غالیان یا غُلات افرادی که به امام علی(ع) و فرزندانش، نسبت خدایی یا نبوت میدهند و در توصیف آنان افراط میکنند. کتابهای فرقهشناسی در ذکر تعداد فرقههای غالی اختلافنظر دارند، بهطوری که کمترین تعداد فرقههای غالی را نُه مورد و بیشترین تعداد آنها را صد مورد گزارش کردهاند. برخی از معروفترین فرقههای غالی که در کتابهای فرقهشناسی، به شیعه نسبت دادهاند عبارتاند از: سبائیه (پیروان عبدالله بن سبأ)، کیسانیه، بیانیه، خطابیه، بشیریه و مُفَوِّضه. باور به الوهیتِ امامان شیعه(ع) و نبوت آنان و همچنین ادعای امامت یا نبوت برای مؤسسان این فرقهها، از باورهای مشترک این فرقهها به شمار میروند.
در زمان غیبت صغری نیز برخی از اصحاب ائمه(ع) با ادعای نیابت از امام مهدی(ع)، ادعاهایی غلوآمیز مطرح کردند و پیروانی پیدا کردند. بهنقل از موّرخان، افرادی همچون حسن شریعی، محمد بن علی شَلمَغانی، احمد بن هلال عَبَرتایی و محمد بن نصیر نُمَیری از اصحاب امام حسن عسکری(ع) از این گروه بودهاند.
به باور محققان، غالیان با مشغولکردن اذهان امامان شیعه به خود، جذب شیعیان سادهدل به سوی خود و ایجاد تفرقه در صفوف شیعیان، موجب هدر دادن نیروهای شیعه شدند و ضربههای جبرانناپذیری به مذهب شیعه وارد ساختند.
معرفی و جایگاه
غالیان، جمع غالی، افرادی هستند که به امام علی(ع) و فرزندان وی (امامان شیعه)، نسبت خدایی یا نبوت میدهند و در توصیف آنان، از جهت برتری در دین و دنیا، از حد و اندازه گذشته و طریق افراط پیمودهاند.[۱]
در آثار مربوط به فرقهشناسی، درباره تاریخچه پیدایش فرقههای غالی و اعتقادات آنان بحث شده است.[۲] در برخی منابع روایی شیعه، اسامی برخی از غالیان(مانند بشار شعیری) آمده و مورد لعن و نکوهش امامان شیعه واقع شدهاند.[۳] میگویند بخشی از عقاید غالیان مربوط به صفات و فضایل امامان معصوم(ع) است و بخشی دیگر مربوط به ذات آنان است که غالیان آنها را تا حد خدایی میرسانند. برای همین، در علم کلام، از عقاید غالیان سخن رفته است.[۴] رجالشناسان نیز در علم رجال، به برخی از راویان نسبت غلو دادهاند.[۵] از نظر آنان غالیبودنِ یک راوی، نشانه تضعیف و عدم وثاقت آن راوی است.[۶] در علم فقه نیز احکام مربوط به غالیان بیان شده است.[۷]
غلو
غلو در اصطلاح عبارت است از این که فرد متدین، فراتر از آنچه دین برایش معین کرده، اظهار کند.[۸] برخی از مصادیق غلو را اینها برشمردهاند: خدا دانستن یکی از پیامبران یا امامان، شریک دانستن آنان با خداوند در امور جهان، اعتقاد به این که کسی فرزند خداوند است،[۹] اعتقاد به شریکبودن کسی با پیامبر(ص) در امر نبوت، اعتقاد به نبوت امام علی(ع) یا یکی از امامان شیعه و اعتقاد به مهدویت افرادی غیر از مهدی موعود.[۱۰] به اجماع فقهای شیعه اعتقاد به خدا بودن امام علی یا هرکدام از امامان معصوم، از آنجا که به انکار خدا میانجامد، کفر است و باورمندان به آن، کافر محسوب میشوند.[۱۱] از نظر برخی فقیهان نیز چنانچه عقاید غالیان منجر به انکاری یکی از ضروریات دین شود، محکوم به کفر است.[۱۲]
فرقههای غالی
کتابهای فرقهشناسی در ذکر تعداد فرقههای غالی، اختلافنظر دارند.[۱۳] نعمتالله صفری فروشانی، پژوهشگر تاریخ، با تحقیق در برخی کتابهایی که در موضوع فرقهشناسی تدوین شده، کمترین تعداد فرقههای غالی را نُه فرقه و بیشترین تعداد آنها را صد فرقه گزارش کرده است.[۱۴] برخی از فرقههای مشهور غالی شیعه عبارتاند از:
سبائیه (سبئیه)
