فُحْش، دُشْنام یا ناسِزا (به‌عربی: سَبّْ یا شَتْم) به‌کارگیری الفاظ رکیک، زشت و ناپسند (در قالب گفتار یا نوشتار) علیه دیگری به‌جهت توهین و اهانت به شخصیت وی یا بستگان او. به این عمل فَحّاشی یا ناسزاگویی گویند.

در آیات و روایات متعددی از این کار نهی شده و برای دشنام‌دهندگان وعده عذاب داده شده است. برخی دو واژه «فُسُوق»، و «قول زُور» در قرآن کریم را بر ناسزا تطبیق کرده‌اند. بر همین اساس فقیهان ناسزاگویی را حرام دانسته و مواردی چون ناسزاگفتن به شخص بدعت‌گذار، اظهار کننده گناه، و... را از آن استثنا کرده‌اند. میرزای دوم، در حاشیه بر مکاسب، فحّاشی به کافر، غیر ممیّز و حتی حیوانات را ممنوع اعلام کرده است.

محققان هر کدام از لَعْن، سَبّْ، شَتْم، فحش و قَذْف را متفاوت انگاشته و تفاوت‌هایی را برای آن‌ها بیان کرده‌اند. ناسزا در فقه اسلامی اگر مشتمل بر قَذْف باشد، دارای آثاری از جمله حد یا تعزیر است. همچنین به اتفاق فقیهان شیعه، اگر کسی پیامبر یا یکی از أئمه(ع) را از روی عمد و بنابر عقیده (و نه از روی عصبانیت یا شوخی یا بدون اراده جدی و یا جهل) سب کند مستحق قتل است.

فقیهان از دشنام به مناسبت در باب‌های طهارت، تجارت و دیات سخن گفته‌اند.

چیستی و جایگاه

به فُحْش، سَبّْ، شَتْم، هُجْر،[۱] دشنام گفته می‌شود و آن به‌کارگیری الفاظ ناپسند و زشت علیه دیگری است.[۲] برخی فقیهان مشتمل بودن ناسزا بر بیان نقص، همچنین رویارویی دو طرف را از شروط ناسزا بیان کرده‌اند.[۳] ناسزا به اعتقاد شیعه و سنّی، حرام و یکی از راه‌های هتک حرمت و اهانت اشخاص است،‌ مگر آنکه شخص به‌واسطه بدعت، اظهار به‌ گناه و... مستحق آن باشد.[۴] میرزای دوم در حاشیة المکاسب با استناد به برخی روایات، حرام بودن فُحش به کافر،‌ فاسق، غیر ممیّز، و حتی حیوانات را نتیجه گرفته است.[۵]

فقیهان از دشنام به مناسبت در باب‌های طهارت، تجارت و دیات سخن گفته‌اند.[۶]

تفاوت سب، شتم، فحش، قذف و لعن و برائت

اهل لغت و بیشتر فقیهان، شَتْم و سَبّْ را مرادف یکدیگر دانسته و به ناسزا معنا کرده‌اند.[۷] اما برخی سبّ و شتم را متفاوت دانسته و سبّ را شدیدتر از شَتْم معرفی کرده‌اند.[۸]

غزالی، سَب و شَتم را از فُحش و قَذْف جدا دانسته و سبّ را بیان کلماتی چون؛ ای جاهل، ای احمق و... معرفی کرده و فحش و قذف را بر زنا تطبیق کرده است؛ چنانچه کلینی نیز با جدا کردن احادیث هرکدام، در ابوابی جداگانه، این معنا را تایید کرده است.[۹] به‌عبارت دیگر هرگاه الفاظ ناسزا به‌قدری رکیک و ناپسند باشد که از حد گذشته و نسبت‌هایی چون زنا و لواط را شامل شود قَذف و فُحش است و احکام آن را خواهد داشت.[۱۰] برخی فقیهان برای فُحش از اصطلاح «هُجْر» و برای ناسزایی که حالتی شعرگونه داشته باشد از کلمه «هَجْو» استفاده کرده‌اند.[۱۱]

