سربداران (۷۸۸-۷۳۶ قمری) حکومتی محلی با امیران شیعه به مرکزیت سبزوار در منطقه بیهق. سربداران نخست بهصورت یک قیام مذهبیِ شیعی ـ صوفی علیه حکومتهای محدود محلی برآمده پس از زوال حکومت تیموریان ظهور کرد. این قیام به دلیل ظلم حکومتهای ملوکالطوایفی ایرانی و مغولی و تحت تأثیر تعالیم مذهبی شماری از صوفیان خراسان آغاز شد. این قیام بهصورت یک حرکت مذهبی ـ سیاسی، علاوه بر تأثیر بر منطقه خراسان و مازندران، در برخی مناطق دیگر نیز تأثیر گذاشت. قیام سربداران با همراهی دو گروه مذهبی (درویشان یا شیخیان) و سیاسی (سربداران) شکل گرفت. نخستین رهبران مذهبی سربداران شیخ خلیفه و شاگردش شیخ حسن جوری بودند. از دیگر رهبران شیخی سربداران میتوان به درویش عزیز مجدی اشاره کرد.
سربداران | |
---|---|
اطلاعات حکومت | |
بنیانگذار | شیخ خلیفه، شیخ حسن جوری |
سال تأسیس | ۷۳۶ق |
گستره جغرافیایی | خراسان، جرجان (گرگان)، قومس (کومش )، مازندران، جوین و اسفراین |
مذهب | تشیع |
نوع حکومت | محلی |
اقدامات مهم | ترویج مذهب شیعه و مناقب اهل بیت (ع) و ضرب سکه به نام دوازده امام |
جنگها | جنگ با ارغونشاه حاکم نیشابور، جنگ با آل کرت هرات، لشکر کشی به مازندران |
انقراض | ۷۸۸ق |
علت انقراض | به دست امیرتیمور گورکانی منقرض شدند. |
افراد | |
حاکمان مشهور | عبدالرزاق باشتنی، وجیه الدین مسعود، شمس الدین علی، علی مؤید |
شخصیتهای مهم | شیخ خلیفه مازندرانی، حسن جوری، عبدالرزاق باشتینی، علی مؤید |
مذهب تشیع با بنمایهای از تعالیم تصوف، بیگانهستیزی، فتوت، جوانمردی، مردمیبودن، فقدان وراثت در سلطنت، درگیری تضعیفکننده بین دو گروه شیخی و سربدار در رأس هرم قدرت و عدم وجود نظام مشروعیت در انتقال قدرت از جمله خصوصیات بارز این قیام محسوب میشود. این حکومت مدت نیمقرن در غرب خراسان، جرجان (گرگان)، قومس (کومش)، مازندران حکومت کرد، و در نهایت بهدست تیمور گورکانی منقرض گردید.
حاکمان | ||
---|---|---|
عنوان | دورهٔ حکومت | |
امیر عبدالرزاق باشتینی | ۷۳۶ تا ۷۳۸ | |
وجیه الدین مسعود باشتینی | ۷۳۸ تا ۷۴۵ | |
محمد آیتیمور | ۷۴۵ تا ۷۴۷ | |
کلواسفندیار | ۷۴۷ تا ۷۴۹ | |
شمس الدین فضل الله | ۷۴۹ تا ۷۴۹ | |
یحیی کرابی | ۷۵۳ تا ۷۵۹ | |
خواجه ظهیر کرابی | ۷۵۹ تا ۷۶۰ | |
حیدر قصاب | ۷۶۰ تا ۷۶۱ | |
لطف الله فرزند پهلوان امیرمسعود | ۷۶۱ تا ۷۶۲ | |
حسن دامغانی | ۷۶۲ تا ۷۶۶ | |
نجم الدین علی مؤید | ۷۶۶ تا ۷۸۳ | |
رهبران مذهبی | ||
شیخ خلیفه مازندرانی • شیخ حسن جوری • درویش هندوی مشهدی • سید عزالدین سوغندی • درویش عزیز جوری • درویش رکن الدین • داود سبزواری • ... | ||
علمای همعصر | ||
شهید اول • ... | ||
شروع نهضت سربداران
نهضت سربداران با دو رخداد آغاز شد:
