حدوث و قدم
کتابشناسی یا ارجاعات این مقاله ناقص است. میتوانید با اصلاح نحوهٔ ارجاع به منابع بر طبق شیوهنامهٔ ارجاع به منابع، به ویکیشیعه کمک کنید. |
حدوث و قِدَم، یکی از مباحث و مسائل فلسفه و کلام اسلامی و مربوط به آغاز پیدایش جهان است. حدوث زمانی بهمعنای این است که پیدایش جهان، توسط خداوند از یک زمانی آغاز شده و قبل از آن زمان، عالمی در کار نبوده است. قِدَم زمانی نیز به این معناست که جهان از ازل، وجود داشته است و هیچ زمانی نبوده که جهان در آن زمان وجود نداشته باشد.
بحث حادث یا قدیمبودن قرآن و صفات الهی نیز مرتبط با همین بحث است.
اهمیت مسئله
مسئله حادث یا قدیمبودن عالَم، مبحث قدیمی است که از قرنها پیش تاکنون فیلسوفان و متکلمان در مورد آن اختلاف نظر داشتهاند.[۱]
این مسئله ارتباط زیادی با بسیاری از مباحث کلامی دارد، چنانکه مباحثی مانند جسم، جوهر و عرض، وجوب و امکان، حرکت و سکون، مکان و زمان و نیز پارهای از دیگر مسائل در طبیعیات، یا به عنوان مقدمهای برای این مسئلهاند یا از آن تأثیر گرفتهاند.[۲]
مباحث مرتبط با الهیات به معنای اخص و خداشناسی نیز با این مبحث آغاز میشود و تقریباً هیچیک از مباحث آن نیست که هر چند به طور ضمنی، موضعگیری در این بحث مقدمه آن نباشد. تا آنجا که بیشتر متکلمان، اعتقاد به حدوث عالم را از جمله ضروریات دین دانستهاند.[۳]
توجه و اهمیت این مسئله نزد متکلمان باعث شده که اثبات حدوث عالم، شکل مستقلی بیابد و نیز نقطه شروعی برای انتقال ذهنیت متکلمان از مباحث طبیعی به مباحث مابعدالطبیعه شود.[۴]
واژهشناسی
معنای لغوی
حدوث، از ریشه "ح د ث" و به معنای پدید آمدن و به وجود آمدن چیزی، پس از نبودنش است.بر این اساس، قدیم نیز که از ریشه "ق د م" گرفته شده برخلاف حدوث، سابقه نیستی و نبودن ندارد. و مدت زمان زیادی بر آن گذشته است.[۵]
تعبیر قدیم در آیات «کالْعُرجُونِ الْقَدیم»[۶] و «اِفْک قَدیم»[۷] نیز به همین معنا بهکار رفته است.[۸] در زبان فارسی، واژه «دیرینه شدن» معادل معنای قدیم است.[۹]
معنای اصطلاحی
اصطلاحات کلامی حدوث و قدم و نیز حادث و قدیم با معانی لغوی پیشگفته ارتباط دارد.
در اصطلاح متکلمان، برای کلمه حادث تعریفهای مختلفی بیان شده است. برخی آن را به موجودی که بعد از نبودن، به وجود آمده تعریف کردهاند و برخی دیگر، به آنچه برای وجودش ابتدایی هست یا آنچه سابقه عدم دارد یا آنچه قبل از آن موجود دیگری بوده است.[۱۰]
برخی نیز حادث را به «آنچه بعد از امر ازلی ایجاد شده و بوجود آمده است» تعریف کردهاند.[۱۱]
برای قدیم نیز چند تعریف ذکر کردهاند. برخی آن را چیزی دانستهاند که ابتدا ندارد.[۱۲] جوینی[۱۳] این تعریف را نادرست و غیردقیق دانسته است و آمدی[۱۴] نیز قدیم را چیزی معرفی کرده که تحقق و بودنش متقدم بوده و تَقَدُّم فی نفسه دارد نه اینکه به وسیله چیزی پدید آمده باشد.