«لعن» در لغت و فرهنگ دینی غیر از سبّ و ناسزا و به معنی دوری از رحمت و نعمت‌های خداست. برخی محققان با پایش آیات قرآن و روایات مربوطه، نتیجه گرفته‌اند: همان‌گونه که خداوند در ۳۷ مورد،‌ برخی افراد و اقوام را به دلایل گوناگون لعن کرده است، لعن می‌تواند در مواردی جایز باشد امّا سبّ و ناسزا به دلیل نهی خداوند از سبّ در آیه ۱۰۸ سوره انعام و برخی احادیث، در هر صورت ممنوع است.[۱۲]

برخی پژوهشگران به تفاوت سبّ و تبرّی نیز اشاره کرده‌ و گفته‌اند: سبّ و شتم (ناسزا) از امور لفظی است اما تبرّی به معنای بیزاری‌جستن از امور قلبی و اعتقادی است.[۱۳]

دشنام در آینه آیات و روایات

قسمتی از وصایای امام علی(ع) به نقل از امام سجاد(ع):

... و لا تتكلّموا بالفحش فإنّه لا يليق بنا و لا بشيعتنا و إنّ الفاحش لا يكون صديقا... سخن ناسزا نگوييد كه نه زيبنده ما است و نه زيبنده شيعيان ما، همانا ناسزاگو از راستگویان نخواهد بود.

مستدرك الوسائل , جلد۱۲ , صفحه۸۲

در آیات و روایات متعددی از سبّ یا ناسزا سخن به میان آمده است؛ واژه «سبّ» در قرآن تنها در آیه ۱۰۸ سوره انعام به‌کار‌ رفته و در آن از سب نمودن بی‌خدایان توسط مسلمانان نهی شده است. دلیل این نهی را برخی زشتی و ناپسندی خود عمل دانسته اما عده‌ای، بازخورد و مقابله‌‌به‌‌مثل کفار در سب خداوند، گفته‌اند؛ آنها معتقدند سب کفّار اگر در نهان صورت گیرد به گونه‌ای که احتمال بازخورد و مقابله‌به‌مثل وجود نداشته باشد اشکال ندارد.[۱۴]

همچنین فقیهان «فسوق» در آیه ۱۹۷ سوره بقره[۱۵] و «قول زور» در آیه ۳۰ سوره حج[نیازمند منبع] را بر ناسزاگویی تطبیق کرده‌اند.

پیامبر(ص) ضمن سفارش به پرهیز از ناسزاگویی، آن‌را سبب کدورت و دشمنی دانسته‌ است.[۱۶] امام باقر(ع) دراین‌باره فرموده است: هرکس به برادر مومنش ناسزا بگوید خداوند برکت را از رزقش می‌برد و او را به حال خود واگذاشته و زندگانیش را بر او تنگ می‌کند.[۱۷] همچنین در نقل ایشان از پیامبر(ع) بدترین مخلوقات خداوند شخص فَحّاش و لَعّان (کسی که زیاد فحش می‌دهد و لعن می‌کند) دانسته شده است.[۱۸] فیض کاشانی «لَعّان» را در این روایات به شخصی که به‌واسطه زیاد لعن کردن، لعن خُلق و خوی‌ او شده معنا کرده و گفته است این‌گونه احادیث با جواز لعن و سبّ برای کسی که مستحق آن باشد قابل جمع است.[۱۹]

حرّ عاملی برخی از احادیث مربوط به ناسزاگویی را در باب «تحریم سبُّ المؤمن و عرضِه و مالِه» (به‌فارسی: حرام بودن ناسزا به مؤمن، آبرویش و مالش) و کلینی در «باب السَّباب» و «باب البَذاء» گردآوری کرده‌اند.[۲۰]

سیره اهل بیت(ع) در مواجهه با ناسزاگویی

پاسخ امام سجاد(ع) به کسی که به او ناسزا گفته بود:

...برادرم تو چند دقیقه پیش نزد من آمدى و حرف‌هایى زدى، اگر آن چه گفتى در من هست از خدا می‌خواهم مرا بیامرزد و اگر در من نیست از خدا می‌خواهم تو را بیامرزد. آن مرد شرمنده شد، پیش آمد و پیشانى امام را بوسید و گفت: آنچه گفتم در شما نبود و اعتراف می‌کنم که خود به آن چه گفتم سزاوارترم.

مجلسی، بحارالأنوار، ۱۴۰۳ش، ج۴۶، ص۵۴.

