کاربر:Sultanmoradi/صفحه تمرین سوم
نامۀ امام علی(ع) به اَشْعَث بْن قَیس یکی از نامههای نهجالبلاغه است. امام در این نامه اشعث را به بیعت با خود دعوت میکند و به او دربارۀ حفاظت از بیتالمال هشدار میدهد.[۱] از نظر ناصر مکارم شیرازی مسئلۀ اساسی اين نامه این است که مناصب حکومتی در حكومت اسلامى، امانتی الهی است و نباید دستآویزی برای سودجویی شخصی یا ظلم به مردم قرار گیرد.[۲] ابن اعثم کوفی (درگذشت: بعد از ۳۲۰ق) در الفتوح و نصر بن مزاحم (قرن ۲ق) در کتاب وقعة صفین با اندکی اختلاف متن این نامه را نقل کردهاند.[۳] سید رضی فقط جملات پایانی آن را در نهجالبلاغه نقل کرده است.[۴] اکثر شارحان و مصححان نهجالبلاغه این نامه را پنجمین نامۀ نهجالبلاغه ذکر کردهاند.[۵] مکارم شیرازی احتمال داده است که سید رضی این نامه را از کتاب ابنمزاحم نقل کرده باشد.[۶]
طبق منابع تاریخی، اَشْعث بن قیس کِندی (متوفای ۴۰ق) از جمله افرادی بود که در فتح آذربایجان حضور داشت و در سال ۲۵ق از سوی عثمان بن عفان به عنوان کارگزار آذربایجان گماشته شد.[۷] به گفتۀ تاریخنگاران، اشعث هم سابقۀ ارتداد داشت و هم با اجازۀ عثمان سالیانه ۱۰۰۰ درهم از خراج آذربایجان را برای شخص خودش برمیداشت.[۸] امام علی(ع) نیز در ابتدای خلافت خود، او را عزل نکرد؛[۹] اما در سال ۳۶ق و بعد از جنگ جمل نامهای نوشت[۱۰] و آن را به یکی از همراهانش به نام زیاد بن مرحب همدانی داد تا به اشعث برساند.[۱۱] طبق نقلهای تاریخی، بعد از آنکه اشعث نامه را برای همراهانش خواند، آنها او را به بیعت با امام علی(ع) ترغیب کردند؛ اما او به آنها گفت که میترسد اگر به سوی امام علی(ع) برود اموال آذربایجان را از او پس بگیرد، در حالی که اگر به سوی معاویه برود، از او چیزی نمیخواهد.[۱۲] طبق این نقل، همراهان اشعث او را سرزنش کردند و او از این سخن خود پشیمان شد.[۱۳] به گفتۀ محققان تاریخ، اشعث پس از این نامه به کوفه و نزد امام علی(ع) رفت و همان طور که پیشبینی کرده بود امام اموال آذربایجان را از او پس گرفت و او را عزل کرد.[۱۴]
متن نامه
متن | ترجمه |
أَمَّا بَعْدُ فَلَوْ لَا هَنَاتٌ كُنَّ فِيكَ كُنْتَ الْمُقَدَّمَ فِي هَذَا الْأَمْرِ قَبْلَ النَّاسِ وَ لَعَلَّ أَمْرَكَ يَحْمِلُ بَعْضُهُ بَعْضاً إِنِ اتَّقَيْتَ اللَّهَ ثُمَّ إِنَّهُ كَانَ مِنْ بَيْعَةِ النَّاسِ إِيَّايَ مَا قَدْ بَلَغَكَ وَ كَانَ طَلْحَةُ وَ الزُّبَيْرُ مِمَّنْ بَايَعَانِي ثُمَّ نَقَضَا بَيْعَتِي عَلَى غَيْرِ حَدَثٍ وَ أَخْرَجَا أُمَّ الْمُؤْمِنِينَ وَ سَارَا إِلَى الْبَصْرَةِ فَسِرْتُ إِلَيْهِمَا فَالْتَقَيْنَا فَدَعَوْتُهُمْ إِلَى أَنْ يَرْجِعُوا فِيمَا خَرَجُوا مِنْهُ فَأَبَوْا فَأَبْلَغْتُ فِي الدُّعَاءِ وَ أَحْسَنْتُ فِي الْبَقِيَّةِ وَ إِنَّ عَمَلَكَ لَيْسَ لَكَ بِطُعْمَةٍ وَ لَكِنَّهُ أَمَانَةٌ وَ فِي يَدَيْكَ مَالٌ مِنْ مَالِ اللَّهِ وَ أَنْتَ مِنْ خُزَّانِ اللَّهِ عَلَيْهِ حَتَّى تُسَلِّمَهُ إِلَيَّ وَ لَعَلِّي أَلَّا أَكُونَ شَرَّ وُلَاتِكَ لَكَ إِنِ اسْتَقَمْتَ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ.