رحلت پیامبر(ص): تفاوت میان نسخهها
Mkhaghanif (بحث | مشارکتها) |
Mkhaghanif (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۸۶: | خط ۸۶: | ||
[[صحیفه ملعونه]] یا همپیمانی عدهای از صحابه در زمان حیات رسولخدا(ص) با هدف تعیین تکلیف جانشینی پیامبر از ماجراهایی است که در برخی منابع شیعی مثل [[کتاب سلیم بن قیس]]،<ref>سلیم بن قیس، اسرار آل محمد(ص)، ۱۴۱۶ق، ص۲۳۲.</ref> [[سفینة البحار و مدینة الحکم و الآثار (کتاب)|سَفینةُ البِحار]]<ref>قمی، سفینة البحار، ۱۴۱۴ق، ج۵، ص۵۶.</ref> و [[ارشاد القلوب (کتاب)|ارشاد القلوب]])،<ref>سید ابن طاووس، طرف من الأنباء والمناقب، نشر تاسوعا، ص۵۶۴.</ref> گزارش شده است.<ref>شیخ مفید، الفصول المختارة، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۲۳۲، سلیم بن قیس، اسرار آل محمد، ۱۴۱۶ق، ص۲۳۲.</ref> به گفته برخی محققان، این همپیمانی یکبار قبل از [[واقعه غدیر]]<ref>سید ابن طاووس، طرف من الأنباء والمناقب، نشر تاسوعا، ص۵۶۴.</ref> و یکبار هم پس از آن اتفاق افتاده است.<ref>امینی گلستانی، آیا و چرا، ۱۳۹۲ش، ص ۹۱.</ref> | [[صحیفه ملعونه]] یا همپیمانی عدهای از صحابه در زمان حیات رسولخدا(ص) با هدف تعیین تکلیف جانشینی پیامبر از ماجراهایی است که در برخی منابع شیعی مثل [[کتاب سلیم بن قیس]]،<ref>سلیم بن قیس، اسرار آل محمد(ص)، ۱۴۱۶ق، ص۲۳۲.</ref> [[سفینة البحار و مدینة الحکم و الآثار (کتاب)|سَفینةُ البِحار]]<ref>قمی، سفینة البحار، ۱۴۱۴ق، ج۵، ص۵۶.</ref> و [[ارشاد القلوب (کتاب)|ارشاد القلوب]])،<ref>سید ابن طاووس، طرف من الأنباء والمناقب، نشر تاسوعا، ص۵۶۴.</ref> گزارش شده است.<ref>شیخ مفید، الفصول المختارة، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۲۳۲، سلیم بن قیس، اسرار آل محمد، ۱۴۱۶ق، ص۲۳۲.</ref> به گفته برخی محققان، این همپیمانی یکبار قبل از [[واقعه غدیر]]<ref>سید ابن طاووس، طرف من الأنباء والمناقب، نشر تاسوعا، ص۵۶۴.</ref> و یکبار هم پس از آن اتفاق افتاده است.<ref>امینی گلستانی، آیا و چرا، ۱۳۹۲ش، ص ۹۱.</ref> | ||
اعضای این صحیفه در کنار [[کعبه]] با هم عهد بستند که نگذارند خلافت پس از [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر]]، به خاندانش برسد و خود [[خلافت]] را بر عهده بگیرند.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۸، ص۸۶.</ref> [[ابوبکر]]، [[عمر]]، [[معاذ بن جبل]] و [[سالم مولی ابیحذیفه]]،<ref>سلیم بن قیس، اسرار آل محمد(ص)، ۱۴۱۶ق، ص۲۳۲.</ref> و نیز [[مغیرة بن شعبة]] و [[عبدالرحمن بن عوف]]<ref> امینی گلستانی، آیا و چرا، ۱۳۹۲ش، ص۹۱.</ref> از اصحاب صحیفه ملعونه شمرده شدهاند. | اعضای این صحیفه در کنار [[کعبه]] با هم عهد بستند که نگذارند خلافت پس از [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر]]، به خاندانش برسد و خود [[خلافت]] را بر عهده بگیرند.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۸، ص۸۶.</ref> [[ابوبکر]]، [[عمر]]، [[معاذ بن جبل]] و [[سالم مولی ابیحذیفه]]،<ref>سلیم بن قیس، اسرار آل محمد(ص)، ۱۴۱۶ق، ص۲۳۲.</ref> و نیز [[مغیرة بن شعبة]] و [[عبدالرحمن بن عوف]]<ref> امینی گلستانی، آیا و چرا، ۱۳۹۲ش، ص۹۱.</ref> از اصحاب صحیفه ملعونه شمرده شدهاند. پس از اعلام [[ولایت امام علی(ع)]] در روز غدیر، و بازگشت به [[مدینه]] نیز گروهی ۳۴ نفره<ref>سلیم بن قیس، اسرار آل محمد(ص)، ۱۴۱۶ق، ص۲۳۲.</ref> در خانه [[ابوبکر]] جمع شدند<ref>سلیم بن قیس، اسرار آل محمد(ص)، ۱۴۱۶ق، ص۲۳۲.</ref> و چنانکه در برخی منابع آمده، بر [[خلافت]] [[ابوبکر]]، [[عمر]]، [[ابوعبیده جراح|ابوعبیده]] و [[سالم مولی ابیحذیفه]] بعد از رسول خدا تاکید پیمان بستند.<ref>دیلمی، ارشاد القلوب، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۳۳۳.</ref> | ||
پس از اعلام [[ولایت امام علی(ع)]] در روز غدیر، و بازگشت به [[مدینه]] | |||
پیامبر از نوشته شدن صحیفه ملعونه توسط [[خدا|خداوند]] از آن خبردار شد.<ref>انصاری، غدیر در قرآن، ۱۳۸۷ش، ج۱، ص۲۳۹.</ref> و بنابر برخی منابع شیعه، در [[خطبه غدیر|خطبه غدیرخم]] به آن اشاره کرد و درباره امامانی که بعد از او میآیند و دعوت به آتش میکنند، هشدار داد.<ref>طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ۱۴۰۳ق، ج۱، ص۶۲.</ref> همچنین [[امام علی(ع)]] در اعتراض به [[غصب خلافت]] توسط [[ابوبکر]] ماجرای صحیفه ملعونه را به او یادآوری کرد.<ref>سلیم بن قیس، اسرار آل محمد (ص)، ۱۴۱۶ق، ص۲۳۲.</ref> | پیامبر از نوشته شدن صحیفه ملعونه توسط [[خدا|خداوند]] از آن خبردار شد.<ref>انصاری، غدیر در قرآن، ۱۳۸۷ش، ج۱، ص۲۳۹.</ref> و بنابر برخی منابع شیعه، در [[خطبه غدیر|خطبه غدیرخم]] به آن اشاره کرد و درباره امامانی که بعد از او میآیند و دعوت به آتش میکنند، هشدار داد.<ref>طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ۱۴۰۳ق، ج۱، ص۶۲.</ref> همچنین [[امام علی(ع)]] در اعتراض به [[غصب خلافت]] توسط [[ابوبکر]] ماجرای صحیفه ملعونه را به او یادآوری کرد.<ref>سلیم بن قیس، اسرار آل محمد (ص)، ۱۴۱۶ق، ص۲۳۲.</ref> | ||
