افترا

از ویکی شیعه
(تغییرمسیر از افتراگو)
اخلاق
آیات اخلاقی
آیات افکآیه اخوتآیه اطعامآیه نبأآیه نجواآیه مشیتآیه برآیه اصلاح ذات بینآیه ایثار
احادیث اخلاقی
حدیث قرب نوافلحدیث مکارم اخلاقحدیث معراجحدیث جنود عقل و جهل
فضایل اخلاقی
تواضعقناعتسخاوتکظم غیظاخلاصخشیتحلمزهدشجاعتعفتانصافاصلاح ذات البینعیب‌پوشی
رذایل اخلاقی
تکبرحرصحسددروغغیبتسخن‌چینیتهمتبخلعاق والدینحدیث نفسعجبعیب‌جوییسمعهقطع رحماشاعه فحشاءکفران نعمت
اصطلاحات اخلاقی
جهاد نفسنفس لوامهنفس امارهنفس مطمئنهمحاسبهمراقبهمشارطهگناهدرس اخلاقاستدراج
عالمان اخلاق
ملامهدی نراقیملا احمد نراقیمیرزا جواد ملکی تبریزیسید علی قاضیسید رضا بهاءالدینیسید عبدالحسین دستغیبعبدالکریم حق‌شناسعزیزالله خوشوقتمحمدتقی بهجتعلی‌اکبر مشکینیحسین مظاهریمحمدرضا مهدوی کنی
منابع اخلاقی
قرآننهج البلاغهمصباح الشریعةمکارم الاخلاقالمحجة البیضاءرساله لقاءالله (کتاب)مجموعه وَرّامجامع السعاداتمعراج السعادةالمراقبات

إفْتِرا از گناهان کبیره به‌معنای دروغ‌سازی و نسبت‌دادن آن به اشخاص است؛ طوری که موجب ناخشنودی شنونده‌اش گردد. افترا زدن حرام است. گفته شده افترا دروغی است که از روی عمد گفته می‌شود و افتراگو کسی است که به دروغ بودن حرفش یقین دارد. قرآن افترا را عملی ناپسند و ظلم در حق دیگران می‌داند و از آن به‌عنوان گناهی بزرگ یاد می‌کند و افترا‌زنندگان را از ظالم‌ترین افراد معرفی می‌کند.

افترا دروغی است که افتراگو آن را علیه دیگران به کار می‌برد؛ اما دروغ گاهی در حق خود است و گاهی در حق دیگران.

در فقه اسلامی افترا مجازات دارد و در صورتی که به شخصی افترا به زنا و لواط زده شود، مجازات شرعی آن زدن هشتاد ضربه شلاق به افترازننده است و در مواردی که موضوع آن حدآور نباشد باعث ثبوت تعزیر است. همچنین افترا یکی از دلایل حرام بودن تشریع در دین و مراجعه به کاهن و ترتیب اثر دادن به گفته‌های اوست.

برخی از عالمان دینی با استناد به عبارت «بَاهِتُوهُمْ» در حَدیث مُباهِته، افترا به اهل بدعت را به‌دلیل وجود مصلحت، لازم و آن را جایز دانسته‌اند؛ با این حال اکثر فقیهان، این برداشت را ناصحیح دانسته و حدیث را به «قانع‌کردن اهل بدعت با استدلال‌های محکم» معنا کرده‌اند.

مفهوم‌شناسی

افترا را دروغ‌سازی[۱] بدون دلیل[۲] و نسبت دادن آن به دیگری دانسته‌اند،[۳] به‌طوری که باعث تعجب و حیرت در شنونده‌اش گردد[۴] هرچند این نسبت‌دادن برخاسته از اعتقاد افترا زننده باشد.[۵] فخرالدین طُریحی، از مفسران قرآن کریم در قرن یازده قمری، در کتابِ مجمع البحرین واژه «دروغ بزرگ» را در معنای افترا آورده است.[۶] همچنین در کتاب‌های لغوی افترا و دروغ از واژه‌هایی است که در بیان معنای واژه بُهتان به کار رفته است.[۷]

عبدالله جوادی آملی (۱۳۱۲ش)، در کتاب تحریر الاصول (تقریراتِ درس خارجِ اصول فقه امام خمینی) افترا را به‌معنای نسبت دادنِ هر آنچه که دروغ و غیر واقعی است، می‌داند اما آنچه که دروغ بودنش مسلّم و قطعی نیست را افترا نمی‌نامد؛ بلکه آن را مشکوک الافتراء نامیده است.[۸]

