داستان خضر و موسی، داستانی قرآنی در مورد ملاقات و همراهی موسی(ع) با خضر است. این همراهی به درخواست و اصرار حضرت موسی(ع) بود. خضر با وجود مخالفت اولیه، با این شرط که موسی(ع) هیچ سؤالی از او نپرسد، همراهی را قبول میکند. در این همراهی سه عملِ سوراخ کردن کشتی، کشتن نوجوان و تجدید بنای دیوار توسط حضرت خضر انجام شد. موسی(ع) در هر سه مورد اعتراض کرده و همین سبب جدایی این دو شد. خضر در پایان، علت کارهایی را که انجام داد گفت. این داستان یکبار در قرآن نقل شده و میان مفسران، متکلمان و عرفا گفتگوهای بسیاری در مورد آن وجود داشته و دارد.
معرفی
داستان خضر و موسی(ع)، داستانی قرآنی است که در آیات ۶۰-۸۲ سوره کهف آمده است. در این داستان حضرت موسی(ع) پس از یافتن فردی که قرآن از او با تعبیر «بندهای از بندگان که به او رحمت و علم داده شده» یاد میکند، خواستار همراهی با او و آموختن از او شد.[۱] روایات، این شخص را حضرت خضر دانستهاند.[۲] ملاقات این دو در مجمع البحرین انجام شد.[۳]
به نقل روایاتی حضرت موسی(ع) پس از آنکه خداوند نعمتهای فراوانی به او داد، گمان برد خداوند داناتر از او خلق نکرده است. بههمین جهت خداوند او را به ملاقات خضر(ع) فراخواند.[۴]
در ابتدای این سفر، جوانی، حضرت موسی(ع) را همراهی میکرد.[۵]
اصل داستان
حضرت موسی(ع) توانست شخص مورد نظر خود را ملاقات کند.[۶] موسی پس از دیدن خضر تقاضای همراهی و شاگردی او را کرد؛[۷] خضر بهجهت اینکه موسی تحمل همراهی با خضر را ندارد و نمیتواند بر کارهای خضر که حکمتشان را نمیداند، صبر کند، با این درخواست مخالفت کرد.[۸] در نهایت با این شرط که موسی(ع) از چیزی پرسش نکند، همراهی این دو اتفاق افتاد.[۹]
اتفاقات سفر
سه واقعه در همراهی موسی(ع) و خضر(ع) اتفاق افتاد:
- در ابتدا این دو سوار بر کشتی شدند و خضر کشتی را سوراخ کرد. موسی (ع) به او اعتراض کرد و خضر شرط خود را گوشزد کرد.[۱۰]
- این دو نوجوانی را دیدند و خضر بدون هیچ مقدمهای آن نوجوان را به قتل رساند. این عمل نیز با واکنش شدید موسی(ع) روبهرو شد: «آیا جان پاکی را بدون آنکه مرتکب قتلی شده باشد میکشی؟ مرتکب کاری زشت گردیدی».[۱۱] خضر مجدد شرط را بازگو کرد. موسی گفت :اگر از اين پس چيزى از تو پرسيدم، ديگر با من همراهى مكن.[۱۲]
- خضر و موسی وارد شهری شدند که اهل آن از پذیرایی آنها خودداری کردند. خضر به دیوار نیمه خرابی رسید و آن را ترمیم و بازسازی کرد. موسی(ع) تصور کرد این عمل بخاطر این است که مزدی از اهالی بگیرد و این را به خضر(ع) گفت.[۱۳] خضر گفت: «اين جدايى ميان من و توست. به زودى تو را از تأويل آنچه كه نتوانستى بر آن صبر كنى آگاه خواهم ساخت».[۱۴]
توضیحات خضر
پس از اعتراض سوم حضرت موسی(ع)، خضر ادامه همراهی را امکانپذیر ندانسته[۱۵] و علت کارهای قبل خود را ذکر کرد:
- سوراخ کردن کشتی به اینجهت بود که پادشاهی ظالم کشتیها را مصادره میکرد و خضر با سوراخ کردن کشتی، آنرا از مصادره نجات داد تا برای مالکان مستمند خود باقی بماند.[۱۶]
- علت کشتن آن نوجوان این بود که پدر و مادر او مومن بودند، این فرزند آنها را به طغیان میکشاند. پروردگار فرزند پاکتر و پرمحبتتری بهجای او به آنها خواهد داد.[۱۷]
- آن دیوار متعلق به دو نوجوان یتیم در آن شهر بود و زیر آن گنجی متعلق به آنها وجود داشت، پدرشان نیز مرد صالحی بود، پروردگار میخواست آنها به حد بلوغ برسند و گنجشان را بگیرند.[۱۸]