خط ۹۷: | خط ۹۵: | ||
===ماجرای سقیفه بنیساعده=== | ===ماجرای سقیفه بنیساعده=== | ||
در حالیکه علی بن ابی طالب(ع) و [[بنیهاشم|بنی هاشم]] سرگرم مراسم غسل و خاکسپاری پیامبر(ص) بودند،<ref>ر.ک شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ص۱۰۶-۱۰۷.</ref> برخی از [[انصار]] و سه نفر از [[مهاجرین]] - علیرغم اینکه پیامبر در [[واقعه غدیر]] جانشین خویش را تعیین کرده بود،<ref>عیاشی، کتاب التفسیر، ۱۳۸۰ق، ج۱، ص۴.</ref> - در محلی به نام [[سقیفه بنیساعده|سقیفه بنی ساعده]] گرد آمده و بر سر تعیین خلیفه جدال میکردند و سرانجام [[ابوبکر بن ابیقحافه|ابوبکر]] را به جانشینی پیامبر تعیین کردند.<ref>ابنقتیبه، الإمامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۲۲؛ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، دار صادر، ج۲، ص۳۲۷.</ref> پس از آن، شروع کردند به گرفتن بیعتِ اجباری از مردم [[مدینه]].<ref>ر.ک شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ۱۳۹۰ش، ص۱۰۶-۱۰۷.</ref> | در حالیکه علی بن ابی طالب(ع) و [[بنیهاشم|بنی هاشم]] سرگرم مراسم غسل و خاکسپاری پیامبر(ص) بودند،<ref>ر.ک شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ص۱۰۶-۱۰۷.</ref> برخی از [[انصار]] و سه نفر از [[مهاجرین]] - علیرغم اینکه پیامبر در [[واقعه غدیر]] جانشین خویش را تعیین کرده بود،<ref>عیاشی، کتاب التفسیر، ۱۳۸۰ق، ج۱، ص۴.</ref> - در محلی به نام [[سقیفه بنیساعده|سقیفه بنی ساعده]] گرد آمده و بر سر تعیین خلیفه جدال میکردند و سرانجام [[ابوبکر بن ابیقحافه|ابوبکر]] را به جانشینی پیامبر تعیین کردند.<ref>ابنقتیبه، الإمامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۲۲؛ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، دار صادر، ج۲، ص۳۲۷.</ref> پس از آن، شروع کردند به گرفتن بیعتِ اجباری از مردم [[مدینه]].<ref>ر.ک شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ۱۳۹۰ش، ص۱۰۶-۱۰۷.</ref> | ||
=== درگیری در مدینه و حمله به خانه علی=== | ===درگیری در مدینه و حمله به خانه علی=== | ||
===بیعت علی با ابوبکر=== | ===بیعت علی با ابوبکر=== | ||
نسخهٔ ۲۹ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۷:۵۶
این مقاله هماکنون در دست ویرایش است.
این برچسب در تاریخ ۴ بهمن ۱۴۰۲ توسط کاربر:Mkhaghanif برای جلوگیری از تعارض ویرایشی اینجا گذاشته شده است. اگر بیش از پنج روز از آخرین ویرایش مقاله میگذرد میتوانید برچسب را بردارید. در غیر این صورت، شکیبایی کرده و تغییری در مقاله ایجاد نکنید. |
زمان | ۲۸ صفر، سال ۱۱ق. |
---|---|
مکان | مدینه، خانه پیامبر(ص) |
علت | مسمومیت |
عاملان | زنی یهودی یا دشمنان داخلی |
پیامدها | واقعه سقیفه بنیساعده |
واکنشها | انکار رحلت توسط عمر بن خطاب |
مرتبط | حضرت محمد(ص) |
رحلت پیامبر(ص) از رویدادهای سال ۱۱ق است که با وقوع آن مسلمانان دچار اختلاف شدند و همین مسئله تأثیرات زیادی بر سرنوشت آنان داشت. بحث از رحلت یا شهادت پیامبر و پیامدهای آن نیز از مباحث مهم تاریخ اسلام است. بر پایه روایاتی که در منابع روایی شیعه و سنّی نقل شده، پیامبر(ص) توسط زنی یهودی مسموم و شهید شد؛ اما برخی معتقدند پیامبر به مرگ طبیعی از دنیا رفته است. به گفتهٔ جعفر مرتضی عاملی عالم و پژوهشگر تاریخ اسلام، رسول خدا چند بار هدف ترور قرار گرفت و به سبب مسمومیت از دنیا رفت.
در منابع تاریخی وقایع مهمی برای واپسین روزهای زندگی پیامبر(ص) نقل شده است؛ از جمله: جریان سپاه اسامه، ماجرای دوات و قلم، بازگویی حدیث ثقلین و تعیین وصیِّ پیامبر(ص).
به گزارش منابع تاریخی، پس از رحلت پیامبر(ص) مردم مدینه، بهویژه دخترش فاطمه(س)، بسیار اندوهگین بودند. عمر بن خطاب اصرار داشت که پیامبر نمُرده و کسانی را که معتقد بودند پیامبر از دنیا رفته را تهدید به قتل میکرد، تا اینکه ابوبکر از راه رسید و با خواندن آیه ۱۴۴ سوره آلعمران او را آرام کرد. برخی این اقدام عُمَر را نقشهای از پیش طراحیشده برای به قدرت رساندن ابوبکر شمردهاند.
به گزارش تاریخنگاران، امام علی(ع) به کمک افرادی چون فضل بن عباس و اسامة بن زید پیامبر را برای دفن تجهیز کرده و او را در منزلش دفن نمودند. در زمان خاکسپاریِ پیامبر، برخی سران انصار و مهاجران، در سقیفه بنی ساعده گرد آمده و بر خلاف سفارش رسول خدا، ابوبکر را به جانشینی پیامبر تعیین کردند.
رحلت یا شهادت پیامبر(ص) بنابر قول مشهور شیعه در ۲۸ صفر و بنابر قول مشهور اهلسنت در ۱۲ ربیعالاول رخ داد.
