آل طباطبا

مقاله متوسط
کپی‌کاری از منابع خوب
شناسه ارزیابی نشده
نارسا
از ویکی شیعه
آل طباطبا
آل طباطبا
اطلاعات کلی
نام‌های دیگرطَباطَباییان
وجه نام‌گذاریاز نوادگان ابراهیم طباطبا
نسبسادات حسنی
صدر خاندانابراهیم بن اسماعیل دیباج
انشعاب بهآل بحرالعلوم و خاندان حکیم
مذهبامامی، زیدی
حوادثشورش علیه عباسیان، هجرت به یمن، ایران، مصر، شام و هند
گستره حکومتدولت بنی طباطبا در کوفه، دولت بنی طباطبا در یمن
شخصیت‌ها
مراجع تقلیدسید محمدکاظم طباطبایی، سید حسین بروجردی، سید محسن حکیم، سید حسین قمی
مشاهیرعلامه طباطبائی


آل طَباطَبا یا طَباطَباییان از خاندان‌های شیعی امامی و زیدی و از نوادگان ابراهیم طباطبا هستند. این خاندان در طول سیزده قرن(قرن ۲-۱۴ق) در ایران، عراق، یمن، هند، مصر و شام می‌زیستند و شماری از شاخه‌های آن در جهان اسلام پراکنده‌اند. برخی از سادات این سلسله در مناطقی از جهان اسلام حکومت‌های محلی تشکیل دادند و شماری از امامان زیدیه از این خاندان برخاسته‌اند.

نسب و نام‌گذاری

نیای بزرگ این سلسله ابراهیم بن اسماعیل دیباج بن ابراهیم الغمر بن حسن المثنی بن حسن المجتبی است که با سه واسطه نسب او به امام حسن(ع)، امام دوم شیعیان می‌رسد. از این رو به سادات حسنی نیز شهرت دارند. ابراهیم نخستین کسی است که به طباطبا مشهور شده است.[۱]

در باره شهرت او به طباطبا برخی گفته‌اند که وی به دلیل ناتوانی در ادای حروف، حرف قاف را طاء و قبا را طبا تلفظ می‌کرده و بر اثر تکرار این کلمه، به ابراهیم طباطبا معروف گشته است و فرزندانش را ابن طباطبا خوانده‌اند.[۲] برخی دیگر گفته‌اند طباطبا در زبان نَبَطی به‌معنای سیدالسادات است، هنگامی که ابراهیم از زندان منصور دوانیقی آزاد و در عراق ساکن شد. نبطیان بومی بین‌النهرین او را به این نام خواندند.[۳]

تاریخچه، خاستگاه و پراکندگی قلمرو

ابراهیم طباطبا به خلافت عباسیان معترض بود. از این‌رو همواره مورد تعقیب و آزار دستگاه خلافت بود و مدت‌ها در زندان به سر برد. پدرش اسماعیل دیباج نیز در خلافت هادی عباسی همراه کسانی چون حسین بن علی بن حسن بن علی(ع)، یحیی، ادریس، علی و عمر اَفْطَس در مدینه شورش کرد و حاکم عباسی را از این شهر بیرون راند.[۴] و همراه پسر دیگرش حسن در واقعه فخ کشته شد. پس از ابراهیم فرزندش محمد و اغلب فرزندان و نوادگان او که همچنان بر ضد خلفای عباسی شورش می‌کردند، به دلیل شرایط سخت سیاسی در عراق و حجاز، به نقاط دیگر کوچ کردند و نیروهای مخالف دستگاه خلافت را سازمان دادند.[۵]

یمن

محمد بن طباطبا از نوادگان ابراهیم به سرزمین یمن رفت و در صعده به فرمانروایی رسید.[۶] بعدها افراد دیگری از این خاندان در صعده حکومتی تأسیس کردند.[۷]