۱. حضور شیخی صوفی قائل به اصلاح اجتماعی در سبزوار به نام شیخ خلیفه مازندرانی. در اواخر دوران حیات سلطان ابوسعید، آخرین ایلخان مغول، حضور شیخ خلیفه در سبزوار موجب رشد گونهای از عقاید شیعی صوفیانه شد که موجب رشد روحیهٔ تحولخواهی در میان مردم شیعی سبزوار شد. عقاید شیخ خلیفه، برخلاف عقاید بسیاری از هممسلکان صوفی او، خصوصیات اصلاحطلبانه و مبارزهجویانه نسبت به ظالمان داشت. منش و روش شیخ خلیفه موجب جذب مریدان قابل توجهی در اطراف او شد. سخنان دینی او که خصوصیات اصلاحی و سیاسی داشت به مذاق نزدیکان دینی قدرت از علمای ظاهری خوش نیامد و موجب تلاش آنان برای ساکتکردن او از طریق گرفتن فتوا از فقهای بزرگ برای قتل او شد؛ اتفاقی که نهایتاً به قتل او انجامید.[۱]
۲. رخداد باشتین که در نهم یا دوازدهم شعبان سال ۷۳۶ یا ۷۳۷ق اتفاق افتاد. در این رخداد پنج فرستاده یکی از قدرتهای محلی مغولی در روستای باشتین قصد دستدرازی به زنان میزبانان ایرانی خود داشتند که با مقاومت باشتینیان روبه رو شدند و به قتل رسیدند. قیامکنندگان خود را سر به دار خواندند و با رهبری خواجه عبدالرزاق باشتینی قیام خود را گسترش دادند.[۲]
حاکمان سربداران
عبدالرزاق
عبدالرزاق باشتنی(۸۳۸-۷۳۶قمری) فرزند خواجه فضل الله از خواجگان متمول قریه باشتین سبزوار بود که نسبش از طرف پدر به امام سوم شیعیان، امام حسین (ع) و از طرف مادر به یحیی بن خالد برمکی میرسد. عبدالرزاق در زمان حیات سلطان ابوسعید (آخرین سلطان ایلخان مغول) در دربار او کار میکرد و ابوسعید پیش از مرگش او را مامور دریافت مالیات کرمان کرد. [۳] عبدالرزاق پس از گردآوری مالیات آن را حیف و میل کرد. درست در همین هنگام خبر مرگ سلطان ابو سعید به او رسید، از این رو عازم سبزوار شد. پیش از ورود او به سبزوار مردم این منطقه که تحت تاثیر تعالیم شیعیانه- صوفیانه شیخ خلیفه و جانشین او شیخ حسن جوری قرار گرفته بودند، ماموران مالیاتی خواجه علاالدین محمد وزیر خراسان را به سبب رفتارها و خواستههای نامطلوبشان به قتل رسانده بودند و منطقه و به خصوص زادگاه عبدالرزاق (باشتین) در تب و تاب بود. هنگامی که عبدالرزاق وارد زادگاه خود شد و از ماجرا آگاهی یافت، او نیز به شورشگران پیوست و در رأس آنها قرار گرفت و جماعتی از جوانان منطقه را دور خود گرد آورد. آنها تصمیم گرفتند که بنیاد ظلم و ستم را براندازند و در این راه از هیچ کوشش و سردادنی امتناع نکنند و به این ترتیب سنت سربداری بنیان گذاشته شد.[۴]
آنها با کشتن خواجه علاالدین محمد وزیر خراسان در سال ۷۳۸ قمری بر سبزوار دست یافتند و آن را به پایتختی برگزیدند. عبدالرزاق با اختلافی که بر سر دختر یکی از اعیان منطقه با برادرش وجیه الدین مسعود پیدا کرد، در یک درگیری به دست او در ۱۲ ذی حجه ۷۳۸ قمری کشته شد و وجیه الدین مسعود رهبری سربداران را به عهده گرفت.