جایگاه
پیامبر اکرم(ص) در سال ۱۱ق[۱] و در مدینه[۲] درگذشت. رحلت پیامبر در روز دوشنبه مورد توافق همه تاریخنگاران است.[۳] در بین شیعه شیخ مفید و شیخ طوسی تاریخ آن را روز ۲۸ صفر دانستهاند[۴] و شیخ عباس قمی آن را نظر بیشتر عالمان شیعه میداند.[۵] به گفتهٔ رسول جعفریان تاریخپژوه شیعه هیچ روایتی برای این تاریخ وجود ندارد[۶] و شیعیان به پیروی از مفید و طوسی این تاریخ را پذیرفتهاند.[۷]
اهلسنت واقعه درگذشت پیامبر را در ماه ربیع الاول و در روزهای روز اول،[۸] دوم[۹] و گروهی نیز در روز دوازدهمِ[۱۰] این ماه گزارش نمودهاند و برخی همین را قول مشهور اهلسنت دانستهاند.[۱۱] اِربِلی مناقبنگار شیعه نیز در کشف الغمه روایتی از امام باقر(ع) نقل کرده که روز وفات پیامبر(ص) دوم ربیع الاول است،[۱۲] ولی شیخ عباس قمی آن را حمل بر تقیه کرده است.[۱۳] چنانکه دو عالم دیگر شیعه، کلینی و محمد بن جریر طبری نیز قائل به وقوع آن در ۱۲ ربیعالاول هستند.[۱۴]
منابعی همچون السیرة النبویة نوشته ابنهشام (وفات ۲۱۸ق)،[۱۵] الطبقات الکبری نوشته محمد بن سعد (وفات: ۲۳۰ق)،[۱۶] تاریخ یعقوبی نوشته احمد بن ابییعقوب (وفات: ۲۸۴ق)،[۱۷] الإرشاد نوشته شیخ مفید (وفات: ۴۱۳ق)[۱۸] و الصحیح من سیرة النبیّ الاعظم نوشته مرتضی عاملی (وفات: ۱۴۴۱ق) مشتمل بر مباحث مربوط به رحلت پیامبر(ص) هستند.[۱۹]
پیامدهای درگذشت پیامبر
این رویداد تأثیر آشکار و مهمی در سرنوشت مسلمانان داشت.[۲۰] حوادثی مثل نشست سقیفه برای انتخاب ابوبکر به عنوان خلیفه، حمله به خانه فاطمه و علی و درگیری برای بیعتگرفتن برای ابوبکر، شهادت فاطمه دختر پیامبر، و گردآوری قرآن از پیامدهای رحلت پیامبر دانسته شده است. به باور شیعیان سفارشهای پیامبر در مورد جانشین علی به جای وی اجرا نگردید.[۲۱] و این اختلاف بر سر جانشینی پیامبر به نزاعی عمیق در جامعه اسلامی بدل شد و زمینهساز ایجاد دو مذهب بزرگ شیعه و اهل سنت شد.
امروزه در کشورهای مختلف جهان در سالروز رحلت رسول خدا(ص)، مراسم سوگواری برپا میشود.[۲۲] در ایران روز ۲۸ صفر به عنوان روز رحلت پیامبر تعطیل رسمی است و شیعیان زیادی به عزاداری میپردازند.
ماجرای مسمومشدن پیامبر
در اینکه که آیا پیامبر به مرگ عادی از دنیا رفت و یا با مسمومیت، دو گونه گزارش وجود دارد.[۲۳] برخی معتقدند رحلت رسول خدا ناشی از عامل طبیعی بوده است؛[۲۴] ولی در کتاب الکافی بنابر حدیثی از امام صادق(ع)[۲۵]، کتاب بصائر الدرجات کتاب حدیثی شیعه،[۲۶] و در طبقات ابنسعد کتاب تاریخی قرن سوم قمری، گزارشهایی هست که پیامبر بیماری آخر عمر خود را ناشی از مسمومشدن به خاطر خوردن گوشت گوسفندی دانسته است که بعد از فتح خیبر، زنی یهودی برای پیامبر و یارانش آورده بود.[۲۷]
شیخ مفید،[۲۸] شیخ طوسی،[۲۹] علامه حلّی[۳۰] و نویسندگانِ برخی منابع اهلسنت همچون صحیح بخاری،[۳۱] سُنَن دارمی[۳۲] و المستَدرک علی الصحیحین[۳۳] به درگذشت پیامبر(ص) در اثر مسمومیت تصریح کردهاند. جعفر مرتضی عاملی از تاریخشناس شیعه، از منابع شیعه و اهلسنت گزارشهایی دربارهٔ اقدامِ به ترور پیامبر گردآوری کرده[۳۴] و معتقد به مسمومیت و شهادت پیامبر شده است.[۳۵] او عامل مسمومیت پیامبر را بعضی دشمنان داخلی میداند.[۳۶] همانطور که در تفسیر عَیّاشی از امام صادق(ع) نقل شده که عامل مسمومیت پیامبر دو تن از همسران حضرت بودهاند.[۳۷]
حدیث لدود
ماجرای لَدود که برخی آن را ساختگی[۳۸] و برخی خرافی[۳۹] دانستهاند نیز از حوادث روزهای بیماری پیامبر اسلام است. در صحیح بخاری و طبقات ابنسعد از عایشه نقل شده که در روزهای آخر عمر پیامبر که او از شدت بیماری از حال میرفت، لَدود(دارویی تلخ برای بیماران سینهپهلو) به دهان پیامبر ریختند، ولی پیامبر در آن حال اشاره کرد که این کار را نکنند. وقتی پیامبر حالش بهتر شد دستور داد به جز عمویش عباس، از آن دارو به دهان همه افراد حاضر در جلسه ریخته شود.[۴۰] نجمی پژوهشگر شیعه احتمال داده است که جاعلان این حدیث بهدنبال تأییدی برای اقدام عمر بن خطاب در ماجرای دوات و قلم بودهاند که پیامبر را به هذیانگویی متهم کرد.[۴۱]
خاکسپاری پیامبر(ص)
ابنسعد نقل کرده که بعد از رحلت رسول خدا(ص) مردم، بسیار اندوهگین بودند.[۴۲] دخترش فاطمه(س) پیوسته اشک میریخت و نوای «یا اَبَتاه!» سر میداد و پس از رحلت پیامبر کسی او را خندان ندید.[۴۳] در نهج البلاغه از امیر مؤمنان(ع) نقل شده است که با رحلت رسول خدا(ص) در و دیوار و فرشتگان در عزای او ناله و شیون میکردند.[۴۴]
به گزارش منابع تاریخی، پیامبر(ص) در آغوش علی(ع) از دنیا رفت[۴۵] و وی پیامبر را با کمک فضل بن عباس، اسامة بن زید و افرادی دیگر، از روی پیراهن غسل داده و کفن کردند.[۴۶] به پیشنهاد على(ع)[۴۷] همه مردم دستهدسته وارد خانه پیامبر شده و بدون آنكه به كسى اقتدا كنند بر پیامبر نماز گزاردند و این برنامه تا روز بعد ادامه داشت.[۴۸] بنابر آنچه در برخی روایات نقل شده برای مکان دفن پیامبر پیشنهادات متعددی وجود داشت ولی با تأکید علی بر اینکه خدا جان پیامبران را در پاکترین مکانها میگیرد، همه پذیرفتند و پیکر پیامبر در همان مکان رحلت (منزلش و محل زندگی عایشه) دفن شد.[۴۹] قبر را ابوعبیده جراح و زید بن سهل آماده کردند[۵۰] و علی(ع) با کمک فضل و اسامه بدن پیامبر را به خاک سپرد.[۵۱]
پیامبر و مسئله جانشینی
حق جانشینی پیامبر و به دستگرفتن زمام امور امت پس از درگذشت یکی از مهمترین مسائل و عامل اصلی تفرقه بین مسلمانان بوده است.[۵۲] بر همین اساس رخدادهای پیش از درگذشت پیامبر اسلام و اندکی پس از آن را از حساسترین وقایع و آکنده از سیاست پنهانکاری و پیچیدگی توصیف کردهاند.[۵۳] پیچیدگی و پنهانکاری در آن روزها را از دو طرف دانستهاند یکی از سوی پیامبر اسلام(ص) و دیگری از سوی برخی صحابه.[۵۴]
بنابر گزارش منابع تاریخی پیامبر در آخرین سفر حج خود و نیز پس از بازگشت به مدینه چند بار از نزدیکشدن زمان مرگ خود خبر داده بود.[۵۵]بر اساس تحلیل منابع شیعی پیامبر برای تثبیت جانشینی علی پس از اعلام در غدیر، تلاش کرد مخالفان بالقوه خلافت علی را با عضویت در سپاه اسامه از مدینه دور کند، و وصیتنامهای درباره بعد از خودش بنویسد، چندین بار بر حدیث ثقلین تأکید کرد و مانع اقامه جماعت توسط ابوبکر شد.