[۱۵] | اما بعد، اگر نبود برخی از کاستیهایی که از تو سر زده، پیش از دیگر مردمان در این امر پیشگام میشدی. اما شايد كاری کنی که آن کار تو را جبران كند اگر تقوای الهی پیشه کنی. آنچه از بیعت مردم با من رخ داده، به تو رسیده است و طلحه و زبیر نیز از جمله کسانی بودند که با من بیعت کردند، اما بدون اینکه حادثهای رخ دهد، بیعت خود را شکستند. آنان ام المؤمنین را به همراه خود برده و به بصره رفتند، پس من به سوی آنها حرکت کردم. با آنها روبرو شدم و آنان را دعوت کردم که به آنچه ترک کردهاند، بازگردند، اما نپذیرفتند. در دعوت خود نهایت تلاش را کردم و در برخورد باقیمانده نیز نیک رفتار کردم. بدان که کاری که در دست داری خوراک (طعمه) تو نیست، بلکه امانتی است. و در دستان تو مالی از اموال خداوند است و تو از خزانهداران خداوند هستی تا اینکه آن را به من بسپاری. و شاید من بدترین والیان تو نباشم اگر راه راست را پیش بگیری. و هیچ نیرویی جز از سوی خدا نیست. |
متن | ترجمه |
بسم الله الرحمن الرحيم، من عبد الله عليّ أمير المؤمنين إلى الأشعث بن قيس، أما بعد! فلولا هنات كنّ منك لكنت المقدّم في هذا الأمر قبل غيرك، ولعل أمرك يحمل بعضه بعضا، وقد مضى عثمان لسبيله كما بلغك وبايعني المهاجرون والأنصار والتابعون وإنما توقفي عليك، فإذا أتاك كتابي هذا فاقرأه على من قبلك من المسلمين، وادخل فيما دخل فيه المهاجرون والأنصار، فإن العمل الذي في يدك ليس لك بطعمة ولكن أمانة، وفي يدك مال من مال الله عزّ وجلّ، وأنت خازن من خزّانه عليه حتى تسلّمه إليّ، ولعلي لا أكون أنسى ولايتك إن استقمت إن شاء الله ولا قوة إلّا بالله.[۱۶] | «بسم الله الرحمن الرحیم. از بنده خدا، علی، امیرالمؤمنین، به اشعث بن قیس. اما بعد! اگر نبود برخی از کاستیهایی که از تو سر زده، پیش از دیگران در این امر پیشگام میشدی. اما شايد كاری کنی که آن کار تو را جبران كند. عثمان از این دنیا رفته است، همانطور که خبرش به تو رسیده، و مهاجران و انصار و تابعین با من بیعت کردهاند، و تنها منتظر پاسخ تو بودم. پس وقتی نامه من به دست تو رسید، آن را بر مسلمانانی که نزد تو هستند بخوان و وارد بر آن [بیعتی] شو که مهاجران و انصار وارد شدهاند. زیرا کاری که در دست داری برای خوراک (طعمه) نیست بلکه امانتی است، و مالی که در دست توست از مال خداوند است، و تو خزانهداری از خزانهداران او هستی تا اینکه آن را به من بسپاری. امیدوارم که ولایت بر تو را فراموش نکنم اگر بر راه راست بمانی، ان شاء الله، و هیچ نیرویی جز از سوی خدا نیست. |
پانوشت
- ↑ ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص ۵۰۳؛ ابن مزاحم منقری، وقعة صفین، ۱۴۰۴ق، ص۲۰.