ایران

در قرن سوم قمری برخی از نوادگان ابراهیم به ایران رفتند و در طبرستان و دیلم اقامت گزیدند، آنان همراه با شیعیان زیدی دست به شورش‌های علیه عباسیان زدند و در تحقق حکومت شیعی کوشیدند. شاخه‌ای از این سلسله که لقب «کیا» داشت و در گیلان و مازندران می‌زیست، از نقش مذهبی، سیاسی و اجتماعی مهمی برخوردار بود. یکی از اینان خرم کیا(کشته شده در ۶۷۴ق) است.[۸] اینان غیر ازسادات کیایی‌اند که از سال ۷۶۹ تا ۱۰۰۰ق بر بخش عمده‌ای از گیلان و منطقه شرقی مازندران فرمان راندند.[۹]

در اواخر قرن سوم قمری یکی از نوادگان ابراهیم در اصفهان ساکن شد. سادات طباطبایی ایران بیشتر از نسل همین شخص‌اند، از اصفهان به زواره و اردستان و از آنجا دیگر جاها رفتند. برخی از آنان به تبریز کوچ کردند و در قرن ۹ قمری در حکومت آق‌قویونلو، غالبا منصب شیخ الاسلامی آذربایجان را عهده‌دار شدند و پس از آن به خاندان‌های مختلف مانند وهابی، وکیلی، عدلی، دیبا و قاضی تقسیم شدند.[۱۰] در حکومت دیلمیان یکی از سادات طباطبایی به نام زیدالاسود با دختر عضدالدوله ازدواج کرد و در شیراز ساکن شد. نسب سادات انجوی شیراز به او می‌رسد.[۱۱]

مصر و شام

در قرن سوم و چهارم قمری شماری از سادات طباطبایی به مصر رفتند، اما به تأسیس حکومت موفق نشدند. برخی نیز در قرن سوم قمری در سرزمین شام ساکن شدند و یحیی فرزند قاسم بن ابراهیم طباطبا در رمله شام به فرمانروایی دست یافت. قاسم بن محمد بن احمد، قاضی شام از آنهاست.[۱۲] گفته شده است که شرفای مراکش یعنی شرفای حسنی از ۹۵۱ تا ۱۵۴۴ق و شرفای فلالی از ۱۰۷۵ تا ۱۳۱۱ بر مراکش فرمان راندند، از خاندان طباطبایی و از نسل قاسم بن ابراهیم بودند.[۱۳]

هند

به نظر می‌رسد در زمانی که قاسم رسی به هندوستان تبعید شد، گروهی از افراد این خاندان و جمعی از دیگر سادات حسنی به آن سرزمین رفتند و در آنجا ماندگار شدند. سادات طباطبایی در شبه قاره هند نقش سیاسی، دینی و اجتماعی مهمی داشتند. سید علی بن عزیزالله طباطبایی حسنی در کتابی که در سال ۱۰۰۳ق با عنوان تاریخ برهان مآثر نوشته است و در آن نام برخی از بزرگان طباطبایی هند مانند سیدشاه میر طباطبا را آورده است.[۱۴]

حکومت‌ها

سادات طباطبایی در مناطق مختلفی حکومت‌های محلی تشکیل دادند، از جمله:

دولت بنی طباطبا در کوفه

حکومت دولت بنی طباطبا در کوفه از سال ۱۹۹ق آغاز شد و حدود دو سال ادامه یافت. بنیانگذار آن محمد بن ابراهیم بن اسماعیل مشهور به ابن طباطبا است. او پس از درگذشت هارون الرشید (۱۹۳ق) که میان دو پسر او امین و مأمون که بر سر خلافت جنگ درگرفت، مردم را به بیعت با الرضا من آل محمد فراخواند. گفته‌اند نصر بن شبیب که از مخالفان حکومت عباسیان بود او را به قیام بر ضد خلافت تشویق کرد. وی از مدینه به عراق آمد؛ اما یاران نصر در کوفه به دعوت او پاسخ نداند و خود نصر نیز از همکاری با او پوزش خواست.[۱۵] وی راهی مدینه شد اما در عانات با ابوالسرایا که در صدد سازماندهی شورش بر ضد عباسیان بود، دیدار کرد و با هم پیمان بستند که بر علیه مأمون قیام کنند. آنها در ۱۹۹ق وارد کوفه شدند و اهالی کوفه با وی به عنوان خلیفه بیعت کردند.[۱۶]

