کتابشناسی یا ارجاعات این مقاله ناقص است. میتوانید با اصلاح نحوهٔ ارجاع به منابع بر طبق شیوهنامهٔ ارجاع به منابع، به ویکیشیعه کمک کنید. |
بَحارِنه (جمع بَحرانیّ) اصطلاحی که از سوی غیرشیعیان در مورد شیعیان ساکن منطقه بحرین قدیم (شامل بحرین امروزی، احساء، قطیف، قطر و کویت) به کار میرود.
پیدایش اصطلاح بحارنه
بحارنه یا بحرانی اصطلاحی است که از سوی غیرشیعیان در مورد شیعیان ساکن منطقه بحرین قدیم به کار رفته است.[۱] این اصطلاح تقریباً از حدود سال ۱۰۰۰ق به بعد در شبه جزیره عربی ظهور کرد.[۲] جغرافیدانان دستکم تا سدههای ۶-۷ق/۱۲-۱۳م نام بحرین را بر منطقه وسیعی از کناره شرقی شبه جزیره عربستان اطلاق کردهاند که از شمال به بصره، از جنوب به عمان، از غرب به منطقه یمامه و از شرق به جنوب غربی خلیج فارس محدود میشد.[۳] اما امروزه این نام بر مجمع الجزایری اطلاق میشود که در حاشیه جنوبی خلیج فارس و در میان شبه جزیرۀ قطر در مشرق و جنوب، و عربستان سعودی در مغرب قرار دارد.
عالمان شیعی بحرانی
عالمان شیعه بسیاری از بحرین برخاستهاند که برخی از آنها عبارتند از:
عالم بحرینی | قرن | توضیحات |
---|---|---|
نصر بن نصیر بحرانی | اول | از راویان حدیث[۴] |
محمد بن سهل بحرانی | دوم | از راویان حدیث[۵] |
شیخ احمد بن سعادة | وی رسالهای در علم نگاشته است که آن را خواجه نصیر الدین طوسی شرح کرده است.[۶] | |
شیخ علی بن سلیمان | هفتم | او تألیفاتی فلسفی داشته است.[۷] |
ابن میثم بحرانی | هفتم | وی شاگرد شیخ علی بن سلیمان و شیخ اجازه علامه حلی و سید ابن طاووس بوده است. مشهورترین اثر وی شرح نهج البلاغه است.[۸] |
شیخ احمد بن متوج | نهم | وی در زمان خود شیخ امامیه بوده است.[۹] |
شیخ مفلح بن حسن صیمری | صاحب کتاب غایه المرام فی شرح شرائع الاسلام. قبر وی در روستای سلم آباد بحرین است.[۱۰] | |
سید حسین غریفی | کتاب وی با نام الغنیه فی مهمات الدین عن تقلید المجتهدین در نوع خود بینظیر است.[۱۱] | |
سید ماجد صادقی | یازدهم | وی پایه گذار تفکر اخباری گری در شیراز بود و بسیاری از عالمان اخباری شاگرد او بودند. ملا محسن فیض کاشانی نیز شاگرد وی بوده است.[۱۲] |
علی بن محمد بن عبدالله بحرینی | به دستور شاه سلیمان کتابی به نام منار السعادات فی اصول الاعتقادات نوشت که شاه دستور داد آن را به فارسی ترجمه کنند.[۱۳] | |
شیخ محمد بحرانی | در دوران صفویه، وی نخستین عالمی بود که در بحرین نماز جمعه را اقامه کرد.[۱۴] | |
شیخ علی بحرانی | وی شاگرد شیخ بهایی بوده است و پس از رسیدن به درجه اجتهاد به بحرین بازگشت و ریاست شیعیان بحرین بدو رسید. وی تألیفات بسیاری در ابواب مختلف فقهی دارد.[۱۵] | |
شیخ عبدالله بن نورالدین بحرانی | وی مجموعه عظیمی را تدوین کرد که تعداد مجلدات آن بیش از بحارالانوار است.<refآقابزگ، الذریعة، ج۱۵، ص: ۳۵۶</ref> | |
