عداس
عَدّاس، نام غلامی مسیحی در شهر طائف است که وقتی پیامبر(ص) در سفر تبلیغی به طائف از آزار مشرکان به باغی پناه برد و مشغول استراحت شد، برای او سبدی انگور آورد.
پس از درگذشت ابوطالب و سختتر شدن فضا برای تبلیغ اسلام در شهر مکه، محمد (ص) برای تبلیغ آیین اسلام به شهر طائف رفت. پس از چند روز تبلیغ، بزرگان شهر با او به مخالفت برخاستند و از وی خواستند که از شهر بیرون برود. آنان کودکان و سفیهان خود را واداشتند تا به پیامبر دشنام دهند و او را سنگباران کنند. در اثر این آزارها چندین جای پای پیامبر زخمی شد. پیامبر برای استراحت به سایه باغی که از آنِ عُتْبَه و شَیبَه، فرزندان رَبیعه، پناه برد. او در سایهٔ تاکی نشست و مشغول به دعای با پروردگار شد.
عتبه و شیبه چون پیامبر را در آن حال دیدند غلام مسیحی خود «عَدّاس»، که از مردم نینوا، بود را با مقداری انگور نزد او فرستادند. عَدّاس همین کار را انجام داد و رسول خدا دست به طرف انگور دراز کرد و برای برداشتن حبه انگور «بسم الله» گفت. عداس که برای اولین بار، چنین سخنی را شنیده بود در چهره پیامبر خیره شد و گفت: «این جمله که تو گفتی، در میان مردم این بلاد معمول نیست؟» محمد (ص) گفت: «تو اهل چه شهری هستی و دین تو چیست؟» عداس گفت: «من مسیحی مذهب و اهل شهر نینوا هستم». محمد (ص) گفت: «از شهر مرد شایسته، "یونس بن متی" هستی؟» عداس با تعجب گفت: «تو از کجا یونس بن متی را میشناسی؟» پیامبر (ص) گفت: «او برادر من و پیغمبر خدا بود، چنانکه من پیغمبر و فرستاده خدا هستم». عَدّاس که این سخن را شنید، پیش آمده و بر دست و پای پیامبر بوسه زد و به گفته یعقوبی اسلام آورد.[۱]
عتْبَه و شَیبَه که شاهد این جریان بودند به یکدیگر گفتند این مرد، غلام ما را از راه به در کرد. هنگامی که عَدّاس به نزد آنان بازگشت، به او گفتند: «ای عداس، چرا سر و دست این مرد را بوسیدی؟» عداس گفت: «چیزی نزد من بهتر از آن نبود؛ زیرا این مرد از چیزهایی خبر دارد که جز پیامبران کسی از آنها آگاهی ندارد». عُتْبَه و شَیبَه به او گفتند: «نکند که تو را از کیش تو باز دارد، دین تو از دین او بهتر است».[۲]
پانویس
یادداشت
منابع
- ابنأثیر، علی بن محمد الجزری، أسد الغابه فی معرفة الصحابه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
- ابنکثیر، اسماعیل بنعمر، البدایه والنهایه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۶م.
- ابنهشام، زندگانی محمد(ص) پیامبر اسلام (السیرة النبویه)، ترجمة سیدهاشم رسولی، چاپ پنجم، تهران: کتابچی، ۱۳۷۵ش.
- طبری، محمد بنجریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، انتشارات اساطیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۵ش.
- یعقوبی، احمد بنابییعقوب، تاریخ الیعقوبی، ترجمه محمدابراهیم آیتی، چاپ ششم، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۱ش.