بَحیرا راهبی مسیحی که براساس روایتی مشهور، حضرت محمد(ص) را در نوجوانی دید و نبوت وی را پیشگویی کرد. درباره هویت و سرگذشت او، جزئیات این روایت و حتی در اصل وقوع آن، اختلافنظرهایی وجود دارد. هر چند اختلاف در اصل وقوع آن اندک است.
نام و نسب
نامش را بَحیری، بَحیرا،[۱] سَرْجِس،[۲] بُحیری یا بُحیرا[۳] ضبط کردهاند (که صورت اخیر یعنی بُحیرا کاملا متأخر و احتمالا برای آن است که به واژهای غیرعربی، وزن آشنا و معمول در عربی داده شود).[۴] اما برخی مانند طبری[۵] و ترمذی[۶] هم نام او را ذکر نکردهاند.
واژه بخیرا از واژه آرامی «بخیره» به معنای «برگزیده» است.[۷] با توجه به این معنا، شاید بحیرا صفت سرجیوس راهب بوده که بعدها جانشین نام خاص وی در منابع اسلامی شده است.
او را حِبْری (یعنی دانشمند یهود) از شهر تیماء (در اطراف شام)،[۸] راهبی نصرانی،[۹] سریانی[۱۰] یا نَسطوری (از فرقههای مسیحی)[۱۱] دانستهاند که در علم هیئت و نجوم دست داشت و منکر الوهیت مسیح و تثلیث و قائل به وحدانیت خداوند بود[۱۲] و به این سبب، از کلیسای برّیة الشام و سپس طور سینا طرد شد و ناگزیر در دیری در بُصری اقامت گزید[۱۳] و در همین مکان، یا در نزدیکی دروازه شهر نصیبین،[۱۴] با پیامبر(ص) دیدار کرد.
روایت دیدار بحیرا با پیامبر(ص)
این روایت به گونههای متفاوتی نقل شده است. یکی از این روایتها چنین است:
هنگامی که پیامبر کودک یا نوجوان بود، ابوطالب برای تجارت عازم سفر شام شد و در این سفر محمد(ص) را نیز همراه خود برد. مقصد این سفر شهر بُصری بود که در آن زمان یکی از شهرهای بزرگ شام و از مهمترین مراکز تجارتی آن عصر به شمار میرفت. این سفر به برکت حضور محمد(ص) در بین کاروانیان، راحتتر از سفرهای قبل بود و حتی روزها لکه ابری پیوسته بالای سر کاروان در حرکت بود و برای آنان در آفتاب گرم سایه میافکند.
در نزدیکی شهر بُصری صومعه و کلیسایی وجود داشت و راهبی گوشهگیر به نام «بحیرا» در آنجا زندگی میکرد و مسیحیان معتقد بودند کتابها و همچنین علومی که در نزد دانشمندان گذشته آنان بوده دستبهدست و سینهبهسینه به بحیرا منتقل گشته است.
کاروان قریش هر ساله از کنار این صومعه عبور میکرد و گاهی در آنجا منزل میکردند. تا این زمان، بحیرا هیچگاه با آنان سخنی نگفته بود، اما این بار که بحیرا لکه ابر را بر بالای سر کاروان قریش دیده بود، از صومعه به زیر آمد و از آنان دعوت کرد تا برای صرف غذا به صومعه او بروند.
قرشیان به سوی صومعه حرکت کردند، اما محمد(ص) را به سبب آنکه کودک بود در نزد اموال گذاشتند و با خود نبردند. بحیرا در قیافه یکایک واردین نگاه کرد؛ اما اوصافی را که از پیامبر اسلام شنیده و یا در کتابها خوانده بود در چهره آنها ندید، از این رو پرسید: کسی از شما به جای نمانده؟ و خواست که محمد(ص) نیز بیاید.
بحیرا با دقت به چهره محمد(ص) خیره شد و یکیک اعضای بدن او را که در کتابها اوصاف آنها را خوانده بود از زیرنظر گذرانید. بحیرا پس از غذا پیش محمد(ص) آمد و بدو گفت: «ای پسر تو را به لات و عزی (از بتهای بزرگ عرب) سوگند میدهم که آنچه از تو میپرسم پاسخ مرا بدهی؟» ؛ اما محمد(ص) گفت: «مرا به لات و عزی سوگند مده که چیزی در نظر من مبغوضتر از این دو نیست».
بحیرا گفت: «پس تو را بخدا سوگند میدهم سؤالات مرا پاسخ دهی!»