ابهامات داستان
برخی محققان معتقدند خواننده و شنونده این داستان، در مجموعهای از ابهامها قرار میگیرد، و همان پرسشها به سراغش میآید که بر سر موسی(ع) رفته است. در نتیجه خود را با موسی(ع) همراه میبیند.[۱۹]
این داستان قرآنی، موارد مبهم دیگری نیز دارد:
- قرآن از شخصی که موسی(ع) خواهان دیدارش است، چنین یاد میکند: «بندهای از بندگان که به او رحمت و علم از طرف پروردگار داده شده.»[۲۰] مفسران بر اساس روایات آن شخص را حضرت خضر معرفی کردهاند.[۲۱] برخی نیز با این نظریه مخالف بوده و معتقدند این شخص خضر نبوده است.[۲۲]
- در ابتدای این سفر، شخصی موسی(ع) را همراهی میکند که قرآن با تعبیر «فتی» (جوان) از او یاد کرده است.[۲۳] روایات او را یوشع بن نون دانستهاند.[۲۴] این جوان، حضرت موسی(ع) را تا قبل از ملاقات خضر، همراهی میکند و بعد از ملاقات دیگر صحبتی از این جوان نیست.[۲۵]
- قرآن از مکان این ملاقات تنها تعبیر به مجمع البحرین دارد.[۳] با این حال، روایات و گفتارهای مختلفی در تعیین این مکان، وجود دارد.[۲۶]
- حضرت موسی(ع) توسط نشانهای بر مکان ملاقات اطلاع یافت.[۲۷] قرآن از این نشانه چنین یاد میکند: «فَإِنی نَسِیتُ الحُْوت... وَ اتخََّذَ سَبِیلَهُ فی الْبَحْرِ عجََبًا؛ من ماهی را فراموش کردم... و به طور عجیبی راه خود را در دریا پیش گرفت»[۲۸] برخی مفسران معتقدند این ماهی مرده بود و سپس زنده شد.[۲۹] برخی از مفسران معتقدند این ماهی (نمک سود یا تازه ) را به عنوان خوراکی همراه خود آورده بودند. [۳۰]
- علمی که خضر عالم به آن بود[۳۱]
- و موارد دیگر.[۳۲]
کارهای حضرت خضر
سؤالات مختلفی درباره رفتار و اعمال خضر مطرح شده است: آیا میتوان اموال کسی را بدون اجازه او معیوب کرد بهخاطر آنکه غاصبی آن را از بین نبرد؟ آیا میتوان نوجوانی را بهخاطر کاری که در آینده انجام میدهد مجازات کرد؟ و...[۳۳] مفسران توجیهات مختلفی برای این موضوع ذکر کردهاند:
- برخی مفسران توجیهات جزئی برای هر یک از این موارد سهگانه ذکر کردهاند. برای نمونه برخی معتقدند شخصی که توسط خضر کشته شد، نوجوان و یا کودک نبوده است؛ بلکه انسانی بالغ و مستحق مرگ بوده است.[۳۴]
- پیامبران مراتب مختلفی دارند. برخی از آنها تنها به ظواهر، علم دارند و در همان محدوده نیز مسئولیت دارند. اما برخی دیگر همچون خضر، علم به باطن داشته و وظایفی در همان محدوده بر عهده آنان است.[۳۵] حرمت تصرف در اموال دیگران و یا کشتن بدون دلیل و... بنابر ظواهر است و اگر دلیلی در ظاهر با اینها نباشد، حرمت باقی است. اما اگر در نفس الامر و باطن، دارای دلیل باشند، هرکه به باطن، علم و مسئولیتی دارد باید در این حیطه وارد شود. بنابراین همانگونه که شخص به جرم قتل ظاهری مستحق اعدام است، به همین ترتیب اگر شخصی در باطن مستحق مرگ باشد، شخص آگاه از باطن، میتواند او را بکشد.[۳۶]
- عالم براساس دو نظام تکوین و نظام تشریع پیریزی شده است. در نظام تکوین، خداوند برای آزمایش بندگان، آنها را مبتلا به ناامنی، نقص اموال و از بین رفتن میکند، اما هیچ فقیه و یا حتی پیامبری نمیتواند به چنین کاری اقدام کند. همانگونه که خداوند میتواند پیامبران و علماء را مأمور در نظام تشریع کند، همانگونه میتواند گروهی از فرشتگان یا بعضی از انسانها (همچون خضر) را مأمور پیاده کردن نظام تکوین قرار دهد. از نظر نظام تکوین الهی هیچ مانعی ندارد که خداوند حتی کودک نابالغی را گرفتار حادثهای کند تا در آن حادثه جان بسپارد چراکه وجودش در آینده ممکن است خطرات بزرگی بهبار آورد.[۳۷]
