کشتن مرد قِبطی توسط موسی(ع) از داستان‌های قرآنی درباره حضرت موسی است که در موضوع عصمت انبیاء مورد بحث قرار گرفته است.

نقاشی کشتن قبطی توسط موسی(ع)

موسی(ع) با صحنه درگیری یکی از پیروانش با فردی از قطبیان مواجه شد. آن‌که از پیروانش بود از او درخواست کمک کرد، موسی با مشت ضربه‌ای بر مرد قبطی زد که منجر به مرگ او شد. پس از آن، موسی(ع) آن‌را از شیطان دانست و از خدا طلب آمرزش کرد.

مفسران معتقدند مرد قبطی مستحق قتل بود و کشتن او گناه محسوب نمی‌شود. هرچند بهتر بود که موسی(ع) کشتن او را به تأخیر می‌انداخت؛ زیرا این کار، موجب به زحمت افتادن وی و خروجش از مصر شد. به گفته مفسران استغفار موسی(ع) به خاطر ترک اولی بوده است. برخی مفسران اهل سنت معتقدند کشتن قبطی، قتل خطایی بوده و قتل خطایی از گناهان صغیره است و موسی(ع) به خاطر ارتکاب این صغیره، استغفار کرده است.

در مقابل برخی معتقدند این داستان، نشانه معصوم نبودن موسی(ع) است؛ زیرا اگر قبطی مستحق قتل نبوده، موسی(ع) با کشتن او معصیت کرده و اگر قبطی، مستحق قتل بوده، چرا موسی(ع) پس از کشتن او از خدا طلب بخشش کرده است.

شرح ماجرا

موسی(ع) در قصری نزد فرعون زندگی می‌کرد.[۱] روزی وارد شهر گردید و با صحنه درگیری دو نفر مواجه شد که یکی از پیروان او (بنی‌اسرائیلی) و دیگری از قبطیان (پیروان فرعون) بود.[۲] شخصی که از پیروان موسی بود از وی تقاضای کمک کرد و موسی وارد درگیری شده و مشتی بر قبطی زد و این ضربه او منجر به مرگ قبطی شد.[۳] خبر کشته شدن قبطی به دست موسی(ع) در شهر پخش شد و فرعونیان به تعقیب موسی پرداختند و موسی برای نجات جانش از مصر خارج شد.[۴] آیات ۱۵ و ۱۶ سوره قصص و آیه ۲۰ سوره شعرا در این خصوص نازل شده است.[۵]

مخالفان عصمت موسی(ع)

برخی داستان کشتن مرد قبطی[یادداشت ۱] به دست موسی(ع) و آیاتی که پس از این واقعه از زبان او بیان شده را نشانه عدم عصمت انبیاء(ع) و به‌ویژه موسی(ع)، دانسته‌اند.[۶]فخر رازی در توجیه استغفار موسی برای قتلی که صورت گرفته می‌گوید: ممکن است قتل کافر در شریعت موسی حرام بوده و برای همین موسی از کارش استغفار کرده است و یا این که مباح بوده ولی بهتر این بود که ترک می‌کرد و قتل خطایی بودن توجیهی ندارد زیرا ممکن است مقتول ضعیف و موسی آدم قوی و نیرومندی بوده و با ضربه‌ای که به او زده حتما قتل تحقق می‌یافته است و بر فرض که خطایی بودن قتل را بپذیریم شاید موسی می‌توانسته ضربه‌ای ضعیف‌تر به قبطی بزند و برای همین استغفار کرده است فخر رازی در پایان افزوده که اگر هم آیه دلالت بر صدور معصیتی از سوی موسی داشته باشد و لی چون دلیلی بر نبوت موسی در آن زمان نیست؛ صدور معصیت پیش از نبوت مورد اختلاف نیست. [۷]

