خراسان سرزمینی تاریخی در پیش و پس از ظهور اسلام است که شهرهای آن اینک منطبق بر قسمت هایی از مشرق ایران و ترکمنستان، غرب و شمال افغانستان و جنوب ازبکستان است. خراسان بتدریج در نیمه دوم اولین قرن قمری، به سلطه مسلمانان درآمد. چهار ربع خراسان به مرکزیت مرو، بلخ، هرات و نیشابور بود که هر کدام از شهرهای بزرگ جهان اسلام به حساب میآمدند.
خراسان از اواخر قرن اول و در هنگام حکومت بنیمروان، به محل هجرت و فعالیت برخی علویان، فرقههای شیعیان و طرفداران آنان بدل گشت. شبکه خراسانی داعیان و پیروان عبدالله بن محمد حنفیه (درگذشت ۹۸ق)، قیام یحیی بن زید (۱۲۵ق) و قیام ابومسلم خراسانی (۱۲۹ق) از نخستین این حرکتها بود.
محدوده
خراسان در زبان قدیم پارسی به معنای خاور (شرق) زمین است. خراسان در زمان ساسانیان و اوایل دوره اسلامی، اغلب به منطقهای بزرگ اطلاق میشد که از شرق کویر لوت تا کوههای هند و از شمال قُهستان تا شمال ماوراءالنهر را شامل میشد. این گستره در قرون میانی، از شمال به ماوراءالنهر و از شرق به ارتفاعات مرکزی افغانستان (هزارستان) در شرق محدود بود. گاهی نیز رود آمو (جیحون) مرز خراسان با ماورءالنهر به حساب میآمد.[۱] برخی از شهرها مانند بخارا و سمرقند هم جزء خراسان و هم جزء ماوراءالنهر به شمار میرفت. در برخی منابع، خراسان از سمت غرب، شامل شهر ری نیز دانستهشدهاست.[۲] نجاشی نیز، شیخ صدوق را با تعبیر «ساکن ری» و «بزرگ عالمان شیعه در خراسان» برشمرده است.[۳]
روند تاریخی
پیش از اسلام
خراسان در زمان ساسانیان یکی از چهار ولایت بزرگ قلمرو آنان بود که اسپهبدی از مرو بر آن حکومت میکرد. تعدادی از حاکمان و شاهزادگان محلی آن منطقه، باج گزار ساسانیان بودند. در دورهٔ ساسانی، خراسان به چهار قسمت یا ربع تقسیم میشد و چهار مرزبان داشت.[۴] هر ربع به نام کرسی آن معروف بود: نیشابور، مرو، هرات و بلخ[۵]
حاکمیت و هجرت مسلمانان
نبرد یزدگرد سوم، آخرین شاه ساسانی با اعراب مسلمان، باعث شد که سپاهیان مسلمان به خراسان برسند.[۶] حاکمیت مسلمانان بر خراسان، در نیمه دوم قرن اول قمری، با انتصاب حاکمانی همچون زیاد بن ابیه، مُهلَّب بن ابی صُفرة و قُتیبة بن مسلم تقویت شد. بسیاری از قبایل عرب، شروع به مهاجرت به نیشابور، طوس، مرو و هرات کرده و با ازدواج با زنان محلی، روابط و منافع محلی پیدا کردند. تا سال ۱۱۲ق، در خراسان چهل هزار مسلمان وجود داشت که بیشتر آنان عرب بودند. اما با این روند مهاجرت، رقابتها و درگیریهای قبیلهای عدنانی ـ قحطانی از شام و عراق به خراسان منتقل شد.
پس از موفقیت ابومسلم خراسانی در خراسان (۱۳۲-۱۲۹ق) که به سرکار آمدن بنیعباس منجر شد، خانوادهٔ برمکی از بلخ، جزو خراسانیانی بودند که در حکومت عباسیان بکار گرفته شدند.[۷] همچنین طاهر بن حسین، معروف به ذوالیمین، مأمون را در کشمکش با برادرش، امین یاری داد و مامون، ۵ سال اول حکومت خود را در مرو گذراند.
حکومتهای نیمه مستقل و مستقل
پس از رفتن مأمون از مرو به بغداد (۲۰۳ق)، طاهر بن حسین، حاکم خراسان شد و خاندان طاهری در نیشابور حدود پنجاه سال با وفاداری به عباسیان خدمت کردند.[۸] پس از طاهریان، صفاریان (از ۲۵۹تا۲۸۷ق)، سامانیان (از ۲۸۷تا)، غزنویان (از ۳۸۴تا۴۲۹ق)، سلجوقیان (از۴۲۹تا۵۵۲ق)، ، غوریان (از ۴۰۱تا۶۱۲ق) و خوارزمشاهیان (از ۴۹۱ تا ۶۱۶ق) حکومت بر بخشهای مختلف خراسان را تا پیش از حمله مغولان بدست داشتند.
