فیروز نهاوندی معروف به ابو لؤلؤ (د ۲۳ ق/۶۴۴م)، قاتل عمر بن خطاب. زادگاه او را نهاوند یا کاشان دانستهاند. او در جنگ ایرانیان و مسلمانان اسیر شد و به کوفه رفت. برخی بیاعتنایی عمر به شکایت او و نارضایتی صحابه از عملکرد خلیفه دوم را انگیزه قتل عمر میدانند. برخی، از وجود قبری منسوب به ابولؤلؤ در کاشان خبر دادهاند.
نام
از زندگی او اطلاع چندانی در دست نیست و شهرت او تنها به دلیل قتل عمر است. بیشتر منابع نام او را فیروز ضبط کردهاند.[۱] درباره اصل و نسب و اعتقاد او میان منابع، اشتراک اندکی دیده میشود. منابع متأخرتر نیز جز تکرار گفتههای منابع پیشین کمتر اطلاع سودمندی به دست میدهند.
سکونت در کوفه
بنابر خبر مشهوری، او از مردم نهاوند بود که در جنگ قادسیه به دست مسلمانان اسیر شد و به غلامی مغیرة بن شعبه فرمانروای کوفه درآمد.[۲]
دین ابولؤلؤ
در منابع کهن او را مجوسی شمردهاند[۳] با این همه گروهی دیگر از مورخان او را مسیحی دانستهاند.[۴] بنابر نقل نه چندان قابل اعتماد طبری از سیف بن عمر، ابولؤلؤ نخست به اسارت رومیان درآمد و سپس مسلمانان او را اسیر کردند.[۵]
انگیزه قتل عمر
بیاعتنایی به شکایت ابولؤلؤ
درباره انگیزه قتل عمر به دست ابولؤلؤ اطلاعات چندانی در منابع تاریخی وجود ندارد. بنا بر کهنترین روایات، مغیرة بن شعبه از کوفه نامهای به عمر در مدینه نوشت و از او خواست تا اجازه دهد غلامش ابولؤلؤ به مدینه بیاید و مردم از فنون او مانند نقاشی، آهنگری، و درودگری بهرهمند شوند. عمر با آنکه ورود غیرعرب را به مدینه ممنوع کرده بود، موافقت کرد.
پس از چندی، ابولؤلؤ نزد عمر از مولای خود مغیره شکایت کرد که خراجی سنگین بر او بسته است. ولی خلیفه شکایت او را روا ندانست و ابولؤلؤ که از بیاعتنایی خلیفه خشمگین شده بود، کلمات تهدیدآمیز بر زبان راند. چندی پس از آن گفتوگو، ابولؤلؤ در مسجد کمین کرد و هنگام نماز صبح عمر را از پای درآورد و پس از آنکه چند نفر دیگر را هم زخمی کرد، خودکشی نمود.[۶]
نارضایتی صحابه از عمر
از دیگر نظراتی که درباره انگیزه قتل عمر گفته شده این است که برخی از بزرگان صحابه که از سختگیریهای عمر ناراضی بودند، نقشه قتل خلیفه را طرح کردند و ابولؤلؤ تنها وسیله اجرا بوده است.[۷] شواهدی نیز در دست است که نشان میدهد کسانی از پیش در اینباره به خلیفه هشدارهایی داده بودهاند،[۸] با اینهمه به روایاتی که ماجرای قتل عمر را افسانهآمیز کرده است نمیتوان اعتماد کرد.[۹]
خونخواهی عبیدالله بن عمر
به هر روی، پس از کشته شدن عمر، عبدالرحمن بن عوف[۱۰] مدعی شد که موضوع قتل عمر، توطئهای میان ابولؤلؤ و دو تن دیگر به نامهای هرمزان و جفینه بوده است. به همین سبب عبیدالله بن عمر، آن دو و نیز دختر خردسال ابولؤلؤ را به خونخواهی پدر کشت[۱۱] و از آنجا که چنین اتهامی ثابت نشده بود، مسئله بیاعتنایی عثمان خلیفه جدید، در برابر قتل اینان،[۱۲] بعدها به منازعات کلامی نیز کشیده شد.[۱۳]
قبر ابولؤلؤ
گفتنی است که نه تنها برخی از منابع متأخر،[۱۴] از وجود قبری منسوب به ابولؤلؤ در کاشان خبر دادهاند، بلکه صاحب مجمل التواریخ و القصص (تألیف حدود ۵۲۰ق) به نقل از مأخذی قدیمتر، ابولؤلؤ را از مردم فین کاشان دانسته است.[۱۵] ولی با توجه به کشته شدن او در مدینه، پذیرش قبری برای او در کاشان دور از ذهن است.
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ به عنوان نمونه نگاه کنید به: حسان بن ثابت، دیوان، ۱۹۷۱م، ج۱، ص۲۷۳؛ ابن حبیب، الاسماء المغتالین، ۱۳۷۴ق، ص۱۵۵؛ ابن قتیبه، المعارف، ۱۹۶۰م، ص۱۸۳.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، دارصادر، ج۳، ص۳۴۱و ۳۴۷؛ ابوالعرب، المحن، درالمغرب الاسلامی، ص۶۷(به نقل از ابن اسحاق).
