سپاه اسامه

مقاله متوسط
عدم رعایت شیوه‌نامه ارجاع
شناسه ارزیابی نشده
از ویکی شیعه
(تغییرمسیر از لشگر اسامه)

سپاه اُسامَه یا جَیش اُسامَه، آخرین سپاه فراهم‌شده به دستور پیامبراسلام برای دفاع در برابر حملات امپراطوری روم. پیامبر، اسامة بن زید را به فرماندهی این سپاه انتخاب کرد. سپاه به دلیل نافرمانی برخی از صحابه، در زمان حیات پیامبر(ص) حرکت نکرد. به عقیده شیعیان، پیامبر(ص) اهداف دیگری نیز از اعزام این سپاه داشته که با رویدادهای پس از رحلت و خلافت مرتبط است.

زمینه‌ها

زمانی که پیامبر دستور تشکیل و حرکت سپاه اسامه را داد، جامعه اسلامی در شرایط خاصی قرار داشت از جمله:

  • یک یا دو ماه قبل از دستور تشکیل سپاه، واقعه غدیر رخ داده و پیامبر علی بن ابی‌طالب(ع) را به جانشینی خود منصوب کرده بود. این مسئله برای احزاب مخالف اهل‌بیت واقعه‌ای تلخ بود و آنان را به اقدام برای برچیدن خلافت امام علی(ع) و به دست آوردن خلافت ترغیب کرد.[۱]
  • بنابر پاره‌ای گزارش‌های تاریخی، پیامبر قبل از رحلت از وفات خود خبر داده و صحابه از نزدیک بودن وفات ایشان آگاه بودند.[۲]
  • ظهور مدعیان نبوت[۳]

اهداف

برخی احتمال داده‌اند که نخستین هدف پیامبر(ص) از اعزام جیش اسامه جبران شکست جنگ موته بوده است؛ زیرا در این جنگ سه تن از یاران پیامبر(ص) به نام‌های جعفر بن ابی‌طالب، عبدالله بن رواحه و زید بن حارثه(پدر اسامه) به شهادت رسیدند. [۴]از سوی دیگر اعزام این سپاه در واپسین روزهای زندگی پیامبر(ص) می‌توانست اهداف دیگری نیز داشته باشد؛ از جمله خالی شدن مدینه از صحابه‌ای که به خلافت طمع داشتند.[۵]

همچنین سنِ کم اسامه نیز می‌توانست این پیام را داشته باشد که ملاک رهبری، سن و سال نیست و شایستگی و توانایی افراد باید لحاظ شود. پس از رحلت پیامبر(ص)، عده‌ای سنِّ کم علی بن ابی‌طالب را بهانه کردند و او را مناسب خلافت ندانستند.[۶] سید بن طاووس عارف شیعی در قرن هفتم هجری قمری براین باور است که یکی از اهداف پیامبر(ص) -که به نص قرآن جز بر اساس وحی سخنی نمی‌گوید- در انتصاب اسامه به فرماندهی این بود که به برخی از مدعیان خلافت و جانشینی پس از خویش بفهماند که آنان در حدِّ رعیتی برای اسامه نوجوانی هستند که پدرش حارثة بن زید و از افراد مستضعف در جامعه محسوب می‌شد. [۷] [یادداشت ۱]

تشکیل سپاه

انتصاب فرمانده

پیامبر اسامه بن زید را به فرماندهی این سپاه منصوب کرد. پدرش زید بن حارثه، آزادشده رسول خدا(ص) و از نخستین مسلمانان بود و به همین سبب زید و فرزندش اسامه را از موالی پیامبر(ص) می‌خوانده‌اند.[۸] چون به هنگام وفات پیامبر(ص) اسامه نوزده سال داشت، در حدود سال چهارم بعثت به دنیا آمده است.[۹]

