Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۴٬۲۴۹
ویرایش
Mkhaghanif (بحث | مشارکتها) |
Mkhaghanif (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
در کتابهای کلامی همه فرقههای اسلامی در بخش افعال الهی درباره کیفیت خلق افعال مطرح شده است. که نتیجه آن در گرایش به جبر و اختیار مشخص میشود. | در کتابهای کلامی همه فرقههای اسلامی در بخش افعال الهی درباره کیفیت خلق افعال مطرح شده است. که نتیجه آن در گرایش به جبر و اختیار مشخص میشود. | ||
=== عدل الهی === | ===عدل الهی=== | ||
این بحث ریشه در بحث عدل الهی داشت. عدلیه بر اساس مبانی خود معتقد بودند که مجبوربودن انسان مصداقی از ظلم است و خداوند به کسی ظلم نمیکند. | این بحث ریشه در بحث عدل الهی داشت. عدلیه بر اساس مبانی خود معتقد بودند که [[جبرگرایی|مجبوربودن]] انسان مصداقی از ظلم است و خداوند به کسی ظلم نمیکند. | ||
=== علم پیشین الهی === | ===علم پیشین الهی=== | ||
سازگارسازی «[[علم ذاتی خدا|علم پیشین خداوند]]» و «اختیار انسان» از زمینههای گفتوگو درباره اختیارمندی انسان است. زیرا بر اساس باور توحیدی، خداوند پیش از خلقت، از آنچه واقع میشود و آنچه واقع نمیشود آگاه است و لازمه این باور آنست که حوادث و کائنات جبراً و قهراً باید به نحوی واقع شوند که با علم الهی مطابقت داشته باشند. در نتیجه اختیار انسان بی معنا خواهد شد.<ref>ر.ک. ملاصدرا، الحکمة المتعالیة فی الأسفار الأربعة، ۱۳۸۶ه، ج۶، ص۲۷۰–۲۷۱ و ص۲۸۱–۲۸۳؛ پلانتینجا الوین و دیگران، کلام فلسفی (مجموعه مقالات)، ۱۳۸۴ش، ص ۲۵۵–۲۸۲.</ref> | سازگارسازی «[[علم ذاتی خدا|علم پیشین خداوند]]» و «اختیار انسان» از زمینههای گفتوگو درباره اختیارمندی انسان است. زیرا بر اساس باور توحیدی، خداوند پیش از خلقت، از آنچه واقع میشود و آنچه واقع نمیشود آگاه است و لازمه این باور آنست که حوادث و کائنات جبراً و قهراً باید به نحوی واقع شوند که با علم الهی مطابقت داشته باشند. در نتیجه اختیار انسان بی معنا خواهد شد.<ref>ر.ک. ملاصدرا، الحکمة المتعالیة فی الأسفار الأربعة، ۱۳۸۶ه، ج۶، ص۲۷۰–۲۷۱ و ص۲۸۱–۲۸۳؛ پلانتینجا الوین و دیگران، کلام فلسفی (مجموعه مقالات)، ۱۳۸۴ش، ص ۲۵۵–۲۸۲.</ref> | ||
=== توحید | ===توحید در خالقیت=== | ||
بر اساس | بر اساس آموزه [[توحید در خالقیت]]، قدرت خداوند مطلق و شامل همه اتفاقات هستی است. و خداوند خالق همه چیز از جمله افعال انسان است. برداشت گروهی از مسلمان از برخی آیات قرآن مثل «[[آیه ۹۶ سوره صافات|وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ]]»<ref>سوره صافات، آیه ۹۶.</ref> این بود که خداوند خالق رفتارهای انسانی است. پذیرش اختیار به معنای استقلال انسانها در رفتارشان با آموزه قدرت مطلق و اراده فراگیر الهی ناسازگار به نظر میرسد. | ||
=== قضا و قدر و اختیار انسان === | |||
==جبرگرایی== | ==جبرگرایی== | ||
خط ۲۳: | خط ۲۵: | ||
===جبرگرایی کلامی=== | ===جبرگرایی کلامی=== | ||