جایگاه

گفته شده واژگان شرک[۹] کذب[۱۰] و ظلم[۱۱] از مصادیق پرکاربرد واژه افترا در قرآن است.[۱۲] افترا در آیات قرآن بیشتر در مواردی نظیر ساختگی بودن رابطه پیامبران با خدا و شریک داشتن خدا به‌کار رفته است و افترا زنندگان معتقدند یگانه بودن خدا صرفا یک ادعاست.[۱۳] قرآن کریم افترا را از صفات و ویژگی‌های کافران[۱۴] و مشرکان[۱۵] معرفی می‌کند و از افترا با عناوینی نظیر گناهِ آشکار[۱۶] گناهِ عظیم[۱۷] و ظلم و انحراف از حق[۱۸] تعبیر می‌کند؛ همچنین افترا گویان (مُفتَری) ظالم‌ترین و ستمکارترین انسان‌ها[۱۹] و نیز مجرم[۲۰] و زیانکار[۲۱] شناخته شده‌اند. قرآن ضمن نهی انسان‌ها از افترا زدن به خدا[۲۲] و خلق او[۲۳] افترا زنندگان را لعن و نفرین کرده[۲۴] و جایگاه آنان را جهنم[۲۵] دانسته است.

در روایات اسلامی نیز واژه افترا بیشتر درباره رد عقاید باطل افرادی به‌کاررفته است که در راه شناخت ذات و صفات خدا قائل به تَشْبیهْ شده‌اند.[۲۶]

از دیدگاه فقها افترا نوع خاصی از دروغ است[۲۷] و ادله کبیره بودن دروغ و نهی از آن شامل افترا نیز می‌شود.[۲۸] شیخ انصاری، از فقیهان قرن سیزدهم قمری، در کتاب المکاسب در استدلال به کبیره بودن دروغ به آیه ۱۰۵ سوره نحل[یادداشت ۱] استناد می‌کند؛ به گفتهٔ وی افترا از اقسام دروغ است و بیان می‌دارد که خداوند فرد دروغ‌گو را غیر مؤمن به آیات الهی و کافر به آن‌ها قرار داده است.[۲۹] از افترا در کتاب‌های فقهی در بخش‌هایی نظیر حدود (شهادت به زنا)[۳۰] و عبادات (مبطلات روزه)[۳۱] سخن گفته شده است.

ماده ۶۹۷ قانون مجازات اسلامی (تعزیرات) به بررسی جرم افترا و شرح آن پرداخته است.[۳۲]

تفاوت معنایی افترا با دروغ و اشتراک معنایی آن با بهتان و توهین

گفته شده افترا از مصادیق دروغ است به‌دلیل اینکه افترا زمانی است که شخصی دروغی را به دیگری نسبت دهد درحالی‌که آن شخص به آن دروغ و نسبت راضی نیست اما دروغ در مقایسه با افترا عام است یعنی هم معنایی که در افترا به کار می‌رود را شامل می‌شود و هم اینکه شخص ممکن است در مورد خودش دروغی را بسازد (عمدی یا سهوی)؛ چه راضی به دروغش باشد یا نباشد.[۳۳] بنابراین شخصی که ادعا می‌کند کاری را انجام داده یا نداده است می‌توان گفت او دروغگو است اما هیچ‌وقت نمی‌توان به چنین شخصی مُفتَر (افترا زن) گفت چراکه این شخص به چنین نسبت‌دادنی راضی شده است درحالی‌که در افترا رضایت نداشتن شخص مورد افترا شرط است.[۳۴]

در کتاب «المؤسوعة الفقهیه» در بیان تفاوت معنایی بهتان و افترا آمده است که افترا اعم از بهتان است چراکه اگر بهتان در حضور شخص شنونده‌اش گفته شود با هدف چیره شدن بر وی است بخلاف افترا که فرقی نمی‌کند که آن هدف در حضور شخص دنبال شود و یا در غیابش.[۳۵]

به عقیده علامه طباطبایی، (۱۲۸۱- ۱۳۶۰ش)، در کتاب المیزان، بهتان همان افتراست و اگر آن را بهتان می‌نامند به‌این‌دلیل است شخصی که مورد افترا واقع شده است را مبهوت و حیران می‌کند.[۳۶] سید عبدالحسین دستغیب، شهید محراب، در تقسیم‌بندی انواع بهتان، افترا را یکی از انواع بهتان قرار داده است و آن را از بدترین نوع بهتان در حق اشخاص می‌داند.[۳۷]

وجه اشتراک معنایی افترا با توهین، از بین رفتن آبروی شخص مورد افترا دانسته شده است.[۳۸]

