کَعْبُ الاَحْبار (درگذشت ۳۲یا۳۴ق) از عالمان یهودی که در زمان خلفاء مسلمان شد. کعب الاحبار از افراد مورد اطمینان خلیفه دوم بود و بسیاری از اسرائیلیات را در میان مسلمانان رواج داد. صحابه پیامبر دیدگاه‌ها و رفتارهای متفاوتی نسبت به او داشته‌اند و امام باقر(ع) او را دروغگو دانسته است. هیچ یک از کتب اربعه شیعه از او حدیثی را نقل نکرده‌اند.

زندگی نامه

کعب بن ماتع حمیری یمانی، با کنیه أبوإسحاق[۱] از تابعان بوده است.[۲] او در زمان جاهلیت از بزرگان علمای یهود در یمن بود.[۳] بنابر ادعای برخی مورخان،‌ او درست و نادرست آنچه به کتاب مقدس ارجاع می‌دادند را تشخیص می‌داد.[۴]

او در زمان خلیفه دوم به مدینه آمد و در آنجا باقی ماند.[۵] در زمان خلیفه سوم به شام رفته و در شهر حمص ساکن شد و در سال ۳۲ق[۶] و یا ۳۴ق[۷] از دنیا رفت.

او معروف به کعب الأحبار بوده است. «أحبار» جمع کلمه «حِبْر» و به معنای عالم دین است.[۸] کعب مطالب بسیاری از تورات نقل می‌کرد و از آن با عنوان کتاب الله یاد می‌نمود.[۹]

اسلام آوردن

کعب در زمان خلافت ابوبکر و یا اوائل خلافت عمر مسلمان شد.[۱۰] برخی منابع، اسلام‌آوردن کعب را در زمان فتح بیت المقدس و به پیشنهاد خلیفه دوم دانسته‌اند.[۱۱]

عباس بن عبد المطلب از کعب پرسید: چه شد که در زمان پیامبر(ص) مسلمان نشدی و اکنون در زمان خلافت عمر ایمان آوردی. کعب گفت: پدرم از تورات مطلبی را برایم نوشت و گفت: به آن عمل کن و بر همه­ کتاب‌هایش مهر نهاد و از من پیمان گرفت که مهر آنها را باز نکنم. هنگامی که اسلام را دیدم که ظهور کرده و مشکلی برایش پیش نیامده، گفتم: شاید پدرم دانشی را از من پنهان کرده است. به همین دلیل مهر کتاب‌ها را باز کردم. ناگهان اوصاف پیامبر و امت او را در آنها مشاهده کردم و بدین ترتیب مسلمان شدم.[۱۲]

کعب از نگاه صحابه

مهم‌ترین و اصلی‌ترین فرد از صحابه پیامبر که کعب را مطرح ساخت و به او اعتماد داشت، خلیفه دوم بوده است. منابع مختلف اهل سنت نقل‌های متنوعی را در این راستا ذکر کرده‌اند:

خلیفه دوم و کعب

کعب در مسجد میان افراد، سخن می‌گفت؛ خلیفه در کنار این افراد نشست و از کعب خواست او را توصیه کند.[۱۳] در روایت دیگری خلیفه دوم از کعب می‌خواست که از قیامت برایش بگوید[۱۴] روزی خلیفه به دنبال کعب فرستاد و به او گفت:‌ ای کعب! وصف مرا در تورات چگونه می‌بینی؟ او گفت: خلیفه قلعه آهنین است که در راه خدا از ملامت هیچ ملامت‌گری نمی‌ترسد.[۱۵]

در مواردی، خلیفه حرف او را نمی‌پذیرفت. از عمر نقل شده که به کعب می‌گفت: نقل داستان از گذشتگان و پیشینیان را رها کن یا آن‌که تو را به سرزمین میمون‌ها(ظاهراً منظورش افریقا است) می‌فرستم.( لَتَتْرُكَنَّ الْحَدِيثَ عن الأول أو لألحقنك بأرض القردة.)[۱۶] البته این کلام در راستای منع خلیفه از نقل حدیث از پیامبر اسلام بوده و اختصاصی به کعب نداشته است زیرا ابن کثیر پیش از نقل این ماجرا در همین کتاب نقل کرده که عمر به ابو هریره هم گفته است که نقل حدیث از پیامبر را رها کن و گرنه تو را به سرزمین دَوس(قبیله ای دریمن)می‌فرستم. همچنین خلیفه دوم با نظر کعب در ساخت محراب در بیت المقدس،‌ مخالفت کرد.[۱۷]

