دروزیه
علامت دروزیه | |
| اطلاعات کلی | |
|---|---|
| قدمت | قرن پنجم هجری |
| گستره جغرافیایی | سوریه، لبنان، فلسطین |
| حکومتها | آل مَعن، شهابیان |
| علل پیدایش | اعتقاد به الوهیت الحاکم بامرالله (ششمین خلیفه فاطمی |
| نامهای دیگر | موحدون |
| اطلاعات دینی | |
| از فرقههای | اسماعیلیه |
| داعیان | محمد بن اسماعیل درزی، الاخرم و حمزة بن علی زوزنی |
| باورها | تَقَمُّص (تناسخ)، تجلی، غیرمادی بودن بهشت و جهنم، نسخ ادیان پیشین ازجمله یهودیت، مسیحیت و اسلام |
| کتابهای مهم | رسائل الحکمة، کتاب النُقَط و الدوایر |
| وضعیت کنونی | |
| وضعیت | فعال |
| تعداد پیروان | حدود یک میلیون نفر |
| مؤسسات | الحزب التقدمی الاشتراکی، |
| شخصیتها | |
| مذهبی | شیخ نعیم حسین |
| سیاسی | کمال جنبلاط، ولید جنبلاط |
دُروزیه، فرقهای مذهبی و از انشعابات مذهب اسماعیلی است که در نیمه اول قرن پنجم هجری با محوریت اعتقاد به الوهیت الحاکم بامرالله، خلیفه فاطمی، پدید آمد. این فرقه توسط افرادی چون محمد بن اسماعیل درزی، اخرم و حمزة بن علی زوزنی ترویج شد.
دروزیان خود را موحدون مینامند، کتاب رسائل الحکمة را به عنوان مهمترین متن دینی خود میدانند. اعتقادات اصلی آنان شامل مفاهیمی مانند تجلی، تقمص، و نسخ ادیان و شرایع پیشین میشود. در احکام فقهی نیز، از جمله مسائل ازدواج، ارث و روزه، با مسلمانان تفاوتهایی دارند.
دروزیان بیشتر در مناطقی از سوریه، لبنان و فلسطین ساکنند و هر کدام از این کشورها رهبری مستقل دارند.
برخی اندیشمندان دروزی تلاش میکنند با تفسیر مبانی این مذهب بر اساس اصول اسلامی، آن را جزو مذاهب اسلامی معرفی کنند.
انتساب
در وجه انتساب فرقه دروزیه به دروزیه آرای مختلفی وجود دارد.[۱] بر اساس مشهورترین آنها، این عنوان برگرفته از نام محمد بن اسماعیل درزی است؛[۲] اما خود دروزیان این انتساب را نمیپذیرند و با برائت از تعالیم او، خود را موحدون مینامند.[۳]
تعالیم و باورها

سِرّی نگهداشتن عقاید
دروزیان اهتمام خاصی به تقیه و سرّی نگاهداشتن عقاید خود دارند. به همین سبب بزرگان آنان در نوشتههای خود از رموز و تأویلات خاصی برای بیان تعالیم بهره میجویند که برای عموم مردم قابل فهم نیست. رعایت تقیه باعث شده تا آنان بتوانند با پیروان دیگر ادیان و فرقهها همزیستی مسالمتآمیزی داشته باشند.[۴]
دروزیان هرگز اجازۀ چاپ کتابهای دینی خود را نمیدادند،[۵] تا اینکه برخی از کتابهای آنها در ۱۲۵۰ق در حملۀ سپاهیان ابراهیم پاشا به دست سپاهیان افتاد و برای نخستین بار عقاید آنان برملا شد.[۶]
تَقَمُّص
دروزیان به انتقال روح پس از مرگ به جسمی جدید اعتقاد دارند.[۷] بر اساس اعتقادات آنان تمام ارواح به صورت یکجا و ثابت آفریده شدهاند و تعداد آنها تغییر نمیکند.[۸] همچنین انتقال روح همواره در چارچوب جنسیت صورت میگیرد و هرگز به حیوان منتقل نمیشود[۹] و با انتقال روح از جسدی به جسد دیگر، تمام معلومات پیشین او هم منتقل میشود.[۱۰]
از دیدگاه دروزیان، این چرخه تجلی عدل الهی است که فرصتهای متعدد برای تکامل روح فراهم میکند،[۱۱] هرچند امکان تنزل به مراتب پایینتر نیز وجود دارد.[۱۲] باور به تناسخ توجیهی برای بسته بودن جامعه دروزی در برابر پذیرش اعضای جدید محسوب میشود.[۱۳]
تجلی
دروزیان معتقدند خداوند منزه از صفات و فراتر از درک بشری است،[۱۴] اما برای تقرب انسان به خود، در قالب تجلیات مختلف ظاهر شده است.[۱۵] بر اساس باورهای دروزیان، خدا در ۷۲ دوره تاریخی متجلی گشته[۱۶] که مهمترین آنها ظهور در هیئت الحاکم بامرالله به عنوان آخرین تجلی آشکار الهی است.[۱۷] این تجلیات، به منظور هدایت بشر و آزمایش ایمان موحدان رخ داده است.[۱۸]
دروزیان بر این باورند که تجلی خدا در صورت انسانی به درک بهتر انسان کمک میکند،[۱۹] اما ذات الهی همچنان غیرمادی و نامحدود باقی میماند.[۲۰] آنها تأکید دارند که پرستش باید تنها معطوف به الحاکم بامرالله باشد، چرا که او آخرین ظهور کامل الهی است.[۲۱]
خلقت و حدود دعوت
بر اساس تعالیم دروزی، خالق (الباری) عقل کلی را از نور خود آفرید و عناصر موجودات را در علم او به ودیعت نهاد. عقل کلی با نظر به خود و درک بیهمتاییاش، دچار عجب شد و از او ضدّی صادر گشت. پس از توبه و طلب آمرزش، نفس کلی پدید آمد که حاوی نور عقل و عناصری از تاریکی بود.[۲۲] از نور نفس کلی، «کلمه» و سپس «سابق» (جناح ایمن) و «تالی» (جناح ایسر) متجلی شدند و سرانجام زمین، افلاک، بروج دوازدهگانه، طبایع چهارگانه و هیولی شکل گرفتند.[۲۳]
حمزه بن علی، مؤسس دعوت دروزی، این مراتب عُلوی را به تشکیلات دعوت خود منتسب کرد و پنج حدّ اصلی را تعیین نمود: عقل کلی، نفس کلی، کلمه، جناح ایمن سابق، جناح ایسر تالی. مرتبۀ عقل کلی در حمزه متجسد شده است و چهار مرتبۀ بعدی به ترتیب به اسماعیل بن محمد تمیمی، محمد بن وَهب قرشی، سلامة بن عبدالوهاب سامری و علی بن احمد سموقی تعلق دارد. اینان حجج اربعه یا اربعه حرم نامیده میشوند و در هر دورۀ زمانی با صورتی جدید ظاهر میگردند.[۲۴] پس از کنارهگیری المقتنی، سلسله مراتب تبلیغی دروزیان تضعیف شد و متون مقدس جایگزین رهبری غایب گردید.[۲۵]

