اسما و صفات خدا

مقاله قابل قبول
عدم رعایت شیوه‌نامه ارجاع
شناسه ناقص
از ویکی شیعه
(تغییرمسیر از صفات خدا)
اعتقادات شیعه
‌خداشناسی
توحیداثبات خداتوحید ذاتیتوحید صفاتیتوحید افعالیتوحید عبادیصفات ذاتصفات فعل
فروعتوسلشفاعتتبرکاستغاثه
عدل الهی
حُسن و قُبحبداءامر بین الامرین
نبوت
عصمت پیامبرانخاتمیتپیامبر اسلاممعجزهاصالت قرآن
امامت
باورهاعصمت امامانولایت تكوینیعلم غیبخلیفة‌اللهغیبتمهدویتانتظار فرجظهوررجعتامامت تنصیصی
امامانامام علیامام حسنامام حسینامام سجادامام باقرامام صادقامام کاظمامام رضاامام جوادامام هادیامام عسکریامام مهدی
معاد
برزخمعاد جسمانیحشرصراطتطایر کتبمیزان
مسائل برجسته
اهل‌بیتچهارده معصومکرامتتقیهمرجعیتولایت فقیهایمان مرتکب کبیره


اَسْماء وَ صِفات خدا، دو اصطلاح در علم کلام برای نام‌ها و صفت‌های خداوند. اسم، بر ذاتی دلالت می‌کند که به صفتی موصوف شده، مانند «عالِم»، و صفت، بر معنایی مانند «علم» دلالت می‌کند که ذات به آن متّصف می‌شود بدون لحاظ ذات. این دو اصطلاح در علوم ادبیات عرب، فلسفه و عرفان کاربرد دیگری دارند.

مطابق قرآن، همه اسماءالحُسنی از آن خداست. بنابر برخی روایات، شماره اسماء آشکار الهی، ۹۹ اسم است و یک نام هم نزد خداست و هیچ‌کس توانایی درک آن را ندارد.

برای شناخت بهتر اسماء و صفات الهی تقسیم بندی‌های گوناگونی صورت گرفته است:

  1. صفات جمال (ثبوتی) و جلال (سلبی)
  2. صفات ذات و صفات فعل
  3. صفات نفسی و اضافی
  4. صفات خبری (تشبیهی) و تنزیهی
  5. اسم و اسم الاسم
  6. اسماء ظاهر و اسامی مستأثره

در مورد امکان شناخت اسماء و صفات الهی برای بشر نیز سه نظریه مطرح شده است: ۱-تعطیل ۲-تشبیه ۳-اثبات بدون تشبیه

شیعیان اسماء و صفات ذاتی خداوند را قدیم و اسماء و صفات فعلی را حادث دانسته و اعتقاد به عینیت ذات حق با اسماء و صفات ذاتیش دارند.

معنای لغوی

«اسماء» جمع اسم از ریشه «س م و» به معنی بلندی و ارتفاع است.[۱] اطلاق واژه «اسم» یا به این جهت است که مفهوم آن پس از نام گذاری، از مرحله خفا و پنهانی به مرحله بروز و ظهور می‌رسد، یا به این جهت که لفظ با نام گذاری معنا پیدا می‌کند و از بی‌معنا بودن در آمده، علو و ارتفاع می‌یابد[۲] و به واسطه اسم، مسمّا یاد شده و شناخته می‌شود.[۳]

صفت به معنای حالتی است که در چیزی یافت می‌شود.[۴] کلمه «صفت» همان کلمه «وصف» است که «واو» آن حذف و تاء در عوض به آخر آن افزوده شده است. برخی گفته‌اند: «صفت» برگرفته از وصف، به معنای زیور و زیبایی موجود در موصوف است.[۵]

تفاوت دو اصطلاح «اسم» و «صفت»

برخی محققان عنوان کرده‌اند که ميان اسم و صفت هيچ فرقى وجود ندارد چرا که هر دو لفظ هستند و کشف حقیقتی از خداوند می‌کنندو حقیقت در اسم و صفت همان ذات خداوند است. تنها تفاوت آنها در نحوه اتصاف آنها به خداوند می‌باشد. بر این اساس صفت دلالت می‌کند بر اینکه خداوند به طور کلی متصف به حسن و صفتی است؛ مانند حیات و علم، اما اسم دلالت می‌کند بر خداوند، در زمانی که ذات او ماخوذ به وصف یا صفتی خاص باشد؛ مانند حی(زنده) و عالم که خداوند همیشه متصف به صفات حیات و علم است.[۶]

در علم کلام

در علم کلام اسم آن لفظی است که بر صِرف ذات دلالت می‌کند؛ مانند: «اللّه»، «رجل» و «انسان» یا بر ذاتی که به وصفی متصف است دلالت می‌کند مانند: «عالِم» و «قادر» و یا بر مبدأ فعل دلالت می‌کند؛ مانند: «رازق» و «خالق» امّا صفت تنها یک کاربرد دارد و تنها بر مبدأ دلالت می‌کند بدون اینکه علامتی بر ذات بوده باشد؛ مانند: علم، قدرت، رزق و خلقت، به همین جهت می‌توان اسم را محمول قرار داده و آن را بر ذات حمل کرد و گفت: خداوند «عالم» یا «خالق» یا «رحمان» یا «رحیم» است؛ ولی صفت را نمی‌توان محمول قرار داد و گفت: خداوند خلق است.[۷]

در فلسفه و عرفان

اسما و صفات در فلسفه و عرفان معنایی مشابه دارند و تنها فرقشان به رقیقه بودن معنای آن در فلسفه و حقیقه بودن آن در عرفان است. اسم در این اصطلاح عبارت از ذات با بعضی شؤون، اعتبارات و حیثیات است، زیرا برای خداوند متعال به مقتضای «کُلَّ یوم هُوَ فی شَأن» (الرحمن/ ۵۵، ۲۹) شؤون ذاتیه و مراتب عینیه‌ای است که به حسب هر یک از آن‌ها برای او اسم یا صفتی حاصل می‌شود.[۸]

صفت، مفهومی مجرد از ذات و عارض بر آن است، از این جهت اسم و صفت نظیر مرکب و بسیط است.[۹]

در تعریف دیگری، ذات با صفت معین و به اعتبار تجلی خاص، اسم نامیده می‌شود.[۱۰]

گاهی به خود صفت اسم اطلاق می‌گردد، زیرا ذات در میان همه اسما مشترک است و تکثر در اسما به سبب تکثر صفات به اعتبار مراتب غیبیه حق تعالی (مفاتیح الغیب) است.[۱۱]

گاهی در تعریف اسم و صفت، تعینات و حقایق خارجی از جهت ظهور ذات در آن‌ها و ارتباط آن‌ها با ذات مطلق «اسم» نامیده می‌شود و همین تعینات و حقایق چنانچه تنها ملاحظه شود «وصف» خوانده می‌شود.[۱۲]

