تجسس

مقاله قابل قبول
عدم جامعیت
از ویکی شیعه

تَجَسُّس جستجو کردن در امور پنهان و لغزش‌های مردم است. تجسس بدون انگیزه عقلانی از رذایل اخلاقی است و فقها به حرمت آن فتوا داده‌اند. به نظر فقها، تجسس اگر موجب خسارت شود، فرد خطاکننده باید خسارت را جبران کند. تنهایی و فاش شدن عیوب و اسرار از پیامدهای تجسس در دنیا و آخرت شمرده شده است.

در آیه ۱۲ سوره حجرات تجسس به‌همراه غیبت و سوءظن، تقبیح شده است. مفسران ذیل این آیه، حرمت تجسس در زندگی خصوصی افراد را تا جایی می‌دانند که با زندگی دیگران و کیان جامعه ارتباطی نداشته باشد. به‌گفته مکارم شیرازی، بر اساس آیه مذکور، گمان بد، منشأ تجسس و تجسسْ موجب افشای عیوب پنهانی و آگاهی بر عیوب، سبب غیبت می‌شود؛ به‌همین دلیل در دین اسلام از همه این علت و معلول‌ها نهی کرده است.

تجسس در انتخاب همسر، گزینش کارمندان و یا آگاهی از نقشه‌ها و تحرکات دشمن از حکم حرمت تجسس استثناء شده است. خبرنگاری از شرح حوادث آشکار در سطح جامعه نیز از حکم حرمت تجسس مستثنا است. درمان تجسس با از بین بردن ریشه‌های آن مانند بدگمانی، حسادت و تکبر امکان‌پذیر است.

مفهوم‌شناسی و جایگاه

تجسس، به‌معنای خبر پرسیدن،[۱] جستجو از اموری که مردم می‌خواهند پنهان بماند[۲] و دنبال چیزی گشتن[۳] است.

تجسس در قرآن به‌معنای کسب اطلاع از لغزش‌های مؤمنان به‌کار رفته است.[۴] زمانی که حضرت‌علی(ع) مالک اشتر را به حاکمیت مصر منصوب کرد، او را از تجسس در احوال پنهانی مردم نهی نمود.[۵]و به او این‌گونه دستور داد: از رعيت آن را از خود دورتر دار و با او دشمن باش كه عيب مردم را بيشتر جويد، كه همه مردم را عيب‌هاست و والى از هركسى سزاوارتر به پوشيدن آنهاست. پس مبادا آنچه را بر تو نهان است آشكار گردانى و بايد، آن را كه برايت پيداست بپوشانى، و داورى در آنچه از تو نهان است با خداى جهان است. پس چندان كه توانى زشتى را بپوشان تا آن را كه دوست دارى بر رعيت پوشيده ماند، خدا بر تو بپوشاند. [۶]

تفاوت با خبرنگاری

تجسس از منظر اجتماعی، به‌معنای جستجوگری و کارهای اطّلاعاتی[۷]و همچنین واکاوی در امور مردم است،[۸] اما خبرنگاری که آن هم جستجویی اجتماعی است، اشاره به شرح حوادثی دارد که آشکارا در سطح جامعه رخ می‌دهد.[۹]

تجسس در آیه ۱۲ سوره حجرات

در آیه ۱۲ سوره حجرات، تجسس حرام شمرده شده و جمله «أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَیْتًا فَكَرِ‌هْتُمُوهُ؛ آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده‌اش را بخورد؟ از آن کراهت دارید» علت تحریم آن شمرده شده است.[۱۰] گفته شده براساس قرائن که در داخل و خارج آیه است، حرمت تجسس، مربوط به زندگی خصوصی افراد است تا جایی که با زندگی دیگران و کیان جامعه ارتباطی نداشته باشد.[۱۱]

انگیزه‌ها

تجسس از جهت انگیزه، به چند دسته تقسیم می‌شود:

  • بدون انگیزه عقلایی و صرفاً جهت خبردار شدن از امور دیگران. مطهری اسلام پژوه(۱۳۵۸ش) براین باور است که اساساً اسلام با تجسس و تحقیق از گناه و جاسوسی کردن برای کشف گناهان مردم مطلقاً مخالف است. [۱۲]و تجسس به قصد تفتیش عقاید به هیچ وجه جایز نیست. [۱۳]
  • به منظور هتک حرمت و بردن آبرو و نیت‌هایی از این قبیل.
  • با هدفی ضروری، مانند حفظ نظام‌اسلامی و یا جلوگیری از اشاعه فساد و یا با قصد خیر اما با هدفی غیرضروری صورت می‌پذیرد، مانند اصلاح میان مردم.[۱۴]

حکم شرعی

با توجه به اقسام تجسس، حکم شرعی آنها نیز نزد فقها متفاوت است:

