احساء

مقاله قابل قبول
پیوند کم
بدون جعبه اطلاعات
عدم رعایت شیوه‌نامه ارجاع
کپی‌کاری از منابع خوب
استناد ناقص
شناسه ناقص
نارسا
عدم جامعیت
نیازمند خلاصه‌سازی
از ویکی شیعه
استان احساء در شرق عربستان

اَحْساء (به عربی: مُحافَظَةُ الأحْساء ) در گویش محلی (الحَسا)، نام استانی است در شرق کشور عربستان سعودی واقع در شبه جزیره عربستان. شیعیان، اکثریت جمعیت این منطقه را تشکیل می‌دهند.

استان احساء به مرکزیت شهر احساء، یکی از بزرگترین استان‌های این کشور است. مساحت تقریبی این استان در حدود ۵۳۶٬۰۰۰ کیلومتر مربع است، که تقریباً یک چهارم مساحت کشور عربستان را در برمی‌گیرد.

احساء در لغت

احساء جمع حسی به معنای زمین همواری است که آبگیرهایی در آن وجود دارد. به زمینی که از شن پوشیده شده نیز احساء گفته‎اند.[۱]

جغرافیا

این استان از طرف شمال: به بقیق، از طرف جنوب به یمن و از طرف مغرب به صحرای دَهنا، و از سمت مشرق به خلیج فارس و خلیج سلوی منتهی می‌شود. طول آن ۳۶۰ میل (۵۸۰کیلومتر) است و ۲۰۰ تا ۳۰۰ میل (۳۲۰-۴۸۰کیلومتر) از آن در ریگزار دهنا قرار گرفته است. [۲] بخش عمده‌ای از احساء صحرایی خشک است.[۳] شرق احساء منطقه‌ای ساحلی به عرض ۲۵-۵۰ میل (۴۰ تا ۸۰ کیلومتر) است [۴] ارتفاع آن از سطح دریا به ۱۷۵ متر می‌رسد. [۵]

احساء در تابستان گرم و مرطوب و در زمستان معتدل و رطوبت آن اندک است. دمای آن میان ۱۲ تا ۴۶ درجۀ سانتی گراد در تغییر است و رطوبت آن در برخی از روزهای تابستان به ۸۰% می‌رسد. اما باران در آن اندک است و میانگین سالانۀ آن از ۲۵۴ میلی‌متر تجاوز نمی‌کند.[۶]

نمایی از شهر از بالای کوه قاره

وجود چشمه‌ها، کشت برنج و سبزیجات را ممکن ساخته است. مهم‌ترین آن‌ها عین نجم است. به گفته بستانی در احساء ۱۰۰۰ قنات کوچک و بزرگ و ۶۰ چاه ارتزین وجود دارد که در هر دقیقه ۷۵ هزار لیتر آب می‌دهد. [۷] از مهم‌ترین منابع آبی احساء باید به وادی فروق در جنوب غربی آن اشاره کرد.[۸] در احساء اسبان تیزرو، خران سفید و گوسفند پرورش می‌یابد. همچنین برخی حیوانات وحشی چون آهو، گرگ، خرگوش و روباه یافت می‌شود.[۹] احساء با داشتن بیش از ۷ هزار هکتار زمین قابل کشت، بیشترین بخش از زمین‌های کشاورزی عربستان را در خود دارد.[۱۰]خرما از مهم‌ترین محصولات احساء است. و در آن ۷۰ نوع خرما به عمل می‌آید.[۱۱]انجیر، انار، هلو، زردآلو، لیمو، موز، انبه از میوه‌های احساء، بادنجان، گوجه فرنگی، پیاز، سیر، هویج از تره بار آنجاست. برنج از فرآورده‌های مهم کشاورزی احساء است[۱۲]

زرگری و تولید سلاح‌های سرد چون خنجره‌های کنده کاری شده، شمشیرهای جواهرنشان، صنایع مسی، نقره کاری، منبت کاری و بافت عباهای است که از دیر زمان در شهر هُفوف رواج داشته است. همچنین قایق سازی، طناب بافی، صنایع چوب و استخراج مروارید را باید از ديگر حرفه‌ها و صنايع اين منطقه نام برد.