صحابه موافق

جعفر مرتضی عاملی معتقد است؛ اطمینانی که خلیفه دوم به کعب داشت و همچنین رجوع خود خلیفه به او در مسائل مختلف، علت نقل فراوان صحابه از کعب بوده است.[۱۸]

ابودرداء از صحابه پیامبر(ص)، کعب الاحبار را دارای علم فراوان می‌دانست.[۱۹] معاویه نیز کعب را یکی از علماء معرفی می‌کرد.[۲۰] و هم او چنین گفته است: «صادق‌ترین افرادی که از اهل کتاب روایت می‌کنند، کعب الاحبار است. اگر چه ما از این کتاب‌ها دروغ‌هایی را شنیده‌ایم».[۲۱] [یادداشت ۱]و حتی بنابر ادعای برخی مورخان، جملات مدح آمیز معاویه در مورد کعب معروف بوده است.[۲۳]

ابن عباس و عمرو بن عاص در نزد معاویه اختلافی در قرائت یک کلمه از قرآن پیدا کردند. سپس به دنبال کعب فرستادند تا نظر او را جویا شوند.[۲۴] طلحه با ابن‌عباس در مسئله‌ای اختلاف پیدا کردند و اختلاف خود را به نزد کعب بردند.[۲۵] و این‌ها نشان از اطمینان آن‌ها به کعب دارد. همچنین کعب از معدود تابعانی است که صحابه پیامبر از او نقل حدیث کرده‌اند. ذهبی این نقل صحابه از یک تابعی را امری نادر و گرامی دانسته است.[۲۶]

صحابه مخالف

برخی منابع شیعی، نقل تاریخی مفصلی را ذکر کرده‌اند که کعب در پیش امام علی(ع) و خلیفه دوم گفتاری دارد و امام علی(ع) بر رد آن استدلال کرده است.[۲۷]

از ابوذر غفاری نیز برخورد تندی با کعب گزارش شده است:

  • عثمان: آیا اشکال دارد که از بیت المال، مقداری را برداشته و در امور خودمان خرج کنیم و ببخشیم؟ کعب: اشکال ندارد. ابوذر عصای خود را بلند کرده و بر سینه کعب زد و گفت:‌ ای فرزند یهودی چه چیز به تو جرأت داده که در مورد دین ما سخن می‌گویی.[۲۸]

نقل روایت از کعب

نظرات در مورد نقل و پذیرش روایات کعب مختلف است. بسیاری از اسرائیلیات منسوب به او بوده و در منابع مختلف ذکر شده است. با این حال، بخاری در صحیح خود با اینکه در ذیل روایتی از کعب نام می‌برد.[۲۹] ولی هیچ روایتی را از او نقل نمی‌کند. صحیح مسلم نیز روایتی را از او نقل نمی‌کند.[۳۰] در کتب اربعه شیعه هیچ حدیثی از طریق کعب الاحبار نقل نشده است.

کعب و جعلیات

مردی به نزد امام باقر(ع) آمده و گفت: کعب الأحبار می‌گفت: هر روزه صبحگاهان کعبه در برابر بیت‌المقدس سر به خاک می‌گذارد. امام: نظر تو درباره آنچه کعب گفته چیست؟ آن مرد گفت: کعب الاحبار راست گفته است. آنچه کعب الاحبار گفته،‌ درست است. امام: «تو دروغ گفته‌ای و کعب الاحبار هم مانند تو دروغ گفته است.[۳۱]

علامه عسکری معتقد است که بیشتر اخبار یهود،‌ مدح و ثنای اهل کتاب و تمجید بسیار از بیت المقدس توسط کعب الاحبار وارد منابع اسلامی شده است.[۳۲]

ابن کثیر،‌ مفسر قرن هشتم هجری قمری در ذیل روایتی از اسرائیلیات چنین می‌گوید: این موارد از اهل کتاب می‌باشد که از کتاب‌های خود نقل کرده‌اند. مانند روایات کعب و وهب که خداوند با آن‌ها با تسامح برخورد کند به جهت اسرائیلیاتی که در بین مسلمانان مطرح کردند از جمله اخبار بنی‌اسرائیل که برخی وجود داشته و برخی وجود نداشته و برخی تحریف و تبدیل شده است.[۳۳]

رشید رضا مفسر اهل سنت نیز در بحث الواح حضرت موسی روایات بسیاری که در مورد جنس، مقدار، عرض و طول این الواح وجود دارد را از اسرائیلیات باطل می‌داند و معتقد است که کعب الاحبار و امثال او این اسرائیلیات دروغ را در بین مسلمین مطرح کرده‌اند.[۳۴] رشید رضا در جایی دیگر نیز، ابراز داشته که کعب الاحبار از زندیق‌های (بی‌دینان) یهودی بود که به ظاهر، اسلام آورده و عبادت می‌نمود تا گفته‌ها و سخنانش دربارهٔ دین مورد قبول دیگران قرار گیرد... و برخی از صحابه فریب دسیسه‌های او را خوردند و روایات و سخنان او را نقل کردند بدون این که بگویند آن‌ها را از وی شنیده‌اند و این باعث شد که بعدها برخی بپندارند این سخنان واقعاً متعلق به پیامبر(ص) است.[۳۵]