آمادهسازی سپاه اسامه
آمادهسازی سپاه اُسامه از رویدادهای مهم روزهای پایان عمر پیامبر قلمداد شده است. به گزارش منابع، پیامبر(ص) پس از بازگشت از حَجّة الوداع به مدینه، دستور داد سپاهی به فرماندهی اسامة بن زید برای جنگ با امپراطوری روم آماده شود[۵۶] و بزرگان انصار و مهاجر را هم مأمور به حضور در این سپاه کرد.[۵۷] به گفته شیخ مفید اعزام این سپاه در واپسین روزهای زندگی پیامبر(ص) میتوانست اهداف دیگری همچون خالیشدن مدینه از اصحابی که به خلافت طمع داشتند نیز داشته باشد.[۵۸] ولی عدهای به بهانه سن کم اسامه[۵۹] به مخالفت و اعتراض برخاستند.[۶۰] شیخ مفید به سرپیچی برخی مثل ابوبکر بن ابوقحافه و عمر بن خطاب و توبیخ آنان از سوی پیامبر(ص) اشاره کرده است.[۶۱] نهایتاً علیرغم تاکید پیامبر، این سپاه تا بعد از رحلت ایشان به سوی شام حرکت نکرد.[۶۲]
تلاش برای نگارش وصیتنامه
مطابق نقل صحیح بخاری از مهمترین کتابهای اهلسنت، در آخرین روزهای حیات رسول خدا(ص)، در حالی که جمعی از صحابه به عیادت ایشان رفته بودند فرمود: قلم و کاغذی بیاورید تا چیزی برای شما بنویسم که به برکت آن هرگز گمراه نشوید. یکی از حاضران گفت: بیماری بر پیامبر(ص) غلبه کرده و هذیان میگوید و ما قرآن را داریم و آن برای ما کافی است.[۶۳] در میان حاضران غوغا و اختلاف افتاد؛ بعضی میگفتند: بیاورید تا حضرت بنویسد و بعضی غیر از آن را میگفتند، رسول خدا(ص) فرمود: برخیزید و از نزد من بروید.[۶۴]
در صحیح مسلم از دیگر منابع روایی اهلسنت، فردی که با سخن پیامبر مخالفت کرد عمر بن خطاب معرفی شده است.[۶۵] در این دو کتاب آمده است که ابن عباس پیوسته بر این ماجرا افسوس میخورد و آن را مصیبتی بزرگ میشمرد.[۶۶]
بازگویی حدیث ثقلین
شیخ مفید در کتاب اَمالی نقل کرده که پیامبر در ایام بیماری با سختیِ زیاد خود را به منبر در مسجد رساند و در آخرین خطبهٔ قبل از رحلتش فرمود: « إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْن... » من میان شما دو چیز گرانبها میگذارم ... یکی قرآن و دیگری اهلبیتم است.[۶۷] ابنحجر هیثمی از عالمان اهلسنت، این حدیث را به شکلی دیگر نقل نموده و میگوید: پیامبر در یکی از روزهای بیماری خود در حالی که اطراف بسترش را یارانش گرفته بودند، رو به آنها نمود و فرمود: مردم! ... آگاه باشید، در میان شما کتاب خدا و عترت و اهلبیت خود را ترک میگویم.[۶۸]
این حدیث را که به حدیث ثقلین مشهور است،[۶۹] در موارد متعددی از پیامبر(ص) نقل نمودهاند.[۷۰] سید عبدالحسین شرفالدین پنج جا را برای بیان این حدیث نام برده است: روز عرفه، غدیر خم، هنگام بازگشت از طائف، در مدینه بر بالای منبر و در حجره پیامبر هنگام بیماری.[۷۱]
تعیین وصیّ
در کتاب إرشاد پس از نقل ماجرای دوات و قلم آمده است، وقتی اصحاب از خانه پیامبر خارج شدند، آن حضرت در بستر بیماری، در حضور نزدیکانش رو به امیر مؤمنان(ع) کرد و فرمود: ای برادر! آیا وصیت مرا میپذیری و وعدههایم را وفا کرده و دَینم را ادا میکنی؟ علی پذیرفت. پیامبر او را به بغل گرفت و انگشتر، شمشیر و زره خویش را به وی داد.[۷۲]
فردای آن روز در حالی که بیماری پیامبر(ص) شدت گرفته بود، به همسرانش فرمود: برادر و یار مرا پیش من آرید. عایشه گفت: ابوبکر را نزدش آورید. او آمد، ولی باز پیامبر جمله را تکرار کرد. حفصه گفت: عمر را نزدش بیاورید. عمر آمد، ولی پیامبر دوباره برادر و یار خویش را طلب نمود. امسلمه گفت: علی را میطلبد، به او بگویید بیاید. علی(ع) آمد و مدتی با هم در گوشی صحبت کردند. وقتی از علی پرسیدند، پیامبر(ص) چه گفت؟ در پاسخ فرمود: به من هزار بابِ علم که از هر بابی هزار باب دیگر منشعب شده بود، آموخت و چیزهایی را به من وصیت کرد که انجام خواهم داد.[۷۳] ذهبی و ابنکثیر از تاریخنگاران اهلسنت نیز این گزارش را با تفاوتهایی، نقل کردهاند.[۷۴]
نماز خواندن ابوبکر
در یکی از روزهای بیماری پیامبر، به علت شدت گرفتن بیماری، ایشان در نماز جماعت حاضر نشد، و ابوبکر شروع به اقامه جماعت کرد. ولی پیامبر خود از حجرهاش بیرون آمد و نماز را خواند. رسول جعفریان این نماز را بدون اجازه پیامبر توصیف کرده است.[۷۵] برخی از منابع اهل سنت بر اساس روایاتی این نماز را به توصیه رسول خدا دانستهاند[۷۶] و گروهی از ایشان این نماز را نشانهای از رضایت پیامبر بر جانشینی ابوبکر قلمداد کردهاند.[۷۷] ولی شیعیان دخالت و ممانعت پیامبر از این نماز را نشانهای روشن بر عدم رضایت پیامبر از این کار دانستهاند.
