بِیرانْوَنْد، یا به زبان لُری بَیرَنْوَن، از ایلات لک‌زبان و شیعه‌مذهب لرستان در ایران است.

ریشه‌شناسی نام ایل

براساس روایات محلی، تبار بیرانوندها به شخصی به نام بیران می‌رسد.[۱] این روایت درست به نظر می‌رسد، زیرا در نظام خویشاوندی مبتنی بر پدر تباری معمولاً نام تیره‌ها، طوایف و ایلات از نام بانی آنها گرفته می‌شود.[۲] برخی نام بیرانوند را با نام زیستگاه آنها "براوند"، مندرج در منتخب التواریخ[۳] یکی دانسته‌اند.[۴] این ادعا بی‌اساس به نظر می‌رسد، زیرا بیرانوندها در گذشته‌ای نه چندان دور به لرستان آمده‌اند.[۵]

جمعیت

در طول حکمرانی قاجاریه و پهلوی آمار و ارقام ضدونقیضی دربارۀ جمعیت بیرانوندها بدین شرح گزارش شده است: راولینسن در سفر به لرستان (۱۲۵۲ق/۱۸۳۶م)، ۵۰۰‘۲ خانوار[۶]؛ نجم الدوله (۱۲۹۹ق/۱۸۸۲م) با ضبط "پیران وند"، هزار خانوار؛[۷] جغرافیای لرستان (۱۳۰۰ق)، ۳هزار خانوار؛[۸] معین السلطنه خرم آبادی (۱۳۳۴ق)، ۱۰هزار خانوار؛[۹] و راسخ (۱۳۴۲ش)، ۲۵۰‘۳ خانوار.[۱۰]

تقسیمات ایلی

بیرانوندها به دو شاخه اصلی که از نسل دو فرزند بیران، یعنی "آلاینان" (آلاهینان) و "دشی نو" (دشایینان) هستند، تقسیم می‌شوند. راولینسن از این دو شاخه با عنوان "آلیوند" (عالیوند) و "دوشیوند" یاد کرده است.[۱۱]

تاریخچه

براساس تاریخ شفاهی، بیرانوندها معتقدند که جد آنها به نام هجیالی از حجاز به منطقه دلفان آمده است، و در آنجا با دختر یکی از سران فرقه اهل حق ازدواج کرده، و ماندگار شده است؛ سپس چون بیرانوندها همراه با دلفانها و باجلان‌ها، در جنگ بین ایران و عثمانی، نادرشاه افشار را یاری کردند، نادرشاه به پاس این خدمات، قسمتی از سیلاخور و اراضی پشتکوه را به بیرانوندها واگذار کرد. بنا به گفته هنری فیلد نادرشاه افشار بیرانوندها را به شیراز کوچ داد.[۱۲]

بررسی تاریخ بیرانوندها از درگیریهای خونین بین سران ایل از یک سو، و درگیری با دولت و یا دیگر ایلات از دیگر سو حکایت دارد. این درگیریها باعث کشته شدن شماری از سران ایل در طول حکمرانی قاجاریه و پهلوی گردید. در این مدت بیش از ۶۰نفر از آنان کشته شده‌اند که ۳۵ نفر آنها از نسل حسینعلی خان (از خوانین بزرگ) بوده‌اند که ۱۸نفر از آنها را قوای دولتی، ۱۴نفر را رقبای درون ایل، و ۳ نفر را ایلات دیگر کشته‌اند.

ایل بیرانوند بیش از هر ایل دیگر در مقابل نیروهای دولتی در اوایل حکمرانی پهلوی مقاومت کرد و پس از چندین سال درگیری سرانجام سرکوب شد.[۱۳] پس از تسلط ارتش بر لرستان، گروهی از بیرانوندها به نواحی خوار و ورامین تبعید و شماری از خوانین و کدخدایان آنها اعدام و یا زندانی شدند. از این پس، ایل به اجبار یکجانشین شد.

بسیاری از بیرانوندها در طول چند دهه گذشته دهات و زندگی کوچ روی را رها نموده و به خرم آباد مهاجرت کرده و شهرنشین شده‌اند.

نظام اجتماعی

ایل بیرانوند از مجموعه تیره‌های پدرتبار تشکیل می‌شود که قبلاً در رأس آنها تیرۀ خوانین قرار داشت. تیرۀ خوانین از نسل میرزا احمد شمس الدینی از شعبۀ آلاهینان، و از ۴ زیرتیره بدین شرح تشکیل شده است: اسدخانی معروف به «‌زینو‌» (زینب)، حیدرخانی معروف به خانم بی‌بی، مرادی و علی محمدی.

ادمندز که در اواخر قاجاریه، یعنی در دورۀ هرج و مرج به لرستان سفر کرده، می‌نویسد که حسین خان از خوانین بیرانوند، تسلط زیادی بر کدخدایان نداشته است.[۱۴]

اصولاً بیشتر تیره‌های ایل بیرانوند دارای آب وخاک بوده‌اند و ازاین رو، کمتر به صورت رعیت، به گونه‌ای که در بین بعضی از ایلات دیده شده است، درآمده‌اند.

پانویس

  1. حنیف، شناخت ایل بیرانوند، ص۵
  2. امان اللهی، قوم لر، ۱۵۸
  3. ص ۵۳
  4. حنیف، شناخت ایل بیرانوند، ص۵
  5. راولینسن، سفرنامه، ۱۵۲
  6. راولینسن، سفرنامه، ۱۵۲
  7. ص۲۰
  8. ص ۱۴۲
  9. ص۱۸۴
  10. راسخ، جمعیت و گروه‌های نژادی ایران، ص ۱۴۱
  11. راولینسن، سفرنامه، ۱۵۲
  12. Field, H. p183.
  13. رزم آرا،جغرافیان نظامی ایران، ۷۴-۷۷؛ سعدوندیان، اسناد نخستین سپهبد ایران احمد امیراحمدی، ۲۱۵-۲۱۸، جم؛ بیات، ۶۹، ۷۲
  14. ص ۱۰۲

منابع

  • امان اللهی بهاروند، سکندر، قوم لر، تهران، ۱۳۷۴ش.
  • بیات، کاوه، عملیات لرستان: اسناد سرتیپ محمدشاه بختی (۱۳۰۳ و۱۳۰۶ش)، تهران، ۱۳۷۳ش.
  • حنیف، محمد، شناخت ایل بیرانوند، خرم آباد، ۱۳۷۷ش.
  • راسخ، شاپور، «‌جمعیت و گروههای نژادی ایران »، ایرانشهر، تهران، ۱۳۴۲ش/۱۹۶۳م.
  • راولینسن، هنری، سفرنامه، ترجمه سکندر امان اللهی بهاروند، تهران، ۱۳۶۲ش.
  • رزم آرا، علی، جغرافیان نظامی ایران (لرستان)، تهران، ۱۳۲۰ش.
  • سعدوندیان، سیروس، اسناد نخستین سپهبد ایران احمد امیراحمدی، تهران، ۱۳۷۳ش.
  • Field, H., Contributions to the Anthropology of Iran, Chicago, 1939.

پیوند به بیرون