خاندان حکیم
شناسنامه خاندان | |
---|---|
نام خاندان | شهرستانی |
نسب | حسن مثنی، پسر امام حسن(ع) |
صدر خاندان | سیدعلی حکیم، پسر سید مرادبن سیدشاه اسدالله |
وجه نامگذاری | طبابت سید علی حکیم در نجف |
موقعیت | |
خاستگاه | عراق |
مکان استقرار | نجف |
افراد سرشناس | |
مراجع تقلید | سید محسن حکیم |
مشاهیر | سید محمدباقر حکیم • سید عبدالعزیز حکیم • سید عمار حکیم |
سایر اطلاعات | |
ویژگی | تأثیرگذار در اوضاع سیاسی عراق |
خاندان حکیم از خاندانهای علمی و سیاسی شیعی در عراق. گفته شده چون جد این خاندان در نجف به طبابت مشغول بوده، به حکیم شهرت یافتند. شاخصترین فرد این خاندان، سید محسن حکیم، مرجع تقلید شیعیان است. وی در مقام مرجع تقلید شیعیان، به سیاست، توجه ویژهای داشت و در بسیاری از مسائل سیاسی روزگار خویش دخالت میکرد و فتوا میداد. فرزندان و نوادگان وی نیز در صحنه سیاسی عراق اثرگذار بودهاند. سید محمدباقر حکیم، سید عبدالعزیز حکیم و سید عمار حکیم در مجلس اعلای اسلامی عراق از دیگر چهرههای مشهور خاندان حکیم هستند.
نسب خاندان حکیم
نسب خاندان حکیم به حسن مثنی، پسر امام حسن(ع) میرسد.[۱] در قرن یازدهم هجری، جد بزرگ این خاندان بهنام سیدعلی حکیم، پسر سید مراد بن سید شاه اسدالله، طبیب ویژه شاه عباس اول صفوی (متوفای ۱۰۳۸ق) بود. سیدعلی به سبب دانش و فضیلتش مورد احترام همگان بود. کتاب المجرّبات الطبیة اثر اوست.[۲] در ۱۰۳۳، سیدعلی به همراه شاهعباس صفوی برای زیارت مرقد امیرمؤمنان(ع) به نجف رفت و با اصرار مردم آنجا برای طبابت در نجف سکونت گزید. از این زمان به سیدعلی حکیم شهرت یافت و فرزندانش نیز به همین نام مشهور شدند.[۳]
سیدمهدی حکیم
بنابر منابع شرح حال[۴] در پنجمین نسل از خاندان سیدعلی حکیم، عالم بزرگی به نام سیدمهدی حکیم ظهور کرد که از عالمان بزرگ نجف بود. سیدمهدی حکیم تحصیلات حوزوی را در محضر استادانی مانند ملا علی خویی، محمد کاظم خراسانی، شیخ محمدحسین کاظمی، میرزا حسن شیرازی، ملا حسینقلی همدانی و شیخ محمد طه نجف به اتمام رساند و به درجه اجتهاد رسید.[۵] زمانی که شیخ موسی شراره عاملی، مرجع شیعیان در بنت جبیل لبنان، فوت کرد، اهالی آنجا به طور مکرر از آیتاللّه محمدحسین کاظمی تقاضا کردند تا سیدمهدی حکیم به دیار آنان عزیمت کند، از اینرو سیدمهدی به عنوان عالم دین، عازم آن دیار شد.[۶] او در ۸ صفر ۱۳۱۲ درگذشت و در بنتجبیل به خاک سپرده شد. مهمترین آثار به جامانده از او عبارتاند از:
- تحفةالعابدین، در نصایح و مواعظ؛
- معارف الاحکام در شرح شرایعالاسلام محقق حلی؛
- مبحث «حجیت قطع»، از منظومه الدُّرَةُ اَلمنظّمة اثر شیخ موسی شراره در اصول فقه؛
- رسالة التعادل و التراجیح.[۷]
فرزندان سیدمهدی حکیم
فرزند بزرگ سیدمهدی به نام سیدمحمود در ۱۲۹۸ق در نجف به دنیا آمد. وی تحصیلات حوزوی خود را در این شهر زیرنظر علمایی مانند شیخ محمد طه نجف، حاجمیرزا حسین خلیلی تهرانی، آخوند خراسانی، محمد سعید حبوبی، شیخ عبدالهادی شلیله، سید محمد کاظم طباطبائی یزدی و شیخ احمد آلکاشفالغطاء به پایان رساند و از استادان معروف فقه و اصول در حوزه نجفاشرف شد. سیدمحمود حکیم در ۱۳۷۵ از دنیا رفت از او آثاری به شکل حاشیه و تعلیقه بر کتابهای درسی فقه و اصول برجایماند. پسرش سیدعبدالمجید عالم دین و از اساتید حوزه نجف بود که توسط عوامل بعثی در ۱۴ اسفند ۱۳۶۳ به شهادت رسید.[۸]