سَبائیه، پیروان عبدالله بن سَبأ بودند.[۱۵] برخی فرقهنویسان آنان را اولین غالیان منتسب به شیعه به شمار آوردهاند.[۱۶] بهگفته اشعری متکلم قرن سوم و چهارم قمری در مقالاتالاسلامیّین، آنان بر این باور بودند که امام علی(ع) وفات نیافته و پیش از قیامت به دنیا برمیگردد و زمین را در حالی که سرشار از ظلم و جور است، از عدل و داد پر میکند.[۱۷] در رجال کَشّی، در روایتی از امام صادق(ع) چنین نقل شده که عبدالله بن سبأ، مؤسس فرقه سبائیه، ادعای نبوت کرد و امام علی(ع) را خدا دانست.[۱۸]
کیسانیه
گروهی از شیعیان بودند که به امامت محمد بن حَنَفیه اعتقاد داشتند.[۱۹] شهرستانی در المِلل و النَّحل گفته است پس از محمد بن حنفیه بین پیروانش اختلاف پیش آمد.[۲۰] برخی بر این باور بودند که محمد بن حنفیه وفات نیافته و دوباره برمیگردد و در زمین عدل و داد می گستراند.[۲۱] برخی دیگر میگفتند او وفات یافته و امامت از وی به فرزندش ابوهاشم منتقل شده است.[۲۲] بهگزارش محمدجواد مشکور (درگذشت: ۱۳۷۴ش)، موّرخ و استاد دانشگاه تهران، در «فرهنگ فِرَق اسلامی»، فرقه کیسانیه پس از محمد بن حنفیه به دوازده گروه انشعاب یافت[۲۳] که همگی در اعتقاد به امامت محمد بن حنفیه اشتراک داشتهاند.[۲۴] برخی از فرقههای کیسانیه عبارتاند از: هاشمیه،[۲۵] کَرُبیه،[۲۶] حَمْزیه،[۲۷] بیانیه،[۲۸] حَربیه.[۲۹]
خَطّابیه
خطابیه از پیروان اَبوالْخَطّاب مُحمّد بن اَبیزینب به شمار میروند.[۳۰] بهگفته شهرستانی، ابوالخطاب امامان را نخست پیغمبر و سپس خدا میپنداشت و به الوهیت امام صادق(ع) و پدران او قائل بود و میگفت امام صادق(ع) خدای روزگار خویش است و او آن کسی نیست که وی را حس میکنند و از وی روایت میکنند و چون از عالم بالا به این جهان نزول کرده، صورت آدمی پذیرفته است.[۳۱] در رجال کشی روایاتی نقل شده است که امام صادق(ع)، ابوالخطاب را تکذیب نمود و او را دروغگو نامید و از وی بیزاری جست و بر او لعنت فرستاد.[۳۲] خطابیه، خود، به فرقههای متعددی منشعب شد که برخی از آنها به این شرحاند: مُخَمَّسه،[۳۳] بَزیعیه،[۳۴] عُمَیریه،[۳۵] مُعَمَّریه.[۳۶]
مُغَیریه
پیروان مُغیرة بن سعید عِجلی به شمار میروند.[۳۷] بهگزارش نوبختی در کتاب فِرَقُ الشِّیعَه، برخی از اصحاب مغیرة بن سعید او را امام میپنداشتند و بر این باور بودند که امام حسین(ع)، امام سجاد(ع) و امام باقر(ع) درباره وی وصیت کرده و او را به جانشینی خود برگزیدهاند.[۳۸] آنان همچنین امامت امام صادق(ع) را منکر بودند و بر این اعتقاد بودند که پس از امام باقر(ع)، از خاندان و فرزندان امام علی، امامی پدید نیامد و تا ظهور مهدی، مغیرة بن سعید امام است.[۳۹]
مغیریه همچنین بر این عقیده بودند که محمد بن عبدالله بن حسن، معروف به نفس زکیه، همان مهدی موعود است و وقتی او کشته شد، گفتند او نمرده و زنده است و در کوهی در مکه که به آن «عَلَمیه» میگویند، زندگی میکند تا زمان ظهورش برسد.[۴۰] در روایاتی نقل شده که امام صادق(ع) و امام رضا(ع) او را به جهت آنکه به امام باقر(ع) نسبت دروغ میداد، نفرین و لعنت کردهاند.[۴۱]
منصوریه
