عبیدالله بن زیاد: تفاوت میان نسخهها
جز ←نقش ابن زیاد در واقعه کربلا: ویکیسازی |
|||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
==نقش ابن زیاد در واقعه کربلا== | ==نقش ابن زیاد در واقعه کربلا== | ||
*'''سرکوب قیام مسلم بن عقیل''' | *'''سرکوب قیام مسلم بن عقیل''' | ||
کوفیان در سال | کوفیان در [[سال ۶۰ قمری]] برای [[بیعت]] با [[حسین بن علی(ع)]] اعلام موافقت کردند و در انتظار ورود او به کوفه بودند. ابن زیاد با روی پوشیده وارد شهر شد و مردم گمان کردند که او حسین(ع) است و از او استقبال کردند ولی به زودی دریافتند که عبیدالله بوده است. نخستین اقدام عبیدالله جست و جو برای یافتن نماینده امام حسین(ع)، [[مسلم بن عقیل]] بود.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ج۷، ص۲۲۹.</ref> | ||
ابن زیاد به محض ورود به کوفه، در یک خطابه، مخالفان حکومت یزید را بهسختی تهدید کرد و به کسانی که از او پیروی کنند، وعده برخورداری داد.<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ج۱، ص۹۷.</ref> | ابن زیاد به محض ورود به کوفه، در یک خطابه، مخالفان حکومت یزید را بهسختی تهدید کرد و به کسانی که از او پیروی کنند، وعده برخورداری داد.<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ج۱، ص۹۷.</ref> |
نسخهٔ ۱۶ اکتبر ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۵۱
مشخصات فردی | |
---|---|
نام کامل | عبیدالله بن زیاد |
درگذشت | محرم سال ۶۷ق |
نحوه درگذشت | در درگیری با سپاه مختار |
نقش در واقعه کربلا | |
اقدامات | اعزام سپاه به کربلا برای مقابله با امام حسین(ع)؛ توهین به سر امام حسین(ع)؛ سرکوب قیام توابین |
نقشهای برجسته | والی بصره و کوفه |
حاکمان | |
---|---|
عنوان | دورهٔ سلطنت |
معاویه بن ابی سفیان | ۴۱-۶۰ |
یزید بن معاویه | ۶۰-۶۴ |
معاویة بن یزید | ۶۴-۶۴ |
مروان بن حکم | ۶۴-۶۵ |
عبدالملک بن مروان | ۶۵-۸۶ |
ولید بن عبدالملک | ۸۶-۹۶ |
سلیمان بن عبدالملک | ۹۶-۹۹ |
عمر بن عبدالعزیز | ۹۹-۱۰۱ |
یزید بن عبدالملک | ۱۰۱-۱۰۵ |
هشام بن عبدالملک | ۱۰۵-۱۲۵ |
ولید بن یزید | ۱۲۵-۱۲۶ |
یزید بن ولید | ۱۲۶-۱۲۶ |
ابراهیم بن الولید | ۱۲۶-۱۲۷ |
مروان بن محمد | ۱۲۷-۱۳۲ |
وزرا و امرای سرشناس | |
مغیرة بن شعبه ثقفی • زیاد بن ابیه • عمرو عاص • مسلم بن عقبه مری • عبیدالله بن زیاد • حجاج بن یوسف ثقفی | |
رویدادهای مهم | |
صلح امام حسن • واقعه عاشورا • واقعه حره • آتش زدن کعبه • قیام مختار | |
عبید الله بن زیاد بن ابیه مشهور به ابن زیاد (۳۳ - ۶۷ق)، فرمانده نظامی مشهور امویان و از عوامل اصلی شهادت امام حسین(ع) و همراهانش. عبیدالله والی بصره بود و یزید او را در سال ۶۰ق پس از آشفتگی اوضاع کوفه، با حفظ سمت به امارت این شهر گماشت و سرکوب قیام امام حسین(ع) را به او سپرد. او در سال ۶۵ق نیز قیام توابین را سرکوب کرد. عبیدالله به سبب نقشی که در واقعه کربلا داشت، از شخصیتهای منفور نزد شیعیان است.
