سادات طباطبایی شاخه‌ای از سادات حسنی از نسل ابراهیم طباطبا که نسب آنان از طریق حسن مثنی به امام حسن(ع) می‌رسد. خاندان‌ طباطبایی در ایران و دیگر کشورها پراکنده‌اند، و شخصیت‌های علمی و مذهبی در این خاندان پرورش یافته است.

علت نامگذاری

ابراهیم بن اسماعیل بن ابراهیم بن حسن مثنی بن حسن بن علی بن ابی‌طالب معروف به طباطبا بوده و این نام برای تبار وی نیز بکار رفته است. درباره سبب نامگذاری این شاخه به طباطبا اختلاف است:

  • بعضی این لقب را به لکنت زبان ابراهیم بن اسماعیل نسبت داده‌اند که هرگاه می‌خواست «قبا» بگوید، می‌گفت:«طبا».[۱]
  • ناصر کبیر گفته اس که «طباطبا» در زبان نبطی به معنی خواجه خواجگان (سید سادات) است.[۲]

پراکندگی جغرافیایی

  1. بنی اتج در آمل[۳]
  2. بنی عساف در اصفهان[۴]
  3. بنی مستلحقان در مصر
  4. بنی مستجد در مصر
  5. بنی کرکی در مصر
  6. بنی المحل در خوزستان، بغداد ، حلب و ارجان[۵]
  7. آل حکیم در عراق
  8. طباطبایی‌های زواره

طباطبائی‌ها در ایران

برخی از نوادگان ابراهیم طباطبا به ایران سفر کردند و در طبرستان و دیلم اقامت گزیدند. شاخه‌ای از این سلسله لقب «کیا» داشته و در گیلان و مازندران می‌زیستند و از نقش مذهبی، سیاسی و اجتماعی مهمی برخوردار بودند.

یکی از اینان «خرم کیا» است که مزارش در لاهیجان است و در ۶۷۴ق به قتل رسیده و نامش بر کتیبه‌ای که در ۱۱۰۵ق تهیه شده، نوشته شده است.[۶]

در اواخر سدۀ ۳ق یکی دیگر از نوادگان ابراهیم به اصفهان سفر کرد و در این شهر ساکن شد. سادات طباطبایی ایران بیشتر از نسل وی هستند که از اصفهان به زواره و اردستان و پس از آن به دیگر جاها رفتند و در نقاط مختلف پراکنده شدند.

برخی از این سادات که به تبریز کوچیدند در سدۀ ۹ق در روزگار فرمان‌روایی آق‌قویونلو، غالباً منصب شیخ الاسلامی آذربایجان را عهده‌دار بودند و پس از آن به خاندان‌های مختلف با نام‌های گوناگون مانند وهابی، وکیلی، عدل، دیبا و قاضی تقسیم شدند.[۷]

در روزگار دیلمیان یکی از سادات طباطبایی به نام زیدالاسود با «شاهان دخت» دختر عضدالدوله ازدواج کرد و به شیراز آمد و در آن‌جا ساکن شد. نسب سادات انجوی شیراز به او می‌رسد.[۸]

شخصیت‌ها

شخصیت‌های تاریخی

شخصیت‌ها

جستارهای وابسته

پانویس

  1. ابن صوفی، المجدی فی أنساب الطالبیین، ۱۴۲۲ق، ص۲۶۰.
  2. سر السلسلة العلویة، ص۱۶؛ ابن عنبه، عمدة الطالب، ۱۴۱۷ق، ص۱۷۲؛ لغت نامه دهخدا، ذیل لفظ «طباطبا».
  3. ابن عنبه، عمدة الطالب، ۱۴۱۷ق، ص ۱۷۷.
  4. ابن عنبه، عمدة الطالب، ۱۴۱۷ق، ص ۱۷۷.
  5. رجایی، المعقبون، ۱۳۸۵س، ج۱، ص۲۵۲.
  6. ستوده، از آستارا تا استارباد، ۱۳۵۱ش، ج۲، ص۹۸-۱۰۰.
  7. محیط طباطبایی، «شوخی جدی»، ج۱، ص۴۱
  8. ابن عنبه، الفصول الفخریه، ۱۳۴۶ش، ص۱۳۰.
  9. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، ص۱۹۹و۵۱۸-۵۳۶.
  10. ابن عنبه، عمدة الطالب، ۱۴۱۷ق، ص۱۷۵؛ معجم الانساب، ص۱۸۷
  11. ابن عنبه، عمدة الطالب، ۱۴۱۷ق، ص۱۷۷؛ بروکلمان، ج۳، ص ۳۲۷-۳۳۰.
  12. ابن عنبه، عمدة الطالب، ۱۴۱۷ق، ص۱۷۳و ۱۷۴.
  13. تاریخ ادبیات در ایران، ج۳ص ۱۲۴۳

منابع

  • ابن صوفى نسابه‏، المجدي في أنساب الطالبيين، مرعشىنجفی، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی، چاپ دوم، ۱۴۲۲ق.
  • ابن عنبه حسنی، عمدة الطالب فی أنساب آل أبی طالب، قم، انصاریان، ۱۴۱۷ ق.
  • ابن عنبه، الفصول الفخریه، به کوشش جلال‌الدین حسینی ارموی (محدث)، تهران، بی‌نا، ۱۳۴۶ش.
  • رجایی، سید مهدی، المعقبون من آل ابی طالب، قم، موسسه عاشورا، ۱۳۸۵ش.
  • ستوده، منوچهر، از آستارا تا استارباد، تهران، بی‌نا، ۱۳۵۱ش.
  • محیط طباطبایی، محمد، «شوخی جدی»، یغما، س ۱۸، شم‌ ۱، فروردین ۱۳۴۴ش.