عثمان بن عفان: تفاوت میان نسخهها
جز ←قتل عثمان |
|||
خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
==شورش علیه عثمان== | ==شورش علیه عثمان== | ||
{{نوشتار اصلی|ماجرای قتل عثمان}} | |||
محققان معتقدند نارضایتی و انقلاب علیه عثمان، ناگهان و یکباره نبوده است بلکه عوامل مختلفی در گذر زمان سبب شد تا مخالفتها شکل گرفته و در نهایت به حدی رسید که دیگر قدرتی برای جلوگیری از آن وجود نداشت.<ref>غریب، خلافة عثمان بن عفان، قاهره، ص۱۰۳.</ref> | |||
قرار دادن اقوام و خویشاوندان عثمان بر جامعه اسلامی و همچنین نوع حکومت کردن این افراد موجب اعتراض بسیاری از مسلمانان گردید.<ref>غریب، خلافة عثمان بن عفان، قاهره، ص۱۰۵.</ref> | |||
برخی از این حاکمان سابقه خوبی در اسلام نداشتند؛ عبدالله بن عامر سابقه [[ارتداد]] داشت.<ref>غریب، خلافة عثمان بن عفان، قاهره، ص۱۰۶.</ref> ولید بن عقبه شخصی بود که [[قرآن]] او را [[فاسق]] خطاب کرده بود.<ref>ابنعبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج ۴، ص۱۵۵۳.</ref> مروان بن حکم نیز به همراه پدرش توسط [[پیامبر اسلام|پیامبر]] از مدینه اخراج شده بودند که عثمان آنها را دوباره به مدینه بازگرداند.<ref> ابنعبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۳۵۹.</ref> | |||
مهمترین مشکل عثمان را بذل و بخشش از بیتالمال دانستهاند.<ref> یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، بیروت، ج۲، ص۱۷۳.</ref> عثمان اموال بسیاری را به بنیامیه میداد.<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج۷، ص۱۷۱.</ref> | |||
===محاصره خانه عثمان و قتل او=== | |||
روش عثمان در حکومتداری و مسلط کردن ناشایستگان بر شهرها و ولایات مملکت اسلامی و بزرگان و صحابه، سرانجام اعتراضات گستردهای را برانگیخت. معترضان بارها با نامه یا بهصورت حضوری، اعتراض خود را به گوش او رساندند. عثمان با آنها گفتگو کرد و وعدههایی مبنی بر اصلاح امور به آنان داد؛ ولی اقدامات او چندان جدی نبود که موجب اقناع گردد. او با افراد زیادی مشورت کرد ولی به ظاهر، تنها به مشورتهای خویشان خود مانند [[مروان بن حکم]] و [[معاویة بن ابیسفیان|معاویه]] عمل میکرد.<ref>درباره مشورت با معاویه نک: دینوری، امامت و سیاست، ص۵۲.</ref> در آغاز اعتراضات که یکبار عثمان به منبر رفت و به اشتباهات خود اعتراف و نزد مردم خطاب به پیشگاه الهی [[توبه]] کرد و از مردم عذر خواست، مروان بن حکم او را از اعتراف بازداشت و گفت توبهات را بشکن و از کسی عذر مخواه و کارهای عثمان پس از این واقعه نشان میدهد که او به این سخن مروان عمل کرده است.<ref>نک: دینوری، امامت و سیاست، ص۵۳.</ref> | روش عثمان در حکومتداری و مسلط کردن ناشایستگان بر شهرها و ولایات مملکت اسلامی و بزرگان و صحابه، سرانجام اعتراضات گستردهای را برانگیخت. معترضان بارها با نامه یا بهصورت حضوری، اعتراض خود را به گوش او رساندند. عثمان با آنها گفتگو کرد و وعدههایی مبنی بر اصلاح امور به آنان داد؛ ولی اقدامات او چندان جدی نبود که موجب اقناع گردد. او با افراد زیادی مشورت کرد ولی به ظاهر، تنها به مشورتهای خویشان خود مانند [[مروان بن حکم]] و [[معاویة بن ابیسفیان|معاویه]] عمل میکرد.<ref>درباره مشورت با معاویه نک: دینوری، امامت و سیاست، ص۵۲.</ref> در آغاز اعتراضات که یکبار عثمان به منبر رفت و به اشتباهات خود اعتراف و نزد مردم خطاب به پیشگاه الهی [[توبه]] کرد و از مردم عذر خواست، مروان بن حکم او را از اعتراف بازداشت و گفت توبهات را بشکن و از کسی عذر مخواه و کارهای عثمان پس از این واقعه نشان میدهد که او به این سخن مروان عمل کرده است.<ref>نک: دینوری، امامت و سیاست، ص۵۳.</ref> | ||
====نامه اعتراضی صحابه==== | ====نامه اعتراضی صحابه==== |
نسخهٔ ۲۶ سپتامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۲:۲۷
مشخصات فردی | |
---|---|
نام کامل | عثمان بن عفان بن ابی العاص بن امیة |
کنیه | ابوعمرو • ابوعبدالله |
زادروز | سال ۶ عام الفیل |
زادگاه | مکه |
محل زندگی | مکه • مدینه |
مهاجر/انصار | مهاجر |
نسب/قبیله | بنی امیه |
درگذشت | سال ۳۵ قمری./ ۶۵۶م. |
نحوه درگذشت | در پی شورش علیه حکومتش |
مدفن | مدینه |
مشخصات دینی | |
هجرت به | حبشه • مدینه |
دلیل شهرت | خلیفه سوم |
عثمان بن عفان (کشته شده در سال ۳۵ قمری) سومین خلیفه از خلفای راشدین نزد اهل سنت و از اصحاب پیامبر اکرم(ص). عثمان بنابر شورایی که عمر بن خطاب پیش از مرگ خود برای انتخاب خلیفه تعیین کرد، به خلافت رسید و از ۲۳ق.(یا۲۴ق.)تا هنگام کشته شدنش در سال ۳۵ قمری]. حکومت کرد. او در پی یک شورش علیه شیوه حکومتیاش در مدینه به دست شورشیان کشته شد.