حکم و مجازات شرعی افترا

افترا حرام و از جمله گناهان کبیره شناخته شده است[۳۹] که موجب هتک حیثیت و شرافت افراد جامعه می‌شود.[۴۰] علامه طباطبایی در ذیل آیه ۵۸ سوره احزاب، افترا و بهتان را از جمله گناهانی می‌داند که عقل انسان، زشتی آن را بدون نیاز به صدور نهی از جانب خدا درک می‌کند.[۴۱]

سید ابوالقاسم خویی، (۱۲۷۸ش-۱۳۷۱شآیه ۳۳ سوره اعراف[یادداشت ۲] را دلیل بر حرام و گناه بودن افترا می‌داند که خداوند در قرآن این‌گونه گناهان را با عنوان پلیدی و فحشا یاد کرده است.[۴۲] خویی همچنین افترا را به‌عنوان یکی از دلایل حرام بودن رجوع به کاهن و ترتیب اثر دادن به گفته‌های وی می‌داند.[۴۳]

به عقیده سید مجتبی نورمفیدی، مُدرِّس و محقق حوزه علمیه قم، دلیل بر حرام بودم افترا و تشریع در دین[یادداشت ۳] آیه ۱۴۴ سوره انعام،[یادداشت ۴] آیه ۹۴ سوره آل عمران[یادداشت ۵] و آیه ۵۹ سوره یونس[یادداشت ۶] است.[۴۴] وی معتقد است افترا در این آیات اگر به معنای استناد حکمی به خدا باشد که یقین وجود دارد که چنین حکمی از سوی خدا نیامده است، و همچنین عباراتی که در این آیات به‌کار‌رفته است نظیر «إِنَّ اللَّهَ لَا يهَْدِى الْقَوْمَ الظَّلِمِين» و «فَأُوْلَئكَ هُمُ الظَّالِمُون» دلیل بر حرام بودن افترا و تشریع در دین است.[۴۵]

مجازات شرعی افترا

امام صادق(ع):
هرکسی که بر ضرر مؤمنی حرفی زند و قصدش از این حرف این باشد که او را بدچهره و زشت کند و وجاهت اجتماعی او را از بین ببرد، برای اینکه او را از چشم مردم بیندازد، خداوند او را از حمایت و دوستی خودش خارج می‌کند و در حمایت شیطان قرار می‌دهد، شیطان هم او را قبول نمی‌کند.

کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۳۵۸.

افترا در کلام فقها مطلق نسبت دادن دروغ به دیگری است که ممکن است مجازات شرعی آن یکی از موارد زیر باشد:

  1. ثبوت حد: و آن در صورتی است که موضوع مورد افترا از موارد ثبوت حد باشد نظیر تهمت به زنا یا لواط که از آن به قذف تعبیر مى شود.[۴۶] در روایات اسلامی افترا معادل قذف است[۴۷] و حد آن هشتاد ضربه شلاق است.[۴۸] مستند این حکم حدیثی از امام باقر(ع) بیان شده است.[۴۹]
  2. ثبوت تعزیر: افترا بر مؤمنین، حرام و دلیل فقهی بر کبیره بودنش اجماع فقها بیان شده است.[۵۰] حد افترا بر مؤمن اگر از مواردی نباشد که موجب ثبوت حد است نظیر قذف به زنا، تعزیر است.[۵۱] همچنین در روایات بیان شده است که اگر کسی کافری (کافر ذمی) را قذف کند، حدی بر قذف کننده جاری نمی‌شود اما تعزیر می‌شود.[۵۲] فقها نیز در بیان حکم شرایط مقذوف (کسی‌که مورد افترا واقع شده) این حدیث را دلیل حکمِ فقهی خویش قرار داده‌اند.[۵۳]
  3. باطل شدن روزه: بنابر نظر گروهی از فقیهان، دروغ‌بستن به‌ خدا، رسول خدا(ص) و ائمه(ع)[۵۴] و همچنین حضرت زهرا(س) و سایر پیامبران و جانشینان آن‌ها[۵۵] درحال روزه، موجب باطل شدن روزه است.[۵۶]

حکم افترا زدن به بدعت‌گذاران در دین با استناد به حدیث مباهته

مُباهِته اصطلاح فقهی است که از عبارت «بَاهِتُوهُمْ» در روایت منقول[۵۷] و صحیح السند[۵۸] از پیامبر(ص) گرفته شده است.[۵۹] پیامبر(ص) در این روایت وظیفه مسلمانان را در مقابل بدعت‌گزاران بیان فرموده و دستور داده‌اند که از آنان برائت بجوئید، عیب‌ها و ایراداتشان را بازگو کنید و با آنها مُباهته کنید تا برای تباه کردن اسلام طمع نکنند.

