لقمان حکیم

مقاله قابل قبول
بدون جعبه اطلاعات
از ویکی شیعه

لُقْمان حکیم از شخصیت‌های قرآنی که قبل از اسلام می‌زیسته است. لقمان به حکمت، مواعظ و داستان‌های اخلاقی مشهور است و سوره‌ای از قرآن به نام او است. شرک نورزیدن به خدا، تواضع در برابر مردم، وقار در راه‌رفتن، میانه‌روی در زندگی، ویژگی‌های همنشین خوب و ادب آموختن از بی‌ادبان از حکمت‌های معروف لقمان است.

داستان‌های زیادی از لقمان در شعر و ادب فارسی نیز نقل شده است. برخی از مورخان به دلیل شباهت‌های داستانی، لقمان را با برخی از شخصیت‌های تاریخی یکی پنداشته‌اند. در روایات به پیامبر نبودن لقمان تصریح شده است.

شخصیت‌شناسی

لقمان حکیم از شخصیت‌های معروف اخلاقی و دانا، مورد پذیرش مورخان قرار گرفته است؛[۱] اگرچه به دلیل شباهت‌های داستانی با بعضی از شخصیت‌های تاریخی و افسانه‌ای از جمله لقمان بن عاد اساطیری، ازوپ، بلعم باعورا، احقیار[۲] و لقمان معمر، یکی پنداشته شده است.[۳]مطهری مجتهد و مفسر قرآن معتقد است که قرآن در معرفی «اسوه» معیارش شخصیت‌های دنیایی فرد مورد نظر نیست بلکه شخصیت اخلاقی و انسانی او برایش مهم است چنان‌چه از غلام سیاهی به نام لقمان که نه در شمار پادشاهان است و نه در شمار فیلسوفان و نه در شمار ثروتمندان بلکه برده‌ای است روشن‏‌بین، به نام «حکیم» یاد می‏‌نماید و او را به «حکمت» در جهان عَلَم می‌کند.[۴] درباره اصل و نژاد لقمان اختلاف وجود دارد بعضی او را به قوم عاد نسبت داده و برخی دیگر او را از بنی اسرائیل می‌دانند.[۵] عده‌ای معتقدند او غلام حبشی یکی از ثروتمندان بنی‌اسرائیل در زمان داود نبی بود[۶] که به دلیل داشتن حکمت و دانایی از طرف ارباب خود آزاد شد.[۷]

لقمان حکیم قبل از اسلام نیز در بین اعراب مشهور بود. آنان برخی از سخنان او را به‌صورت مکتوب در اختیار داشتند.[۸] گفته‌اند سُوَید بن صامت در مقابل دعوت پیامبر اسلام(ص) با استناد به سخنانی که از لقمان در دست داشت مدعی بود «آنچه نزد من است همانند آن چیزی است که نزد تو است».[۹]

امام صادق(ع):
در وصيت لقمان مطالب شگفتى بود و شگفت‌تر از همه اين بود كه به پسرش گفت: از خداى عز و جل چنان بترس كه اگر نيكى جن و انس را بياورى ترا عذاب كند، و به خدا چنان اميدوار باش كه اگر گناه جن و انس را بياورى به تو ترحم كند.
*منبع : کلینی، کافی، ج۲، ص۶۷

در قرآن سوره‌ای به نام سوره لقمان است. در این سوره حکمت‌های ده‌گانه‌ای از زبان او به فرزندش نقل شده است.[۱۰]گفته‌اند شهرت لقمان حکیم در بین مسلمانان به دلیل آمدن نام و وصایایش در قرآن است.[نیازمند منبع] وصایای لقمان به فرزندش[۱۱] و شخصیت وی[۱۲] مضمون بسیاری از روایات شیعه و اهل سنت است.