نسب، خاندان و مشخصات
منابع تاریخ اسلام، نسب او را چنین ضبط کردهاند: عثمان بن عفان بن ابی العاص بن امیة بن عبد شمس بن عبد مناف ابن قصی القرشی الاموی. عثمان از طایفه بنوامیه است[۱] و اجداد او و بنیهاشم در عبد مناف به هم میرسد.[۲] بدین ترتیب، او از طایفه بنیامیه، شاخه ابوالعاص است.[۳] مادرش أروی از طایفه پدر او است که نسبش را چنین آوردهاند: بنت کریز بن ربیعة بن حبیب بن عبد شمس بن عبد مناف بن قصی.[۴] مادر عثمان، فرزند ام حکیم بنت عبدالمطّلب عمه پیامبر اکرم(ص) است.[۵]
تولد عثمان را سال ششم[۶] عام الفیل نوشتهاند. او دو کنیه داشت: ابوعمرو و ابوعبدالله که اولی مشهورتر است.[۷] رقیه دختر پیامبر اکرم(ص) از همسران او است که برخی گفتهاند برای او عمرو و عبدالله را به دنیا آورد؛ ولی هیچکدام زنده نماندند و در کودکی از دنیا رفتند.[۸] برخی منابع، عمرو را فرزند رقیه ندانستهاند و آوردهاند که عمرو در جاهلیت از همسری دیگر برای عثمان به دنیا آمده و بدین رو کنیه عثمان در جاهلیت ابوعمرو بود و چون اسلام آورد و با رقیه ازدواج کرد، عبدالله به دنیا آمد و کنیه ابوعبدالله را بر ابوعمرو ترجیح داد.[۹] بنابر منابع، ام کلثوم دختر دیگر پیامبر اکرم (ص) نیز پس از وفات رقیه، به عقد عثمان درآمد.[۱۰] منابع اهل سنت بدین رو که دو دختر پیامبر(ص) به همسری او درآمدهاند، او را «ذوالنورین» (صاحب دو نور) خواندهاند.[۱۱]
در زمان پیامبر اکرم(ص)
شخصیتها | |
---|---|
پیامبر اسلام(ص) • ابوطالب • حضرت خدیجه(س) • حضرت علی (ع) • حضرت فاطمه(س) • حمزة بن عبدالمطلب • سلمان فارسی • ابوذر غفاری • مقداد بن عمرو • جعفر بن ابیطالب • بلال حبشی • ابوبکر • عمر بن خطاب • عثمان بن عفان • صحابه | |
جنگها غزوهها و سریهها | |
جنگ بدر • جنگ احد• غزوه بنینضیر • غزوه خندق • غزوه بنیقریظه • صلح حدیبیه • غزوه خیبر • فتح مکه • غزوه تبوک • سایر غزوهها • سریهها | |
شهرها و مکانها | |
مکه• شعب ابیطالب • مدینه• طائف • مسجد قبا • مسجدالنبی • سقیفه بنیساعده • خیبر • قبرستان بقیع | |
حوادث | |
بعثت • هجرت به حبشه • لیلة المبیت • هجرت به مدینه • صلح حدیبیه • حجة الوداع • واقعه غدیر • سقیفه • سپاه اسامه | |
مفاهیم مرتبط | |
اسلام• انصار • مهاجرین • تشیع • حج • قریش • بنیهاشم • بنی امیه • جاهلیت | |
گفتهاند که عثمان به دعوت ابوبکر، در مکه اسلام آورد.[۱۲] سال دقیق اسلام آوردن عثمان بهدرستی مشخص نیست؛ ولی گفتهاند که او در همان اوایل دعوت پیامبر(ص) در خانه ارقم بن ابیارقم ایمان آورده است.[۱۳]
ابن سعد در کتاب طبقات الکبری، اسلام آوردن عثمان را به همراه طلحه قبل از ورود پیامبر(ص) به خانه ارقم میداند.[۱۴]
عثمان از نخستین کسانی است که از مکه به حبشه هجرت کرد.[۱۵] با اینکه در زمان جنگ بدر در مدینه بود، در جنگ شرکت نکرد. تاریخنگاران گفتهاند علت عدم شرکت عثمان در جنگ، بیماری همسرش رقیه دختر پیامبر اکرم(ص) بود و شخص پیامبر او را ملزم به ماندن در مدینه کرد و رقیه در پایان همان جنگ درگذشت.[۱۶]
واقدی در المغازی گفتگویی بین عبدالرحمن بن عوف و عثمان را نقل میکند که در آن گفتگو عثمان اعتراف میکند که در جنگ احد از جمله کسانی بود که از معرکه فرار کرد.[۱۷]
در سال ششم بعد از هجرت، قبل از صلح حدیبیه عثمان بهعنوان نماینده پیامبر اکرم(ص) جهت گفتگو با مشرکین به مکه فرستاده شد.[۱۸]
به نقل برخی از منابع اهل سنت در جریان تجهیز سپاه اسلام برای جنگ تبوک، عثمان به جهت وضع مالی مناسبی که داشت از جمله افرادی بود که به تجهیز سپاه کمکهای مالی قابلتوجهی کرد.[۱۹] علامه امینی این دسته از گزارشها را جعلی و به جهت مبالغه در فضائل خلفا و دارای سندی ضعیف میداند.[۲۰]
در زمان خلافت ابوبکر و عمر
عثمان در زمان خلافت ابوبکر جزء افرادی بود که مورد مشورت واقع میشد و در موضوع انتخاب والی بحرین ابوبکر نظر او را برگزید.[۲۱]
از دیگر فعالیتهای عثمان در زمان خلافت ابوبکر، نوشتن عهدنامه خلافت عمر بن خطاب به املای ابوبکر است.[۲۲]
به گفته طبری، عثمان در زمان خلافت عمر در بین مردم بهعنوان جانشین او شناخته میشد.[۲۳]
خلافت
شورای شش نفره
اعضای شورای شش نفره | |
برای تعیین خلیفه سوم | |
امام علی (ع) |
عثمان بنابر شورایی که عمر بن خطاب پیش از مرگ تعیین کرد، در سال ۲۳ق. (یا۲۴ق.)[۲۴] به خلافت رسید و تا سال ۳۵ قمری. حکومت کرد.[۲۵]
پیش از عمر بن خطاب، انتخاب خلیفه با چنین شیوهای سابقه نداشت. در ماجرای خلافت ابوبکر پس از رحلت پیامبر(ص) عدّهای از اصحاب در سقیفه جمع شدند و (به باور شیعه) بدون توجّه به منتخب غدیر، ابوبکر را به خلافت برگزیدند و سپس با روشهایی خاص، از همه مردم بیعت گرفتند. استدلال آنان این بود که امر انتخاب خلیفه به مردم واگذار شده است و آنان باید درباره امام خود اظهارنظر کنند؛ امّا ابوبکر در اواخر عمر خود در اینباره تغییر رویه داد و عمر بن خطاب را به جانشینی خویش منصوب کرد.