منصوریه پیروان ابومنصور عِجلی بودند.[۴۲] بهگزارش شهرستانی، او در ابتدا خودش را به امام باقر(ع) نزدیک کرد؛ ولی پس از آنکه به سبب عقاید باطلش، امام باقر از او بیزاری جست و او را طرد نمود، ادعای امامت کرد و مردم را به سوی خود دعوت نمود.[۴۳] به نقل از نوبختی، ابومنصور ادعا کرد که خدا او را به آسمان برده و با وی سخن گفته، با دست خودش وی را نوازش نموده و به زبان سُریانی او را پسر خود خوانده است.[۴۴] نوبختی همچنین گفته است ابومنصور پس از وفات امام باقر ادعا کرد که امام باقر او را جانشین خود کرده است.[۴۵] همچنین گفتهاند که او پنج امام اول شیعیان را پیامبر میدانست و بر این باور بود که خودش و شش نسل از فرزندانش تا ظهور قائم، پیامبر بودهاند.[۴۶] در روایتی به نقل از رجال کشی، امام صادق(ع) ابومنصور را لعن نموده و او را فرستاده شیطان توصیف کرده است.[۴۷]
بَشیریه
بشیریه پیروان محمد بن بشیر کوفی بودند.[۴۸] آنها اعتقاد داشتند که امام موسی کاظم(ع) محبوس نبوده و وفات نیافته است؛ بلکه همان مهدی قائم است که غایب است و در زمان غیبتش، محمد بن بشیر (مؤسس این فرقه) را به عنوان وصی و جانشین خود منصوب کرده و انگشتر خود و علم خود و همه آنچه مردم در امور دینی و دنیایی بدان احتیاج دارند را به او بخشیده است.[۴۹] آنان همچنین بر این اعتقاد بودند که پس از محمد بن بشیر، فرزندش سمیع، وصی و امام بود و هرکس که سمیع بن محمد درباره او وصیت کند، همان امام واجبالطاعه است تا زمانی که امام موسی کاظم ظهور کند.[۵۰] در روایتی از امام موسی کاظم نقل شده که او سه بار محمد بن بشیر را لعن کرده است.[۵۱]
سرّیه
سرّیه به پیروان فردی به نام «سرّی اَقصم» گفته میشود.[۵۲] آنان معتقد بودند سرّی پیامبری است که امام صادق(ع) او را فرستاده و به مانند حضرت موسی نیرومند و امین است و همان روح در وی هم هست.[۵۳] آنان همچنین بر این باور بودند که امام صادق(ع) همان اسلام است و اسلام، سلام است و او خداوند است و ما پسران اسلام هستیم.[۵۴] پیروان سرّی مردم را به پیامبری وی دعوت مینمودند و برای امام صادق(ع) نماز میخواندند. حج و روزه را نیز برای وی به جا میآوردند.[۵۵] امام صادق(ع) در روایتی، سرّی را کذّاب خوانده و او را لعن کرده است.[۵۶]
فرقههای معروف به نام عقاید خود
در کتابهای ملل و نحل، تعدادی از فرقههای غالی با استفاده از اعتقاد اصلیشان، نامگذاری و معرفی شدهاند.[۵۷] برخی از این فرقهها به شرح زیرند:
- اِثنَینیه: گروهی از غالیان بودند که پیامبر(ص) و امام علی(ع)، هردو را خدا میدانستند.[۵۸] دستهای از آنان که خدایی پیامبر را مقدم میدانستند به «میمیه» و گروه دیگری که خدایی امام علی(ع) را مقدم میدانستند به «عینیه» معروف بودند.[۵۹]
- اَزدَریه: گروهی که به الوهیت امام علی(ع) اعتقاد داشتند و بر این باور بودند که آن علی که پدر حَسنَین(ع) بود و در این دنیا زندگی کرد، شخصی به نام «علی ازدری» بود و آن علی که امام است از آنجا که صانع است، فرزند ندارد.[۶۰]
- مُفَوِّضه: گروهی از شیعیان که به تفویض قائلاند.[۶۱] تفویض به یک معنا عبارت است از این باور که خداوند، پیامبر و امام علی را آفرید و سپس اموری همچون خلق کردن، مرگ و زندگی و رزق و روزی بندگان را به آنان واگذار نمود.[۶۲]
- ذُبابیه و غَرامیه و ذِمامیه: گروههای از غالیان به شمار میروند که همگی در این باور مشترکاند که نبوت حق امام علی است. آنان بر این اعتقاد بودند که جبرئیل بهواسطه شباهت فراوان امام علی و پیامبر(ص)، هنگام نزول وحی خطا کرد و وحی را بر پیامبر فرود آورد.[۶۳] سید محسن امین نسبت این فرقهها به شیعه را ادعایی بدون دلیل دانسته و مدعی شده اسم چنین فرقههایی را در هیچیک از آثار شیعی که در فرقهشناسیِ تدوینشده نیافته است.[۶۴] او بر این باور است که اسم این فرقهها به قصد و انگیزه زشت جلوه دادن و بدگفتن از فرقه شیعه جعل گردیده است.[۶۵]