شهرهای احساء

احساء تا ۱۹۱۲ م ایالت به شمار می‌رفت و مرکز آن شهر احساء بود و سه شهر قطیف، قطر و هفوف از توابع آن بودند.[۱۳] امروزه احساء شامل قطیف، جبیل و چندین شهر کوچک و بیش از پنجاه روستاست.[۱۴]

  1. هفوف؛ از مهم‌ترین شهرهای احساء و مرکز آن است که در بخش جنوب شرقی آن واقع شده و ساکنان آن به ۳۰ هزار تن می‌رسد. عرب ها، ایرانی ها، ترک‌ها و کرد ها، اقوام مختلف در این شهر ساکن هستند. سه چهارم از کل جمعیت آن، پیرو مذهب تسنن و یک چهارم، شیعه اثناعشری هستند.[۱۵]
  2. مُبرّز؛ این شهر در غرب احساء و در دو میلی شمال هفوف واقع، و منطقه‌ای حاصلخیز که جمعیت آن در حدود ۹۵۰۰ نفر است.[۱۶]
  3. قَطیف؛ این شهر در شمال شرقی احساء واقع است و شمال و غرب آن را صحرا برگرفته و در جنوب آن شهر ظهران قرار دارد. شمار ساکنان قطیف به ۳۰ هزار تن می‌رسد. اکثریت مطلق جمعیت با شیعیان اثناعشری است.
  4. دمّام؛ در جنوب شرقی احساء و در ۹ میلی شهر قطیف واقع است. این شهر در سدۀ ۱۹ م تخریب و بار دیگر در ۱۹۲۴م بازسازی شد. در ۱۹۳۹ م در این نقطه نفت به دست آمد.
  5. ظَهران
  6. عمران؛ در ۱۶ کیلومتری شرق هُفوف قرار دارد. در گذشته مجموعه روستاهای پراکنده بود که بعد‌ها توسعه یافته و به صورت شهر در آمده است.[۱۷]
  7. عیون؛ در ۲۷ کیلومتری شمال هفوف قرار دارد. عیونی‌ها در سال‌های ۴۷۰-۶۳۰ ق قرامطه را ساقط کردند و حکومت منطقه را به دست گرفتند. [۱۸]

جمعیت احساء

جمعیت استان احساء بر اساس سرشماری سال ۲۰۰۴ میلادی در حدود ۹۰۰٬۰۰۰ نفر بود. ۷۰% درصد از کل جمعیت احساء چادرنشین و ۳۰% شهرنشین هستند. در این بین ۷۰% شیعیان اثناعشری و بقیه را سنیان تشکیل می‌دهند. توضیح اینکه برخی از شیعیان احساء تابع شیخیه‌اند که بنیان‌گذار آن شیخ احمد احسایی بوده است.[۱۹] دو مذهب مسلط اهل سنت در احساء، حنبلی و مالکی است. مهم‌ترین عشایر احساء عبارتند از: عجمان، آل مره، بنی خالد، بنی هاجر و در شمال نیز قبایل عوازم و رشایده. [۲۰]

تاریخ

پیش از اسلام

احساء دارای گذشته کهنی است که به دوره مس باز می‌گردد.[۲۱] و به رغم فاصله جغرافیایی که میان قلمرو دو دولت معین و سبا از یکسو و احساء از سوی دیگر وجود داشت، دانشمندان به آثاری در حنائه، جاوان، تاروت و قطیف دست یافتند که به زبان حمیری است.[۲۲]