عمر بن خطّاب دو روش سابق را کنار گذاشت و روش دیگری را در پیش گرفت و با اعتراف به اینکه انتخاب ابوبکر با نظر مسلمانان نبود و از این پس باید با مشورت آنان باشد،[۲۶] شورایی متشکل از شش نفر را انتخاب کرد تا با مشاوره همدیگر، یکی را از میان خود بهعنوان خلیفه برگزینند. اعضای این شورا عبارت بودند از: علی بن ابی طالب(ع)، عثمان بن عفان، طلحة بن عبیدالله، زبیر بن عوام، سعد بن ابی وقاص، عبدالرحمن بن عوف.[۲۷]
وقایع دوره خلافت
گزارشهای تاریخی از نخستین اقدامات عثمان هنگام رسیدن به خلافت حاکی از آن است که او بسیاری از والیان و مقامات دستگاه خلافت را عزل و خویشاوندان خویش را بهجای آنها نصب کرد.[۲۸] برای نمونه، در کوفه بهجای عمار بن یاسر، برادر ناتنی خود ولید بن عقبه و بهجای ابوموسی اشعری در بصره، عبدالله بن عامر پسرخاله کم سن و سال خویش را نصب کرد. عثمان، عمرو بن عاص را بهعنوان فرمانده فتوحات و جنگهای شمال آفریقا منصوب نمود و برادر رضاعی خود عبدالله بن ابی سرح را مسئول امور مالی (خراج و غنائم) فتوحات آن منطقه کرد؛ ولی سپس عمرو عاص را عزل و عبدالله را بهجای او نشاند.[۲۹]
فتوحات
در زمان عثمان بر سرزمینهای فتح شده مسلمانان افزوده شد. برای نمونه برخی از شهرهای منطقه فارس به دست عرب افتاد که فرماندهی این فتح با عثمان بن ابیالعاص بود. همچنین در سال ۲۹ قمری مناطقی از شمال آفریقا به فرماندهی عبدالله بن ابی سرح و جزیره قبرس به فرماندهی معاویة بن ابی سفیان فتح شد.[۳۰]
برخی مناطق، مانند شهرهای منطقه فارس ایران نیز در این دوره شورش کردند و کوشیدند استقلال خود را بازیابند؛ ولی سرکوب شدند.[۳۱] کشته شدن یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی در زمان عثمان روی داد. به نقل منابع، یزدگرد آخرین بار در شهر استخر با سپاه عرب روبهرو شد و عثمان بن ابیالعاص و عبدالله بن عاص که فرماندهان عرب در آن منطقه بودند، با او مقابله کردند. یزدگرد شکست خورد و به مرو گریخت و در ماجرایی که منابع نقل کردهاند، در آنجا، در خواب، به دست آسیابانی در مرو کشته شد.[۳۲]
یکسانسازی مصحفها
در زمان خلافت عثمان، با وجود مصحفهای صحابه که در بعض موارد با یکدیگر اختلاف داشته و با فتوحات اسلامی و رفتن قرآن به سرزمینهای تازه گشوده، اختلافات و مشکلات بسیاری در قرائت کلمات قرآن پیش آمد. با دستور عثمان بر مبنای صحیفههای بازمانده از پیامبر(ص) و نسخههای اختصاصی از جمله نسخه حفصه و نسخه زید بن ثابت و با تکیه بر حفظ حافظان و شهادت شاهدان، در فاصله چهار پنج سال از ۲۴ق تا قبل از ۳۰ق، سرانجام یافت و از روی آن ۵ یا ۶ نسخه عیناً استنساخ شد. دو نسخه در مکه و مدینه نگه داشته شد و ۳ یا ۴ نسخه دیگر همراه با یک حافظ قرآن که نقش معلم و راهنمای درستخوانی را داشت، به مراکز مهم جهان اسلام یعنی بصره، کوفه، شام و بحرین ارسال شد. سپس عثمان دستور داد تمام نوشتهها و نسخههای پیشین را از میان ببرند تا ریشه نزاع و اختلاف بهکلی از میان برود.[۳۳]
تغییر در احکام
عثمان در برخی موارد احکام اسلام را تغییر داد. او در منا نماز را بر خلاف سنت رسول خدا(ص) تمام خواند و وقتی با اعتراض صحابه از جمله عبدالرحمان بن عوف روبهرو شد و نتوانست به آنان جوابی بدهد، گفت: «هذا رَأی رَأَیتُهُ.» «این رأیی است که خود بر آن شدم!»[۳۴] به گفته متقی هندی تغییر در وضو و اختلاف در وضوی شیعه و اهل سنت نیز از زمان خلافت او آغاز شد.[۳۵] او با آنکه خود در جایی میگوید پیامبر(ص) پس از شستن صورت و دستها و مسح سر، پاها را نیز مسح کرد؛[۳۶] اما در جای دیگر وضوی پیامبر (ع) را با شستن پاها میداند.[۳۷]