مصداق قدیم
برخی متکلمان، قدیم را تنها منحصر در خداوند میدانند. از جمله بعضی معتزله معتقدند که واژه قدیم، چیزی است که ابتدایی ندارد و مصداق آن منحصر در خداوند است.[۱۵]
مباحث مرتبط
به دنبال این بحثها، مباحث ومسائل کلامی مهمی همانند حادث یا قدیم بودن قرآن و نیز قدیم بودن صفات الهی در تاریخ کلام اسلامی آغاز شد و نزاعها و اختلاف نظرهای شدیدی را ایجاد کرد.
نظرات در باب حدوث و قدم
در باب حدوث و قدم عالم، چهار قول مطرح شده است:
- بیشتر متکلمان مسلمان و یهودی و مسیحی و مجوس: ذات و صفاتِ اجسام، هر دو، حادثاند؛ [۱۶]
- پارهای از فیلسوفان، از جمله ارسطو و نیز منسوب به دهریه:ذات و صفات اجسام، هر دو، قدیماند؛ [۱۷]
- ذات اجسام قدیم است و صفات آنها حادث. این دیدگاه به نظریه پارهای از معتزله نزدیک است که به احوال پنجگانه ازلی قائل شدهاند و نیز در منابع اسلامی آن را قول بیشتر فیلسوفانِ پیش از ارسطو دانستهاند که اصل اشیا را آب یا آتش یا هوا و امثال اینها میدانستند یا قول کسانی که به هیولی و صورت یا نور و ظلمت و مانند آن به عنوان مبادی اجسام قائل بودند.
- جالینوس: توقف و عدم اظهار نظر در این مسئله.[۱۸] البته رگههایی از این نظریه را نزد ابن میمون[۱۹] نیز میتوان یافت.
اقسام حدوث و قدم
با توجه به اختلاف مبانی در این مسئله، حدوث و قدم به چهار قسم تقسیم میشود: حدوث و قدم زمانی، حدوث و قدم ذاتی (علّی)، حدوث و قدم دهری و حدوث و قدم بِالحَقّ. [۲۰]
- حدوث و قدم زمانی: حدوث زمانی آن است که یک چیز پیشینۀ عدم زمانی داشته باشد، یعنی در زمانی نبوده باشد، پس از آن وجود پیدا کرده باشد. قدم زمانی، در مقابل حدوث زمانی و به معنای آن است که یک چیز پیشینۀ عدم زمانی نداشته باشد. [۲۱]
- حدوث و قدم ذاتی: حدوث ذاتی آن است که شئ پیشینه عدم در ذات خود داشته باشد، بدین معنا که به خودی خود اقتضای وجود نداشته باشد و در نتیجه وجود آن از غیر باشد. قدم ذاتی در مقابل حدوث ذاتی و به معنای آن است که قدیم بالذات، ذاتاً و به خودی خود اقتضای وجود دارد.[۲۲]
- حدوث و قدم دهری: حدوث دهری به معنای آن است که ماهیت موجودِ معلول با قید وجود ماهوی خود در مرتبه علت معدوم است و از این روی علت آن به نوعی قبل از آن است. قدم دهری در مقابل حدوث دهری و بدین معناست که علت بدین نحو بر معلول پیشی نگرفته باشد. [۲۳] میرداماد مبتکر این حدوث است وی«عدم دهری» را عدم مقابل واقعی و نَفْسُ الأمری میداند [۲۴][یادداشت ۱]که بدون اتّصاف به هیچ گونه کمیّت و امتداد حقیقی یا وهمی و متوهّم بر هستی عالم تقدّم دارد و موجب تأخّر انفکاکی وجود ماسوی الله از وجود خالق متعال می گردد، نه عدم مقابل زمانی و نه عدم مرتبه نازل وجود که از فقدان و غیبت آن در مرتبه عالی وجود، مرتسم میشود و با ازلّیت بالغیر سازگار است.