در احادیثْ تفکر عمیق، ایمان و یقین عالی، سکوت، امانت‌داری، راستگویی و حلِّ اختلافات مردم از ویژگی‌های لقمان نام برده شده است و تصریح شده که او به مقام نبوت نرسید اما با داود نبی در قضاوت همکاری داشت.[۱۳]

حکمت‌های لقمان

لقمان حکیم به داشتن حکمت‌ها و مواعظ اخلاقی معروف است و بخشی از سخنان او خطاب به فرزندش در قرآن و روایات نقل شده است. شرک نورزیدن به خدا،‌ برپاداشتن نماز، امر به معروف، نهی از منکر، صبر بر مصیبت‌ها، تواضع در برابر مردم، وقار در راه رفتن و میانه‌روی در زندگی و آهسته ساختن صدا از وصایای وی به فرزندش است که در سوره لقمان نقل شده است.[۱۴] همچنبن در کتاب‌های روایی، بخشی از وصایای او به فرزندش آمده است:

  • آداب سفر: مشورت در کارها،‌ تبسم در چهره، بخشندگی در زاد و توشه، کمک به همراهان، قبول دعوت، شهادت بر حق و مشورت دادن به همراهان از جمله آداب سفر است که لقمان به فرزندش توصیه کرده است.[۱۵]
  • همنشین خوب: از نظر لقمان همنشین خوب کسی است که همیشه به یاد خدا باشد، چون علمش برای انسان سودمند و رحمت خدا بر او شامل انسان نیز می‌شود.[۱۶]
  • برتری سکوت بر سخن گفتن مانند برتری طلا بر نقره است.[۱۷]
  • از نظر لقمان داشتن هزار دوست برای انسان کم و داشتن یک دشمن برای او زیاد است.[۱۸]
  • علم، ایمان و عمل نشانه‌های دین از منظر لقمان حکیم هستند.[۱۹]

علامه مجلسی در بحارالانوار فصلی را به داستان‌ها و حکمت‌های لقمان اختصاص داده و ۲۷ حدیث را در این بخش نقل کرده است.[۲۰]در این فصل افزون بر نقل آیات ۱۱تا ۱۹ سوره لقمان

داستان حکمت‌ها و مواعظ لقمان در شعر و ادب فارسی توسط شعرای معروفی مانند سنایی غزنوی در حدیقه الحقیقة، مولوی در مثنوی معنوی و سعدی در بوستان و گلستان مورد استفاده قرار گرفته است.[۲۱] در گلستان سعدی (باب دوم حکایت ۲۱) آمده است که: «لقمان را گفتند ادب از که آموختی گفت از بی‌ادبان هرچه از ایشان در نظرم ناپسند آمد از فعل آن پرهیز کردم:

نگویند از سر بازیچه حرفی
کزان پندی نگیرد صاحب هوش
و گر صد باب حکمت پیش نادان
بخواند آیدش بازیچه در گوش[۲۲]


سنائی غزنوی
تا کی بود رازم نهفت، غم، خانهٔ صبرم برفت
لقمان چنین در صبر گفت، الصبر مفتاح الفرج
تا کی کشم بیداد من، تا کی کنم فریاد من
روزی بیابم داد من، الصبر مفتاح الفرج

[۲۳]