حضرت علی(ع) در این باره میفرماید:
- «اگر دین تابع نظر افراد بود، هرآینه کف پاها به مسح کردن سزاوارتر از روی پاها بود؛ ولی من دیدم که رسول خدا (ص) روی پاها را مسح میفرمود.»[۳۸]
بر اساس روایاتی از اهل سنت، جبرئیل نیز مسح پاها را به پیامبر (ص) تعلیم داد.[۳۹]
شورش علیه عثمان
محققان معتقدند نارضایتی و انقلاب علیه عثمان، ناگهان و یکباره نبوده است بلکه عوامل مختلفی در گذر زمان سبب شد تا مخالفتها شکل گرفته و در نهایت به حدی رسید که دیگر قدرتی برای جلوگیری از آن وجود نداشت.[۴۰]
قرار دادن اقوام و خویشاوندان عثمان بر جامعه اسلامی و همچنین نوع حکومت کردن این افراد موجب اعتراض بسیاری از مسلمانان گردید.[۴۱]
برخی از این حاکمان سابقه خوبی در اسلام نداشتند؛ عبدالله بن عامر سابقه ارتداد داشت.[۴۲] ولید بن عقبه شخصی بود که قرآن او را فاسق خطاب کرده بود.[۴۳] مروان بن حکم نیز به همراه پدرش توسط پیامبر از مدینه اخراج شده بودند که عثمان آنها را دوباره به مدینه بازگرداند.[۴۴]
مهمترین مشکل عثمان را بذل و بخشش از بیتالمال دانستهاند.[۴۵] عثمان اموال بسیاری را به بنیامیه میداد.[۴۶]
محاصره خانه عثمان و قتل او
روش عثمان در حکومتداری و مسلط کردن ناشایستگان بر شهرها و ولایات مملکت اسلامی و بزرگان و صحابه، سرانجام اعتراضات گستردهای را برانگیخت. معترضان بارها با نامه یا بهصورت حضوری، اعتراض خود را به گوش او رساندند. عثمان با آنها گفتگو کرد و وعدههایی مبنی بر اصلاح امور به آنان داد؛ ولی اقدامات او چندان جدی نبود که موجب اقناع گردد. او با افراد زیادی مشورت کرد ولی به ظاهر، تنها به مشورتهای خویشان خود مانند مروان بن حکم و معاویه عمل میکرد.[۴۷] در آغاز اعتراضات که یکبار عثمان به منبر رفت و به اشتباهات خود اعتراف و نزد مردم خطاب به پیشگاه الهی توبه کرد و از مردم عذر خواست، مروان بن حکم او را از اعتراف بازداشت و گفت توبهات را بشکن و از کسی عذر مخواه و کارهای عثمان پس از این واقعه نشان میدهد که او به این سخن مروان عمل کرده است.[۴۸]
نامه اعتراضی صحابه
پس از آنکه مردم از تغییر روش عثمان ناامید شدند، برخی از آنان که عدهای از اصحاب پیامبر(ص) نیز در میانشان بود، در نامهای خطاب به عثمان به مواردی اشاره کردند که به باور آنان او، سنت رسول خدا (ص) و دو خلیفه پیشین را نقض کرده بود.
بعضی از آن موارد عبارت بود از: بخشیدن خمس آفریقا به مروان بن حکم؛ در حالی که در آن خمس حق خدا و رسول (ص) او وجود داشت، ساختن هفت ساختمان در مدینه، ساختن خانهای برای همسرش نائله، ساختن خانهای برای عایشه، ساختن خانهای از چوب برای مروان که بهصورت قصر ساخته شده بود، قرار دادن اموال خدا در دست مروان و دیگران، دادن سرپرستی شهرها و سرزمینها به دست اطرافیانش و بخشش به غلامان و کودکان بنیامیه که هیچگونه وابستگی و همراهی با رسول خدا(ص) نداشتهاند، گماشتن ولید بن عقبه به فرمانداری کوفه که شریعت و احکام اسلام را در ظاهر نیز رعایت نمیکرد و شرابخواری او محرز گشت؛ ولی عثمان حد نوشیدن شراب را بر وی جاری نکرد، دوری از مهاجران و انصار بهطوریکه آنان را بر هیچ کاری نمیگمارد و با آنان مشورت نمیکرد، قرق کردن زمینهای اطراف مدینه، دادن زمینها و آذوقهها و بخششهای بسیار به کسانی که هیچگونه همراهی و همصحبتی با رسول خدا(ص) نداشتند و عوض کردن خیزران [چوبی نرم بود و ایجاد درد نمیکرد] و استفاده از تازیانه [که بسیار دردآور و گزنده است] برای تنبیه مسلمانان.