- حدوث و قدم بالحق: حدوث بالحق آن است که وجود علت تامة قبل از وجود معلول و مقدم بر آن است. از آنجا که وجود معلول، چیزی جز تعلق کامل به علت خود ندارد و ضرورتاً امر مستقل و بینیاز و قائم بالذات مقدم بر امر غیر مستقل و نیازمند است، پس وجود معلول بدین معنا حادث است. تفاوت این قسم با اقسام پیشین در این است که در آن سه قسم، حدوث وصف ماهیت بود، ولی در این قسم، وصف وجود است. قدم بالحق آن است که موجود غنی محض و بینیاز از علت باشد.[۲۵] مصباح یزدی در حدوث و قدم بالحق نسبت میان قدیم و حادث را نسبت میان وجود رابط و وجود مستقل دانسته و حادث را معلول و شأنی از شؤون علت و از تجلیاتش برشمرده است. [۲۶]
متکلمان، حدوث زمانی عالم را پذیرفتهاند، اما حکما سه قسم دیگر را پذیرفتهاند و حدوث زمانی عالم را دارای اشکالاتی میدانند. علامه طباطبائی، دو معنا برای حدوث زمانی بیان میکند و یکی از آن معانی را برای عالم مادی میپذیرد، ولی معنای دوم را - که همان معنای مورد نظر متکلمان است - غیر قابل پذیرش میداند. معنای مورد قبول او را میتوان چنین صورتبندی کرد:
- عالم مادی دارای حرکت جوهری است؛
- از حرکت جوهری زمان پدید میآید؛
- هر لحظهای از زمان را که در نظر بگیریم نسبت به لحظه قبل از خود حادث است و از این روی دارای حدوث زمانی است؛
- مجموع عالم مادی چیزی جز مجموع همین لحظات نیست؛
- بنابراین مجموع عالم مادی نیز حدوث زمانی دارد.[۲۷]
آیت الله مصباح یزدی، به این استدلال چنین اشکال کرده است که اگر مجموع دارای ویژگیای باشد که اجزاء فاقد آن ویژگیاند نمیتوان حکم اجزاء را به مجموع سرایت داد. در اینجا، مجموع دارای یک ویژگی است که اجزاء فاقد آن ویژگی هستند و آن این که قبل از مجموع نمیتوان زمانی در نظر گرفت و حال آن که قبل از هر کدام از اجزاء میتوان زمان در نظر گرفت. بدین ترتیب این استدلال از اعتبار ساقط میشود.[۲۸]
حدوث و قدم در روایات
در احادیث امامان شیعه علیهم السلام بیاناتی درباره حدوث عالم و نفی قدیم بودن آن آمده است.
از جمله در کتاب توحید شیخ صدوق در مورد اثبات حدوث عالم[۲۹] روایتی نقل شده که فردی از امام رضا(ع) پرسید دلیل حدوث عالم چیست؟ ایشان حادث شدن خود او را دلیل بر حدوث عالم دانست.
همچنین امام صادق(ع) در پاسخ ابن ابیالعوجاء درباره دلیل حدوث عالم، بیان میکند که وجود تغییر و از بین رفتن در اشیای عالم، نشان دهنده بطلان قدیم بودن است.[یادداشت ۲][۳۰]
براهین اثبات حدوث عالم