حمله مغولان و حکومت ایلخانان و تیموریان
مغولها در ۶۱۷ق وارد خراسان شدند و شهرها و روستاهای خراسان را ویران کرده، و مردم را قتل عام نمودند.ایلخانان بدون شک فشار سنگینی بر خراسان تحمیل کرد و به افول اقتصادی آن کمک نمود. بلخ، بخارا، مرو و هرات تا اواخر قرن هشتم احیاء نشدند.
پس از مدتی، آلکرت، از نژاد غوریان از ۶۴۳ق تا ۷۹۱ق در خراسان حکومت راندند و پایتخت آنان هرات بود. مناطق سرخس و نیشابور نیز در دست جانی قربانیان (حک ۷۵۹-۷۳۹ق) بود. سربداران (حک ۷۸۸-۷۳۶ق) نیز در بیهق تسلط داشتند.
با ظهور تیمور گورکانی (۷۷۱ق)، او سمرقند را پایتخت خود قرار داد، اما حاکمیت خراسان را به پسرش، شاهرخ (۸۰۷–۸۵۰ق) واگذار کرد. خراسان در عهد تیموریان، از ثبات سیاسی و شکوفایی کشاورزی و هنری برخوردار گشت.
صفویان، افغانان و نادر
در آغاز قرن نهم، در حالی که صفویان توانسته بودند بر بیشتر بخشهای ایران مسلط شوند، در خراسان همچنان کشمکشهایی با ازبکهای ماوراءالنهر، به رهبری شیبانیان، وجود داشت. در ۹۱۶ق، شاه اسماعیل توانست محمدخان شیبانی را به قتل رساند و خراسان را ضمیمه قلمرو صفوی نماید، [۹] اما صفویان نتوانستند تا بلخ پیشروی کنند و در ۹۲۲ق، شاه طهماسب اول آن را برای همیشه از دست داد.[۱۰] جنگ در این منطقه همچنان ادامه داشت و شهرهای مرزی مثل نَسا و مرو، میان صفویان و شیبانیها دست به دست میشدند. در قرن دوازدهم، با سقوط صفویان بدست افغانان، نادر در مشهد شروع به فعالیت کرد در حالی که شیبانیان و خانات بخارا و خیوه نیمه شرقی خراسان را تحت تصرف داشتند. پس از مرگ نادر در ۱۱۶۰ق، خراسان از مغرب تا نیشابور به دست فرمانده افغان، احمد شاه دُرّانی، افتاد که دغدغه اصلیاش افغانستان و هند بود و بنابراین خراسان را به عنوان منطقه تحت الحمایه خود، به حاکمان دست نشانده، شاهرخ، نوه نادر واگذار کرد.
قاجاریه و تجزیه خراسان
در ۱۲۱۰ق، آغا محمدخان قاجار مشهد را بدون جنگ گرفت و به حاکمیت شاهرخ افشار پایان بخشید. تا نیمه سلطنت قاجارها، نیمه غربی خراسان کاملا در دست حکومت مرکزی قاجار که در تهران مستقر بود، قرار داشت، اما تقریبا نزدیک به یک قرن، زندگی مردم (حداقل در مرزهای شمالی خراسان) با غارتگریها و یورشهای ازبکها و ترکمنهای یموت و گوکلان ـ که از کشاورزی و تجارت جلوگیری میکردند ـ تهدید میشد. این کشمکشها، تنها با اشغال آسیای مرکزی از جانب روسها پایان پذیرفت.
بخش شمال شرق خراسان (مرو، سمرقند، بخارا و خوارزم) نیز در دوران قاجاریه مورد تهاجم روسها و ترکمنها قرار گرفته و در سال ۱۲۹۹ قمری، بوسیله عهدنامه آخال میان ایران و روسیه، که رود اترک را مرز ایران قرار میداد، ایران از ادعای خود بر این شهرها دست کشید.
محمدشاه در سالهای ۱۲۵۳ق و ۱۲۵۴ق هرات را محاصره کرد ولی نتوانست آن را تصرف کند. بار دیگر در ۱۲۷۲ و ۱۲۷۳، به دنبال تصرف موقت هرات در عهد ناصرالدین شاه، جنگ کوتاهی بین ایران و انگلیس رخ داد. براساس معاهده پاریس که به این منازعه پایان داد، ایران از ادعاهای خود درباره هرات و دیگر مناطق افغانستان دست کشید و پس از آن، تلاشهای ایران برای تصاحب این نواحی شرقی خراسان یا غربی افغانستان متوقف شد، هرچند کشمکشها در مرزهای ایران و افغانستان در خراسان و سیستان تا اوایل قرن چهاردهم همچنان ادامه داشت.
