همسر نوح

از ویکی شیعه
همسر حضرت نوح
همسر نوح
اطلاعات کلی
ناممورد اختلاف بین رابعا، والعه، والهه...
شهرتخیانت به نوح
خویشاوندان
سرشناس
نوح (همسر)
محل زندگیبین‌النهرین
وفاتدر طوفان نوح
اطلاعات دیگر
فعالیت‌هاخیانت به حضرت نوح • جاسوسی برای دشمنان نوح
مرتبطهمسر لوط


همسر نوح در قرآن بدون نام و با تعبیر «اِمرَأةُ نوح» و به‌عنوان ضرب‌المثل زنان کافر و اهل دوزخ معرفی شده‌ است. طبق آیه ۱۰ سوره تحریم، او و همسر حضرت لوط به شوهرانشان خیانت کردند. به باور مفسران شیعه، خیانت همسر نوح ارتکاب فحشا و عمل منافی عفت نبود؛ بلکه جاسوسی برای کافران، دیوانه خطاب کردن آن پیامبران و افشای نام مؤمنان بود.

طبق برخی روایات، منظور از عبارت «إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَیهِ الْقَوْلُ» (مگر کسانی که پیش‌تر، وعده هلاکت آنها داده شده است.) در آیه ۴۰ سوره هود، همسر و پسر نوح هستند که خداوند آنها را از نجات‌یافتگان طوفان استثنا کرد و در طوفان غرق شدند.

در روایات، همسر دیگری به نام عموره برای حضرت نوح ذکر شده که به نوح ایمان داشته و مادر سام، حام و یافث بود.

اهمیت و جایگاه

از همسر نوح در قرآن کریم بدون نام و با تعبیر «اِمْرَأةُ نوح» در آیه ۱۰ سوره تحریم یاد شده است. در سوره تحریم او زنی خیانت‌کار، الگوی زنان کافر و اهل دوزخ معرفی شده است.[۱] با توجه به برخی روایات، گروهی از مفسران در تفسیر آیه ۴۰ سوره هود که خداوند به حضرت نوح دستور داد خاندانت را بر کشتی سوار کن، مگر کسانی که قبلًا وعده هلاکت آنها داده شد، مراد از آن افراد را همسر و فرزند نوح بیان نموده‌اند که در طوفان نوح غرق شدند.[۲]

خیانت همسر حضرت نوح

در تفاسیر شیعه منظور از جمله «فخانتاهما» در آیه ۱۰ سوره تحریم، که مربوط به خیانت همسر نوح و همسر حضرت لوط است، انحراف جنسی و ارتکاب فحشا بیان نشده‌ است.[۳] به باور شیخ طوسی، مفسر شیعه، اگر چه همسران پیامبران، معصوم و مصون از خطا نبودند؛ ولی با استناد به روایت نبوی «ما بغت امراة نبی قط؛ همسر هیچ پیامبری هرگز آلوده به عمل منافی عفت نشده‌ است»، [۴] همسر حضرت نوح از فحشا مبرا دانسته شده‌ است.[۵] همچنین در تفاسیر متعددی از شیعه نیز خیانت همسر نوح را همکاری با دشمنان و افشای اسرار آن پیامبر و نسبت دیوانگی به نوح نوشته‌اند.[۶]

نام

مفسران در ضبط نام همسر نوح نظرات مختلفی دارند. در تفسیر المیزان اشاره‌ای به نام همسر نوح نشده‌ است.[۷] آلوسی در تفسیر روح المعانی نام او را والعه می‌نویسد و به نقل از مقاتل بن سلیمان، از مفسران قرن دوم هجری قمری، نامش را والهه بیان می‌کند.[۸] در تفسیر الجامع لاحکام القرآن، نام همسر حضرت نوح، والهه و نام همسر حضرت لوط، والعه آمده‌ است.[۹] به گفته مکارم شیرازی و خزائلی، برخی مفسران عکس این مطلب را گفته‌اند؛ یعنی نام همسر نوح را «والعه» و همسر لوط را «والهه» یا «واهله» گفته‌اند.[۱۰] طبق روایتی که در بحار الانوار نقل شده است، نام همسر نوح رابعا (مادر کنعان) بود و در طوفان غرق شد.[۱۱] عده‌ای نیز نام او را واغله نوشته‌اند.[۱۲]

همسر مؤمن حضرت نوح

به‌گفته سید نعمت‌الله جزائری (درگذشت: ۱۱۱۲ق) در قصص‌الاَنبیاء بعضی از مفسران بر این باورند، حضرت نوح فقط یک زن به نام عَمُوره داشته است؛ ولی در مقابل، گروهی دو همسر برای نوح نام برده‌اند که یکی از آنها در طوفان غرق شد.[۱۳] همچنین در روایتی که در بحارالانوار نقل شده است، همسر مؤمنی به نام عموره برای نوح ذکر کرده‌ است.[۱۴] در این روایت آمده است، جبرئیل به حضرت نوح دستور می‌دهد با عموره (دختر ضمران بن اخنوخ) ازدواج کند، این زن اولین کسی است که به نوح ایمان می‌آورد و همراه او سوار بر کشتی نوح می‌شود. عده‌ای نام این زن را هیکل نوشته‌اند، که ممکن است نام او عَموره و صفت او هیکل باشد.[۱۵] این زن سه فرزند از نوح به نام‌های سام، حام و یافث داشت.[۱۶]

