خَثْعَم از قبایل بزرگ عرب در زمان ظهور اسلام. خثعمیان در سال نهم و دهم هجری مسلمان شدند ولی بعد از رحلت پیامبر(ص)، گروهی از آنان مرتد شدند که جریر بن عبدالله بجلی مأمور شد با آنان بجنگد. خثعمیان در حوادث مختلف پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) حضور داشتند؛ از جمله در سال ۳۶ق، خثعمیان ساکن کوفه، علی(ع) را در جنگ جمل یاری کردند اما در سال ۳۷ق در جنگ صِفّین، به دو دسته متخاصم تقسیم شدند. از شخصیتهای مشهور این قبیله، اَسماء بنت عُمَیس همسر جعفربن ابی طالب و همچنین سُوَید بن عَمرو از اصحاب امام حسین(ع) بودهاند.
علت نامگذاری
درباره علت نامگذاری این قبیله دلایل مختلفی گفته شده است.
- خثعم، نامِ شتری از این قبیله بود و خود قبیله نیز به این نام خوانده شد.
- همچنین گفته شده است که خثعمه به معنای به خون آغشتن است و چون این قبیله شتری کشتند و دستانشان را به خونش آغشتند و بدینوسیله هم پیمان شدند، خثعم نام گرفتند.
- برخی نیز خثعم را نام کوهی در سَرات (در غرب عربستان) دانستهاند.[۱] به هر صورت، جد این قبیله خثعم خوانده میشد که نام اصلی او اقیل/ افتل بود.[۲]
مکان حضور
خثعمیان در نواحی مرتفع و کوهستانی حجاز و یمن تا تَباله (در جنوب غربی جزیرة العرب) زندگی میکردند. آنان نخست در جبال السَّراة/ السَرَوات و نواحی مجاور و نزدیک آن، ساکن شدند. قبیله اَزْد پس از جنگ با خثعم، آنان را از اقامتگاههایشان در این نواحی کوهستانی بیرون کردند.[۳] چون اسلام ظهور کرد، خثعمیان به یمن رفتند.[۴]
در روزگار جاهلیت
- قبیله خثعم در روزگار جاهلیت، بت ذوالخلصة را که در تباله قرار داشت، میپرستیدند.[۵]
- آنان حج به جای نمیآوردند و حرمتی برای حرم الهی قائل نبودند.
- آنان همچون قبیله طَی، از معدود قبایل عرب بودند که در ماههای حرام میجنگیدند و حرمت این ماهها را نگه نمیداشتند.[۶]
- از توجه عمومی خثعم به زیارت دیر نجران یا کعبه نجران در یمن[۷] میتوان به رواج اعتقاد به مسیحیت در میان خثعم پی برد.[۸]
- نام خثعم در برخی جنگهای زمان جاهلیت (ایام العرب) ذکر شده است.[۹]
پس از هجرت
در سال هشتم، در غزوه طائف علی(ع) با گروهی از سواران خثعم برخورد کرد و برخی از آنها را در مبارزه به هلاکت رساند و بتهایشان را به امر پیامبر(ص) شکست.[۱۰]
در صفر سال ۹ هجری قمری نیز، پیامبر(ص) گروهی را به فرماندهی قُطْبَة بن عامر به یکی از منزلگاههای خثعم در ناحیه تباله فرستاد و او پس از کشتن تعدادی از مشرکان، با پیروزی به مدینه بازگشت.[۱۱] پیامبر(ص) سپاه دیگری به فرماندهی خالد بن ولید به سوی خثعم فرستاد. هنگام رویارویی، عدهای از خثعمیان به نشانه نماز به سجده افتادند، اما مسلمانان شتابزده آنها را کشتند، که پیامبر(ص) فرمود نصف دیه آنان را به ورثه بدهند.[۱۲]
چون پیامبر(ص) در سال ۱۰ هجری قمری، جریر بن عبدالله بَجَلی را برای تخریب بتخانه ذوالخَلَصَه مأمور ساخت، خثعمیان با وی وارد جنگ شدند که ۲۰۰ نفر از آنان کشته شدند و جریر بر آنان پیروز شد.[۱۳]
