دُلدُل نام قاطر پیامبر(ص) بود. دلدل در غزوه حنین مرکب پیامبر(ص) بوده است. پیامبر اسلام هنگام درگذشت، دلدل را همراه با دیگر مرکبها و وسایل شخصی نظیر عمامه، جامه و عصا و انگشتری، به وصی خود حضرت علی(ع) بخشید.
هدیه مُقوقِس
به گفته طبری، در سال ۷ هجری، حاطب بن ابی بلتعه از نزد مقوقس (حاکم اسکندریه) چند هدیه برای پیامبر(ص) آورد؛ از جمله کنیزی به نام ماریه قبطیه و خواهرش سیرین، و استری(قاطر) به نام دلدل و درازگوشی به نام یعفور و جامهای.[۱]
بر اساس گزارشی دیگر، دلدل را فروة بن عمرو جذامی فرماندار قیصر روم در اردن فعلی به پیامبر(ص) هدیه داده بود.[۲] این نخستین استری بود که در اسلام دیده شد.[۳]
دلدل استر یا قاطری خاکستری رنگ بوده و به همین دلیل گاهی آن را بغله شهباء یا بغله شبهاء نامیدهاند.[۴]
مرکبهای رسول خدا(ص)
دلدل در غزوه حنین مرکب پیامبر(ص) بوده است.[۷] رسول اکرم(ص) مرکبهای دیگری نیز داشته و طبق عادت برای اشیاء شخصی خود از سلاحها، شمشیرها، عصاها و مرکبها نامگذاری مینمود. دیگر اسبهای سواری آن حضرت، المُرْتَجز، ذوالعِقال، السکب، الشحاء و البحر نام داشتهاند. استر دیگری به نام ایلیه و درازگوشی به نام عفیر یا یعفور (هدیه مقوقس) داشتهاند، همچنین ناقهای به نام غَضْباء که گاه صحباء و قصواء هم نامیده میشده است.[۸]
پس از پیامبر(ص)
ابن شهر آشوب در مناقب آل ابیطالب نقل میکند که روزی عباس عموی پیامبر(ص) نزد علی بن ابیطالب آمد و به ایشان گفت من عموی پیامبرم لذا میراث او- که چیزی جز دلدل و شمیشرش ذوالفقار و زره و عمامهاش نیست – به من میرسد حضرت علی(ع) فرمود: میراث انبیاء به اوصیاء آنان میرسد نه به دیگران، حتی فرزندانشان و سپس با او مماشات کرد و گفت هر یک از این چیزها را توانستی به دست بگیری متعلق به شماست. و این اشیاء به طرز شگفت آوری گویی که جاندار و ذیشعور باشند به تملک او در نمیآمدند تا نوبت به دلدل رسید یکی از مشاوران عباس به او گفت علی به تو ترفند میزند. برای دفع آن وقتی که خواستی دلدل را سوار شوی آن را یاد کن و بسم الله بگو و این آیه را بخوان.
إِنَّ اللَّهَ یمْسِک السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ أَن تَزُولَا ۚ وَلَئِن زَالَتَا إِنْ أَمْسَکهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِّن بَعْدِهِ ۚ إِنَّهُ کانَ حَلِیمًا غَفُورًا ﴿۴۱﴾ (ترجمه:همانا خدا آسمانها و زمین را نگاه میدارد تا نیفتند، و اگر بیفتند بعد از او هیچ کس آنها را نگاه نمیدارد؛ اوست بردبار آمرزنده.)[۳۵–۴۱]
چون دلدل دید که عباس آهنگ او دارد، رم کرد. حضرت علی(ع) دستور داد استر را بگیرند، اما نتوانستند. آنگاه خود حضرت علی(ع) آن را با نامی غریب خواند. دلدل رام شد و حضرت همراه حسنین(ع) سوار بر آن شدند. و در حالی که زره پیامبر را در بر و عمامه او را بر سر داشت، با ادای شکر الهی با همان هیئت به منزل خود رفتند.[۹]
طبق بعضی گزارشهای دیگر پیامبر(ع) دلدل را در غزوه حنین به علی(ع) بخشید، و از او پرسید چرا اسب سوار نمیشود، علی پاسخ داد اسب برای تعقیب و فرار است و من به کسی که بگریزد حمله نمیکنم و از حمله کسی فرار نمیکنم، بنابراین استر برای من کافی است.[۱۰]