نسب و ویژگیهای رفتاری
ابو حفص عبیدالله بن زیاد بن ابیه، از کنیزی به نام مرجانه زاده شد.[۱] برخی ابن زیاد را به طعنه به مادرش منسوب کرده و «ابن مرجانه» خواندهاند که اشاره به اتهام ناپاکی تولد عبیدالله دارد و در برخی منابع، به بدنام و زناکار بودن او تصریح شده است.[۲]
پدرش زیاد بن ابیه، از سرداران و حکمرانان اموی بود که در سرکوب شورشها در مناطق اسلامی، به قساوت و بیرحمی شهرت داشته است. در نسب زیاد بن ابیه نیز اختلاف است و مشخص نیست پدر او کیست. از این رو، وی را ابن ابیه (یعنی پسرِ پدرش) خواندهاند. گفته شده ابوسفیان، زیاد را حاصل زنای خود با سمیه، مادر زیاد میدانست و بدین رو، معاویه، زیاد را برادر خویش میخواند.[۳]
گفتهاند که ابن زیاد، بسیار خشن، بیرحم و بی پروا بوده و برخی از زندگینامهنویسان از او با عنوان «جبّار» یاد کردهاند[۴] چنان که نقل کردهاند، در سرکوب خوارج در بصره، خشونتی شگفتانگیز از خود نشان داد.[۵] این خصلت عبیدالله باعث شد در جنگ با غیرمسلمانان در فتوحات نیز موفقیتهایی به دست آورد.[۶]
مقامهای سیاسی و حکومتی
از مقامها و فعالیتهای سیاسی عبیدالله در آغاز جوانی، اطلاعاتی در منابع تاریخی نیامده است؛ ولی به گفته پژوهشگران، در قلمرو حکومتی پدرش زیاد بن ابیه که والی کوفه و بصره بود، از امور حکومتی بر کنار نبوده است.[۷]
دوره معاویه
معاویه پس از مرگ زیاد، عبیدالله را به حکومت خراسان منصوب کرد[۸] و در سال ۵۵، ۵۶ یا ۵۷ق او را از ولایت خراسان برداشت و به امارت بصره منصوب کرد.[۹]
عبیدالله در حکومت بصره، با ناآرامیهایی که از سوی خوارج ایجاد میشد رو به رو گشت. ناآرامیها در سال ۵۸ق به اوج رسید و او سرانجام با خشونت فراوان آنان را سرکوب کرد و بسیاری را کشت.[۱۰]
دوره یزید
یزید پس از مرگ معاویه در ۶۰ق /۶۸۰م قصد داشت عبیدالله را از حکومت بصره بردارد؛ ولی گویا اوضاع وخیم سیاسی بصره و کوفه اجازه این کار را به او نداد. با آغاز قیام امام حسین (ع) و اعزام نماینده او مسلم بن عقیل به کوفه، عبیدالله که خشونت وی و پدرش در سرکوب شورشها و جنبشها مشهور بود، در سال ۶۰ق با حفظ سمت به ولایت کوفه منصوب گشت. گفتهاند که یزید به پیشنهاد سرجون مسیحی که از مشاوران یزید بود، دست به این اقدام زده است تا با قیام امام حسین (ع) مقابله کند.[۱۱]
نقش ابن زیاد در واقعه کربلا
- سرکوب قیام مسلم بن عقیل
کوفیان در سال ۶۰ قمری برای بیعت با حسین بن علی(ع) اعلام موافقت کردند و در انتظار ورود او به کوفه بودند. ابن زیاد با روی پوشیده وارد شهر شد و مردم گمان کردند که او حسین(ع) است و از او استقبال کردند ولی به زودی دریافتند که عبیدالله بوده است. نخستین اقدام عبیدالله جست و جو برای یافتن نماینده امام حسین(ع)، مسلم بن عقیل بود.[۱۲]