از نظر فقهی برخی از فقها عبارت «بَاهِتُوهُمْ» را به معنای تهمت‌زدن دانسته‌اند و با استناد به آن، حکم به جواز افترا زدن به بدعت‌گذاران داده‌اند و آن را لازم دانسته‌اند؛[۶۰] و معتقدند مصلحت دور کردن مردم از این گونه افراد، قوی‌تر از مفسده دروغ است.[۶۱] به‌عنوان مثال سید ابوالقاسم خویی درباره این سؤال که آیا می‌توان مخالفان و اهل بدعت را با نسبت‌های ناروا و عیب و ایرادهایی که در آنان نیست هجو کرد؛ پاسخ می‌دهد که هرچند دروغ حرام است ولی گاهی «مصلحت» اقتضا می‌کند که به آنان تهمت زده شود و برای مفتضح شدنشان، کارهای زشتی که نکرده‌اند به آن‌ها نسبت داده شود تا مردم متدین و عوام از آن‌ها فاصله بگیرند و تحت تأثیر افکار و عقاید باطل آنان واقع نشوند.[۶۲]

در مقابل این گروه برخی دیگر از فقها «بَاهِتُوهُمْ» را به‌معنای استدلال محکم و مبهوت‌کننده دانسته[۶۳] و در نتیجه حکم به جایز نبودن بدگویی و نسبت‌های ناروا به اهل بدعت داده‌اند.[۶۴]

مصادیق افترا

امام علی(ع):
امانتداری و وفای به عهد، نشانه درستی و صداقت در کردار انسان‌هاست و دروغ و افترا نشانه خیانت در گفتار است.

الآمدی، غرر الحکم و درر الکلم، ۱۴۱۰ق، ص۱۱۷.

در منابع اسلامی مصادیقی برای گناه افترا ذکر شده است که برخی از آن‌ها عبارت است از:

  1. افترا به خدا: افترا بر خدا حرام[۶۵] و از جمله گناهان کبیره‌ای است[۶۶] که دلیل بر آن علاوه بر آیات [۶۷] و روایات،[۶۸] اجماع فقها دانسته شده است.[۶۹] به اعتقاد شیخ انصاری افترا بر خداوندمتعال از بزرگ‌ترین و شدیدترین گناهان کبیره است.[۷۰] گاهی افترا متوجه ذات خداوند است نظیر: شریک قائل شدن و نسبت دادن فرزند برای خدا[۷۱] و گاهی سخن و یا حکمی به‌خدا نسبت دادن است در حالی‌که در واقع هیچ‌وقت چنین کلام یا حکمی وجود نداشته است.[۷۲]
  2. افترا به پیامبر اکرم(ص): افترا بر رسول خدا(ص) و اهل‌بیت(ع) هم‌ردیف افترا بر خداوند بیان شده است.[۷۳] از مصادیق افتراء بر پیامبر(ص)، قرآنی است که ایشان به‌عنوان کتاب آسمانی آورده است. نظیر آیه ۱۳ سوره هود و آیه ۳۸ سوره یونس که در این آیات مشرکان قرآن را دروغ‌پردازی می‌دانستند و آیاتش از نگاه آنان سحر یا شعر است و پیامبر(ص) نیز افتراگو خطاب می‌کردند. حضرت زهرا(س) در مناظره خود با ابوبکر که پس از رسیدن به خلافت‌ با انتسابِ روایتی به پیامبر(ص) مبنی بر اینکه پیامبران از خود ارث نمی‌گذارند، آن حضرت را از حق خود (دهکده فدک) محروم ساخت بود، وی را با استناد به آیات قرآن کریم، افتراگو به خدا و روسولش خطاب کرد.[۷۴]
  1. افترا به سایر پیامبران و ملائکه: پیامبران الهی و ملائکه نیز همانند خداوند مورد افترا واقع می‌شدند. آیه ۴۰ سوره اسراء بیانگر افترای مشرکان به ملائکه است که آن‌ها را موجوداتی مؤنث معرفی می‌کردند. در آیات قرآن هدف از افترا بر پیامبرانی نظیر نوح[۷۵] و ابراهیم[۷۶] بی‌اعتبار کردن آنان بیان شده است.
  2. افترا به سایر انسان‌ها: مصادیق این‌گونه از افترا در قرآن یا حادثۀ اِفْک است[۷۷] و یا افترای به مردان و زنان مؤمنی است که خداوند از آن با عنوان گناهِ روشن،[۷۸] رَمی،[۷۹] افک[۸۰] و بهتان بزرگ[۸۱] یاد کرده است.