- شریکیه: گروهی که معتقد بودند همانگونه که هارون در نبوت با حضرت موسی شریک بود، امام علی(ع) نیز در امر نبوت با پیامبر(ص) شریک بود.[۶۶]
مدعیان نیابت امام غائب در دوره غیبت صغری
گفته میشود در طول زمان غیبت صغری، بعضی از افراد سرشناس شیعه راه غلو در پیش گرفتند و ادعاهای گزافی درباره خود و گاه درباره ائمه(ع) مطرح کردند و به دروغ مدعی نیابت خاصه از سوی امام مهدی(ع) شدند.[۶۷] آنان پیروانی نیز پیدا کردند و گروههایی بر اساس سخنانشان شکل گرفت.[۶۸] برخی از این گروهها بدین شرحاند:
- شَریعیه: پیروان حسن شریعی از اصحاب امام هادی(ع) و اصحاب امام حسن عسکری(ع).[۶۹] او را نخستین کسی دانستهاند که پس از وفات امام حسن عسکری(ع) و در دوره غیبت صغری، به دروغ ادعا کرد که نایب امام مهدی(ع) است.[۷۰] پس از آن، توقیعی از سوی امام مهدی(ع) در ردّ او صادر شد[۷۱] و شیعیان از وی بیزاری جستند و او را لعن کردند.[۷۲]
- نُمَیریه: پیروان محمد بن نصیر نُمَیری.[۷۳] شیخ طوسی در الغیبه گفته او از اصحاب امام حسن عسکری(ع) بود که پس از وفات وی، مدعی وکالت و نیابت از سوی امام مهدی(ع) شد.[۷۴] بهگزارش سعد بن عبدالله اشعری در المقالات و الفِرَق، محمد بن نصیر به الوهیت امام هادی(ع) قائل بود و خودش را نبی و فرستاده وی میدانست.[۷۵] همچنین گفتهاند او لواط و سایر محرمات الهی را جایز میدانست.[۷۶]
- شَلْمَغانیه: پیروان محمد بن علی شَلمَغانی، از اصحاب امام حسن عسکری(ع).[۷۷] گفته میشود او در ابتدا از فقهای شیعه بود و پس از وفات امام حسن عسکری(ع)، انتظار نیابت حضرت مهدی(ع) را داشت که این مقام به حسین بن روح واگذار شد. برای همین، بر علیه حسین بن روح توطئهچینی کرد و گفتارهای ساختگیای را به وی و سایر نوّاب نسبت داد.[۷۸] اعتقاد به حلول و تناسخ را به شلمغانی نسبت دادهاند و گفتهاند وی اعتقاد داشته روح خداوند در حضرت آدم حلول کرد و پس از او در سایر انبیا و اوصیا حلول کرد تا به امام حسن عسکری رسید و پس از وی در بدن خودش حلول کرده است.[۷۹] در توقیعی از امام مهدی(ع) نقل شده که وی شلمغانی را لعنت کرده و از او بیزاری جسته و به ارتدادش حکم نموده است.[۸۰]
- هِلالیه: پیروان فردی به نام احمد بن هلال عَبَرتایی،[۸۱] از اصحاب امام هادی(ع) و امام حسن عسکری(ع).[۸۲] بهگزارش شیخ طوسی در الغیبه، احمد بن هلال، پس از وفات امام حسن عسکری(ع)، وکالت و نیابت محمد بن عثمان را انکار کرد و پس از چندی، در توقیعی از ناحیه امام مهدی(ع) مورد لعن واقع شد.[۸۳]
- بَلالیه: گروهی منتسب به محمد بن علی بن بلال.[۸۴] گفتهاند او در ابتدا از اصحاب امام حسن عسکری(ع)[۸۵] و وکیل امام عصر(ع) در گرفتن وجوهات بود؛[۸۶] اما پس از آنکه محمد بن عثمان به نیابت از ناحیه امام عصر انتخاب شد، اموالی که نزدش بود را از وی مطالبه کرد و او با انکار نیابت محمد بن عثمان، از پس دادن اموال امتناع کرد و خودش را نائب دانست.[۸۷]
تأثیرات غالیان بر شیعه
به گفته پژوهشگران، ائمه(ع) و عالمان شیعه، در راه مبارزه با غالیان، همه تلاش خود را برای نابودی اندیشه غلو و جلوگیری از اختلاط شیعیان با غالیان و همچنین جلوگیری از سرایت اندیشه آنان بهکار گرفتهاند؛ با این حال، غالیان تأثیرات مخربی بر شیعه داشتهاند.[۸۸] آنان با دروغ بستن به امامان شیعه و منتسب کردن خود و عقاید انحرافیشان به امامان، علاوه بر تخریب وجهه آنان، موجب ایجاد دشمنی و کینه مردم نسبت به امامان شیعه و انزوای شیعه در جامعه اسلامی میشدند.[۸۹] غالیان همچنین با ساختن و جعل برخی عقاید خرافی و انحرافی و نسبت دادن این عقاید به اصحاب نزدیک امامان شیعه، موجب تخریب اصحاب و در نتیجه، تخریب وجهه امامان شیعه میشدند.[۹۰]
