بهلول
ابو وُهَیب بُهلول بن عمر صیرفی یا صوفی (وفات ۱۹۰ق/۸۰۶م)، مشهور به دانا، عاقل یا مجنون، نام شخصیتی است که در ادبیات عامیانه ایران شهرت بسیار دارد. بُهلول شیعه بود و برخی منابع از وی به عنوان شاگرد و مرید امام صادق(ع) یاد کردهاند.
زندگی نامه
شوشتری و ابن شاکر، وی را متولد کوفه در سال ۲ هجری قمری میدانند. [۱] حمدالله مستوفی، بهلول را عموزاده هارون الرشید میدانست.[۲] آقابزرگ تهرانی در کتاب الذریعه، بهلول را از اصحاب امام صادق(ع) ذکر کرده است.[۳]
ابن شاکر تاریخ وفات بهلول را سال ۱۹۰ق،[۴] و صفدی سال ۱۹۲ق، ذکر کرده است.[۵] به گفته عاملی در اعیان الشیعه، قبر بهلول در قبرستان شونیزیه، در سمت غربی بغداد، واقع شده است. [۶] بنا بر ادعای فرقه اهل حق، آرامگاه بهلول، در بالای کوه تنگه گول در چشمه سفید واقع در ۱۶ کیلومتری اسلام آباد غرب واقع شده است.[۷]
شخصیت بهلول
نخستین گزارشهایی که از بهلول به دست رسیده، متعلق به نیمه اول قرن سوم هجری قمری است که وی را در زمان مهدی عباسی (حک ۱۵۸-۱۶۹/۷۷۵-۷۸۵م) قرار میدهد. جاحظ (د۲۵۵ق/۸۶۹م) در نخستین روایت خود،[۸] او را مقابل اسحاق بن صبّاح (والی حجاز در زمان مهدی) قرارداده است و تشیع او را به روشنی اثبات میکند. در دو روایت دیگر،[۹] بهلول مردی گول(=ابله و نادان) و حتیٰ خالی از ظرافت جلوه میکند.
بهلول در آثار قرن چهارم
در آغاز سدۀ ۴ق/۱۰م، دو روایت دیگر از همان نوع بر روایات جاحظ افزوده میشود که باز بر بیپروایی او در تشیع دلالت دارد.[۱۰] این خود نشان میدهد در آن زمان حکایات متعددی دربارۀ او نقل شده است، به خصوص که در پایان همین قرن، نیشابوری (د۴۰۶ق/۱۰۱۵م) کتابی با عنوان عُقلاءالمَجانین نگاشت و در آن بابی را[۱۱] به بهلول اختصاص داد، در این باب ۲۰ روایت ـ که گاه با شعر همراه هست ـ و نیز ۸۰ قطعه شعر مستقل آمدهاست:
در این روایات، وی گاه دیوانه سرگردانی است (ظاهراً همیشه در کوفه) که کودکان کوی و برزن به آزارش میپردازند؛[۱۲] در ۴ روایت، با خلیفه هارون برخورد میکند،[۱۳] و در عین دیوانگی (بر چوبی سوار است) او را چنان پندهایی میدهد که بغض گلوی خلیفه را میگیرد.[۱۴] در اینجا، مضمونِ تقریباً جهانی «بیزاری فیلسوف از پادشاه» دوباره تکرار شده است و یک بار نیز[۱۵] اندرز او را حدیثی نبوی (با ذکر اسناد) کمال میبخشد.
اندک مدتی پس از نیشابوری، آبی (د ۴۲۱ق/۱۰۳۰م) در کتاب نَثرُ الدُّرَر، روایاتی دربارۀ بهلول نقل میکند[۱۶] که ۹ تای آنها ـ با اندکی اختلاف ـ در عقلاءالمجانین نیز آمده است. اما روایت آبی فضای زاهدانه و گاه صوفیانه را از دست داده و به داستانهای مضحک و گاه مبتذل تبدیل شده است.