مردم باهم پیمان بستند این نوشته را به دست عثمان برسانند. نامه را عمار نزد عثمان برد. مروان حکم و عدهای از بنیامیه همراه عثمان بودند. عمار نامه را به عثمان داد و او نیز نوشته را خواند. عثمان گفت: این نوشته را تو نوشتهای؟ عمار گفت: آری. عثمان گفت: چه کسی در نوشتن این نامه به تو کمک کرده است؟ عمار گفت: عدهای در نوشتن این نامه مرا یاری دادند که نیامدند. عثمان گفت: آنان را معرفی کن. عمار نپذیرفت و عثمان گفت: چطور جرأت کردی علیه من سخنی بگویی؟ مروان بن حکم گفت: امیر المؤمنین، این بنده سیاه، مردم را علیه تو تحریک کرده است. اگر او را بکشی از زحمت بقیه آنان آسوده خواهی شد. عثمان گفت: او را بزنید. و خود نیز به همراه دیگران عمار را زد. آنگاه او را کشانکشان از دارالاماره خلیفه بیرون بردند. سپس برخی مردم، عمار را به دستور ام سلمه همسر رسول خدا(ص)، به خانه او بردند.[۴۹]
ماجرای حکومت مصر
از وقایعی که مانع فروکش کردن شورش علیه عثمان شد، ماجرایی است که طبق آن، همزمان با ناآرامیهای مدینه، مردم مصر از حکومت عبدالله بن ابیسرح، به عثمان شکایت کردند. بزرگان صحابه در مدینه مانند حضرت علی(ع) به عثمان توصیه کردند که عبدالله را برکنار و محمد بن ابیبکر را حاکم مصر کند. عثمان چنین کرد و نامهای مبنی بر آن به محمد بن ابیبکر داد. گروهی از معترضان و مردم مدینه نیز همراه محمد راهی مصر شدند. در میان راه، غلامی را دیدند که به سرعت حرکت میکرد؛ گویی که از چیزی میگریزد. او را نگاه داشتند و باخبر شدند که او غلام مروان بن حکم و حامل نامهای از سوی او به عبدالله بن ابی سرح است. در نامه از ماجرای محمد بن ابیبکر و همراهان او نوشته شده و از عبدالله خواسته شده بود که محمد بن ابیبکر و همراهانش را به قتل برساند و بر حکومت مصر بماند تا نامه بعد برسد. این باعث شد تا محمد به مدینه بازگردد و نزد اصحاب پیامبر و مسلمانان متن نامه را فاش کند و بدین ترتیب بر تشنج شهر مدینه افزوده شد. مردم، دارالاماره و خانه عثمان را محاصره کردند و مانع ورود و خروج از آن شدند و آب را نیز بر آن بستند.[۵۰]
محاصره
با بالا گرفتن تشنج در حجاز و تن ندادن عثمان به خواستههای مردم، که مهمترینش استعفای خود عثمان بود، معترضان اهل مدینه همراه جمعیت بسیاری از کوفه و مصر تصمیم گرفتند اقدامات خود را علیه او شدت بخشند.[۵۱] سرانجام، مالک اشتر نخعی با هزار مرد از کوفه و ابن ابی حذیفه با چهارصد مرد مصری به در خانه عثمان رفتند و خانه عثمان را شب و روز در محاصره خود قرار دادند. در این میان طلحه هر دو گروه را علیه عثمان تحریک میکرد. او به آنان گفت: عثمان از اینکه او را در محاصره گرفتهاید، ترس و بیمی ندارد؛ زیرا علی آب و غذا برایش میرساند. از اینکه آب به عثمان برسد جلوگیری کنید.[۵۲] پیش از این، علی(ع) به عثمان اطلاع داد که برای مدتی از مدینه خواهد رفت و عثمان موافقت کرد.[۵۳] هرچند امام علی(ع) دو فرزندش را به صورت مسلح به نگهبانی از خانه عثمان برای حفاظت از عثمان گمارد، اما با بیرون رفتن او از مدینه، اوضاع بر عثمان تنگتر شد.[۵۴] سید جعفر مرتضی با توجه به قرائن تاریخی مانند مخالفت جدی حضرت علی(ع) با عملکرد عثمان و وجود اخبار معارض مانند رد پیشنهاد کمک امام حسن(ع) از سوی عثمان، فرستادن حسنین برای محافظت از عثمان را بعید و غیر قابل قبول دانسته است. او با استدلال به فرموده امام علی(ع) مبنی بر خوشحال نشدن و ناراحت نشدن از قتل عثمان و همچنین سیره ایشان در برخورد با ظالمان و یاری مظلومان، به نقل از باقر شریف قرشی در کتاب حیاة الإمام الحسن(ع) میگوید: این جریان بر فرض وقوع، به خاطر دفع تهمت از حسنین(ع) نسبت به شراکت در خون عثمان بوده است.[۵۵] سید مرتضی پس از تردید در فرستادن حسنین(ع) توسط امیرالمؤمنین(ع)، علت آن را جلوگیری از قتل عمدی او و رساندن آب و غذا به خانواده او میداند نه جلوگیری از برکناری او از خلافت، چرا که او به جهت کارهای ناروایش مستحق خلع از خلافت بود.[۵۶]
عثمان و کسانی که با او در خانه بودند، حتی برای آب و خوراک خود با مضیقه روبهرو شدند. عثمان نامههایی به مکه و شام نوشت و از مسلمانان این دو شهر درخواست کمک کرد و در نامه نوشت که من توبه کردهام؛ ولی این جماعت توبه مرا نمیپذیرند و جز به کنارهگیریام رضایت نمیدهند؛ ترسم که به زودی اندوخته خوراکی خانهام تمام شود.[۵۷] از واقدی نقل کردهاند که محاصره عثمان چهل و نه روز طول کشیده است.[۵۸]
قتل عثمان