دوره فینیقی‌ها از مهم‌ترین دوره‌های مهاجرت قبایل به سوی احساء بوده است. فینیقی‌ها (کنعانی ها) حدود ۲۵۰۰ق م و پس از اقامت در سواحل احساء و جزیره‌های بحرین، از آنجا کوچ کردند. مقبره‌هایی با قدمت ۵۰۰۰ سال از آن‌ها به جا مانده است.[۲۳] استرابون به نقل از پلینیوس در بیان ویژگیهای هجر می‌نویسد: از آنجا که این شهر مرکز تجارت و گذرگاه شام، حجاز، عراق و هند بود، اهمیت ویژه‌ای داشت و به جهت برخورداری ساکنان آن از ذخایر طلا، موجب آزمندی آنتیوخوس سوم پادشاه سلوکی شد، تا آنجا که وی در ۲۵۰ ق م از دجله گذشت و برای پادشاه سلوکی خواستند تا در قبال دریافت هدایا به موطن خویش بازگردد. احتمالاً وجود صحرای سوزان عامل اصلی بازگشت پادشاه سلوکی بوده است.[۲۴] پس از جرهایی ها، قبایل طسم، جدیس و بنی عبدالقیس در آنجا ساکن شدند.[۲۵] اردشیر بابکان (۲۲۶-۲۴۱م)نیز شهر الخط را بنا نهاد. [۲۶] پس از اردشیر، شاپور دوم، بر عراق مستولی شد و از آنجا بحرین را به تصرف آورد و بسیاری از اعراب را کشت.[۲۷] و گروهی از بنی تغلب را در بحرین و نیز مردم عبدالقیس و طوایفی از بنی تمیم را در هجر سکنی داد.[۲۸] انوشیروان پادشاه ساسانی سَبَک را که از سواران خود بود، مأمور ساختن دژ مُشَقّر کرد. این دژ که در نزدیکی هجر ساخته شد، از پایگاه‌های مهم جنگی ایرانیان به شمار می‌رفت. [۲۹]

پس از اسلام

پس از آنکه پیام اسلام به اهالی بحرین رسید، پیامبر (ص) نامه‌ای خطاب به مردم هجر فرستاد و آنان را به اسلام دعوت کرد. [۳۰] برخی چون عمرو بن عبدالقیس و منذر بن عائد عبدی که از مردم هجر بودند به اسلام گرویدند.[یادداشت ۱] همینان زمینه پذیرش اسلام را در بحرین فراهم ساختند.[۳۱] با رحلت پیامبر(ص) مردم هجر و بحرین از اسلام روی گردانیدند، اما جارود آنان را به اسلام بازگردانید.[۳۲] در ۱۱ق حطم بن ضبیعه از بنی قیس بن ثعلبه، از غرور بن سوید بن منذر، برادر نعمان پادشاه حیره، خواست تا به یاری وی شتابد و به او وعده داد که پس از پیروزی، پادشاه بحرین خواهد شد. به دنبال آن، شهر جواثا به محاصره درآمد و مردم آنجا نامه‌ای خطاب به ابوبکر نوشتند و از وی یاری طلبیدند. ابوبکر نیز علاء بن حضرمی را به همراه سپاهی برای ستیز با مرتدان بحرین روانۀ آن نقطه کرد و با پیروزی علاء شهر جواثا آزاد شد. [۳۳] از دیگر فتوحات علاء شهر دارین در نزدیکی هجر بود. هنگامی که مسلمانان هجر را فتح کردند، آزاد افروز کاردار خسرو در بحرین که اعراب او را مکعبر می‌نامیدند، به زاره (رماده فعلی) که از شهرهای ساحلی گریخت و زرتشتیان هجر و قطیف که از پرداخت جزیه به علاء سر باز زده بودند، به او پیوستند. گفته شده در نزاعی که میان سپاه مسلمانان و مکعبر در ۱۳ ق روی داد، شهر زاره توسط مسلمانان فتح و مکعبر کشته شد.[۳۴] در ۶۷ ق/۶۸۶م نجدة بن عامر خارجی به همراه گروهی به بحرین رفت، اما از سوی عبدالقیس مورد استقبال واقع نشد و میان آنان جنگ درگرفت. به دنبال آن نجدة ابن عامر، قطیف را مورد تهاجم قرار داد و بسیاری از بنی عبدالقیس را کشت، تا آنکه وارد قطیف شد.