مخالفت‌ها

پس از انتصاب اسامه به فرهاندهی سپاه، عده‎‌ای به مخالفت و اعتراض برخاستند.[۱۰] در منابع تاریخی از مخالفت شخصی به نام عیاش بن ابی‌ربیعه مخذومی نیز سخن رفته است.[۱۱] شیخ مفید به تمرد برخی و توبیخ آنان از سوی پیامبر(ص) اشاره کرده و در این میان از ابوبکر بن ابوقحافه و عمر بن خطاب نیز نام برده است.[۱۲]

علت مخالفت آنان سن کم اسامه بودو این که چرا با این سن کم پیامبر او را بر بزرگسالان از مهاجر و انصار امیر قرارداده است.[۱۳] که در آن هنگام وی ۱۷[۱۴] یا ۱۸[۱۵] یا ۱۹ و یا ۲۱ و یا در حدو ۲۱[۱۶] سال بیشتر نداشت. ابن ابی الحدید شارح سنی نهج البلاغه نیز به مخالفت عمربن خطاب با فرماندهی اسامه حتی در زمان پس از وفات پیامبر(ص) و اعتراض شدید ابوبکر به او تصریح کرده است. [۱۷][یادداشت ۲]

زمان تشکیل

در اواخر ماه محرم[۱۸] و بنابر نقل دیگر، اواخر صفر سال ۱۱ قمری، پیامبر(ص) مسلمانان را به جنگ با روم امر فرمود و اسامه را به فرماندهی لشکر گماشت. اسامه در جُرف نزدیکی مدینه اردو زد و مسلمانان به سوی او می‌شتافتند.[۱۹]

تعداد و مقصد سپاه

تعداد سپاهیان جیش اسامه را متفاوت و از ۷۰۰ نفر[۲۰] تا ۴۰۰۰ نفر[۲۱] و حتی ۱۲۰۰۰ نفر[۲۲] گزارش کرده‌اند. تعداد سپاهیان در زمان خلافت ابوبکر نیز ۳۰۰۰ نفر گزارش شده است.[۲۳]

منابع تاریخی مقصد سپاه را «بلقاء» و «داروم» در سرزمین «فلسطین» ذکر کرده‌اند.[۲۴]

فراخوانده‌شدگان به سپاه

بیشتر فراخوانده شدگان به حضور در سپاه اسامه، از مهاجران بودند. ابن اسحاق می‌گوید: همه مهاجران نخستین، همراه با سپاه اسامه خارج شدند.[۲۵] این گفته را واقدی نیز تأیید می‌کند و می‌گوید: هیچ‌کس از مهاجرین اولیه نمانْد، مگر این‌که به این جنگ فراخوانده شد.[۲۶] برخی از منابع نیز فراخوانده شدگان به این سپاه را افراد سرشناس از مهاجران و انصار ذکر کرده‌اند.[۲۷]

نام برخی از کسانی که به حضور در سپاه اسامه فراخوانده شدند، در منابع ضبط شده است از جمله ابوبکر، عمر بن خطاب و ابوعبیده جراح.[۲۸] ابن کثیر از مورخین متاخر، ابوبکر را با استناد به خواندن نماز به جای پیامبر(ص) در مدینه از این سفر استثنا کرده است.[۲۹]

وظیفه سپاه

سرعت عمل و شبیخون دو وظیفۀ اصلی این سپاه بود. منابع تاریخی تصریح کرده‌اند که پیامبر به شتاب کردن در این جنگ فرمان داد و به اسامه فرمود:

فأغر صباحا على أهل أبنی... و أسرع السّير تسبق الخبر[۳۰]
صیح‌گاه بر اهالی «ابنی» یورش ببر... و در حرکت شتاب کن تا از اخبار پیشی بگیری.