در همین روزها نقل دیگری است که عمر بن خطاب نیز به جای پیامبر نماز جماعت اقامه کرده است.[۷۸] و بنابر تحلیل مادلونگ از آنجا که اقامه نماز جماعت از نظر پیامبر دلیلی برای خلافت نبود[۷۹] از اقامه جماعت کسی ممانعت نمیکرد ولی عایشه چون گمان میکرد که برپاکردن جماعت به جای پیامبر میتواند نشانه خلافت بعدی باشد حدیثی ساخت که بگوید پیامبر به نمازخواندن عمر راضی نبوده است.[۸۰]
صحابه و مسئله جانشینی
بر اساس گزارشهای تاریخی رویکرد صحابه به مسئله جانشینی پس از پیامبر در دو دسته تقسیمبندی شده است؛ گروهی از صحابه گفتند پیامبر کسی را تعیین نکرده و در سقیفه بنی ساعده گرد هم آمده و و ابوبکر را به خلافت برگزیدند و گروه دیگر که بیشترشان از بنیهاشم بودند بر اساس سخنان پیامبر معتقد بودند پیامبر علی را برای پس از خود تعیین کرده است و به همین دلیل تا مدتی با ابوبکر بیعت نکردند. اختلافات این دو گروه منجر به درگیری در مدینه و حمله به خانه علی شد. بنا بر برخی گزارشها علی تا بعد از درگذشت فاطمه با ابوبکر بیعت نکرد.
صحیفه معلونه
صحیفه ملعونه یا همپیمانی عدهای از صحابه در زمان حیات رسولخدا(ص) با هدف تعیین تکلیف جانشینی پیامبر از ماجراهایی است که در برخی منابع شیعی مثل کتاب سلیم بن قیس،[۸۱] سَفینةُ البِحار[۸۲] و ارشاد القلوب)،[۸۳] گزارش شده است.[۸۴] به گفته برخی محققان، این همپیمانی یکبار قبل از واقعه غدیر[۸۵] و یکبار هم پس از آن اتفاق افتاده است.[۸۶]
اعضای این صحیفه در کنار کعبه با هم عهد بستند که نگذارند خلافت پس از پیامبر، به خاندانش برسد و خود خلافت را بر عهده بگیرند.[۸۷] ابوبکر، عمر، معاذ بن جبل و سالم مولی ابیحذیفه،[۸۸] و نیز مغیرة بن شعبة و عبدالرحمن بن عوف[۸۹] از اصحاب صحیفه ملعونه شمرده شدهاند. پس از اعلام ولایت امام علی(ع) در روز غدیر، و بازگشت به مدینه نیز گروهی ۳۴ نفره[۹۰] در خانه ابوبکر جمع شدند[۹۱] و چنانکه در برخی منابع آمده، بر خلافت ابوبکر، عمر، ابوعبیده و سالم مولی ابیحذیفه بعد از رسول خدا تاکید پیمان بستند.[۹۲]
پیامبر از نوشته شدن صحیفه ملعونه توسط خداوند از آن خبردار شد.[۹۳] و بنابر برخی منابع شیعه، در خطبه غدیرخم به آن اشاره کرد و درباره امامانی که بعد از او میآیند و دعوت به آتش میکنند، هشدار داد.[۹۴] همچنین امام علی(ع) در اعتراض به غصب خلافت توسط ابوبکر ماجرای صحیفه ملعونه را به او یادآوری کرد.[۹۵]
انکار رحلت پیامبر(ص)
در منابع تاریخی آمده است، پس از رحلت پیامبر(ص)، عمر بن خطاب صدا میزد: به خدا قسَم پیامبر نمُرده، بلکه به سوی پروردگار رفته است، همانگونه که موسی چنین کرد و چهل روز از پیروانش غایب بود و پس از این که گفتند او مرده نزد آنها بازگشت. به خدا قسَم پیامبر(ص) باز میگردد و دست و پای کسانی را که گمان کردهاند او مرده، قطع خواهد کرد.[۹۶] طبری و ابنکثیر نوشتهاند، عمَر مخالفینش را تهدید به قتل میکرد.[۹۷] ابنکثیر میافزاید، مردم توجهی به عمر نمیکردند تا اینکه ابن اممکتوم این آیهٔ سوره آلعمران را خواند: «وَ مَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ..»؛[۹۸] (محمد جز فرستادهای که پیش از او پیامبرانی آمدند، نیست. آیا اگر او بمیرد یا کشته شود از عقیده خود برمیگردید!). عباس عموی پیامبر نیز از عمَر پرسید، آیا در اینباره چیزی از پیامبر شنیدهای؟ او پاسخ داد: خیر. عباس گفت، به خدا سوگند پیامبر از دنیا رفته است.[۹۹] عمر بر نظر خود پافشاری میکرد، تا اینکه ابوبکر -که خارج از مدینه بود- از راه رسید، عمر را به سکوت دعوت کرد و همان آیهٔ سوره آلعمران را خواند. عمر وقتی آیه را شنید ساکت شد و گفت: گویا این آیه را تاکنون نشنیده بودم![۱۰۰]
ابنابیالحدید، سخنان عمر را دروغ مصلحتی و برای جلوگیری از وقوع فتنه و حفظ اسلام دانسته است.[۱۰۱] در مقابل، محمدباقر صدر، فقیه و اندیشمند شیعی این اقدام عمر را نقشهای از پیش طراحیشده و برای به قدرت رساندن ابوبکر تحلیل کرده است؛[۱۰۲] زیرا با اینکه عدهای بارها آیهٔ سوره آلعمران را برای عمر خواندند او ساکت نشد و فقط با آمدن و تلاوت آن آیه توسط ابوبکر آرام گرفت و اظهار بیاطلاعی از آیه نمود.[۱۰۳]
ماجرای سقیفه بنیساعده
در حالیکه علی بن ابی طالب(ع) و بنی هاشم سرگرم مراسم غسل و خاکسپاری پیامبر(ص) بودند،[۱۰۴] برخی از انصار و سه نفر از مهاجرین - علیرغم اینکه پیامبر در واقعه غدیر جانشین خویش را تعیین کرده بود،[۱۰۵] - در محلی به نام سقیفه بنی ساعده گرد آمده و بر سر تعیین خلیفه جدال میکردند و سرانجام ابوبکر را به جانشینی پیامبر تعیین کردند.[۱۰۶] پس از آن، شروع کردند به گرفتن بیعتِ اجباری از مردم مدینه.[۱۰۷]
درگیری در مدینه و حمله به خانه علی
بیعت علی با ابوبکر
تکنگاری
در موضوع رحلت پیامبر(ص)، برخی آثار مستقل - بیشتر توسط نویسندگان اهلسنت - نگاشته شده است؛ از جمله:
- وفاة النبی(ص)، نوشتهٔ عبدالواحد المظفر. دلایل وفات، بیماری پیامبر و مدت و سبب آن، حوادث هنگام وفات، تجهیز و تدفین و عزاداری برای آن حضرت، عناوین مورد بحث این اثر هستند.[۱۰۸]
- وفاة النبی محمد(ص) نوشتهٔ شیخ حسین الدرازی البحرانی، که توسط مؤسسهٔ بلاغ در بیروت به چاپ رسیده است.[۱۰۹]
- وفاة رسول الله(ص) و موضع قبره، به قلم نبیل الحسنی، در این اثر به چگونگی وفات پیامبر(ص)، مکان دفن ایشان و اختلافات بهوجودآمده بین اصحاب در اینباره اشاره نموده است.[۱۱۰]
- وفاة النبی(ص) و أظلمت المدینة، نوشتهٔ نزار النعلاوانی العسقلانی، که در سال ۱۴۳۴ق و توسط دارِالمِنهاج بیروت به چاپ رسید.[۱۱۱]
- سلوة الکئیب بوفاة الحبیب(ص)، به قلم ابنناصر الدین و با تحقیق صالح یوسف معتوق. این اثر به حوادث بعد از رحلت و عزای فرشتگان، فرزند و همسران پیامبر نیز پرداخته است.[۱۱۲]
پانویس
- ↑ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۱۸۲؛ طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۰۰
- ↑ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۱۸۲؛ طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۱۹۵.