حمله مصعب بن زبیر

در سال ۶۹ قمری مصعب بن زبیر که بر بصره مستولی شده بود، به همراه سپاهی برای نبرد با نجدة بن عامر قطیف را مورد تهاجم قرار داد، اما به سختی شکست خورد و غنایم بسیاری بر جای گذاشت. پس از چندی اختلاف میان نجده و دیگر بزرگان خوارج به حدی رسید که گروه بسیاری از او جدا شدند. نجده در ۷۲ق در یکی از روستاهای هجر به قتل رسید.[۳۵]

منابع از صدر اسلام به بعد به رویداد قابل توجهی در احساء اشاره‌ای نمی‌کنند؛ تا آنکه در ۲۴۹ق فردی از سامرا به بحرین آمد و مدعی شد که از آل ابی طالب است و برخی او را از قبیلۀ عبدالقیس می‌گفتند. مردم بحرین نیز به جهت دلبستگی به علویان به وی گرویدند و از پرداخت خراج به خلیفه سر باز زدند، اما با روشن شدن ادعای نادرست او، مردم از وی دوری گزیدند.[۳۶]

ظهور و سقوط قرمطیان

بیشترین شهرت احساء در تاریخ مربوط به ظهور قرمطیان است که در واقع آنان پایه گذار این شهر به شمار می‌آیند. در ۴۶۶ ق عبدالله بن علی عیونی بنیانگذار دولت عیونی، بر آن شد که احساء را از تصرف قرمطیان به در آورد. در پی آن نامه‌ای به القائم بامرالله خلیفه عباسی نوشت و از ضعفی که بر قرمطیان چیره شده بود، سخن گفت. به دنبال آن خلیفه سالار بک حبوان را به همراه ۷ هزار مرد کار آزمودۀ جنگی به احساء گسیل داشت. در ناحیۀ الرحلین سپاه سالار بک و قرمطیان به ستیز پرداختند، تا آنکه قرمطیان متواری شدند[۳۷] پس از فوت عبدالله بن علی در ۵۰۰ ق فرزندش فضل بن عبدالله زمام امور را به دست گرفت و ۷ سال حکم راند، تا آنکه در جزیرۀ تاروت به قتل رسید. پس از وی ابوسنان محمد بن فضل تا ۵۲۵ ق و ابوالحسن احمد بن عبدالله تا ۵۳۲ ق بر احساء حکومت کردند، آنگاه سپاهیان با عزیز بن محمد فرزن محمد بن فضل پیمان بستند، اما مردم احساء با ابومنصور علی بن عبدالله عموی وی بیعت کردند. به دنبال آن جنگی میان عزیز و ابومنصور روی داد که با پیروزی عزیز و اشغال قطیف خاتمه یافت. سپس مردم با شکر بن علی پیمان بستند و پس از شکر، هجرس بن محمد بن عبدالله در مدتی کمتر از یک سال حکومت را در دست داشت. سرانجام در ۶۴۲ق دورۀ حاکمیت سلسلۀ عیونی رو به افول گذاشت.[۳۸] علت فروپاشی عیونی‌ها گسترش دامنه نفوذ اتابکی‌ها بر سواحل خلیج فارس، به ویژه در دوره حاکمیت ابوبکر بن سعد بن زنگی در سالهای ۶۲۹ تا ۶۳۲ ق بود.[۳۹]

نبرد با استعمار پرتغال

در نیمه‌های سده ۱۶ م با نزاعی که میان پرتغالی‌ها و ترکان عثمانی روی داد، مردم قطیف که در ۹۵۷ به یاری عثمانی‌ها شتافته بودند با انتقام جویی پرتغالی‌ها روبرو شدند. حاکمیت عثمانی بر احساء تا ۱۰۸۰ ادامه یافت، تا آنکه براک بن غریر خالدی به آن خاتمه بخشید.[۴۰]