با نگاهی به آیات قرآن کریم، سیره پیامبر و زندگی معصومان(ع)، داشتن سعه‌صدر و خوش‌رویی، پرهیز از تندی و... در مواجهه با ناسزاگویی، سفارش شده است. به‌‌‌عنوان مثال،‌ زمانی که مسلمانان به مدت ۳۷ سال به دستور معاویه، بر منبرها و... به امام علی(ع) ناسزا می‌گفتند، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) هیچ‌گاه مقابله‌به‌مثل نکرده و به کسی ناسزا نگفتند.[۲۱] در واقعه‌ٰ صفین هنگامی که عده‌ای از اصحاب امام علی(ع) شروع به ناسزاگویی جبهه مقابل کردند، ایشان آن‌ها را از این کار بازداشت و در عوض، آنها را به دعا برای هر دو گروه و آشتی و الفت میانشان، سفارش کرد.[۲۲] همچنین فردی مسیحی هنگامی‌ که صبر و بردباری حضرت باقر‌(ع) در برابر ناسزاها و توهین‌های متعدد را دید، به اسلام گروید.[۲۳]

آیا خداوند و أئمّه ناسزا گفته‌اند؟

در آیات قرآن و کلمات امامان معصوم(ع) گزارش‌هایی وجود دارد که در ظاهر کلماتی ناپسند و دشنام‌گونه دارند، از آن جمله می‌توان به تشبیه و تعبیر برخی اشخاص در قرآن و احادیث، به حیوانات توصیف به برخی حالات و القاب ناپسند مثل:‌ اشباه الرجال ( نامردان مرد‌نما)،‌ بی‌وفایان مکّار، «بی‌خرد کوردل»، و... اشاره کرد.[۲۴]

برخی محققان باتوجه به ناهمگونی این گزارش‌ها با اصل احترام و قبیح بودن دشنام در اسلام، توجیه‌هایی را برای همسو ساختن آنها بیان کرده‌اند:[۲۵]

  1. این موارد از جمله ناسزاهای جایز است که شخص به‌واسطه کفر، فسق، و.. مستحق آن بوده‌ است.[۲۶]
  2. این تشبیهات یا بیانگر باطن و حقیقت اعمال آن‌هاست یا به‌دلیل ویژگی خاصی است که در آن حیوان بوده و توهینی محسوب نمی‌شود؛ همان‌طور که گاهی مؤمنان نیز به برخی حیوانات تشبیه شده‌اند. مثلا امام علی(ع) در خطبه ۱۸۲ نهج البلاغه حال یاران شهید خود را به شتری توصیف می‌کند که بچه خود را در آغوش می‌کشد.[۲۷] یا حدیثی که در آن امام سجاد(ع) مردم زمانه را به شش گروه از حیوانات تقسیم کرده و سگ‌ها را به ناسزاگویان و فحّاشان تشبیه‌ می‌کند.[۲۸]
  3. برخی پژوهشگران، گونه‌هایی از دشنام و ناسزاگویی را جزئی از فرهنگ و رسوم زبان‌ها و گونه‌ای از خشونت زبانی یافته‌اند که به‌واسطه متغیر بودن واژه‌ها و اصطلاحات و موقعیت‌های اجتماعی و جغرافیایی متفاوت‌اند؛ به همین جهت ممکن است کلامی در یک زبان، دشنام و در زبان دیگر دشنام محسوب نشود.[۲۹] چنانچه عبارت «ثَکَلَتْکَ أُمُّک» (مادرت داغت را ببیند یا مادرت به عزایت بنشیند) عبارتی رایج در موقعیت‌ اجتماعی آن زمان بوده و برداشت ناسزا از آن نشده است.[۳۰][یادداشت ۱]
  4. لعن یا تحقیر برخی افراد در برخی مواقع، به دلیل نهیب و تذکر و برگشتن افراد به مسیر صحیح بوده است مثل بیان «ثکلتک أمّک» در بیان امام حسین(ع) که در نهایت موجب توبه و بازگشت حرّ از مسیر اشتباهش بود.[نیازمند منبع]