متکلمان در مقام اثبات حدوث زمانی عالم به ادله مختلفی استناد جستهاند که در چهار دسته طبقهبندی میشوند: ۱. ادله عقلی؛ ۲. ادله علمی و تجربی؛ ۳. ادله نقلی؛ ۴. ادعای اجماع. آنان برای اثبات حدوث عالم، چندین دلیل ارائه کردهاند. این ادله به دو دسته اثباتی و نقضی تقسیم میشوند. ادله اثباتی، مستقیما حدوث عالم را اثبات میکند و ادله نقضی، قدیم و ازلی بودن عالم را نفی میکند.[۳۱] وقتی ازلی بودن عالم باطل شد، حدوث آن اثبات میشود.[۳۲]
پانویس
- ↑ رجوع کنید به:ابن میمون، دلالة الحائرین، مکتبة الثقافة الدینیه،ج ۱، ص۱۸۳
- ↑ رجوع کنید به: قاضی عبدالجبار،المحیط بالتکلیف، قاهره ۱۹۶۵م،ص۳۷ـ ۳۹؛جوینی، الارشاد الی قواطع الادلة، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۶،ص۳۹ـ۴۰؛ فخرالدین غیلانی،حدوثالعالم، تهران ۱۳۷۷ش، ص۲ـ۴؛ابن میمون، دلالة الحائرین، مکتبة الثقافة الدینیه،ج ۱، ص۱۹۵ـ۱۹۶؛ علامه حلی،انوار الملکوت،تهران ۱۳۳۸ش، ص۲۸
- ↑ برای نمونه رجوع کنید به: آمدی، اصولالدین، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱م،ص۷۰؛فخر رازی، المسائل الخمسون،بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰م، ص۱۸
- ↑ حنفی،من العقیدة الی الثورة،۱۹۸۸م،ج ۲، ص۸ـ۱۰
- ↑ الصحاح، ذیل «حدث»، «قدم»
- ↑ یس(۳۶):۳۹
- ↑ اَحقاف(۴۶):۱۱
- ↑ قاضی عبدالجبار،شرح الاصول الخمسة، ۱۴۲۲ق،ص۱۱۷؛ جوینی،الشامل فی اصولالدین، ۱۹۹۹م، ص۱۰۹
- ↑ رجوع کنید به: تهانوی،کشاف اصطلاحات الفنون، ناشر: مكتبة لبنان ناشرون،ج ۲، ص۱۲۱۱
- ↑ رجوع کنید به اعلام النبوة، ص۳۱؛ الشامل فی اصولالدین،بیروت ۱۴۲۰/۱۹۹۹، ص۱۱۳ـ۱۱۴؛ ابن فرّاء،کتاب المعتمد فی اصولالدین، لندن ۱۹۹۱م،ص۸۵؛ نهایة الاقدام فی علم الکلام، چاپ آلفرد گیوم، قاهره،ص۱۸، ۳۴؛ فخر رازی،محصل افکار المتقدمین و المتأخرین من العلماء و الحکماء و المتکلمین، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴م،ص۱۱۷؛ علامه حلی،انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، ۱۳۳۸ش،ص۵۱؛عضدالدین ایجی، المواقف فی علم الکلام، ایجی، بیروت نشر عالم الکتب،ص۷۶
- ↑ علامه حلی،انوار الملکوت، ۱۳۳۸ش،ص۱۱۳
- ↑ ماوردی،اعلام النبوة، ۱۴۰۷ق،ص۳۱؛جوینی، الشامل فی اصولالدین، ۱۹۹۹م،ص۱۰۸؛ ابن فراء،المعتمد فی اصولالدین،لندن ۱۹۹۱م.؛ فخر رازی، محصل افکار المتقدمین و المتأخرین، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴م؛ علامه حلی،انوار الملکوت، ۱۳۳۸ش،ص۱۱۳
- ↑ الشامل فی اصولالدین، جوینی، ۱۹۹۹م، ۱۴۲۰ق،ص۱۰۹
- ↑ آمدی، ابکار الافکار، ۲۰۰۲م، ۱۴۲۳ق، ج ۳، ص۳۰۰ـ۳۰۱
- ↑ رجوع کنید به: اشعری، مقالات الاسلامیین، ۱۴۰۰ق، ۱۹۸۰م،ص۱۸۰؛ قاضی عبدالجبار، شرح الاصول الخمسة،۱۴۲۲ق،ص۱۱۷ـ۱۱۸؛ جوینی،الشامل فی اصولالدین، ۱۹۹۹م، ص۱۰۸
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۸۹ش، ج۵، ص۳۸۸.