بهلول در آثار قرن پنجم
از قرن ۵ به بعد، کتابهایی که از بهلول یاد کردهاند، هر کدام بر یکی از جنبههای شخصیت او تکیه میکنند. راغب،[۱۷] ابن جوزی[۱۸] و بعدها برهان الدین وطواط (د ۷۱۸ق/۱۳۱۸م) در غررالخصائص[۱۹] در وجود بهلول، جز شخصیتی گول(=ابله و نادان) و خنده آور نمیبینند. صوفیانی چون مستملی (د ۴۳۴ق) نیز در شرح التعرف،[۲۰] او را نماد فرزانهای که مردم سخنانش را درنمییابند، پنداشتهاند. ابن عربی بابی با نام «بهالیل» گشوده و شیوۀ آن را «بَهْلَلَة» خوانده است.[۲۱] در همین زمان، در آثار صوفیان ایرانی نیز از بهلول به عنوان شخصیتی دانا و حاضرجواب یاد شده است.[۲۲] در قرن بعد، یافعی[۲۳] داستانهای مربوط به او را سخت گسترش داده و به آنها رنگی کاملاً صوفیانه بخشیده است.
بهلول در آثار قرن یازدهم
در سدۀ ۱۱ق/۱۷م در ادبیات دینی ایرانی، شخصیت بهلول از نظر پارسایی، مجاهدت در راه آیین تشیع و فضایل عرفانی شکل نهایی مییابد. قاضی نورالله شوشتری زیر عنوان «شیخ فاضلِ واصل» روایات تازهای دربارۀ او نقل میکند.[۲۴] در این روایات، بهلول مردی دانشمند و فرزانه است که آثار دیوانگی در رفتار و کردارش کمتر پیداست. مؤلف روایات خود را به استناد حمدالله مستوفی[۲۵] با این اطلاعات آغاز میکند که بهلول خویشاوند هارون، و شاگرد خاص امام جعفر صادق(ع) و مردی پرهیزکار بود. سبب تظاهر او به دیوانگی نیز آن بود که به توصیه امام(ع) خواست از اجرای فرمان نابخرادانه هارون بگریزد.
در نخستین روایت که مفصل است، با ابوحنیفه در دفاع از امام مناظره میکند و پیروز میشود.[۲۶] ماجرای روایت دوم که از ایضاح طبری نقل شده، در دربار محمد بن سلیمان، والی بصره رخ داده که با مناظرهها و نکته پردازیها و حوادث پیچاپیچ همراه است و در پایان به برخورد او با کودکان در کوچههای بصره و تکرار یکی از روایات کهن میانجامد.[۲۷] پس از آن ۸ روایت دیگر دربارۀ او نقل شده که برخی ـ با تحریفات فراوان ـ تکرار روایات کهن است. در این مجموعه، دو قطعه شعر (۴بیت و ۳بیت) نیز به اشعار گذشتۀ او افزوده شده است.
دامنه این روایات، در آثار نویسندگان بعدی همچون حبله رودی (د۱۰۵۴ق/۱۶۴۴م)، باز هم گسترش مییابد.[۲۸]
بهلول در آثار قرن چهاردهم
در قرن ۱۴ق/۲۰م روایات مربوط به بهلول در آثار شیعی ایران بازهم فزونی مییابد، خوانساری (د۱۳۱۳ق) در روضات الجنات خود فصلی نسبتاً گسترده[۲۹] دارد که طی آن هم روایات نورالله شوشتری را میآورد و هم روایاتی دیگر.
موضوع پندهای بهلول
بیشتر پندهای بهلول، دربارۀ آخرت است: به فرجام خویش بیندیش که جهان گذراست؛ حال آنکه جهان دیگر، سخت زیباست. این اندیشه به پیدایش قطعهای زیبا و صوفیانه در وصف جهان آخرت انجامیده است.[۳۰] یک مناظره نیز در باب بخشندگی،[۳۱] بوی تصوف دارد. برخی داستانها، زیرکی و هوشمندی او را در امر دنیا نشان میدهد. در باب میراث خود با قاضی حیله میورزد،[۳۲] یکی را از غم میرهاند و دیگری را از خیانت باز میدارد،[۳۳] یا میراث مردی را که هیچ ندارد، تقسیم میکند.[۳۴] سه نامه نیز خطاب به خلیفه، وزیر و صاحب شُرطه نقل شده که حال و هوای اندرزنامههای کهن، یا حتیٰ نهج البلاغه بر آنها غالب است.[۳۵] در یک روایت نیز از ابوبکر و عمر ستایش شده است[۳۶] که باید در واکنش به تشیع او ساخته شده باشد. مجموعه اشعاری که در عقلاءالمجانین نیشابوری گرد آمده، ۳۹ بیت (در ۱۳قطعه کوتاه) است که مضمون بیشتر آنها دربارۀ آخرت و قناعت در این جهان میگردد؛ اما ۳ دو بیتی نیز نقل شده[۳۷] که مضمونی ظریف و عاشقانه دارد. این اشعار بسیار ساده، بیتکلف و گاه خالی از لطف است؛ و یکی از آن ها[۳۸] ظاهراً قافیه درستی هم ندارد (مگر آنکه همه را به وقف بخوانیم که پسندیده نیست).