- ↑ جعفریان، سیره رسول خدا(ص)، ۱۳۸۳ش، ص۶۸۲.
- ↑ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۱۸۹؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ۱۴۰۷ق، ج۶، ص۲.
- ↑ قمی، منتهی الامال، ۱۳۷۹ش، ج۱، ص۲۴۹.
- ↑ جعفریان، سیره رسول خدا(ص)، ۱۳۸۳ش، ص۶۸۲.
- ↑ جعفریان، سیره رسول خدا(ص)، ۱۳۸۳ش، ص۶۸۲.
- ↑ ابنکثیر، البدایه و النهایه، ۱۴۰۷ق، ج۵، ص۲۵۴؛ سهیلی، الروض الانف، ۱۴۱۲ق، ج۷، ص۵۷۹.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۰۰؛ سهیلی، الروض الانف، ۱۴۱۲ق، ج۷، ص۵۷۹.
- ↑ ابنکثیر، البدایه و النهایه، ۱۴۰۷ق، ج۵، ص۲۷۶؛ واقدی، المغازی للواقدی، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۰۸۹؛ خلیفه بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط ۱۴۱۵ق، ص۴۶؛ مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۲۸۰.
- ↑ تاری جلیل، «تاملی در تاریخ وفات پیامبر(ص)»، ص۱۲.
- ↑ قمی، منتهی الامال، ۱۳۷۹ش، ج۱، ص۲۴۹.
- ↑ قمی، منتهی الامال، ۱۳۷۹ش، ج۱، ص۲۴۹.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۳۶۲ش، ج۴، ص۴۳۹؛ طبری، المسترشد، ۱۴۱۵ق، ص ۱۱۵.
- ↑ ابنهشام، السیرة النبویة، دار المعرفة، ج۲، ص۶۴۹-۶۶۶.
- ↑ ابنسعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۲، ص۱۲۹-۲۵۳.
- ↑ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۱۱۳-۱۱۵.
- ↑ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۱۷۹-۱۹۲.
- ↑ عاملی، الصحیح من سیرة النبیّ الاعظم، ۱۳۸۵ش، ج۳۳، ص۱۲۵-۳۵۵ و ص۵-۲۳۰.
- ↑ ر.ک: شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ۱۳۹۰ش، ص۱۰۶-۱۰۷.
- ↑ ر.ک: شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ۱۳۹۰ش، ص۱۰۶-۱۰۷.
- ↑ «مراسم سالروز رحلت پیامبر اکرم(ص) در خارج از کشور»، خبرگزاری مهر.
- ↑ عاملی، الصحیح من سیرة النبیّ الاعظم، ۱۳۸۵ش، ج۳۳، ص۱۴۱-۱۵۸.
- ↑ ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۴۰۴ق، ج۱۰، ص۲۶۶.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۶، ص۳۱۵، حدیث ۳.
- ↑ صفار، بصائر الدرجات، ۱۴۰۴ق، ص۵۰۳.
- ↑ ابنسعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۲، ص۱۵۶-۱۵۵.
- ↑ شیخ مفید، المقنعه، ۱۴۱۳ق، ص۴۵۶.
- ↑ طوسی، تهذیب الاحکام، ۱۴۰۷ق، ج۶، ص۲.
- ↑ حلی، منتهی المطلب، ۱۴۱۲ق، ج۱۳، ص۲۵۹.
- ↑ بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۲۲ق، ج۶، ص۹، حدیث ۴۴۲۸.
- ↑ الدارمی، سنن الدارمی، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۲۰۷، ح ۶۸.
- ↑ حاکم نیشابوری، المستدرک، ۱۴۱۱ق، ج۳، ص۶۱، حدیث ۴۳۹۵.
- ↑ عاملی، الصحیح من سیرة النبیّ الاعظم، ۱۳۸۵ش، ج۳۳، ص۱۴۱-۱۵۸.
- ↑ عاملی، الصحیح من سیرة النبیّ الاعظم، ۱۳۸۵ش، ج۳۳، ص۱۵۹.
- ↑ عاملی، الصحیح من سیرة النبیّ الاعظم، ۱۳۸۵ش، ج۳۳، ص۱۵۹ـ۱۹۳.
- ↑ عیاشی، کتاب التفسیر، ۱۳۸۰ش، ج۱، ص۲۰۰.
- ↑ ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۴۰۴ق، ج۱۳، ص۳۲؛ نجمی، «داستانی دروغین درباره پیامبر اعظم(ص)»، ص۱۲۰.
- ↑ عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۱۳۸۵ش، ج۳۲، ص۱۳۰.
- ↑ بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۲۲ق، ج۶، ص۱۴، حدیث ۴۴۵۸ و ج۷، ص۱۲۷، حدیث ۵۷۱۲؛ ابنسعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۲، ص۱۸۱.
- ↑ نجمی، «داستانی دروغین درباره پیامبر اعظم(ص)»، ص۱۲۰.
- ↑ ابنسعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۲، ص۲۳۸.
- ↑ ابنسعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۲، ص۲۳۷-۲۳۸.
- ↑ سید رضی، نهج البلاغة(صبحی صالح)، ۱۴۱۴ق، ص۳۱۱، خطبهٔ ۱۹۷.
- ↑ ابنسعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۲، ص۲۰۱.