مرگ و قیامت
در باور دروزیان، روح جاودانه است و مرگ ندارد. قیامت در نگاه آنان، مرحلهای از تکامل روحانی است که با پیروزی نهایی توحید بر شرک و پایان چرخۀ تقمص (تناسخ) همراه خواهد بود.[۲۶]
نشانههای نزدیکی قیامت شامل سلطۀ مسیحیان و یهودیان بر جهان، فساد اخلاقی گسترده، اشغال فلسطین و ظهور حاکمی ناصالح از نسل امامت هستند.[۲۷] در این روز، الحاکم بامرالله در صورت ناسوتی خود در کنار رکن یمانی کعبه ظاهر میشود و حمزه، در کنار او، با گرفتن شمشیر او مخالفان را تهدید میکند. مردم به چهار گروه تقسیم میشوند: اهل ظاهر، اهل باطن، مرتدان و موحدان. سه فرقۀ نخست جزو هلاکشدگاناند و تنها موحدان نجات مییابند.[۲۸]
غیرمادی بودن بهشت و جهنم
بهشت و جهنم در این دیدگاه مفاهیمی مادی نیستند؛ بهشت به معنای وصول به توحید و جهنم به معنای شرک است.[۲۹]
نسخ ادیان
دروزیان باور دارند که دعوت حمزه نسخکنندۀ همۀ ادیان پیشین، از جمله یهودیت، مسیحیت و اسلام است و شریعت ظاهری و باطنی را نیز منسوخ میکند.[۳۰]
فرایض دینی و اخلاق
اعتقاد دروزیان به تأویل باعث برداشتهای مختلفی از فرایض دینی شده است که از نقض فرایض در رسائل الحکمة تا اثبات آنها در آرای معاصران را دربرمیگیرد. در عبارات متعددی از رسائل الحکمة تربیت روحانی از انجام فرایض مهمتر تلقی شده و در برخی موارد مؤمنانی که خود را وقف علوم و حقایق توحیدی کردهاند از انجام دادن اعمال واجب مذهبی معاف شدهاند.[۳۱]
هفت خصلت توحیدی
الحاکم بامرالله هفت تکلیف شرعی را از دروزیان برداشت و به جای آن هفت خصلت توحیدی بر آنان مقرر کرد.[۳۲][۳۳]که عبارتند از:
- صدق اللسان به جای نماز، که عبارت است از ایمان و توحید و دلیلی بر توحید الحاکم.[۳۴]
- حفظ الاخوان به جای زکات، که عبارت است از یاری رساندن به برادران دینی و مراعات آنان از هر نظر.[۳۵]
- ترک عبادت عدم و بهتان به جای روزه. هر مذهبی خارج از مذهب توحید، از جمله عقاید تنزیل و تأویل و فروع آنها، عدم به شمار میرود.[۳۶]
- برائت از ابلیسها و طغیان به جای حج. از ناطقان و اساسها و ائمه و حجج شرایع ظاهری و باطنی به ابلیس تعبیر شده است.[۳۷]
- توحید و پرستش الحاکم در هر عصر و زمان به جای شهادتین.[۳۸]
- رضا به جای جهاد.
- تسلیم امر الحاکم شدن به جای ولایت.[۳۹]
اما عبدالله نجار بر آن است که اصول شریعت دروزیان همان هفت اصل معروف اسلامی، یعنی شهادتین، نماز، زکات، روزه، حج، جهاد و ولایت است.[۴۰]
اصول اخلاقی دروزیان
- راستگویی مهمترین اصل است و دروغ فقط در مواردی مانند تقیه جایز دانسته شده است.[۴۱]
- به موجب حفظ الاخوان، باید به برآوردن همۀ نیازهای مادی و معنوی برادران دینی اهتمام ورزید.[۴۲]
- بر اساس اصول رضا و تسلیم: باید مستجیب با کنار گذاشتن اختیار و ارادۀ خویش، تسلیم اوامر الحاکم شود و در همۀ سختیها صبور باشد و به آنها رضا دهد، چرا که هیچ عملی بدون داشتن رضایت پذیرفته نیست.[۴۳]
- با وجود اذعان به نقض فرایض دینی در رسائل الحکمة[۴۴] هر گونه اباحهگری رد شده و پاکدامنی، عفت، وقار و متانت به مردان و زنان تأکید شده و زنا، شرب خمر و ریا حرام اعلام شده است.[۴۵]
احکام، آداب و شعائر
- تأکید بر تساوی زوجین در حقوق.[۴۶]
- جایز نبودن رجوع به زن مطلقه حتی با وساطت محلل.[۴۷]
- در صورت وقوع طلاق، هر یک از طرفین که خطاکار باشد دیگری در نصف مال او ذیحق خواهد بود.[۴۸]
- جایز نبودن تعدد زوجات.[۴۹]
- جایز نبودن ازدواج با غیردروزی.[۵۰]
این احکام بر پایۀ آرای سید عبدالله تنوخی (۸۲۰-۸۸۴ق) شکل گرفته است.[۵۱]
احکام ارث
احکام ارث دروزیان، با فقه حنفی مطابقت دارد،[۵۲] با این تفاوت که پدر میتواند ورثه را از ارث محروم کند و اموال خود را برای وارثان شرعی یا غیروارثان وصیت کند.[۵۳]البته این در صورتی است که وی این اموال را کسب کرده باشد، اما اگر آن را به ارث برده باشد حق وصیت ندارد.[۵۴]
روزه
دروزیان ایام خاصی از سال را روزه میگیرند، که مهمترین آنها نه روز نخست ذیحجه است. شرایط و آداب و مبطلات این روزه همان است که در روزۀ مسلمانان معمول است.
عید قربان
بزرگترین عید دروزیان عید قربان است.[۵۵]
کتابها

- رسائل الحکمة: این اثر مهمترین کتاب دروزیان است، متشکل از ۱۱۱رساله و در شش بخش تنظیم شده است. ترتیب رسالهها و محتوای آنها در تمام نسخههای خطی و چاپی یکسان است. برخی از این رسالهها شامل سجلاتی است که در دورۀ الحاکم صادر شده و برخی از سوی حمزة بن علی خطاب به اشخاص مختلف و برخی هم در تبیین عقاید نوشته شدهاند. قسمتی از این رسالهها از محمد بن اسماعیل تمیمی و قسمتی دیگر هم از تألیفات سموقی است. نویسندۀ برخی از رسالهها نیز نامعلوم است.[۵۶]
- کتاب النُقَط و الدوایر،که در۱۹۰۲م به کوشش کریستیان فریدریش زیبولد چاپ شد و نویسندۀ آن نامعلوم است.[۵۷]
- الشریعة الروحانیة فی علوم البسیط والکثیف، که مجموعه رسائل است.
- رسائل إلجام الجاحدین که نویسنده سعی کرده است آن را به اسلوب قرآن بنویسد.
- شرح میثاق ولی الزمان، که مؤلف آن خود را حقیر محمدحسین نامیده است.[۵۸]
تشکیلات دینی
امروزه دروزیان به دو بخش عقّال و جهّال تقسیم میشوند.