دوران امام علی(ع)
حضرت علی(ع) تا پایان عمر بر دلدل سوار میشد و در بیشتر غزوهها و جنگها مرکب وی بود. بنابر بعضی روایات حضرت علی(ع) در جنگ جمل و نهروان بر دلدل سوار بوده است.[۱۱]
سرانجام
بر اساس بعضی از گزارشهای تاریخی دلدل تا زمان معاویه زنده بوده است.[۱۲]ببالرته همچنین نقلنشده س از شهادت حضرت علی(ع) دلدل به امام حسن(ع) و سپس به امام حسین(ع) و پس از ایشان به محمد بن حنفیه رسید.[۱۳]
دلدل در ادبیات فارسی
وصف و ستایش حضرت علی(ع) با دلدل از پیشینه گسترده قابل توجهی در ادبیات فارسی برخوردار است، این گستردگی هم در متون ادبی و شعر کلاسیک و هم متون منظوم مذهبی و عامیانه با تعابیر مختلف و گویشهای متفاوت دیده میشود.[۱۴]
خود دلدل نیز در ادبیات فارسی از ویژگیهایی همچون رهواری و تیزتکی برخوردار است.[۱۵]
در اشعاری که بیشتر صبغه آئینی دارد میتوان این واژه را یافت،[۱۶]
حتی گاهی از زبان خود حضرت علی(ع) در این گونه شعرها رجزهایی دیده میشود مثل:
بلی من حیدر دلدل سوارم[۱۷]
در سرودههای شاعران
افسانه ها
در فرهنگ عامیانه و متون فارسی افسانههایی به دلدل نسبت شده که در آنها حضرت علی(ع) سوار بر دلدل کارهای خارق العادهای انجام میدهد، افعالی همچون باراندن ابرها جنگ با دشمنان.[۲۳]
در گوشه و کنار ایران اماکن متبرکه و قدمگاههای زیادی وجود دارد که طبق باورهای عامیانه، حضرت علی(ع) با دلدل از آنجا گذشته و اثری از خود بر جای گذاشته است. در بعضی از اینها جای پای دلدل به صورت اعجاب برانگیزی بزرگ میباشد،[۲۴] مثلا در بلوران کوهدشت، زیارتگاهی به نام دلدل وجود دارد و بیشتر محل مراجعه فرقه اهل حق است. در آنجا سنگ گودی وجود دارد که به باور مردم جای سم دلدل است.[۲۵]
ارج و قرب دلدل تا آن اندازه پیش رفته که وارد سوگندها، لالاییها[۲۶] و ضرب المثلها[۲۷] شده است.
شهرت دلدل به بیرون از ایران نیز کشیده شده، مثلا در شهر لاهور پاکستان در ایام محرم دستههای علمدار از بخشهای مسلمان نشین عبور میکنند که نام یکی از آنها دلدل است.[۲۸] همچنین در ۵ محرم اسبی را به یاد دلدل با زین و زره تزیین میکنند.[۲۹]
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ طبری، ج۳، ص۲۱، ۱۷۴؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۵۱۱؛ ابن سعد، ج۱، ص۱۰۷،۲۰۰؛ ابن اثیر، ج۲، ص۲۲۵.
- ↑ ابن سعد، ج۱، ص۱۰۷،۲۰۰.
- ↑ ابن سعد، ج۱، ص۳۸۱؛ ابن اثیر، ج۲، ص۳۱۴؛ ذهبی، ج۱، ص۵۱۹.
- ↑ محدث نوری، مستدرک، ج۱۳، ص۳۱۰؛ فتوح، ج۲، ص۴۶۹.
- ↑ مولوی، مثنوی معنوی، دفتر دوم، ص۳۳۸، بیت ۳۷۹۳.
- ↑ https://ganjoor.net/moulavi/shams/ghazalsh/sh1358
- ↑ ابن سعد، ج۲، ص۱۵۰؛ خلیفه بن خیاط، ص۵۲.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۶، ص۹۷، ۱۲۷، ج۱۰، ص۵؛ ابن اثیر، ج۲، ص۳۱۵-۳۱۶؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۶، ص۹؛ ارشادالقلوب، ج۲، ص۳۱۸؛ شیخ صدوق، ج۲، ص۵۹۷.
- ↑ بحارالانوار، ج۴۲، ص۳۲؛ ابن شهر آشوب، المناقب، ج۲، ص۳۲۵.
- ↑ ابن شهر آشوب، ج۳، ص۳۴۳؛ مجلسی، ج۴۲، ص۵۹.
- ↑ ابن اعثم کوفی، ج۱، ص۱۱۴؛ ابن عساکر، ج۴، ص۲۳۱.
- ↑ ابن قتیبه، ص۱۴۹.
- ↑ اسدالغابه، ج۱، ص۳۷؛ بحارالانوار، ج۱۶، ص۱۲۶.
- ↑ انوری، ص۶۸؛ یاحقی، ص۳۶۰.