حضرت فرمود: «هر چه میخواهی بپرس!»
بحیرا شروع کرد از حالات و زندگانی خصوصی و حتی خواب و بیداری او سؤالاتی کرد و او جواب میداد. بحیرا پاسخهایی را که میشنید با آنچه در کتابها درباره پیغمبر اسلام دیده و خوانده بود تطبیق میکرد و مطابق میدید. آنگاه میان دیدگان او را با دقت نگاه کرد، سپس برخاسته و میان شانههای او را تماشا کرد و مهر نبوت را دید و بیاختیار آنجا را بوسه زد.
سپس بحیرا به نزد ابوطالب رفت و به او گفت: این پسر را به شهر و دیار خود بازگردان و از یهودیان محافظتش کن و مواظب باش تا آنان او را نشناسند که به خدا سوگند اگر از آنچه من در مورد این جوان میدانم آگاه شوند نابودش میکنند. سپس گفت: «ای ابوطالب بدان که کار این برادرزادهات بزرگ و عظیم خواهد گشت» و در پایان سخنانش گفت: «من آنچه لازم بود به تو گفتم و مواظب بودم این نصیحت را به تو بنمایم». ابوطالب نیز پس از این گفتوگو محمد(ص) را به مکه بازگرداند.[۱۵]
منبع روایت دیدار بحیرا با پیامبر(ص)
روایت دیدار بحیرا با پیامبر(ص) خبر واحد است. تمام روایتها از این واقعه به قُراد ابونوح میرسد که او هم با واسطه از ابوموسی اشعری روایت کرده است.[۱۶]
تحلیل روایتهای مختلف از دیدار بحیرا با پیامبر(ص)
بر اساس این روایت، کاروانی از قریش به قصد تجارت به سوی شام حرکت کرد که ابوطالب به اصرار محمد(ص)، که در آن هنگام نُه[۱۷] یا دوازده ساله بود،[۱۸] او را نیز با خود برد. کاروان، در بُصرای شام، نزدیک صومعهای، توقف کرد. نخستین اختلاف در گزارش این رویداد در اینجاست که برخی بحیرا را، منتظر فرستاده موعود و پرسشگر از کاروانهای پیشین،[۱۹] و بعضی منتظری گوشهنشین معرفی کردهاند که تا آن زمان از صومعه خود بیرون نمیآمد و با کسی سخن نمیگفت.[۲۰] بحیرا با دیدن برخی نشانههای غیرطبیعی چون تعظیم و صلای سنگها بر پیامبر(ص)، ابری که همواره بر سر پیامبر حرکت میکرده و بر وی سایه میافکنده، و درختی که به مجرد نشستن پیامبر(ص) در پناه آن، شاخههای خود را به سوی او میگشوده است، محمد(ص) را در میان کاروانیان میشناسد. بحیرا آنان را به طعام دعوت میکند تا با کودک مورد نظرش، بیشتر سخن بگوید. اما کاروانیان پیامبر(ص) را به سبب خردسالی در کنار بنه کاروان به مراقبت میگمارند و بحیرا با پیبردن به این نکته خواستار گفتوگو با کودک میشود.[۲۱]
روایت نادری نیز، زمان این گفتوگو را صبح فردای رسیدن کاروان به بُصری میداند. براساس این روایت، گفتوگوی میان محمد(ص) و بحیرا هنگامی صورت گرفت که کاروانیان خفته بودند.[۲۲] جزئیات و تفصیل آن در روایات یکسان نیست. برخی آن را گفت و شنودی کوتاه گزارش کردهاند که بحیرا طی آن تنها نبوت محمد(ص) را باگفتن این عبارت که «او سرور جهانیان است»[۲۳] پیشگویی کرده است،[۲۴] و بعضی به تفصیل بیشتر پرداختهاند، از جمله آنکه بحیرا از خوابهای پیامبر(ص) میپرسد، او را به لات و عزی سوگند میدهد که پیامبر(ص) از آنها تبرّی میجوید،[۲۵] و مُهر نبوت را میان دو کتف حضرت میبیند و در پایان این دیدار، ابوطالب را از آینده کودک آگاه و سفارش میکند که از یهود[۲۶] و نصاری یا رومیان[۲۷] یا هر دو[۲۸] یا چنانکه مسعودی گفته است از اهل کتاب[۲۹] با تأکید بر یهود[۳۰] حفظ کند.