غالیان در تخریب و بدنام کردن قیامهای شیعی نیز نقش مؤثری داشتهاند.[۹۱] بهگفته نعمتالله صفری فروشانی، پژوهشگر تاریخ، غالیان بهطور مستقیم نقش چندانی در قیامهای شیعی نداشتند؛ اما دشمنان شیعه برای بدنام کردن چهره قیام، به رهبران قیام، نسبت غلو میدادند و فرقهای به نام آنان میساختند.[۹۲] برخی غالیان نیز با انتساب خود به رهبران قیام، موجب بدنامی آنان و به انحراف کشاندن قیام میشدند. برای نمونه، گروهی از غالیانِ فرقه مغیریه، با ادعای طرفداری از محمد بن عبدالله بن حسن، دست به ترور مخالفان خود زدند؛ بهطوری که منصور خلیفه عباسی این گونه اعمال را به محمد بن عبدلله نسبت میداد.[۹۳] بهطور کلی غالیان و باورهای غلوآمیزشان دستاویزی شد تا دشمنان شیعه با مطرح کردن این عقاید برای مردم و انتساب آن به شیعه، چهرهای غلوآمیز و انحرافی از شیعه جلوه دهند؛ بهگونهای که عدهای از وهابیان و نیز برخی مستشرقان، همچنان دستهای از عقاید غلوآمیزِ گروهی از غالیان که امامان و عالمان شیعه آنان را ابطال کرده و از صاحبان آن باورها بیزاری جستهاند، را به شیعه امامیه نسبت میدهند.[۹۴]
از نظر صفری فروشانی، غالیان با مشغول ساختن اذهان امامان شیعه به خود، جذب شیعیان سادهدل به سوی خود و ایجاد تفرقه در صفوف شیعیان، موجب هدر دادن نیروهای شیعه شدند و ضربات جبرانناپذیری بر مذهب شیعه وارد ساختند.[۹۵]
پانویس
- ↑ شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات، ۱۴۱۴ق، ص۱۳۱.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به شهرستانی، الملل و النحل، ۱۳۶۴ش، ج۱، ص۲۰۳ و ۲۲۰.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۳۰۴.
- ↑ صفری فروشانی، «جریانشناسی غلو»، ص۱۱۴.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به نجاشی، رجال النجاشی، ۱۴۰۷ق، ص۱۵۶؛ خویی، معجم رجال الحدیث، ۱۴۰۹ق، ج۲۰، ص۱۴۹-۱۵۰.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به نجاشی، رجال النجاشی، ۱۴۰۷ق، ص۱۵۶؛ خویی، معجم رجال الحدیث، ۱۴۰۹ق، ج۲۰، ص۱۴۹-۱۵۰.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به نجفی، جواهر الکلام، ۱۳۶۲ش، ج۴، ص۸۰ و ج۳۰، ص۱۰۲.
- ↑ ابنعاشور، التحریر و التنویر، ۱۴۲۰ق، ج۴، ص۳۳۰.
- ↑ علامه مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۵، ص۳۴۶؛ صدر، بحوث فی شرح العروة الوثقی، ۱۴۰۸ق، ج۳، ص۳۰۶.
- ↑ علامه مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۵، ص۳۴۶؛ مقریزی، المواعظ و الاعتبار، ۱۴۱۸ق، ج۴، ص۱۸۴.
- ↑ حکیم، مستمسک العروة الوثقی، ۱۳۹۱ق، ج۱، ص۳۸۶.
- ↑ شیخ انصاری، کتاب الطهارة، ۱۴۱۵ق، ج۵، ص۱۵۰؛ حکیم، مستمسک فی شرح العروة الوثقی، ۱۳۹۱ق، ج۱، ص۳۸۶.
- ↑ صفری فروشانی، غالیان (چاوشی در جریانها و برآیندها)، ۱۳۷۸ش، ص۶۱.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به صفری فروشانی، غالیان (چاوشی در جریانها و برآیندها)، ۱۳۷۸ش، ص۶۱-۶۲.
- ↑ اشعری، مقالات الاسلامیین، ۱۴۰۰ق، ص۱۵؛ شهرستانی، الملل و النحل، ۱۳۶۴ش، ج۱، ص۲۰۴.
- ↑ نوبختی، فرق الشیعه، انتشارات دار الاضواء، ص۲۲؛ اشعری، المقالات و الفرق، ۱۳۶۰ش، ص۲۰.