تفاوت تعریف عرفا و متکلمین

اسم در عرفان، حقیقتی عینی و خارجی است؛ ولی در کلام وجودی لفظی یا کتبی است و ورای لفظ و کتابت، حقیقتی برای آن متصور نیست، اسم کلامی از منظر عرفان اسمِ اسم است؛ نه خود اسم.[۱۳]

در روایات

در احادیث اسلامی، اسم و صفت در مورد خداوند متعال یک معنا دارند. مثلاً «سمیع» و «بصیر» در برخی از احادیث به عنوان صفت معرّفی شد ه‌اند[۱۴] و در برخی از احادیث به عنوان اسم.[۱۵]

برخی از احادیث تصریح می‌کنند که اسما و صفات خداوند تفاوتی ندارند، از امام باقر(ع) نقل شده است: إنَّ الأَسماءَ صِفاتٌ وَصَفَ بِها نَفسَهُ: نام‌های خدا، صفاتی هستند که خداوند با آن‌ها خود را وصف کرده است.[۱۶] امام رضا(ع) در پاسخ محمد بن سنان که از «اسم» پرسیده بود فرمود: صِفَةٌ لِمَوصوفٍ: صفتی است برای یک موصوف.[۱۷]

نکته بسیار دقیقی که در احادیث اهل بیت در تبیین معنای اسما و صفات الهی آمده این است که آن‌ها هویتی جدا از ذات مقدّس حق ندارند، چنان که از امام رضا(ع) روایت شده است: أسماؤُهُ تَعبیرٌ، و أفعالُهُ تَفهیمٌ، و ذاتُهُ حَقیقَةٌ: نام‌های او تعبیرند و افعالش برای تفهیم، و ذاتش حقیقت است. همچنین امام رضا(ع) می‌فرماید: الاِسمُ غَیرُ المُسَمّی، فَمَن عَبَدَ الاِسمَ دونَ المَعنی فَقَد کفَرَ و لَم یعبُد شَیئا، و مَن عَبَدَ الاِسمَ وَ المَعنی فَقَد کفَر و عَبَدَ اثنَینِ، و مَن عَبَدَ المَعنی دونَ الاِسمِ فَذاک التَّوحیدُ: نام، غیر از ناموَر است، هر که نام را پرستد نه معنا را کافر شده و چیزی را نپرسیده است، و هر که نام و معنا را پرستد هم کافر شده و دو چیز را پرستیده است، و هر که معنا را پرستد نه نام را، یکتاپرست است.[۱۸]

تعداد نام‌های خداوند

نام‌های خداوند
شماره عربی معادل فارسی ابجد
۱ الله خداوند
۲ الرحمان بخشاینده (رحمت عام) ۲۹۸
۳ الرحیم مهربان (رحمت ویژه) ۲۵۸
۴ المَلِک پادشاه ۹۰
۵ القُدّوس پاک و منزِّه از هر گونه نقص ۷۰
۶ السلام پاک و سلامتی بخش عالم ۱۳۱
۷ المُؤمن ایمنی بخش ۱۳۶
۸ المُهَیمِن نگهدارنده ۱۴۵
۹ العَزیز باشکوه، شکست ناپذیر ۹۴
۱۰ الجَبّار دست نایافتنی، جبران کننده ۲۰۶
۱۱ المُتَکَبِّر بسیار بزرگ ۶۶۲
۱۲ الخالق آفریننده ۷۳۱
۱۳ البارِئ زیبایی بخش ۲۱۳
۱۴ المُصَوِّر نگارگر، صورتگر ۳۳۶
۱۵ غَفّار همیشه بخشاینده ۱۲۸۱
۱۶ قَهّار همیشه پیروز ۳۰۶
۱۷ وَهّاب بسیار بخشنده و عطا کننده ۱۴
۱۸ رَزّاق همیشه روزی دهنده ۳۰۸
۱۹ فَتّاح گشاینده (پیروزکننده) ۴۸۹
۲۰ عَلیم دانا ۱۵۰
۲۱ قابِض می‌راننده، بیرون کشنده جان‌ها ۹۰۳
۲۲ باسِط گستراننده، فراخ کننده روزی ۷۲
۲۳ خافِض پست کننده، خوار کننده ۱۴۸۱
۲۴ رافِع (به سوی خود) بالا برنده ۳۵۱
۲۵ مُعِزّ عزیزکننده ۱۱۷
۲۶ مُذِلّ خوارکننده ۷۷۰
۲۷ سَمیع شنوا ۱۸۰
۲۸ بَصیر بینا ۳۰۲
۲۹ حَکَم حاکم هستی ۶۸
۳۰ عَدل دادگر ۱۱۴
۳۱ لَطیف تمام مخلوفاتش در نهایت ظرافت و زیبایی‌اند، نسبت به مخلوقاتش بسیار مهربان و دلسوز است ۱۲۹
۳۲ خَبیر آگاه‌ ۸۱۲
۳۳ حَلیم بردبار ۸۸
۳۴ عَظیم بی‌انتها ۱۰۲۰
۳۵ غَفور بسیار بخشاینده ۱۲۸۶
۳۶ شَکور سپاسگزار (عمل کوچک را پاداش بسیار می‌دهد) ۵۲۶
۳۷ عالی بلند مرتبه ۱۱۰
۳۸ کبیر بزرگ‌ ۲۳۲
۳۹ حَفیظ نگهدارنده ۹۹۸
۴۰ مُقیت خوراک(قوت) دهنده ۵۵۰
۴۱ حَسیب شمارنده ۸۰
۴۲ جَلیل گرانقدر ۷۳
۴۳ کریم بخشنده ۲۷۰
۴۴ رقیب نگهبان، بیننده و آماده ۳۱۲
۴۵ مُجیب پاسخگو ۵۵
۴۶ واسع گسترده، پهناور، گسترده، گشایشگر، بی نیاز مطلق ۱۳۷
۴۷ حکیم فرزانه، خردمند ۷۸
۴۸ وَدود دوست ۲۰
۴۹ مجید در ذات و صفات خود بلندمرتبه و نسبت به بندگان بسیار با خیر و احسان ۵۷
۵۰ باعِث برانگیزنده مردگان ۵۷۳
۵۱ شهید بیننده، حاضر ۳۱۹
۵۲ حق راست، درست ۱۰۸
۵۳ وکیل عهده‌دار همه امور بندگان و موجودات ۶۶
۵۴ قوی توانا ۱۱۶
۵۵ مَتین سخت (و نیز پاینده) ۵۰۰
۵۶ وَلی سرپرست، دوست، یار و نگهبان ۴۶
۵۷ حَمید ستوده ۶۲
۵۸ مُحصِی شمارنده ۱۴۸
۵۹ مُبدِئ نخستین آفریننده ۵۶
۶۰ مُعید بازگرداننده، دوباره زنده کننده ۱۲۴
۶۱ مُحیی زندگی بخش، هستی بخش ۶۸
۶۲ مُمیت میراننده، نابود کننده ۴۹۰
۶۳ حَی زنده ۱۸
۶۴ قَیوم قائم به ذات (آفریننده‌ای که کسی او را نیافرید) ۱۴۶
۶۵ واجِد یابنده ۱۴
۶۶ الماجد بزرگوار ۴۸
۶۷ واحد یکتای بی‌همتا ۱۹
۶۸ صَمَد بی‌نیاز ۱۳۴
۶۹ قادر توانا ۳۰۵
۷۰ مُقتَدِر تعیین کننده (قضا و قدر)، توانمند ۷۴۴
۷۱ مُقَدِّم سبقت بخش ۱۸۴
۷۲ مُؤخِّر عقب راننده ۸۴۶
۷۳ الأول نخستین، اول پدیدارکننده وجود ۳۷
۷۴ الأخِر واپسین، آخر فناکننده موجود ۸۰۱
۷۵ ظاهر آشکار (پدیدار، هویدا)، همیشه پیروز ۱۱۰۶
۷۶ باطن پنهان، همه دربرگیرنده ۶۲
۷۷ والی یگانه سرپرستی که همه ولایتها از اوست ۴۷
۷۸ مُتَعالی بلندمرتبه ۵۵۱
۷۹ البَرّ نیکوترین ۲۰۲
۸۰ تَوّاب بسیار توبه پذیر ۴۰۹
۸۱ مُنتَقِم انتقام گیر ۶۳۰
۸۲ عَفُوّ آمرزنده ۱۵۶
۸۳ رَؤوف دلسوز و مهربان ۲۸۶
۸۴ مالک، مَلِک فرمانروای جهان ۲۱۲
۸۵ ذوالجلال و الاکرام دارای شکوه و بخشش
۸۶ مُقسِط عادل ۲۰۹
۸۷ جامع گردآورنده ۱۱۴
۸۸ غَنی توانگر ۱۰۶۰
۸۹ مُغنِی بی‌نیاز کننده ۱۱۰۰
۹۰ مانع بازدارنده ۱۶۱
۹۱ ضارّ ضرربخش (به بدسیرتان) ۱۰۰۱
۹۲ نافع سودبخش ۲۰۱
۹۳ نور روشنی ۲۵۶
۹۴ هادی رهنما ۲۰
۹۵ بَدیع بی‌مانند، آفریننده ۸۶
۹۶ باقی ماندگار، تغییر ناپذیر ۱۱۳
۹۷ وارث مالک نهایی تمام مخلوقات ۷۰۷
۹۸ رشید راهنما، آموزگار و دانای بی‌خطا ۵۱۴
۹۹ صَبور شکیبا ۲۹۸