  • تجسس، بدون انگیزه عقلایی، حرام است. فقها، تجسس با انگیزه فساد یا باخبرشدن از موضوعاتی که مردم پنهان می‌دارند را جایز نمی‌دانند.[۱۵] تجسس در این صورت اگر موجب خسارت شود، فرد خطاکننده باید خسارت را جبران کند.[۱۶]
  • تجسس، با انگیزه عقلایی، با ذکر شرایطی جایز دانسته شده،[۱۷] به‌ویژه زمانی که به صورت یک توطئه و یا یک فساد گسترده دربیاید.[۱۸]
  • تجسس به سود دشمنان حرام است و در مواردی فرد خطاکننده مفسد فی الارض شناخته می‌شود که تشخیص آن با حاکم شرع است.[۱۹]
  • تجسس توسط سازمان‌های اطلاعاتی و آگاهی از نقشه‌های دشمن، جایز دانسته شده،[۲۰] چنانکه حضرت علی(ع) به فرماندار مکه از حرکت عده‌ای از اهالی شام به سمت مکه، از طریق جاسوسان خود خبر داد.[۲۱] ونیز امام حسین (ع) هنگام خروج از مدینه به سوی مکه وصیت نامه اش را به محمد بن حنفیه تحویل داده و او را جاسوس خویش در مدینه قرار داد.[۲۲] همچنین مواردی همچون گزینش کارگزاران و انتخاب همسر از استثنائات آن هستند.[۲۳]

پیامدها

در روایات پیامدهایی برای تجسس ذکر شده که برخی از آنها عبارتند از:

  • انتقامِ الهی: بنا بر روایتی که از امام علی(ع) نقل شده، کسی که به کاوش در اسرار دیگران بپردازد، خداوند اسرار او را فاش می‌کند.[۲۴]
  • تنهایی: در روایتی از امام صادق(ع) آمده: «درباره عقائد مردم تفتیش نکن که بدون دوست خواهی ماند.»[۲۵] همچنین تنفر، بدبینی و کینه‌توزی را از دیگر پیامدهای تجسس دانسته‌اند.[۲۶]

درمان

درمان تجسس از طریق از بین بردن ریشه‌های آن امکان‌پذیر است.[۲۷] اولین ریشه تجسس بدگمانی[۲۸] و چاره آن هم خوش‌بینی و اعتماد به افراد دیگر خصوصا زیردستان است.[۲۸] حسد، کینه‌توزی، دشمنی و تکبر نیز از ریشه‌های تجسس دانسته شده‌اند.[۲۹]مکارم شیرازی سوءظن درباره اعمال خصوصى مردم را از عوامل تجسّس برشمرده که سبب آگاهى بر عيوب پنهانى و به دنبال آن سرچشمه غیبت مى‌شود. وی بر این باور است که به همین دلیل در آيه۱۲ سوره حجرات نخست از گمانِ دور بد، و در مرحله بعد از تجسّس و در مرحله سوم از غيبت نهى شده است.[۳۰]

نراقی در معراج السعاده نقل کرده که پیامبر با همسرش صفیه شب هنگام در حال حرکت بود که مردی از انصار گذر کرد پیامبر او را صدا زد و فرمود: این زنِ من صفیه است. مرد انصاری گفت هرگز که من بر شما گمان بد ببرم پیامبر فرمود: شیطان در رگ و خون بنى آدم جا دارد ترسيدم بر شما داخل شود و باعث هلاک شما شود. نراقی پس از نقل این داستان، یادآور شده که در این کار پیامبر دو ارشاد عظيم از براى امت است: يکى اینکه باید از ظن بد کرد دوری کرد و دوم اینکه هر کسى اگر چه مثل پیامبر خدا باشد باید خود را از محل تهمت دور نگاه دارد.[۳۱]