پس از ویرانی ذوالخلصه، خثعمیان که دریافتند مقاومت در برابر اسلام بیهوده است، با ارسال هیئتهای پیاپی به مدینه، تسلیم خود را در برابر پیامبر(ص) و اسلام اعلام کردند. از جمله، هیئتی به همراه عثعث بن زحر و اَنَس بن مُدرِک نزد پیامبر(ص) رفتند.[۱۴]
همچنین در سال دهم، هیئتی از شهر جُرَش یمن، که مردمی از قبیله خثعم در آن ساکن بودند، نزد پیامبر(ص) رفتند و مسلمان شدند.[۱۵] ابورُوَیحه سَکن بن ربیعه و اَجْرَم از دیگر سران خثعم بودند که به حضور پیامبر(ص) رسیدند.[۱۶] پس از آن، خثعمیان با طرح پرسشهایی از پیامبر(ص)، به آموختن احکام و تعالیم اسلامی توجه نشان دادند.[۱۷]
پس از وفات پیامبر(ص)
در سال یازدهم ق، پس از وفات پیامبر(ص)، چون خثعم راه ارتداد پیش گرفت. جریر بن عبدالله بجلی در مأموریتی از طرف ابوبکر، با مرتدان خثعم و بجیله که به هواخواهی از ذوالخَلَصه برخاسته بودند، جنگ کرد و شماری از آنان را کشت.[۱۸]
در دوران نخستین خلفا، گروه هایی از خثعم در فتوحات (فتح ایران و شام)، از جمله جنگهای قادسیه و یرموک در کنار دیگر مسلمانها حضور یافتند.[۱۹]
پس از تأسیس کوفه در سال ۱۷ق، شماری از خثعمیان در این شهر اسکان یافتند.[۲۰] چون عمر دیوان شام را تأسیس کرد، سپاهیان حبشی را (به سبب عهد اخوتی که میان بلال و ابورویحه خثعمی برقرار بود) در زمره قبیله خثعم قرار داد.[۲۱]
در جنگهای حضرت علی(ع)
در سال ۳۶، خثعمیان ساکن کوفه علی(ع) را در جنگ جمل یاری کردند. اما در سال ۳۷ق در جنگ صِفّین، خثعمیان به دو دسته متخاصم تقسیم شدند. یک دسته با امام علی(ع) و دسته دیگر در کنار معاویه بودند.[۲۲] بعدها برخی از سران خثعم از امام علی(ع) جدا شدند و به خوارج پیوستند.[۲۳]
در قیام مختار در سالهای ۶۶ و ۶۷ق در ماجرای قیام مختار به خونخواهی امام حسین علیهالسلام، و در سال ۱۰۱ ق در شورش یزید بن مُهَلَّب بر ضد یزید بن عبدالملک اموی، دستههایی از خثعم حضور داشتند.[۲۴]
شخصیتهای منسوب به این قبیله
تعدادی از شخصیتهای منسوب به خثعم که در تاریخ اسلام مشهورند، عبارتاند از:
- سُوَید بن عَمرو از اصحاب امام حسین(ع) که در کربلا به شهادت رسید.
- اَسماء بنت عُمَیس همسر جعفر بن ابیطالب
- خواهر اسماء به نام سَلمی همسر حمزة بن عبدالمطلب
- ام الفضل لُبابه بنت الحارث همسر عباس بن عبدالمطلب[۲۵]
- مالک بن عبدالله از سرداران فتوح در روزگار معاویه بن ابی سفیان، یزید بن معاویه و عبدالملک اموی[۲۶]
- ابن دُمَینه شاعر[۲۷]
- مصعب بن مِقدام محدّث کوفی.[۲۸]
- عبدالله بن عزره خثعمی، قاتل جعفر بن عقیل و از تیراندازان سپاه عمر بن سعد در واقعه کربلا.[۲۹]
پانویس
- ↑ ر.ک: خلیل بن احمد، ذیل مادّه؛ ابن درید، ج۲، ص۵۱۵، ۵۲۰؛ ابن عبدالبَرّ، ص۹۳، ۹۵؛ بکری، ج۲، ص۴۸۹.
- ↑ ر.ک:ابن کلبی، نسب مَعَدّ و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۴۳، ۳۵۶؛ ابن حزم، ص۳۷۸.
- ↑ بکری، ج۱، ص۴۱، ۵۸، ۶۳؛ یاقوت حموی، ذیل «بارق »؛ قلقشندی، قلائد الجُمان فی التعریف بقبائل عرب الزمان، ص.۱۰۳
- ↑ ر.ک: بکری، ج۱، ص۶۳، ۹۰؛ یاقوت حموی، ذیل «بیشه »، «تربه ».