- ↑ عبدالواسع، جلبی، ص۲۴۴.
- ↑ انجوی ج۲، ص۶۸؛ خلعتبری، ص۵۵.
- ↑ همایونی، ص۸۱۲-۸۲۳.
- ↑ ناصرخسرو،ص۲۲۸
- ↑ مسعودسعد،ص۵۶۴.
- ↑ پناهی، ص۷۵
- ↑ مویدی محسنی، ص۶۸۴.
- ↑ هدایت، ص۱۰۳.
- ↑ وکیلیان، ج۸، ص۱۰۵، ج۹، ص۱۲۴؛ انجوی شیرازی، ۱۲۵-۱۰۶.
- ↑ حاجی پیرزاده، ج۱، ص۵۰-۵۱؛ رضایی، ج۱، ص۶۶؛ آلیور داتسون، ج۱، ص۲۰۰-۲۰۱.
- ↑ ایزدپناه، ص۵۹.
- ↑ سعیدی، ص۳۵؛ عمرانی ج۲، ص۹۱.
- ↑ ذوالفقاری، ج۲، ص۱۴۲۴.
- ↑ محرم و فرهنگ...، ص۱۱۶.
- ↑ محرم و فرهنگ...، ص۱۱۷.
منابع
- آلیور داتسون، سفال زرینفام ایرانی، ترجمه شکوه ذاکری، تهران ۱۳۸۲ش.
- ابن اثیر، علی بن محمد، أسدالغابة فی معرفة الصحابة، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
- ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۵م.
- ابن اعثم کوفی، أحمد بن اعثم، کتاب الفتوح، تحقیق: علی شیری، بیروت، دارالأضواء، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱م.
- ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق: محمد عبدالقادر عطا، بیروت ،دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۰ق/۱۹۹۰م.
- ابن شهرآشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب(ع)، مؤسسه انتشارات علامه، قم، ۱۳۷۹ق.
- ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، أبوالفداء، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۶م.
- انجوی، سیدابوالقاسم، مردم و شاهنامه، تهران، ۱۳۵۴ش.
- ایزد پناه، حمید، فرهنگ لری، تهران، ۱۳۴۳ش.
- بلاذری، أحمد بن یحیی، جمل من انساب الأشراف، تحقیق: سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۷ق/۱۹۹۶م.
- بختیاری، علی اکبر، سیرجان در آینه زمان، کرمان، ۱۳۷۸ش.
- پناهی سمنانی، محمد-احمد، علی در ترانههای عامه، کتاب ماه وهنر، ۱۳۸۳ش.
- حاجی پیرزاده، سفرنامه، چاپ حافظ فرمانفرمائیان، تهران ۱۳۴۲ش.
- خلعتبری، مصطفی، فرهنگ مردم تنکابن، تهران، ۱۳۸۷ش.
- دیلمی، حسن بن ابی الحسن، إرشاد القلوب، انتشارات شریف رضی، ۱۴۱۲ق.
- ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، تحقیق: عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۱۳ق/۱۹۹۳م.
- ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضرب المثل های فارسی، تهران، ۱۳۸۸ش.
- سعدسلمان، مسعود، دیوان شعر، تصحیح رشید یاسمی، تهران، ۱۳۳۹ش.
- سعدی شیرازی، بوستان، تصحیح محمد علی فروغی، تهران، ۱۳۴۲ش.
- سعیدی، سهراب، لالاییها بازیها وسرگرمیهای میناب، تهران، ۱۳۸۶ش.
- رضایی، عبدالله، ادبیات عامیانه استان بوشهر، بوشهر ۱۳۸۱ش.
- صدوق، الخصال، انتشارات جامعه مدرسین قم، ۱۴۰۳ق.
- طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق: محمد أبوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
- عمرانی، سیدابراهیم، لالاییهای ایران، تهران، ۱۳۸۰ش.
- مجلسی، بحارالأنوار، مؤسسة الوفاء بیروت - لبنان، ۱۴۰۴ق.
- محرم و فرهنگ...، تهران، ۱۳۸۳ش.
- ناصر خسرو، دیوان اشعار، به اهتمام مجتبی مینویی ومهدی محقق، تهران، ۱۳۵۴ش.
- نوری، مستدرک الوسائل، مؤسسه آل البیت علیهم السلام قم، ۱۴۰۸ق.
- وکیلیان، سیداحمد، حضرت علی در قصههای عامیانه، تهران، ۱۳۸۰ش.
- همایونی، صادق، تعزیه در ایران، شیراز، ۱۳۸۰ش.
- یاحقی، محمدجعفر، فرهنگ اساطیر و داستان وارهها در ادبیات فارسی، تهران، ۱۳۸۶ش.