قلعه الموت
قلعه اَلَموت ناحیهای در رودبار دیلم در حدود ۱۰۵ کیلومتری شمال قزوین که امروزه به رودبار الموت مشهور است و روزگاری دراز به عنوان دژی تسخیر ناپذیر مقر فرمانروایی اسماعیلیان بود. این قلعه تا حدود سده ۹ق در تاریخ سیاسی و نظامی شمال ایران نقش مهمی داشته و از موقعیت استراتژیکی خاصی برخوردار بوده و کلید دروازه دیلمان و گیلان به شمار میآمده است. امروزه این قلعه بر فراز کوهی در کنار روستای گازاخان موجود است و یکی از جاذبههای گردشگری و قلعههای منحصر به فرد ایران محسوب میشود.
علت نامگذاری
درباره اینکه چرا قلعه الموت میگویند، اختلاف وجود دارد؛ بعضی آن را مخفف کلمه اله و آموت دانستهاند. ابن اثیر آن را مخفف اله و موت به معنی تعلیم عقاب میداند.[۱] جوینی و مستوفی آن را به معنای آشیانه عقاب دانستهاند.[۲][۳] اما واژه آموت شکل دیگری از کلمه آموخت نیز میتواند باشد که امروزه نیز در زبان مردم گیل و دیلم -که ساکنان الموت از آن جملهاند- وجود دارد.[۴][۵] بدین ترتیب الموت به معنای عقاب آموخت، و به عبارت دیگر موضعی است که عقاب جای آن را نشان داد.[۶][۷][۸]
الموت نزد جغرافینویسان
جغرافینویسان اولیه در قرن ۶ و ۷ق الموت را زیر عنوان مستقلی نیاوردهاند ولی از آن یاد کردهاند. مستوفی در وصف رودبار آورده که در آنجا ۵۰ قلعه وجود دارد و بهترین آنها الموت، میمون دژ و لمبسر است و معتبرتر از همه الموت است.[۹] البته در همان دوران زکریای قزوینی از الموت مستقلا یاد نموده و آورده است که قلعهای استوار در ناحیه رودبار میان قزوین و دریای خزر بر قله کوهی واقع است.[۱۰]
موقعیت جغرافیایی
امروزه قلعه الموت بر فراز صخرهای بر کوه بلندی در ارتفاع ۱۸۲۷متری از سطح دریا واقع است. در اطراف آن پرتگاهها و بریدگیهای بسیاری است. رشته کوهی که الموت بر آن واقع است از نرمه گردن، میان نرمه لات و گرمارود شروع میشود. در جنوب دژی که الموت بر آن قرار دارد، سراشیبی تندی است. پایین این سراشیبی خندقی به طول ۵۰ و عرض ۷ متر دیده میشود، که گویا مربوط به روزگار اسماعیلیه است، دیوار شرقی قلعه، ۲۰متر طول و ۱۰ تا ۱۲ متر ارتفاع دارد، در شمال قلعه دو اتاق در دل سنگ کندهاند، که در یکی از آنها چشمه آبی است. در پای این دو اتاق بقایای دیوار شمالی قلعه به طول ۱۰ تا ۱۲ و عرض یک متر دیده میشود.[۱۱][۱۲]
قدمت
تاریخچه قلعه یا هسته اصلی قلعه به روزگاری کهنتر و دست کم به سده۳ برمیگردد، اگرچه بنا بر بعضی روایات محلی و بسیار متاخر وقتی حسن صباح به الموت آمد استحکامات و قلعه وجود نداشت؛[۱۳] ولی این روایت با گزارش مورخان کهن منافات دارد. جوینی به استناد تاریخ جیل و دیلم که برای فخر الدوله دیلمی نوشته است و اکنون در دست نیست، آورده که یکی از ملوک ارجستان در سال ۲۴۶ق بر کوهی که قلعه الموت بر آن است عمارتی کرد و ملوک دیلم به این دژ مفتخر بودند و شیعه اسماعیلیه در آنجا بودند.[۱۴]
مستوفی آن را ساخته الداعی الی الحق حسن بن زید دانسته[۱۵] و ابن اسفندیار در شرح وقایع ۳۰۷ق آورده که علی بن وهسودان تصمیم گرفت داعی صغیر را به قلعه پدران خود یعنی الموت بفرستد.[۱۶] اما به عقیده برناردلویس، دژ الموت را یکی از شهریاران دیلم در پی شناسایی صخره الموت توسط عقاب دست آموز ساخت و در ۲۴۶ق یکی از حکمرانان علوی آن را تجدید بنا کرد.[۱۷]
تخریب و تجدید بنا
این قلعه همچنان در دست دودمان حسن صباح بود تا اینکه در حمله مغول تخریب شد و هلاکوخان آن را آتش زد، اما دوباره در زمان صفویه تجدید بنا شد و تا اواخر صفویه پا بر جا بود. اورسل که در سال ۱۸۸۲م از آنجا یاد کرده از تخریب دوباره آن خبر داده است.[۱۸]
از سده ۱۱ به موجب فرمان سلاطین صفویه، افشاریه و زندیه، الموت و نواحی اطراف آن در اختیار رعایا و مالکین بوده است، اما ناصرالدین شاه بعضی از روستاهای الموت را خالصه (یعنی متعلق به خود) گردانید.[۱۹]
استحکام
قلعه الموت دارای بنایی استوار بوده است چنانکه به گفته جوینی: چون با کلنگ خراب نمیشد به ناچار آن را آتش زده و سپس ویران کردند، با اینهمه روزگاری صرف این کار شد.