دربارۀ شمار اسماء خداوند به ارقام مختلفی اشاره کرده‌اند. مشهورترین رقم‌ها ۹۹ اسم است که بر مبنای حدیث: «اِن لِلّه تسعةً و تِسعینَ اِسماً...» شهرت یافته است و دیگری ۱۰۰۱[۱۹]. در برخی روایات دیگر به ۳۶۰ و در برخی دیگر خداوند دارای ۴۰۰۰ اسم دانسته شده است. اگرچه در مورد روایت ۱۰۰۱ نام - که برخی آن را به ۹۹۹ نام تحویل کرده‌اند[۲۰] - نصی در احادیث نبوی وجود ندارد، لیکن ادعیه‌ای چون دعای مشهور به جوشن کبیر - که محدثان شیعی آن را توثیق کرده‌اند[۲۱] - متضمن ۱۰۰۱ اسم الهی است.[۲۲] با وجود این، هیچ یک از این ارقام و ارقام دیگری که ذکر کرده‌اند[۲۳]، نمی‌تواند تعیین کنندۀ شمار اسماء الهی باشد.

چه بسا بسیاری از اسماء هزارگانه را بتوان زیر مجموعه یکدیگر دانسته و آن‌ها را به ۹۹ اسم تحلیل ببریم، همانگونه که برخی عارفان امهات اسماء را هفت اسم می‌دانند. دربارۀ نسبت میان اسماء و طبقه بندی آن‌ها نیز بحث‌های درخور تأملی مطرح شد ه است.[۲۴]

نام‌های خداوند در قرآن

اسماءالله، بخط ممتاز سچکین دوردو (Mümtaz Seçkin Durdu)، خوشنویس معاصر ترکیه‌ای.

در قرآن غیر از لفظ جلاله «اللّه» که بنا بر مشهور اسم خاص ذات متعالی خداست، ۱۴۳[۲۵]اسم دیگر وارد شده که دارای معنای وصفی است و هر کدام به نوعی، از کمال خداوند حکایت می‌کند. از این اسامی ۱۰ مورد به صورت غیر صریح ذکر شده‌اند.

اسماء الحسنی

در چهار آیه از قرآن کریم نیکوترین نام‌ها به خداوند اختصاص دارد: (للّه الأسماء الحسنی).[۲۶] این تعبیر در روایات نیز به کار رفته است. از دیدگاه بیشتر مفسران، اسماء الحسنی اسمایی هستند که دارای معانی کمال بوده و جز بر ذات خداوند متعال دلالت نمی‌کنند و نیز معنای وصفی حُسن در آن‌ها لحاظ شده و دارای دو ویژگی باشد: ۱. بی‌نیازی ذات خداوند از همه در آن صفات.۲. نیازمندی دیگران به ذات پاک او در آن صفات.[۲۷]

تقسیم‌بندی صفات

صفات الهی را از جهات گوناگون به چند قسم تقسیم کرده‌اند:

۱. صفات جمال (ثبوتی) و جلال (سلبی)

«صفات جمال یا صفات ثبوتی» صفاتی‎اند که بر وجود کمالی در خداوند دلالت می‎کنند مانند عالِم و علم، قدرت و قادر، خلق و خالق، رزق و رازق و غیره. و «صفات جلال یا صفات سلبی» صفاتی‎اند که یا بر سلب نقص از خداوند دلالت می‎کنند مانند غنی و جسم نبودن.

۲- صفات ذات و صفات فعل

هر‌گاه برای انتزاع صفتی از حق تعالی تصور ذات کافی بوده و تصور فاعلیت خداوند لازم نباشد، آن صفت، صفت ذات یا ذاتی خواهد بود. مانند صفت حیات و حی. و هر‌گاه تصور فاعلیت خداوند لازم باشد، آن را صفت فعل یا فاعل گویند، مانند خلق و خالق.