- ↑ اشعری، مقالات الاسلامیین، ۱۴۰۰ق، ص۱۵.
- ↑ شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۱۰۷.
- ↑ نوبختی، فرق الشیعه، انتشارات دار الاضواء، ص۲۳.
- ↑ شهرستانی، الملل و النحل، ۱۳۶۴ش، ج۱، ص۳۷.
- ↑ شهرستانی، الملل و النحل، ۱۳۶۴ش، ج۱، ص۳۷.
- ↑ شهرستانی، الملل و النحل، ۱۳۶۴ش، ج۱، ص۳۷.
- ↑ مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ۱۳۷۵ش، ص۳۷۵.
- ↑ بغدادی، الفرق بین الفرق، ۱۹۷۷م، ص۲۷.
- ↑ نوبختی، فرق الشیعه، انتشارات دار الاضواء، ص۳۰-۳۱؛ اشعری، مقالات الاسلامیین، ۱۴۰۰ق، ص۲۰.
- ↑ خوارزمی، مفاتیح العلوم، دار المتاب العربی، ص۴۹؛ نوبختی، فرق الشیعه، انتشارات دار الاضواء، ص۲۷.
- ↑ اشعری قمی، المقالات و الفرق، ۱۳۶۱ش، ص۵۶.
- ↑ نوبختی، فرق الشیعه، انتشارات دار الاضواء، ص۳۴؛ بغدادی، الفرق بین الفرق، ۱۹۷۷م، ص۲۸؛ مقریزی، المواعظ و الاعتبار، ۱۴۱۸ق، ج۴، ص۱۸۲.
- ↑ اشعری، المقالات و الفرق، ۱۳۶۱ش، ص۲۸؛ اشعری، مقالات الاسلامیین، ۱۴۰۰ق، ص۲۲.
- ↑ نوبختی، فرق الشیعه، انتشارات دار الاضواء، ص۶۹؛ شهرستانی، الملل و النحل، ۱۳۶۴ش، ج۱، ص۲۱۰.
- ↑ شهرستانی، الملل و النحل، ۱۳۶۴ش، ج۱، ص۲۱۰.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۲۷۵.
- ↑ اشعری، المقالات و الفرق، ۱۳۶۱ش، ص۵۶.
- ↑ صفری فروشانی، غالیان (جریانها و برآیندها)، ۱۳۷۸ش، ص۱۰۷.
- ↑ اشعری، مقالات الاسلامیین، ۱۴۰۰ق، ص۱۲.
- ↑ اشعری، مقالات الاسلامیین، ۱۴۰۰ق، ص۱۱.
- ↑ نوبختی، فرق الشیعه، انتشارات دار الاضواء، ص۶۳؛ شهرستانی، الملل و النحل، ۱۳۶۴ش، ج۱، ص۲۰۷.
- ↑ نوبختی، فرق الشیعة، انتشارات دار الاضواء، ص۶۳.
- ↑ نوبختی، فرق الشیعة، انتشارات دار الاضواء، ص۶۳.
- ↑ نوبختی، فرق الشیعه، انتشارات دار الاضواء، ص۶۲-۶۳؛ سبحانی، بحوث فی الملل و النحل، مؤسسة النشر الاسلامی، ج۷، ص۱۵.
- ↑ شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۲۲۳.
- ↑ شهرستانی، الملل و النحل، ۱۳۶۴ش، ج۱، ص۲۰۹؛ اشعری، المقالات و الفرق، ۱۳۶۱ش، ص۱۸۷.
- ↑ شهرستانی، الملل و النحل، ۱۳۶۴ش، ج۱، ص۲۰۹.
- ↑ نوبختی، فرق الشیعة، انتشارات دار الاضواء، ص۳۸.
- ↑ نوبختی، فرق الشیعة، انتشارات دار الاضواء، ص۳۸.
- ↑ نوبختی، فرق الشیعة، انتشارات دار الاضواء، ص۳۸.
- ↑ شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۳۰.
- ↑ نوبختی، فرق الشیعه، انتشارات دار الاضواء، ص۸۳؛ اشعری، المقالات و الفرق، ۱۳۶۱ش، ص۱۹۱.
- ↑ نوبختی، فرق الشیعه، انتشارات دار الاضواء، ص۸۳؛ اشعری، المقالات و الفرق، ۱۳۶۱ش، ص۱۹۱.
- ↑ نوبختی، فرق الشیعه، انتشارات دار الاضواء، ص۸۳؛ شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۴۷۸.
- ↑ شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۴۸۲-۴۸۳.
- ↑ نوبختی، فرق الشیعه، انتشارات دار الاضواء، ص۴۳؛ مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ۱۳۷۵ش، ص۲۲۸.