آسیب‌های افترا

بی‌بهره ماندن (محرومیت) از رزق الهی؛ گمراهی و عدم هدایت،[۸۲] در معرض عذاب الهی بودن[۸۳] و مورد لعن خدا واقع شدن[۸۴] از آسیب‌هایی است که برای افترا در قرآن کریم بیان شده است.

در روایات اسلامی از آسیب‌های افترا به مواردی نظیر از بین رفتن آبرو و مختل شدن زندگی شخصی افراد[۸۵] و از بین رفتن نَسب‌ها[۸۶] اشاره شده است.

پانویس

  1. برای نمونه نگاه کنید به شیخ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۲۰۱؛ قرشی، قاموس قرآن، ۱۴۱۲ق، ج۵، ص۱۷۱.
  2. برای نمونه نگاه کنید به ابن‌منظور، لسان العرب، ذیل واژه «فری»؛ فراهیدی، کتاب العین، ذیل واژه «فری».
  3. برای نمونه نمونه نگاه کنید به طریحی، مجمع البحرین، ۱۳۷۵ ش، ج۱، ص۳۲۹؛ فراهیدی، کتاب العین، ذیل واژه «فری».
  4. برای نمونه نمونه نگاه کنید به طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۹، ص۹۲؛ طریحی، مجمع البحرین، ۱۳۷۵ ش، ج۱، ص۳۲۹.
  5. طریحی، مجمع البحرین، ج۳، ص۳۹۸؛ مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ۱۳۷۹ش، ج۴، ص۸۳.
  6. طریحی، مجمع البحرین، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۳۲۹.
  7. ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۴۱۴ق، ذیل واژه «بهت»؛ حمیری، شمس العلوم، ۱۴۲۰ق، ذیل واژه «بهتان».
  8. امام خمینی، تحریر الاصول، ۱۴۴۰ق، ج۳، ص۱۲۲.
  9. سوره نساء آیه ۴۸.
  10. سوره نساء آیه ۵۰..
  11. سوره یونس آیه ۳۸.
  12. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، ۱۴۱۲ق، ص۶۳۵.
  13. سوره انعام آیه ۱۳۷و ۲۴و ۲۱.
  14. سوره اعراف آیه ۳۷.
  15. سوره انعام آیه ۹۳ .
  16. سوره نساء آیه ۵۰ .
  17. سوره نساء آیه ۴۸.
  18. سوره فرقان آیه ۴.
  19. سوره انعام آیه ۹۳.
  20. سوره آل عمران آیه ۹۴؛ سوره یونسآیه ۱۷؛ سوره هود آیه ۳۵ .
  21. سوره انعام آیه ۱۴۰؛ سوره اعراف آیه ۵۲؛ سوره آل عمران آیه ۹۴.
  22. سوره نحل آیه ۱۱۶.
  23. سوره ممتحنه آیه ۱۲.
  24. سوره هود آیه ۱۸.
  25. سوره عنکبوت آیه ۶۸؛ سوره نحل آیه ۶۲.
  26. به عنوان نمونه نگاه کنید به: کلینی، الکافی، ۱۴۰۷، ج۱، ص۱۰۰.
  27. مؤسسه دائرةالمعارف فقه اسلامی، المؤسوعة الفقهیه، ۱۳۲۳ق، ج۱۵، ص۲۶۲.
  28. تبریزی، ارشاد الطالب، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۲۲۸.
  29. انصاری، المکاسب، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۱۹۴.
  30. امام خمینی، تحریر الوسیله، ۱۳۹۲ش، ج۲، ص۴۳۸.
  31. یزدی، العروة الوثقی، ۱۴۱۹ق، ج۳، ص۵۴۹.
  32. «فصل بیست و هفتم - افترا و توهین و هتک حرمت»، وبگاه مهدی دولت آبادی.
  33. عسکری، الفروق اللغویه، ۱۴۱۲ق، ص۴۴۹.
  34. عسکری، الفروق اللغویه، ۱۴۱۲ق، ص۴۴۹.
  35. مؤسسه دائرةالمعارف فقه اسلامی، المؤسوعة الفقهیه، ۱۳۲۳ق، ج۱۵، ص۲۶۱.
  36. طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۹، ص۹۲.
  37. دستغیب، گناهان کبیره، ۱۳۸۸ش، ج۲، ص۳۷۰.
  38. ولیدی، حقوق جزای اختصاصی، ۱۳۸۵ش، ج۲، ص۳۵۵.
  39. مؤسسه دائرةالمعارف فقه اسلامی، المؤسوعة الفقهیه، ۱۳۲۳ق، ج۱۵، ص۲۶۱.
  40. پاد، حقوق کیفری اختصاصی، ۱۳۵۲، ج۱، ص۲۰ و ۳۲۱.
  41. طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱۶، ص۳۳۹.
  42. خویی، مصباح الفقاهه، مکتبة الداوری، ج۱، ص۹۶.