شیخ جعفر بحرانی | وی استاد سید نعمت الله جزایری و سید علی صدر شارح صحیفه سجادیه است. وی پس از تحصیل علوم دینی در شیراز و برگزاری جلسات درس در آن شهر، به حیدرآباد هند سفر کرد و در آنجا سکونت گزید و مرجع شیعیان آن بلاد گردید.[۱۶] | |
شیخ محمد بن ماجد بحرانی | وی شیخ الاسلام بحرین در اواخر دوره صفوی بوده است.[۱۷] | |
سید هاشم بحرانی | یازدهم | وی پس از شیخ محمد بن ماجد، شیخ الاسلام بحرین شد. مهمترین تصنیف وی البرهان فی تفسیر القرآن است.[۱۸] |
شیخ سلیمان ماحوزی | وی در اواخر دوره صفوی میزیسته و کتب بسیاری را در علوم گوناگون اسلامی تألیف کرده است. وی کتاب الاربعین خود را به شاه سلطان حسین صفوی اهدا نمود.[۱۹] | |
شیخ عبدالله سماهیجی | از عالمان اخباری وی مدتی شیخ الاسلام اصفهان بود و در بهبهان سکونت گزید و درهمان جا درگذشت.[۲۰] | |
شیخ یوسف بحرانی | دوازدهم | وی تمایلات اخباری داشت و از وی تألیفاتی مانند الحدائق الناضره، الدرر النجفیه، لؤلؤۀ البحرین بر جای مانده است.[۲۱] |
مهاجرت بحرانیان
در اواخر حکومت صفویان جمعی از بحارنه و از جمله علمای بحرین به ایران مهاجرت کردند. اصفهان و شیراز و شهرهای حاشیه خلیج فارس از شهرهایی بود که تعدادی از بحارنه در آنها ساکن شدند. عواملی را برای این مهاجرت برشمردهاند از جمله: ناامنی ناشی از حملات خوارج عمان و نیز بالا رفتن موقعیت علمی و حوزوی اصفهان. یکی از آثار مهم این مهاجرت، انتقال کتابهای شیعی موجود در بحرین به ایران بود. طلاب بحرینی به تدریج در اصفهان موقعیت علمی بالایی پیدا کردند و در شیراز نیز حضور سید ماجد بن هاشم بحرانی (۸۷۶-۱۰۲۸ق) سبب انتقال مکتب حدیثی شیعه از نوع بحرینی آن به فارس گردید. بحرانیان حتی توانستند در این دو شهر صاحب منصب شوند. برای نمونه سید ماجد بن سید محمد بحرانی قاضی اصفهان و پسرش قاضی شیراز بود. محمد بن عبدالحسین حسینی بحرانی نیز پس از مهاجرت به اصفهان به منصب شیخ الاسلامی گماشته شد.
علاوه بر ایران، شماری از بحرینیان به هند و بویژه حیدرآباد نیز رفتوآمد داشتند.[۲۲]
پانویس
- ↑ الجاسر، المعجم الجغرافی للبلاد العربیة السعودیة، ج۱، ص۲۰۶.
- ↑ الجنبی، تاریخ التشیع لاهل بیت، ص۴۵۵.
- ↑ دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۱، ص۴۵۳۴
- ↑ طوسی، الأمالی، النص، ص۵۸
- ↑ صدوق، الخصال، ج۱، ص۲۷۲
- ↑ بحرانی، انوار البدرین، ۱۴۰۷ق، ص۵۵
- ↑ بحرانی، انوار البدرین، ۱۴۰۷ق، ص۵۶
- ↑ بحرانی، انوار البدرین، ۱۴۰۷ق، ص۶۰-۶۱
- ↑ بحرانی، انوار البدرین، ۱۴۰۷ق، ص۶۳
- ↑ بحرانی، انوار البدرین، ۱۴۰۷ق، ص۶۸
- ↑ بحرانی، انوار البدرین، ۱۴۰۷ق، ص۷۲
- ↑ بحرانی، انوار البدرین، ۱۴۰۷ق، ص۷۵
- ↑ طبقات قرن ۱۲، ص۵۰۵
- ↑ بحرانی، انوار البدرین، ۱۴۰۷ق، ص۱۰۱
- ↑ بحرانی، انوار البدرین، ۱۴۰۷ق، ، ص۱۰۱
- ↑ بحرانی، انوار البدرین، ۱۴۰۷ق، ص۱۰۸
- ↑ بحرانی، انوار البدرین، ۱۴۰۷ق، ص۱۱۳
- ↑ بحرانی، انوار البدرین، ۱۴۰۷ق، ص۱۱۵
- ↑ بحرانی، انوار البدرین، ۱۴۰۷ق، ، ص۱۲۷
- ↑ بحرانی، انوار البدرین، ۱۴۰۷ق، ص۱۴۳
- ↑ بحرانی، انوار البدرین، ۱۴۰۷ق، ص۱۵۸
- ↑ جعفریان، اطلس شیعه، ۴۴۳-۴۴۵