علت ناسزاگویی

گفته‌ شده این کار به‌سبب نقص در استدلال و عدم منطق و برتری‌جویی بر طرف مقابل صورت می‌گیرد؛ اما پاره‌ای از احادیث این رفتار را به طینت و شیوه تربیتی شخص بازمی‌گردانند،[۳۲] چنانچه امام علی(ع) بدزبانی را از خصوصیات شخصیتی انسان‌های پَست، دانسته‌ است. همچنین پیامبر(ص) طینت و سرشت کسی که ناسزاگو و بی‌حیا باشد و باکی از آنچه در موردش گفته می‌شود نداشته باشد را ناپاک یا شبهه‌دار معرفی کرده است.[۳۳]

احکام ناسزا

به‌اعتقاد فقیهان، حرمت ناسزاگویی، با همه ادلّه اربعه ثابت می‌شود.[۳۴] مگر آنکه شخص به سبب بدعت یا اظهار گناه و... مستحق آن باشد.[۳۵] به‌همین سبب فقیهان سبّ کافران و مخالفان را جایز اما قذف آن‌ها را ممنوع اعلام کرده‌اند.[۳۶] درصورتی که ناسزا به قذف باشد موجب عقوبت حدّ و در غیر‌آن، موجب عقوبت تعزیر در حق ناسزاگوست.[۳۷] برخی دشنام و ناسزاگویی شخص به خود یا خانواده‌اش را حرام و از مصادیق ناسزا دانسته‌اند.[۳۸]

ناسزا ممکن است با رفتارهای ناپسند دیگری چون غیبت، تمسخر و اهانت و تهمت یا بهتان و افترا و... همراه شود؛ مثلا اگر شخصی کلمات ناپسندی را اولا به قصد اهانت و ثانیا در غیاب او به کار برد، این کار علاوه بر ناسزاگویی، غیبت نیز محسوب می‌شود.[۳۹] به‌‌اعتقاد شیخ انصاری، معیار تشخیص ناسزا از غیرش را عرف مشخص می‌کند.[۴۰]

مطابق ماده ۶۰۸ قانون مجازات اسلامی، ناسزاگو به مجازات شلاق تا ۷۴ ضربه و ۵ هزار تا ۱ میلیون ریال جزای نقدی محکوم می‌شود. در صورتی که شخصی به یکی از مقامات دولتی این کشور حین انجام وظیفه توهین کند علاوه بر مجازات فوق ممکن است به سه تا شش ماه حبس نیز محکوم شود.[۴۱]

استثناها

فقیهان مواردی را از حکم حرمت ناسزا،‌ استثنا کرده‌اند:[۴۲]

  • کلمات ناپسندی که موجب اهانت، هتک و بیان نقصی در شخص مقابل نشود؛ مثل کلماتی چون «پدر سوخته» یا ... که پدر به طفل خود به جهت ابراز علاقه می‌گوید؛[۴۳] برخی فقیهان با استناد به روایاتی فحش و ناسزا به قصد شوخی را نیز حرام دانسته‌اند.[۴۴]
  • ناسزا گفتن به کسی که در فقه مستحق آن شمرده شده است: مثل بدعتگذار، و اظهار کننده گناه و... .[۴۵]
  • مقابله‌به‌مثل: عده‌ای مقابله‌به‌مثل در ناسزگویی را با استناد به آیه اعتدا،[۴۶] انتصار،[۴۷] مجازات و معاقبه‌،[۴۸] همچنین نارسایی دلایلِ اثبات کنندهٰ حرمت، فی‌الجمله پذیرفته‌اند. مشروط به آنکه ناسزا از الفاظ ممنوعه‌ای چون قذف و... نباشد.[۴۹] بنابر فرمایش پیامبر(ص) کسی که در مواجهه با ناسزای شخصی، مقابله‌به‌مثل کند، گناهش بر شروع‌کننده ناسزاگویی است.[۵۰] تعداد زیادی از فقیهان مقابله‌به‌مثل در ناسزاگویی را جایز ندانسته‌اند.[۵۱]

سبّ النبی

سبّ النبی، دشنام به پیامبر(ص) یا یکی از امامان شیعه است. بنا بر نظر همه فقیهان شیعه، اگر کسی پیامبر(ص) یا یکی از أئمّه(ع) را عامدا و بنابر عقیده (و نه از روی عصبانیت یا شوخی یا بدون اراده جدی) سب کند مستحق قتل است؛ و دراین‌باره نیازی به اذن شارع نیست.[۵۲]