احساء در چند قرن اخیر

در ۱۱۰۳ ق سعدون فرزند محمد، حاکم احساء شد و قبایل ظفیر و فضول را در ناحیه برا سرکوب نمود و در نیمه دوم سده ۱۲ ق محمد بن عبدالوهاب، بنیانگذار فرقه وهابی ظهور کرد. سپس عریعر بن دجین بن سعدون که از ۱۱۶۶ ق به حکومت رسیده بود، در ۱۱۷۲ ق به درعیه مرکز اقتدار محمد بن سعود و خاستگاه دعوت محمد بن عبدالوهاب حمله برد، ولی به رغم محاصره طولانی نتوانست آنجا را فتح کند.[۴۱] سعودی‌ها در ۱۱۷۶ ق بار‌ها به احساء هجوم بردند و احساء در این دوره شاهد نابسامنی و آشوب بود و عبدالعزیز با استفاده از اختلافات داخلی خانوادۀ عریعر، به احساء تاخت. و برخی از افراد خاندان عریعر به او پیوستند و گروهی جانب توینی بن سعدون را گرفتند و در نتیجه احساء دو پاره شد و بخش جنوبی آن به تصرف عبدالعزیز درآمد. [۴۲] عبدالعزیز در خلال این مدت از کوششهای خود برای تسخیر احساء دست برنداشت و سرانجام در ۱۲۰۷ ق مردم آن دیار خواستار صلح شدند و به فرمان وهابیان گردن نهادند و زید بن عریعر امیر آنجا به کویت گریخت، اما چیزی نگذشت که مردم احساء سر به طغیان برداشتند و ابن عریعر بازگشت. در نبردهایی که رخ نمود، احساء دوباره به تصرف عبدالعزیز درآمد. و وی ناجم را به عنوان نخستین حاکم غیرخالدی بر احساء گماشت.[۴۳]

حمله عثمانی‌ها

تصویر منسوب به محمدعلی پاشا والی مصر که ابراهیم پاشا را به نبرد آل سعود می‌فرستد و تسلط احساء و قطیف را در اختیار می‌گیرد.

در این هنگام سعودیها مشکلاتی برای عثمانیها می‌آفریدند، تا آنجا که سلیمان پاشا والی عراق در ۱۲۱۱ق به قصد تصرف احساء و قطیف راهی آن نقطه شد، اما ناکام ماند و عثمانیها به رغم تلاش مجدد در تصرف احساء با شکست رو به رو شدند. سرانجام سعودیها و عثمانیها قرارداد ترک مخاصمه با یکدیگر منعقد کردند،[۴۴] ولی عثمانیها همواره به حجاز نظر داشتند. ابراهیم پاشا که از جانب محمدعلی پاشا، والی مصر، روانۀ جنگ با آل سعود شده بود، پس از چندی براحساء و قطیف مستولی شد و حاکمیت بر آن دو شهر را به خاندان بنی خالد واگذار کرد.

تاخت و تاز بحرینی‌ها و مصری‌ها به احساء

در ۱۲۴۱ ق عبدالله بن احمد آل خلیفه حاکم جزیره بحرین برای تصرف قطیف و انضمام آن به بحرین، دارین را فتح کرد. به دنبال آن عبدالله بن غانم که از بزرگان قطیف بود، به مقابله با سپاه آل خلیفه پرداخت.[۴۵] در فاصله ۱۸۳۸-۱۸۴۰ م دومین تاخت و تاز نیروهای مصری بر وهابیان به فتح احساء انجامید و حاکم وهابی به بحرین گریخت.[۴۶] در ۱۲۵۹ق فیصل توانست از مصر گریخته، به نجد بازگردد و عبدالله ال خلیفه حاکم بحرین را به همراه فرزندانش مدت ۱۲ روز محاصره کند. سپس بر احساء مستولی شد و ۴۰ روز در آنجا ماند. با مرگ فیصل در ۱۲۸۲ ق فرزندش سعود در ۱۲۸۷ ق قطیف و احساء را به تصرف در آورد و شورشی را که به رهبری محمد برادرش در نزدیکی احساء به راه افتاده بود، فرونشاند و محمد را شکست داد.[۴۷]