حاکم کوفه از بیعت با آنان سرباز زد و به بغداد گریخت. حسن بن سهل فرمانروای عراق از سوی مأمون سپاهی به کوفه گسیل داشت که شکست خورد.[۱۷] در ابتدای دولت نوپای ابن طباطبا، مؤسس این حکومت به صورت ناگهانی درگذشت. اکثر تاریخ نگاران اسلامی از مسمومیت او به دست ابوالسرایا سخن گفته‌اند و درباره انگیزه او علل مختلفی بیان کرده‌اند.[۱۸]

محمد در واپسین دم حیات خود وصیت کرد که پس از او علی بن عبیدالله امامت مردم را بر عهده گیرد؛ اما او نپذیرفت و ابوالسرایا محمد بن محمد بن زید بن علی را به جانشینی ابن طباطبا برگزید.[۱۹]مأمون هرثمه(هزیمه) بن اعین را به سوی کوفه فرستاد و در جنگی که بین وی و ابوالسرایا درگرفت، ابوالسرایا همرا محمد بن محمد دستگیر شد و هرثمه آن دو را نزد حسن بن سهل در بغداد فرستاد. حسن، ابوالسرایا را کشت و محمد را به خراسان نزد مأمون فرستاد.[۲۰]

پس از آن دولت ابن طباطبا در کوفه از هم پاشید. یکی از نوادگان محمد ابراهیم به نام محمدبن حسین بن جعفربن محمد در حبشه قیام کرد و نیز عموی او محمدبن جعفر در کرمان به شورش برخاست، ولی به پیروزی نرسید و به‌دار آویخته شد.[۲۱]

دولت بنی طباطبا در یمن

پس از آنکه دولت بنی طباطبا در کوفه فروپاشید. کمتر از یک قرن بعد، الهادی یحیی دولتی در یمن تأسیس کرد. پیش از تشکیل رسمی این سلسله قاسم رسی و فرزندش حسین زمینه‌های فکری و سیاسی نفوذ این خاندان را فراهم کرده بودند. به گفته سید حسن امین ۶۶ امام از این خاندان در یمن فرمانروایی کرده‌اند که ۵۹ تن آنها از نسل الهادی یحیی بن حسین بن قاسم بن ابراهیم طباطبا، ۵ تن از نسل یکی از نوادگان امام حسن(ع) و دو تن از نوادگان امام هادی(ع) بوده‌اند.[۲۲]

مذهب

دقیق معلوم نیست از چه زمانی خاندان طباطبایی مذهب زیدی را پذیرفتند؛ اما از اواخر قرن قرن ۳ قمری فرمانروایی آنان در یمن آغاز شد، نسبت به آرای سیاسی و فقهی زیدیان پایبند بودند و در طول قرن‌ها تحولاتی در این مذهب پدید آوردند.[۲۳]

امامان زیدی از آل طباطبا

  • الهادی الی الحق یحیی بن حسین(۲۴۵-۲۹۸ق)؛ نخستین امام زیدی یمن است.برخی تولد او را ۲۲۰ق نوشته‌اند.[۲۴]
  • المرتضی لدین الله محمد بن یحیی الهادی(۲۷۸-۳۲۳ق)؛
  • ترجمان الدین احمد بن یحیی الهادی معروف به احمد ناصر(۲۷۵-۳۲۵ق)
  • منتجب حسین بن احمد(درگذشت ۳۴۴ق)[۲۵]
  • امام منصور قاسم عیانی(۳۱۰-۳۹۳ق)؛ از نواداگان قاسم رسی
  • الداعی الی الله یوسف بن یحیی بن احمد ناصر(کشته شده در ۴۰۳ق)
  • حسین بن قاسم عیانی(۳۷۶-۴۰۴ق)
  • امام عبدالله بن حمزه (۵۵۱-۶۱۴ق)؛ نسب او به عبدالله بن حسین قاسم رسی می‌رسد.[۲۶]
  • احمد موطئ بن حسین بن احمد
  • امام مهدی ابوطیر احمد بن حسین(۶۱۲-۶۵۶ق).
  • امام مهدی احمد بن یحیی المرتضی(۷۷۵-۸۴۰ق)؛ از نوادگان یحیی الهادی.
  • امام هادی عزالدین بن حسن(۸۴۵-۹۰۰ق)
  • المتوکل علی الله یحیی شرف الدین(۸۷۷-۹۶۵ق) نواده محمد بن مطهر
  • مطهر بن یحیی(۹۰-۹۸۰ق)
  • امام منصور قاسم بن محمد(۹۶۷-۱۰۲۹ق)
  • المؤید قاسم بن محمد
  • ابراهیم بن محمد مؤیدی
  • المتوکل علی الله اسماعیل بن قاسم(۱۰۱۹-۱۰۸۷ق)