۳- صفات نفسی و اضافی

«صفات نفسی» آن دسته از اوصاف‌اند که مفاهیم آن‌ها مشتمل بر اضافه و نسبت به غیر خدا نیست، مانند «حیات». اما «صفت اضافی» به لحاظ مفهومی مشتمل بر نوعی اضافه به غیر اوست، مانند «علم»، «قدرت» و «اراده» زیرا مفهوم علم مشتمل بر اضافه به چیز دیگر یعنی «معلوم» و مفهوم «قدرت» و «اراده» اضافه به «مقدور» و «مراد» است.[۲۸]

۴- صفات خبری(تشبیهی) و تنزیهی

این تقسیم از اهل حدیث نقل شده است. صفات خبری(یا تشبیهی) صفاتی‌اند که در خبر آسمانی (کتاب و سنت) وارد شده‌اند و اگر در خبر آسمانی نیامده بودند، به مقتضای عقل برای خداوند اثبات نمی‌شدند، از سویی اگر به مفاد ظاهری آن‌ها قایل شویم، «تشبیه» خداوند به مخلوقات و «تجسیم» لازم خواهد آمد.

به عبارت دیگر این دسته از صفات در آیات و روایات متشابه در باب صفات الهی وارد شده‌اند. مانند وجه، ید، استوا، مجیء که بر حسب ظاهر، خداوند را دارای اعضا و جوارح مانند چهره، دست و پا و چشم معرفی می‌کنند.(سوره فتح/۱۰، سوره طه/۵، سوره فجر/۲۲ و...)[۲۹] اما چنان که گفته شد، چون به مقتضای عقل اثبات آن‌ها به معنای ظاهریشان برای خداوند محال است، مفسران ومتکلمان این صفات را به معنایی که اطلاق آن بر خداوند صحیح باشد تأویل کرده و مثلا دست خدا را به معنای قدرت او معنا کرده‌اند، اما ظاهرگرایان و اهل حدیث آن‌ها را به همان معنای ظاهریشان گرفته‌اند.

صفات تنزیهی صفاتی هستند که بیانگر تنزیه و پیراستن خداوند متعال از صفات اجسام و خصوصیات ممکنات هستند مانند: لَیسَ کَمِثْلِهِ شَیءٌ

۵- اسم و اسم الاسم

از نظر عرفان که «اسم» را حقیقتی عینی می‌داند، تمام حقایقی که از نظر فلسفی و طبیعی، عقل و نفس، فَلَک یا ملک نامیده می‌شوند، «از آن جهت که مظهر هویت مطلقه بوده و او را نشان می‌دهند، اسمای الهی خوانده می‌شوند.»[۳۰] و اسم الاسم الفاظ و کلماتی هستند که حکایت از اسمای الهی دارند.

یا در تعبیری دیگر از آنجا که اسم چیزی است که دلالت بر مسمی دارد، و اسماء حسنای الهیه حقایقی هستند که دلالت بر ذات مقدس او می‌نمایند و به اندازه وسعت عنوان خود از او حکایت می‌کنند، پس مفاهیم «الله»، «رحمن» یا «رحیم» که دلالت بر آن حقائق مجرده الهیه دارند در حقیقت «اسم الاسم» هستند و لفظ دال بر این مفاهیم را «اسم اسم الاسم» می‌نامند.[۳۱]

به عبارت دیگر «اسم» معانی مختلفی دارد؛ در عرف و لغت بر لفظ دال بر مسمی اطلاق می‌شود و در اصطلاح عرفان به معنای ذات همراه با تَعَین است و بنا بر این اصطلاح خاص، نام‌های لفظی ذات و صفات خدای سبحان اسم اسم الاسم هستند مانند اسمایی که در قرآن کریم و روایات و ادعیه نظیر دعای جوشن کبیر آمده است و مفاهیمِ نام‌های لفظی «اسم الاسم» هستند.

۶- اسماء ظاهر و اسامی مستأثره

عرفای اسلامی نوعی دیگر از اسماء اللّه را تحت عنوان اسمای مستأثره مطرح کرده‌اند اما متکلمان به این عنوان اشاره نکرده‌اند. واژه مستأثره برگرفته از دعای پیامبر عظیم الشأن اسلام است که به خدواند عرضه می‌دارد: «اللهم إنّی أسئَلُک لِکلِّ اِسمٍ هُوَ لَک سَمَّیتَ بِهِ نَفسَک، أوأنزَلتَ فی کتابِک، أو عَلَّمتَهُ أحداً مِن عِبادِک أو اِستَأثَرتَ بِهِ فی عِلمِ غَیبِک». «خداوندا از تو درخواست می کنم بواسطه اسم‌هایی که خودت بر خودت نهادی و یا در قرآنت نازل فرمودی و یا به یکی از بندگانت آموخته‌ای و یا در خزانه علم غیب خودت برگزیده و قرارداده‌ای».[۳۲] مقصود از اسمای مستأثره از دیدگاه عرفا آن نوع از اسماء اللّه است که وقوف و دسترسی بر آن‌ها برای هیچ کس میسّر نمی‌باشد. به قول آن‌ها این گونه اسماء اللّه مکنون در علم غیب وجودند و داخل در حیطه اسم اول و اسم باطن‌اند (اشاره به آیه: هو الأوّل والآخر والظاهر والباطن - حدید:۳) و چون داخل در اسم باطن‌اند هرگز ظاهر نمی‌گردند.[۳۳]صدرالدین قونوی در کتاب مفتاح غیب الجمع و الوجود، اسماء ذاتی حق را بر دو قسم می‌‏داند: یک قسم از این اسماء، حکم و اثرشان در عالم ظاهر می‌‏شود و در عالم مظهر(محل ظهور) دارند که یا از طریق همین مظاهر و آثار، از پشت ‏حجاب، برای نیکوکاران شناخته می‌‏شوند، و یا از طریق کشف و شهود، برای کاملین از عرفا و اولیاء، معلوم می‌‏گردند.قسم دیگر از اسماء ذاتی، اسمائی هستند که اثری از آنها در عالم ظاهر نمی‌‏شود و به همین جهت‏ برای احدی معلوم نمی‌‏گردند. این قسم دوم همان اسماء مستأثره الهی هستند.[۳۴] در روایات، از این اسماء و صفات، با عنوان‌های مختلف «مکنون»، «مستاثر» و «مخزون» یاد شده است.[۳۵]

امکان شناخت صفات حق تعالی

یکی از مسائل مهم در مورد صفات خداوند این است که آیا انسان می‌تواند صفات الهی را بشناسد یا آنکه این صفات برای انسان ناشناخته‌اند. در پاسخ به این سئوال، سه نظریه اساسی وجود دارد:

تعطیل

بر طبق این دیدگاه، عقل انسان راهی به شناخت اوصاف الهی ندارد و تنها کار ممکن آن است که اجمالاً به ثبوت صفات مذکور در قرآن و روایات برای خداوند اعتراف کنیم و به آن ایمان بیاوریم، در حالی که از درک حقیقت معانی این صفات عاجزیم.