حضور و فعالیت شیعیان
خراسان در اواخر حکومت بنیامیه، به محل مهاجرت، تجمع و فعالیت مخالفان بخصوص شیعیان یا دوستداران اهلبیت تبدیل شد. عبدالله بن محمد حنفیه (درگذشته ۹۸ق) شبکه داعیان و پیروان خود را بر عراق و خراسان تمرکز داده بود.[۱۱] قیام یحیی بن زید (۱۲۵ق) و قیام خراسانی (۱۲۹ق)، داعی بزرگ بنیعباس در مناطقی از خراسان بوقوع پیوست.
امام رضا (ع) در زمان ولایتعهدی مامون (۲۰۱۳--۲۰۱ق) در مرو، یکی از شهرهای مشهور خراسان حضور داشت. طاهریان، اولین حاکمان نیمه مستقل خراسان، محافظ اندیشه سنّی بودند و در برابر قیامها و شورشهای علویان جنگیدند.[۱۲]
خراسان در فرهنگ اسلامی
در روایتی از امام صادق (ع) آمده که «شجاعت در مردم خراسان است». [۱۳]
پانویس
- ↑ لسترنج، جغرافیای تاریخی، ۱۳۶۴ش، ص۴۰۸.
- ↑ ابن عبد ربه، العقد الفريد، ج۷، ص۲۸۱؛ بكرى، المسالک و الممالک، ج۱، ص۴۴۱.
- ↑ نجاشی، رجال النجاشي، ۱۳۶۵ش، ص۳۸۹.
- ↑ ر.ک:ابن خرداذبه، ص۱۸؛ لسترنج، ص۳۸۲
- ↑ ر.ک:اصطخری، ص۲۵۳ـ۲۵۴؛ ابن حوقل، ص۳۱۰؛ مقدسی، ص۲۹۴ـ۲۹۵؛ حمداللّه مستوفی، ص۱۴۷، ۱۵۱، ۱۵۵ـ۱۵۶
- ↑ غبار، افغانستان در مسیر تاریخ، ۱۳۹۲ش، ص۱۵۱-۱۴۱.
- ↑ ر.ک:ذهبی، ج۷، ص۲۲۸ـ۲۲۹
- ↑ ر.ک:صدیقی، ص۵۴ـ ۵۵، ۲۹۴ـ۳۸۹
- ↑ روملو، ج۲، ص۱۰۵۰ـ۱۰۵۴
- ↑ روملو، ج۲، ص۱۱۰۳
- ↑ یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۲۹۷.
- ↑ ر.ک:صدیقی، ص۵۴ـ ۵۵، ۲۹۴ـ۳۸۹
- ↑ ابن بابویه، من لايحضره الفقيه، ۱۴۱۳ق، ج۳، ص۴۷۲.
منابع
- ابن بابويه، محمد بن على، من لا يحضره الفقيه، تحقیق: علی اكبر غفاری، قم، جامعه مدرسين، ۱۴۱۳ق.
- لسترنج، گای، «جغرافیای تاریخی سرزمینهای شرقی خلافت»، ترجمه: محمود عرفان، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۴ش.
- ابن اثیر.
- ابن اعثم کوفی، کتاب الفتوح، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
- ابن حوقل.
- ابن خرداذبه.
- ابن سعد (بیروت).
- اسماعیل بن علی ابوالفداء، کتاب تقویم البلدان، چاپ رنو و دسلان، پاریس ۱۸۴۰.
- وزارت کشور. معاونت سیاسی. دفتر تقسیمات کشوری، نشریه عناصر و واحدهای تقسیمات کشوری ]تا پایان آبان ۱۳۸۴[، تهران ۱۳۸۴ش.
- بلاذری (بیروت).
- جوینی.
- حافظ ابرو، تاریخ حافظ ابرو، ج۲، چاپ کراولسکی، ویسبادن ۱۹۸۲.
- حدودالعالم؛ حمداللّه مستوفی، نزهة القلوب؛ خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، روایة بقی بن خالد، مخلد، چاپ سهیل زکار، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
- احمدبن داوود دینوری، الاخبارالطِّوال، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره ۱۹۶۰، چاپ افست قم ۱۳۶۸ش.
- ذهبی.
- حسن روملو، احسن التواریخ، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران ۱۳۸۴ش.
- طبری.
- تاریخ (لیدن).
- عبدالحی بن ضحاک گردیزی، زین الاخبار، چاپ عبدالحی حبیبی، چاپ افست تهران ۱۳۴۷ش.
- مسعودی، التنبیه.
- مسعودی، مروج (بیروت).
- مقدسی؛ یاقوت حموی.
- یعقوبی، البلدان.
- یعقوبی، تاریخ.
پیوند به بیرون
- منبع مقاله:دانشنامه جهان اسلام
- مقاله خراسان در دانشنامه جهان اسلام
- دائرة المعارف بزرگ اسلامی
- اولین تکاپوهای تشیع در خراسان