نبز نقل شده است که پیامبر با درخواست برخی همچون ام ایمن برای تاخیر در حرکت سپاه تا بهبودی حال پیامبر مخالفت کرد[۳۱] و پی در پی می‌فرمود: أنْفِذوا بَعْثَ (جیش) اُسامه (فرمان حرکت سپاه اسامه را اجرا کنید.)[۳۲]

سرپیچی از حضور در سپاه

علی‌رغم تاکید پیامبر بر شتاب در حرکت سپاه، آنان نه‌تنها در زمان حیات رسول خدا حرکت نکردند، بلکه تا یک ماه پس از رحلت نیز سستی نشان دادند. شیخ مفید داستان تخلف ابوبکر و عمر از سپاه اسامه را چنین نقل می‌کند:

«پیامبر دستور داده بود، ابوبکر و عمر به سپاه اسامه ملحق شوند؛ ولی از تخلف و سرپیچی آن‌ها اطلاعی نداشت. زمانی که متوجه شد عایشه و حفصه در تلاش برای امام جماعت قرار دادن پدران خود هستند؛ از تخلف آن‌ها اطلاع یافت».[۳۳]

بازگشت اسامه

به روایت واقدی[۳۴] اسامه ۱۰ شب از ربیع الاول گذشته با چند تن از اصحاب مانند عمر بن خطاب به مدینه آمد و به دیدار پیامبر که در بستر بیماری بود رفت و آنگاه به اردوگاه خود بازگشت و همه را به جهاد دعوت کرد. در این میان فرستاده مادرش‌، ام ایمن او را از نزدیک بودن رحلت پیامبر(ص) آگاهی داد و او بدین سبب دوباره به مدینه بازگشت.[۳۵] در همین زمان، ابوبکر از مدینه به سُنح نزد همسرش رفت.[۳۶]

بنا بر یک روایت دیگر، همسر اسامه، شخصی را نزد او فرستاد تا او را از شدت بیماری پیامبر(ص) آگاهی دهد و او تا رحلت پیامبر(ص) درنگ کرد.[۳۷] سرانجام اسامه به مدینه بازگشت و در غسل و کفن پیامبر(ص) شرکت کرد.[۳۸]

اهمیت سپاه اسامه

اهمیت این بحث ناشی از حضور ابوبکر، عمر و دیگر اصحاب بزرگ در سپاهی است که حضرت رسول(ص) بر فرماندهی اسامه و عزیمت هرچه سریع‌تر آن تاکید فرموده بود، و همین موجب شد تا گروه‌های گوناگون ضمن بحث در این باب، به شخصیت اسامه نیز اشاره کنند؛ مثلا جاحظ که از معتزله بود فرماندهی او را دلیلی بر برتری و فضل او دانسته[۳۹] و به ویژه بر هم‌سویی او با خلفای پس از پیامبر(ص) تاکید کرده است.[۴۰] همچنین در بحث از صحت امامت مفضول با وجود فاضل به فرماندهی اسامه و موضوع جیش او اشاره شده است.[۴۱]

اما امامیه درباره ابوبکر و تخلف او از حضور در جیش اسامه سخن گفته‌اند.[۴۲] این موضوع گذشته از اختصاص بابی خاص به آن، حتی موضوع رساله مستقلی از یکی از علمای امامیه در سده ۱۱ قمری به عنوان محمد بن حسن شیروانی (متوفی ۱۰۹۸ق) با عنوان جیش اسامه قرار گرفته است.[۴۳]

اعزام دوباره در خلافت ابوبکر

زمانی که ابوبکر خلیفه شد، اسامه را به همان ماموریتی که پیامبر(ص) او را فرموده بود روانه کرد و به اعتراض‌های صحابه بزرگ اعتنا نکرد. تنها از اسامه خواست تا عمر را برای دستیاری خلیفه وانهد و بنابر همین روایت، خود در حالی که پیاده راه می‌سپرد، اسامه را همراهی کرد.[۴۴]

از پاره‌ای مآخذ چنین برمی‌آید که اسامه در آغاز موافقتی با خلافت ابوبکر نداشته است و این موضوع در نامه‌ای که گفته‌اند ابوبکر پس از دست یافتن به خلافت برای او از مدینه نوشت و نیز در پاسخ درشت اسامه به وی نمایان است.[۴۵] اما توجه به برخی مضامین آن نامه که صبغه مناظرات کلامی درباره مسئله سقیفه در آن دیده می‌شود و نیز رفتارهای دیگر اسامه در هم‌سویی با خلافت، جعلی بودن آن نامه را محتمل می‌نمایاند.[نیازمند منبع] حتی به روایتی اسامه پس از وفات پیامبر(ص) در انتظار دریافت دستور از ابوبکر بود.[۴۶]