در برخی منابع، از تلاش بحیرا برای منصرف کردن سه تن یهودی به نامهای زبیر[۳۱] (یا زریر[۳۲] یا زعبیر[۳۳]) و ثمام[۳۴] (یا تمّام[۳۵]) و دریس[۳۶] از کشتن پیامبر اکرم(ص) سخن رفته است.
درباره حوادث پس از گفتوگو و نحوه بازگشت محمد(ص) به مکه نیز دو گزارش هست: انصراف ابوطالب از ادامه سفر و بازگشت وی به مکه؛[۳۷] ادامه سفر او به شام و فرستادن محمد(ص) با ابوبکر و بلال به مکه که بحیرا کلوچه و زیتون همراه ایشان میکند.[۳۸]
تردیدها درباره صحت این روایت
درباره روایت دیدار پیامبر(ص) با بحیرا، بهخصوص روایت اخیر که میگوید محمد(ص) با ابوبکر و بلال به مکه بازگشتند تردیدهایی وجود دارد. برخی با تطبیق تاریخ واقعه و سن ابوبکر و بلال که هر دو از پیامبر(ص) کوچکتر بودند و نمیتوانستند محافظت او را به عهده بگیرند، این بخش را از افزودههای بعدی و گواهی بر ساختگیبودن تمام روایت دانستهاند.[۳۹] بعضی نیز احتمال دادهاند که قسمت پایانی گزارش بعدها به منظور اثبات نزدیکی ابوبکر به پیامبر(ص) و فضیلتدادن وی بر دیگر صحابه ساخته و ملحق شده باشد.[۴۰]
برخی از منابع ماجرای دیدار بحیرا و محمد(ص) را مربوط به سفر آن حضرت با ابوبکر به شام میدانند که در جوانی آن دو صورت گرفته ذکر شده است. در روایت این منابع نیز وقایعی شبیه به رخدادهای روایت نخستین واقع میشود. بحیرا آسودن پیامبر(ص) را در زیردرختی که تنها حضرت عیسی(ع) پیشتر در زیر آن آرمیده بود، میبیند و او را میشناسد و نبوتش را پیشگویی میکند. به هر حال، این روایت که ابنمنده نقل کرده، با سند ضعیفی، به ابن عباس منتهی میشود و اگر وقوع این سفر صحیح باشد، باید آن را دومین سفر پیامبر(ص) محسوب داشت.[۴۱]
این دیدار بهویژه در برخی آثار مسیحی[۴۲] دستمایه دشمنانی بوده است که با شک در رسالت پیامبر(ص)، آموزههای اسلام را مجموعهای از اخبار و روایات و عقایدی قلمداد کردهاند که وی در سفرهای پیاپی از اخبار یهود و راهبان مسیحی شنیده است[۴۳]. این مسئله و همچنین منتهیشدن همه روایات به ابوموسی اشعری، که با تأخیری هفت ساله به اسلام گروید؛ و نیز این واقعیت که هیچ یک از صحابه بهجز او به چنین رویدادی اشاره نکردهاند، اعتبار این روایت را مخدوش کرده است.[۴۴]
برخی نیز دادههای محدود و پراکنده و غیرمستند درباره هویت و زندگانی بحیرا را موجب تردید دانستهاند تا آنجا که او را شخصیتی افسانهای و شبحی مشکوک و دستنیافتنی به شمار آوردهاند؛[۴۵] با اینهمه، بیشتر سیرهنویسان قدیم[۴۶] و مورخان تاریخ اسلام و زندگانی پیامبر(ص) در دوران معاصر[۴۷] وقوع ماجرا را به اجمال پذیرفتهاند. شهرت این روایت نزد «اهل مغازی» احتمال وقوع آن را افزایش میدهد.[۴۸]
مقام بحیرا در منابع
درباره مقام پارسایی او روایت شده است که هاتفی غیبی بحیرا، رئاب الشّنّی از عبدالقیس و نفر سومِ مُنْتَظَر (حضرت محمد(ص)) را بهترین کسان اعلام کرده است.[۴۹] همچنین او را مصداق مسیحیانی دانستهاند که در قرآن[۵۰] از آنان به نیکی یاد میشود.[۵۱]
به گفته ابن حجر عسقلانی بحیرا بعثت را درک نکرده است.[۵۲]
ذکر نام بحیرا در رویدادهای دیگر
پیامبر در ۲۵ سالگی برای تجارت با اموال خدیجه(س) به همراه مَیسَرَه، غلام خدیجه(س)، به سفر شام رفت. گفته شده است در این سفر نیز آنان با یک راهب دیدار کردند. برخی منابع نام آن راهب را بحیرا دانستهاند.[۵۳] اما با وجود تشابه در محتوای گفتوگو و محل واقعه، ابنسعد[۵۴] و سیوطی[۵۵] نام راهب را نُسْطور ذکر میکنند. [۵۶] با اشاره به این سفر نام راهب را ذکر نمیکند. در روایت محمد بنعبدالله بنعمر از این سفر، نام و نقش بحیرا و دیدار او و پیامبر(ص) بهتمامی غایب است.[۵۷]
از بحیرا بار دیگر در زمره هشت تن اهل شام که با جعفر از حبشه بازگشتند، نام برده میشود. اگر چنین کسی واقعاً وجود داشته باشد، بیتردید غیر از بحیرای راهب بوده است و ابنحجر عسقلانی[۵۸] و ابن اثیر[۵۹] به این نکته تصریح دارند.