دیگر فرزند سیدمهدی که سیدهاشم نام داشت، در ۱۳۰۹ق در بنتجبیل به دنیا آمد. تحصیلات حوزوی خود را در آنجا آغاز کرد، سپس برای ادامه تحصیل عازم نجف شد و زیر نظر استادان برادرش، سیدمحمود، پرورش یافت. سیدهاشم حکیم پس از آن به بنتجبیل بازگشت و به عنوان عالم دینی آن دیار به خدمات دینی و اجتماعی پرداخت. وی در ۲۸ بهمن ۱۳۳۴ در بنتجبیل از دنیا رفت. از او آثاری مانند: منتقیالاخبار، العقدالثمین و شذورالجواهر برجای مانده است. دو پسر او سیدعلی و سید مهدی در بنت جبیل ماندند و به تدریس علوم دینی و وعظ و ارشاد مردم پرداختند.[۹]
سیدمحسن حکیم
سید محسن حکیم فرزند سیدمهدی و شاخصترین فرد این خاندان، سید محسن حکیم مرجع تقلید شیعیان، بود. وی، در مقام مرجع تقلید شیعیان، به سیاست توجه ویژهای داشت و معتقد بود اگر سیاست را به معنای اصلاح امور بندگان خدا و تلاش برای ارتقای سطح زندگی آنها در نظر بگیریم، رجال دین باید با تمام توان در این زمینه فعالیت نمایند. بر این اساس، وی در بسیاری از مسائل سیاسی روزگار خویش دخالت میکرد و فتوا میداد.[۱۰]
فرزندان و نوادگان وی نیز به تبعیت از پدر، به ویژه با توجه به اوضاع سیاسی عراق، در صحنه سیاسی این کشور اثرگذار بودهاند. برخورد خشونتآمیز و همراه با قتل فرزندان افراد این خاندان در تاریخ سیاسی عراق بیسابقه است. سیدمحسن حکیم ده پسر و چهار دختر داشت. اسامی پسران وی چنین است: سیدیوسف، سیدمحمدرضا، سید محمدمهدی، سیدکاظم، سیدمحمدباقر، سیدعبدالهادی، سید عبدالصاحب، سیدعلاءالدین، سید عبدالعزیز، سیدمحمدحسین.[۱۱]
تأثیرگذارترین شخصیتهای سیاسی خاندان حکیم، در میان فرزندان سیدمحسن حکیم عبارتاند از:
سید یوسف حکیم
سید یوسف حکیم در ۱۲۸۸ش (۱۳۲۷ق) در نجف به دنیا آمد. نزد پدرش و دیگر استادان حوزه درس خواند و سپس به تدریس و تألیف پرداخت. وی از اعضای اصلی «جمعیة مُنْتدی النشر» بود که با هدف اصلاح نظام درسی حوزه علمیه نجف در ۱۳۵۴/ ۱۳۱۴ش تأسیس شد. سیدیوسف عالمی باتقوا، فاضل و بهرهمند از قریحه شعری بود.[۱۲]
وی پس از وفات پدرش از پذیرش پیشنهاد مرجعیت تقلید، با توجه به وجود استادان برجسته در حوزه نجف، امتناع کرد. او در حرم امام علی(ع) و مسجد هندی اقامه جماعت مینمود، اما پس از سختگیریهای حکومت بر حوزه علمیه نجف خانهنشینی اختیار کرد و عزلت گزید. با این همه، حکومت بعثی عراق، برای مقابله با فعالیتهای خاندان حکیم، او را نیز برای مدتی به زندان افکند. فشارهای روحی ناشی از به شهادت رسیدن تعداد زیادیاز برادران، برادرزادگان، عموزادگان و نیز دو فرزندش (سیدکمالالدین، از مدرّسان حوزه نجف، سید عبدالوهاب) توسط رژیم بعث عراق در ۱۳۶۲ش، سبب بیماری وی در سالهای آخر عمر شد. سید یوسف حکیم در رجب ۱۴۱۱/ ۱۳۶۹ش وفات کرد. برخی آثارش عبارتاند از: الخیارات، اَبحاثٌ فی التفسیر و بحث حول علمالاجمالی.[۱۳]
سید محمدمهدی حکیم
سید محمد مهدی حکیم (۱۳۱۴ش - ۱۳۶۶ش) از مبارزین و علمای عراق و پسر سوم سید محسن حکیم و از مؤسسان حزب الدعوة الاسلامیة بود. سید محمدمهدی حکیم سه بار از سوءقصد نجات یافت، اما در ۲۷ دی ۱۳۶۶ که به دعوت جبهه اسلامی ملی سودان (الجبهة الاسلامیة القومیة) در این کشور حضور یافته بود، توسط عوامل بعثی به شهادت رسید.