کعب و قتل عمر

منابع تاریخی نقلی را آورده‌اند که براساس آن‌ها کعب سه روز قبل از قتل خلیفه دوم، به او گفته بود تو تنها سه روز زنده خواهی بود و تا می‌توانی وصیت کن و می‌گفت که این مطلب را در تورات یافته است.[۳۶] در مورد این نقل،‌ بحث‌ها و گفتارهای بسیاری وجود دارد و افراد مختلفی درباره‌ی آن به بحث و بررسی پرداخته‌اند. برخی معتقدند این نقل دلالت بر دخالت کعب در قتل عمر می‌کند و برخی نیز مخالف آن هستند.[۳۷]

جستار وابسته

پانویس

  1. ذهبی، تاریخ الإسلام،۱۴۰۹ق، ج۳، ص۳۹۷.
  2. زرکلی، الأعلام، ۱۹۸۹م، ج۵، ص۲۲۸.
  3. زرکلی، الأعلام، ۱۹۸۹م، ج۵، ص۲۲۸.
  4. ذهبی، تاریخ الإسلام،۱۴۰۹ق، ج۳، ص۳۹۷.
  5. ابن جوزی، المنتظم، ۱۴۱۲ق، ج۵، ص۳۸.
  6. ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۸ق، ج۷، ص۳۰۹.
  7. طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق،‌ ج۱۱،‌ص۶۲۷.
  8. فراهیدی،‌ کتاب العین، ۱۴۱۰ق،‌ ج۳،‌ ص۲۱۸.
  9. برای نمونه: بلاذری،‌ أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱۰، ص۴۰۹.
  10. ذهبی، تاریخ الإسلام،۱۴۰۹ق، ج۳، ص۳۹۷.
  11. ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۲۲۸.
  12. ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۸ق، ج۷، ص۳۰۹-۳۱۰.
  13. ابونعیم اصفهانی، حلیة الأولیاء وطبقات الأصفیاء، ۱۳۹۴ق، ج۵، ص۳۷۱.
  14. ابن المبارک، الزهد والرقائق لابن المبارک، ج۲، ص۱۱۷.
  15. ابونعیم اصفهانی، حلیة الأولیاء وطبقات الأصفیاء، ۱۳۹۴ق، ج۶، ص۲۵.
  16. ابن‌کثیر، البدایه و النهایه،‌ ۱۴۰۷ق، ج۸، ص۱۰۶
  17. ابن کثیر،‌ البدایةوالنهایة، ۱۴۰۷ق، ج۷، ص۵۸.
  18. جعفر مرتضی،‌ الصحیح من سیرة النبی،‌ ج۱،‌ص۱۲۱.
  19. ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۸ق، ج۷،‌ ص۳۱۰.
  20. ابن‌حجر، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۵، ص۴۸۳.
  21. بخاری، صحیح بخاری،‌ ۱۴۲۲ق، ج۹، ص۱۱۰
  22. ابن جوزی،‌ کشف المشکل من حدیث الصحیحین، ج۴، ص۹۵.
  23. التراتیب الاداریه، ج۲،‌ ص۴۴۶ به نقل از الصحیح من سیرة النبی الاغظم،‌ ج۱، ص۱۲۴.
  24. سیوطی،‌ الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ۱۴۰۴،‌ ج۴،‌ ص۲۴۸.
  25. أخبارالدولةالعباسیة، ۱۳۹۱ق،‌ ص۱۲۵.
  26. ذهبی، سیر أعلام النبلاء، ۱۴۲۷ق، ج۳،‌ ص۴۹۰.
  27. ورام، مجموعة ورام، ۱۴۱۰،‌ ج۲، ص۵-۶.
  28. مسعودی،‌ مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۳۴۰.
  29. بخاری،‌ صحیح بخاری، ۱۴۲۲ق،‌ ج۹، ص۱۱۰
  30. ذهبی،‌ سیر أعلام النبلاء، ۱۴۲۷ق، ج۳،‌ ص۴۹۰.
  31. کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۴،‌ ص۲۴۰.
  32. علامه عسکری، نقش ائمه در احیای دین، ج۱، ص۴۹۴.
  33. ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۱۴۱۹ق، ج۶، ص۱۷۷.
  34. رشید رضا، تفسیر المنار، ۱۹۹۰م، ج۹، ص۱۶۴.
  35. رشید رضا، مجلة المنار، شمارهٔ ۲۸، ۱۲۷۷ق، ص۷۴۷.
  36. طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۴، ص۱۹۱.
  37. رسول جعفریان، آیا کعب الاحبار در قتل خلیفه دوم دست داشته است؟، کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام.