از راویان احادیث امام صادق(ع)
شیخ طوسی[۳۹] و بعدها دیگران چون ابن حجر[۴۰] از مردی بهلول نام و اهل حدیث که از امام صادق (ع) روایت کرده، نام بردهاند. گویی این محدث در آثار متأخرتر، به خصوص در مجالس المؤمنین نورالله شوشتری با شخصیت بهلول مجنون درآمیخته و از او مردی محدث و شاگرد و مرید امام(ع) ساخته شده است، حدیث گویی بهلول، از قرن چهارم قمری در ماجرای ملاقات با هارون پذیرفته شده بود؛ منابع پس از آن نیز بر این نکته تأکید کرده و اندکی آن را گسترش نیز دادهاند.[۴۱] ابن شاکر کتبی نیز علاوه بر اینکه به محدث بودن او اشاره کرده، و بسیاری از روایات کهن را آورده، ظاهراً نخستین بار تاریخ وفات او را حدود سال ۱۹۰ق/۸۰۶م قرار داده است[۴۲] یک قرن بعد، ابن تغری بردی[۴۳] سال ۱۸۳ق را با اندکی تردید پیشنهاد کرده است.
در ادبیات فارسی
بهلول از دیرباز تا زمان حاضر در ادبیات فارسی، چون نمادِ «دیوانه عاقل» حضور داشته است، اما در دهههای اخیر برخی کوشیدهاند، از مجموعه روایات او کتابهای سرگرم کنندۀ عامه پسند تدارک ببینند: محمود متدین، کتاب کوچک ماجراهای بهلول عاقل را در تهران منتشر کرد. در ۱۳۳۹ش، آقا میرزا علی صدر جلد دوم بهلول عاقل را در تهران به چاپ رساند. این کتاب سرانجام به ۵ جلد رسید و در ۱۳۴۳ش در تهران انتشار یافت. داستانها در این آثار، همان روایت کهن عربی است. اما گاهی با روایات پراکندۀ دیگر و حتیٰ اشعار فارسی درآمیخته است.
انتشار داستانهای سرگرم کنندۀ بهلول در زبان ترکی، به چگونگی آن در زبان فارسی شبیه است.[۴۴]
پانویس
- ↑ شوشتری، مجالس المؤمنین، ۱۳۷۶ش، ج۲، ص۴؛ ابن شاکر، فوات الوفیات، ۱۹۷۴م، ج۱، ص۲۲۸.
- ↑ مستوفی، تاریخ گزیده، ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۶۳۷.
- ↑ آقابزرگ تهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ۱۴۰۸ق، ج۸، ص۶۲.
- ↑ ابن شاکر، فوات الوفیات، ۱۹۷۴م، ج۱، ص۲۲۹.
- ↑ صفدی، الوافی بالوفیات، ۱۴۲۰ق، ج۱۰، ص۱۹۴.
- ↑ امین عاملی، اعیان الشیعه، ۱۴۰۳ق، ج۳، ص۶۱۷.
- ↑ صفیزاده، دانشنامه نامهآوران یارسان، ۱۳۶۷ش، ص۳۴.
- ↑ جاحظ، البيان و التبيين، ۱۳۵۱ق، ج ۱، ص۱۸۲.
- ↑ جاحظ، البيان و التبيين، ۱۳۵۱ق، ج ۱، ص۱۸۲.
- ↑ ابن عبدربه، العقد الفريد، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۱۵۱.
- ↑ نیشابوری، عقلاء المجانين، ۱۴۲۴ق، ص۱۰۰-۱۰۹.