عقال
روحانیون پرهیزکاری که به حقایق دینی واقف بوده و قادر به خواندن و تفسیر نوشتههای سرّی و نیز رسائل الحکمة هستند. آنان راهنمای روحانی جهالند و بر مراسم و فرایض جامعه نظارت میکنند. دانشمندترین افراد طبقۀ عقال مرجعیت خاصی در جامعه دارند و شیخ خوانده میشوند.[۵۹]
جهال
سایر افراد که بر هوای نفس خود تسلط ندارند از جرگۀ جهالند.[۶۰] ورود یک جاهل به جرگۀ عقال موکول به موفقیت وی در امتحانات طولانی در خصوص تطبیق دادن عقاید و رفتار مذهبیاش با الگوی رفتاری مورد نظر است و پس از آن وی دقیقاً باید بر طبق مقررات دین زندگی کند.[۶۱] چنین کسی اگر معیارهای پذیرفته شده را نادیده بگیرد، از حضورش در مجامع دینی و از اشتغال او به خواندن رسائل جلوگیری میشود. این حالت اِبعاد رد خوانده میشود.[۶۲]
نهادهای عبادی و اجتماعی
محل اجتماعات مذهبی دروز شامل مجالس و خلوتها است، اولی همان مسجد و دومی مکان خاصی برای عبادت متدینان است. ظاهراً مسجد محل عبادت جهال و خلوت محل عبادت عقال است.[۶۳]
هر روستای دروزی حداقل یک مجلس دارد و برخی روستاها یک خلوت نیز دارند.[۶۴]هزینههای جاری مجالس و خلوتها از خیرات و وقف تأمین میشود.[۶۵]زمان عبادت و تجمع عقال جمعه شبها و مجالس وعظ و ارشاد عمومی پنج شنبه شبهاست.[۶۶]
ظاهراً از زمان سید عبدالله تنوخی دروزیان برای نشان دادن تعلق خود به اسلام تعدادی مسجد نیز بنا کردند.[۶۷]اما زعبی معتقد است که همواره مسجد تنها محل عبادت دروزیان بوده است و خلوتها را خود اشخاص برای عبادت و خلوت شخصی میساختهاند.[۶۸]
اصلاحطلبی در جامعۀ دروز
در دوران معاصر، بیشتر اندیشمندان دروزی تلاش میکنند با تبیین مبانی مذهب دروز بر طبق اصول اسلامی و قرآنی و استدلالات عقلی آن را جزو مذاهب اسلامی معرفی کنند.
این افراد با سرّی نگه داشتن تعالیم دروز و منحصر دانستن فهم کتابهای مقدس در عقال مخالفاند و میکوشند با مطالعۀ متون مقدس دروزی و شرح و تفسیر آن، مذهب دروزی را برای عامۀ دروزیان قابل فهم و به طرزی پذیرفتنی تفسیر کنند.[۶۹][۷۰][۷۱][۷۲]
از جملۀ این نویسندگان عبدالله نجار است که، به رغم مخالفت عقال، محتویات رسائل الحکمة را تفسیر و قسمت عمدهای از آن را در دسترس همگان قرار داده است.[۷۳]
داعیان
سه داعی اصلی دعوت دروزی، که در تقدم و تأخر میان آنان اختلاف است عبارتند از:
- حسن بن حیدره فرغانی معروف به الاخرم
- حمزة بن علی زوزنی
- محمد بن اسماعیل درزی معروف به نشتکین.[۷۴]
تاریخچه
به نظر میرسداخرم نخستین کسی است که در ۴۰۸ نهضتی را به قصد اعلام الوهیت الحاکم سازمان داد. اما تلاشهای وی به سبب مخالفت سازمان دعوت رسمی اسماعیلیه بینتیجه ماند و به قتل او انجامید.[۷۵]با قتل اخرم، حمزة بن علی دعوت جدید را، پس از یک سال تعلیق، از سر گرفت.[۷۶]
به اعتقاد دروزیان، الحاکم در ۴۰۸ شروع دعوت توحید را اعلام و حمزه را امام الموحدین معرفی کرد[۷۷]در این هنگام، در پی رقابت محمد بن اسماعیل درزی با حمزه در رهبری نهضت شکاف افتاد.
محمد بن اسماعیل ظاهراً اولین شخصی بود که الوهیت الحاکم را آشکارا اعلام کرد و توانست بسیاری از پیروان حمزه را نزد خود گرد آورد[۷۸]و همین امر شورشهایی را در اعتراض به نهضت جدید رقم زد. اما در ۴۱۰ محمد بن اسماعیل به دست مخالفان کشته یا ناپدید شد و حمزه نیز اختفا گزید[۷۹]حمزه پس از یک سال، ظاهراً با پشتیبانی الحاکم، دعوت را از سر گرفت[۸۰]وی به الوهیت الحاکم صورت کلامی داد و سازمان دعوت نیرومندی پدید آورد.[۸۱]
مخالفت اسماعیلیه
دعوت جدید با مخالفت جدی سازمان دعوت رسمی اسماعیلی مواجه شد. حمید الدین کرمانی (د ۴۱۱)، برجستهترین داعی اسماعیلی این دوره، چندین اثر در ردّ آموزههای مذهب جدید، و ردّ الوهیت الحاکم، از جمله رسالة مَباسم البشارات بالامام الحاکم بأمرالله و الرسالة الواعظة را نگاشت.[۸۲] پس از اینکه الحاکم در ۴۱۱ کشته یا ناپدید شد، حمزه و داعیان او نیز پنهان شدند[۸۳] پس از الحاکم پسرش الظاهر بر تخت نشست[۸۴] و پیروان دعوت جدید را تحت تعقیب قرار داد و مصر را از طرفداران دروزیه خالی کرد. بدین سان، از دروزیان تنها گروهی در جنوب لبنان، سوریه، به ویژه در وادی اتیم در جبل هرمون و در منطقۀ جبل الاعلی در غرب حلب، باقی ماندند.[۸۵]
پس از ناپدید شدن حمزه، چند سالی فعالیتهای دعوت جدید به حالت تعلیق درآمد. تا اینکه علی بن احمد سَمّوقی معروف به بهاءالدین مقتنی در ۴۱۸ رهبری دعوت را در دست گرفت[۸۶]وی بیشتر دعوت جدید را در خارج از مصر تبلیغ کرد و تمام منطقۀ شام را زیر نفوذ خود قرار داد و نیز انبوهی از پیروان را در جنوب لبنان، در وادی التیم، در دمشق و حومۀ آن، در منطقۀ حلب، و در جبل السُماق، در مغرب حلب، گرد آورد[۸۷]مسئولیت دعوت در نواحی امارت غرب (جبل لبنان) به امیر ابوالفوارس معضاد تنوخی واگذار شد. امارت تنوخی پناهگاه بسیاری از دروزیان بود که از سیاست خصمانۀ الظاهر فراری شده بودند.[۸۸]
تعطیل دعوت
رقابت برخی داعیان دروز در شام با مقتنی، مانند ابن الکردی و سُکَین، برای نیل به رهبری نهضت، به شکاف در دعوت و سرانجام توقف آن انجامید.[۸۹]
مقتنی اندکی پیش از مرگ در ۴۳۵، دعوت دروزی را رسماً تعطیل کرد، و از آن زمان به بعد جامعۀ دروز به صورت جامعهای بسته درآمد که دیگر نه گروندۀ جدیدی را میپذیرفت و نه اجازۀ تغییر مذهب میداد.[۹۰]
پس از مرگ مقتنی، در منابع تاریخی از فعالیتهای دروزیان، مگر در برهههای کوتاهی از تاریخ، اطلاعی نیست. آنان سلسلههای سیاسی خودمختار و محلی کوچک و متعددی در کوهستان محل اقامت خود تشکیل دادند، از جمله حکومت تنوخیان در منطقهای از کوهستانهای شرق بیروت، که قلمرو آن در اوج اقتدار از طرابلس تا صَفَد در جلیل امتداد مییافت.[۹۱]