عین السلطنه قاجار نیز آورده با آنکه قلعه پی ندارد، بسیار سخت و محکم است. سمت شرق تخته سنگی که قلعه بدان استوار شده به جایی متصل نیست، آجرهای بزرگ و سفید رنگ قلعه با کلنگ و تیشه شکسته نمیشد.[۲۰]
تاریخ سیاسی
اولین روایتی که در آن از تاریخ سیاسی الموت سخن به میان آمده به حوادث سده قرن سوم برمیگردد؛ هنگامیکه جستان بن وهسودان از حسن بن علی الناصر زیدی شکست خورد، بدانجا پناه برد.[۲۱] پس از آن داعی صغیر در سال ۳۰۷-۳۰۶ در آن زندانی شد.[۲۲][۲۳]
اوج قدرت
اوج تاریخ سیاسی قلعه الموت زمان حضور حسن صباح در آنجاست. ورود حسن صباح به قلعه الموت در ۲رجب سال ۴۸۳ق گزارش شده است.[۲۴] وی پس از چندی که به صورت ناشناس در قلعه اقامت داشت، بر آن مسلط شد.[۲۵]،[۲۶][۲۷]
از آنجا که الموت از موقعیتی استراتژیک برخوردار بود و کلید دروازه دیلمان و گیلان به شمار میآمد و از آنجا امکان دسترسی سریع به قزوین و ایالات مرکزی ایران به سادگی فراهم میشد، حسن صباح آنجا را برای مرکز دعوتش انتخاب کرد.[۲۸][۲۹]
افزون بر این الموت بر دژهای اطراف اشراف داشت، به گونهای که همه ساکنان آنها میتوانستند، در مواقع لزوم با علامتهایی به یکدیگر پیام برسانند.[۳۰]
موقعیت این قلعه برای حسن صباح زمینهای فراهم آورد تا دعوت خود را حتی تا شام گسترش دهد. وی از الموت داعیانی برای سازمان دادن به اسماعیله و سرکوب مخالفان به آنجا فرستاد.
افول و ویرانی
الموت همچنان به عنوان دژی دارای قدرت بود اگر چه این قدرت فراز و نشیب داشت تا هنگامیکه به دست هولاکوخان ویران شد. رکن الدین خورشاه آخرین فرمانروای الموت تسلیم شد و مغولان قلعه را تصرف نموده و به آتش کشیدند.[۳۱] بدین ترتیب ۱۷۱سال تسلط اسماعیلیه نزاری بر الموت پایان یافت.
ادوات فرهنگی
الموت نه تنها از نظر سیاسی از موقعیت بالایی برخوردار بود، بلکه از نظر فرهنگی نیز مرکز تبلیغات اسماعیلیان به شمار میرفت، حسن صباح کتابخانه بزرگی احداث نمود و در آن کتابهای زیادی را جمع آوری کرد، علاوه بر کتاب در این مجموعه فرهنگی، آلات رصد نیز مهیا کرده بودند.