مطابق ماده ۵۱۳ قانون مجازات اسلامی کسی که به مقدسات اسلام، پیامبر(ص)، سایر انبیا، امامان شیعه یا حضرت زهرا(س) اهانت کند یا ناسزا بگوید، مشمول حکم سابّ النبی است و اعدام می‌شود، در غیر این‌صورت به حبس از یک تا پنج سال محکوم خواهد شد.[۵۳]

پانویس

  1. طباطبایی، عمدة المطالب فی التعلیق علی المکاسب، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۴۱۹.
  2. جمعی از نویسندگان، فرهنگ فقه فارسی، ۱۳۸۵ش، ج۳، ص۶۱۸؛ محقق کرکی، جامع المقاصد، ۱۴۰۸ق، ج۴، ص۲۷.
  3. محقق کرکی، جامع المقاصد، ۱۴۰۸ق، ج۴، ص۲۷؛ انصاری، المکاسب، ج۱، ص۲۵۵.
  4. روحانی و دیگران، فقه الصادق، ۱۴۳۵ق، ج۲۱، ص۶۹.
  5. شیرازی، حاشیة المکاسب، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۱۴۲.
  6. جمعی از نویسندگان، فرهنگ فقه فارسی، ۱۳۸۵ش، ج۳، ص۶۱۸.
  7. تاج العروس ذیل واژه سبّ؛ الکلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۲۵۵؛ حسینی، زيارة عاشوراء تحفة من السماء، ۱۴۳۱ق، ج۱، ص۱۱۰.
  8. العسکری،‌ الفروق فی اللّغه، ۱۴۰۰ق، ج۱، ص۴۳؛ خمینی، بررسی حکم شرعی دشنام و بهتان، ۱۴۰۲ق، ص۳۵.
  9. غزالی، احیاء علوم الدین، دارالکتب العربی، ج۷، ص۲۰ و ۴۷؛ الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۲۵۹ و ۳۲۳.
  10. روحانی، فقه الصادق، ج۱۴، ص۲۹۶؛ لسان العرب، ذیل واژه سبّ.
  11. انصاری، المکاسب، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۲۳۹و ۲۴۰.
  12. جمعی از نویسندگان، فی رحاب أهل البیت، صيانة القرآن الكريم من التحريف، ۱۴۲۶ق، ج۳۳، ص۱۳؛ ذاکری، سبّ و لعن در قرآن، ص۹؛ روحانی و دیگران، فقه الصادق، ۱۴۳۵ق، ج۲۱، ص۶۹.
  13. المعلّم، محمد‌علی صالح، التقیه فی فقه أهل البیت علیهم السلام،‌ ج۱، ص۹۲.
  14. اباذر پور، خرمی، واکاوی دشنام در کلام مصومین(ع)، ص۹۹.
  15. خویی، المستند فی شرح العروة الوثقى، موسّسة احياء آثار الامام الخوئی، ج۲۸، ص۴۲۹.
  16. الکلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۳۶۰.
  17. الکلینی، ‌الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۳۲۶.
  18. الکلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۲۹۰.
  19. فیض کاشانی، المحجة البيضاء، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۲۲۲.
  20. حرّ عاملی، وسائل الشيعه، ۱۴۱۶ق، ج۱۲، ص۲۹۸؛ الکلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۲۵۹ و ۳۲۳.
  21. هادی منش، آفتاب حسن، رویکردی تحلیلی به زندگانی امام حسن مجتبی(ع)، ۱۳۸۴ش، ج۱، ص۱۳۴.