فرمان اخراج آل سعود از احساء

سلطان عثمانی در ۱۲۸۷ق فرمان اخراج آل سعود از تمامی مناطق احساء را به عبدالله بن صباح حاکم کویت صادر کرد. به دنبال آن نیروهای کمکی به رهبری مدحت پاشا به سپاه عثمانی افزوده شد.[۴۸] در ۱۲۹۲ ق مردم احساء سر به طغیان برداشتند، ولی از سوی نیروهای عثمانی سرکوب شدند. محمد بن سعود بن فیصل در ۱۲۹۵ رهبر شورش احساء بر ضد عثمانیها بود.

جنگ احساء و عجمان

در ۱۳۲۰ ق/ ۱۹۰۲م آل مره و آل هاجر به قافله‌هایی که میان هفوف و عقیر در رفت و آمد بودند، هجوم بدند و این امر در ۱۳۲۴ منجر به جنگ میام مردم احساء و عجمان شد. در ۱۳۲۸ ق محمد پاشا والی احساء به قتل رسد.

الحاق احساء به عربستان سعودی

بی مبالاتی والیان عثمانی در احساء کار را به جایی رساند که مردم آن نامه‌ای به امیر عبدالعزیز نوشته، از او خواستند تا ترکان را از احساء خارج سازد.[۴۹] در ۱۳۳۱ق عبدالعزیز ترکان را از آن نقطه بیرون راند و آن را بخشی از کشور عربستان اعلام کرد.[۵۰] ولی ترکان بار دیگر هفوف را مورد تهاجم قرار دادند و با شکست مواجه شدند. با رسمیت یافتن کشور عربستان سعودی، عبدالله بن جلوی حاکم منطقه احساء شد و هفوف را مرکز این منطقه تعیین کرد.

تغییر نام احساء

نام احساء تا ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م بر این نقطه بود تا آنکه با فرمان پادشاه عربستان نام «منطقه شرقیه» جایگزین نام احساء شد و دمّام مرکز آن گردید.[۵۱]

حمله به عزاداران حسینی

در دوشنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۳ شمسی، سه فرد مسلح نقابدار با مسلسل و سلاح‌های کمری به گروهی از شهروندان در روستای الدالوه در استان الاحساء حمله کردند که براثر آن هفت نفر شهید و حدود سی نفر مجروح شدند.

به گفته سازمان‌های حقوق بشر و گروه‌های مخالف سعودی این اولین بار نیست که حسینیه ها در این کشور مورد حمله مسلحانه قرار می‌گیرند و حسینیه‌های دیگری به خصوص در شهر الهفوف پیشتر مورد تعرض قرار گرفته است.[۵۲]