- ↑ تازه، دهریه، سایت مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ رجوع کنید به:بغدادی، اصولالدین،بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱م، ص۵۵، ۵۹ـ۶۰؛ابن حزم، الفصل، مصر ۱۳۱۷ـ۱۳۲۰، ج ۱، ص۹، ۲۳ـ۲۵، ۳۴؛ شهرستانی،نهایة الاقدام، چاپ آلفرد گیوم، قاهره، ص۵ـ ۶؛فخر رازی، الاربعین،قاهره ۱۹۸۶م، ج ۱، ص۲۹ـ۳۲؛علامه حلی، انوار الملکوت، تهران ۱۳۳۸ش،ص۲۸ـ۲۹
- ↑ ابن میمون،دلالة الحائرین،چاپ حسین اتای، قاهره، ج ۱، ص۱۸۱، ۱۸۳
- ↑ طباطبایی، نهایة الحکمه، ۱۳۸۶ش، ج۳، ص۸۹۱.
- ↑ ملاصدرا، الحكمة المتعالية في الأسفار العقلية الأربعة، ۱۹۸۱م، ج۳، ص۲۴۵.
- ↑ ملاصدرا، الحكمة المتعالية في الأسفار العقلية الأربعة، ۱۹۸۱م، ج۳، ص۲۴۶.
- ↑ سبزواری، منظومه، ۳۶۹-۳۷۹ش، ج۲، ص۲۸۸-۲۹۱؛ طبا طبایی، نهایة الحکمه، ص۸۸.
- ↑ سبزواری، منظومه، ۳۶۹-۳۷۹ش، ج۲، ص۲۸۸و۲۹۳.
- ↑ طباطبائی، نهایة الحکمة، ۱۳۸۶ش، ج۳، ص۹۰۵.
- ↑ طباطبایی، نهایة الحکمه، ۱۳۸۶ش، پاورقی، ج۳، ص۹۰۵.
- ↑ طباطبائی، نهایة الحکمة، ص۳۲۴-۳۲۵
- ↑ مصباح، تعلیقة علی نهایة الحکمة، ۱۴۰۵ق،ص۴۹۲-۴۹۳
- ↑ ابن بابویه، التوحید، الناشر: جماعة المدرّسين في الحوزة العلمية،ص ۲۹۳، ۲۹۷ـ۲۹۸
- ↑ نیز رجوع کنید به الکافی،کلینی، ۱۴۰۷ق، ج ۱، ص۷۷؛ برای سایر روایات شیعی درباره حدوث رجوع کنید به نهجالبلاغة، خطبه ۱، ۹۰، ۱۵۲، ۱۸۲، ۱۸۵، ۱۸۶؛ الکافی،کلینی، ۱۴۰۷ق، ج ۱، ص۱۳۴ـ۱۳۵؛ صدوق، التوحید، ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶ش، ج ۲، ص۶۰۷؛ مجلسی، بحارالانوار،۱۴۰۳ق، ج۳، ص۴۶ و ج ۵۴، جاهای متعدد
- ↑ نهایة الاقدام،شهرستانی، ص۱۱؛ دلالة الحائرین، ابن میمون، مکتبة الثقافة الدینیه، ج ۱، ص۲۱۴
- ↑ شرح الاصول الخمسة، ۱۴۲۲ق،قاضی عبدالجبار، ص۱۱۸؛ الفصل،ابن حزم، ۱۳۱۷-۱۳۲۰، ج ۱، ص۹؛ مقالة... فی ان دلیل یحیی النحوی علی حدوث العالم اولی بالقبول من دلیل المتکلمین اصلا، ص۲۴۶
یادداشت
- ↑ و الحاصل أن العالم عنده مسبوق الوجود بالعدم الواقعي الدهري لا الزماني الموهوم
- ↑ من هيچ چيز خُرد و كلانى را نديدهام، مگر آن كه هرگاه مانندش به آن ضميمه شود بزرگتر گردد و اين موجب مىشود تا آن شئ از حالت نخستين خود در آمده، حالتى ديگر به خود گيرد . اگر آن شئ [نه حادث ، بلكه] قديم بود زوال و تغيير در آن راه نمى يافت.ری شهری، ميزان الحكمه، ۱۳۸۵ش، ج۳، ص۴۲۴.
منابع
- علیبن محمدآمدی، ابکارالافکار فی اصولالدین، چاپ احمد محمد مهدی، قاهره ۱۴۲۳/۲۰۰۲م.
- ابنبابویه، التوحید، چاپ هاشم حسینی طهرانی، قم [? ۱۳۵۷ش].