جستارهای وابسته

پانویس

  1. دهخدا، لغتنامه، ذیل واژه تجسس، ج۵، ص۶۴۵۱.
  2. علامه طباطبایی، المیزان، دفتر انتشارات اسلامی، ج۱۸، ص۴۸۴.
  3. معین، لغتنامه،‌ ۱۳۸۶ش، ذیل واژه تجسس.
  4. طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۸ق، ج۹، ص۲۰۵.
  5. سید رضی، نهج البلاغه،۱۳۸۴ش، ص۶۶۷.
  6. شهیدی، ترجمه نهج البلاغه، نامه به مالک اشتر
  7. مکارم شیرازی، استفتائات، ۱۴۲۷ق، ج۳، ص۵۸۹، سوال ۱۶۶۹و۱۶۶۸.
  8. علامه طباطبایی، المیزان، دفتر انتشارات اسلامی، ج۱۸، ص۴۸۴.
  9. مکارم شیرازی، استفتائات، ۱۴۲۷ق، ج۳، ص۵۸۹، سوال ۱۶۶۹و۱۶۶۸.
  10. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۸، ص۳۲۴ و۳۲۵.
  11. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۲۲، ص۱۸۷ و ۱۸۸.
  12. مطهری، آشنایی با قرآن، ج۴، ص۷۵؛ مجموعه آثار، ۱۳۹۰ش، ج۲۶، ص۴۳۷.
  13. مطهری، جهاد اسلامی و آزادی عقیده، ص۱۰۲.
  14. خرازی، «کاوشی در حکم فقهی تجسس»، ص۵۷.
  15. خامنه‌ای، اجوبةالاستفتائات، بخش تجسس و افشای‌ اسرار، مسئله ۱۳۹۰و۱۳۹۲؛ مکارم شیرازی، استفتائات، ۱۴۲۷ق، ج۳، ص۱۴۷، سوال ۴۴۳ و ج۲، ص۳۶۴، سوال۱۰۷۷.
  16. خامنه‌ای،اجوبة الاستفتائات، بخش تجسس و افشای‌اسرار، مسئله ۱۳۹۲.
  17. نراقی، معراج‌السعاده، ۱۳۷۷ش، ص۸.
  18. مکارم شیرازی، استفتائات، ۱۴۲۷ق، ج۳، ص۱۴۷، سوال ۴۴۳.
  19. مکارم‌شیرازی، استفتائات، ۱۴۲۷ق، ج۲، ص۵۰۰، سوال۱۴۴۵.
  20. مکارم‌شیرازی، اخلاق در قرآن، ۱۳۷۷ش، ج۳، ص۳۵۵.
  21. سیدرضی، نهج‌البلاغه،۱۳۸۴ش، نامه۳۳.
  22. شعرانی، ابوالحسن، دمع السجوم، ترجمه نفس المهموم، ۱۳۷۴ق، ص۳۳
  23. الهامی‌نیا، فقه مدیریت، موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت(ع)، ص۱۰۵؛ مکارم شیرازی، اخلاق در قرآن، ۱۳۷۷ش، ج۳، ص۳۵۷.
  24. آمدی تمیمی، غررالحکم، ۱۴۱۰ق، ص۶۳۸، حدیث ۱۱۴۴.
  25. مجلسی، بحارالانوار،۱۴۰۳ق، ج۷۸، ص۲۵۳، حدیث ۱۰۹.
  26. مکارم شیرازی، اخلاق در قرآن، ۱۳۷۷ش، ج۳، ص۳۵۱.
  27. مکارم شیرازی، اخلاق در قرآن، ۱۳۷۷ش، ج۳، ص۳۵۱.
  28. ۲۸٫۰ ۲۸٫۱ الهامی‌نیا، فقه مدیریت، موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت(ع)،ص۱۰۴.
  29. مکارم شیرازی، اخلاق در قرآن، ۱۳۷۷ش، ج۳، ص۳۵۸.
  30. مکارم شیرازی، اخلاق در قرآن، ۱۳۷۷ش، ج۳، ص۳۲۳.
  31. نراقی، معراج السعاده، موسسه انتشارات هجرت، ص۲۳۴.

منابع

  • الهامی‌نیا، علی‌اصغر، فقه مدیریت، تهران، موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت(ع)، چاپ اول، بی‌تا.
  • خامنه‌ای، سیدعلی، اجوبه الاستفتائات، تهران،‌ دار النباء، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
  • خرازی، سید محسن، «کاوشی در حکم فقهی تجسس»، مجله فقه اهل بیت(ع)، ش۲۶، ۱۳۸۰ش.
  • دهخدا، علی‌اکبر و دیگران، لغتنامه، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم، ۱۳۷۷ش.
  • سید رضی، محمد بن حسین، نهج‌البلاغه، ترجمه مکارم شیرازی، ناصر، قم، مدرسه امام علی بن ابی‌طالب(ع)، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
  • طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسه الاعلمی، چاپ دوم، ۱۳۹۰ق.
  • طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ترجمه سید محمدباقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، بی‌تا.
  • طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، تصحیح فضل‌الله یزدی‌طباطبایی، بیروت، دارالمعرفه، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
  • مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، موسسه وفاء، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ۱۳۹۰ش، ج۲۶.
  • معین، محمد، لغتنامه، تهران، اَدِنا، چاپ چهارم،۱۳۸۶ش.
  • مکارم شیرازی، ناصر، اخلاق در قرآن، قم، مدرسه امام علی بن ابی‌طالب(ع)، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
  • مکارم شیرازی، ناصر، استفتائات، قم، مدرسه امام علی بن ابی‌طالب(ع)، چاپ دوم، ۱۴۲۷ق.
  • نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، انتشارات هجرت، چاپ پنجم، ۱۳۷۷ش.