- ↑ ابنسعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۲، ص۲۱۲و۲۱۴؛ ابنهشام، السیرة النبویة، دار المعرفة، ج۲، ص۶۶۲-۲۶۳.
- ↑ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۱۸۸.
- ↑ ابنسعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۲، ص۲۲۰؛ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۱۱۴.
- ↑ اِربلی، کشف الغمه، ۱۳۸۱ق، ج۱، ص۱۹.
- ↑ ابنهشام، السیرة النبویة، دار المعرفة، ج۲، ص۲۶۳.
- ↑ ابنسعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۲، ص۲۲۹.
- ↑ مادلونگ، جانشینی حضرت محمد(ص)، ۱۳۷۷ش، ص۱۳.
- ↑ غلامی، پس از غروب، ۱۳۸۸ش، ص۲۱.
- ↑ غلامی، پس از غروب، ۱۳۸۸ش، ص۲۱-۲۲.
- ↑ غلامی، پس از غروب، ۱۳۸۸ش، ص۵۸.
- ↑ برای نمونه رجوع کنید: واقدی، المغازی للواقدی، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۱۱۷؛ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۱۱۳؛ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۱۸۰.
- ↑ واقدی، المغازی للواقدی، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۱۱۷.
- ↑ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۱۸۰.
- ↑ ابنهشام، السیرة النبویة، دار المعرفة، ج۲، ص۶۵۰.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۴۷۴؛ واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۱۱۸؛ طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۱۸۶.
- ↑ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۱۸۳.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۴۷۴.
- ↑ بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۲۲ق، ج۶، ص۹، حدیث ۴۴۳۲.
- ↑ بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۲۲ق، ج۶، ص۹، حدیث ۴۴۳۲.
- ↑ مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، داراحیاء التراث العربی، ج۳، ص ۱۲۵۹، حدیث ۱۶۳۷.
- ↑ بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۲۲ق، ج۶، ص۹، حدیث ۴۴۳۲؛ مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، داراحیاء التراث العربی، ج۳، ص ۱۲۵۹، حدیث ۱۶۳۷.
- ↑ شیخ مفید، الأمالی، ۱۴۱۳ق، ص۱۳۵.
- ↑ ابنحجر هیثمی، الصواعق المحرقه، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۴۳۸ و ۴۴۰.
- ↑ نفیسی، «ثقلین، حدیث»، ص۱۰۰.
- ↑ مکارم شیرازی، پیام قرآن،۱۳۸۶ش، ج۹، ص۶۲، ۷۷؛ شرفالدین، المراجعات، ۱۴۲۶ق، ص۷۰.
- ↑ شرفالدین، المراجعات، ۱۴۲۶ق، ص۷۰.
- ↑ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۱۸۵.
- ↑ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۱۸۵.
- ↑ ذهبی، تاریخ الاسلام، ۱۴۱۳ق، ج۱۱، ص۲۲۴؛ ابنکثیر، البدایه و النهایه، ۱۴۰۷ق، ج۷، ص۳۵۹.
- ↑ جعفریان، سیره رسول خدا، ۱۳۸۳ش، ص۶۷۹.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۲، ص۲۱۴-۲۱۶؛ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، بیتا، ج۳، ص۱۹۶-۱۹۷.
- ↑ مادلونگ، جانشینی حضرت محمد(ص)، ۱۳۷۷ش، ص۳۸.
- ↑ ابن حنبل، مسند احمد، ۱۴۲۱ق، ج۳۱، ص۲۰۳.
- ↑ مادلونگ، جانشینی حضرت محمد(ص)، ۱۳۷۷ش، ص۴۴.
- ↑ مادلونگ، جانشینی حضرت محمد(ص)، ۱۳۷۷ش، ص۴۵.
- ↑ سلیم بن قیس، اسرار آل محمد(ص)، ۱۴۱۶ق، ص۲۳۲.
- ↑ قمی، سفینة البحار، ۱۴۱۴ق، ج۵، ص۵۶.
- ↑ سید ابن طاووس، طرف من الأنباء والمناقب، نشر تاسوعا، ص۵۶۴.
- ↑ شیخ مفید، الفصول المختارة، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۲۳۲، سلیم بن قیس، اسرار آل محمد، ۱۴۱۶ق، ص۲۳۲.
- ↑ سید ابن طاووس، طرف من الأنباء والمناقب، نشر تاسوعا، ص۵۶۴.
- ↑ امینی گلستانی، آیا و چرا، ۱۳۹۲ش، ص ۹۱.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۸، ص۸۶.
- ↑ سلیم بن قیس، اسرار آل محمد(ص)، ۱۴۱۶ق، ص۲۳۲.
- ↑ امینی گلستانی، آیا و چرا، ۱۳۹۲ش، ص۹۱.
- ↑ سلیم بن قیس، اسرار آل محمد(ص)، ۱۴۱۶ق، ص۲۳۲.
- ↑ سلیم بن قیس، اسرار آل محمد(ص)، ۱۴۱۶ق، ص۲۳۲.
- ↑ دیلمی، ارشاد القلوب، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۳۳۳.
- ↑ انصاری، غدیر در قرآن، ۱۳۸۷ش، ج۱، ص۲۳۹.
- ↑ طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ۱۴۰۳ق، ج۱، ص۶۲.
- ↑ سلیم بن قیس، اسرار آل محمد (ص)، ۱۴۱۶ق، ص۲۳۲.
- ↑ ابنهشام، السیرة النبویة، دار المعرفة، ج۲، ص۶۵۵؛ ابنسعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۲، ص۲۰۵.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۰۱؛ ابنکثیر، البدایه و النهایه، ۱۴۰۷ق، ج۵، ص۲۴۲.
- ↑ سوره ال عمران، آیهٔ ۱۴۴.
- ↑ ابنکثیر، البدایه و النهایه، ۱۴۰۷ق، ج۵، ص۲۴۳.
- ↑ ابنهشام، السیرة النبویة، دار المعرفة، ج۲، ص۶۵۶.طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۰۰.
- ↑ ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۴۲-۴۳.
- ↑ صدر، فدک فی التاریخ، ۱۴۲۷ق، ص۶۲-۶۳.
- ↑ بوشهری، «راز انکار رحلت پیامبر»، ص۵۰.
- ↑ ر.ک شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ص۱۰۶-۱۰۷.
- ↑ عیاشی، کتاب التفسیر، ۱۳۸۰ق، ج۱، ص۴.
- ↑ ابنقتیبه، الإمامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۲۲؛ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، دار صادر، ج۲، ص۳۲۷.
- ↑ ر.ک شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ۱۳۹۰ش، ص۱۰۶-۱۰۷.
- ↑ المظفر، عبدالواحد، ۱۳۸۶ش، ص۳.
- ↑ درازی، وفاة النبی محمد(ص)، ۱۴۲۸ق، ص۲.
- ↑ «وفاة رسول الله (ص) و موضع قبره»، بازار کتاب قائمیه.