لشکرکشی به شام

اسامه به ناحیه بلقاء در شام لشکر کشید و بر قریه اُبنی هجوم برد و پیروزی‌هایی به دست آورد و بنا بر برخی روایات، قاتل پدر خود را کشت و پس از ۴۰ یا ۶۰ روز به مدینه بازگشت. خبر پیروزی او از سوی مردم مدینه که از ارتداد قبایل عرب بیمناک بودند با خوشحالی و سرور بسیار تلقی شد.[۴۷]

جستاروابسته

اسامة بن زید

پانویس

  1. بیات و نوری همدانی، «واقعه غدیر خُم و عوامل تغییر مسیر اصلی آن با تکیه بر آیات و روایات»، ص۴۶.
  2. طبری، تاریخ الامم، ۱۹۶۷م، ج۳، ص۱۹۱؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ۱۴۲۰ق، ج۱۴، ص۴۸۵.
  3. طبری، تاریخ الامم، ۱۹۶۷م، ج۳، ص۱۴۶.
  4. سبحانی، فروغ ابدیت،۱۳۸۵ش، ص۷۷۵.
  5. مفید، الإرشاد، ۱۳۸۰ش، ص۱۶۷.
  6. سیدبن طاووس، کشف المحجه لثمرة المهجه، ۱۳۷۰ق، ۱۹۵۰م، ص.۶۰
  7. سیدبن طاووس، کشف المحجه لثمرة المهجه، ۱۳۷۰ق، ۱۹۵۰م، ج۱، ص.۶۰، http://ensani.ir/fa/article/63953/ مباحث سیاسى در کشف المحجّه سید بن طاووس (مقاله پژوهشی حوزه)
  8. رجوع کنید به: بخاری، التاریخ الکبیر، ۱۹۸۲م، ج۱، ص۲۰؛ بلاذری، انساب الاشراف، بغداد، ج۵، ص۷۷؛ ابن حبان، مشاهیر علماء الامصار، ۱۹۵۹م، ص۱۱؛ ابونعیم، معرفة الصحابه، ۱۹۸۸م، ج۲، ص۱۸۱.
  9. واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج۳، ص۱۱۲۵.
  10. بلاذری، ج۲، ص۱۱۵؛ واقدی، المغازی،۱۹۶۶م، ج۳، ص۱۱۱۸؛ طبری، تاریخ طبری، ۱۹۶۷م، ج۳، ۱۸۶.
  11. ابن اثیر، ج۴، ص۲۱-۲۲
  12. مفید، الإرشاد، ۱۳۸۰ش، ص۱۶۹.
  13. ابن هشام، السیرة النبویه، الناشر : دار المعرفة‌، ج۲، ص۶۵۰.
  14. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۳۷۹ق، ج۱، ص۵۰۹.
  15. مسعودی، تاریخ بیهق، ۱۴۲۵ق، ص۲۴۱
  16. بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۱۶: بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ۱۹۹۶ش، ج۱، ص۴۷۵.
  17. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۳۸۵ق، ج۱۷، ص۱۸۳.
  18. طبری، تاریخ طبری، ۱۹۶۷م، ج۳، ص۱۸۴.
  19. رجوع کنید به: واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج۳، ص۱۱۱۷؛ ابن هشام، السیره النبویه، ج۴، ص۲۹۹-۳۰۰
  20. ابن کثیر، البدایه و النهایه، دار إحياء التراث العربي - بيروت - لبنان :الناشر، ج۶، ص۳۳۶
  21. مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۸، ص۱۰۷
  22. ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق،الناشر: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، ج۱۰، ص۱۳۹
  23. مقریزی، امتاع الاسماع، ۱۴۲۰ق، ج۲، ص۱۲۷.
  24. طبری، تاریخ طبری، ۱۹۶۷م، ج۳، ص۱۸۴.
  25. ابن هشام، السیره النبویه، ج۲، ص۶۴۲؛ طبری، تاریخ طبری، ۱۹۶۷م، ج۳، ص۱۸۴.
  26. واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج۳، ص۱۱۱۸.