- ↑ مكارم شيرازى، پیام امام امیرالمؤمنین، ۱۳۸۶ش، ج۹، ص۶۷.
- ↑ ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص ۵۰۳؛ ابن مزاحم منقری، وقعة صفین، ۱۴۰۴ق، ص۲۰.
- ↑ نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، نامۀ ۵، ص۳۶۶.
- ↑ نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، نامۀ ۵، ص۳۶۶؛ نهج البلاغه، تصحیح و ترجمۀ فیض الاسلام، نامۀ ۵، ج۵، ص۳۸۹؛ ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، بیتا، ج۴، ص۳۳؛ ابن میثم، شرح نهجالبلاغه، ۱۴۰۴ق، ج۴، ص۳۵۰؛ عبده، شرح نهجالبلاغه، ۱۴۰۴ق، قاهره، ج۳، ص۷؛ مغنیه، في ظلال نهج البلاغة، ۱۹۷۹م، ج۳، ص۳۸۸.
- ↑ مكارم شيرازى، پیام امام امیرالمؤمنین، ۱۳۸۶ش، ج۹، ص۶۷.
- ↑ بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۵۷م، ج۲، ص۴۲۰.
- ↑ آقازاده، «حکومت اشعث بن قیس در آذربایجان» ص۳۰.
- ↑ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، بیتا، ج۲، ص۲۰۰.
- ↑ آقازاده، «حکومت اشعث بن قیس در آذربایجان» ص۳۴.
- ↑ ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص ۵۰۳.
- ↑ ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص ۵۰۳؛ ابن مزاحم منقری، وقعة صفین، ۱۴۰۴ق، ص۲۱.
- ↑ ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص ۵۰۴؛ ابن مزاحم منقری، وقعة صفین، ۱۴۰۴ق، ص۲۱.
- ↑ آقازاده، «حکومت اشعث بن قیس در آذربایجان» ص۳۸.
- ↑ ابن مزاحم منقري، وقعة صفين، ۱۴۰۴ق، ص۲۰
- ↑ ابناعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص ۵۰۲-۵۰۳.
منابع
- آقازاده جعفر، «حکومت اشعث بن قیس در آذربایجان»، پژوهشنامه تاریخ های محلی ایران، دوره:۷، شماره:۱، ۱۳۹۷ش.
- ابن ابی الحدید، عبد الحمید، شرح نهج البلاغة، قم، مکتبة آیة الله العظمی المرعشی النجفی، بیتا.
- ابناعثم کوفی، محمد بن علی، الفتوح، بیروت، دار الأضواء، ۱۴۱۱ق.
- ابنمزاحم المنقری، نصر، وقعة صفین، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، ۱۴۰۴ق.
- ابنمیثم، میثم بن علی، شرح نهج البلاغه، تهران، دفتر نشر الکتاب.، ۱۴۰۴ق.
- بلاذری، یحیی، فتوح البلدان، قاهره، مطبعة لجنة البیان العربی، ۱۹۵۷م.
- سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، قم، هجرت، ۱۴۱۴ق.
- عبده، محمد، شرح نهج البلاغة، قاهره، مطبعه الاستقامه، بیتا.
- فیضالاسلام اصفهانی، علینقی، ترجمه و شرح نهج البلاغه،بیجا، بینا، ۱۳۶۸ش.
- مغنیه، محمدجواد، فی ظلال نهج البلاغة، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۷۹م.
- مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام امیرالمؤمنین، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۸۶ش.
- یعقوبی، احمد بن ابییعقوب، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دارصادر، بیتا.