پانویس

  1. جوهری،‌الصحاح، جلد ۴ ص ۲۳۱۳
  2. (کلیرز، XI/676)
  3. کحاله، جغرافیة شبه جزیرة العرب، ۲۳۸
  4. (کلیرز، XI/676))
  5. Encyclopedia of Islam
  6. کلیرز، XI/676)
  7. بستانی، فؤاد افرم، دایرة‌المعارف، ۷/۱۸۵
  8. کحاله، جغرافیة شبه جزیرة العرب، ۲۳۸
  9. بتنونی، الرحلة الحجازیة، ۴۹؛ کحاله، جغرافیة شبه جزیرة العرب، ۲۴۰؛ حاشیۀ ۴؛ EI۲
  10. غریب، منطقة الاحساء عبر اطوار التاریخ، ص ۳۵
  11. بستانی، فؤاد افرم، دایرة‌المعارف، ۷/۱۸۵
  12. بستانی، فؤاد افرم، دایرة‌المعارف، ۷/۱۸۶
  13. کحاله، جغرافیة شبه جزیرة العرب، ۲۴۱
  14. کحاله، جغرافیة شبه جزیرة العرب، ۲۴۱-۲۴۲
  15. کحاله، جغرافیة شبه جزیرة العرب، ۲۴۳-۲۴۴
  16. کحاله، جغرافیة شبه جزیرة العرب، ۲۴۴
  17. شخص، اعلام هجر من الماضین و المعاصرین، ۱/۵۵
  18. شخص، اعلام هجر من الماضین و المعاصرین، ۱/۵۰
  19. شخص، اعلام هجر من الماضین و المعاصرین، ۱/۳۸-۳۹
  20. کحاله، جغرافیة شبه جزیرة العرب، ۲۴۱-۲۴۲
  21. جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ۱/۱۷۵
  22. غریب، منطقة الاحساء عبر اطوار التاریخ، ص۷۴-۷۵
  23. غریب، منطقة الاحساء عبر اطوار التاریخ، ۳۷
  24. غریب، منطقة الاحساء عبر اطوار التاریخ، ص۳۷-۳۸
  25. انصاری، تحفة المستفید، ج۱، ص ۵۵
  26. حمدالله مستوفی، نزهة القلوب، ۱۳۷؛ نولدکه، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، ۴۸، ۷۰
  27. ابن اثیر، الکامل، ۱/۳۹۳
  28. نولدکه، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، ۱۱۱
  29. ابن مثرب، ۶۳۵؛ نولدکه، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، ۳۸۰، ۴۱۲
  30. بلاذری، فتوح البلدان، ۹۰
  31. شخص، اعلام هجر من الماضین و المعاصرین، ۱/۶۸
  32. غریب، منطقة الاحساء عبر اطوار التاریخ، ص۹۳
  33. طبری، تاریخ، ۳/۳۰۴-۳۱۱
  34. انصاری، تحفة المستفید، ۱/۶۹
  35. ابن اثیر، الکامل، ۴/۲۰۱-۲۰۶
  36. ابن اثیر، الکامل ، ۷، ۲۰۶-۲۰۷
  37. انصاری، تحفة المستفید، ۱/۹۸-۱۰۰
  38. ابن مقرب، دیوان، ۲۶، ۵۷، ۸۴
  39. غریب، منطقة الاحساء عبر اطوار التاریخ، ص۱۴۶
  40. ابوحاکمه، تاریخ الکویت الحدیث، ۲۰
  41. حسین، حیات، ۲۵۶-۲۵۹
  42. حمزه، ۳۳۷؛ انصاری، تحفة المستفید، ۱/ ۱۲۳؛ غریب، منطقة الاحساء عبر اطوار التاریخ، ص۱۶۶
  43. ابوحاکمه، ۱۴۱
  44. غریب، منطقة الاحساء عبر اطوار التاریخ، ص۱۷۷
  45. انصاری، تحفة المستفید، ۱/۱۴۲
  46. رمیحی، ۱۱
  47. غریب، منطقة الاحساء عبر اطوار التاریخ، ص۱۸۴
  48. ابوحاکمه ۲۵۲
  49. غریب، منطقة الاحساء عبر اطوار التاریخ، ص۱۸۸
  50. حسین، همان ، ۳/۵۸
  51. غریب، منطقة الاحساء عبر اطوار التاریخ، ص۳۸۱
  52. حمله به عزاداران حسینی در الاحساء عربستان

یادداشت

  1. نامه پیامبر به منذربنساوی این است:" بسم الله الرحمن الرحيم من محمد رسول الله إلى المنذر بن ساوى: سلام عليك فإني أحمد إليك الله الذي لا إله إلا هو و أشهد أن لا إله إلا هو أما بعد، فإني أدعوك إلى الإسلام فأسلم تسلم، و أسلم يجعل لك الله ما تحت يديك، و اعلم أن ديني سيظهر إلى منتهى الخف و الحافر. محمد رسول الله". میانجی، مکاتیب الرسول، الناشر : دار الحديث، ج۲، ص۳۵۴.