عالمان

یمن

  • ترجمان الدین قاسم بن ابراهیم رسی(۱۷۰-۲۴۴ق) فقیه و متکلم زیدی است. وی مدتی در رس(کوهی در نزدیکی مدینه) زیست. از این رو به رسی شهرت یافت.[۲۷]
  • حسین رسی؛ از فقیهان، محققان و مبارزان خاندان طباطبایی است که در حیات پدرش به تبلیغ مذهب زیدی و آرای فقهی این فرقه در یمن پرداخت.
  • حسین بن بدرالدین بن محمد(۵۸۲-۶۶۲ق)؛ از سلاله امام یحیی الهادی است.[۲۸]
  • حسین بن محمد بن بدرالدین (درگذشته ۶۶۳ق)[۲۹]
  • دهماء بنتی یحیی بن مرتضی (درگذشته ۸۳۷ق)؛ خواهر امام مهدی احمد بن یحیی است.[۳۰]
  • احمد بن صلاح شرفی(۹۷۵-۱۰۵۵ق)؛ نسب او به قاسم رسی می‌رسد.[۳۱]
  • احمد بن محمد بن لقمان (۱۰۲۹ق)؛ نسب او به امام مهدی احمد بن یحیی می‌رسد.[۳۲]
  • حسن بن احمد جلال(۱۰۱۴-۱۰۴۸ق) نسب او به احمد ناصر می‌رسد.[۳۳]
  • عبدالله بن احمد شرفی از عالمان شیعه قرن ۱۱ قمری[۳۴]
  • عبدالله بن عامر بن علی حسنی(د۱۰۶۱ق)؛ پسر عموی امام منصور قاسم بن محمد است.[۳۵]
  • ابراهیم بن محمدبن قاسم(۱۱۴۵ق)؛ تاریخ نگار قرن ۱۲ قمری[۳۶]

مصر

چند تن از فرزندان و نوادگان قاسم رسی و برخی برداران وی یعنی حسن بن براهیم و احمد بن ابراهیم و فرزندان عبدالله بن ابراهیم به مصر رفتند و در آنجا ماندگار شدند.[۳۷] از نسل آن‌ها عالمان زیادی در مصر برخاسته است: برخی از آنها عبارتند از:

  • احمد بن عبدالله بن ابراهیم طباطبا[۳۸]
  • محمد بن اسماعیل بن قاسم رسی معروف به شعرای، نقیب السادات طباطبایی مصر در قرن سوم قمری.[۳۹]
  • احمد بن محمد اسماعیل؛ (۲۸۱-۳۴۵ق) شاعر و نقیب سادات طباطبایی مصر..[۴۰]
  • ابوالبرکات هادی بن حسین بن محمد علوی رسی[۴۱]
  • ابوعبدالله حسن بن ابراهیم رسی[۴۲]
  • ابوابراهیم اسماعیل بن ابراهیم(درگذشته ۳۳۷ق)[۴۳]
  • ابوالحسن بن ابی محمد حسن بن علی ملقب به جمل، از نسل حسن بن ابراهیم طباطبا.[۴۴]
  • محمد بن احمد بن علی بن حسن بن ابراهیم طباطبا مشهور به محمد صوفی مصری[۴۵]
  • محمد شجاع بن احمد بن حسن بن طباطبا معروف به المستجد بنیانگذار مستجدیه مصر[۴۶]
  • محمدبن احمد بن حسن بن طباطبا معروف به محمد الرئیس[۴۷]
  • ابوالحسن علی بن محمد صوفی بنیانگذار سلسله کرکی در مصر[۴۸]
  • علی بن محمد بن موسی معروف به ابن بنت فرعه از نوادگان قاسم رسی[۴۹]
  • ابومحمد عبدالله بن احمد بن علی بن حسن بن ابراهیم طباطبا(۲۸۶-۳۴۸ق)[۵۰]
  • ابوالحسن علی بن حسن بن ابراهیم طباطبا
  • محمد بن احمد بن علی
  • محمد بن طاهر بن علی بن احمد
  • حسن بن عبدالله بن محمد بن قاسم[۵۱]