- ↑ ابن حبیب، المحبر، ۱۳۶۱ق، ص۱۴؛ ابن شبه، تاریخ، المدینه المنوره، ۱۳۹۹ق، ج۳، ص۹۱۳؛ مسعودی، مروج الذهب، ۱۳۸۴ق، ج۲، ص۳۲۹
- ↑ نک: طبری، تاریخ، ۱۳۱۸ش، ج۴، ص۱۹۰؛ ابن عبدریه، العقد الفرید، ۱۹۴۰م، ج۴، ص۲۷۲.
- ↑ طبری، تاریخ، ۱۳۱۸ش، ج۴، ص۱۳۶.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، دارصادر، ج۳، ص۳۴۵؛ ابن شبه، تاریخ المدینه المنوره، ۱۳۹۹ق، ج۳، ص۸۹۶-۸۹۹؛ طبری، تاریخ، ۱۳۱۸ش، ج۴، ص۱۹۰-۱۹۱؛ درباره دیگر روایات نک: ابن شبه، تاریخ المدینه المنوره، ۱۳۹۹ق، ج۳، ص۸۹۳؛ ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۳۲۳
- ↑ ایرانیکا، ص۳۳۴/I
- ↑ نگاه کنید به: احمدبن حنبل، مسند، ۱۳۱۳ق، ج۱، ص۱۵؛ ابن شبه، تاریخ المدینه المنوره، ۱۳۹۹ق، ج۳، ص۸۹۱.
- ↑ به عنوان نمونه نگاه کنید به: ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۳۲۵؛ طبری، تاریخ، ۱۳۱۸ش، ج۴، ص۱۹۱؛ ابوالعرب، المحن، درالمغرب الاسلامی، ص۷۳؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، نسخه خطی، ج۱۳، ص۱۶۹.
- ↑ زبیری، نسب قریش، ۱۹۵۳م، ص۳۵۵.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، دارصادر، ج۳، ص۳۵۰؛ ابن قتیبه، المعارف، ۱۹۶۰م، ص۱۸۷؛ یعقوبی، تاریخ، دارصادر، ج۲، ص۱۶۰-۱۶۱؛ طبری، تاریخ، ۱۳۱۸ش، ج۴، ص۲۴۰.
- ↑ نگاه کنید به: بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۶۳م، ج۵، ص۲۴؛ ابوالعرب، المحن، درالمغرب الاسلامی، ص۷۰
- ↑ نگاه کنید به: ابوالقاسم کوفی، الاستغاثه، دارالکتب العلمیة، ص۶۸-۶۹؛ سید مرتضی، الشافی، ۱۴۰۷ق، ج۴، ص۳۰۳-۳۰۴؛ ابن عربی، العواصم من الفواصم، ۱۳۷۱ق، ص۶۲، ۱۰۶-۱۰۸
- ↑ خواندمیر، حبیب السیر، ۱۳۳۰ش، ج۱، ص۴۸۹؛ شوشتری، مجالس المؤمنین، ۱۳۶۵ش، ج۱، ص۸۷
- ↑ طبری، تاریخ، ۱۳۱۸ش، ص ۲۸۰
منابع
- ابن اعثم کوفی، احمد، الفتوح، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۶م.
- ابن حبیب، محمد، الاسماء المغتالین، نوادر المخطوطات، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره ۱۳۷۴ق/۱۹۵۴.
- ابن حبیب، محمد، المحبر، به کوشش ایلزه لیشتن ا شتتر، حیدرآباد دکن، ۱۳۶۱ق/۱۹۴۰م.
- ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، بیروت، دارصادر.
- ابن شبه، عمر، تاریخ المدینه المنوره، به کوشش فهیم محمد شلتوت، جده، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
- ابن عبدربه، احمد، العقد الفرید، به کوشش احمد امین و دیگران، قاهره، ۱۹۴۰م.
- ابن عربی، محمد، العواصم من الفواصم، به کوشش محبالدین خطیب، قاهره، ۱۳۷۱ق.
- ابن عساکر، علی، تاریخ مدینه دمشق، نسخه خطی کتابخانه احمد ثالث استانبول، شم ۲۸۸۷.
- ابن قتیبه، عبدالله، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۱۹۶۰م.
- ابوالعرب، محمد، المحن، به کوشش یحیی جبوری، بیروت، درالمغرب الاسلامی،
- ابوالقاسم کوفی، علی، الاستغاثه، قم، دارالکتب العلمیة.
- احمد بن حنبل، مسند، قاهره، ۱۳۱۳ق.
- بلاذری، احمد، انساب الاشراف، به کوشش گویتین، بیت المقدس، ۱۹۶۳م.
- حسان بن ثابت، دیوان، به کوشش ولید عرفات، لندن، ۱۹۷۱م.
- خواندمیر، غیاثالدین، حبیب السیر، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۳۰ش.
- زبیری، مصعب، نسب قریش، به کوشش لوی پرووانسال، قاهره، ۱۹۵۳م.
- سیدمرتضی، علی، الشافی، به کوشش عبدالزهرا، حسینی، تهران، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
- شوشتری، نورالله، مجالس المؤمنین، تهران، ۱۳۶۵ش.
- طبری، تاریخ، مجمل التواریخ والقصص، به کوشش ملکالشعرای بهار، تهران، ۱۳۱۸ش.
- مسعودی، علی، مروج الذهب، به کوشش محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴م.
- یعقوبی، احمد، تاریخ، بیروت، دارصادر.
پیوند به بیرون
- منبع مقاله: دايرة المعارف بزرگ اسلامي
- ابولؤلؤ؛ از حقيقت تا توهم