نظریه اهل تشبیه

این گروه معتقدند که تفاوتی اساسی بین اوصاف خدا و اوصاف مخلوقات نیست و آن دسته از صفاتی که هم بر خدا و هم بر مخلوقات او اطلاق می‌شوند، معنای واحد و مشترکی دارند که در هر دو یکسان‌اند.

نظریه اثبات بدون تشبیه

این دیدگاه بر نفی مسلک تعطیل و تشبیه استوار بوده و راه سومی را ارائه می‌دهد که با فضای کلی آیات و روایات سازگاری بیشتری دارد. پیروان این نظریه می‌کوشند تحلیلی از معنای صفات الهی ارائه دهند که از یک سو تنزّه و تعالی خداوند را از نقایص و محدودیت‌های مخلوقات پاس دارد و از سوی دیگر، بر شناخت پذیری اوصاف او صحّه گذارد.

قدیم یا حادث بودن اسماءالله

متکلمان در اینکه آیا اسماء الله مُحدَث و مخلوق هستند، یا قدیم و غیر مخلوق، اختلاف نظر دارند.

دیدگاه شیعه

اکثر صاحب‌نظران شیعه با توجه به اخبار ائمه علیهم السلام، اسماء غیر ذاتی را مخلوق می‌دانند؛[۳۶] اگرچه ابن بابویه[۳۷] بر این باور بود که اسماء الله نه حادثند و نه قدیم. عین القضات همدانی،[۳۸] غیراز اسم «الله» دیگر اسامی را مخلوق می‌دانست. در نظر او، همۀ اسما غیر از «الله» نخست برای غیر خدا وضع شده بودند و سپس خداوند را به آن‌ها متصف کرده‌اند.[۳۹]

دیدگاه اهل سنت

اشاعره اسماء الله را قدیم می‌دانند و بر آنند که خداوند پیش از هر فعلی به اسماء خود موسوم بوده است، نه این که پس از انجام فعلی به اسمی نامیده شده باشد، چنانکه در ازل خالق و رازق بوده است نه اینکه پس از خلق کردن و روزی دادن به این نام‌ها موسوم شده باشد.[۴۰]

معتزله اسماءالله را قدیم نمی‌دانستند و آن‌ها را زاییدۀ اعتبار و نام گذاری از جانب انسان می‌انگاشتند.[۴۱]

بشر مریسی از متکلمان مُرجئه نیز به مخلوق بودن اسماء قائل بود و می‌گفت که خداوند پس از خلق کردن، خود را به نام‌هایی شناساند ه است.[۴۲]

عینیت ذات و صفات

در اصطلاح مشهور که اسماءالهی از سنخ الفاظ هستند، اتحاد اسم با مسمّا معنا ندارد؛ زیرا اسم لفظی است که بر معنا (مسمّا) دلالت می‌کند و مسمّا مدلول اسم بوده که از سنخ مفاهیم است؛[۴۳] برخلاف ادعای اشاعره که اسم را عین مسمّی می‌دانند.[۴۴] اما اگر اسماء الله را از سنخ وجود خارجی بدانیم در این صورت اتحاد معنا داشته و دیدگاه‌های مختلفی در مورد آن ابراز شده است. طبق این مبنا، اسم لفظی، در واقع اسم الاسم خواهد بود (اسم اولی از سنخ لفظ و اسم دوم از سنخ وجود خارجی است).[۴۵]

دیدگاه شیعه

نزد عالمان شیعی صفات الهی به صفات ذاتی و صفات فعلی تقسیم می‌شوند. صفات ذاتی عین یکدیگر و عینیت با ذات دارند و تفاوت آن‌ها صرفاً تفاوت مفهومی است؛ یعنی «سمیع» عین «بصیر» عین «حی» عین «قیوم» عین «قادر» عین «عالِم» و همه این‌ها عین ذات الهی هستند. توضیح اینکه در انسان، ذات او با صفاتش جداست، هنگام تولد ذات انسان وجود دارد ولی علم یا قدرت چندانی ندارد و در جوانی علم و قدرت او فزونی می‌یابد یا با حادثه‌ای با اینکه زنده است امکان دارد قدرت یا علمش را از دست بدهد و این نشان می‌دهد ذات او از صفاتش جداست برخلاف حق تعالی که ذات و صفات ذاتیش عینیت داشته و قدیم هستند.[۴۶] صفات فعلی که از مقام خلق انتزاع می‌شوند مفهوماً و مصداقاً غیر یکدیگر و غیر از ذات حق تعالی هستند؛ مانند خالق، رازق، غافر، مُحیی، مُمیت، حمید و مجید. این صفات از رابطه خاص و ویژ‌های میان صفات ذاتی و مخلوقات انتزاع می‌شوند، به عنوان مثال از ملاحظه رزقی که خداوند برای مخلوقش خلق می‌کند صفت رازق بودن حق تعالی انتزاع می‌شود.[۴۷]

دیدگاه اهل سنت

اشاعره معتقدند که افعال خداوند دلالت بر صفات او دارند و دربارۀ نسبت این صفات با ذات، آن‌ها را صفاتی قدیم برای ذات، و قائم به ذات می‌شمرند.[۴۸]

معتزله قائل به غیریت اسماء با ذات باری، و در باب صفات (صفات ذات) قائل به عینیت آن‌ها با ذات باری بوده‌اند.[۴۹]

ابو هاشم جُبایی صفات خداوند را «احوال» می‌انگاشت و در دیدگا ه او، «حال» در عین اینکه وجودی مستقل نداشت، امری حقیقی بود.[۵۰]

شرح‌نویسی بر اسماء الهی

اندیشمندان اسلامی دربارهٔ اسماء خدا، شروح گوناگونی با رویکردهای مختلف حدیثی، فلسفی، کلامی، عرفانی و لغوی نوشته‌اند.[۵۱]

گفته‌اند عالمان ایرانی بحث اسماء را در دنیای اسلام آغاز کرده‌اند و در ادوار مختلف تاریخی آن را پرورش داده‌اند، به نحوی که برجسته‌ترین شروح اسماء الهی را عالمان ری، خراسان و ماوراء النهر نوشته‌اند. نخستین شرح اسماء نود و نه‌گانه الهی را که شرحی لغوی است، ابو اسحاق زجاج در قرن دوم هجری نوشته است. در قرن چهارم نیز محدثانی همچون شیخ صدوق شروحی بر اسماء الهی نوشتند. ابوالقاسم قشیری در قرن ششم از جمله صوفیان متشرعی بود که شرحی بر اسماء الهی نوشت. در همان قرن بود که شروح متکلمان به اسماء الهی آغاز گردید.[۵۲]

