائم بامرالله (حک:۳۲۲ـ۳۳۴)، دومین خلیفه فاطمی، رفت.[۸]او علاوه بر قائم، دو خلیفه فاطمی دیگر، یعنی منصور (حک : ۳۳۴ـ۳۴۱) و معزّلدینالله (حک :۳۴۱ـ ۳۶۵)، را نیز درک کرد و نزد آنان جایگاهی رفیع یافت.
از فعالیتهای جعفر اطلاع دقیقی در دست نیست. فقط اشعاری از او در ستایش خلفای فاطمی، هنگام پیروزی بر شورشیان یا دشمنانشان، باقیمانده است.[۹]ادریس عمادالدین قرشی، داعی یمنی، با نقل داستانی از مقام ارجمند جعفر نزد معزّ سخن گفته و حتی او را برتر از فقیه نامور اسماعیلی، قاضی نعمان (متوفی ۳۶۳)، دانسته است.[۱۰] پس از اینکه معزّ مصر را تصرف و پایتخت را به آنجا منتقل کرد، جعفر هم به مصر رفت و تا پایان عمر در آنجا ماند.[۱۱]
آثار
جعفر در کتابهایش به تأویل باطنی قرآن و احکام فقهی پرداخته است.[۱۲]
کتاب الکشف
یکی از کتابهای منسوب به او کتاب الکشف است که مجموعهای است از شش رساله شامل تأویل آیاتی از قرآن. این تأویلات، مباحث امامت، غصب حق علی(ع) و چگونگی قیام ناطق هفتم با عنوان مهدی و قائم را در بر دارد.
برخی مطالبی که در این کتاب آمده، مانند اشاره به مَسوخیه یا مسخ، کاملاً از ادبیات نُصَیری نشئت گرفته است و به احتمال بسیار نُصیریه، یکی از فرقههای غالی، بعدها آن را تألیف کردهاند.[۱۳] به نظر فرهاد دفتری،[۱۴] جعفر احتمالاً فقط جمعآورنده این کتاب بوده است، لکن چون در یکی از رسالههای این کتاب از قائم بامراللّه الله با عنوان امامِ قائم به سیف و ناطق عصر قائمبامرالله نام برده شده،[۱۵] میتوان نتیجه گرفت که دست کم این بخش کتاب در زمان جعفر به نگارش در آمده است. این کتاب را اشتروتمان، مستشرق آلمانی، در ۱۳۳۷ ش/ ۱۹۵۸ در بمبئی چاپ کرد که به دلیل شکایت داعی مستعلوی هند، طاهر سیفالدین، قبل از توزیع آن را نابود کردند.[۱۶]
سرائر و اسرار النطقاء
کتاب دیگر جعفر، سرائر و اسرار النطقاء است که از دو کتاب جداگانه سرائرالنطقاء و اسرارالنطقاء تشکیل شده است.[۱۷] کتاب اسرارالنطقاء نسبت به سرائرالنطقاء اضافات و حذفیاتی دارد. اسماعیل پوناوالا[۱۸] بر این اساس احتمال داده است که اسرارالنطقاء را بعدها فرد دیگری نوشته است.