عراق

  • محمد بن ابراهیم بن سلیمان بن قاسم رسی ملقب به توزون در بصره ساکن شد و فرزندان و به بنی توزون شهرت یافتند.[۵۲] برخی از سادات طباطبایی عراق عبارتند از:
  • ابوالمعمر یحیی بن محمد بن قاسم بن محمد طباطبا: شاعر و ادیب شیعی امامی[۵۳]
  • ابومحمد جعفر بن محمد بن اسماعیل بن احمد ناصر بن حسین بن قاسم رسی تهامی مکی[۵۴]
  • جلال الدین صفی الدین ابوجعفر محمد بن تاج الدین علی بن محمد بن رمضان معروف به ابن طقطقی(۶۶۰-۷۰۹ق)[۵۵]
  • سید علی بن محمدعلی طباطبایی معروف به صاحب ریاض.[۵۶]
  • سید مهدی بن سید علی طباطبایی از استادان شیخ انصاری[۵۷]
  • سید ابراهیم طباطبایی؛ شاعران شیعی که از او دیوان شعری به جای مانده است.[۵۸]

ایران

در نیمه دوم قرن سوم قمری احمد بن محمد بن احمد بن ابراهیم طباطبا از کوفه به ایران آمد و در اصفهان ساکن شد. او در همانجا درگذشت و فرزندانش در اصفهان ماندگار شدند و در قرن‌های بعد در ایران پراکنده شدند و شاخه‌هایی از آنها مانند آل بحرالعلوم و آل حکیم به عراق بازگشتند و در عتبات ساکن شدند.[۵۹] از نسل وی عالمان زیادی در ایران و عراق پدید آمدند. برخی از آنها عبارتند از:

  • ابوالحسن محمد بن احمد معروف به ابن طباطبا(درگذشت ۳۲۲ق). گفته شده است که چون در اصفهان زندگی کرد و در همانجا درگذشت به ابن طباطبای اصفهانی شهرت یافت.[۶۰] وی عالم و شاعری بود که بیشترین شهرت او توجه به شعر و شاعری به زبان عرب است.[۶۱]
  • ابوالحسن علی بن محمد بن احمد ملقب به شهاب؛ او در شعر و ادبیات عرب مهارت داشت. سادات طباطبایی آل بحرالعلوم که در قرن ۱۱ قمری از ایران به نجف مهاجرت کردند به ۱۸ نسل به وی می‌رسند.
  • حسین بن محمد بن ابی طالب بن قاسم بن محمد، نسب شناس.[۶۲]
  • محمد بن محمد بن حسن بن بی‌البرکات.[۶۳]
  • ابواسماعیل ناصر خراسانی؛ از نوادگان محمد شاعر اصفهانی بود و در دروه طغرل سلجوقی می‌زیست. کتاب منتقله الطالبیین نوشته او است.[۶۴]
  • امیر عبدالغفار بن عمادالدین؛ نسبش با ۸ واسطه به علی شاعر اصفهانی می‌رسد. او در قرن ۹ قمری و رد زمان فرمانروایی آق قویونلو در آذربایجان می‌زیسته است و از سوی حسن بیک به سمت شیخ الاسلام تبریز گمارده شده است.[۶۵]
  • امیر سراج الدین عبدالوهاب بن امیر عبدالغفار؛ در سمرقند به دنیا آمد و از سوی فرمانروایان تبریز در قرن ۹ قمری به مقام شیخ الاسلام آذربایجان گماشته شد.[۶۶]
  • امیر فیض الله بن غیاث الدین محمد طباطبایی قهپاپی.
  • سید قاسم بن محمدحسن حسینی طباطبایی قهپایی، رجالی قرن ۱۱ قمری.[۶۷]
  • میر فتاح طباطبایی؛ در طی جنگ‌های ایران و روس همراه با برخی از خوانین ناراضی از حکومت قاجاریه، به سپاه روس در اشغال تبریز یاری رساند و پس از انعقاد قراداد ترکمنچاری به تفلیس گریخت.[۶۸]