ابن زیاد به محض ورود به کوفه، در یک خطابه، مخالفان حکومت یزید را بهسختی تهدید کرد و به کسانی که از او پیروی کنند، وعده برخورداری داد.[۱۳]
به روایت یعقوبی، هانی بن عروه از پیش با ابن زیاد آشنایی داشت و در هنگام ورود عبیدالله به کوفه بیمار بود. او حدس میزد که عبیدالله پس از ورود به کوفه به عیادت وی خواهد آمد. از این رو با مسلم بن عقیل برای کشتن ابن زیاد در خانه خود قرار گذاشت.[۱۴] به روایت دیگر شریک بن اعور، از سران شیعه کوفه، در خانه هانی بیمار شد و با مسلم قرار گذاشت که چون ابن زیاد به عیادت وی میآید، مسلم به او حمله کند و وی را بکشد.[۱۵] با این همه گویا چون هانی از وقوع قتل در خانه خود خشنود نبود، مسلم از آن کار سرباز زد و ابن زیاد جان به سلامت برد.[۱۶]
به گزارش طبری، ابن زیاد اندکی پس از ورود به کوفه با نیرنگ توانست از محل اختفای مسلم بن عقیل آگاه شود. آنگاه هانی را به دارالاماره دعوت کرد و وی را به زندان افکند و اندکی بعد نیز مسلم بن عقیل را دستگیر کرد و هر دو را به قتل رساند و سر آنها را نزد یزید فرستاد.[۱۷]
- اعزام لشکر به سوی امام حسین
عبیدالله پس از تهدید و تطمیع کوفیان، حرّ بن یزید را به سوی حسین بن علی(ع) فرستاد و به او دستور داد تا جلوی حسین(ع) را بگیرد و نیز اجازه ندهد در محلی که دارای آب است، اردو بزند. سپس عمر بن سعد بن ابی وقاص را با لشکری به سوی وی فرستاد.[۱۸]
عمر بن سعد پیش از آن از سوی ابن زیاد به حکومت ری منصوب شده بود و در صدد عزیمت به ری بود؛ ولی ابن زیاد او را مأمور بیعت گرفتن از حسین(ع) برای یزید یا جنگ با او کرد و چون عمر خواست که وی را از آن کار معذور دارد، ابن زیاد حکومت او را بر ری، به مقابله با حسین بن علی(ع) مشروط کرد.[۱۹]
عمر بن سعد پس از مذاکره با حسین بن علی(ع)، به ابن زیاد خبر داد که حسین خواهان بازگشت است و بنابراین نیازی به جنگ نیست. گویا ابن زیاد در آغاز از این خبر شادمان شد؛ ولی شمر بن ذی الجوشن او را از پذیرش صلح بازداشت. ابن زیاد در نامهای به عمر بن سعد نوشت که اگر از حسین بیعت گرفت، او را به کوفه بفرستد وگرنه با او بجنگد و اگر طالب جنگ با حسین(ع) نیست، فرماندهی را به شمر بدهد.[۲۰]
- اسیر کردن خاندان امام حسین(ع)
پس از شهادت امام حسین(ع)، ابن زیاد دستور داد باقیمانده خاندان او را اسیر کنند و به کوفه بیاورند. ورود اهل بیت پیامبر(ص) در حال اسارت به کوفه، وقایعی آفرید که در منابع ثبت شدهاند. از جمله این وقایع، مواجهه و مجادله ابن زیاد با حضرت زینب(ع) و پاسخهای او به ابن زیاد است که به نقل منابع، بر شنوندگان و حاضران در مجلس تاثیر فراوانی نهاد.