- ابنحزم، کتاب الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، مصر ۱۳۱۷ـ۱۳۲۰، چاپ افست بیروت [بیتا].
- ابنخَمّار، مقالة... فی ان دلیل یحیی النحوی علی حدث العالم اولی بالقبول من دلیل المتکلمین اصلا، در الافلاطونیة المحدثة عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، قاهره: مکتبة النهضة المصریة، ۱۹۵۵م.
- ابنرشد، تهافت التهافت، چاپ سلیمان دنیا، قاهره [۱۹۸۰ـ ۱۹۸۱م].
- ابنسینا، الحکومة فی حجج المثبتین للماضی مبدأً زمانیاً، در عمربن علی فریدالدین غیلانی، حدوث العالم، چاپ مهدی محقق، تهران ۱۳۷۷ش.
- تازه، مسعود، «دهریه»، سایت مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۲۷ آذر ۱۳۹۸
- کتاب المعتمد فی اصولالدین، کتاب المعتمد فی اصولالدین، چاپ مارتین مک درموت و ویلفرد مادلونگ، لندن ۱۹۹۱م.
- ابنمیمون، دلالة الحائرین، چاپ حسین اتای، [قاهره، بیتا]
- علیبن اسماعیل اشعری، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلّین، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰ق/ ۱۹۸۰م.
- عبدالقاهربن طاهر بغدادی، کتاب اصولالدین، استانبول ۱۳۴۶/۱۹۲۸، چاپ افست بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱م.
- محمداعلیبن علی تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون، چاپ محمد وجیه و دیگران، کلکته ۱۸۶۲م، چاپ افست تهران ۱۹۶۷م.
- اسماعیلبن حماد جوهری، الصحاح: تاجاللغة و صحاحالعربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت [بیتا].
- جوینی، عبدالملکبن عبدالله، الشامل فی اصولالدین، بیروت ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
- جوینی، عبدالملکبن عبدالله، الارشاد الی قواطع الادلة فی اصول الاعتقاد، چاپ اسعد تمیم، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۶.
- حنفی، حسن، من العقیدة الی الثورة، [قاهره ۱۹۸۸].
- شهرستانی، محمدبن عبدالکریم، نهایة الاقدام فی علم الکلام، چاپ آلفرد گیوم، قاهره [بیتا].
- طباطبائی، سید محمدحسین، نهایة الحکمة، قم: مؤسسة النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین، [بیتا.]
- علامه حلّی، حسنبن یوسف، انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، چاپ محمد نجمی زنجانی، تهران ۱۳۳۸ش.
- فخررازی، محمدبن عمر، الاربعین فی اصولالدین، چاپ احمد حجازیسقا، قاهره [۱۹۸۶م]
- فخررازی، محمدبن عمر، محصل افکار المتقدمین و المتأخرین من العلماء و الحکماء و المتکلمین، چاپ طه عبدالرؤوف سعد، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴م.
- فخررازی، محمدبن عمر، المسائل الخمسون فی اصولالدین، چاپ احمد حجازیسقا، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰م.
- قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، چاپ سمیر مصطفی رباب، بیروت ۱۴۲۲ق.
- قاضی عبدالجباربن احمد، المحیط بالتکلیف، چاپ عمر سیدعزمی، [قاهره ۱۹۶۵م].
- مصباح، محمدتقی، تعلیقة علی نهایة الحکمة، قم: سلمان فارسی، ۱۴۰۵ق
- علیبن محمد ماوردی، اعلام النبوة، چاپ محمد معتصم باللّه بغدادی، بیروت ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
- فخرالدین غیلانی، عمربن علی، حدوثالعالم، چاپ مهدی محقق، تهران ۱۳۷۷ش.
- عضدالدین ایجی، عبدالرحمانبن احمد، المواقف فی علم الکلام، بیروت: عالم الکتب، [بیتا].
- ابنبابویه، التوحید، چاپ هاشم حسینی طهرانی، قم [? ۱۳۵۷ش].
پیوند به بیرون