- ↑ ابن کلبی، ۱۳۳۲، ص۳۴ـ۳۵.
- ↑ ابن هشام، ج۴، ص۲۳۵؛ ابن حبیب، المُنَمَّق فی اخبار قریش، ص۶۸؛ ازرقی، ج۱، ص۱۸۴؛ جوهری، ذیل «حرم ».
- ↑ ر.ک: یاقوت حموی، ذیل «دیر نجران ».
- ↑ ر.ک: شیخو، ص۹۳۸.
- ↑ ر.ک: ابن حبیب، ۱۳۶۱، ص۴۶۲.
- ↑ مفید، ج۱، ص۱۵۲، ۱۵۴.
- ↑ ابن سعد، ج۲، ص۱۶۲؛ یاقوت حموی، در مبحث «فُتُق ».
- ↑ کلینی، ج۵، ص۴۳؛ مطیعی، ج۱۹، ص۲۶۳؛ شمسشامی، ج۶، ص۲۴۷.
- ↑ ابن کلبی، ۱۳۳۲، ص۳۵ـ۳۶.
- ↑ ابن سعد، ج۱، ص۳۴۸.
- ↑ طبری، ج۴، ص۱۳۰ـ.۱۳۱.
- ↑ ابن کلبی، نسب مَعَدّ و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۵۶، ۳۶۱.
- ↑ ر.ک: بخاری، ج۲، ص۲۱۸؛ کلینی، ج۵، ص۵۸؛ علم الهدی، ج۲، ص۲۰۲؛ طوسی، ج۲، ص۲۴۹.
- ↑ طبری، ج۳، ص۳۲۰، ۳۲۲.
- ↑ ر.ک: ابن کلبی، نسب مَعَدّ و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۶۰؛ طبری، ج۳، ص۴۶۴؛ ابن حجر عسقلانی، ج۶، ص۴۹۹.
- ↑ طبری، ج۴، ص۴۸.
- ↑ ابن هشام، ج۲، ص۱۵۳؛ ابن سعد، ج۳، ص۲۳۴؛ ابن اثیر، ج۶، ص۱۱۴ـ۱۱۵.
- ↑ ر.ک: نصربن مزاحم، ص۲۵۷ـ۲۵۸؛ طبری، ج۴، ص۴۹۹ـ۵۰۰؛ ابن ابی الحدید، ج۵، ص۲۰۴ـ۲۰۵
- ↑ ر.ک: ابن قتیبه، ج۱، ص۱۲۵ـ۱۲۶؛ طبری، ج۵، ص۷۶.
- ↑ طبری، ج۶، ص۲۳، ۹۷، ۵۸۰.
- ↑ ر.ک: ابن کلبی، نسب مَعَدّ و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۵۷ـ۳۵۹؛ ابن سعد، ج۸، ص۱۵۸، ۲۷۷.
- ↑ ابن کلبی، نسب مَعَدّ و الیمن الکبیر،، ج۱، ص۳۵۹.
- ↑ ابوالفرج اصفهانی، ج۱۷، ص۹۳.
- ↑ سمعانی، ج۲، ص۳۲۶.
- ↑ طبری، تاریخ، ج۵، ص۴۴۷؛ ابنسعد، طبقات، ج۵، ص۴۷۷؛ ابناثیر، الکامل، ج۴، ص۷۵؛ بلاذری، انسابالاشراف، ج۳، ص۲۰۰.
منابع
- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت، بیتا.
- ابن اثیر، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، چاپ محمد ابراهیم بنا و محمد احمد عاشور، قاهره ۱۹۷۰ـ۱۹۷۳.
- ابن حائک، الاکلیل من اخبار الیمن و انساب حمیر، ج۱۰، چاپ محبالدین خطیب، قاهره ۱۳۶۸.
- ابن حائک، صفة جزیرةالعرب، چاپ محمدبن علی اکوع، صنعا ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
- ابن حبیب، کتاب المُحَبَّر، چاپ ایلزه لیشتن اشتتر، حیدرآباد، دکن ۱۳۶۱/۱۹۴۲، چاپ افست بیروت، بیتا.
- ابن حبیب، کتاب المُنَمَّق فی اخبار قریش، چاپ خورشید احمد فارق، حیدرآباد، دکن ۱۳۸۴/۱۹۶۴؛
- ابن حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابة، چاپ علی محمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
- ابن حزم، جمهرة انساب العرب، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۹۸۲.