افزون بر عالمان و امیران یاد شده، عالمان و امیرانی دیگری از این دودمان در ایران برخاسته‌اند. به گفته محیط طباطبایی از دورۀ صفویان تاکنون در ایران، عراق و هند بیش از ۱۰۰۰ تن شاعر، ادیب، فقیه، عالم و حاکم از این دودمان بوده‌اند.[۶۹] برخی از معروف‌ترین سادات آل طباطبا در ایران عبارتند از:

پانویس

  1. فیروزآبادی، قاموس المحیط، ۱۴۰۳ق، ج۱، ص۹۷.
  2. فیروزآبادی، قاموس المحیط، ۱۴۰۳ق، ج۱، ص۹۷.
  3. ابن عنبه، عمدة المطالب، ۱۳۸۰ق، ص۱۷۲.
  4. مقدسی، البدء و التاریخ، ۱۹۱۶م، ج۶، ص۹۹.
  5. یوسفی،‌ اشکوری، «آل طباطبا»، دانشنامه بزرگ اسلامی، ج۲، ص۴۳۲.
  6. . ابن خلدون، العبر، ۱۹۵۷م، ج۴، ص۲۴۵-۲۴۶.
  7. محیط طباطایی، «شوخی جدی»، ۱۳۴۴ش، ص۴۱.
  8. ستوده، از آستارا تا استارباد، ۱۳۵۱ش، ج۲، ص۹۸-۱۰۰.
  9. رابینو، فرمانروایان گیلان، ۱۳۶۵ش، ص۱۳۱.
  10. محیط طباطبایی، «شوخی جدی»، ۱۳۴۴ش، ص۴۱.
  11. ابن عنبه، الفصول الفخریه، ۱۳۴۷ش، ص۱۳۰.
  12. ابن عنبه، عمده الطالب، ۱۳۸۰ق، ص۱۷۵-۱۷۶.
  13. عنان، تاریخ دولت اسلامی در آندلس، ۱۳۶۶ش، ص۲۱۸.
  14. یوسفی اشکوری، «آل طباطبا»، ج۲، ص۵۷.
  15. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۳۶۸ق، ص۵۱۸-۵۲۰.
  16. ابن کثیر، البدایه و النهایه، ۱۳۵۱ق، ج۱۰، ص۲۴۴.
  17. العیون و الحدائق، ۱۸۶۹م، ج۳، ص۳۴۵.
  18. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۵ق، ج۵، ص۳۰۵؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۳۶۸ق، ص۵۳۱.
  19. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۳۶۸ق، ص۵۳۲.
  20. اشعری، مقالات الاسلامیه، ۱۴۰۰ق، ص۸۱.
  21. ابن عنبه، عده الطالب، ۱۳۸۰ق، ص۱۷۳.
  22. یوسفی اشکوری، «آل طباطبا»، ج۲، ص۵۹.
  23. یوسفی اشکوری، «آل طباطبا»، ج۲، ص۵۶.
  24. زرکلی، الاعلام، ۱۹۶۴ق، ج۹، ص۱۷۱.
  25. ابن عنیه، عمده الطالب، ۱۳۸۰ق، ص۱۷۸-۱۷۹.
  26. ابن عنبه، عمده الطالب، ۱۳۸۰ق، ص۱۷۹.
  27. شرف الدین، تاریخ الیمن الثقافی، ۱۳۸۷ق، ج۴، ص۲۲۵-۲۲۶.
  28. شرف الدین، تاریخ الیمن الثقافی، ۱۳۸۷ق، ج۴، ص۲۵۶.
  29. شرف الدین، تاریخ الیمن الثقافی، ۱۳۸۷ق، ج۴، ص۲۵۶.
  30. شرف الدین، تاریخ الیمن الثقافی، ۱۳۸۷ق، ج۴، ص۲۵۸.
  31. شرف الدین، تاریخ الیمن الثقافی، ۱۳۸۷ق، ج۴، ص۲۴۲.