در سرائر و اسرارالنطقاء[۱۹] آمده است که در زمان تألیف کتاب، ۱۲۰ سال از وفات امام حسن عسکری علیه السلام، امام یازدهم شیعیان دوازده امامی، میگذرد؛[۲۰] لذا این بخش از کتاب در سال ۳۸۰ نوشته شده و نمیتواند متعلق به جعفر باشد، زیرا وی تا آن زمان زنده نبوده، و احتمالاً این بخش بعدها به کتاب افزوده شده است. ایوانوف[۲۱] انتساب این کتاب را به جعفر تأیید کرده و این دو کتاب را تحریر ابتدایی و نهایی یک کتاب و جعفربن منصور را نیز نوه ابنحوشب دانسته است. این نظر پذیرفته نیست، زیرا در تمام منابع متقدم، وی فرزند ابنحوشب معرفی شده است. در سرائرالنطقاء، داستان ناطقان هفتگانه اسماعیلی، از قرآن نقل و تأویل شده است.[۲۲] در اسرارالنطقاء، بخشی به بررسی فرقههای شیعی پس از امام صادق علیهالسلام اختصاص یافته است که این بخش در سرائر وجود ندارد.[۲۳] مصطفی غالب این دو کتاب را با عنوان سرائر و اسرارالنطقاء به صورت تلفیقی به چاپ رسانده، ولی اشاره نکرده که کتاب مورد نظر در اصل دو کتاب جداگانه بوده است. ترتیب کتابی که او چاپ کرده با آنچه پوناوالا ذکر کرده متفاوت است.[۲۴]
الشواهد و البیان فی اثبات مقام امیرالمؤمنین و الائمة
اثر دیگر جعفر الشواهد و البیان فی اثبات مقام امیرالمؤمنین و الائمة نام دارد که نسخه خطی آن به شماره ۱۸۴ در کتابخانه تیمورپاشا در دارالکتب المصریة، موجود است.[۲۵] در این کتاب تعدادی از آیات قرآن، که به اعتقاد نویسنده امامت علی علیهالسلام و جانشینان وی را اثبات میکند، ذکر شده است.[۲۶] جعفر در این کتاب داستان تعدادی از انبیا، از جمله ایوب و ابراهیم و موسی و شعیب علیهمالسلام، را آورده و داستانها را به منظور اثبات حق علی علیهالسلام تأویل کرده است.[۲۷]
تأویل الزکاة
تأویل الزکاة، کتاب دیگر جعفر، نیز به صورت خطی در کتابخانه دانشگاه لیدن موجود است [۲۸] و مضمون آن تأویل عرفانی آیات راجع به پرداخت زکات میباشد.[۲۹] لویی ماسینیون تاریخ تألیف این کتاب را ۳۶۰ دانسته،[۳۰] اما به نظر هالم،[۳۱] این کتاب احتمالاً در آخرین سال زندگی معزّ نوشته شده است.
الفَتَرات و القِرانات
کتاب دیگر جعفر، الفَتَرات و القِرانات است که به الجَفْرالاسْوَد نیز شهرت دارد[۳۲] و به صورت خطی باقی مانده است.[۳۳] این کتاب به اعتقاد کراوس، به دلیل اشاره به طیببن عامر (زنده در ۵۲۴)، تألیف جعفر نیست.[۳۴] این نظر را پوناوالا[۳۵] و هالم[۳۶] رد کردهاند و پوناوالا،[۳۷] با بررسی نسخه خطی، دلیل این اشتباه کراوس را توضیح داده است. این کتاب حاوی برخی پیشگوییها و علوم غیبی منسوب به امام علی است.[۳۸] در برخی از این پیشبینیها، معزّ فاطمی، مهدی معرفی شده است.[۳۹]
الفرائض و حدودالدّین
کتاب الفرائض و حدودالدّین یکی دیگر از کتب باقی مانده از جعفر است، شامل تأویل سورههای یوسف، کهف و بخشی از سوره نور.[۴۰] اهمیت این کتاب از آن روست که مشتمل است بر نسبنامه عبیدالله مهدی که در نامه وی به اسماعیلیان یمن ذکر شده است. این نسبنامه نسب عبیدالله را به عبداللّهبن جعفر میرساند.[۴۱] کتاب دیگری به نام تأویل الفرائض موجود است که مطالب آن مشابه الفرائض و حدود الدین میباشد.[۴۲] ایوانوف[۴۳] احتمال داده که این دو کتاب نیز تحریر ابتدایی و نهایی یک کتاب باشند.
الرضاع فیالباطن
الرضاع فیالباطن، کتاب دیگر جعفر است. وی در این کتاب به تأویل باطنی برخی از احکام شریعت، مانند نماز و روزه و حج، پرداخته شده است.[۴۴] به گفته ایوانوف،[۴۵] این کتاب به مراتب هفتگانه دعوت اسماعیلی اشاراتی دارد که معمولاً نویسندگان اسماعیلی درباره آن سکوت کردهاند.