- توهین به سر امام حسین
از جمله وقایع کوفه در این هنگام، بردن سر مطهّر امام حسین(ع) به مجلس ابن زیاد است. به نقل منابع، او با چوبی که در دست داشت، به لبها و دندانهای امام حسین(ع) نواخت و بیاحترامی کرد. زید بن ارقم از اصحاب پیامبر(ص) در مجلس حضور داشت و چون این کار را دید، گریست و گفت: آن چوب را از لبان حسین بردار. به خدا قسم بارها دیدهام که پیامبر(ص) لبان خویش را بر آنها مینهاد. عبیدالله به خشم آمد و گفت: خدایت بگریاند! بر چه میگریی؟ بر فتح الهی؟! به خدا قسم اگر پیر نبودی و نمیدانستم که عقلت زایل شده، گردنت را میزدم. زید چون این را شنید، مجلس را ترک کرد.[۲۱]
- مجادله با حضرت زینب(س)
پس از ورود اسیران کربلا به کوفه، آنان را به کاخ حکومتی عبیدالله آوردند. به نقل منابع، حضرت زینب(س) با جامه های کهنه و بدون آنکه به عبیدالله و مجلس او اعتنا کند، در گوشهای نشست. عبیدالله سه بار از او پرسید: «کیستی؟» ولی جوابی نشنید. سرانجام یکی از کسانی که در مجلس بود، گفت: «زینب، دختر علی ابن ابی طالب است.» ابن زیاد گویا از بیاعتنایی زینب به خشم آمده بود. به طعنه گفت: «سپاس خدا را که شما را رسوا نمود و دروغگویتان را آشکار ساخت.»
حضرت زینب جواب داد: «سپاس خدا را که ما را با پیامبرش گرامی داشت، از آلودگی و پلیدی، پاک ساخت. آن که گناهکار است، رسوا میگردد و آن که بدکار است دروغ میگوید و او ما نیستیم.»
ابن زیاد گفت: «دیدی عاقبت خدا با شما چه کرد؟»
حضرت زینب گفت: «از خدا جز نیکویی و خوبی ندیدم. خدا بر خاندان ما شهادت را مقدّر فرموده بود و آنان با شجاعت به قتلگاه خویش شتافتند و خدا به زودی آنان و تو را کنار هم گرد میآورد تا در پیشگاه او محاکمه شوید. آن گاه خواهی دید که عاقبت و رستگاری از آن کیست؟ای پسر مرجانه مادرت به عزایت بنشیند!»
ابن زیاد خشمگین شد و گفتهاند که قصد کشتن زینب را کرد که با وساطت عمرو بن حُرَیث منصرف شد و گفت: «خداوند دل مرا با کشته شدن برادر سرکش و دیگر شورشیان و هواخواهان خاندانت آرامش بخشید.»
حضرت زینب گفت: «به خدا قسم که بزرگ مرا کشتی، شاخه و برگ مرا بریدی، اصل و ریشهام را از بن برکندی. اگر شفای دل تو در اینها است، پس شفا یافته ای.»
ابن زیاد گفت: «او نیز چون پدرش قافیه به هم میبافد و مثل او به سجع سخن میگوید.»[۲۲]
پس از مرگ یزید
- بیعت با مروان بن حکم
وقتی عبدالله بن زبیر در مدینه قدرت گرفت، مروان بن حکم به سوی حجاز رفت تا با او به خلافت بیعت کند، ولی ابن زیاد در بَثَنیه مروان را ملاقات کرد و وی را از آن کار بازداشت و به وی قول داد که اگر او خود مدعی خلافت شود، پشتیبان او خواهد بود. مروان بازگشت و ابن زیاد نیز به دمشق رفت و ضحاک بن قیس را که از مردم شهر برای ابن زبیر بیعت گرفته بود، فریفت و از شهر بیرون راند و برای مروان بیعت گرفت. در جنگ مروانیان با ضحاک بن قیس، که به شکست ضحاک انجامید، ابن زیاد، فرماندهی سواران مروان را بر عهده داشت.[۲۳]
در دوره حکومت مروان، عبیدالله نیز در دمشق بود. وقتی توابین به سرکردگی سلیمان بن صُرَد خُزاعی به خونخواهی حسین بن علی(ع) قیام کردند، مروان، ابن زیاد را به مقابله آنها فرستاد و حکومت عراق را به شرط غلبه بر آن به وی داد.[۲۴] وقتی عبیدالله به جزیره رسید، از مرگ مروان(۶۵ق /۶۸۵م) آگاه شد، ولی به پیشروی خود ادامه داد.