وجیه الدین مسعود
وجیه الدین مسعود (۷۴۵-۷۳۸ قمری) میدانست اهالی سبزوار تحت تاثیر عقاید شیخ حسن جوری هستند، به همین دلیل برای بهرهگیری از وجود شیخ حسن و مریدان او عدهای از سپاهیان و مریدان او را برای نجات وی فرستاد. آنها شیخ حسن را نجات دادند و او را به سبزوار بردند و مقتدای خود کردند. از این زمان به بعد حکومت سربداران دارای دو گروه شیخیان و سربداران گردید.[۵]
این دو گروه با یاری همدیگر نیشابور را در سال ۷۳۹ قمری از دست اعمال ارغونشاه در آوردند و طُغاتیمور(تغاتیمور) و برادر او علی گاوَن را در سال ۷۴۱ قمری مغلوب کردند و با این پیروزی بر اعتبار سربداران افزوده شد. امیر مسعود و شیخ حسن پس از تصرف خراسان به فکر تصرف هرات افتادند که پایگاه آل کرت بود. آنها با سپاهی عازم هرات شدند و در سال ۷۴۳ قمری بین آنها و ملک حسین کَرْت در محل زاوِه جنگی درگرفت و در نهایت به شکست و کشتهشدن شیخ حسن، البته با اشاره امیر مسعود انجامید و از این به بعد در حکومت سربداران شکاف ایجاد شد و تا آخر ادامه یافت. امیر مسعود پس از جنگ زاوه، توجه خود را به مازندران معطوف داشت. او در ۱۸ ذیقعده ۷۴۳ق. وارد آمل شد اما در جنگ با جلاالدوله اسکندر شکست خورد و کشته شد.[۶]
جانشینان مسعود
پس از مرگ امیر مسعود یکی از غلامان او به نام محمد آیتمور (۷۴۷-۷۴۵ قمری) جانشین او شد. هنگامی که امیر مسعود عازم لشکرکشی مازندران بود، آیتمور را از جانب خود به نیابت سبزوار برگزید. آیتمور نزدیک به دو سال حکومت کرد و در حکومت توجهی به شیخیان نمیکرد؛ از این رو شماری از شیوخ با همدستی خواجه شمس الدین علی او را دستگیر ساختند و به قتل رساندند و کلو اسفندیار را جای او نشاندند. ولی حکومت او نیز یک سال و یک ماه بیشتر دوام نداشت؛ چون نه مراعات سربداران را میکرد و نه جانب شیخیان را و از این رو هر دو گروه او را به قتل رساندند و لطف الله فرزند صغیر امیر مسعود را به جای او نشاندند و به علت سن کم زمام امور در دست علی شمس الدین برادر دیگر امیر مسعود سپردند. اما او پس از هفت ماه از حکومت کناره گرفت و حکومت را به خواجه شمس الدین علی واگذاشت.[۷]
شمس الدین علی
حاکم بعدی سربداران، شمسالدین علی (۷۵۴-۷۴۹) بود. حکومت سربداران در زمان او رونق گرفت. او با طغاتیمور صلح کرد و به اصلاح امور داخلی سربداران پرداخت. بودجه سربداران را تنظیم کرد و به امور مردم رسیدگی کرد و لشکری ثابت مرکب از هیجده هزار نفر تشکیل داد.[۸] به ضرب سکههای جدید اقدام کرد. وی از نظر اجتماعی هم دست به اقداماتی زد. با پیشیهوران و صاحبان حرفه به مساوات رفتار کرد و در اجرای عدالت سختگیر بود. استعمال بنگ و شراب را ممنوع ساخت و فواحش را به قتل رساند. او به عمران و آبادانی سبزوار هم توجه داشت و مسجد جامع سبزوار را بنیان نهاد.[۹] اما شدت عمل شمس الدین علی باعث مرگش شد؛ حیدر قصاب از ملازمان او دست به خزینه برد و همین امر باعث کدورت بین این دو شد که در نهایت منجر به مرگ شمس الدین علی شد. با مرگ وی حکومت سربداران توسط شیخیان و سربداران به مدت کوتاهی دست به دست شد و تا اینکه علی مؤید توانست حکومت سربداران را به دست بگیرد.
جانشینان شمس الدین علی(۷۷۶-۷۵۳قمری)
قتل شمس الدین علی به دست حیدر قصاب با موافقت یحیی کراوی یکی از سران سربدار صورت گرفت و یحیی هم پس از قدرت گیری حیدر قصاب را سپهسالار قشون خود قرار داد. یحیی کراوی را به داشتن صفت بذل و بخشش و غضب و بیباکی و علم دوستی ستودهاند. در زمان او متصرفات سربداران بسط یافت. حیدر قصاب طوس را از دست جانی قربانیها بیرون آورد. یحیی کراوی با ترفندی طغاتیمور را از سر راه خود برداشت و آخرین بازمانده مغولان را از بین برد و با این پیروزی استرآباد، بسطام، دامغان و سمنان و طابران در نزدیکی ری به تصرف سربداران درآمد.[۱۰] اما سرانجام اختلافات داخلی باعث قتل یحیی توسط خواجه نصرالله و حسن دامغانی شد. مدتی حیدر قصاب حکومت را به دست گرفت. اما اختلافات داخلی باعث شد زیاد بر مسند حکومت قرار نگیرد و سرانجام علی مؤید قدرت را به دست گرفت.