  22. نهج البلاغه، خطبه ۲۰۶.
  23. مجلسی، بحار الأنوار،  ۱۴۰۳ق، ج۲۶، ص۲۸۹.
  24. اباذر پور، خرمی، «واکاوی دشنام در کلام معصومین(ع)»، ص۱۰۲.
  25. اباذر پور، خرمی، «واکاوی دشنام در کلام معصومین(ع)»، ص۱۰۸.
  26. .اباذر پور، خرمی، «واکاوی دشنام در کلام معصومین(ع)»، ص۱۰۳-۱۰۵.
  27. اباذر پور، خرمی، «واکاوی دشنام در کلام معصومین(ع)»، ص۱۰۳-۱۰۵.
  28. صدوق، خصال، ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۳۳۸.
  29. طامه، فرزامی، «نام ابزارها و کاربرد و طبقه بندی آنها در دشنام‌های فارسی»، ص۱۷.
  30. ««ثکلتک امک» درشت‌گویی است ولی ناسزا نیست»، خبرگزاری بین المللی قرآن؛ اباذر پور، خرمی، «واکاوی دشنام در کلام معصومین(ع)»، ص۱۰۸.
  31. النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، ۱۳۹۹ق، ج۱، ص۲۱۷.
  32. غزالی، احیاء علوم الدین، دار الکتب العربی، ج۹، ص۱۲.
  33. مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۶۰، ص۲۰۷.
  34. انصاری، المکاسب، ۱۴۰۱۱ق، ج۱، ص۲۵۳؛ روحانی، منهاج الفقاهه، ۱۴۲۹ق، ج۱، ص۳۷۴.
  35. انصاری، المکاسب، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۱۲۶.
  36. نجفی، جواهر الکلام، ۱۳۶۲ش، ج۲۲، ص۶۱و۶۲؛ انصاری، المكاسب، ۱۴۱۱ق، ج۱۷ ص۲۳۹.
  37. روحانی، فقه الصادق، ۱۴۳۵ق، ج۱۴، ص۲۹۶.
  38. اخوی، «دشنام به خود؟»، ص۴.
  39. الروحانی، منهاج الفقاهة، ۱۴۲۹ق، ج۱، ص۳۷۷؛ خویی، کتاب المساقاة، ۱۳۷۴ق، ج۱، ص۲۸۱.
  40. انصاری، المکاسب، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۱۲۵.
  41. «مجازات فحاشی چیست؟»، خبرگزاری میزان.
  42. روحانی و دیگران، فقه الصادق، ۱۴۳۵ق، ج۲۱، ص۶۹.
  43. .انصاری، المکاسب، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۱۲۶؛ روحانی و دیگران، فقه الصادق، ۱۴۳۵ق، ج۲۱، ص۶۷.
  44. محمودی، مسائل جدید از دیدگاه علما و مراجع تقلید، ۱۳۹۲ش، ج۱، ص۱۹۱ و ۱۹۲؛ صدوق، خصال، ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۳۳۱.
  45. روحانی و دیگران، فقه الصادق، ۱۴۳۵ق، ج۲۱، ص۶۷.
  46. سوره بقره، آیه۱۹۴.
  47. سوره شوری، آیه۴۱.
  48. سوره نحل، آیه۱۹۶.
  49. روحانی و دیگران، فقه الصادق، ۱۴۳۵ق، ج۲۱، ص۶۷.
  50. الکلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۳۶۰.
  51. واکاوی فقهی مقابله به مثل در ناسزا، ص۵۵.
  52. نجفی، جواهر الکلام، ۱۳۶۲ش، ج۴۱، ص۴۳۲-۴۳۹.
  53. مرجانی، «بررسی جرم اهانت به مقدسات مذهبی در قوانین موضوعه و متون فقهی»، ص۵.