سید محمدباقر حکیم
سید محمدباقر حکیم (۱۳۱۸-۱۳۸۲) پنجمین فرزند سیدمحسن حکیم، از عالمان شیعه اهل عراق و رئیس و از بنیانگذران مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق بود. او از بنیانگذاران حزب الدعوة الاسلامیة نیز بود و سالها با حزب بعث حاکم بر عراق مبارزه کرد. او بعد از آزادی از زندان مبارزه خود را از ایران دنبال کرد و در سال ۱۳۸۲ طی یک انفجار تروریستی در نجف به شهادت رسید.
سید عبدالهادی حکیم
سید عبدالهادی حکیم، فرزند سید محسن حکیم که در ۱۳۱۹ش در نجف بهدنیا آمد. تحصیلات خود را در بغداد و سپس قاهره ادامه داد و در رشته شریعت اسلامی در ۱۳۵۶ش دکتری گرفت و در دانشکده اصول دین بغداد و دانشکده فقه (کلیة الفقه) نجف به تدریس مشغول شد. وی در ۱۴ اسفند ۱۳۶۳ش توسط حکومت بعثی به شهادت رسید. آثاری از او بر جای مانده است.[۱۴] دو فرزندش سیدحسن و سیدحسین نیز در همان تاریخ دستگیر و شهید شدند.[۱۵]
سید عبدالصاحب حکیم
سید عبدالصاحب حکیم، دیگر فرزند سیدمحسن حکیم که در ۱۳۲۱ش در نجف بهدنیا آمد. تحصیلات حوزوی را تحت نظر پدرش، سیدمحمدباقر حکیم، سیدمحمدباقر صدر و سپس سیدمحمد روحانی و سید ابوالقاسم خویی گذراند. در ۳۰سالگی به درجه اجتهاد رسید و به تدریس فقه و اصول و اخلاق پرداخت و تألیفاتی از خود برجای گذاشت. از جمله دو کتاب مُنْتَقی الاصول و المرتَقی الیالفقهالارْقی که هر دو تقریرات درس استادش سیدمحمد روحانیاست و شرح کفایةالاصول. حکومت بعثی عراق، سیدعبدالصاحب حکیم را، در ۱۳۶۲ش به شهادت رساند.[۱۶]
سید علاءالدین حکیم
سید علاءالدین حکیم، دیگر فرزند سیدمحسن، در ۱۳۲۵ش در نجف به دنیا آمد و تحصیلات حوزوی خود را در آنجا به پایان رساند و سپس به تدریس مشغول شد. وی همچنین در اداره مدرسه دارالحکمه که پدرش آن را تأسیس کرده بود، فعالیت مینمود.[۱۷] وی در ۱۳۶۲ش به شهادت رسید.[۱۸]
سید محمدحسین حکیم
سید محمد حسین حکیم، یکی دیگر از فرزندان سیدمحسن حکیم در ۱۳۲۷ش در نجف به دنیا آمد و با تکمیل تحصیلات حوزوی، در حوزه نجف به تدریس پرداخت. او در ۱۳۶۲ش به شهادت رسید.[۱۹]
عبدالعزیز حکیم
سید عبدالعزیز حکیم، دیگر فرزند سیدمحسن حکیم، پس از شهادت برادرش سیدمحمدباقر به ریاست مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق برگزیده شد و از فعالان عرصه سیاست در عراق بود. عبدالعزیز حکیم در چهارشنبه ۴ شهریور ۱۳۸۸ش به علت ابتلای به سرطان ریه در تهران درگذشت و پس از تشییع در قم، برای خاکسپاری به نجف اشرف منتقل شد.[۲۰]
محمدسعید حکیم
سید محمدسعید حکیم، از مراجع کنونی نجف، از اعضای این خاندان و نوه دختری سیدمحسن حکیم است. وی نزد پدرش سید محمدعلی حکیم (داماد آیتاللّه حکیم و از علمای نجف) و سایر بزرگان حوزه نجف از جمله سیدمحسن حکیم، سید ابوالقاسم خویی و شیخ حسین حلّی درس خواند و سپس به تدریس، تألیف و اقامه جماعت در حرم امام علی(ع) پرداخت. وی مدت زیادی در زندان رژیم بعث عراق بود و پس از آزادی نیز تحتنظر حکومت قرار داشت. برخی آثارش، علاوه بر رسالههای فتوایی، عبارتاند از: المحکَّم فی اصول الفقه؛ اصولالعقیدة و فاجعةالطف: ابعادُها، ثمراتها، توقیتها.[۲۱]
افزون بر شهدای مذکور، بیش از ۲۵ تن دیگر از اعضای این خاندان، از جمله چند زن، شهید و شمار زیادی مفقودالاثر شدهاند.