همچنین امارت، خاندان آل جندل (حکومت: ۴۹۴ تا ۵۵۲) از امیران تنوخی از وادی التَیم تا جنوب شُوف و بعلبک و بخشهایی از جبل عامل امتداد مییافت.[۹۲]از مهمترین امرای این خاندان جندل بن قیس و دو فرزندش، برق و ضحاک، بودند که در زمان این دو نبردهایی بین دروزیه و پیروان نُصَیریه و نیز نزاریان در ۵۲۲ رخ داد و به پیروزی دروزیان انجامید.[۹۳]
در عهد ضحاک، نورالدین محمود بن زنگی (حکومت: ۵۴۱-۵۶۹) قلعۀ جندل و بعلبک را از او گرفت و سپس وادیالتیم نیز از دست آل جندل خارج شد.[۹۴]
ورود به سیاست
پس از فتح شام در ۹۲۲ به دست سلطان سلیم اول عثمانی، دروزیان به عنوان نیرویی سیاسی ظاهر شدند و یکی از سلسلههای دروز مشهور به آل مَعن (حکومت: ۹۲۲-۱۱۰۹) جایگزین آل بَحتَر و بر لبنان مرکزی و شمالی حکومت کرد.[۹۵]
نخستین حاکم این سلسله، امیر فخرالدین اول بود که با حمایت حکومت عثمانی حاکم منطقۀ شوف گردید و پس از مرگش در ۹۵۱ پسرش قرقماز جانشین او گردید.[۹۶]در۹۹۲ عثمانیها قرقماز را مسئول مفقود شدن مالیاتهایی دانستند که به استانبول فرستاده میشد. از این رو، ابراهیم پاشا، حاکم موقت مصر، را مأمور سرکوب او کردند. وی نیز با حیله دروزیان را به جلسهای در عین صوفر خواند و در آنجا فرمان قتل عام آنها را صادر کرد. در آن روز شش صد دروزی کشته و صدها تن دیگر به اسارت در آمدند، اما امیر قرقماز گریخت.[۹۷]
پس از چند سال، حکومت به امیر فخرالدین دوم، پسر قرقماز، رسید[۹۸]وی در دورۀ حکومت خود بر ناحیهای وسیع از شام حکومت کرد که از شمال به انطاکیه و از جنوب به صفد در فلسطین میرسید.[۹۹]او سرانجام در جنگ با عثمانیها به اسارت در آمد و در استانبول اعدام شد.[۱۰۰]
استقرار در فلسطین
در دورۀ حکومت فخرالدین دوم دروزیان از لحاظ نظامی و سیاسی و اقتصادی موقعیت ممتازی در منطقه یافتند.[۱۰۱]در این دوران حضور دروزیان در جلیله و منطقۀ کرمل تثبیت و استقرار آنها در فلسطین آغاز شد.[۱۰۲]
از ویژگیهای زمامداری فخرالدین دوم، مدارای او با پیروان ادیان دیگر بود که باعث سکونت غیر دروزیان، مانند مسیحیان، در روستاهای دروزی نشین و همزیستی دروزیان و یهودیان شد. [۱۰۳]
انتقال حکومت به شهابیان
پس از فخرالدین دوم حکومت آل معن رو به ضعف نهاد، و با درگذشت احمد معنی، آخرین امیر آل معن، در ۱۱۰۹ حکومت آنان پایان یافت و به سلسلۀ دروزی دیگری به نام شهابیان، ملقب، به امرای دروز منتقل شد.[۱۰۴]
در دوران حکومت شهابیان (۱۱۰۹-۱۲۵۸) اختلافات قبیلهای میان دروزیان بالا گرفت و در ۱۱۲۳ بین دو گروه قیسی از طوایف جنوب، شامل معنیون و بحتریها و یمنی از طوایف جنوب، شامل ارسلانیها و علمالدینیها جنگی سخت در عین دارا در گرفت.[۱۰۵]
در نتیجۀ این جنگ، که به پیروزی قیسیها انجامید، یمنیها، که مخالف حکومت شهابیان بودند، به حوران در سوریۀ فعلی کوچ کردند.[۱۰۶]گروه قیسی هم در دورۀ حکومت امیر ملحم (۱۱۴۴-۱۱۶۶) به دو گروه عمدۀ یزبکی و جنبلاطی تقسیم شد، که تا به امروز این دو گروه از مهمترین گروههای دروزی در لبناناند. این انشقاق و نزاعهای میان آنها، که با حمایتِ گاه گاه حکومت از یکی از آنها همراه بود، باعث تضعیف شهابیان شد.[۱۰۷]
در۱۲۴۷ محمد علی پاشا، حاکم مصر، منطقۀ جنوب سوریه را اشغال کرد و تا۱۲۶۵ بر آن منطقه تسلط داشت.[۱۰۸]در این دوره، امارت شهابیان، که منحصر به بیروت، صیدا و صور بود، تحت فرمان محمد علی پاشا بود.[۱۰۹]
ابراهیم پاشا، پسر محمد علی، سیاستهایی در مخالفت با دروزیان لبنان در پیش گرفت، همچون توقیف سلاحهای آنها، اخذ مالیات و فراخواندن آنها به سربازی، که به شورش آنان در حوران، وادی التیم و جبل لبنان انجامید.[۱۱۰]
در این دوره بسیاری از رهبران دروزی به اتهام شورش بر سیاستهای ابراهیم پاشا تبعید شدند.[۱۱۱]
در ۱۲۵۶، دروزیان اتحادی با مسیحیان مخالف تشکیل دادند که این اتحاد به اخراج یا تبعید محمد علی پاشا از لبنان انجامید. [۱۱۲]البته آنها پس از این رخداد درگیریهایی با مسیحیان مارونی لبنان پیدا کردند که با دخالت حکومت مرکزی عثمانی به خاتمه یافتن استقلال محلی لبنان و استقرار نظم و قانون در منطقه انجامید.[۱۱۳] امیر بشیر سوم (حکومت: ۱۲۵۶-۱۲۵۸)آخرین امیر شهابی بود که از حکومت عزل و به استانبول فرستاده شد. در این ماجرا بسیاری از دروزیان لبنان نیز از ترس حکومت عثمانی به جبل حوران کوچ کردند.[۱۱۴]تا این دوران مرکز حکومت دروزیان هم از نظر نفوذ سیاسی و نظامی و هم از نظر جمعیتی در لبنان قرار داشت.[۱۱۵]
جدایی دروزیان سوریه و لبنان
در۱۳۳۴/۱۹۱۶، طبق قرار داد سایکس-پیکو ادارۀ سوریه و لبنان به فرانسه و ادارۀ فلسطین به بریتانیا و جبل الدروز نیز به سوریه واگذار شد؛ در نتیجه دروزیان فلسطین از همکیشان خود در سوریه و لبنان جدا شدند.[۱۱۶]
در سالهای نخست دهۀ ۱۳۰۰ش/دهۀ ۱۹۲۰، دروزیان در نهضت سوری- عربی بر ضد فرانسه سهم مهمی داشتند، به گونهای که از آن با عنوان «الثورة الدرزیة» نام میبرند.[۱۱۷]سلطان اُطرُش، که دروزی بود، رهبری قیام را بر عهده گرفت.[۱۱۸]این شورش سرکوب شد و بسیاری از دروزیان سوریه به مناطق شرق اردن، جلیله و کوه کرمل گریختند.[۱۱۹]
از ۱۳۱۰ش/۱۹۳۰ به بعد، دروزیان در لبنان و سوریه در فعالیتهای سیاسی و حزبی مشارکت داشتند[۱۲۰]،به گونهای که در ۱۳۳۵ش/۱۹۵۶ شش کرسی از ۹۹ کرسی مجلس نمایندگان لبنان به دروزیان اختصاص یافت.[۱۲۱]
جمعیت
آمار دقیقی از جمعیت دروزیان در دست نیست، اما کمیتۀ روابط عمومی دروزیان امریکا کل جمعیت آنان را در جهان در دهۀ۱۳۶۰ش/۱۹۸۰ حدود یک میلیون تن تخمین زده است.[۱۲۲]
وضعیت کنونی
امروزه عمدۀ دروزیان در سه کشور لبنان، سوریه و فلسطین اشغالی متمرکزند.[۱۲۳] افزون بر این مناطق، گروههای کوچکی از دروزیان در اردن، اروپا، کانادا، امریکای لاتین، فیلیپین، ایالات متحده، استرالیا و غرب افریقا ساکنند.[۱۲۴]
مناطق زندگی
دروزیان به طور سنتی بیشتر در مناطق کوهستانی زندگی میکردند و این امر اکنون در لبنان، سوریه و فلسطین اشغالی کاملاٌ مشهود است.