مطهری مفسر و الاهی پژوه شیعه براین باور است که در این داستان، پیوسته چنین است که در زیر یک پرده- که کار زشت است- یک هدف عالی نهفته است که آن را توجیه میکند. ولی برای کسی که نمیداند، توجیه پذیر نیست. آن کسی که نمیداند، وظیفهاش این است که از قانون مربوطه پیروی کند. اما یکی هست که آن طرف را میداند. شکستن این قانون برای او توجیه دارد ولی برای این توجیه ندارد. برخی کارها برای افرادی جایز میشود.البه این به معنای وجود دو حکم برای ما و پیغمبر یا برای ما و امام نیست بلکه دو وظیفه مختلف براساس دو علم مختلف است. [۳۸]
آموزش پیامبر اولوالعزم توسط عالم
اشکال دیگری که بر این داستان وجود دارد؛ شاگردی پیامبر اولوالعزم از دیگران است. مفسران بهگونههای مختلف به این اشکال پرداختهاند:
داستان خضر و موسی در عرفان
داستان خضر و موسی کشش بسیاری در مباحث عرفانی داشته و گفتارها و استدلالهای بسیاری از آن صورت پذیرفته است.[۴۲]
قرآن از مکان ملاقات خضر و موسی(ع) با عنوان مجمع البحرین یاد کرده است. مفسران در ذکر مصداق برای این مجمع البحرین، بحثهای بسیاری کردند. با اینحال عارفان، مجمع البحرین را مقام احدیت معرفی کرده و حقیقت این مکان را مرز دو دریای وجوب و امکان نامیدهاند. به بیان دیگر شخص باید از خود و عالم امکان گذر کرده و به مقام توحید راه یابد تا بتواند خضر خود را ملاقات کند.[۴۳][یادداشت ۱]
اهل عرفان، سه مقام را برای انبیاء دانستهاند:
- مقام بشریت که به مانند دیگر انسانها زندگی میکنند.
- مقام رسالت که پیغامآوری از طرف خداوند بهسوی خلق است.
- مقام ولایت که دعوت به راه دل و سیر الی الله و سلوک است. در این مقام به افراد به حسب استعدادشان، احکام قلبی و لوازم سلوک و حدود آن را تعلیم میدهند.[۴۵]
در این داستان خضر نماد «باطن» و دارای علم لدنی و ولایت است اما موسی(ع) نماد «ظاهر» و دارای رسالت، نبوت و تشریع است.[۴۶] موسی(ع) در این داستان هرچند در مقام تشریع کامل بود؛ اما در مقام باطن احتیاج به تکمیل داشت.[۴۷]
در ادبیات فارسی
وقار شیرازی یک مثنوی مستقل با نام «مثنوی موسی و خضر» نوشته است.[۴۸] علاوه بر این شاعران بسیاری به این داستان پرداخته و از آن سخن گفتهاند. برای نمونه مولوی در ذیل چندین شعر به این داستان اشاره کرده است:
پانویس
- ↑ سوره کهف، آیه۶۵.
- ↑ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۲۵۰.
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ سوره کهف، آیه۶۰.
- ↑ شیخ صدوق، علل الشرائع، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۶۰.
- ↑ سوره کهف، آیه۶۰.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱۲، ص۴۸۶.
- ↑ سوره کهف، آیه۶۶.
- ↑ سوره کهف، آیات ۶۷- ۶۸.
- ↑ سوره کهف، آیه۷۰.
- ↑ سوره کهف، آیات ۷۱-۷۲.
- ↑ سوره کهف آیه ۷۴.
- ↑ سوره کهف آیات ۷۵-۷۶.
- ↑ سوره کهف، آیه ۷۷.
- ↑ سوره کهف، آیه۷۸.
- ↑ سوره کهف، آیه۷۸.
- ↑ سوره کهف، آیه ۷۹.
- ↑ سوره کهف، آیات ۸۰-۸۱.
- ↑ سوره کهف، آیه ۸۲.