- ↑ نیشابوری، عقلاء المجانين، ۱۴۲۴ق، ص۱۰۲-۱۰۷.
- ↑ نیشابوری، عقلاء المجانين، ۱۴۲۴ق، ص۱۰۰-۱۰۲.
- ↑ نیشابوری، عقلاء المجانين، ۱۴۲۴ق، ص۱۰۰-۱۰۱.
- ↑ نیشابوری، عقلاء المجانين، ۱۴۲۴ق، ص۱۰۰-۱۰۱.
- ↑ آبی، نثر الدر فی المحاضرات، ۱۴۲۴ق، ص۲۵۹-۲۷۴.
- ↑ راغب، محاضرات الأدباء، ۱۴۲۰ق، ص۷۱۹-۷۲۱.
- ↑ ابن جوزی، صفه الصفوه، ۱۴۹۰۵ق، ص۵۱۶-۵۱۸.
- ↑ وطواط، غررالخصائص الواضحه، ۲۰۰۸م، ص۱۲۷-۱۲۸.
- ↑ مستملی، شرح التعرف لمذهب التصوف، ۱۳۶۳ش، ج۴، ص۱۴۹۱و ۱۶۳۹.
- ↑ ابن عربی، الفتوحات مکیه، ۱۳۲۹ق، ج۱، ص۲۴۷.
- ↑ شمس تبریزی، مقالات شمس تبریزی، ۱۳۸۵ش، ص۱۳۷؛ مولوی، مثنوی معنوی، ۱۳۷۳ش، ص۴۰ و ۱۰۸-۱۱۰.
- ↑ یافعی، روض الریاحین، مکتبه زهران، ص۶۳-۶۶، ۷۴، ۷۵، ۱۰۰-۱۰۲.
- ↑ شوشتری، مجالس المومنین، ۱۳۷۶ش، ج۲، ص ۱۴-۲۰.
- ↑ مستوفی، تاریخ کزیده، ۱۳۶۲ش، ص۶۳۷.
- ↑ شوشتری، مجالس المومنین، ۱۳۷۶ش، ج۲، ص ۱۵
- ↑ شوشتری، مجالس المومنین، ۱۳۷۶ش، ج۲، ص۱۵-۱۹.
- ↑ جزایری، الأنوار النعمانيه، ۱۴۲۹ق، ج۲، ص۲۶۵.
- ↑ خوانساری، روضات الجنات، ۱۳۵۵ش،ج۲، ص۱۴۵-۱۵۷.
- ↑ آبی، نثر الدر فی المحاضرات، ۱۴۲۴ق، ص۱۰۵، نیز قس: ۱۰۶
- ↑ آبی، نثر الدر فی المحاضرات، ۱۴۲۴ق، ص۱۰۳
- ↑ آبی، نثر الدر فی المحاضرات، ۱۴۲۴ق، ص۱۰۴
- ↑ آبی، نثر الدر فی المحاضرات، ۱۴۲۴ق، ص۱۰۶
- ↑ آبی، نثر الدر فی المحاضرات، ۱۴۲۴ق، ص۱۰۹.
- ↑ آبی، نثر الدر فی المحاضرات، ۱۴۲۴ق، ۱۰۷-۱۰۸.
- ↑ آبی، نثر الدر فی المحاضرات، ۱۴۲۴ق، ص۱۰۳.
- ↑ آبی، نثر الدر فی المحاضرات، ۱۴۲۴ق، ص۱۰۸.
- ↑ آبی، نثر الدر فی المحاضرات، ۱۴۲۴ق، ص۱۰۹، رائیه
- ↑ طوسی، رجال طوسی، ۱۴۲۷ق، ص۶۰.
- ↑ ابن حجر، لسان المیزان، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۶۸.
- ↑ ابن جوزی، صفه الصفوه، ۱۴۹۰۵ق، ص۵۱۷-۵۱۸؛ ابن دمیاطی، ۹۱-۹۲
- ↑ ابن شاکر، فوات الوفیات، ۱۹۷۴م، ج۱، ص۲۲۸-۲۳۱.
- ↑ ابن تغری بردی، النجوم الزاهره، ۱۳۲۹ق، ج۲، ص۱۱۰-۱۱۱.