پانویس
- ↑ رجوع کنید به سراج، الامام محسن الحکیم، ص۲۱؛ عامری، موسوعة انساب العشائر العراقیة، ج ۱، ص۱۲۰.
- ↑ امینی، معجم رجال الفکر و الادب، ج ۱، ص۴۲۱-۴۲۲؛ سراج، الامام محسن الحکیم، ص۲۱-۲۲.
- ↑ سراج، الامام محسن الحکیم، ص۲۱-۲۲.؛ امینی، معجم رجال الفکر و الادب، ج ۱، ص۴۲۱؛ حرزالدین، تاریخ النجف الاشرف، ج ۲، ص۲۸۷-۲۸۸.
- ↑ برای نمونه رجوع کنید به حسینیاشکوری، الامام الحکیم السید محسن الطباطبائی، ص۱۷، ۱۹.
- ↑ عبیری، سیدمحسن حکیم: مرزبان حوزه نور، ص۳۰؛ امینی، معجم رجال الفکر و الادب، ج ۱، ص۴۲۲.
- ↑ امین، مستدرکات اعیانالشیعة، ج ۱۰، ص۱۵۲؛ سراج، الامام محسن الحکیم، ص۲۳-۲۴.
- ↑ آقابزرگ طهرانی، الذریعه، ج ۳، ص۴۵۰، ج ۱۱، ص۳۱، ج ۱۳، ص۷۰-۷۱، ج ۲۱، ص۱۸۹؛ امین، مستدرکات اعیانالشیعة، ج ۱۰، ص۱۵۲.
- ↑ حرزالدین، معارف الرجال، ج ۳، ص۱۲۹-۱۳۰، پانویس ۱؛ امینی، معجم رجال الفکر و الادب، ج ۱، ص۴۲۲-۴۲۳، ۴۲۹.
- ↑ حرزالدین، معارف الرجال، ج ۲، ص۱۹۲-۱۹۳، پانویس ۲؛ امینی، معجم رجال الفکر و الادب، ج ۱، ص۴۲۳، که تولد او را در نجف دانسته است.
- ↑ عجلی، الخریطة السیاسیة للمعارضة العراقیة، ص۱۱۳-۱۱۶؛ علوی، الشیعة و الدولة القومیة فیالعراق، ص۳۵۱-۳۵۵.
- ↑ سراج، الامام محسن الحکیم، ص۲۵؛ امینی، معجم رجال الفکر و الادب، ج ۱، ص۴۲۳-۴۲۴.
- ↑ امینی، معجم رجال الفکر و الادب، ج ۱، ص۴۲۵؛ بَهادلی، الحوزة العلمیة فیالنجف، ص۳۱۲-۳۱۴؛ غروی، مع علماء النجف الاشرف، ج ۲، ص۵۸۱.
- ↑ امینی، معجم رجال الفکر و الادب، ج ۱، ص۴۲۵؛ غروی، مع علماء النجف الاشرف، ج ۲، ص۳۰، ۵۱۶، ۵۸۱-۵۸۲.
- ↑ علوی، الشیعة و الدولة القومیة فیالعراق، ص۳۸۲-۳۸۳؛ امین، مستدرکات اعیانالشیعة، ج ۱، ص۹۲؛ امینی، معجم رجال الفکر و الادب، ج۱، ص۴۳۱.
- ↑ غروی، مع علماء النجف الاشرف، ج ۲، ص۵۸۱.