لبنان
در لبنان دروزیان بیشتر در جبل لبنان و وادی التیم و شوف ساکناند، و تعداد کمی نیز در بیروت منطقۀ عالیه زندگی میکردند که در سالهای اخیر شمار آنان به سرعت رو به فزونی گذاشته است،
سوریه
دروزیان سوریه بیشتر در ایالت سُوَیدا اقامت دارند که جبل حوران مشهور به جبل الدروز یا جبل العرب در آن واقع شده است و شامل منطقهای وسیع با بیش از ۷۳ قریه است.[۱۲۵]
فلسطین
در فلسطین اشغالی بیشتر دروزیان در دو منطقۀ کوهستانی الجلیل و کوه کرمل ساکناند.[۱۲۶]
رهبری
به رغم قوی بودن حس همبستگی قومی و مذهبی در بین دروزیان، آنان در هر یک از کشورهای سوریه، لبنان و فلسطین اشغالی رهبری مجزا و ساختار گروهی، مذهبی و قبیلهای متمایزی دارند. به همین سبب سهم آنها در سیاست نیز متفاوت است.
در لبنان، کمال جنبلاط که در ۱۳۲۶ش/۱۹۴۷نمایندۀ دروز از منطقۀ شوف در مجلس بود، حزب سیاسی الحزب التقدمی الاشتراکی را تأسیس کرد که تا به حال در صحنۀ سیاسی لبنان حضور دارد.[۱۲۷]
در۱۳۲۷ش/۱۹۴۸ قانون حقوق خصوصی جامعۀ دروز به تصویب کمیتهای از علما، قضات و نمایندگان مجلس رسید و از طرف دولت لبنان به رسمیت شناخته شد.[۱۲۸]
دروزیان سوریه یکی از اجزای اصلی گروههای نژادیاند که چندین دهه بر مرکز کشور مسلط بودهاند، اما در حال حاضر تا حدودی خارج از دایرۀ قدرت قرار گرفتهاند.[۱۲۹]

در فلسطین اشغالی، دروزیان با پذیرش حکومت اسرائیل زندگی مسالمتآمیزی با یهودیان آن کشور دارند. این مسئله باعث شد رفتار رژیم اسرائیل در مقایسه با دیگر مردم فلسطین اشغالی، متفاوت باشد به گونهای که در ۱۸ اردیبهشت ۱۳۳۶/۲۱ آوریل ۱۹۵۷ با شناسایی آنان به عنوان یک گروه مستقل و تصویب قانون دادگاههای دینی دروزیان و گشایش دادگاههای مستقل دینی دروزی در ۱۳۴۱ش/۱۹۶۲ و ثبت عنوان دروزی در کارت شناسایی آنها به جای عرب، روند رسمی تفکیک دروزیان را از اعراب کامل کرد.[۱۳۰]
دروزیان فلسطین اشغالی از سالهای اولیۀ تشکیل رژیم اشغالی اسرائیل نمایندگانی در کنست مجلس قانونگذاری این رژیم داشتند.[۱۳۱]
با این حال، دروزیانِ بلندیهای جولان، که در ۱۳۵۹ش/۱۹۸۰ به قلمرو آن رژیم ملحق شد، با حفظ وفاداری خود به سوریه، در مقابل اِعمال قوانین شهروندی از سوی رژیم اسرائیل به سختی مقاومت میکنند.[۱۳۲]
نگارخانه
-
شیخ نعیم حسین، رهبر مذهبی دروزیان لبنان
-
کمال جنبلاط از رهبران سیاسی دروزیه در لبنان
-
ولید جنبلاط رهبر سیاسی کنونی دروزیان لبنان
-
وداع روحانیون دروزی با یکی از رهبران دروزی لبنان
پانویس
- ↑ هانی ابومصلح غالب، ص۴۸-۴۹؛ برغوثی ص۵-۷
- ↑ ندیم نایف حمزه، ص۶۸؛ حتی، لبنان فی التاریخ، ص۳۱۵؛ هاجسون، ص۱۰
- ↑ هشی، فی الاسماعیلیین و الدروز، ص۱۰۷؛ عسراوی، ص۱۵۳
- ↑ برغوثی، ص۵۶-۶۲
- ↑ حلبی،ص۹۵؛ ابوعزالدین، ص۱۱۹؛ محمد کامل حسین، ص۹۲
- ↑ حتی، لبنان فی التاریخ، ص۳۱۹
- ↑ رسائل الحکمة، ص۱۷۱؛ کتاب النقط و الدوایر، ص۳۰-۳۲؛ نیز ذبیانی، ص۱۹۶.
- ↑ رسائل الحکمة، ص۵۳۵؛ نیز حامد بن سیرین، ص۳۹۶.
- ↑ رسائل الحکمة، ص۱۷۱؛ نیز انور فؤاد ابی خُزام، ص۳۴۴؛ امجد عزام،ص۵۸.
- ↑ سامی نسیب مکارم، ص۱۲۶-۱۲۷؛ عبدالله نجار، ص۶۹
- ↑ انور فؤاد ابی خزام، ص۳۴۶؛ ذبیانی، ص۱۰۵-۱۰۹غ برغوثی،ص۹۵.
- ↑ رسائل الحکمة، ص۱۷۱؛ نیز امجد عزام، ص۶۳؛ انور یاسین و همکاران، ص۳۳۹.
- ↑ انور یاسین و همکاران، ص۳۳۲-۳۳۳؛ بتس، ص۱۷.
- ↑ سائل الحکمة، ص۶۷،۷۷-۷۸، ۱۴۱-۱۴۵، ۲۵۰، ۴۴۱، ۴۸۰-۴۸۱؛ نیز حامد بن سیرین، ص۱۲۰-۱۲۲.
- ↑ رسائل الحکمة، ص۷۵-۸۰، ۵۳۰-۵۳۳؛ نیز حامد بن سیرین، ص۷۰.
- ↑ رسائل الحکمة، ص۱۳۴، ۱۵۱؛ کتاب النقط و الدوایر، ص۴۴.
- ↑ رسائل الحکمة، ص۷۸، ۲۶۹-۲۷۰.
- ↑ سائل الحکمة، ص۲۷۱.
- ↑ رسائل الحکمة، ص۲۵۰-۲۵۱، ۲۵۸؛ نیز حامد بن سیرین، ص۷۴.
- ↑ رسائل الحکمة، ص۲۵۸-۲۵۹؛ نیز حامد بن سیرین، ص۷۵؛ سامی نسیب مکارم، ص۱۰۹.
- ↑ رسائل الحکمة، ص۷۸، ۲۶۹-۲۷۰.
- ↑ رسائل الحکمة، ص۱۳۲-۱۳۶.
- ↑ رسائل الحکمة، ص۱۴۶؛ نیز حامد بن سیرین، ص۱۶۳.
- ↑ رسائل الحکمة، ص۲۴۰-۲۴۱؛ نیز انور یاسین و همکاران، ص۱۵۸-۱۵۹
- ↑ دفتری، ص۲۳۱
- ↑ عبدالله نجار، ص۸۱.
- ↑ محمد کامل حسین، ص۱۲۴-۱۲۵.
- ↑ محمد کامل حسین،ص۱۲۵
- ↑ رسائل الحکمة، ص۲۷۲-۲۷۴؛ نیز ذبیانی، ص۲۰۱-۲۰۳؛ امجد عزام، ص۶۹؛ برغوثی؛ ص۲۱،۲۵.
- ↑ رسائل الحکمة، ص۷۵-۷۶، ۵۴۵-۵۴۶، ۶۴۰؛ نیز حامد بن سیرین، ص۲۱۳-۲۲۴.
