کَثیر بن شِهاب مَذْحِجی یا کثیر بن شهاب حارِثی از بزرگان کوفه و قبیله مذحج و فردی عثمانیمذهب بود که با پراکندن یاران مسلم بن عقیل در کوفه در شکلگیری واقعه کربلا نقش داشت. بر اساس گزارشات تاریخی وی در حکومت عمر بن خطاب و معاویه، والی ری و دَستَبی بود. همچنین کثیر به نقل بَلاذُری، تاریخدان، هواخواه یزید و کارگزار او در برخی مناطق ایران مانند حلوان، ماسبذان و ماهان بود.
کثیر بن شهاب در دشمنی با اهلبیت(ع) بر ضد مسلم بن عقیل و امام حسین(ع) و در دفاع از ابن زیاد سخنرانی و بر منبر ری، امام علی(ع) را لعن میکرد.
در صحابی بودن او اختلاف نظر وجود دارد. کثیر اندکی پیش از قیام مختار ثقفی یا در آغاز آن مُرد و مختار ثقفی وی را دروغگو و کذاب خواند.
معرفی
به گزارش ابن سعد در کتاب الطبقات الکبری، کثیر بن شِهاب بن حصین بن یزید حارثی مَذْحِجی از بزرگان قبیله مذحج در کوفه و فرد بخیلی بوده است.[۱] به باور ابونعیم اصفهانی، محدث اهل سنت، کثیر بن شهاب بَجَلی از اصحاب پیامبر است[۲] و ابنحَجَر عَسقَلانی نیز این نظریه را تقویت میکند؛[۳] ولی ابن عَساکر، صحابی و بجلی بودن کثیر را توهم خوانده و رد کرده است.[۴] به گفته بَلاذُری، تاریخدان، کثیر اندکی پیش از قیام مختار ثقفی یا در آغاز آن مُرد.[۵]
نقش در حکومت عمر بن خطاب و معاویه
کثیر بن شهاب در زمان خلافت عمر بن خطاب در جنگ قادسیه شرکت کرد و گفته شده با نیزهای سردار ایرانی، جالینوس را کشت؛ ولی به نظر بلاذری، تاریخدان، شخص دیگری قاتل جالینوس بوده است.[۶] به گزارش ابن اثیر، عمر بن خطاب، مغیرة بن شعبه را امیر کوفه قرار داد و او نیز در سال ۴۱ق کثیر بن شهاب را والی مناطق ری و دَستَبی کرد.[۷] وقتی کثیر به ری رسید و سرپیچی مردم از دستورات را دید، با آنان جنگید تا اطاعت کردند و خراج و جزیه دادند.[۸] وی سپس قزوین را فتح کرد و از طرف عمر والی آنجا شد.[۹]
وقتی معاویه به حکومت رسید، از طرف خود و کارگزارانش، مغیرة بن شعبه و زیاد بن ابیه در کوفه، کثیر را در حکومت ری و دستبی ابقا کرد.[۱۰] بعدها معاویه بر وی غضب کرد و بر او تازیانه زد و مدتی او را در دمشق زندانی کرد تا اینکه با وساطت شریح بن هانی از زندان آزاد شد.[۱۱]
کثیر بن شهاب از پیروان عثمان بود و نسبت به امام علی(ع) کینه داشت و او را بر منبر ری بسیار لعن میکرد.[۱۲] زیاد در سال ۵۱ ق بر کفر حجر بن عدی، از یاران امام علی(ع) و بزرگان کوفه، از سران قریش شهادت گرفت و نام کثیر بن شهاب نیز در شمار شهادتدهندگان گزارش شده است.[۱۳]
کارگزار یزید
در زمان حکومت یزید، به علت هواداری و پیروی از خواسته یزید مورد تأیید و حمایتش قرار گرفت.[۱۴] یزید سفارش او را به ابن زیاد کرد و نوشت تا او را بر برخی مناطق ایران چون ماسبذان، مِهرِجانقُذف، حلوان و ماهان ولایت دهد. همچنین قطعه زمینی در نواحی کوهستانی دِینَوَر به کثیر داده شد و او برای خود عمارتی به نام قصر کثیر ساخت.[۱۵] سالها بعد از او، یکی از فرزندانش همچنان در ماسبذان زمین در اختیار داشت.[۱۶]
مقابله با مسلم بن عقیل
در سال ۶۰ق، دار الاماره کوفه با حضور عبیدالله بن زیاد و تعدادی از یارانش در آن توسط طرفداران مسلم بن عقیل، فرستاده امام حسین(ع)، محاصره شد.[۱۷] در آغاز محاصره کثیر بن شهاب از ابن زیاد درخواست جنگ با مسلم را داشت که وی نپذیرفت.[۱۸] سپس بنابر گزارشات تاریخی، ابن زیاد به کثیر بن شهاب و برخی بزرگان کوفه فرمان داد تا همراه پیروان مذحجی خود از قصر خارج شود و به میان مردم برود، آنان را از اطراف مسلم متفرق کند، از جنگ بترساند و از کیفر حاکم بر حذر دارد.[۱۹] کثیر اولین سخنران در برابر اطرافیان مسلم بود که آنها را با شایعه آمدن لشکریان شام از مخالفت با حکومت ترسانید و سخنانش تا غروب آفتاب ادامه داشت.[۲۰] به نقل شیخ مفید در اثر چنین سخنانی کوفیان بسیاری با کثیر و دیگر ماموران ابن زیاد همراه شدند و با حرکت به سوی دار الاماره به او پیوستند.[۲۱]