  43. خویی، مصباح الفقاهه، مکتبة الداوری، ج۱،ص۶۴۱.
  44. جلسه هجدهم ادله حرمت تشریع و قول به غیر علم، وبگاه استاد سید مجتبی نور مفیدی.
  45. جلسه هجدهم ادله حرمت تشریع و قول به غیر علم، وبگاه استاد سید مجتبی نور مفیدی.
  46. موسوی سبزواری، مهذب الاحکام، ۱۴۱۳ق، ج۲۸، ص۲۴.
  47. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ۱۳۶۵ش، ج۱۰،ص۶۵؛ محمدی ری‌شهری، میزان الحکمه، ۱۳۷۵ش، ج۳، ص۲۵۱۲.
  48. موسوی سبزواری، مهذب الاحکام، ۱۴۱۳ق، ج۲۸، ص۲۴.
  49. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ۱۳۶۵ش، ج۱۰، ص۷۳.
  50. سبزواری، مهذب الاحکام، ۱۴۱۳ق، ج۱۶، ص۱۴۹.
  51. نجفی، جواهر الکلام، ۱۳۶۲ش، ج۴۱، ص۴۱۶؛ گلپایگانی، الدر المنضود، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۱۴۰.
  52. کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۷، ص۲۴۱.
  53. به‌عنوان نمونه نگاه کنید به نجفی، جواهر الکلام، ۱۳۶۲ش، ج۴۱، ص۴۱۷.
  54. یزدی، العروة الوثقی، ۱۴۱۹ق، ج۳، ص۵۴۹.
  55. نگاه کنید به نجفی، جواهر الکلام، ۱۳۶۲ش، ج۱۶، ص۲۲۶؛ یزدی، العروة الوثقی، ۱۴۱۹ق، ج۳، ص۵۵۰.
  56. نراقی، مستند الشیعه، ۱۴۱۵ق، ج۱۰، ص۲۵۱-۲۵۲.
  57. مجلسی اول، روضة المتقین، ۱۴۰۶ق، ج۹، ص۳۲۷؛ علامه مجلسی، مرآة العقول، ۱۴۰۴ق، ج۱۱، ص۷۷.
  58. مجلسی اول، روضة المتقین، ۱۴۰۶ق، ج۹، ص ۳۲۷؛ علامه مجلسی، مرآة العقول، ۱۴۰۴ق، ج۱۱، ص۷۷.
  59. کلینی، کافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۳۷۵.
  60. خویی، مصباح الفقاهة، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۴۵۸؛ گلپایگانی، الدرّ المنضود، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۱۴۸؛ تبریزی، ارشاد الطالب، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۲۸۱.
  61. انصاری، المکاسب، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۲۴۰.
  62. خویی، مصباح الفقاهة، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۴۵۸.
  63. فیض کاشانی، الوافی، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص۲۴۵.
  64. محمدیان و دیگران، «تأملی در مدلول روایت موسوم به مباهته»، ص۱۵۹.
  65. شیخ انصاری، فرائد الاصول، ۱۴۱۹ق، ج۱، ص۱۲۵.
  66. انصاری، المکاسب، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۱۹۴.
  67. به عنوان نمونه نگاه کنید به: آیه ۹۴ سوره آل عمران؛ آیه ۶۱ سوره طه.
  68. به عنوان نمونه نگاه کنید: کلینی، الکافی، ج۲، ص۳۳۹.
  69. سبزواری، مهذب الاحکام، ج۱۶، ص۱۴۹.
  70. انصاری، المکاسب، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۱۹۴.
  71. سوره انعام آیه ۲۴.
  72. سوره آل عمران آیه ۹۴؛ سوره مائده آیه ۱۰۳؛ سوره یونس آیه ۵۹.
  73. به‌عنوان نمونه نگاه کنید به: کلینی، الکافی، ۱۴۰۷، ج۲، ص۱۶.
  74. حویزی، تفسیر نورالثقلین، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۴۵۰.
  75. سوره مؤمنون آیه ۲۴.
  76. سوره بقره آیه ۱۴۰.
  77. سوره نور آیه ۱۱.
  78. سوره احزاب آیه ۵۸.
  79. سوره نور آیه ۴.
  80. سوره نور آیه ۱۱.
  81. سوره نور آیه ۱۶.
  82. سوره انعام آیه ۱۴۰.
  83. سوره طه آیه ۶۱.
  84. سوره هود آیه ۱۸؛ سوره نور آیه ۳۰.
  85. کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۳۵۸.
  86. حر عاملی، وسائل الشیعه، ۱۴۱۶ق، ج۲۸، ص۱۷۴.