علی مؤید
علی مؤید (۷۸۸-۷۶۶قمری) از امیران مسعود بود و در بین مردم نفوذ داشت و بیشتر از دیگران حکومت کرد. او پیش از همه معضل شیخیان را حل و فصل کرد، او به قلع و قمع شیخیان پرداخت و قبر شیخ حسن جوری را با خاک یکسان کرد. اما نتوانست کاملا بر شیخیان غلبه کند. با ظهور امیر تیمور از شرق و ورود به خراسان در سال ۷۸۲ قمری خواجه علی تسلیم او شد و از ملازمان تیمور گردید؛ چنانکه در بیشتر یورشهای تیمور همراه او بود و قریب به هفت سال در ملازمت او سر کرد تا اینکه در سال ۷۸۸ قمری در خرم آباد درجنگی تیر خورد و به قتل رسید.
خواجه علی آخرین حاکم سربداران بود. درباره او نوشته شده: فردی ملایم و در حکومتداری باکیاست بود و به رفاه حال مردم توجه داشت. او همچنین به اشاعه اصول و موازین تشیع امامی در خراسان پرداخت و در دفاتر و سکهها از اسامی دوازده امام استفاده کرد. در زمان او مردم سبزوار هر بامداد و شامگاه به انتظار حضرت مهدی(ع) اسبی را یراق کرده و آماده مینشستند تا در موقع ظهور امام بیمرکب نماند.[۱۱]
وی در دوره زمامداری نامهای به محمد بن مکی (شهید اول) در سوریه نوشت و او را به خراسان دعوت کرد؛ ولی ابن مکی در زندان بود. به همین جهت کتاب لمعه دمشقیه را به نام خواجه علی مؤید در زندان نوشت و آن را به خراسان فرستاد تا بر اساس آن عمل کنند.[۱۲]
سربداران و شیعه
سربداران، سبزوار را (که مردم آنجا از قرنهای نخستین اسلامی به تشیع اشتهار داشتند) مرکز حکومت خود قرار دادند و با صوفیان و مردانی که به دوستی اهل بیت (ع) مشهور بودند، رابطه ارادت برقرار کردند و شاعران را به مدیحه سرائی از اهل بیت (ع) وا داشتند.
بطوریکه نوشتهاند دولت شیعه مذهب سربداران با برخی از عالمان بزرگ شیعه که در خارج از ایران سکونت داشتند، رابطه برقرار کرد و باب مکاتبه را با مراکز مهم شیعه افتتاح نمود. از جمله با حلب و جبل عامل در لبنان که از زمان ابن شهر آشوب (قرن ششم هجری) یکی از مراکز مهم شیعیان دوازده امامی محسوب میشد، تماس حاصل گردید، و عالمان آنجا به منظور هدایت مردم و اجرای دقیق شعائر مذهب شیعه به خراسان دعوت شدند. بر اثر همین دعوتها و مراودات بود که شهید اول، شیخ شمس الدین محمد مکی (مقتول به سال ۷۸۶ هجری) کتاب مشهور خود یعنی اللمعة الدمشقیه را به نام سلطان علی مؤید سربداری آخرین امیر سربداران تألیف کرده به خراسان فرستاد، تا شیعیان آن دیار بر طبق فتاوی او که در آن کتاب مندرج است عمل نمایند.[۱۳]
ویژگیهای سربداران
درباره حکومت سربداران، موارد خاصی در منابع نقل شده است که برخی از این آنها عبارتند از:
- در زمان حکومت سربداران دهقانان فقط سه دهم محصول جمع آوری شده را به عنوان مالیات به دولت میپرداختند و اضافه بر این مبلغ، چیزی از آنها به عنوان مالیات گرفته نمیشد.
- فرمانروا، مقربان و سربازان همه یک جور لباس میپوشیدند و جامههای آنها شامل پارچههایی از پشم گوسفند یا شتر بود.
- در خانه فرمانروا هر روز گردهمایی تشکیل میشد که حاضران غذا میخوردند، در این اجتماع هرکس اعم از ثروتمند و بینوا میتوانست شرکت کند و غذا بخورد.