پانویس

  1. سوره تحریم، آیه۱۰.
  2. قرشی، احسن الحدیث، ۱۳۷۷ش، ج۴، ص۴۹۴؛ آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۲۵۳.
  3. به عنوان نمونه نگاه کنید به: طوسی، التبیان، ۱۴۰۹ق، ج۱۰، ص۵۲؛ طبرسی، جوامع الجامع، ۱۴۱۸ق، ج۳، ص۵۹۶؛ شرف‌‌الدین، الفصول المهمة، ص۱۵۶.
  4. سیوطی، در المنثور، ۱۴۱۴ق، ج۸، ص۲۲۸.
  5. طوسی، التبیان، ۱۴۰۹ق، ج۵، ص۴۹۵.
  6. برای نمونه نگاه کنید به: طوسی، التبیان، ۱۴۰۹ق، ج۵، ص۴۹۵؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۰، ص۲۳۵؛ لاهیجی، تفسیر لاهیجی، ج۴، ص۵۲۳؛ خزائلی، اعلام قرآن، ۱۳۹۲ش، ص۶۴۴؛ سید مرتضی، الامالی، ۱۳۲۵ق، ج۲، ص۱۴۴-۱۴۵؛ طبرسی، تفسیر مجمع البیان، ۱۴۱۵ق، ج۵، ص۲۸۵؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲۴، ص۳۰۱؛ مغنیه، تفسیر الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۷، ص۳۶۸.
  7. نگاه کنید به طباطبایی، المیزان، ۱۳۷۲ش، ج ۱۹ ص۳۴۲ - ۳۴۴.
  8. الآلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵ق، ج۲۸، ص۱۶۲.
  9. قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ۱۳۸۴ق، ج۱۸، ص۲۰۱.
  10. مکارم شیرازی، نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲۴، ص۳۰۱ و ۳۱۳؛ خزائلی، اعلام قرآن، ۱۳۹۲ش، ص۶۴۴.
  11. مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۱، ص۳۴۲.
  12. لاهیجی، تفسیر لاهیجی، ۱۳۷۳ش، ج ۴، ص۵۲۳؛ کاشانی، منهج الصادقین، ۱۳۳۶ش، ج۹، ص۳۳۴؛ جزائری، قصص الأنبیاء، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۸۴.
  13. جزایری، قصص الانبیا، ۱۳۷۵ش، ص۱۵۶.
  14. مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۱، ص۳۴۱.
  15. مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۱، ص۳۴۲.
  16. مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۱، ص۳۴۱ و ۳۴۲.

منابع

  • آلوسی، محمود بن عبدالله، روح المعانی، دار الکتب العلمیة، بیروت، منشورات محمد علی بیضون، ۱۴۱۵ق.
  • بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، تهران، چاپ محمودبن جعفر موسوی زرندی، ۱۳۳۴ش.
  • جزایری، سید نعمت‌الله بن عبدالله، قصص‌الانبیا؛ مترجم یوسف عزیزی، تهران، هاد، ۱۳۷۵ش.
  • حویزی، عبدعلی، نور الثقلین، قم، مطبعه العلمیه، ۱۳۸۳ق.
  • خزائلی، محمد، اعلام قرآن، امیرکبیر، ۱۳۹۲ش.
  • سید مرتضی، علی بن حسین، الامالی، تحقیق: السید محمد بدرالدین النعسانی الحلبی، قم، منشورات مکتبة آیةالله العظمی المرعشی النجفی، ۱۳۲۵ق.
  • سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر، تفسیر الدر المنثور فی التفسیر المأثور، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق.
  • شرف‌الدین، سید عبدالحسین، الفصول المهمة فی تالیف الامة، قم، قسم الاعلام الخارجی المؤسسة البعثة، بی‌تا.
  • شریف لاهیجی، محمد بن علی، تفسیر شریف لاهیجی، تهران، دفتر نشر داد، ۱۳۷۳ش.
  • طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، موسسه اسماعیلیان، ۱۳۷۲ش.
  • طبرسی، فضل بن حسن جوامع الجامع، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، مؤسسه نشر اسلامی، ۱۴۱۸ق.
  • طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، تحقیق: لجنة من العلماء والمحققین الاخصائیین، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۱۵ق.
  • طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا.
  • فیض کاشانی، محسن، التفسیر الصافی، قم، مؤسسة الهادی، ۱۴۱۶ق.
  • قرشی، سید علی‌اکبر، تفسیر احسن الحدیث، تهران، بنیاد بعثت، ۱۳۷۷ش.
  • قرطبی، شمس‌الدین، الجامع لأحکام القرآن، قاهره، دار الکتب المصریة، ۱۳۸۴ق.
  • کاشانی، ملا فتح‌الله، منهج‌الصادقین فی الزام المخالفین، تهران، کتابفروشی محمدحسن علمی‌، ۱۳۳۶ش.
  • مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، دارالاحیاء التراث، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
  • مغنیه، محمدجواد، تفسیر الکاشف، تهران، دارالکتاب الاسلامی، ۱۴۲۴ق.
  • مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ سی و دوم، ۱۳۷۴ش.