یادداشت

  1. إِنَّمَا يَفْتَرِي الْكَذِبَ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْكَاذِبُونَ»؛ دروغ را آن کسانی به خدا می‌بندند که ایمان به آیات خدا ندارند و این کافران البته خود مردمی دروغگویند.
  2. قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالْإِثْمَ وَالْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَأَنْ تُشْرِكُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَأَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ؛ بگو که خدای من هر گونه اعمال زشت را چه در آشکار و چه در نهان و گناهکاری و ظلم به ناحق و شرک به خدا را که بر آن شرک هیچ دلیلی نفرستاده است و این که چیزی را که نمی‌دانید به خدا نسبت دهید، همه را حرام کرده است.
  3. داخل کردن و قرار دادن حکم یا قانونی در دین که قبلا در آن نبوده است. (نجفی، جواهر الکلام، ۱۳۶۲ش، ج۲، ص۲۷۸)
  4. وَمِنَ الْإِبِلِ اثْنَيْنِ وَمِنَ الْبَقَرِ اثْنَيْنِ قُلْ آلذَّكَرَيْنِ حَرَّمَ أَمِ الْأُنْثَيَيْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَيْهِ أَرْحَامُ الْأُنْثَيَيْنِ أَمْ كُنْتُمْ شُهَدَاءَ إِذْ وَصَّاكُمُ اللَّهُ بِهَٰذَا ۚ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَىٰ عَلَى اللَّهِ كَذِبًا لِيُضِلَّ النَّاسَ بِغَيْرِ عِلْمٍ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ؛ و نیز از جنس شتر دو صنف (نر و ماده) و از جنس گاو دو صنف (آفرید و حلال نمود). به آنها بگو: آیا از این دو جنس نر یا ماده یا بچه‌ای که در شکم ماده‌هاست کدام را حرام کرده است؟ مگر شما حاضر بودید که خدا بر این حرمت به شما توصیه نموده؟ کیست ستمکارتر از آن کس که به خدا دروغ بست تا به جهل خود مردم را گمراه کند؟! البته خدا ستمکاران را هدایت نخواهد کرد.
  5. فَمَنِ افْتَرَىٰ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ مِنْ بَعْدِ ذَٰلِكَ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ؛ پس کسانی که بعد از این حجّت بر خدا دروغ بندند، البته ستمکاران هم آنها خواهند بود.
  6. قُلْ أَرَأَيْتُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ لَكُمْ مِنْ رِزْقٍ فَجَعَلْتُمْ مِنْهُ حَرَامًا وَحَلَالًا قُلْ آللَّهُ أَذِنَ لَكُمْ ۖ أَمْ عَلَى اللَّهِ تَفْتَرُونَ؛ باز (به مشرکان عرب) بگو: با من بگویید که آیا رزقی که خدا برای شما فرستاده (و حلال فرموده) و شما از پیش خود بعضی را حرام و بعضی را حلال می‌کنید، آیا این به دستور خداست یا بر خدا افترا می‌بندید؟