در [[علم کلام]]، جبرگرایان با تأکید بر [[صفات الهی]] همچون [[توحید]] در خالقیت و فاعلیت، هر گونه فاعلیت را از انسان سلب نموده و تنها خدا را فاعل حقیقی کارهای منسوب به | در [[علم کلام]]، جبرگرایان با تأکید بر [[صفات الهی]] همچون [[توحید]] در خالقیت و فاعلیت، هر گونه فاعلیت را از انسان سلب نموده و تنها خدا را فاعل حقیقی کارهای منسوب به انس ان میدانند.<ref>سبحانی، محاضرات فی الالهیات، ۱۴۲۸ ق، ص۲۰۹.</ref> در تاریخ عقاید مسلمانان، جَهْمیّه، نَجّاریه، ضَراریّه و [[اشاعره]] را جبرگرا دانستهاند.<ref>شهرستانی، الملل و النحل، ۱۳۶۴ش، ج۱، ص۹۷.</ref> | ||
جَهْمیّه یا پیروان جَهْم بنِ صَفْوان (متولد [[۱۲۸ق]])، برای گریز از [[تشبیه]] باور داشتند که خداوند در هیچ صفتی با مخلوقاتش مشترک نیست. از این رو نباید انسان را نیز خالق و قادر و فاعل به حساب آورد.<ref>شهرستانی، الملل و النحل، ۱۳۶۴ش، ج۱، ص۹۷-۹۸؛ و همچنین رک: رازی، اعتقادات فرق المسلمین و المشرکین، ۱۴۱۳ ق، ص۶۹-۷۰.</ref> به نظر جهمیه انجام یا ترک تکالیف دینی، [[جبرگرایی|جبری]] میشود چنانچه ثواب و عقاب نیز جبری میشود.<ref>شهرستانی، الملل و النحل، ۱۳۶۴ش، ج۱، ص۹۸.</ref> | جَهْمیّه یا پیروان جَهْم بنِ صَفْوان (متولد [[۱۲۸ق]])، برای گریز از [[تشبیه]] باور داشتند که خداوند در هیچ صفتی با مخلوقاتش مشترک نیست. از این رو نباید انسان را نیز خالق و قادر و فاعل به حساب آورد.<ref>شهرستانی، الملل و النحل، ۱۳۶۴ش، ج۱، ص۹۷-۹۸؛ و همچنین رک: رازی، اعتقادات فرق المسلمین و المشرکین، ۱۴۱۳ ق، ص۶۹-۷۰.</ref> به نظر جهمیه انجام یا ترک تکالیف دینی، [[جبرگرایی|جبری]] میشود چنانچه ثواب و عقاب نیز جبری میشود.<ref>شهرستانی، الملل و النحل، ۱۳۶۴ش، ج۱، ص۹۸.</ref> | ||
خط ۳۵: | خط ۳۷: | ||
==اختیارگرایی== | ==اختیارگرایی== | ||
[[شیعیان]] با اعتقاد به دو اصل [[عدل]] و [[حکمت]] الهی، معتقد به مختار بودن انسان در افعالی است که در مدار [[تکلیف]] قرار گرفته، و انسان بر آنها ستایش و نکوهش میشود دارند؛ چرا که تکلیف نمودن انسانِ مجبور و ستایش و یا نکوهش او بر کاری که از وی صادر گردیده قبیح و نارواست، و به مقتضای اصل عدل و حکمت، خداوند از افعال قبیح منزه است. | گرایش به اختیار انسان یکی دیگر از پاسخهایی است به مسئله صدور رفتارهای انسانی داده شده است. اکثریت مسلمانان بهویژه عدلیه مسلمان در دو شاخه [[شیعیان|شیعیان امامی]] و [[معتزله|سنیان اهل اعتزال]]، و [[اشاعره|متلکمان اشعری]] و [[ماتریدیه|ماتُریدی]] اختیار انسان را پذیرفتهاند. | ||
با اعتقاد به دو اصل [[عدل]] و [[حکمت]] الهی، معتقد به مختار بودن انسان در افعالی است که در مدار [[تکلیف]] قرار گرفته، و انسان بر آنها ستایش و نکوهش میشود دارند؛ چرا که تکلیف نمودن انسانِ مجبور و ستایش و یا نکوهش او بر کاری که از وی صادر گردیده قبیح و نارواست، و به مقتضای اصل عدل و حکمت، خداوند از افعال قبیح منزه است. | |||
[[امام علی علیهالسلام|امام علی(ع)]] در رد اندیشه آنان که [[قضا و قدر]] الهی را مستلزم مجبور بودن انسان میدانند، فرموده است: | [[امام علی علیهالسلام|امام علی(ع)]] در رد اندیشه آنان که [[قضا و قدر]] الهی را مستلزم مجبور بودن انسان میدانند، فرموده است: |