- سرکوب قیام توابین
سرانجام در اواخر جمادی الاول سال ۶۵ق در عین الورده جنگ خونینی بین سپاه ابن زیاد و توابین درگرفت که به کشته شدن سلیمان و یارانش انجامید.[۲۵]
- رویارویی با سپاه مختار
ابن زیاد سپس مشغول مطیع ساختن شهرهای جزیره شد که پیش از آن با ابن زبیر بیعت کرده بودند. او ابتدا به عراق که مختار ثقفی در آنجا علیه امویان و به خونخواهی حسین بن علی(ع) قیام کرده بود، نمیپرداخت، اما سرانجام به موصل، که در دست عوامل مختار بود حمله کرد. طرفداران مختار به تکریت عقب نشستند و مختار را از حمله ابن زیاد آگاه کردند. مختار نیز سپاهی را به مقابله فرستاد. سپاه مختار، سپاهی را که ابن زیاد به سوی آنان فرستاده بود، شکست داد. (۱۰ ذیحجه سال ۶۶ قمری).[۲۶]
مرگ ابن زیاد
پس از پیروزی لشکریان مختار، ابن زیاد خود با سپاه به سوی آنان آمد، و سپاه مختار عقب نشست. مختار که اساساً در پی هلاک ابن زیاد و کسان دیگری بود که در واقعه کربلا دست داشتند، ابراهیم بن مالک اشتر را با سپاه به مقابله ابن زیاد فرستاد. ابراهیم که میخواست قبل از ورود ابن زیاد به سرزمین عراق، به وی برسد، در ساحل رود خازر نزدیک روستایی به نام باربیثا در ۵ فرسخی موصل به لشکر شام رسید. در جنگ شدیدی که میان عراقیان و شامیان آغاز شد، ابن زیاد شکست خورد (محرم ۶۷) و همراه با یارانش به قتل رسید. براساس روایتی از ابومخنف، گویا ابراهیم بن اشتر خود در جنگ تن به تن، ابن زیاد را به قتل رسانید.[۲۷]
عقیده شیعیان درباره عبیدالله
اقدام عبیدالله علیه امام حسین و پدید آوردن واقعه عاشورا، از همان آغاز او را بدنام و منفور کرد و خشم بسیاری از مسلمانان به ویژه کوفیان را نسبت به وی برانگیخت؛ چنان که به نقل منابع، عبدالله بن عفیف ازدی، در میان نخستین خطبه ابن زیاد پس از واقعه برخاست و او و یزید را دشنامهای سخت داد.[۲۸] و حتی گفتهاند که مادرش مرجانه نیز او را بسیار نکوهش کرد.[۲۹]
عبیدالله به سبب نقشی که در واقعه عاشورا داشته، قرنهاست که از منفورترین شخصیتهای تاریخ اسلام نزد شیعیان به حساب میآید. نام او در چند زیارتنامه مشهور، از جمله زیارت عاشورا آمده و مورد لعن قرار گرفته است.[۳۰]
پانویس
منابع
- ابن اعثم کوفی، احمد، الفتوح، دار الاضواء، بیروت، ۱۴۱۱ق.
- ابن سعد بصری، محمد، الطبقات الکبری، دار الکتب العلمیه، بیروت، ۱۴۱۰ق.
- ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، دار المرتضویه، نجف اشرف، ۱۳۵۶ش.
- اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، به کوشش احمد صقر، قاهره، ۱۳۶۸ق.
- طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج ۷، دار التراث، بیروت، ۱۳۸۷ق.
- ابن سعد محمد، الطبقات الکبری، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۳۸۸ق/ ۱۹۶۸م.
- ابن طاووس علی، اللهوف فی قتلی الطفوف، نجف، ۱۳۶۹ق.
- ابن قتیبه، عبدالله، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۱۳۸۸ق /۱۹۶۹م.
- ابوعلی مسکویه، احمد، تجارب الامم، تهران، ۱۳۶۶ش.
- بلاذری، احمد، انساب الاشراف، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۴۰۰ق.
- جاحظ، عمرو، البیان و التبیین، قاهره، ۱۳۵۱ق.
- دینوری احمد، اخبار الطوال، به کوشش عبدالمنعم عامر، بغداد، ۱۳۷۹ق.
- مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار الجامعة لدرر الاخبار الائمة الاطهار، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۰۳ق.
- مفید، محمد بن نعمان، الارشاد، تهران، ۱۳۵۱ش.
- مفید، محمد بن نعمان، الإرشاد، انتشارات کنگره جهانی شیخ مفید قم، ۱۴۱۳ق.
- یاقوت حموی، معجم البلدان،
- یعقوبی احمد، تاریخ، بیروت، دارصادر.
پیوند به بیرون
- منبع اصلی مقاله: دایرةالمعارف بزرگ اسلامی
- ↑ بلاذری احمد، انساب الاشراف، ج۴، ص۷۵.
- ↑ مفید، الاختصاص، ص۷۳.
- ↑ نک: الاستیعاب، ج ۲، ص۵۲۵.
- ↑ زرکلی، الاعلام، ج۴، ص۱۹۳.
- ↑ دینوری، اخبار، الاخبار الطوال، ص۲۶۹-۲۷۰؛ طبری، تاریخ، ج۷، ص۱۸۵-۱۸۷.
- ↑ نک: زرکلی، الاعلام، ج۴، ص۱۹۳.
- ↑ ابوعلی مسکویه احمد، تجارب الامم، ج۲، ص۲۸.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ج۷، ص۱۶۶- ۱۶۸.
- ↑ یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۲۳۷؛ طبری، تاریخ الطبری، ج۷، ص۱۷۲.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ج۷، ص۱۸۵-۱۸۷و ج۷، ص۲۲۸.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ج۷، ص۲۲۸.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ج۷، ص۲۲۹.
- ↑ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ج۱، ص۹۷.
- ↑ یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۲۴۳.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ج۷، ص۲۴۸.
- ↑ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ج۱، ص۹۸ و ۹۹.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ج۷، ص۲۲۹-۲۳۱ و ۲۷۰.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ج۷، ص۳۰۸.
- ↑ ابن سعد، طبقات الکبری، ج۵، ص۱۶۸؛ دینوری، اخبار الطوال، ج۱، ص۲۵۳.
- ↑ نک: طبری، تاریخ الطبری، ج۷، ص۳۱۵-۳۱۶؛ مفید، الارشاد، ج۱، ص۴۳۸.
- ↑ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۱۴ و ۱۱۵.
- ↑ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۱۵ و ۱۱۶.
- ↑ نک: ابن سعد، طبقات الکبری، ج۵، ص۴۰-۴۲؛ طبری، تاریخ الطبری، ج۷، ص۴۷۶-۴۷۹.
- ↑ یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۲۵۷.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ج۷، ص۵۵۷-۵۶۰.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ج۸، ص۶۴۳، ۶۴۹، ۶۴۶ و ۷۰۷-۷۱۳.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ج۸، ص۶۴۳، ۶۴۹، ۶۴۶ و ۷۰۷-۷۱۳.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ج۷، ص۳۷۳-۳۷۴؛ ابن طاووس علی، اللهوف فی قتلی الطفوف، ج۱، ص۷۱-۷۲.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ج۷، ص۴۰۸.
- ↑ کامل الزیارات، ص۱۷۶