- ↑ النعلاوانی، وفاة النبی(ص)، ۱۴۳۴ق، ص۲.
- ↑ ابنناصر الدین، سلوة الکئیب، دار البحوث للدراسات الإسلامیة، ص۲۱۱.
منابع
- ابنأبیالحدید، عبد الحمید بن هبةالله، شرح نهج البلاغة، محقق و مصحح: ابراهیم، محمد ابوالفضل، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
- ابنأثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، بیتا.
- ابنحجر هیتمی، احمد بن محمد، الصواعق المحرقه علی اهل الرفض و الضلال و الزندقه، بیروت، مؤسسةالرسالة، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
- ابنسعد، محمد، الطبقات الکبری، تحقیق: عطاء، محمد عبدالقادر، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
- ابنقتیبه، عبدالله بن مسلم، الإمامة و السیاسة، محقق: علی شیری، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۱۰ق.
- ابنکثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷ق.
- ابنهشام، عبد الملک، السیرة النبویة، تحقیق: مصطفی السقا، ابراهیم الأبیاری، عبدالحفیظ شلبی، بیروت، دار المعرفة، چاپ اول، بیتا.
- ابنناصر الدین، سلوة الکئیب بوفاة الحبیب، امارات، دار البحوث للدراسات الإسلامیة، بیتا.
- اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، تحقیق: سید هاشم رسولی محلاتی، تبریز، نشر بنیهاشمی، چاپ: اول، ۱۳۸۱ق.
- بخاری، محمد بن إسماعیل، صحیح البخاری، محقق: الناصر، محمد زهیر، دمشق، دار طوق النجاة، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
- بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق: سهیل زکار، ریاض، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
- بوشهری، یوسف، «راز انکار رحلت پیامبر» در نشریه فرهنگ کوثر، شماره ۳۹، خرداد ۱۳۷۸ش.
- تاری جلیل، «تاملى در تاریخ وفات پیامبر(ص)»، در مجله تاریخ اسلام، شماره ۵، بهار ۱۳۸۰ش.
- جعفریان، رسول، سیره رسول خدا(ص)، دلیل ما، قم، ۱۳۸۳ش.
- حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق: عبدالقادر مصطفی، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.
- «حدیث لدود داستانی دروغین»، پایگاه اطلاعرسانی سبطین، تاریخ نشر: ۱۱، دی، ۱۳۹۲، تاریخ بازدید: ۴ آذر، ۱۴۰۲.
- حلّی، حسن بن یوسف، منتهی المطلب فی تحقیق المذهب، مشهد، مجمع البحوث الاسلامیّه، ۱۴۱۲ق.
- خلیفه بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، تحقیق: نجیب فواز، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
- دارمی، عبد الله بن عبد الرحمن، سنن الدارمی، تحقیق: حسین سلیم الدارانی، عربستان سعودی، دار المغنی للنشر والتوزیع، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- ٰدرازی البحرانی، شیخ حسین، وفاة النبی محمد(ص) بیروت، مؤسسهٔ بلاغ، چاپ اول، ۱۴۲۸ق.
- ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، تحقیق: عمر عبد السلام، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق.
- سهیلی، عبد الرحمن، الروض الانف فی شرح السیرة النبویة، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، تحقیق: صبحی صالح، قم، هجرت، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
- شرفالدین، سید عبدالحسین، المراجعات، قم، مجمع جهانی اهلبیت(ع)، چاپ دوم، ۱۴۲۶ق.
- شهیدی، سید جعفر، تاریخ تحلیلی اسلام، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۹۰ش.
- شیخ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الأحکام، تصحیح: محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- شیخ مفید، محمد بن محمد، الأمالی، تحقیق: حسین استاد ولی، علیاکبر غفاری، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- شیخ مفید، محمد بن محمد، المقنعه، قم، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- صدر، محمدباقر، فدک فی التاریخ؛ التشیع و الاسلام؛ بحث حول المهدی، قم، مرکز الابحاث و الدراسات التخصصیه للشهید الصدر، ۱۴۲۷ق.
- صفار، محمد بن حسن، قم، بصائر الدرجات، کتابخانه آیتالله مرعشی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
- طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک)، تحقیق: ابراهیم، محمد أبو الفضل، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ۱۳۸۷ق.
- طبری، محمد بن جریر بن رستم، المسترشد فی إمامة أمیر المؤمنین علی بن أبیطالب(ع)، تحقیق: احمد محمودی، تهران، مؤسسه الثقافه الإسلامیه لکوشانپور، ۱۴۱۵ق.
- عاملی، سید جعفرمرتضی، الصحیح من سیرة النبیّ الاعظم، قم، دارالحدیث، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیّاشی، تهران، المطبعة العلمیّه، چاپ اول، ۱۳۸۰ق.
- قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، قم، دلیل ما، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علیاکبر، آخوندی، محمد، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- «مراسم سالروز رحلت پیامبر اکرم(ص) در خارج از کشور»، خبرگزاری مهر، تاریخ نشر: ۲۲ آذر ۱۳۹۴ش، تاریخ بازدید: ۶ دی ۱۴۰۲ش،
- مادلونگ، ویلفرد، جانشینی حضرت محمد(ص): پژوهشی پیرامون خلافت نخستین، ترجمه: احمد نمایی؛ جواد قاسمی؛ محمدجواد مهدوی؛ حیدررضا ضابط، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس، مشهد، ۱۳۷۷ش.
- مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق: اسعد داغریوسف، قم، موسسه دارالهجره، ۱۴۰۹ق.
- مسلم بن حجاج، أبوالحسن، صحیح مسلم، محقق: عبد الباقی، محمد فؤاد، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، بیتا.
- المظفر، عبدالواحد، وفاة النبی(ص)، قم، انتشارات المکتبه الحیدریه، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
- مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ نهم، ۱۳۸۶ش.
- نجمی، محمدصادق، «داستانی دروغین درباره پیامبر اعظم(ص)»، فصلنامه میقات حج، شماره ۵۸، زمستان ۱۳۸۵ش.
- النعلاوانی العسقلانی، نزار، وفاة النبی(ص) و أظلمت المدینة، بیروت، دارِالمِنهاج، ۱۴۳۴ق.
- نفیسی، شادی، «ثقلین، حدیث»، در دانشنامه جهان اسلام، ج۹، تهران، بنیاد دایرةالمعارف اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- « نماز مسلمانان بر جنازه پیامبر خدا(ص)»، اسلام کوئست، تاریخ درج: ۱۴ دی ۱۳۹۳ش، تاریخ بازدید: ۱۷ دی ۱۴۰۲ش.
- واقدی، محمد بن عمر، المغازی للواقدی، مارزدن جونز، بیروت، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۹ق.
- «وفاة رسول الله (ص) و موضع قبره»، بازار کتاب قائمیه، تاریخ درج: ، تاریخ بازدید: ۱۷ دی ۱۴۰۲ش.
- یعقوبی، احمد بن أبی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دار صادر، چاپ اول، بیتا.