یادداشت

  1. ابن اثیر(مبارک بن محمد) در تحلیل واژه «ثُکل»، آن را به معنای فقدان و نیستی و مرگ و هلاکت دانسته است و در تشریح «ثَکِلَتْکَ أمّک»(مادرت داغت راببیند) بر این باور است که چون مرگ هر کسی را فرامی‌گیرد این جمله نفرین نیست بلکه نوعی دعا برای مرگ فردی است که کردار یا گفتار بد دارد. و این‌که مرگ برای او بهتر است از این‌که به این رفتار بدش ادامه دهد. [۳۱]

منابع

  • قرآن کریم.
  • «مجازات فحاشی چیست؟»، خبرگزاری میزان، تاریخ درج مطلب: ۲۲اردیبهشت۱۴۰۱ش، تاریخ بازدید:۱آبان۱۴۰۲ش.
  • ««ثکلتک امک» درشت‌گویی است ولی ناسزا نیست»، خبرگزاری بین المللی قرآن، تاریخ درج مطلب: ۲۴مرداد۱۴۰۲ش، تاریخ بازدید:۲آبان۱۴۰۲ش.
  • اباذرپور، فاطمه و خرمی، مرتضی، واکاوی دشنام در کلام معصومین(ع)، در دفصلنامه اسلام و پژوهش‌های تربیتی، شماره۲۶، ۱۴۰۰ش.
  • ابن بابویه(شیخ صدوق)، محمد بن علی، الخصال، قم، جامعه مدرسین، ۱۳۶۲ش.
  • اخوی، ع، «دشنام بخود؟»، در مجموعه حقوقی، شماره ۱۴۷، ۱۳۱۹ش.
  • الداوری، مسلم، زيارة عاشوراء تحفة من السماء (مقرّر: عباس حسینی) قم، دار السجاد، ۱۴۳۱ق.
  • الطباطبایی القمّی، تقی، عمدة المطالب فی التعلیق علی المکاسب، قم، محلاتی، ۱۴۱۳ق.
  • العسکری، ابوهلال، الفروق في اللغه، بیروت، دار آثار الجدیده، ۱۴۰۰ق.
  • الکلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران۷ دارالکتب الإسلامیّه، ۱۴۰۷ق.
  • انصاری، شیخ مرتضی، المکاسب، قم، دار الذخائر، ۱۴۱۱ق.
  • حاجی حسینی،‌ حسین و قورچی بیگی،‌ مجید، بازپژوهی ماهیت جرم سب النبی در فقه امامیه، در فصلنامه علمی پژوهشی کاوشی نو در فقه، شماره۹۱، ۱۳۹۶ش.
  • حر عاملی، محمد بن حسن، قم، مؤسسة آل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث۱۴۱۶ق.
  • خمینی، سیدحسن، بررسی حکم شرعی دشنام و بهتان، (مقرّر: رشید داودی)، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار خمینی(ره)، ۱۴۰۲ق.
  • خویی، سید ابوالقاسم، المستند في شرح العروة الوثقى،‌ (مقرر: مرتضی البروجردی) قم: موسسه احياء آثارالامام الخوئی، بی‌تا.
  • خویی، سید ابوالقاسم، مصباح الفقاهه، بی‌جا، وجدانی،۱۳۷۲ش.
  • دهقان‌عفیفی، ناهید، سبّ و فحاشی در فقه (با بررسی آیه 108 سوره انعام)، در فصلنامه مطالعات قرآنی، شماره۴۳، ۱۳۹۹ش.
  • ذاکری، علی‌اکبر، سبّ و لعن در قرآن، در دوفصلنامه نشریه حوزه، شماره ۱۵۷، ۱۳۸۹ش.
  • روحانی، سید محمدصادق، فقه الصادق، قم، دارالکتب، ۱۴۱۳ق.
  • روحانی، محمد صادق و دیگران، فقه الصادق، قم، آیین دانش، ۱۴۳۵ق.
  • روحانی، محمدصادق، منهاج الفقاهه، قم، أنوارالهدی، ۱۴۲۹ق.
  • شیخ حرّ عاملی،‌ وسائل الشيعه، قم،‌آل البیت، بی‌تا.
  • فرزامی، هومن و طامه مجید، نام ابزارها و کاربرد و طبقه بندی آنها در دشنام های فارسی، در دوفصلنامه زبان و زبان‌شناسی، شماره۳۱، ۱۳۹۹ش،
  • فیض کاشانی، ملاّمحسن، المحجّة البیضاء، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۱۷ق.
  • مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، بحارالأنوار، بیروت،‌ دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
  • مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، بیروت، دار إحياء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
  • محقق کرکی، علی بن الحسین، قم، مؤسسة آل البیت(علیهم السلام) لإحیاء التراث، ۱۴۰۸ق.
  • مرجانی، سعید، بررسی جرم اهانت به مقدسات مذهبی در قوانین موضوعه و متون فقهی، در ماهنامه دادرسی، شماره۶۹، ۱۳۸۷ش.
  • مروجی طبسی، محمدجواد، حکم فقهی دشنام دهنده به پیامبر(ص)، در فصلنامه فرهنگ کوثر، شماره۷۸، ۱۳۸۸ش.
  • نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۳۶۲ش.
  • هادی منش، ابوالفضل، آفتاب حسن، رویکردی تحلیلی به زندگانی امام حسن مجتبی(ع)، قم، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما،۱۳۸۲ش.
  • همتیان، هادی و طاهری، سید جلیل، جعفر‌طیاری، مصطفی، واکاوی فقهی مقابله به مثل در ناسزا، در پژوهش‌های فقهی، شماره۳، ۱۳۹۹ش.