برخی دیگر از کتاب‌ها در این زمینه عبارت‌اند از:

پانویس

  1. ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۴۱۴ق، ذیل واژه سما.
  2. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱، ص۲۰.
  3. مفردات، ص۴۲۸؛ لسان العرب، ج۶، ص۳۸۱ـ۳۸۲، «سما»
  4. مفردات، ص۸۷۳، «وصف».
  5. لسان العرب، ج ۱۵، ص۳۱۵، «وصف».
  6. رک: علامه طباطبایی، ترجمه تفسير الميزان، ۱۳۷۴ش، ج‏۸، ص ۴۶۱- ۴۶۲؛ نقدالنصوص، ص۸۴؛ تحریر تمهید القواعد، ص۴۰۴ ـ ۴۰۵.
  7. مفاهیم القرآن، ج ۶، ص۳۳
  8. تفسیر صدرالمتالهین، ج۴، ص۴۲؛ شرح فصوص الحکم، ص۴۴
  9. تفسیر صدرالمتالهین، ج ۴، ص۴۲.
  10. شرح دعای سحر، ص۸۱ ؛ تسنیم، ج ۱، ص۳۰۶.
  11. شرح فصوص الحکم، ص۴۴.
  12. تحریر تمهید القواعد، ص۱۵۰.
  13. تفسیر صدرالمتالهین، ج ۴، ص۴۲؛ تسنیم، ج ۱، ص۳۰۶
  14. التوحید: ص۱۴۶ ح ۱۴
  15. التوحید: ص۱۸۷
  16. کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۸۸.
  17. کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۱۱۳.
  18. کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۸۷.
  19. (عین القضات، نامه ها، ۱/۱۹۰؛ عزالدین،۲۳؛ ابوالفتوح،۲/۴۹۳؛ سنایی،۳۵؛ میبدی، ۵/۶۳۲
  20. (محمدبن منور، ۱/۲۴۱)
  21. (کفعمی، ۴۰۲؛ مجلسی، ۹۱/۳۸۴ به بعد)
  22. سبزواری، ۴۳
  23. (ابن عربی، ابوبکر، ۲/۳۴۳-۳۵۰؛ یمانی، ۱۷۱، ۱۷۵)
  24. (ماتریدی، ۶۵ -۶۶؛ جوینی، ۱۴۴؛ ابن قیم، مدارج...، ۱/۳۲-۳۳؛ نیز ت هانوی، ۱/۷۰۹؛ طباطبایی، ۸/۳۵۴)
  25. مفاهیم القرآن، ج ۶، ص۱۰۵
  26. اعراف:۱۸۰ ; اسراء:۱۱۵ ;طه:۸، حشر:۲۴
  27. (المیزان، ج۸، ص۲۴۲; تفسیر کبیر، ج۱۵، ص۶۶)
  28. آموزش کلام اسلامی، ص۱۹۹-۲۰۰.
  29. علی ربانی گلپایگانی، عقاید استدلالی، نصایح، ۱۳۸۱، چ هارم، ج۱، ص۱۳۰-۱۳۱ و آموزش کلام اسلامی، همان.
  30. تحریر تمهید القواعد، همان، ص۱۵۰
  31. تسنیم: تفسیر قرآن کریم، ج۱، ص۲۷۸
  32. مکارم الاخلاق،ص۲۵۱
  33. شرح مقدمه قیصری، ص۲۶۹; مشارق الدراری، ص۵۰۱; مصباح الانس، ص۴۷
  34. الفناری، محمدبن حمزة، مصباح الانس، 1363ش، ص 14،
  35. نبویان، جستارهایی در فلسفه اسلامی، ۱۳۹۷ش، ج۳، ص۵۳۸.
  36. (کلینی، ۱/۱۱۲، ۱۱۳، ۱۱۶)
  37. توحید، ص۱۸۸- ۱۸۹
  38. نامه ها، ۲/۲۵۸- ۲۵۹
  39. قس : ابن قیم، الصواعق، ۳۰۰
  40. (دارمی، ۸؛ ماتریدی، ۶۵ -۶۶؛ ابن سلوم، ۹۶ -۹۷؛ تورپشتی، ۲۴)
  41. (جوینی، ۱۴۱-۱۴۲)
  42. (نشار، ۳۶۳-۳۶۷)
  43. مفاهیم القرآن، ج۶، ص۳۹
  44. فخرالدین رازی؛ شرح اسماءالله الحسنی، ص۲۱.
  45. ؛ مفاهیم القرآن، ج۶، ص۳۹.
  46. مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش فلسفه،۱۳۹۱ش، ج۲، ص ۴۳۳.
  47. مصباح یزدی، محمدتقی،آموزش فلسفه،۱۳۹۱ش، ج۲، ص۴۶۰.
  48. (اشعری، اللمع، ۹ -۱۴، مقالات، ۲۹۰-۲۹۱).
  49. مفید، مقالات، صص ۲۹۱-۲۹۰؛ نیز شهرستانی، ۱/ ۵۳ -۵۴، ۷۵-۷۷
  50. (بغدادی، ۱۱۷)
  51. آیینه‌وند، نیازی «معناشناسی اسماء الحسنی»، ۱۳۷۹ش، ص۲-۳.
  52. آیینه‌وند، «معناشناسی اسماء الحسنی»، ۱۳۷۹ش، ص۳.