العالِم و الغُلام
کتاب دیگر وی، کتاب العالِم و الغُلام، درباره آداب تعلیم و تعلم است. این کتاب را مصطفی غالب در ۱۴۰۳/۱۹۸۳ در بیروت در مجموعهای به نام اربع کتب حقانیه (ص ۱۵ـ۷۵) به چاپ رسانده است. ایوانوف و پوناوالا انتساب این کتاب را به جعفر رد کردهاند، چرا که سبک نگارش کتاب[۴۶] و جهانبینی و آرای موجود در آن[۴۷] را قدیمتر از زمان جعفر دانستهاند. در گزارشهایی، این کتاب به پدر جعفر نیز نسبت داده شده، اما ایوانوف، با همان ادله، این فرضیه را هم رد کرده است.[۴۸]
سیرة ابنحوشب
کتاب دیگر جعفر، سیرة ابنحوشب، زندگینامه پدرش است که ادریس عمادالدین قرشی در عیونالاخبار از آن استفاده کرده است.[۴۹] متن این کتاب به صورت مستقل باقی نمانده است.
کتابالادلّة
کتابی به نام کتابالادلّة نیز به جعفر منسوب است که این کتاب معمولاً ضمن رسائل حمیدالدین کرمانی نیز ذکر میشود.[۵۰]
جعفر کتابهای دیگری نیز داشته که متن آنها به دست ما نرسیده است. اسماعیلبن عبدالرسول مَجدوع[۵۱] و مصطفی غالب[۵۲] به این کتابها اشاره کردهاند.
پانویس
- ↑ د. اسلام، چاپ دوم، تکمله ۳ـ۴، ذیل مادّه
- ↑ قاضی نعمان، ص۱۶؛ نیز رجوع کنید به قاضی عبدالجباربن احمد، ج ۲، ص۳۷۷؛ الجامع فی اخبار القرامطة، ج ۱، ص۲۹۷، پانویس ۴
- ↑ یمانی، ص۳۶۰؛ قاضی نعمان، ص۱۶
- ↑ ر.ک: یمانی، ص۳۶۱ و پانویس ۱؛ قاضی نعمان، ص۲۴ـ ۲۵
- ↑ د. اسلام، چاپ دوم، تکمله ۳ـ۴، ذیل مادّه
- ↑ ادریس عمادالدین قرشی، ج ۵، ص۴۰ـ۴۲
- ↑ یمانی، ص۳۷۹
- ↑ یمانی، ص۳۷۹ـ۳۸۰؛ نیز رجوع کنید به ایوانوف، ۱۹۵۵، ص۱۴۶ـ ۱۴۷
- ↑ ر.ک: ادریس عمادالدین قرشی، ج ۵، ص۲۰۶، ۲۷۴ـ۲۷۶، ۳۱۹ـ۳۲۰، ۳۲۹ـ ۳۳۰
- ↑ ر.ک: ج ۶، ص۵۰
- ↑ حسن، ص۴۸۶
- ↑ د. اسلام، چاپ دوم، تکمله ۳ـ۴، ذیل مادّه
- ↑ ر.ک: جعفربن منصورالیمن، ۱۴۰۴ ب، ص۲۶، ۸۹
- ↑ ص ۱۲۵
- ↑ جعفربن منصورالیمن، ۱۴۰۴ ب، ص۱۰۰ـ۱۰۱
- ↑ جعفربن منصورالیمن، مقدمه غالب، ص۱۸
- ↑ مَجدوع، ص۲۷۸
- ↑ ص۷۲
- ↑ جعفربن منصورالیمن، ص۲۵۴
- ↑ نیز ر.ک: ایوانوف، ۱۹۶۳، ص۲۱
- ↑ ۱۹۶۳، ص۲۱
- ↑ پوناوالا، ص۷۲
- ↑ جعفربن منصورالیمن، ۱۴۰۴ الف، ص۲۴۸ـ۲۶۴؛ پوناوالا، ص۷۲
- ↑ ر.ک: جعفربن منصورالیمن، مقدمه، ص۸؛ پوناوالا، ص۷۲ـ ۷۵
- ↑ حسن، ص۴۸۴؛ پوناوالا، ص۷۱ـ۷۲
- ↑ ایوانوف، ۱۹۶۳، ص۲۱
- ↑ مجدوع، ص۱۹۰ـ۱۹۱
- ↑ حسن، ص۴۸۴
- ↑ مجدوع، ص۲۶۰؛ ایوانوف، ۱۹۶۳، ص۲۱
- ↑ حسن، ص۴۸۴
- ↑ د. اسلام، چاپ دوم، تکمله ۳ـ۴، ذیل مادّه
- ↑ ایوانوف، ۱۹۶۳، ص۲۱؛ حسن، ص۴۸۵
- ↑ ادریس عمادالدین قرشی، ج ۷، ص۳۲۷، پانویس ۱