- ↑ رسائل الحکمة، ص۸۳، ۱۷۷،۷۴۶
- ↑ رسائل الحکمة، ص۷۲،۶۶
- ↑ انور یاسین و همکاران، ص۳۵۵
- ↑ رسائل الحکمة، ص۶۹۹،۳۱۲،۷۸؛ کتاب النقط والدوایر، ص۵۳-۵۵؛ نیز انور یاسین و همکاران، ص۳۵۶
- ↑ رسائل الحکمة، ص۲۴۵؛ کتاب النقط والدوایر، ص۵۷؛ نیز انور یاسین و همکاران، ص۳۵۹
- ↑ رسائل الحکمة، ص۵۷-۵۸؛ کتاب النقط والدوایر، ص۵۸
- ↑ کتاب النقط والدوایر، ص۵۹
- ↑ کتاب النقط والدوایر، ص۶۰-۶۱
- ↑ رسائل الحکمة، ص۲۵۴، ۳۶۹، ۵۴۷
- ↑ عبدالله نجار، ص۹۴
- ↑ رسائل الحکمة، ص۳۱۴؛ نیز حامد بن سیرین، ص۵۲۷
- ↑ رسائل الحکمة، ص۴۴۴؛ نیز حامد بن سیرین، ص۵۲۸
- ↑ رسائل الحکمة، ص۸۰، ۱۸۳؛ نیز حامد بن سیرین، ص۵۲۸
- ↑ ص۷۱، ۱۶۵-۱۶۷
- ↑ حامد بن سیرین، ص۵۳۶-۵۳۸
- ↑ رسائل الحکمة،ص۲۲۲
- ↑ محمد کامل حسین، ص۳۲؛ حلبی، ص۱۱۱
- ↑ ابوعزالدین،ص۲۲۹؛ حلبی،ص۱۱۱
- ↑ ابوعزالدین، ص۲۳۰؛ حلبی، ص۱۰۶-۱۰۷؛ انور یاسین و همکاران، ص۳۷۴؛ ذبیانی، ص۲۰۳
- ↑ ابوترابی، ص۴۸
- ↑ حلبی، ص۱۰۸-۱۱۴؛ ابوترابی، ص۲۹-۳۵
- ↑ مرسل نصر، المیراث لدی الطوائف الاسلامیة الثلاث، ص۳۶-۴۵
- ↑ التنوخی، توضیحات عجاج نویهض، ص۱۷۵؛ حلبی، ص۱۱۳؛ ذبیانی، ص۲۰۵؛ عسراوی، ص۱۵۸
- ↑ محمد کامل حسین، ص۳۲
- ↑ محمد کامل حسین، ص۱۲۳؛ حلبی، ص۹۷، ۱۰۰
- ↑ خطیب، ص۱۷۳-۱۸۴رساله ها؛ محمد کامل حسین، ص۹۲-۱۰۳
- ↑ کتاب النقط و الدوایر، مقدمۀ زیبولد، صvii
- ↑ خطیب، ص۱۷۰-۱۷۲
- ↑ مرسل نصیر، الموحدون «الدروز» فی الاسلام، ص۹۵-۹۶؛ انور یاسین و همکاران، ص۳۶۹-۳۷۱؛ ابوعزالدین؛ ص۲۲۳-۲۲۴؛ دفتری، ص۲۳۱
- ↑ ابوعزالدین،ص۳۳۶
- ↑ محمد کامل حسین، ص۳۲؛ ابوعزالدین، ص۲۲۳-۲۲۴
- ↑ ابو عزالدین، ص۲۲۴؛ حلبی، ص۴۳
- ↑ بتس، ص۲۲؛ حلبی، ص۴۴-۴۵
- ↑ حلبی،ص۴۴-۴۵
- ↑ ابوعزالدین،ص۲۲۵؛ بتس،ص۵۱
- ↑ محمد کامل حسین، ص۳۱؛ حلبی، ص۴۴؛ انور یاسین و همکاران، ص۳۷۰
- ↑ حلبی،ص۴۷-۴۸؛ابوترابی،ص۱۸۷
- ↑ ص۹۰-۹۲
- ↑ عسراوی،ص۹،۸۰، ۱۵۳، ۹۱-۱۰۹
- ↑ زعبی، ص۳۶-۳۸، ۶۶-۶۹
- ↑ مرسل نصر، ۱۴۱۷ ص۳۳-۴۳، ۵۱-۶۱، ۱۸۱
- ↑ مرسل نصر، ص۶۹-۸۹
- ↑ عبدالله نجار، ص۸،۱۶، ۲۲-۲۳
- ↑ عظیمی، ص۳۲۳؛محمد عبدالله عنان، ص۱۹۸-۱۹۹؛ محمد کامل حسین، ص۷۵؛ بریر، ص۷۲-۷۶
- ↑ سبط ابن جوزی، ص۳۱۳، محمد عبدالله عنان، ص۱۹۹، حلبی، ص۵۲
- ↑ مقریزی، اتغاظ الحنفا، ج۲، ص۱۱۳؛ مقریزی، کتاب المقفّی الکبیر، ج۳،ص۶۶۰
- ↑ عباس ابو صالح، ۱۹۸۱، ص۶۰؛ محمد کامل حسین، ص۷۶
- ↑ انطاکی، ص۲۲۱؛ محمد عبدالله عنان، ص۱۹۹
- ↑ انطاکی، ص۲۲۳؛ سبط ابن جوزی، ص۳۱۳-۳۱۴؛ نیز محمد عبدالله عنان، ص۲۰۴-۲۰۵
- ↑ برای آگاهی از موضع الحاکم نسبت به دعوت جدید محمد عبدالله عنان، ص۲۰۵-۲۰۸
- ↑ رسائل الحکمة، ص۲۴۰-۲۴۱
- ↑ محمد کامل حسین، ص۵۵-۷۴، ۷۸-۷۹)؛ محمد عبدالله عنان، ص۱۹۹-۲۰۲
- ↑ ابن جوزی، ج۷، ص۲۹۷
- ↑ عظیمی، ص۳۲۴؛ ابن تغری بردی، ج۴، ص۲۴۷
- ↑ حلبی، ص۵۳
- ↑ محمد کامل حسین، ص۸۴
- ↑ هشی، دروز تاریخهم و مآسیهم، ص۳۶؛ ابو عزالدین، ص۱۲۷؛ حسن امین بعینی، ص۳۲
- ↑ ندیم نایف حمزه، ص۶۹؛ نبیه قاضی، ص۴۶؛ ابو عزالدین، ص۱۲۷
- ↑ عظیمی، ص۳۳۵؛ عباس ابوصالح، تاریخ الموحدین الدروز السیاسی فی المشرق العربی، ص۸۹
- ↑ عباس ابوصالح، التاریخ السیاسی للامارة الشهابیة فی جبل لبنان، ص۹۲؛ حتی، مختصر تاریخ لبنان، ص۱۱۹؛ نبیه محمود سعدی، مذهب التوحید (الدرزیة) فی مقالات عشر، ص۱۰۰-۱۱۳؛ بتس، ص۱۳
- ↑ ندیم نایف حمزه، ص۶۹-۷۱، ۸۱-۸۵؛ ابو عزالدین، ص۱۳۳
- ↑ برای امارت آل جندل یحیی حسین عمار، ج۲، ص۱۹۶-۲۲۶
- ↑ ابن قلانی، ص۳۵۲-۳۵۳؛ حسن امین بعینی، ص۳۹؛ نیز ابوعزالدین، ص۱۳۶-۱۳۷؛ یحیی حسین عمار، ج۲، ص۲۲۵-۲۲۶.