- ↑ منصوری، خلیل، تاویل در قرآن با نگاهی به داستان موسی و خضر
- ↑ سوره کهف، آیه۶۵.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۳۶۷؛ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۲۵۰.
- ↑ به نقل از: سید مرتضی، تنزیه الأنبیاء، ۱۳۷۷ش، ص۸۲.
- ↑ سوره کهف، آیه۶۰.
- ↑ ملاحویش، بیان المعانی، ۱۳۸۲ق، ج۴، ص۱۹۰.
- ↑ میبدی، کشف الأسرار، ۱۳۷۱ش، ج۵، ص۷۱۹.
- ↑ طباطبائی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱۳، ص۳۵۴- ۳۵۵.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱۲، ص۴۸۴.
- ↑ سوره کهف، آیه۶۳.
- ↑ طوسی، التبیان، ج۷، ص۶۸
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۳۶۳.
- ↑ سوره کهف، آیه۶۶.
- ↑ سوره کهف، آیه۶۷ و آیه۷۴.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱۲، ص۵۰۵.
- ↑ به نقل از سیدمرتضی، تنزیه الأنبیاء، ۱۳۷۷ش، ص۸۵.
- ↑ طیب، أطیب البیان، ۱۳۷۸ش، ج۸، ص۳۷۷.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۲۱، ص۴۸۹-۴۹۰.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱۲، ص۵۰۷-۵۰۸.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۸۸ش، ج۱۵، ص۱۸۴.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۲۱، ص۴۸۱.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۲۱، ص۴۸۲.
- ↑ ابن عربی، تفسیر ابن عربی، ۱۴۲۲ق، ج۱، ص۴۲۹.
- ↑ برای نمونه رجوع کنید به: گنابادی، قرآن مجید و سه داستان اسرار آمیز عرفانی، ۱۳۶۰ش، ص۵۱.
- ↑ اسفندیار؛ بیطرفان، نگاهی به ابعاد عرفانی داستان موسی(ع) و خضر در قرآن، ۱۳۸۹ق، ص۱۱.
- ↑ بلاغی، قصص قرآن، نشر امیر کبیر، ۱۳۸۱ش، ص۴۰۴.
- ↑ گنابادی، قرآن مجید و سه داستان اسرارآمیز عرفانی، ۱۳۶۰ش، ص۴۴-۴۵.
- ↑ اسفندیار، محمودرضا؛ بیطرفان، طاهره؛ نگاهی به ابعاد عرفانی داستان موسی(ع) و خضر در قرآن، ۱۳۸۹ش، ص۱۸.
- ↑ گنابادی، قرآن مجید و سه داستان اسرارآمیز عرفانی، ۱۳۶۰ش، ص۵۴.
- ↑ گرجی، تحلیل بوطیقای قصه موسی و خضر در مثنوی و کشف الاسرار، ۱۳۸۴ش، ص۱۸۲.
- ↑ مولوی، مثنوی معنوی، دفتر سوم، بخش۸۷.
یادداشت
منابع
- بلاغی، صدرالدین، نشر امیر کبیر، تهران، ۱۳۸۱ش.
- رشیدالدین میبدی، احمد بن ابی سعد، کشف الأسرار و عدة الأبرار، تحقیق: حکمت، علیاصغر، انتشارات امیر کبیر، تهران، چاپ پنجم، ۱۳۷۱ش.
- سید مرتضی (علم الهدی)، علی بن حسین، تنزیه الأنبیاء علیهم السلام، دار الشریف الرضی، قم، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
- شیخ صدوق، علل الشرائع، قم، کتابفروشی داوری، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
- طبرسی، مجمع البیان، الناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات - بيروت، مقدمه سید محسن امین، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
- طیب، سید عبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات اسلام، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
- فخرالدین رازی (فخر رازی)، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
- فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، تحقیق: اعلمی، حسین، انتشارات الصدر، تهران، چاپ دوم، ۱۴۱۵ق.
- گرجی، مصطفی، تحلیل بوطیقای قصه موسی و خضر در مثنوی و کشف الاسرار، پژوهشهای ادبی، شماره ۹ و ۱۰، پاییز و زمستان ۱۳۸۴ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ۱۳۸۸ش، بی نا، بی جا.
- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران،دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
- ملاحویش آل غازی، عبدالقادر، بیان المعانی، مطبعة الترقی، دمشق، چاپ اول، ۱۳۸۲ق.
- منصوری، خلیل، تاویل در قرآن با نگاهی به داستان موسی و خضر
- مولوی، مثنوی معنوی.
پیوند به بیرون