منابع

  • قرآن کریم
  • ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۹ق /۱۹۵۹م
  • ابن ابی زید، عبدالله، الجامع، به کوشش عبدالمجید ترکی، بیروت، ۱۹۹۰م
  • ابن ابی یعلی، محمد، طبقات الحنابلة، به کوشش محمد حامد فقی، قاهره، ۱۳۷۱ق / ۱۹۵۲م
  • ابن بابویه، محمد، التوحید، به کوشش هاشم حسینی تهرانی، تهران، ۱۳۸۷ق /۱۹۶۷م
  • ابن تیمیه، احمد، الفتوی الحمویة الکبری، بیروت، دارالکتب العلمیه
  • ابن تیمیه، مجموعةالرسائل الکبری، بیروت،۱۳۹۲ق /۱۹۷۲م
  • ابن شاذان، فضل، العلل، به کوشش احمد پاکتچی، منتشر نشده
  • ابن عساکر، علی، تبیین کذب المفتری، بیروت، ۱۴۰۴ق / ۱۹۸۴م
  • ابن ندیم، الفهرست
  • اشعری، ابوالحسن، اللمع، به کوشش ریچارد مکارتی، بیروت، ۱۹۵۳م
  • اشعری، مقالات الاسلامیین، به کوشش ریتر، ویسبادن، ۱۹۸۰م
  • الصحیفة السجادیة
  • بخاری، محمد، صحیح، استانبول، ۱۳۱۵ق
  • بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، به کوشش محمد زاهد کوثری، قاهره، ۱۳۶۷ق / ۱۹۴۸م
  • بیهقی، احمد، الاسماء و الصفات، بیروت، داراحیاء التراث العربی
  • حسینی، محمد رضا، «مقولة جسم لا کالاجسام، بین موقف هشام بن الحکم و مواقف سائر اهل الکلام»، تراثنا، ۱۴۱۰ق، شم ۱۹
  • ذهبی، العلو للعلی الغفار، به کوشش عبدالرحمان محمد عثمان، بیروت، ۱۳۸۸ق / ۱۹۶۸م
  • ذهبی، محمد، سیراعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۵ق /۱۹۸۵م
  • ذهبی، میزان الاعتدال، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، ۱۳۸۲ق /۱۹۶۳م
  • رودانی، محمد، صلة الخلف، به کوشش محمد حجی، بیروت، ۱۴۰۸ق /۱۹۸۸م
  • سبکی، عبدالو هاب، طبقات الشافعیة الکبری، به کوشش محمود محمد طناحی و عبدالفتاح محمدحلو، قاهره، ۱۳۸۳ق / ۱۹۶۴م
  • سعدبن عبدالل هاشعری، المقالات و الفرق، به کوشش محمد جواد مشکور، تهران، ۱۳۶۱ش
  • شهرستانی، محمد، الملل و النحل، به کوشش محمد بدران، قاهره، ۱۳۷۵ق /۱۹۵۶م
  • طوسی، محمد، الفهرست، نجف، کتابخانة مرتضویه
  • عبدالله بن احمد بن حنبل، کتاب السنة، دهلی، ۱۴۰۴ق / ۱۹۸۴م
  • کشی، محمد، معرفة الرجال، اختیار طوسی، به کوشش حسن مصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ش
  • کلینی، محمد، الکافی، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران، ۱۳۹۱ق
  • مسلم بن حجاج، صحیح، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره، ۱۹۵۵م
  • مفید، محمد، اوائل المقالات، به کوشش زنجانی و واعظ چرندابی، تبریز، ۱۳۷۱ق
  • نجاشی، احمد، الرجال، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ق
  • نسایی، احمد، سنن، قاهره، ۱۳۴۸ق
  • ابن بابویه، محمد، التوحید، به کوشش هاشم حسینی، قم، ۱۳۹۸ق
  • ابن تیمیه، احمد، الایمان، بیروت، ۱۴۰۳ق /۱۹۸۳م
  • ابن خزیمه، محمد، التوحید، به کوشش محمد خلیل هراس، قاهره، ۱۴۰۸ق /۱۹۸۸م
  • ابن سلوم، محمد، مختصر لوامع الانوار البهیة، به کوشش محمد زهری نجار، بیروت، ۱۴۰۳ق /۱۹۸۳م
  • ابن عربی، «القسم الالهی»، رسائل، حیدرآباد دکن، ۱۳۶۷ق /۱۹۴۸م
  • ابن عربی، ابوبکر، احکام القرآن، به کوشش محمد عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۰۸ق / ۱۹۸۸م
  • ابن عربی، الطریق الی الله تعالی، دمشق، ۱۴۱۱ق /۱۹۹۱م
  • ابن عربی، الفتوحات المکیة، بولاق، ۱۲۹۳ق
  • ابن عربی، الفقه، به کوشش محمود محمود غراب، دمشق، ۱۴۰۱ق / ۱۹۸۱م
  • ابن عربی، تفسیر القرآن الکریم، به کوشش مصطفی غالب، تهران، ۱۹۷۸م
  • ابن عربی، شرح فصوص الحکم، به کوشش محمود محمود غراب، دمشق، ۱۴۰۵ق /۱۹۸۵م
  • ابن عربی، فصوص الحکم، به کوشش ابوالعلاء عفیفی، بیروت، ۱۴۰۰ق / ۱۹۸۰م
  • ابن عربی، محیی الدین، انشاء الدوائر، به کوشش نیبرگ، لیدن، ۱۳۳۶ق
  • ابن عربی، همان، به کوشش عثمان یحیی، قاهره، ۱۳۹۲- ۱۴۱۰ق
  • ابن قیم جوزیه، محمد، الصواعق المرسلة، تلخیص محمد بن موصلی، بیروت، ۱۴۰۵ق /۱۹۸۵م
  • ابن قیم جوزیه، مدارج السالکین، به کوشش محمد حامد فقی، بیروت، ۱۳۹۲ق /۱۹۷۲م
  • ابوالفتوح رازی، حسین، روح الجنان و روح الجنان، به کوشش مرتضی مدرسی، قم، ۱۴۰۴ق
  • ابوحاتم رازی، احمد، الزینة، به کوشش حسین بن فیض الله همدانی، قاهره، ۱۹۵۷م
  • ابویعلی، محمد، المعتمد فی اصول الدین، به کوشش ودیع زیدان حداد، بیروت، دارالمشرق
  • اعجوبه، رایض الدین، شمس الحقیقة، تهران، ۱۳۸۲ق
  • آملی، حیدر، المقدمات من کتاب نص النصوص، به کوشش همان دو، تهران، ۱۳۵۲ش /۱۹۷۴م
  • آملی، حیدر، جامع الاسرار، به کوشش هانری کربن و عثمان اسماعیل یحیی، تهران، ۱۳۶۸ش
  • بابارکنا، مسعود، نصوص الخصوص فی ترجمة الفصوص، به کوشش رجبعلی مظلومی، تهران، ۱۳۵۹ش
  • بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، به کوشش محمدزاهد کوثری، قاهره، ۱۳۶۷ق /۱۹۴۸م
  • بیهقی، احمد، الاسماء و الصفات، بیروت، دارالکتب العلمیه
  • بیهقی، الاعتقاد و الهدایة، به کوشش کمال یوسف حوت، بیروت، ۱۴۰۵ق /۱۹۸۵م
  • پارسا، شرح فصوص الحکم، به کوشش جلیل مسگرنژاد، تهران، ۱۳۴۶ش
  • پارسا، محمد، تحقیقات، دهلی، افغانی دارالکتب
  • تورپشتی، فضل الله، المعتمد فی المعتقد، استانبول، ۱۴۰۰ق / ۱۹۹۰م
  • هانوی، محمد اعلی، کشاف اصطلاحات الفنون، کلکته، ۱۸۶۲م