- ↑ حسن امین بعینی، ص۳۹؛ یحیی حسین عمار، ج۲، ص۲۰۵
- ↑ شدیاق، ج۱، ص۲۳۸؛ ابوعزالدین، ص۱۷۹؛ ندیم نایف حمزه، ص۲۱۳-۲۱۶؛ حتّی، لبنان فی التاریخ، ص۴۵۰؛ حتی، مختصر تاریخ لبنان، ص۱۷۶-۱۸۷
- ↑ عباس ابوصالح، تاریخ الموحدین الدروز السیاسی فی المشرق العربی، ص۱۳۱؛ حتّی، مختصر تاریخ لبنان، ص۱۶۳-۱۶۴؛ اتاشی، ص۳۱
- ↑ عباس ابوصالح، تاریخ الموحدین الدروز السیاسی فی المشرق العربی، ص۱۳۲؛ حتّی، مختصر تاریخ لبنان، ص۱۷۸-۱۷۹
- ↑ عباس ابوصالح، تاریخ الموحدین الدروز السیاسی فی المشرق العربی، ص۱۳۳؛ حتی، مختصر تاریخ لبنان، ص۱۷۹.
- ↑ دویهی، ص۴۵۳-۵۰۰؛ چرچیل، جبل لبنان: عشر سنوات اقامة، ص۷۷-۸۰، ۸۵؛ حتی، لبنان فی التاریخ، ص۳۲۰
- ↑ عباس ابوصالح، تاریخ الموحدین الدروز السیاسی فی المشرق العربی، ص۱۴۰؛ ماریتی، ص۲۱۳-۲۱۵؛ چرچیل، جبل لبنان: عشر سنوات اقامة، ص۸۸-۸۹
- ↑ سن پی یر، ص۴۱-۴۸؛ عباس ابوصالح، تاریخ الموحدین الدروز السیاسی فی المشرق العربی، ص۱۴۰-۱۴۲؛ حتی، مختصر تاریخ لبنان، ص۱۸۱-۱۸۲
- ↑ حتی، لبنان فی التاریخ، ص۳۲۰؛ اتاشی، ص۳۳
- ↑ اتاشی، ص۳۴؛ چرچیل، جبل لبنان: عشر سنوات اقامة..، ص۹۰-۹۱
- ↑ حسن امین بعینی، ص۴۲-۴۳؛ عباس ابوصالح، التاریخ السیاسی للامارة الشهابیة فی جبل لبنان، ص۳۳-۳۴؛ حتی، مختصر تاریخ لبنان، ص۱۸۸؛ ماریتی، ص۲۵۵
- ↑ تاریخ الأمراء الشهابیین، ص۵۹-۶۰؛ عباس ابوصالح، التاریخ السیاسی للامارة الشهابیة فی جبل لبنان، ص۵۵-۵۷؛ عباس ابوصالح، تاریخ الموحدین الدروز السیاسی فی المشرق العربی، ص۱۵۴-۱۵۶
- ↑ عباس ابوصالح، التاریخ السیاسی للامارة الشهابیة فی جبل لبنان، ص۵۸-۵۹؛ یحیی حسین عمار، ج۳، ص۳۶۰-۳۶۱؛ حتی، لبنان فی التاریخ، ص۳۲۰
- ↑ عباس ابوصالح، التاریخ السیاسی للامارة الشهابیة فی جبل لبنان، ص۶۸-۶۹، ۷۱، ۱۹-۱۰۵، ۱۶۵-۱۶۸؛ یحیی حسین عمار، ج۳، ص۳۶۰-۳۶۱؛ حلبی، ص۵۹-۶۰
- ↑ عباس ابوصالح، التاریخ السیاسی للامارة الشهابیة فی جبل لبنان، ص۲۴۳-۲۴۴
- ↑ عباس ابوصالح، التاریخ السیاسی للامارة الشهابیة فی جبل لبنان، ص۲۴۷
- ↑ چرچیل، جبل لبنان: عشر سنوات اقامة، ص۴۱-۴۳؛ عباس ابوصالح، التاریخ السیاسی للامارة الشهابیة فی جبل لبنان، ص۲۵۲-۲۵۵؛ حنّا ابورا شد، ص۹۶-۹۷
- ↑ چرچیل، جبل لبنان: عشر سنوات اقامة، ص۴۱-۴۶
- ↑ اتاشی، ص۳۵-۳۶؛ چرچیل، الدروز و الموازنة تحت الحکم الترکی...، ص۳۲-۳۰؛ هشی، فی الاسماعیلیین و الدروز، ص۶۵-۶۷
- ↑ عباس ابوصالح، التاریخ السیاسی للامارة الشهابیة فی جبل لبنان، ص۴۰۴-۴۰۸؛ چرچیل،الدروز و الموازنة تحت الحکم الترکی، ص۳۰؛ اتاشی، ص۳۷؛ حتی،مختصر تاریخ لبنان، ص۲۱۷-۲۲۰
- ↑ نبیه قاضی، ص۵۲-۵۳
- ↑ اتاشی، ص۳۴
- ↑ حنّا ابوراشد، ص۱۴۲؛ اتاشی، ص۳۵
- ↑ حسن امین بعینی، ص۲۰۹
- ↑ حنّا ابوراشد، ص۱۴۷-۱۸۸، ۲۴۵-۲۴۹؛ حسن امین بعینی، ص۱۵۶-۱۶۰، ۲۰۸-۲۱۳؛ اتاشی، ص۳۸
- ↑ حنّا ابوراشد، ص۱۸۶، ۲۸۹-۳۰۸؛ حسن امین بعینی، ص۲۱۲-۲۱۳
- ↑ حسن امین بعینی، ص۲۲۹-۲۳۳، ۲۶۱-۲۶۴
- ↑ حتی، مختصر تاریخ لبنان، ص۱۱۹-۱۲۰
- ↑ بتس، ص۵۵-۵۶
- ↑ محمد کامل حسین، ص۳۱
- ↑ حلبی، ص۱۱۹-۱۲۲؛ ابوترابی،ص۱۸۰
- ↑ محمد کامل حسین، ص۷؛ حسن امین بعینی، ص۲۸۰-۲۸۴؛ حلبی،ص۴۰
- ↑ محفوظ عبدالعال، ص۴۱-۴۷؛ هانی ابومصلح غالب، ص۵۰
- ↑ حسن امین بعینی، ص۳۴۷،۳۵۲؛ اتاشی، ص۱۷۵؛ بتس، ص۹۷؛ نیز جنبلاط
- ↑ بتس، ص۹۶
- ↑ اتاشی، مقدمۀ جبرئیل بن –دُر، ص۱۰
- ↑ اتاشی، ص۱۳۵؛ نیزبتس، ص۱۰۰-۱۰۱؛ هانی ابومصلح غالب، ص۲۲۱-۲۲۲
- ↑ هانی ابومصلح غالب، ص۲۰۵-۲۰۷؛ محفوظ عبدالعال، ص۶۷-۷۲؛ بتس، ص۱۰۲
- ↑ اتاشی، ص۱۷۱-۱۷۲
منابع
- منبع مقاله: دانشنامه جهان اسلام
- ابن تغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، قاهره ۱۳۸۳-۱۳۹۲ق/۱۹۶۳-۱۹۷۲م.
- ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک والامم، حیدر اباد، دکن ۱۳۵۷-۱۳۵۹ق/۱۹۳۸-۱۹۴۰م.
- ابن فلانی، تاریخ دمشق، چاپ سهیل زکار، دمشق ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
- جمیل ابوترابی، من هم الموحدون «الدروز» ؟، دمشق ۱۹۹۸م.
- زیدان اتاشی، دروزیها در اسرائیل: سرنوشتی مشترک، ترجمۀ کیومرث جاویدنیا و سجاد سلطانزاده، تهران ۱۳۸۲ش.
- امجد عزام، الموحدون الدروز بین الخطا و الصواب، دمشق ۲۰۰۹م.