شورشیان آهسته آهسته به این نتیجه رسیدند که عثمان قصد کنارهگیری و تندادن به خواستههای آنان را ندارد، پس قصد جان او را کردند؛ ولی برخی معذورات مانند نگهبانی حسن بنعلی(ع) و مایل نبودن شورشیان به درگیری با او و بنیهاشم، مانع حمله آنان به خانه عثمان میشد. شورشیان عاقبت از دور به خانه عثمان تیر انداختند و در این میان امام حسن(ع) زخمی شد. تیری نیز به مروان خورد و محمد بن طلحه نیز خونآلود شد و سر و صورت قنبر غلام علی(ع) شکست. محمد بنابیبکر از اینکه امام حسن(ع) زخمی شد، هراسان بود که مبادا بنیهاشم به سبب این موضوع وارد کار شوند و فتنه گسترش یابد.[۵۹]
چون امام حسن(ع) زخمی شده بود، دو مرد او را از خانه عثمان بیرون بردند. محاصرهکنندگان گفتند اگر بنیهاشم خون را بر سر و صورت حسن ببینند، مردم را از دور عثمان میپراکنند؛ بنابراین تصمیم گرفتند پیش از آن، عثمان را بدون اینکه کسی متوجه شود بکشند. چند نفر از خانه یکی از انصار گذشتند و وارد خانه عثمان شدند، بهطوریکه هیچیک از اطرافیان عثمان متوجه ورود آنان نشدند. در این زمان فقط همسر عثمان نزد وی بود. شورشیان عثمان را کشتند و همسرش شروع به شیون کرد. امام حسن(ع) و امام حسین(ع) وقتی وارد دارالاماره شدند، دیدند عثمان کشته و بدن او مُثله شده است. امام علی(ع)، طلحه، زبیر و سعد از موضوع آگاه شدند و انا لله و انا الیه راجعون گفتند.[۶۰]
سید جعفر مرتضی با بیان اینکه امیرالمؤمنین(ع) خلافت عثمان را شرعی نمیدانست و از فساد عملکرد او کاملا آگاه بود و بارها او را نصیحت کرده بود معتقد است که حضرت مخالف قتل او بود زیرا میدانست این کار، دستاویزی برای فرصتطلبان و طمعکنندگان در خلافت میشود و به بهانه خونخواهی او فتنه ایجاد میکنند و تلاش حضرت بر آن بود که شورش کنندگان اکتفا به برکناری عثمان از خلافت کنند.[۶۱] و از حضرت منقول است که فرمود: به خدا قسم آنقدر از او دفاع کردم که بیم داشتم گناهکار محسوب شوم.[۶۲]
قتل عثمان در سال ۳۵ق روی داد.[۶۳] درباره سن او در این هنگام اختلاف است. از واقدی (درگذشته: ۲۰۷ یا ۲۰۹ق.) نقل کردهاند عثمان ۸۲ ساله بوده است.[۶۴] برخی منابع، نام قاتل عثمان را سودان بن حمران نوشتهاند.[۶۵]
مردم مدینه از دفن عثمان در قبرستان بقیع جلوگیری کردند. در نتیجه او را در بیشهای که معروف به «حَشِّ کوکب» بود و در خارج از بقیع یا به عبارتی پشت بقیع قرار داشت، دفن کردند. پس از روی کار آمدن معاویه و حاکمیت مروان بن حکم بر شهر مدینه، مروان اطراف قبر عثمان را خرید و همچنین حکم داد تا مسلمانان مردگان خویش را در بقیع از آن سوی که عثمان مدفون بود به خاک سپردند تا مدفن او به بقیع متصل شود.[۶۶]
موضع امام علی(ع)در قتل عثمان
بنابر منابع تاریخ اسلام، امام علی(ع) با قتل عثمان مخالف بود و برای جلوگیری از قتل او، دو فرزندش حسن و حسین(ع) و چند تن دیگر را به نگهبانی خانه او گماشت.[۶۷] به نقل برخی منابع، او پس از اطلاع از قتل عثمان گریست و نگهبانان خانه او را توبیخ کرد و گفت که هیچ توجیهی برای قتل عثمان وجود ندارد.[۶۸] در نقلی دیگر از قول امام علی (ع) آمده است که عثمان، خود، حسن و حسین(ع) را که از او حفاظت میکردند، از جنگ با مهاجمان خانه خود بازداشته است.[۶۹] پیش از قتل عثمان نیز امام علی(ع) بارها وساطت کرد و کمکهایی به او رساند؛ برای نمونه وقتی معترضان وی را محاصره کردند و آب را بر او بستند، امام علی(ع) آب و غذا به او میرساند.[۷۰]
به نقل منابع اهل سنت از امام علی(ع)، او گفته است که اگر عثمان از من برای دفاع از خود کمک میخواست از جان مضایقه نمیکردم، به مرگ حسن و حسین رضایت میدادم، من مردم را از کشتن عثمان بیم دادم.[۷۱]
گفتهاند وقتی معترضان مصری قصد محاصره و قتل عثمان را کردند، نزد علی(ع) آمدند و گفتند: برخیز و همراه ما بیا تا بهسوی او برویم، خداوند خون وی را حلال کرده است. علی(ع) گفت: به خدا سوگند چنین نخواهم کرد و با شما نخواهم آمد. مردم مصر گفتند: پس چرا برای ما نامه نوشتی؟ علی گفت: به خدا سوگند، من هرگز برای شما نامهای ننوشتم. در اینجا آنها به یکدیگر نگاه کردند.[۷۲]
پیامدهای قتل عثمان