- ↑ امین، ، مستدرکات اعیانالشیعة، ج ۱، ص۹۱؛ امینی، معجم رجال الفکر و الادب، ج ۱، ص۴۳۲.
- ↑ امین، ، مستدرکات اعیانالشیعة، ج ۱، ص۹۲؛ احمد راسم نفیس، ص۳۵-۳۶.
- ↑ غروی، مع علماء النجف الاشرف، ج ۲، ص۵۱۴.
- ↑ غروی، مع علماء النجف الاشرف، ج ۲، ص۵۱۴.
- ↑ نگاهی به زندگینامه سید عبدالعزیز حکیم، سایت تبیان.
- ↑ امینی، معجم رجال الفکر و الادب، ج ۱، ص۴۲۹؛ عمرو، ص۱۴۳-۱۴۶؛ غروی، مع علماء النجف الاشرف، ج ۲، ص۵۱۷، ۵۶۷.
منابع
- آقابزرگ طهرانی، الذریعه، بیروت، دار الاضواء.
- عادل ادیب و حسین موسوی، حزب الدعوه اسلامی عراق: پیشینه تاریخی و اندیشه سیاسی، تهران، ۱۳۸۳ش.
- احمد راسم نفیس، الشیعة فی العراق بین الجذور الراسخة و الواقع المتغیر: رویة شیعیة، قاهره، ۲۰۰۵م.
- اسحاق نقاش، شیعةالعراق، قم، ۱۳۷۷ش.
- امین، حسن، مستدرکات اعیانالشیعة، بیروت، ۱۴۰۸-۱۴۱۶/ ۱۹۸۷-۱۹۹۶.
- امینی، محمدهادی، معجم رجال الفکر و الادب فی النجف خلال الف عام، نجف، ۱۴۱۳/۱۹۹۲.
- بَهادلی، علی، الحوزة العلمیة فیالنجف: معالمها و حرکتها الاصلاحیة، ۱۳۳۹-۱۴۰۱ه / ۱۹۲۰۱۹۸۰م، بیروت، ۱۴۱۳/۱۹۹۳.
- حرزالدین، محمد، معارف الرجال فی تراجم العلماء و الادباء، قم، ۱۴۰۵ق.
- حرزالدین، محمدحسین، تاریخ النجف الاشرف، هَذَّبه وزاد علیه عبدالرزاق محمدحسین حرزالدین، قم، ۱۳۸۵ش.
- حسینی اشکوری، احمد، الامام الحکیم السید محسن الطباطبائی، نجف، ۱۳۸۴ق.
- حکیم، محمدباقر، الاربعة عشر مناهج و رؤی، قم، ۱۴۲۵الف.
- حکیم، محمدباقر، الحکم الاسلامی بین النظرّیة و التطبیق، قم، ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲.
- حکیم، محمدباقر، الوحدة الاسلامیة من منظور الثقلین، قم، ۱۴۲۵ب.
- خرسان، صلاح، حزب الدعوة الاسلامیة: حقائق و وثائق، فصول من تجربة الحرکة الاسلامیة فی العراق خلال ۴۰ عاماً، دمشق، ۱۴۱۹/۱۹۹۹.
- رؤوف، عادل، عراق بلاقیادة: قراءة فی ازمة القیادة الاسلامیة الشیعیة فی العراق الحدیث، دمشق، ۱۴۲۶/۲۰۰۵.
- سراج، عدنان ابراهیم، الامام محسن الحکیم: ۱۸۸۹-۱۹۷۰م، بیروت، ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
- عامری، ثامر عبدالحسن، موسوعة انساب العشائر العراقیة: السادة العلویون، ج۱، بیروت، ۲۰۰۴م.
- عباسی، محمد، من زاخو الی کربلاء: قصة المؤامرة علی الثورة الشعبیة فیالعراق، قاهره، ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
- عبیری، عباس، سیدمحسن حکیم: مرزبان حوزه نور، تهران، ۱۳۷۵ش.
- عجلی، شمران، الخریطة السیاسیة للمعارضة العراقیة، لندن، ۲۰۰۰م.
- علوی، حسن، الشیعة و الدولة القومیة فیالعراق، ۱۹۱۴ ۱۹۹۰، قم، بیتا.
- عمرو، یوسف، علماء عرفتهم، بیروت، ۱۴۲۷/۲۰۰۶.
- غروی، محمد، مع علماء النجف الاشرف، بیروت، ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
- ابراهیم، فرهاد، الطائفیة و السیاسة فی العالم العربی: نموذج الشیعة فی العراق، قاهره، ۱۹۹۶م.