- سربازان معمولا از میان دهقانان برگزیده میشدند. شماره آنها در آغاز دوازده هزار تن، بعدها هیجده هزار تن و سرانجام بیست و دو هزار تن مرد رزمنده بود، که همه از دولت حقوق میگرفتند.[۱۴]
سربدار در دیگر مناطق
جنبش سربداران در قرن هشتم هجری از حدود خراسان و کومِش (قومِس) و گرگان تجاوز کرد و در دوره تیمور گورکانی قیامهایی در سمرقند، کرمان و دیگر شهرها به وقوع پیوست که به اسم سربداران خوانده شده است.[۱۵] با توجه به منابع تاریخی، احتمال دارد که بعد از واقعه باشتین و قیام مردانه سربداران، وصف سربداری، صفت عام قیامهای مردمی شده، مانند سربداران سمرقند و به همین علت در بعضی اسامی کلمه سربدار به صورت لقب یا صفت آمده، مانند: (چوپان سربدار و ملوک سربدار) و یا اینکه بنا به توصیه و صلاحدید سازمان زیرزمینی شیعیان دوازده امامی و غیرتمندان ملی و ناراضیان از حکومت بیگانه در مشرق و شمال شرق ایران در قرن هشتم هجری قمری نام سربدار بوسیله رسولان متعدد به عنوان سمبل و آرم ملی و مقاوم در برابر بیگانگان به شمار آمده و تثبیت شده است.[۱۶]
تکنگاریها
درباره قیام و حکومت سربداران تکنگاریهایی نگاشته شده است؛[۱۷] از جمله:
- نهضت سربداران خراسان نوشته ایلیا پاولوویچ پطروشفسکی (۱۸۹۸-۱۹۷۷م)، ایرانشناس عضو آکادمی علوم شوروی، با ترجمه کریم کشاورز.[۱۸] این کتاب اولین اثر تحقیقی مستقل درباره سربداران دانسته شده که بر عموم منابع اصلی تاریخ سربداران متکی است.[۱۹] گفته شده که پطروشفسکی در این کتاب تاریخ سربداران را با نگاهی مارکسیستی بهنگارش درآورده است.[۲۰] این کتاب پژوهشی مؤثر بر اکثر تحقیقات بعدی درباره سربداران قلمداد شده است.[۲۱]
- خروج و عروج سربداران نگاشته جان ماسون اسمیت، مغولشناس و متخصص سکهشناسی اسلامی، با ترجمه یعقوب آژند.[۲۲] نام اصلی این کتاب منابع تاریخ سلسله سربداران است.[۲۳] این کتاب دومین تحقیق جدی جدید درباره تاریخ سربداران به شمار رفته[۲۴] که حاوی تحقیقات جدید درباره سربداران با اتکا به منابع جدید و اطلاعات سکهشناسانه است.[۲۵]
- قیام شیعی سربداران از یعقوب آژند.[۲۶]
سریال
در سال ۱۳۶۲ شمسی، سریالی با عنوان «سربداران» از تلویزیون جمهوری اسلامی ایران پخش شد که به ماجرای قیام سربداران و همچنین عملکرد مردم باشتین و عکسالعمل مغولان به این قیام پرداخت.
پانویس
- ↑ سمرقندی، مطلع سعدین و مجمع بحرین، ۱۳۸۳ش، ج۱، ۱۷۵.
- ↑ حافظ ابرو، زبدة التواریخ، ۱۳۸۰ش، ج۱، ص۸۱.
- ↑ آژند، قیام شیعی سربداران، ۱۳۶۳ش، ص۱۱۲.
- ↑ آژند، قیام شیعی سربداران، ۱۳۶۳ش، ص۱۱۳و۱۱۴.
- ↑ پطروشفسکی، نهضت سربداران خراسان، ۱۳۵۱ش، ص۴۵.
- ↑ اسمیت، خروج و عروج سربداران، ۱۳۶۱ش، ص۶۸.
- ↑ بیانی، دین و دولت در ایران عهد مغول، ۱۳۷۱ش، ص۲۱۱-۲۱۲.
- ↑ سمرقندی، مطلع السعدین، ۱۳۸۳ش، ص۲۵.
- ↑ خواندمیر، تاریخ حبیب السیر، ۱۳۳۳ش، ص۷۴.
- ↑ حافظ ابرو، ذیل جامع التواریخ رشیدی، ۱۳۵۰ش، ص۲۲۵.
- ↑ حافظ ابرو، ذیل جامع التواریخ رشیدی، ۱۳۵۰ش، ص۲۴۵.
- ↑ حافظ ابرو، ذیل جامع التواریخ رشیدی، ۱۳۵۰ش، ص۲۵۰.