- ↑ جرّ، فرهنگ لاروس،۱۳۶۷ش، ج۲، ص۲۲۴.
منابع
- آبی، منصوربن حسین، نثر الدر فی المحاضرات، محقق: خالد عبدالغنی محفوظ، بیروت، دارالکتب العلميه، ۱۴۲۴ق.
- ابن تغری بردی، یوسفبن تغری بردی، النجوم الزاهره فی ملوك مصر و القاهره، قاهره، وزاره الثقافه و الإرشاد القومی، ۱۳۹۲ق.
- ابن جوزی، عبدالرحمان بن علی، صفه الصفوه، محقق: محمود فاخوری و محمد رواس قلعه جی، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۵ق.
- ابن حجر عسقلانی، احمدبن علی، لسان المیزان، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷ق.
- ابن شاکر کتبی، محمد، فوات الوفیات و الذيل عليها، محقق: احسان عباس، بیروت، دارصادر، ۱۹۷۴م.
- ابن عبدربه، احمدبن محمد، العقد الفرید، محقق: عبدالمجید ترحینی، بیروت، دار الکتب العلميه، ۱۴۰۷ق.
- ابن عربی، محمدبن علی، الفتوحات مکیه فی معرفه الأسرار المالكیه و الملكیه، بیروت، دار إحياء التراث العربی، ۱۳۲۹ق.
- امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، محقق: حسن امین، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، ۱۴۰۳ق.
- جاحظ، عمرو بن بحر، البیان و التبیین، محقق: علی بوملحم، بیروت، دار و مکتبه الهلال، ۱۳۵۱ق.
- جرّ، خلیل، فرهنگ لاروس، مترجم: سیدحمید طبیبیان، تهران، امیر کبیر ۱۳۶۷ش.
- جزایری، سیدنعمت الله، الانوار النعمانیه، بیروت، دار القاریء، ۱۴۲۹ق.
- حبله رودی، محمد، جامع التمثیل، بمبئی، ۱۳۲۹ق.
- خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات فی احوال العلماء والسادات، تهران، اسلامیه، ۱۳۵۵ش.
- راغب اصفهانی، حسینبن محمد، محاضرات الأدباء و محاورات الشعراء و البلغاء، بیروت، شرکه دار الأرقم بن أبيالأرقم، ۱۴۲۰ق.
- شمس تبریزی، محمدبن علی، مقالات شمس تبریزی، محقق: محمدعلی موحد، تهران، شرکت سهامی انتشارات خوارزمی، ۱۳۸۵ش.
- شوشتری، سید نورالله بن شریفالدین، مجالس المؤمنین، مصحح: سیداحمد عبدمنافی، تهران، نشر اسلامیه، ۱۳۷۶ق.
- صفیزاده، صدیق، دانشنامه نامآوران یارسان: شامل مشاهیر و چهرههای ادبی، احوال و آثار آنان، تهران، نشر هیرمند، ۱۳۶۷ش.
- طوسی، محمدبن حسن، رجال طوسی، محقق: جواد قیومی اصفهانی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۲۷ق.
- مستملی بخاری، اسماعیلبن محمد، شرح التعرف لمذهب التصوف، محقق: محمد روشن، تهران، ۱۳۶۳ش.
- مستوفی، حمدالله بن ابی بکر، تاریخ گزیده، محقق: عبدالحسین نوایی، تهران، نشر امیر کبیر، ۱۳۶۲ش.
- مولوی، جلالالدین محمد بن محمد، مثنوی معنوی، محقق: توفیق هاشمپور سبحانی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۷۳ش.
- نیشابوری، حسنبن محمد، عقلاءالمجانین، محقق: ابو هاجر محمدسعید زغلول، بیروت، دار الکتب العلميه، ۱۴۲۴ق.
- وطواط، محمدبن ابراهیم، غررالخصائص الواضحه و عرر النقائص الفاضحه، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۲۰۰۸م.
- یافعی، عبداللهبن اسعد، روض الریاحین فی حکایات الصالحین، قاهره، مکتبه زهران، بیتا
پیوند به بیرون
- منبع مقاله: دایرةالمعارف بزرگ اسلامی
- دانشنامه جهان اسلام