  • جامی، عبدالرحمان، نقد النصوص، به کوشش ویلیام چیتیک، تهران، ۱۳۷۰ش
  • جندی، مؤیدالدین، شرح فصوص الحکم، به کوشش جلال الدین آشتیانی و غلامحسین ابراهیمی دینانی، مشهد، ۱۳۶۱ش
  • جندی، نفحة الروح و تحفة الفتوح، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۱۳۶۲ش
  • جوینی، عبدالملک، الارشاد، به کوشش محمد یوسف موسی و علی عبدالمنعم عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق /۱۹۵۰م
  • جیلی، عبدالکریم، الانسان الکامل، قاهره، ۱۳۰۴ق
  • خوارزمی، حسین، جواهر الاسرار، به کوشش محمدجواد شریعت، اصف هان، مشعل
  • خوارزمی، شرح فصوص الحکم، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۱۳۶۴ش
  • دارمی، عثمان، الرد علی بشر المریسی، به کوشش محمد حامد فقی، بیروت، ۱۳۵۸ق
  • سبزواری، ملا هادی، شرح الاسماء، به کوشش نجفقلی حبیبی، تهران، ۱۳۷۲ش
  • سراج طوسی، عبدالله، اللمع فی التصوف، به کوشش نیکلسن، لیدن، ۱۹۱۴م
  • سلامت علی خان، حقایق و معارف القدر، حیدرآباد، مطبعة خبیر اورنگ آباد
  • سلمان، عبدالعزیز محمد، الکواشف الجلیة، ریاض، ۱۳۹۸ق /۱۹۷۸م
  • سنایی، کلیات اشعار، چ تصویری، کابل، ۱۳۵۶ش
  • سهروردی، عمر، رشف النصائح الایمانیة، ترجمة معلم یزدی، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۱۳۶۵ش
  • شاه نعمت الله ولی، «بیان الاصطلاحات»، ضمن ج ۴ رساله ها، به کوشش جواد نوربخش، تهران، ۱۳۵۷ش
  • شعرانی، عبدالو هاب، الیواقیت و الجواهر، قاهره، ۱۳۵۱ق
  • شهرستانی، محمد، مفاتیح الاسرار، چ تصویری، تهران، ۱۳۶۸ش
  • صدرالدین شیرازی، محمد، اسرار الا¸یات، به کوشش محمد خواجوی، تهران، ۱۳۶۰ش
  • طباطبایی، محمد حسین، المیزان، بیروت، ۱۳۹۰ق /۱۹۷۱م
  • علامه طباطبایی، محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۴ش.
  • عبدالرزاق کاشی، اصطلاحات الصوفیه، لاهور، ۱۹۸۱م
  • عزالدین کاشانی، محمود، مصباح الهدایه، به کوشش جلال الدین همایی، تهران، ۱۳۶۷ش
  • علاءالدولة سمنانی، احمد، مصنفات فارسی، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۱۳۶۹ش
  • عین القضات همدانی، عبدالله، تمهیدات، به کوشش عفیف عسیران، تهران، ۱۳۴۱ش
  • عین القضات همدانی، نامه ها، به کوشش علینقی منزوی و عفیف عسیران، تهران، ۱۳۶۲ش
  • غزالی، المقصد الا´سنی، به کوشش فضله شحاده، بیروت، ۱۹۸۶م
  • غزالی، روضة الطالبین، به کوشش محمد بخیت، بیروت، دارالنهضة الحدیثه
  • غزالی، محمد، احیاء علوم الدین، ترجمة مؤیدالدین خوارزمی، به کوشش حسین خدیوجم، تهران، ۱۳۶۴ش
  • فخرالدین رازی، لوامع البینات، به کوشش طه عبدالرئوف سعد، بیروت، ۱۴۰۴ق /۱۹۸۴م
  • فخرالدین رازی، محمد، التفسیر الکبیر، قاهره، المطبعة البهیه
  • فرغانی، سعید، مشارق الدراری، به کوشش جلال الدین آشتیانی، مشهد، ۱۳۹۸ق
  • فیض کاشانی، قرة العیون، به کوشش ابراهیم میانجی، تهران، ۱۳۷۸ق
  • فیض کاشانی، محسن، علم الیقین، قم، ۱۳۵۱ش
  • قشیری، ترجمة رسالة قشیریه، به کوشش بدیع الزمان فروزانفر، تهران، ۱۳۶۱ش
  • قشیری، عبدالکریم، التحبیر فی التذکیر، به کوشش ابراهیم بسیونی، قاهره، ۱۹۶۸م
  • قیصری، داوود، شرح فصوص الحکم، چ سنگی، تهران
  • کاشانی، فتح الله، منهج الصادقین، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران، ۱۳۸۵ق
  • کفعمی، ابراهیم، البلدالامین، چ سنگی، تهران
  • کلاباذی، محمد، التعرف لمذهب اهل التصوف، به کوشش عبدالحلیم محمود و طه عبدالباقی، بیروت، ۱۴۰۰ق /۱۹۸۰م
  • کلینی، محمد، الکافی، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران، ۱۳۸۸ق
  • لاهیجی، محمد، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، به کوشش محمد رضا برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران، ۱۳۷۱ش
  • ماتریدی، محمد، التوحید، به کوشش فتح الله خلیف، بیروت، ۱۹۸۶م
  • مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، ۱۴۰۳ق /۱۹۸۳م
  • مجموعة رسائل حروفیه، به کوشش کلمان هوار، لیدن، ۱۳۲۷ق /۱۹۰۹م
  • محمد بن منور، اسرار التوحید، به کوشش محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، ۱۳۶۶ش
  • مسعود بیگ، احمد، ام الصحایف، نسخة خطی موزة ملی کراچی، شم ۶ -۱۹۷۰
  • مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش فلسفه، قم، انتشارات مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى(قدس سره)،چاپ چهارم، ۱۳۹۴ش.
  • مفید، محمد، اوائل المقالات، به کوشش زنجانی و واعظ چرندابی، تبریز، ۱۳۷۱ق.
  • مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الكتب الاسلاميه‌، ۱۳۷۴ش.
  • ملکی تبریزی، جواد، لقاءالله یا کتاب دیدار، تهران، آفتاب
  • مهربان اورنگ آبادی، عبدالقادر، اصل الاصول، مدرس، ۱۹۵۹م
  • میبدی، ابوالفضل، کشف الاسرار و عدة الابرار، به کوشش علی اصغر حکمت، تهران، ۱۳۵۷ش
  • نبویان، محمدمهدی، جستارهایی در فلسفه اسلامی، قم، انتشارات حکمت اسلامی، ۱۳۹۷ش.
  • نجم الدین رازی، عبدالله، مرصاد العباد، به کوشش محمدامین ریاحی، تهران، ۱۳۵۲ش
  • نشار، علی سامی و عمّار جمعی طالبی، عقائد السلف، اسکندریه، ۱۹۷۱م
  • یمانی، محمد، ایثار الحق علی الخلق، بیروت، ۱۳۱۸ق

پیوند به بیرون