  27. ابن سعد، الطبقات الکبری، دار صادر، ج۲، ص۱۴۵؛ ابن سید الناس، عیون الأثر، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۳۵۰.
  28. ابن سعد، الطبقات الکبری، دار صادر، ج۲، ص۱۴۶؛ واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج۳، ص۱۱۱۸.
  29. ابن کثیر، البدایه و النهایه، ۱۹۹۵م، ج۵، ص۱۹۵-۱۹۶.
  30. مقریزی، إمتاع الأسماع، ۱۴۲۰ق، ج۱۴، ص۵۱۹؛ ابن سعد، الطبقات الكبرى، دار صادر، ج۲، ص۱۴۶؛ واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج۳، ص۱۱۱۷.
  31. واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج۳، ص۱۱۱۹.
  32. مقریزی، إمتاع الأسماع، ۱۴۲۰ق، ج۲، ص۱۲۵؛ ابن سعد، الطبقات الكبرى، دار صادر، ج۲، ص۱۹۱؛ واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج۳، ص۱۱۱۹-۱۱۲۱.
  33. شیخ مفید، الإرشاد، ۱۴۱۳ق، ج ۱، ص ۱۸۳.
  34. واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج۳، ص۱۱۱۸ به بعد.
  35. رجوع کنید به: بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۳۸۴.
  36. رجوع کنید به: واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج۳، ص۱۱۲۰؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۵۵۴.
  37. رجوع کنید به: ابن سعد، الطبقات الکبری، دار صادر، ج۴، ص۶۸۶۷.
  38. رجوع کنید به: بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۵۶۹، ۵۷۱؛ طبری، تاریخ طبری، ۱۹۶۷م، ج۳، ص۲۱۲.
  39. جاحظ، العثمانیة، ۱۹۵۵م، ص۱۴۷-۱۴۶.
  40. جاحظ، العثمانیة، ۱۹۵۵م، ۱۶۸-۱۶۷.
  41. رجوع کنید به: ناشی اکبر، مسائل الامامة، ۱۹۷۱م، ص۵۱.
  42. رجوع کنید به: ابوالقاسم کوفی، الاستغاثه، ۱۳۸۶ق، ج۱، ص۲۶-۲۵؛ سید مرتضی، الشافی، ۱۴۱۰ق، ج۴، ص۱۴۴ به بعد.
  43. رجوع کنید به: آقا بزرگ، الذریعة، ۱۴۰۳ق، ج۵، ص۳۰۴.
  44. رجوع کنید به: واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج۳، ص۱۱۲۲-۱۱۲۱؛ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۱۲۷؛ طبری، تاریخ طبری، ۱۹۶۷م، ج۳، ص۲۲۳.
  45. رجوع کنید به: سُد آبادی، المقنع، ۱۴۱۴ق، ص۱۴۲-۱۴۳؛ ابن طاووس، الیقین، ۱۹۵۰م، ص۹۵.
  46. زهری، المغازی النبویه، ۱۴۰۱ق، ص۱۷۴.
  47. ابن سعد، طبقات، دارصادر، ج۱، ص۱۹۱؛ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۱۲۷؛ طبری، تاریخ طبری، ۱۹۶۷م، ج۳، ص۲۲۷.

یادداشت

  1. و ولّى عليهما أسامة بن زيد قبل وفاته وهو صبي من صبيان المسلمين وجعلهما رعية له بنص من الله (إنه ما ينطق عن الهوى إن هو إلا وحي يوحى) عند العارفين وهو نص عظيم على أنهما من جملة الرعية لصبي من جملة المستضعفين
  2. فوثب أبو بكر و كان جالسا فأخذ بلحية عمر و قال ثكلتك أمك يا ابن الخطاب أ يستعمله رسول الله «ص» و تأمرني أن أنزعه.