- یحیی بن سعید انطاکی، تاریخ، در ابن بطریق، کتاب التاریخ المجموع علی التحقیق و التصدیق، ج۲، بیروت، ۱۹۰۹م.
- انور فؤاد ابی خُزام، اسلام الموحدین: المذهب الدروزی فی واقعه الاسلامی والفلسفی و التشریعی، بیروت، ۲۰۰۶م.
- انور یاسین، وائل سید، و بهاء الدین سیف الله، بین العقل و النبی، پاریس ۱۹۸۱م.
- جباره برغوثی، الدیانة الدروزیة، جیزه، مصر، ۲۰۰۹م.
- تاریخ الامراءالشهابیین، بقلم أحد أمراتهم من وادی التّیم، چاپ سلیم حسن هشی، بیروت: المدیریة العامة للآثار، ۱۹۷۱م.
- التنوخی: الامیر جمال الدین عبداللهف و، الشیخ محمد ابو هلال: المعروف بالشیخ الفاضل، چاپ عجاج نویهض، بیروت: دارالصحافة، ۱۹۶۳م.
- چارلز هنری چرچیل، جبل لبنان: عشر سنوات اقامة ۱۸۴۲-۱۸۵۲م، ترجمۀ فندی شعار، بیروت، ۱۹۸۵م.
- چارلز هنری چرچیل، الدروز و الموازنة تحت الحکم الترکی من سنة۱۸۴۰الی ۱۸۶۰ق، تعریب جاک مبارک، بیروت، ۱۹۸۶م.
- حامد بن سیرین، مصادر العقیدة الدرزیة، دیار عقل، لبنان ۱۹۸۵م.
- فیلیپ خوری حتّی، لبنان فی التاریخ، ترجمة انیس فریحه، بیروت، ۱۹۵۹م.
- فیلیپ خوری حتّی، مختصر تاریخ لبنان، ترجمه فؤاد جرجس نصار، بیروت، ۱۹۶۸م.
- حسن امین بعینی، دروز سوریة و لبنان فی عهد الانتداب الفرنسی: ۱۹۲۰-۱۹۴۳م، دراسة فی تاریخهم السیاسی، بیروت، ۱۹۹۳م.
- عباس حلبی، الموحدون الدروز: ثقافة و تاریخ و رسالة، بیروت، ۲۰۰۸م.
- محمد احمد خطیب، عقیدة الدروز: عرض و نقض، قاهره، ۲۰۰۴م.
- فرها دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ترجمۀ فریدون بدرهای، تهران، ۱۳۷۶ش.
- اسطفان بن میخائیل دویهی، تاریخ الازمنة، چاپ پطرس فهد، بیروت بیتا.
- جمیل ذبیانی، الاسلامیة الموحدین الدروز: فلسفۀ دین و دنیا، بیجا، ۱۹۹۲م.
- رسائل الحکمة، لحمزة بن علی، اسماعیل تمیمی، و بهاء الدین سموقی، دیار عقل، لبنان: دارالاجل المعرفة، ۱۹۸۶م.
- محمد علی زعبی، الدروز: ظاهرهم و باطنهم، بیروت، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م.
- سامی نسیب مکارم، اضواء علی مسلک التوحید «الدرزیة»، بیروت، ۱۹۶۶م.
- سبط ابن جوزی، مرآة الزمان فی تاریخ الاعیان: الحقبة ۳۴۵-۴۴۷ه، چاپ جنان جلیل محمد هموندی، بغداد، ۱۹۹۰م.
- پوژه دو سن پی یر، الدولة الدرزیة، الترجمة حافظ ابو مصلح، بیروت ۱۹۸۳م.
- طنوس بن یوسف شدیاق، کتاب اخبار الاعیان فی جبل لبنان، ج۱، چاپ فؤاد افرام بستانی، بیروت ۱۹۷۰م.
- عباس ابوصالح، التاریخ السیاسی للامارة الشهابیة فی جبل لبنان: ۱۶۹۷-۱۸۴۲م، بیروت ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
- عباس ابوصالح، تاریخ الموحدین الدروز السیاسی فی المشرق العربی، بیروت ۱۹۸۱م.
- عبدالله نجار، مذهب الدروز و التوحید، قاهره، ۱۹۶۵م.
- نجیب عسراوی، المذهب التوحیدی الدرزی، برزیل ۱۹۹۰م.
- محمد بن علی عظیمی، تاریخ حلب، چاپ ابراهیم زعرور، دمشق، ۱۹۸۴م.
- کتاب النُقط و الدوایر و هو من کتب الدروز الدینیة، چاپ کریستیان فریدریش زیبولد، کیر شهاین، آلمان: شمر سو، ۱۳۱۹ق/۱۹۰۲م.
- جیووانی ماریتی، تاریخ فخرالدین امیر الدروز الکبیر، نقله الی العربیة پطرس شلفون، بیروت، ۱۹۸۵م.
- محفوظ عبدالعال، الدروز فی اسرائیل، قاهره، ۱۴۱۳ق/۱۹۹۳م.
- محمد عبدالله عنان، الحاکم بامرالله و اسرار الدعوة الفاطمیة، قاهره، ۱۳۷۹ق/۱۹۵۹م.
- محمد کامل حسین، طائفة الدروز: تاریخها و عقائدها، قاهره، ۱۹۶۲م.
- مرسل نصر، معالم الحلال و الحرام عند الموحدین «الدروز»، بیروت، ۲۰۰۴م.
- مرسل نصر، الموحدون «الدروز» فی الاسلام، بیروت، ۱۴۱۷ق.
- مرسل نصر، المیراث لدی الطوائف الاسلامیة الثلاث: الموحدون (للدروز)، الشیعة (الجعفریة)، السنة (الحنفیة) و اصول المحاکمات الشرعیة، بیروت: المرکز العالمی للطباعة و التوثیق و الاعلام، بیتا.
- احمد بن علی مَقریزی، اتغاظ الحنفا، ج۲، چاپ محمد حلمی محمد احمد، قاهره، ۱۳۹۰ق/۱۹۷۱م.
- احمد بن علی مَقریزی، کتاب المقفّی الکبیر، چاپ محمد یعلاوی، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱م.
- نبیه قاضی، تاریخ دعوة الموحدین (الدروز)، دمشق، ۲۰۰۹م.
- نبیه محمود سعدی، سفر التکوین الفلسفی فی مذهب الموحدین (الدروز)، دمشق، ۱۹۹۷م.
- نبیه محمود سعدی، مذهب التوحید (الدرزیة) فی مقالات عشر، دمشق، ۱۹۹۳م.
- ندیم نایف حمزه، التنوخیون: اجداد الموحدین (الدروز) و دور هم فی جبل لبنان، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
- هانی ابو مصلح غالب، الدرو زفی ظل الاحتلال الاسرائیلی، بیروت، ۱۹۷۵م.
- سلیم حسن هشی، دروز تاریخهم و مآسیهم، بیروت، ۱۹۸۵م.
- سلیم حسن هشی، فی الاسماعیلیین و الدروز، بیروت، ۱۹۸۵م.
- یحیی حسین عمّار، تاریخ وادی التیم و الاقالیم المجاورة، ینطا، لبنان، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
- Nejla M. Abu-Izzeddin, The Dnizes: a new study of their history, faith and society, Leiden ۱۹۸۴.
- Robert Brenton Betts, The Druze, New Haven ۱۹۸۸.
- David Bryer, “The origins of the Druze religion”, Der Islam, vol.۵۲, no.۱ (۱۹۷۵).
- Marshall Goodwin Simms Hodgson, “Al- Darazi and Hamza in the origin of the Druze religion”, Joumal of the American oriental Society, vol.۸۲ (۱۹۶۲).