- ↑ نوبختی، فرق الشیعه، انتشارات دار الاضواء، ص۴۳-۴۴؛ مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ۱۳۷۵ش، ص۲۲۸-۲۲۹.
- ↑ نوبختی، فرق الشیعه، انتشارات دار الاضواء، ص۴۳-۴۴؛ مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ۱۳۷۵ش، ص۲۲۸-۲۲۹.
- ↑ نوبختی، فرق الشیعه، انتشارات دار الاضواء، ص۴۳-۴۴؛ مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ۱۳۷۵ش، ص۲۲۸-۲۲۹.
- ↑ شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۱۲۷.
- ↑ صفری فروشانی، غالیان (جریانها و برآیندها)، ۱۳۷۸ش، ص۱۴۲.
- ↑ صفری فروشانی، غالیان (جریانها و برآیندها)، ۱۳۷۸ش، ص۱۴۳.
- ↑ صفری فروشانی، غالیان (جریانها و برآیندها)، ۱۳۷۸ش، ص۱۴۳.
- ↑ ابوالمعالی، بیان الادیان، ۱۳۷۶ش، ص۵۲.
- ↑ بشبیشی، الفرق الاسلامیة، ص۲۹.
- ↑ شیخ صدوق، الاعتقادات، ۱۴۱۴ق، ص۱۰۰-۱۰۱.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به طعیمة، الغلو و الفرق الغالیه بین الاسلامیین، ۲۰۰۹م، ص۲۴۱؛ صفری فروشانی، غالیان (جریانها و برآیندها)، ۱۳۷۸ش، ص۱۴۵-۱۴۸.
- ↑ امین، اعیان الشیعه، دار التعارف للمطبوعات، ج۱، ص۲۳.
- ↑ امین، اعیان الشیعه، دار التعارف للمطبوعات، ج۱، ص۲۳.
- ↑ مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ۱۳۷۵ش، ص۲۵۵.
- ↑ صفری فروشانی، غالیان (جریانها و برآیندها)، ۱۳۷۸ش، ص۱۳۱-۱۳۲.
- ↑ صفری فروشانی، غالیان (جریانها و برآیندها)، ۱۳۷۸ش، ص۱۳۲.
- ↑ مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ۱۳۷۵ش، ص۲۵۵.
- ↑ مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ۱۳۷۵ش، ص۲۵۵؛ صفری فروشانی، غالیان (جریانها و برآیندها)، ۱۳۷۸ش، ص۱۳۱-۱۳۲.
- ↑ طبرسی، الاحتجاج، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۴۷۴-۴۷۵.
- ↑ صفری فروشانی، غالیان (جریانها و برآیندها)، ۱۳۷۸ش، ص۱۳۳.
- ↑ صفری فروشانی، غالیان (جریانها و برآیندها)، ۱۳۷۸ش، ص۱۳۳.
- ↑ شیخ طوسی، الغیبة، ۱۴۱۱ق، ص۳۹۸.
- ↑ اشعری، المقالات و الفرق، ۱۳۶۱ش، ص۱۰۰.
- ↑ اشعری، المقالات و الفرق، ۱۳۶۱ش، ص۱۰۰.
- ↑ صفری فروشانی، غالیان (جریانها و برآیندها)، ۱۳۷۸ش، ص۱۳۶.
- ↑ صفری فروشانی، غالیان (جریانها و برآیندها)، ۱۳۷۸ش، ص۱۳۶.
- ↑ صفری فروشانی، غالیان (جریانها و برآیندها)، ۱۳۷۸ش، ص۱۳۶.
- ↑ شیخ طوسی، الغیبة، ۱۴۱۱ق، ص۴۱۰-۴۱۱.
- ↑ مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ۱۳۷۵ش، ص۴۶۷.
- ↑ شیخ طوسی، رجال الطوسی، ۱۳۷۳ش، ص۴۱۰ و ۴۲۸.
- ↑ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ۱۴۱۱ق، ص۳۹۹.
- ↑ صفری فروشانی، غالیان (جریانها و برآیندها)، ۱۳۷۸ش، ص۱۳۸.
- ↑ خویی، معجم رجال الحدیث، ۱۴۰۹ق، ج۱۷، ص۳۳۵.
- ↑ صفری فروشانی، غالیان (جریانها و برآیندها)، ۱۳۷۸ش، ص۱۳۸.
- ↑ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ۱۴۱۱ق، ص۴۰۰.
- ↑ صفری فروشانی، غالیان (جریانها و برآیندها)، ۱۳۷۸ش، ص۳۰۹.
- ↑ رضازاده عسگری، «نقش غلات در تخریب چهره شیعه»، ص۱۶۹.