بحیرا در متون روم شرقی
آنچه درباره بحیرا در متون روم شرقی آمده این است که پس از نزول وحی، حضرت خدیجه(س) چون هیجان زاید الوصف پیامبر(ص) را دید، برای کسب آگاهی نزد این راهب رفت. بحیرا نیز با مطمئن ساختن وی از اینکه بر پیامبر وحی نازل شده است، او را آرام کرد.[۶۰]
روایات درباره بحیرا در کتاب مکاشفات بحیرا که در شکل فعلی، فردی به نام اشوعیب آن را در قرنهای ۵ و ۶ هجری قمری (۱۱ و ۱۲میلادی) تدوین کرده، بهتفصیل آمده است که طی آن از ملاقات سرجیوس بحیرا در کوه سینا با پیامبر(ص) و گفتوگوهای او با محمد جوان در یثرب صحبت و ادعا میشود که به انتقال افکار و آموزشهای او به پیامبر منجر، و سبب آن شده است که او اعراب را از وجود خدای یکتا آگاه کند. در این اثر تلاش شده است تا نزول وحی بر پیامبر(ص) انکار شود.[۶۱] در دوره جنگهای صلیبی، متون مربوط به بحیرا به لاتین ترجمه شد اما حتی پیش از این تاریخ نیز، سرودن اشعار و نوشتن متونی در مخالفت با پیامبر(ص) و اسلام سابقه داشت. هدف اصلی اینگونه مطالب آن است که در نزول وحی بر محمد(ص) تردید کنند و مدعی شوند که پیامبر(ص) سخنانش و قرآن را از عالمان مسیحی و یهودی آموخته بوده است.[۶۲]
پانویس
- ↑ ابن اسحاق، کتاب السیر و المغازی، ص۷۳؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج ۱، ص۱۹۱؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ص۶۰
- ↑ مسعودی، مروج الذهب، ج ۱، ص۸۳.
- ↑ ابن سعد، ترجمة فارسی، ج ۱، ص۱۱۶؛ و اکثر منابع متأخر همچون حسن ابراهیم حسن، تاریخ الاسلام، ج ۱، ص۷۵.
- ↑ نولدکه، ص۷۰۴
- ↑ تاریخ الامم و الملوک، سلسله اول، ص۱۱۲۵
- ↑ الجامع الصحیح، ج ۵، ص۵۹۰-۵۹۱
- ↑ نولدکه، ص۷۰۵
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویة، ج ۱، ص۱۹۱.
- ↑ ابن اسحاق، کتاب السیر و المغازی، ص۷۳.
- ↑ نولدکه، ص۷۰۵.
- ↑ رشید رضا، الوحی المحمّدی، ص۷۲.
- ↑ بستانی، دائرة المعارف، ذیل «بحیرا».
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویة، ج ۱، ص۱۹۱؛ سامی، قاموس الاعلام، ذیل «بحیرا».
- ↑ بلعمی، تاریخنامه طبری، ج ۱، ص۲۰
- ↑ نقل با تلخیص از رسولی محلاتی، درسهایی تحلیلی از تاریخ اسلام، ج ۱، ۲۵۹-۲۶۶
- ↑ ابن کثیر، السیرة النبویة، ج ۱، ص۲۴۶۲۴۷؛ بیهقی، دلائل النبوّة، ج ۱، ص۱۹۵-۱۹۶؛ سیوطی، الخصائص الکبری، ج ۱، ص۸۳.