پانویس
- ↑ ابن اثیر، ج۱۰ص ۳۱۶
- ↑ جوینی، ج۳ص ۱۹۳
- ↑ مستوفی، نزهه القلوب، ص۶۳
- ↑ دفتری، ۱۶۶
- ↑ پاینده ص۲۹
- ↑ قزوینی، محمد، حشایه ج۳ص ۱۹۳
- ↑ لویس، ص۶۶
- ↑ هوار، ص۱۳۱-۱۳۰
- ↑ نزهه، ص۶۰
- ↑ زکریاقزوینی، ص۳۰۱
- ↑ ستوده مسافرت، ۴۴۱-۴۴۰
- ↑ قلعه، ۱۷-۱۸
- ↑ لاکهارت حسن صباح... ص۶۷۸
- ↑ جوینی، ج ۳ص ۲۷۱-۲۷۰
- ↑ نزهه، ص۶۱
- ↑ ابن اسفندیار، ص۲۸۱
- ↑ برنارد لویس، ص۶۶
- ↑ اورسل، ۷۷-۷۶
- ↑ قزوینی، محمد، حاشیه، ج۳ص ۳۸۸
- ↑ عین السلطنه، ج ۱ص ۷۸۲و ج۴، ص۳۷۳
- ↑ صابی، ص۲۴
- ↑ ابن اسفندیار، ۲۸۱
- ↑ مرعشی، تاریخ طبرستان، ۲۲۳-۲۲۲
- ↑ کاشانی، ص۱۳۹
- ↑ ابن اثیر، ج۱۰ص ۳۱۷
- ↑ جوینی ج۳ص ۱۹۵-۱۹۲
- ↑ بحر الفواید، ص۳۴۸
- ↑ استرویوا، ۶۵-۶۴
- ↑ هاجسن ص۳۷
- ↑ مجیدزاده، ص۲۹
- ↑ جوینی، ج۳ص ۱۱۳-۱۰۶
یادداشت
منابع
- ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، عز الدین أبو الحسن علی بن ابی الکرم المعروف بابن الأثیر (م ۶۳۰)، بیروت،دار صادر -دار بیروت، ۱۳۸۵/۱۹۶۵.
- ابن اسفندیار، محمد، تاریخ طبرستان، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۱۳۶۶ش.
- اورسل، ارنست، سفرنامه، ترجمه علی اصغر سعیدی، تهران، ۱۳۵۳ش.
- بحرالفوائد، به کوشش محمدتقی دانش پژوه، تهران، ۱۳۴۵ش.
- پاینده محمود، فرهنگ گیل و دیلم، تهران، ۱۳۶۶ش.
- جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشای، به کوشش محمد قزوینی، لیدن، ۱۳۵۵ش.
- ستوده منوچهر، مسافرت به قلعه الموت، تهران، ۱۳۴۵ش.
- ستوده منوچهر، قلعه الموت- بلده الاقبال، فرهنگ ایرن زمین، تهران، ۱۳۳۴ش.
- صابی، ابراهیم، التاجی، اخبار ائمه الزیدیه، بیروت، ۱۹۸۷م.
- عین السلطنه، روزنامه خاطرات، به کوشش مسعود سالور و ایرج افشار، تهران، ۱۳۷۸-۱۳۷۴ش.
- قزوینی زکریا، آثار البلاد، بیروت، ۱۴۰۴ق.
- قزوینی محمد، حاشیه بر تاریخ جهانگشای، لیدن، ۱۳۵۵.
- کاشانی، عبدالله، زبده التاریخ، به کوشش محمد تقی دانش پژوه، تهران، ۱۳۶۶ش.
- لویس برنارد، فدائیان اسماعیلیه، ترجمه فریدون بدرهای، تهران، ۱۳۴۸ش.
- مجیدزاده، یوسف، بررسی چند منبع تاریخی اسماعیلیه، از دیدگانه باستانشناسی. مجله باستانشناسی، تهران، ۱۳۶۷ش.
- مرعشی ظهیرالدین، تاریخ طبرستان، به کوشش عباس شایان، تهران، ۱۳۳۳ش.
- مستوفی حمدالله، تاریخ گزیده، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۵۶ش.
- مستوفی، حمدالله، نزهه القلوب، به کوشش گ. لسترنج، لیدن، ۱۳۳۱ق.
- hodgson,G.S.the Order of Assassins.chICAGO.1955.
- Huart,C.,lA Forteresse d,Alamut, Memoires de lasociete de linguistique de paris Paris,1908, vol.XV.
پیوند به بیرون
- منبع مقاله: دائرة المعارف بزرگ اسلامی