پانویس

  1. زرین‌کوب، «لقمان حکیم»، ۱۳۲۹ش، ص۲۴۵؛ موحدی، «بررسی شخصیت تاریخی لقمان حکیم»، ۱۳۸۰ش، ص۱۱۵
  2. موحدی، «بررسی شخصیت تاریخی لقمان حکیم»، ۱۳۸۰ش، ص۱۱۷-۱۴۲.
  3. زرین کوب، «لقمان حکیم»، ۱۳۲۹ش، ص۲۴۵.
  4. https://lms.motahari.ir/book-page/47/جامعه%20و%20تاریخ‏?page=74؛ جامعه و تاریخ، ص۸۴.
  5. مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ص۷۰.
  6. ابن کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ص۱۲۴؛ سیوطی، الدرالمنثور،۱۴۰۴ق، ج۵، ص۱۶۰.
  7. ابن قتیبه، المعارف، ۱۹۹۲م، ص۵۵.
  8. ابن هشام، السیرة النبویة، دارالمعرفة، ص۴۲۷.
  9. ابن هشام، السیرة النبویة، دارالمعرفة، ص۴۲۷.
  10. سوره لقمان، آیات ۱۲-۱۹.
  11. صدووق، من لا یحضره الفقیه، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۸۲؛ شیخ مفید، الامالی، ۱۴۱۳ق، ص۲۹۲؛ فیض کاشانی، وافی، ۱۴۰۶ق، ص۳۰۱؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ص۲۰۱.
  12. کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۱۶؛ سیوطی، الدرالمنثور، ۱۴۰۴ق، ج۵، ص۱۶۰-۱۶۵.
  13. طبرسی، مجمع البیان، ج۸، ص۴۹۴؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۶، ص۲۲۲.
  14. سوره لقمان، آیات ۱۲-۱۹.
  15. برقی، المحاسن، ۱۳۷۱ق، ج۲، ص۳۷۴.
  16. کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۳۹.
  17. کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۱۱۴.
  18. صدوق، الامالی، ۱۳۷۶ش، ص۶۶۹.
  19. صدوق، الخصال، ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۱۲۱.
  20. مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۳، ص۴۰۸.
  21. نگاه کنید به: سنایی غزنوی، حدیقة الحقیقة، ۱۳۹۴ش، ص۲۳۷؛ مولوی، مثنوی معنوی، دفتر اول، ۱۳۶۳ش، ص۲۲۰؛ سعدی، بوستان، باب چهارم، حکایت ۲۱.
  22. سعدی، گلستان، ۱۳۶۱ش، ص۷۵.
  23. سنائی غزنوی، دیوان اشعار، ترجیعات

منابع

  • ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، المعارف، قاهره، الهیئة المصریة العامة للکتاب، ۱۹۹۲م.
  • ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷ق.
  • ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیرة النبویة، بیروت، دارالمعرفة، بی‌تا.
  • برقی، احمد بن محمد، المحاسن، مصحح جلال‌الدین محدث، قم، جامعه مدرسین، ۱۳۷۱ق.
  • زرین کوب،عبدالحسین، «لقمان حکیم»، ماهنامه یغما، ۱۳۲۹ش، شماره۲۷.
  • سعدی، مصلح‌الدین، بوستان سعدی، تهران، گنجینه، ۱۳۸۱ش.
  • سعدی، مصلح‌الدین، گلستان، تهران، انتشارات پدیده، ۱۳۶۱ش.
  • سنایی غزنوی، ابوالمجد مجدود بن آدم، حدیقة الحقیقة، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۹۴ش.
  • سیوطی، عبدالرحمن، الدر المنثور فی التفسیر بالماثور، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی، ۱۴۰
  • صدوق، محمد بن علی، الامالی، تهران، کتابچی، ۱۳۷۶ش.
  • صدوق، محمد بن علی، الخصال، مصحح علی‌اکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین، ۱۳۶۲ش.
  • صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، مصحح علی‌اکبر غفاری، قم، انتشارات اسلامی، ۱۴۱۳ق.
  • طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۰ق.
  • طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن،‌ تهران، ناصر خسرو، ۱۳۷۲ش.
  • فیض کاشانی، محمدمحسن، الوافی، اصفهان، کتابخانه امام أمیر المؤمنین علی علیه‌السلام، ۱۴۰۶ق.
  • کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، مصحح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران،‌دار الکتب الإسلامیة، ۱۴۰۷ق.
  • مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، ‌دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
  • مسعودی، أبو الحسن علی بن الحسین، مروج الذهب، قم، دارالهجرة، ۱۴۰۹ق.
  • مفید، محمد بن محمد، الامالی، مصحح حسین استادولی، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ق.
  • موحدی، عبدالله، «بررسی شخصیت تاریخی لقمان حکیم»، فصلنامه مطالعات اسلامی، ۱۳۸۰ش، شماره۵۳و۵۴.
  • مولوی، جلال‌الدین، مثنوی معنوی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۳ش.
  • https://lms.motahari.ir/book-page/47/جامعه%20و%20تاریخ‏?
  • https://ganjoor.net/sanaee/divans/tarjeeat-sanaee/sh1

پیوند به بیرون