- ↑ بلعمی، تاریخنامه طبری، ج ۱، ص۲۰-۲۱؛ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص۳۶۹
- ↑ ابنسعد، الطبقات الکبری، ج ۱، ص۱۱۶
- ↑ خرگوشی، شرف النبی(ص)، ص۴۶
- ↑ ابنهشام، السیرة النبویة، ج ۱، ص۱۹۱-۱۹۲؛ ابناسحاق، کتاب السیر و المغازی، ص۷۳
- ↑ ابنهشام، السیرة النبویة، ج ۱، ص۱۹۲؛ خرگوشی، شرف النبی(ص)، ص۴۵
- ↑ بلعمی، تاریخنامه طبری، ج ۱، ص۲۰۲۱
- ↑ ذهبی، تاریخ الاسلام، ص۵۵
- ↑ ابنسعد، الطبقات الکبری، ج ۱، ص۱۲۰ به نقل از ابیمِجْلَز
- ↑ ابنهشام، السیرة النبویة، ج ۱، ص۱۹۳؛ ابناسحاق، کتاب السیر و المغازی، ص۷۵؛ ابنکثیر، السیرة النبویة، ج ۱، ص۲۴۵
- ↑ ابنکثیر، السیرة النبویة، ج ۱، ص۲۴۵؛ ابنسعد، الطبقات الکبری، ج ۱، ص۱۲۰
- ↑ طبری، تاریخ الامم و الملوک، سلسله اول، ص۱۱۲۶
- ↑ بلعمی، تاریخنامه طبری، ج ۱، ص۲۱
- ↑ مسعودی، مروج الذهب، ج ۱، ص۸۳
- ↑ مسعودی، مروج الذهب، ج ۳، ص۲۶
- ↑ ابناسحاق، کتاب السیر و المغازی، ص۷۵
- ↑ ابنهشام، السیرة النبویة، ج ۱، ص۱۹۴
- ↑ بیهقی، دلائل النبوّة، ج ۱، ص۱۹۸
- ↑ بیهقی، دلائل النبوّة، ج ۱، ص۱۹۸
- ↑ ابنکثیر، ج ۱، ص۲۴۵
- ↑ ابناسحاق، کتاب السیر و المغازی، ص۷۵
- ↑ بلعمی، تاریخنامه طبری، ج ۱، ص۲۱
- ↑ طبری، تاریخ الامم و الملوک، سلسله اول، ص۱۱۲۶
- ↑ معروف حسنی، سیرة المصطفی، ص۵۳ ۵۴
- ↑ عاملی، الصحیح من سیرة النبی، ج ۱، ص۹۳
- ↑ سیوطی، الخصائص الکبری، ج ۱، ص۸۶ ؛ ابناثیر، اسدالغابة، ج ۱، ص۱۹۹
- ↑ نولدکه، ص۶۹۹
- ↑ معروف حسنی، سیرة المصطفی، ص۵۳-۵۵؛ رشید رضا، الوحی المحمّدی، ص۷۲
- ↑ عاملی، الصحیح من سیرة النبی، ج ۱، ص۹۲-۹۳
- ↑ ماسینیون، ص۱۰
- ↑ ترمذی، الجامع الصحیح، ج ۵، ص۵۹۰؛ همچنین میتوان از حاکم، ابونعیم، خرائطی، ابنعساکر و ابنابیشیبة نیز نام برد، سهیلی، الروض الاُنُف، ج ۲، ص۲۲۴
- ↑ همچون حسن ابراهیم حسن، تاریخ الاسلام، ج ۱، ص۷۵ و زریاب خویی، سیرة رسول اللّه، ص۹۱-۹۲
- ↑ سیوطی، الخصائص الکبری، ج ۱، ص۸۴
- ↑ ابنقتیبه، کتاب المعارف، ص۲۹
- ↑ مائده: ۸۲
- ↑ رسائل الجاحظ، ص۲۵۹
- ↑ لسان المیزان، ج ۳، ص۳۹
- ↑ خرگوشی، شرف النبی(ص)، ص۴۹۰
- ↑ الطبقات الکبری، ج ۱، ص۱۳۰
- ↑ الخصائص الکبری، ج ۱، ص۹۱
- ↑ طبری، تاریخ الامم و الملوک، سلسله اول، ص۱۱۲۸
- ↑ خلاصة سیرت رسول اللّه(ص)، ص۳۴
- ↑ الاصابة، ج ۱، ص۱۷، ۱۳۹
- ↑ اسد الغابة، ج ۱، ص۱۹۹-۲۰۰
- ↑ نولدکه، ص۶۹۹
- ↑ دایرهالمعارف اسلام، چاپ اول، ذیل واژه
- ↑ برای بحثهای بعدی خاورشناسان رجوع کنید به د. اسلام، چاپ دوم، ذیل واژه
منابع
- ابناثیر، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، قاهره، چاپ محمد ابراهیم بنا و محمد احمد عاشور، ۱۹۷۰-۱۹۷۳ق.