پس از کشته شدن عثمان بن عفان به دست شورشیان، مسلمانان با علی بن ابی طالب(ع) بهعنوان خلیفه بیعت کردند. معاویه که والی شام بود، مدعی خلافت شد؛ ولی از آنجا که در مقابل منزلت علی بن ابی طالب (ع) در جامعه پس از پیامبر(ص) توانایی کافی برای طرح این ادعا را نداشت، قتل عثمان را بهانه کرد و مدعی شد که علی(ع) در قتل عثمان نقش داشته و خود را ولیّ خون عثمان خواند و شامیان را به جنگ علیه او شوراند. معاویه در پاسخ به کسانی که از او میخواستند از خلافت مشروع علی بن ابی طالب پیروی کند، میگفت علی در کشته شدن عثمان بیتقصیر نیست و اگر تقصیر ندارد، قاتلان او را به ما تحویل دهد تا آنگاه به موضوع بعدی که خلافت مسلمانان است، بپردازیم و درباره آن بیندیشیم.[۷۳] از آنطرف، همسر عثمان پیراهن خون آلود و مقداری از ریش کنده شده او را همراه نامهای برای معاویه فرستاد و طلب خونخواهی کرد. معاویه از این نامه و پیراهن عثمان برای بیعت گرفتن از مردم به نفع خود استفاده کرد و امام علی (ع) را مقصر کشته شدن عثمان معرفی نمود. علاوه بر این، او با پیراهن عثمان، مردم شام را به جنگ علیه امام علی(ع) تشویق کرد. بدین ترتیب، لباس خونین و خونخواهی عثمان تبدیل به بهانهای شد برای ناحق نشان دادن خلافت علی (ع) و حقانیت خلافت معاویه. شامیان نیز با او موافقت کردند و به معاویه گفتند: عثمان پسر عموی توست و تو ولیّ دم او هستی، ما نیز همراه تو هستیم.[۷۴]
قتل عثمان و متعاقب آن، ادعای خلافت معاویه، جنگهای بزرگی مانند جنگ صفین را به مسلمانان تحمیل کرد و هزاران نفر و از جمله برخی صحابه پیامبر (ص) مانند عمار بن یاسر در این جنگها جان خویش را از دست دادند. شهادت امام علی (ع) و به حکومت رسیدن معاویه و تغییر مسیر خلافت اسلامی به حکومت موروثی از مهمترین پیامدهای قتل عثمان بن عفان است.
پانویس
- ↑ ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۳۷.
- ↑ ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۳۸.
- ↑ دایرةالمعارف اسلام (انگلیسی)، ذیل مدخل 'UTHMAN B. 'AFFAN.
- ↑ ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۳۸.
- ↑ ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۳۸.
- ↑ ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۳۸؛ابن حجر، الاصابه، ج۴، ص۳۷۷.
- ↑ ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۳۷.
- ↑ ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۳۷.
- ↑ ابن جوزی، المنتظم، ج۴، ص۳۳۴.
- ↑ ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۳۹.
- ↑ ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۳۹.
- ↑ ذهبی، اسدالغابه، ج۳، ص۴۸۱.
- ↑ ابن جوزی، المنتظم، ج۴، ص۳۳۵.
- ↑ ابن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۵۵
- ↑ ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۳۸.
- ↑ نک: واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۰۱؛ ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۳۸؛ ذهبی، اسد الغابه، ج۳، ص۴۸۲.
- ↑ واقدی، المغازی، ج۱، ص۲۷۸
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۹۵-۹۷؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۷۸۱-۷۸۲؛ طبری، تاریخ طبری، ج۲، ص۶۳۱-۶۳۲؛ حسن ابراهیم حسن، تاریخ اسلام، ج۱، ص۱۲۷؛ ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ج۱۷، ص۳۳۶-۳۳۷.
- ↑ ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۳، ص۴۷۰
- ↑ امینی، الغدیر، ج۸، ص۵۷ و ج٬۹ ص۳۳۶.
- ↑ متقی هندی، کنز العمال، ج۵، ص۶۲۰.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ج۳، ص۴۲۹.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۴۷۹.
- ↑ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۴۴.
- ↑ نک: دینوری، الامامة والسیاسة، ج۱، ص۴۴-۴۶؛ زرکلی، الاعلام، ج۴، ص۲۱۰.
- ↑ المصنف، ج ۵، ص۴۴۵؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۳، ص۳۴۴.
- ↑ سیوطی، تاریخ خلفا، ص۱۲۹.
- ↑ دینوری، الاخبار الطوال، ص۱۳۹.
- ↑ دینوری، الاخبار الطوال، ص۱۳۹.
- ↑ نک: دینوری، الاخبار الطوال، ص۱۳۹.
- ↑ نک: دینوری، الاخبار الطوال، ص۱۳۹.
- ↑ نک: دینوری، الاخبار الطوال، ص۱۳۹ و ۱۴۰.
- ↑ رامیار، تاریخ قرآن، ص۴۰۷-۴۳۱؛ خرمشاهی، دانشنامه قرآن و قرآنپژوهی، ج۲، ص۱۶۳۵
- ↑ تاریخ اسلام، ج۴ ص۲۶۸
- ↑ متقی هندی، کنزالعمال ج۹، ص۴۴۳، ح ۲۶۸۹۰
- ↑ ابن ابی شیبه، المصنف فی الأحادیث والآثار، ج۱، ص۱۶
- ↑ دارمی، مسند الدارمی، ج۱، ص۵۴۴
- ↑ ابن ابی شیبه، المصنف فی الأحادیث والآثار، ج۱، ص۲۵؛ متقی هندی، کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، ج۹، ص۶۰۶
- ↑ صنعانی، المصنف، ج۱، ص۱۹؛ ابن ابی شیبه، المصنف فی الأحادیث والآثار، ج۱، ص۲۶
- ↑ غریب، خلافة عثمان بن عفان، قاهره، ص۱۰۳.
- ↑ غریب، خلافة عثمان بن عفان، قاهره، ص۱۰۵.
- ↑ غریب، خلافة عثمان بن عفان، قاهره، ص۱۰۶.
- ↑ ابنعبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج ۴، ص۱۵۵۳.
- ↑ ابنعبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۳۵۹.