منابع

  • ابن اثیر، الکامل.
  • ابن درید، محمد، جمهرة اللغة، حیدرآباد دکن، ۱۳۴۵ق.
  • ابن سرابیون، سهراب، عجایب الاقالیم السبعة الی نهایة العمارة، به کوشش هانس فون مژیک، وین، ۱۳۴۷ ق/ ۱۹۲۹ م.
  • ابن مقرب، علی، دیوان، به کوشش عبدالفتاح محمد حلو، قاهره، ۱۳۸۳ق، ۱۹۶۳م.
  • ابوالفداء، تقویم البلدان، پاریس، ۱۸۴۰م.
  • ابوحاکمه، احمد مصطفی، تاریخ الکویت الحدیث، بیروت، ۱۹۸۴م
  • احمدی میانجی، علی، مکاتیب الرسول، الناشر : دار الحديث، بی تا، بی جا.
  • ازهری، محمد، تهذیب اللغة، به کوشش عبدالله درویش، قاهره، الدار المصریة للتالیف و الترجمه.
  • انصاری احسایی، محمد، تحفة المستفید، به کوشش حمد جاسر، ریاض/احساء، ۱۹۸۲م.
  • بایندر، غلامعلی، خلیج فارس، خرمشهر، ۱۳۱۷ ش.
  • بتنونی، محمدلبیب، الرحلة الحجازیة، قاهره، ۱۳۲۹م.
  • بحرانی، علی، انوار البدرین، قم، ۱۴۰۷ق.
  • بستانی، فؤاد افرم، دایرة‌المعارف، بیروت
  • بلاذری، احمد، فتوح البلدان، به کوشش رضوان محمد رضوان، بیروت، ۱۳۹۸ ق/۱۹۷۸م.
  • جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت، ۱۳۸۲ق/ ۱۹۶۲ م.
  • جوهری، اسماعیل، الصحاح، به کوشش احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم لملایین
  • حسین بن خزعل، تاریخ الکویت السیاسی، بیروت، ۱۳۸۸ق
  • حسین بن خزعل، حیات محمد بن عبدالوهاب، بیروت، ۱۳۸۸ق/ ۱۹۶۸.
  • حمدالله مستوفی، نزهة القلوب، به کوشش گ.لسترنج، لیدن، ۱۳۳۱ق/۱۹۱۳م.
  • حمزه، فواد، قلب جزیرة العرب، ریاض، ۱۳۸۸ق/۱۹۶۸م.
  • دمشقی، محمد، نخبة الدهر، لایپزیگ، ۱۹۲۳م.
  • دینوری، احمد، اخبار الطوال، ترجمه مهدوی دامغانی، تهران، ۱۳۶۲ش.
  • رفعت پاشا، ابراهیم، مراة الحرمین، قاهره، ۱۳۴۴ق/۱۹۲۵م.
  • زرین قلم، علی، سرزمین بحرین، تهران،۱۳۳۷ش.
  • شخص، هاشم محمد، اعلام هجر من الماضین و المعاصرین، بیروت، مؤسسة البلاغ.
  • صفوت، احمد زکی، جمهرة رسائل العرب، قاهره مکتبة مصطفی البایی...
  • طبری، تاریخ.
  • غریب، خالد، منطقة الاحساء عبر اطوار التاریخ، دارالوطنیة الجدیدة، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
  • قزوینی، زکریا، آثار البلاد، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
  • کحاله، عمررضا، جغرافیة شبه جزیرة العرب، به کوشش احمد عالی، مکه، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۴م.
  • نولدکه، تئودور، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، ترجمه عباس زریاب، تهران، ۱۳۵۸ش.
  • همدانی، حسن، صفة الجزیرة العرب، به کوشش محمد ابن علی اکوغ، بیروت ۱۴۰۲ق/۱۹۸۳ م.
  • یاقوت، بلدان.

پیوند به بیرون