منابع

  • آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعة، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت، دار الأضواء، ۱۴۰۳ / ۱۹۸۳.
  • ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، قاهره، ۱۳۸۵ق.
  • ابن حبان، محمد، مشاهیر علماء الامصار، به کوشش م.فلایش هامر، قاهره، بی‌نا، ۱۳۷۹ق/۱۹۵۹م.
  • ابن سعد، طبقات الکبری، بیروت‌دار بیروت لطباعه و النشر، ۱۹۸۵ش.
  • ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، بیروت، دارصادر، بی‌تا.
  • ابن سید الناس، محمد بن محمد، عيون الأثر في فنون المغازي والشمائل والسير، تعلیق ابراهیم محمد رمضان، بیروت، دار القلم، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
  • ابن طاووس، علی بن موسی، الیقین فی امرة امیرالمومنین(ع)، نجف، بی‌نا، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
  • ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، تحقیق احمد ابوملحم، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۹۹۵م.
  • ابن هشام، عبدالملک بن هشام، السیرة النبویة، تحقیق مصطفی السقا و ابراهیم الأبیاری و عبد الحفیظ شلبی، بیروت،‌دار المعرفة، بی‌تا.
  • ابوالقاسم کوفی، علی، الاستغاثه، نجف، بی‌نا، ۱۳۸۶ق.
  • ابونعیم اصفهانی، احمد، معرفة الصحابة، به کوشش محمد راضی بن حاج عثمان، ریاض، بی‌نا، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
  • بخاری، اسماعیل، التاریخ الکبیر، حیدرآباد دکن، ۱۹۸۲م.
  • بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، ۱۹۹۶م.
  • بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، به کوشش محمد حمید الله، قاهره، ۱۹۵۹م، ج۵، بغداد، مکتبة المثنی.
  • بیات، محمد‌حسین و محمد ابراهیم نوری همدانی، «واقعه غدیر خُم و عوامل تغییر مسیر اصلی آن با تکیه بر آیات و روایات»، در مجله سراج منیر، شماره ۱۷، زمستان ۱۳۹۳ش.
  • جاحظ، عمرو، العثمانیة، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، بی‌نا، ۱۳۷۴ق/۱۹۵۵م.
  • زهری، محمد، المغازی النبویه، به کوشش سهیل زکار، دمشق، بی‌نا، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
  • سید مرتضی، علی، الشافی فی الامامه، به کوشش عبدالزهراء حسینی خطیب، تهران، بی‌نا، ۱۴۱۰ق.
  • سُدآبادی، عبیدالله بن عبدالله، المقنع فی الامامة، به کوشش شاکر شبع، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۱۴ق.
  • طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد أبوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
  • قنوات، عبدالرحیم، بررسی دو روایت از ماجرای جیش اسامه، مجله تاریخ و تمدن اسلامی، سال سوم، شماره ششم، پائیز و زمستان ۱۳۸۶ش.
  • مفید، محمد بن محمد، الإرشاد فی حجج الله علی العباد، ترجمه محمد باقر ساعدی خراسانی، تهران، انتشارات اسلامیه، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
  • مفید، محمد بن محمد، الإرشاد فی حجج الله علی العباد، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ق.
  • مقریزی، احمد بن علی، إمتاع الأسماع بما للنبي من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
  • ناشی اکبر، عبدالله، مسائل الامامة، به کوشش یوزف فان اس، بیروت، بی‌نا، ۱۹۷۱م.
  • واقدی، محمد بن عمر، المغازی، تصحیح مارسدن جونس، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، چاپ سوم، ۱۹۸۹م.
  • واقدی، محمد، المغازی، به کوشش مارسدن جونز، لندن، ۱۹۶۶م.
  • یعقوبی، احمد، التاریخ، بیروت، دار صادر، ۱۳۷۹ق.