- ↑ صفری فروشانی، غالیان (جریانها و برآیندها)، ۱۳۷۸ش، ص۳۱۳-۳۱۵.
- ↑ صفری فروشانی، غالیان (جریانها و برآیندها)، ۱۳۷۸ش، ص۳۱۵.
- ↑ صفری فروشانی، غالیان (جریانها و برآیندها)، ۱۳۷۸ش، ص۳۱۵.
- ↑ صفری فروشانی، غالیان (جریانها و برآیندها)، ۱۳۷۸ش، ص۳۱۵-۳۱۶.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به قمیصی، الصراع بین الاسلام و الوثنیة، ۱۴۰۲ق، ج۱، مقدمه، ص «ح»؛ صفری فروشانی، غالیان (جریانها و برآیندها)، ۱۳۷۸ش، ص۳۲۳-۳۲۵.
- ↑ صفری فروشانی، غالیان (جریانها و برآیندها)، ۱۳۷۸ش، ص۳۲۵-۳۲۶.
منابع
- ابوالمعالی، محمد بن عبیدالله، بیان الادیان، تهران، انتشارات روزنه، ۱۳۷۶ش.
- ابنعاشور، محمدطاهر، تفسیر التحریر و التنویر، بیروت، مؤسسة التاریخ العربی، ۱۴۲۰ق.
- اشعری قمی، سعد بن عبدالله، المقالات و الفرق، تحقیق محمدجواد مشکور، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۰ش.
- اشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، آلمان، فرانتس شتاینر، ۱۴۰۰ق.
- امین، سیدمحسن، اعیان الشیعه، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، بیتا.
- بشبیشی، محمود، الفرق الاسلامیة، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیة، ۱۴۲۳ق.
- بغدادی، عبدالقادر بن طاهر، الفرق بین الفرق، مصر، مکتبة و مطبعة محمدعلی صبیح و اولاده، ۱۹۷۷م.
- حکیم، سیدمحسن، مستمسک العروة الوثقی، قم، دار التفسیر، ۱۳۹۱ق.
- خوارزمی، محمد بن احمد، مفاتیح العلوم، بیروت، دار المتاب العربی، بیتا.
- خویی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، قم، دفتر آیتالله العظمی الخوئی، ۱۴۰۹ق.
- رضازاده عسگری، زهرا، «نقش غلات در تخریب چهره شیعه»، تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی، شماره ۱، زمستان ۱۳۸۹ش.
- سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، بیتا.
- شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، قم، الشریف الرضی، چاپ سوم، ۱۳۶۴ش.
- شیخ انصاری، مرتضی، کتاب الطهارة، قم، کنگره جهانی بزرگداشت شیخ اعظم انصاری، ۱۴۱۵ق.
- شیخ صدوق، محمد بن علی، الاعتقادات، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۴ق.
- شیخ طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال، مشهد، مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- شیخ طوسی، محمد بن حسن، کتاب الغیبة، تصحیح عبادالله تهرانی و علیاحمد ناصح، قم، دار المعارف الإسلامیة، ۱۴۱۱ق.
- شیخ طوسی، محمد بن حسن، رجال الطوسی، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، چاپ سوم، ۱۳۷۳ش.
- شیخ مفید، محمد بن محمد، تصحیح الاعتقادات، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
- صدر، سید محمدباقر، بحوث فی شرح العروة الوثقی، قم، مجمع الشهید آیتالله الصدر العلمی، ۱۴۰۸ق.
- صفری فروشانی، نعمتالله، «جریانشناسی غلو»، علوم حدیث، شماره ۱، پاییز ۱۳۷۵ش.
- صفری فروشانی، نعمتالله، غالیان (کاوشی در جریانها و برآیندها)، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۸ش.
- طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، مشهد، نشر مرتضی، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
- طعیمة، صابر عبدالرحمن، الغلو و الفرق الغالیة بین الاسلامیین، قاهره، مکتبة مدبولی، ۲۰۰۹م.
- علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۳ق.
- قمیصی، عبدالله، الصراع بین الاسلام و الوثنیة، قاهره، بینا، چاپ دوم، ۱۴۰۲ق.
- مشکور، محمدجواد، تاریخ شیعه و فرقه های اسلامی تا قرن چهارم هجری، تهران، انتشارات شرقی، ۱۳۷۹ش.
- مقریزی، تقی الدین، المواعظ و الإعتبار فی ذكر الخطط و الآثار، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۸ق.
- نجاشی، ابوالعباس احمد بن علی، رجال النجاشی، تحقیق سیدموسی شبیری زنجانی، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، ۱۴۰۷ق.
- نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ هفتم، ۱۳۶۲ش.
- نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، بیروت، انتشارات دار الاضواء، بیتا.