- ابناسحاق، کتاب السیر و المغازی، چاپ سهیل زکار، قم، ۱۳۶۸ش.
- ابنحجر عسقلانی، کتاب الاصابة فی تمییز الصحابة، مصر، ۱۳۲۸.
- ابنحجر عسقلانی، لسان المیزان، بیروت، ۱۳۹۰/۱۹۷۱.
- ابنسعد، الطبقات الکبری، ترجمة محمود مهدوی دامغانی، تهران ۱۳۶۵-۱۳۶۹ش.
- ابنقتیبه، کتاب المعارف، چاپ فردیناند ووستنفلد، گوتینگن، ۱۸۵۰.
- ابنکثیر، السیرة النبویة، چاپ مصطفی عبدالواحد، بیروت، [بیتا].
- ابنهشام، السیرة النبویة، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت، [بیتا].
- ابنهشام، سیرت رسول اللّه، ترجمه و انشای رفیع الدّین اسحاق بن محمّد همدانی، چاپ اصغر مهدوی، تهران، ۱۳۶۱ ش.
- بستانی، بطرس، کتاب دائرةالمعارف، بیروت، [بیتا].
- بلعمی، محمدبن محمد، تاریخنامة طبری، چاپ محمد روشن، تهران، ۱۳۶۶ش.
- بیهقی، احمد بنحسین، دلائل النبوّة، ترجمة محمود مهدوی دامغانی، تهران، ۱۳۶۱ش.
- ترمذی، محمد بنعیسی، الجامع الصحیح، ج ۵، چاپ ابراهیم عطوه عوض، بیروت، [بیتا].
- جاحظ، عمرو بنبحر، رسائل الجاحظ، الرسائل الکلامیة، چاپ علی ابوملحم، بیروت، ۱۹۸۷.
- حسن ابراهیم حسن، تاریخ الاسلام، بیروت، ۱۹۶۴-۱۹۶۷.
- خرگوشی، عبدالملک بنمحمد، شرف النبی(ص)، ترجمة نجمالدین محمود راوندی، چاپ محمد روشن، تهران، ۱۳۶۱ش.
- ذهبی، محمد بناحمد، تاریخ الاسلام، السیرة النبویة، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
- رشیدرضا، محمد، الوحی المحمّدی، قاهره، ۱۳۸۰/۱۹۶۰.
- زریاب خویی، عباس، سیرة رسول اللّه، تهران، ۱۳۷۰ش.
- سامی، شمسالدین، قاموس الاعلام، چاپ مهران، استانبول، ۱۸۸۹-۱۸۹۸.
- سهیلی، عبدالرحمان بنعبدالله، الروض الاُنُف، چاپ عبدالرحمن وکیل، قاهره، ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
- سیوطی، عبدالرحمن بنابیبکر، الخصائص الکبری، بیروت، [بیتا].
- طبری، محمد بنجریر، تاریخ الامم و الملوک، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۷۹-۱۸۹۶؛ چاپ افست تهران، ۱۹۶۵.
- عاملی، جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم صلی اللّه علیه وآله وسلّم، قم، ۱۴۰۳.
- محمّد بنعبداللّه بنعمر، خلاصة سیرت رسول اللّه(ص)، چاپ اصغر مهدوی و مهدی قمینژاد، تهران، ۱۳۶۸ش.
- مسعودی، علی بنحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، چاپ شارل پلا، بیروت، ۱۹۶۵-۱۹۷۹.
- معروف حسنی، هاشم، سیرة المصطفی، بیروت، ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
- یعقوبی، احمد بناسحاق، تاریخ یعقوبی، ترجمة محمدابراهیم آیتی، تهران، ۱۳۶۲ش.
پیوند به بیرون
- منبع مقاله: دانشنامه جهان اسلام
- سخنی درباره اصل داستان بحیرا و روایات وارده در این باره
- نقد و بررسی داستان بحیرا
- نخستین سفر محمد به شام و داستان بحیرا