- ↑ حقیقت، عبدالرفیع، تاریخ جنبش سربداران و دیگر جنبشهای ایرانیان در قرن هشتم هجری
- ↑ گرانتوسکی، تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، ۱۳۵۹ش، ص۲۳۲.
- ↑ خواندمیر، تاریخ حبیب السیر، ۱۳۳۳ش، ج۳، ص۴۰۶؛ سمرقندی، مطلع السعدین، ۱۳۸۳ش، ص۳۳۱-۳۳۳.
- ↑ حقیقت، عبدالرفیع، تاریخ جنبش سربداران و دیگر جنبشهای ایرانیان در قرن هشتم هجری
- ↑ شاملو و دیگران، «تأثیر گفتمان انقلابی چپ در خوانش نهضت سربداران در ایران معاصر با تکیه بر کتاب نهضت سربداران خراسان پطروشفسکی»، ص ۱۱۷-۱۱۸.
- ↑ پطروشفسکی، نهضت سربداران خراسان، ۱۳۵۱ش، ص۴.
- ↑ شاملو و دیگران، «تأثیر گفتمان انقلابی چپ در خوانش نهضت سربداران در ایران معاصر با تکیه بر کتاب نهضت سربداران خراسان پطروشفسکی»، ص ۱۱۸.
- ↑ شاملو و دیگران، «تأثیر گفتمان انقلابی چپ در خوانش نهضت سربداران در ایران معاصر با تکیه بر کتاب نهضت سربداران خراسان پطروشفسکی»، ص ۱۲۱.
- ↑ شاملو و دیگران، «تأثیر گفتمان انقلابی چپ در خوانش نهضت سربداران در ایران معاصر با تکیه بر کتاب نهضت سربداران خراسان پطروشفسکی»، ص ۱۱۸.
- ↑ اسمیت، خروج و عروج سربداران، ۱۳۶۱ش، مقدمه مترجم، ص۱-۲.
- ↑ اسمیت، خروج و عروج سربداران، ۱۳۶۱ش، مقدمه مترجم، ص۱.
- ↑ اسمیت، خروج و عروج سربداران، ۱۳۶۱ش، مقدمه مترجم، ص۱.
- ↑ اسمیت، خروج و عروج سربداران، ۱۳۶۱ش، مقدمه مترجم، ص۱.
- ↑ آژند، قیام شیعی سربداران، ۱۳۶۳ش، ص۳.
منابع
- آژند، یعقوب، قیام شیعی سربداران، تهران، گستره، ۱۳۶۳ش.
- حافظ ابرو، عبدالله بن لطفالله، ذیل جامع التواریخ رشیدی، به اهتمام دکتر خانبابا بیانی، تهران، انجمن آثار ملی، ۱۳۵۰ش.
- حافظ ابرو، عبدالله بن لطفالله، زبدةالتواریخ، تحقیق و تصحیح سیدکمال حاجسیدجوادی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۰ش.
- اسمیت، جان ماسون، خروج و عروج سربداران، ترجمه یعقوب آژند، تهران، واحد مطالعات و تحقیقات فرهنگی و تاریخی، ۱۳۶۱ش.
- بیانی، شیرین، دین و دولت در ایران عهد مغول، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۷۱ش.
- پطروشفسکی، ای. پ، نهضت سربداران خراسان، ترجمه کریم کشاورز، تهران، پیام، ۱۳۵۱ش.
- خواندمیر، غیاث الدین بن همام الدین، تاریخ حبیب السیر، تهران، کتابفروشی خیام، ۱۳۳۳ش.
- سمرقندی، عبدالرزاق، مطلع السعدین و مجمع البحرین، به اهتمام عبدالحسین نوایی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۳ش.
- شاملو، حمیدرضا و دیگران، «تأثیر گفتمان انقلابی چپ در خوانش نهضت سربداران در ایران معاصر با تکیه بر کتاب نهضت سربداران خراسان پطروشفسکی»، در فصلنامه تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی، شماره ۴۷، تابستان ۱۴۰۱ش، ص ۱۱۸.
- گرانتوسکی و دیگران، تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، ترجمه کیخسرو کشاورزی، تهران، انتشارات پویش، ۱۳۵۹ش.
- عبدالرفیع حقیقت، تاریخ جنبش سربداران و دیگر جنبشهای ایرانیان در قرن هشتم هجری، تهران: انتشارات علمی، چاپ دوم، خرداد ۱۳۶۳ش.