- ↑ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، بیروت، ج۲، ص۱۷۳.
- ↑ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج۷، ص۱۷۱.
- ↑ درباره مشورت با معاویه نک: دینوری، امامت و سیاست، ص۵۲.
- ↑ نک: دینوری، امامت و سیاست، ص۵۳.
- ↑ نک: دینوری، امامت و سیاست، ص ۵۳-۵۵
- ↑ دینوری، امامت و سیاست، ص۶۰ و ۶۱.
- ↑ نک: دینوری، امامت و سیاست، ص ۶۱.
- ↑ نک: دینوری، دینوری، امامت و سیاست، ص ۶۱.
- ↑ نک: دینوری، امامت و سیاست، ص۵۷ و ۵۸.
- ↑ نک: دینوری، امامت و سیاست، ص۵۷ و ۵۸و ۶۴.
- ↑ سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة الامام علی(ع)، ۱۳۸۸ش، ص۳۱۳.
- ↑ سید مرتضی، الشافی فی الامامة، ۱۴۱۰ق، ج۴، ص۲۴۲.
- ↑ نک: دینوری، امامت و سیاست، ص ۵۸ و ۵۹.
- ↑ نک: ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۴۴.
- ↑ دینوری،امامت و سیاست، ص۶۷.
- ↑ برای تفصیل ماجرا نک: دینوری، امامت و سیاست، ص۶۷-۷۰.
- ↑ سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة الامام علی(ع)، ۱۳۸۸ش، ص۳۱۸-۳۲۰.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۴۰.
- ↑ ابن عبد البر، الاستیعاب،
- ↑ ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۴۸.
- ↑ ابن عبدالبر، الاستعیاب، ج۳، ص۱۰۴۵.
- ↑ مسعودی، مروج الذهب، ج۱، ص۷۰۳؛امینی، الغدیر، ج۹، ص۲۰۹ و ۲۱۲.
- ↑ دینوری، امامت و سیاست (ترجمه فارسی)، ص۶۴. نیز نک: ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۴۶
- ↑ دینوری، امامت و سیاست (ترجمه فارسی)، ص۶۹.
- ↑ دینوری، امامت و سیاست (ترجمه فارسی)، ص۷۶.
- ↑ نک: دینوری، امامت و سیاست (ترجمه فارسی)، ص۶۱.
- ↑ دینوری، امامت و سیاست (ترجمه فارسی)، ص۷۶.
- ↑ دینوری، امامت و سیاست (ترجمه فارسی)، ص۶۱.
- ↑ نک: ابن مزاحم، وقعة صفین، ص ۲۷۱.
- ↑ نک: دینوری، امامت و سیاست، ص۱۱۰.
منابع
- ابن اثیر، أسد الغابة فی معرفة الصحابة، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
- ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الأولی، ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
- ابن سعد، طبقات الکبری، تحقیق: احسان عباس، بیروت، دار صادر، ۱۹۶۸.
- ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دار الجیل، ط الأولی، ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
- ابن مزاحم، نصر، وقعة صفین، ترجمه پرویز اتابکی، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، چ دوم، ۱۳۷۰ش.
- ابن هشام، السیرة النبویة، چاپ سهیل زکار، بیروت، ۱۴۱۲/۱۹۹۲
- ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، مشهد، چاپ محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، ۱۳۶۵-۱۳۷۵ ش.
- حسن ابراهیم حسن، تاریخ الاسلام: السیاسی والدینی والثقافی والاجتماعی، ج۱، قاهره، ۱۹۶۴، چاپ افست بیروت، بیتا.
- دارمی، عبدالله بن عبد الرحمن، مسند الدارمی، تحقیق حسین سلیم أسد الدارانی، المملکة العربیة السعودیة، دار المغنی للنشر والتوزیع، الطبعة الأولی، ۱۴۱۲ق.
- دانشنامه قرآن و قرآنپژوهی، به کوشش بهاءالدین خرمشاهی، تهران: دوستان-ناهید، ۱۳۷۷ش.
- دایرةالمعارف اسلام (انگلیسی)، ذیل مدخل 'UTHMAN B. 'AFFAN.
- دینوری، ابن قتیبه، امامت و سیاست (تاریخ خلفاء)، ترجمه سید ناصر طباطبایی، تهران، ققنوس، ۱۳۸۰ش.
- دینوری، احمد بن داوود، الأخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامر، مراجعه جمالالدین شیال، قم، منشورات الرضی، ۱۳۶۸ش.
- ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، تحقیق، تدمری، عمر عبدالسلام، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
- رامیار، محمود، تاریخ قرآن، تهران: امیرکبیر، ۱۳۶۹ش.
- سید جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة الامام علی(ع)، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، اول، ۱۳۸۸ش.
- سید مرتضی، علی بن حسین، الشافی فی الامامة، قم، موسسه اسماعیلیان، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
- سیوطی، جلالالدین، تاریخ الخلفاء، تحقیق: لجنة من الادباء، توزیع دار التعاون عباس احمد الباز، مکة المکرمة.
- صنعانی، أبوبکر عبدالرزاق،المصنف، المحقق حبیب الرحمن الأعظمی، بیروت، المکتب الإسلامی، الطبعة الثانیة، ۱۴۰۳ق.
- طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، بیروت، دار التراث، الطبعة الثانیة، ۱۳۸۷ ق.
- متقی هندی، علی بن حسام، کنز العمال، المحقق بکری حیانی، صفوة السقا، بیروت، مؤسسة الرسالة، الطبعة الطبعة الخامسة، ۱۴۰۱ق.
- مقدسی، البدء و التاریخ، بور سعید، مکتبة الثقافة الدینیة، بیتا.
- واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسة الأعلمی، ط الثالثة، ۱۴۰۹/۱۹۸۹.