  • اگر مرد قبطی مستحق قتل بوده است،[۸] پس چرا موسی(ع) در آیه ۱۵ سوره قصص پس از انجام این فعل گفته است: «این از عمل شیطان است.»[۹] و در آیه بعدی گفته: «خدایا به خودم ستم کردم و آمرزشت را نصیب من فرما.»[۱۰] و همچنین در آیه ۲۰ سوره شعراء گفته: «من آن کار را انجام دادم در حالی که از بی خبران بودم.»[۱۱]
  • اگر قبطی مستحق قتل نبوده، پس حضرت موسی(ع) شخص بی‌گناهی را کشته و معصیت کرده است و این با معصوم بودن او ناسازگار است.[۱۲]

البته امام رضا(ع) مقصود موسی(ع) از تعبیر «این عمل شیطان است» را نزاع بین مرد قبطی و بنی‌اسرائیلی دانسته و مقصود از تعبیر «من به خودم ستم کردم» را این دانسته که او با ورود به شهر، خود را در شرایط سختی قرار داد.[۱۳]

ترک اولی در کشتن قبطی

بنا به نظر گروهی از مفسران، موسی(ع) با اقدام زودهنگام به کشتن قبطی، ترک اولی کرده است:

  • شیخ طوسی در التبیان می‌گوید: «کشتن مرد قبطی عملی قبیح و معصیت نبوده است و خدا موسی را به کشتن او امر کرده بود، ولی بهتر (اولی) بود که به جهت مصالحی این قتل را به تاخیر می‌انداخت و او با این تعجیل، ترک اولی کرده و لذا استغفار کرده است.»[۱۴]
  • فاضل مقداد در اللَوامع الالهیه نیز بر این نظر است که شخص قبطی در حقیقت مستحق قتل بوده است؛ اما بهتر بود که موسی(ع) کشتن او را به تأخیر بیاندازد و این سخن موسی(ع) (إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي) «به خودم ظلم کردم» به سبب همین ترک اولی بوده است.[۱۵]
  • به گفته ناصر مکارم شیرازی در تفسیر نمونه موسی(ع) با کشتن مرد قبطی که مستحق قتل بوده، معصیت نکرده؛ بلکه فقط ترک اولی کرده است، زیرا در آن شرایط، اقدام به چنین کاری مصلحت نبود و موجب به زحمت افتادن موسی(ع) و خروجش از مصر شد، بنابراین در برابر همین ترک اولی تقاضای عفو کرد و خدا نیز او را مشمول لطفش قرار داد.[۱۶]

هدر بودن خون قبطی

برخی مفسران خون قبطی را هدر و کشتن او را جایز دانسته‌اند:

  • بنا به گفته علامه طباطبایی، موسی(ع) قبل از رسالتش و قبل از نهى از قتل نفس، مرد قبطی را کشته است، علاوه بر این که مرد کافرى را کشته که جان او محترم نیست و دلیلى هم در دست نیست که چنین قتلى آن هم قبل از شریعت موسى(ع) حرام بوده باشد.[۱۷] اعتراف موسی(ع) نیز اعتراف به گناه نیست؛ بلکه اعتراف به کاری است که مخالف با مصلحت زندگی خویش بوده است.[۱۸]
  • آیت الله مکارم شیرازی نیز معتقد است جنايتكاران فرعونى، مفسدان بى‌رحمى بودند كه هزاران نوزاد بنى‌اسرائيل را کشتند و از هيچ‌گونه جنايتی بر بنى اسرائيل، ابا نداشتند و به اين ترتيب افرادى نبودند كه خونشان مخصوصاً براى بنى‌اسرائيل محترم باشد.[۱۹]

گناه صغیره

گروهی از مفسران اهل سنت بر این نظرند که موسی(ع) مرتکب صغیره شده است؛ این در حالی است که مفسران شیعه پیامبران را از همه گناهان؛ اعم از کبیره و صغیره معصوم می‌دانند.[۲۰]