کثیر در دستگیری و مبارزه با یاران مسلم نیز دست داشت. عبدالاعلی بن یزید کلبی هنگام حرکت یاران مسلم به سوی دارالاماره لباس رزم پوشید و از خانه بیرون آمد تا در محله بنیفتیان به مسلم بپیوندد. کثیر بن شهاب او را دستگیر کرد و نزد عبیدالله بن زیاد آورد. ابن زیاد او را زندانی کرد.[۲۲]
نقش در واقعه کربلا
کثیر بن شهاب در واقعه کربلا شرکت کرد.[۲۳] گفته شده وی به دستور عبیدالله بن زیاد با سخنرانی در میان مردم و تبلیغات فراوان در گردآوری لشکر ابن زیاد در نُخَیله برای جنگ با امام حسین(ع) سهیم بود و مردم را از یاری حسین(ع) برحذر میداشت.[۲۴]
مختار، وی را دروغگو و کذّاب خواند و قسم خورد که قبرش را خواهد شکافت.[۲۵]
پانویس
- ↑ ابن سعد، طبقات الکبری، دار صادر، ج۶، ص۱۴۹.
- ↑ ابونعیم اصفهانی، تاریخ اصفهان، ۱۴۱۰ق، ج۲، ص۱۳۶؛ ابن عساکر، تاریخ دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۵۰، ص۳۳.
- ↑ ابن حجر عسقلانی، الاصابة، ۱۴۱۵ق، ج۵، ص۴۲۷.
- ↑ ابن عساکر، تاریخ دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۵۰، ص۳۳.
- ↑ بلاذری، فتوح البلدان، ۱۸۶۶م، ص۳۰۱.
- ↑ بلاذری، فتوح البلدان، ۱۸۶۶م، ص۲۵۵.
- ↑ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۵ق، ج۳، ص۴۱۳.
- ↑ بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۵۷م، ج۲، ص۳۹۰.
- ↑ ابن عساکر، تاریخ دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۵۰، ص۳۳.
- ↑ ابن سعد، طبقات الکبری، دار صادر، ج۶، ص۱۴۹؛ ابن عساکر، تاریخ دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۵۰، ص۳۲.
- ↑ بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۵۷م، ج۲، ص۳۸۷.
- ↑ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۵ق، ج۳، ص۴۱۳-۴۱۴.
- ↑ طبری، تاریخ طبری، دارالتراث، ج۵، ص۲۶۹؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۲۵۴.
- ↑ بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۵۷م، ج۲، ص۳۷۸.
- ↑ بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۵۷م، ج۲، ص۳۷۸.
- ↑ بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۵۷م، ج۲، ص۳۷۸.
- ↑ طبری، تاریخ طبری، دارالتراث، ج۵، ص۳۶۹.
- ↑ طبری، تاریخ طبری، بیروت، ج۵، ص۳۷۰.
- ↑ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۵ق، ج۴، ص۳۱؛ شیخ مفید، ارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۵۲؛ طبری، تاریخ طبری، دارالتراث، ج۵، ص۳۷۰.
- ↑ طبری، تاریخ طبری، دارالتراث، ج۵، ص۳۷۰.
- ↑ شیخ مفید، ارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۵۳.
- ↑ طبری، تاریخ طبری، دارالتراث، ج۵، ص۳۶۹-۳۷۰.
- ↑ بلاذری، فتوح البلدان، ۱۸۶۶م، ص۳۰۱.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۷۸.
- ↑ بلاذری، فتوح البلدان، ۱۸۶۶م، ص۳۰۱؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۶، ص۴۰۳.
منابع
- ابن اثیر جزری، ابوالحسن، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر/دار بیروت، ۱۳۸۵ق.
- ابن سعد واقدی، ابوعبدالله، طبقات الکبری، بیروت، دار صادر، بیتا.
- ابن عساکر، ابوالقاسم، علی بن حسن، تاریخ دمشق، تحقیق: عمرو بن غرامه عمروی، بیجا، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
- ابونعیم اصفهانی، احمد بن عبدالله، تاریخ اصفهان، تحقیق سید حسن کسروی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۰ق.
- بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق.
- بلاذری، احمدبن یحیی، فتوح البلدان، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۶۶، فرانکفورت ۱۴۱۳ق/ ۱۹۹۲م.
- بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، تحقیق صلاح الدین المنجد، قاهره، لجنة البیان العربی، ۱۹۵۷م.
- طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، بیروت، دار التراث، بیتا.
- عسقلانی، ابن حجر، الاصابة فی تمییز الصحابه، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.