  32. شرف الدین، تاریخ الیمن الثقافی، ۱۳۸۷ق، ج۴، ص۲۴۳.
  33. شرف الدین، تاریخ الیمن الثقافی، ۱۳۷۸ق، ج۴، ص۲۴۹-۲۵۰.
  34. شرف الدین، تاریخ الیمن الثقافی، ۱۳۷۸ق، ج۴، ص۲۶۶.
  35. شرف الدین، تاریخ الیمن الثقافی، ۱۳۷۸ق، ج۴، ص۲۴۳.
  36. شرف الدین، تاریخ الیمن الثقافی، ۱۳۷۸ق، ج۴، ص۲۳۳.
  37. ابن عنبه، عمده الطالب، ۱۳۸۰ق، ص۱۷۲-۱۷۶.
  38. .ابن عنبه، عمده الطالب، ۱۳۸۰ق، ص۱۷۲.
  39. ابن عنبه، عمده الطالب، ۱۳۸۰ق، ص۱۷۵.
  40. ابن عنبه، عمده الطالب، ۱۳۸۰ق، ص۱۷۵.
  41. ابن ماکولا، الاکمال، ۱۳۸۴ق، ج۴، ص۲۰۵.
  42. ابن ماکولا، الاکمال، ۱۳۸۴ق، ج۴، ص۲۰۵.
  43. ابن عنیه، عمده الطالب، ۱۳۸۰ق، ص۱۷۳.
  44. ابن عنیه، عمده الطالب، ۱۳۸۰ق، ص۱۷۳.
  45. ابن عنیه، عمده الطالب، ۱۳۸۰ق، ص۱۷۳.
  46. ابن عنیه، عمده الطالب، ۱۳۸۰ق، ص۱۷۳.
  47. ابن عنیه، عمده الطالب، ۱۳۸۰ق، ص۱۷۳.
  48. ابن عنیه، عمده الطالب، ۱۳۸۰ق، ص۱۷۳.
  49. ابن عنیه، عمده الطالب، ۱۳۸۰ق، ص۱۷۳.
  50. ابن خلکان، وفیات الاعیان، ۱۳۶۴ش، ج۳، ص۸۱.
  51. ابن خلکان، وفیات الاعیان، ۱۳۶۴ش، ج۳، ص۸۱.
  52. ابن عنبه، عمده الطالب، ۱۳۸۰ق، ص۱۷۶.
  53. ابن تغری، النجوم الزاهره، ۱۳۹۱ق، ج۵، ص۱۲۳؛ بغدادی، ایضاح المکنون، ۱۹۴۷م، ج۲، ص۴۱۰.
  54. کاتب اصفهانی، خریدة القصر، ۱۹۶۴م، ج۳، ص۲۰-۲۱.
  55. ابن عنبه، عمده الطالب، ۱۳۸۰ق، ص۱۸۰-۱۸۱.
  56. آقابزرگ تهرانی، الذریعه، ۱۳۶۳ش، ج۶، ص۲۷۴.
  57. یوسفی اشکوری، «آل طباطبا»، ج۲، ص۶۶.
  58. یوسفی اشکوری، «آل طباطبا»، ج۲، ص۶۶.
  59. یوسفی اشکوری، «آل طباطبا»، ج۲، ص۶۶.
  60. محیط طباطبایی، «شوخی جدی»، ۱۳۴۴ش، ص۴۰.
  61. امین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۳ق، ج۹، ص۷۳-۷۴.
  62. ابن عنبه، عمده الطالب، ۱۳۸۰ق، ص۱۷۳-۱۷۴.
  63. ابن عنبه، عمده الطالب، ۱۳۸۰ق، ص۱۷۳-۱۷۴.
  64. شامی، تاریخ الفرقه الزیدیه، ۱۳۹۴ق، ص۳۶۷.
  65. کربلایی تبریزی، روضات الجنان، ۱۳۴۴ش، ج۱، ص۲۱۴.
  66. کربلایی تبریزی، روضات الجنان، ۱۳۴۴ش، ج۱، ص۲۱۴.
  67. مدرس، ریحانة الادب، ۱۳۴۶ش، ج۳، ص۳۶۲.
  68. بامداد، تاریخ رجال ایران، ۱۳۵۳ش، ج۳، ص۵۱.
  69. محیط طباطبایی، «شوخی جدی»، ۱۳۴۴ش، ص۴۲.
  70. یوسفی اشکوری، «آل طباطبا»، ج۲، ص۶۷.