  • زمخشری از مفسران اهل سنت بر این نظر است که موسی(ع) پیش از آن که به کشتن قبطی اذن داده شود، اقدام به قتل کرده، پس گناه صغیره مرتکب شده و از آن استغفار کرده است.[۲۱]
  • آلوسی، زدن مشت، بدون قصد کشتن را از گناهان صغیره می‌داند و در اینجا مشت زدن منجر به قتل خطایی شده است و قتل خطایی هم از گناهان صغیره محسوب می‌شود؛ به همین جهت در شریعت برای آن کفاره در نظر گرفته شده است، بنابراین موسی(ع) گناه صغیره مرتکب شده و از آن استغفار کرده است.[۲۲]

پانویس

  1. طباطبایی، المیزان، ۱۳۷۰ش، ج۱۶، ص۱۷؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۵۳ش، ج۱۶، ص۴۹.
  2. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۵۳ش، ج۱۶، ص۵۴.
  3. سوره قصص، آیه ۱۵.
  4. راوندی، قصص الانبیا، ۱۳۶۸ش، ص۱۵۴-۱۵۵.
  5. سوره قصص، آیات ۱۵ و ۱۶؛ سوره شعرا، آیه ۲۰.
  6. به نقل از فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۲۴، ص۵۸۵.
  7. الرازی، التفسیر الکبیر( مفاتیح الغیب)، ج۲۴، ص۵۸۶.
  8. فاضل مقداد، لوامع الهیة، ۱۳۸۰ش، ص۲۵۹.
  9. سوره قصص، آیه ۱۵.
  10. سوره قصص، آیه۱۶.
  11. سوره شعراء، آیه ۲۰.
  12. فاضل مقداد، لوامع الهیة، ۱۳۸۰ش، ص۲۵۹.
  13. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۱۷۷.
  14. شیخ طوسی، التبیان، دار احیاء التراث العربی، ج۸، ص۱۳۷.
  15. فاضل مقداد، اللوامع الالهیه، ۱۳۸۰ش، ص۲۵۹.
  16. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۵۳ش، ج۱۶، ص۵۵.
  17. طباطبایی، المیزان، ۱۳۷۰ش، ج۶، ص۲۷۸.
  18. طباطبایی، المیزان، ۱۳۷۰ش، ج۶، ص۲۷۸.
  19. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۵۳ش، ج۱۶، ص۵۶.
  20. سید مرتضی، تنزیه الانبیاء، الشریف الرضی، ص۶۷.
  21. زمخشری، الکشاف، ۱۴۰۷ق، ج۳، ص۳۹۸
  22. آلوسی، روح‌المعانی، ۱۴۱۵ق، ج۱۰، ص۲۶۴.

یادداشت

  1. قبطیان" بر مسیحیان مصر که آبا و اجداشان در مصر بودند و در آنجا نشو و نما کردند اطلاق می شود و از نسل قبط بن حام بن نوح می باشند و از جزیره العرب به مصر هجرت کرده اند. لفظ "قبطیه" لغت مصری باستان است و امروزه گروهی که با نام قبطیان نامیده می شوند از مسیحیان هستند. اما در زمان حضرت موسی(ع) گروه قبطی در مقابل بنی اسرائیل بودند و به حضرت موسی ایمان نیاوردند. عماد زاده، قصص الانبیاء، ۱۳۸۰ش، ص ۵۱۵-۵۲۱

منابع

  • آلوسی، محمود بن عبد الله، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۵ق.
  • راوندی، قطب الدین، قصص الانبیا، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۶۸ش.
  • رازی، فخرالدین،التفسیرالکبیر( مفاتیح الغیب)، بی نا، بی تا، بی جا.
  • زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت، دار الکتب العربی، ۱۴۰۷ق.
  • طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، انتشارات اسماعیلیان، ۱۳۷۰ش.
  • شیخ صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۴ق.
  • شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا.
  • علم الهدی، علی بن الحسین، تنزیه الانبیاء، قم، الشریف الرضی، بی‌تا.
  • فاضل مقداد، مقداد بن عبدالله، اللوامع الهیة فی المباحث الکلامیة، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۸۰ش.
  • فخر رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، بیروت، دار احیاء تراث العربی، ۱۴۲۰ق.
  • مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۵۳ش.