یادداشت

  1. «وَ ذَکرَ کعْبَ الأَحْبَارِ فَقَالَ (معاویه): إِنْ کانَ مِنْ أَصْدَقِ هَؤُلاَءِ المُحَدِّثِینَ الَّذِینَ یحَدِّثُونَ عَنْ أَهْلِ الکتَابِ، وَإِنْ کنَّا مَعَ ذَلِک لَنَبْلُو عَلَیهِ الکذِبَ». در معنای بخش دوم اختلاف وجود دارد و با اینکه ظاهرش بر علیه کعب است، اما شارحان صحیح بخاری ضمیر در «لنبلو عَلَیهِ» را به کتاب برگشت داده و مقصود از این تعبیر را وجود دروغ در خود کتاب تحریف شده دانسته‌اند.[۲۲]

منابع

  • ابن‌اعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت،‌ دار الاضواء، ۱۴۱۱ق.
  • ابن‌المبارک، الزهد والرقائق، تحقیق حبیب الرحمن الأعظمی، بیروت،‌ دار الکتب العلمیة، بی‌تا.
  • ابن‌حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، بیروت،‌ دار الکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
  • ابن‌جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم، تحقیقمحمد عبد القادر عطا، و مصطفی عبد القادر عطا، بیروت،‌ دار الکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  • ابن‌جوزی،‌ عبدالرحمن بن علی، کشف المشکل من حدیث الصحیحین، تحقیق علی حسین البواب، ریاض،‌ دار الوطن، بی‌تا.
  • ابن‌سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، بیروت،‌ دار الکتب العلمیة، چاپ دوم، ۱۴۱۸ق.
  • ابن‌کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، بیروت،‌ دار الفکر، ۱۴۰۷ق.
  • ابن‌کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق محمد حسین شمس الدین، بیروت، دارالکتب العلمیة، منشورات محمدعلی بیضون، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
  • ابونعیم اصفهانی، احمد بن عبد الله، حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، مصر، السعادة، ۱۳۹۴ق.
  • اخبار الدولة العباسیة، تحقیق عبد العزیز الدوری و عبد الجبار المطلبی، بیروت،‌ دار الطلیعة، ۱۳۹۱ق.
  • بخاری، محمد بن اسماعیل، الجامع المسند الصحیح المختصر من أمور رسول الله(ص) و سننه و أیامه (صحیح بخاری)، تحقیق محمد زهیر بن ناصر الناصر، بیروت،‌ دار طوق النجاة، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
  • بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق: سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت،‌ دار الفکر، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
  • جعفریان، رسول آیا کعب الاحبار در قتل خلیفه دوم دست داشته است؟، کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام، تاریخ انتشار: ۲۳ اسفند ۱۳۸۳ش.
  • ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، تحقیق عمر عبد السلام تدمری، بیروت،‌ دار الکتاب العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
  • ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ۱۴۲۷ق، القاهرة، دارالحدیث، ۱۴۲۷ق.
  • رشیدرضا،‌ محمد، تفسیر القرآن الحکیم (تفسیر المنار)، الهیئة المصریة العامة للکتاب،‌ ۱۹۹۰م.
  • رشیدرضا،‌ محمد، مجلة المنار، شمارهٔ ۲۸، ۱۲۷۷.
  • زرکلی، خیر الدین، الاعلام، بیروت،‌ دار العلم للملایین، چاپ هشتم، ۱۹۸۹م.
  • سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بكر، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، قم، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ق.
  • طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ طبری)، تحقیق محمد ابو الفضل ابراهیم، بیروت،‌ دار التراث، چاپ دوم، ۱۳۸۷ق.
  • عاملی، سید جعفر مرتضی،‌ الصحیح من سیرة النبی الاعظم،‌ قم، دارالحدیث، ۱۳۸۵ش.
  • علامه عسکری، سید مرتضی، نقش ائمه در احیای دین، قم، انتشارات علامه عسکری، ۱۳۸۹ش.
  • فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، تحقیق مهدی مخزومی، و ابراهیم سامرائی، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
  • کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری، و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجرة، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
  • ورام بن ابی فراس، مسعود بن عیسی، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر المعروف بمجموعة ورام، مکتبة الفقیه، قم، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.