منابع

  • آقابزرگ تهرانی، محمد محسن، الذریعه الی تصانیف الشیعه، بیروت،‌ دار الاضواء، ۱۹۷۵م.
  • عنان، محمد عبدالله، تاریخ دولت اسلامی در آندلس، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، موسسسه کیهان، ۱۳۶۶ش.
  • ابن اثیر، عزالدین علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت،‌ دار صادر-‌دار بیروت، ۱۳۸۵ق-۱۹۶۵م.
  • ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، العبر(تاریخ ابن خلدون)، بیروت، بی‌نا، ۱۹۵۷م.
  • ابن خلکان، احمد بن محمد برمکی، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، به کوشش احسان عباس، قم، الشریف الرضی، ۱۳۶۴ش.
  • ابن عنبه، احمد بن علی، عمده الطالب فی انساب آل ابی طالب، مصحح محمد حسن آل طالقانی، نجف، المطبعة الحیدریة، ۱۳۸۰ق.
  • ابن عنبه، احمد بن علی، الفصول الفخریه فی اصول البریة، به کوشش جلال الدین حسینی ارموی(محدث)، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۴۷ش.
  • ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، بیروت، دارالفکر، ۱۳۹۸ق.
  • ابن ماکولا، علی بن هبه الله، الاکمال فی رفع الارتیاب عن المؤتلف و المختلف فی الاسماء و الکنی و الانساب، بیروت،‌ دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۱.
  • اشعری، ابوالحسن علی بن اسماعیل، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، به کوشش هلموت ریتر، بیروت، دارالنشر فرانز شتاینر، ۱۴۰۰ق.
  • ابوالفرج اصفهانی، حسین بن محمد، مقاتل الطالبیین، به کوشش احمد صقر، قاهره، بی‌نا، ۱۳۶۸ق.
  • امین، سید محسن، اعیان الشیعه، بیروت،‌ دار التعارف للمطبوعات، ۱۴۰۳ق-۱۹۸۳م.
  • بامداد، مهدی، تاریخ رجال ایران، تهران، بی‌نا، ۱۳۵۳ش.
  • رابینو، یاسنت لویی، فرمانروایان گیلان، ترجمه جکتاجی و رضا مدنی، رشت، گیلکان، ۱۳۶۴ش.
  • زرکلی، خیر الدین، الاعلام قاموس تراجم لاشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، بیروت، بی‌نام، ۱۹۶۴ و ۱۹۸۴م.
  • ستوده،‌ منوچهر، از آستارا تا استارباد، تهران، بی‌نا، ۱۳۵۱ش.
  • شامی، عبدالامیر، تاریخ الفرقه الزیدیه بین القرنین الثانی و الثالث للهجره، نجف، مطبعة الآداب، ۱۳۹۴ق-۱۹۷۴م.
  • شرف الدین، احمد حسین، تاریخ الیمن الثقافی، قاهره، بی‌نا، ۱۳۷۸ق-۱۹۶۷م.
  • فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس المحیط، بیروت،‌ دار الفکر، ۱۴۰۳ق.
  • کاتب اصفهانی، عمادالدین محمد، خریدة القصر و جریدة العصر، به کوشش شکری فیصل، دمشق، بی‌نا، ۱۹۶۴م.
  • کربلایی تبریزی، حافظ حسین، روضات الجنان، به کوشش جعفر سلطان القرایی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۴ش.
  • محیط طباطبایی، محمد، «شوخی جدی»، یغما، س۱۸، ش۱، فروردین ۱۳۴۴ش.
  • مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء التاریخ، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیة، بی‌تا.
  • نویسنده ناشناخته، العیون و الحدائق، به کوشش دخویه، لیدن، بریل، ۱۸۶۹م.
  • یوسفی اشکوری، حسن، «آل طباطبا»، در دایرة المعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۷۴ش.

پیوند به بیرون