منابع

  • ابن‌منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۴ق.
  • امام خمینی، سید روح‌الله، تحریر الاصول، مقرر: عبدالله جوادی آملی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، ۱۴۴۰ق.
  • امام خمینی، سید روح‌الله، تحریر الوسیلة، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى(ره)، ۱۳۹۲ش.
  • انصاری، مرتضی، المکاسب، قم، دار الذخائر، ۱۴۱۱ق.
  • پاد، ابراهیم، حقوق کیفری اختصاصی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ سوم، ۱۳۵۲ش.
  • تبریزی، جواد، ارشاد الطالب الی التعلیق علی المکاسب، قم، اسماعیلیان، ۱۴۱۶ق.
  • جلسه هجدهم ادله حرمت تشریع و قول به غیر علم، وبگاه استاد سید مجتبی نور مفیدی، تاریخ بازدید: ۱۷ تیر ۱۴۰۳ش.
  • حر عاملی، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، تحقیق: محمدرضا حسینی جلالی، قم، مؤسسه آل‌البیت(ع)، ۱۴۱۶ق.
  • حمیری، نشوان بن سعید، شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم، تحقیق: مطهر بن علی اریانی، دمشق، دار الفکر، ۱۴۲۰ق.
  • حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، قم، نشر اسماعیلیان، ۱۴۱۵ق.
  • خویی، سید ابوالقاسم، مصباح الفقاهة، قم، انصاریان، ۱۴۱۷ق.
  • خویی، سید ابوالقاسم، منهاج الصالحین، قم، مؤسسة الخوئی الاسلامیه، بی‌تا.
  • دستغیب، عبدالحسین، گناهان کبیره، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۸۸ش.
  • راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، تصحیح: صفوان عدنان داوودی، بیروت، دار الشامیه، ۱۴۱۲ق.
  • سبزواری، عبد الاعلی، مهذب الاحکام فی بیان الحلال و الحرام، قم، دار التفسیر، ۱۴۱۳ق.
  • سیستانی، سید علی، منهاج الصالحین، قم، نشر دفتر آیت‌الله سیستانی، ۱۴۱۴ق.
  • شیخ انصاری، مرتضی، فرائد الاصول، قم، مجمع الفکر الاسلامی، ۱۴۱۹ق.
  • شیخ انصاری، مرتضی، کتاب المکاسب، قم، دار الذخائر، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.
  • شیخ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، ۱۴۱۵ق.
  • شیخ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب‌ الاحکام، تهران، دار الکتب العلمیه، چاپ چهارم، ۱۳۶۵ش.
  • طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
  • طریحی، فخرالدین بن محمدعلی، مجمع البحرین، تهران، مکتبة المرتضویه، ۱۳۷۵ش.
  • عسگری، حسن بن عبدالله، معجم الفروق اللغویه، بترتیب و زیاده، قم، مؤسسه نشر اسلامی، ۱۴۱۲ق.
  • «فصل بیست و هفتم - افترا و توهین و هتک حرمت»، وبگاه مهدی دولت‌آبادی، تاریخ بازدید: ۲ مرداد ۱۴۰۳ش.
  • فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، قم، مؤسسه دار الهجره، ۱۴۰۹ق.
  • فیض کاشانی، ملامحسن، الوافی، اصفهان، کتابخانه امام امیر المؤمنین علی(ع)، ۱۴۰۶ق.
  • قرشی بنابی، سید علی‌اکبر، قاموس قرآن، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ ششم، ۱۴۱۲ق.
  • کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۴۰۷ق.
  • گلپایگانی، سید محمدرضا، الدرّ المنضود فی احکام الحدود، تقریر کریمی جهرمی، قم، دار القرآن الکریم، ۱۴۱۲ق.
  • الآمدی، عبدالواحد، غرر الحکم و درر الکلم، تحقیق: سید مهدی رجائی، قم، مؤسسه دار الکتاب الاسلامی، ۱۴۱۰ق.
  • مجلسی اول، محمدتقی، روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، قم، مؤسسه فرهنگی اسلامی کوشانبور، ۱۴۰۶ق.
  • مجلسی، محمدباقر، بِحارُ الاَنوارِ الجامعةُ لِدُرَرِ اَخبارِ الاَئمةِ الاَطهار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
  • مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرسول، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۴۰۴ق.
  • محمدی ری‌شهری، محمد، میزان الحکمه، قم، دار الحدیث، ۱۳۷۵ش.
  • محمدیان،‌ علی و دیگران، «تأملی در مدلول روایت موسوم به مباهته»، در مجله تحقیقات علوم قرآن و حدیث، شماره ۲۸، زمستان ۱۳۹۴ش.
  • مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه، ۱۳۷۹ش.
  • مؤسسه دائرةالمعارف فقه اسلامی، مؤسوعة الفقه الاسلامی طبقا لمذهب أهل‌البیت علیهم السلام، قم، مؤسسه دائرةالمعارف فقه اسلامی، ۱۳۲۳ق.
  • نجفی، محمدحسن، جَواهر الکلام فی شرحِ شرائعِ الاسلام، تصحیح عباس قوچانی و علی آخوندی، بیروت، دارُ اِحیاء التُّراثِ العربی، چاپ هفتم، ۱۳۶۲ش.
  • نراقی، احمد، مستند الشیعه فی احکام الشرعیه، قم، مؤسسه آل‌البیت علیه السلام لاحیاء التراث، ۱۴۱۵ق.
  • ولیدی، محمدصالح، حقوق جزای اختصاصی (جرایم علیه اشخاص)، تهران، نشر امیر کبیر، چاپ هشتم، ۱۳۸۵ش.
  • یزدی، سید محمدکاظم، العروة الوثقی مع التعلیقات، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۱۹ق.