- ابن خلدون؛ ابندرید، کتاب الاشتقاق، چاپ عبدالسلام محمد هارون، بغداد ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
- ابن سعد (بیروت).
- ابن عبدالبَرّ، الانباه علی قبائل الرواة، چاپ ابراهیم ابیاری، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
- ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، المعروف بتاریخ الخلفاء، چاپ طه محمد زینی، قاهره، ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت، بیتا.
- ابن کلبی، کتاب الاصنام، چاپ احمد زکیپاشا، قاهره ۱۳۳۲/۱۹۱۴.
- ابن کلبی، نسب مَعَدّ و الیمن الکبیر، چاپ ناجی حسن، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
- ابن هشام، السیرةالنبویة، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شلبی، قاهره، ۱۳۵۵/ ۱۹۳۶، چاپ افست بیروت، بیتا.
- ابوالفرج اصفهانی؛ محمدبن عبداللّه ازرقی، اخبار مکة و ماجاء فیها من الآثار، چاپ رشدی صالح ملحس، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳، چاپ افست قم ۱۳۶۹ش.
- محمدبن اسماعیل بخاری، صحیحالبخاری، چاپ محمد ذهنی افندی، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱، چاپ افست بیروت، بیتا.
- عبداللّه بن عبدالعزیز بکری، معجم مااستعجم من اسماءالبلاد و المواضع، چاپ مصطفی سقّا، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
- عاتق بلادی، معجم القبائل العربیة: المتفقة اسمآ المختلفة نسبآ او دیارآ، بیروت ۱۴۲۳/۲۰۰۲.
- اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح: تاج اللغة و صحاحالعربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، قاهره ۱۳۷۶، چاپ افست بیروت ۱۴۰۷.
- خلیل بن احمد، کتاب العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۹.
- ماجد زبیدی، معجم انساب قبائل الجزیرة العربیة، بیروت ۱۴۲۵/۲۰۰۴.
- خیرالدین زرکلی، الاعلام، بیروت ۱۹۸۴.
- سمعانی.
- عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، ]قاهره، ۱۹۶۷، چاپ افست قم ۱۳۶۳ش.
- محمدبن یوسف شمس شامی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیرالعباد، چاپ عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
- لویس شیخو، «النصرانیة و آدابها بین عرب الجاهلیة »، المشرق، سال ۱۵، ش ۱۲ (کانونالاول ۱۹۱۲).
- طبری، تاریخ (بیروت).
- محمدبن حسن طوسی، کتاب الخلاف، چاپ محمدمهدی نجف، جواد شهرستانی، و علی خراسانی کاظمی، قم ۱۴۰۷ـ۱۴۱۷.
- علی بن حسین علمالهدی، رسائل الشریف المرتضی، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۴۰۵ـ۱۴۱۰.
- فؤاد حمزه، قلب جزیرةالعرب، ریاض، ۱۳۵۲/ ۱۹۳۳.
- احمدبن علی قلقشندی، قلائد الجُمان فی التعریف بقبائل عرب الزمان، چاپ ابراهیم ابیاری، قاهره ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
- احمدبن علی قلقشندی، نهایةالارب فی معرفة انسابالعرب، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۴.
- عمررضا کحّاله، معجم قبائل العرب القدیمة و الحدیثة، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
- محمدنجیب مطیعی، التکملة الثانیة، المجموع: شرح المُهَذّب، در یحیی بن شرف نووی، المجموع: شرح المُهَذّب، ج۱۳ـ۲۰، بیروت: دارالفکر، بیتا.
- محمدبن محمد مفید، الارشاد فی معرفة حجج اللّه علی العباد، قم ۱۴۱۳.
- احمدبن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنّفی الشیعة المشتهر ب رجال النجاشی، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم ۱۴۰۷.
- نصربن مزاحم، وقعة صفّین، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره ۱۳۸۲، چاپ افست قم ۱۴۰۴.
- عبدالحکیم وائلی، موسوعة قبائل العرب، عمان ۲۰۰۲.
- Theodor Noldeke, Geschichte der Persen und Araber zur Zeit der Sasaniden, Leiden 1973.
پیوند به بیرون
- منبع مقاله: دانشنامه جهان اسلام