- ↑ ادریس عمادالدین قرشی، ج ۷، ص۳۲۷، پانویس ۱؛ ایوانوف، ۱۹۶۳، ص۲۱
- ↑ ص ۷۴
- ↑ د. اسلام، چاپ دوم، تکمله ۳ـ۴، ذیل مادّه
- ↑ ص۷۱ـ۷۲
- ↑ پوناوالا، ص۷۳ـ۷۴
- ↑ د. اسلام، چاپ دوم، تکمله ۳ـ۴، ذیل مادّه
- ↑ مجدوع، ص۱۸۷ـ ۱۸۸
- ↑ ر.ک: دفتری، ص۱۲۸
- ↑ ر.ک: ایوانوف، ۱۹۶۳، ص۲۲؛ د. اسلام، چاپ دوم، تکمله ۳ـ۴، ذیل مادّه
- ↑ ۱۹۶۳، ص۲۲
- ↑ مجدوع، ص۱۳۸ـ۱۳۹
- ↑ ۱۹۶۳، ص۲۲
- ↑ ایوانوف، ۱۹۵۵، ص۶۱
- ↑ پوناوالا، ص۷۳ـ۷۴؛ ایوانوف، ۱۹۵۵، ص۶۱
- ↑ ر.ک: ایوانوف، ۱۹۵۵، ص۶۱
- ↑ ر.ک: ج ۶، ص۵۱، ج ۷، ص۳۲۶
- ↑ ر.ک: پوناوالا، ص۷۲؛ ایوانوف، ۱۹۶۳، ص۲۲
- ↑ ص ۱۵۳، ۱۹۰، ۲۸۰
- ↑ جعفربن منصورالیمن، ۱۴۰۴ ب، مقدمه، ص۱۳
منابع
- ادریس عمادالدین قرشی، عیونالاخبار و فنونالا´ثار فی فضائل الائمة الاطهار، ج ۵، چاپ مصطفی غالب، بیروت [? ۱۹۷۵ (، ج ۶، چاپ مصطفی غالب، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۶، ج ۷، چاپ احمد فؤاد ایمن، لندن ۲۰۰۳؛
- جعفربن منصور الیمَن، سرائر و اسرار النطقاء، چاپ مصطفی غالب، بیروت۱۴۰۴ الف؛
- جعفربن منصور الیمَن، کتابالکشف، چاپ مصطفی غالب، بیروت ۱۴۰۴ ب ؛
- حسن ابراهیم حسن، تاریخ الدولة الفاطمیة فی المغرب، و مصر، و سوریه، و بلاد العرب، قاهره ۱۹۶۴؛
- فرهاد دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ترجمه فریدون بدرهای، تهران ۱۳۷۵ ش؛
- الجامع فی اخبار القرامطة فیالاحساء، الشام، العراق، الیمن، چاپ سهیل زکار، دمشق: دارحسّان، ۱۴۰۷/۱۹۸۷؛
- قاضی عبدالجباربن احمد، تثبیت دلائل النبوة، چاپ عبدالکریم عثمان، بیروت)? ۱۳۸۶/ ۱۹۶۶ ]؛
- نعمان بن محمدقاضی نعمان، کتاب افتتاح الدعوة، بیروت ۱۴۱۶/ ۱۹۹۶؛
- اسماعیلبن عبدالرسول مجدوع، فهرسة الکتب و الرسائل، چاپ علینقی منزوی، تهران ۱۳۴۴ ش؛
- محمدبن مالک یمانی، کتاب کشف اسرار الباطنیة و اخبار القرامطة، در الجامع فی اخبار القرامطة فی الاحساء، الشام، العراق، الیمن، چاپ سهیل زکار، ج ۲، دمشق: دارحّسان، ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷؛
- EI 2 , suppl., fascs. 3-4 , Leiden 1981, s.v. "Dja ـ far B. Mansur A l-Yaman" (by H.Halm);
- V. Ivanov, Ismaili literature: a bibliographical survey , Tehran 1963;
- idem, Studies in early Persian Ismailism , Bombay 1955;
- Ismail K. Poonawala, Biobibliography of Ismaili literature , Malibu, Calif. 1977.
پیوند به بیرون
- منبع مقاله: دانشنامه جهان اسلام
- دائرة المعارف بزرگ اسلامی