فطرت: تفاوت میان نسخهها
imported>Shadpoor جز ←منابع |
درج الگوی درجه بندی |
||
خط ۸۸: | خط ۸۸: | ||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||
{{اصطلاحات قرآنی}} | {{اصطلاحات قرآنی}} | ||
<onlyinclude>{{درجهبندی | |||
| پیوند = <!--ندارد، ناقص، کامل-->کامل | |||
| رده = <!--ندارد، ناقص، کامل-->کامل | |||
| جعبه اطلاعات = <!--نمیخواهد، ندارد، دارد-->نمیخواهد | |||
| عکس = <!--نمیخواهد، ندارد، دارد-->نمیخواهد | |||
| ناوبری = <!--ندارد، دارد-->دارد | |||
| رعایت شیوهنامه ارجاع = <!--ندارد، دارد-->ندارد | |||
| کپیکاری = <!--از منبع مردود، از منبع خوب، ندارد-->ندارد | |||
| استناد به منابع مناسب = <!--ندارد، ناقص، کامل-->کامل | |||
| جانبداری = <!--دارد، ندارد-->ندارد | |||
| شناسه = <!--ناقص، کامل-->ناقص | |||
| رسا بودن = <!--ندارد، دارد-->دارد | |||
| جامعیت = <!--ندارد، دارد-->دارد | |||
| زیادهنویسی = <!--دارد، ندارد-->ندارد | |||
| تاریخ خوبیدگی =<!--{{subst:#time:xij xiF xiY}}--> | |||
| تاریخ برتر شدن =<!--{{subst:#time:xij xiF xiY}}--> | |||
| توضیحات = | |||
}}</onlyinclude> | |||
[[ar:الفطرة]] | [[ar:الفطرة]] | ||
نسخهٔ ۵ اوت ۲۰۲۱، ساعت ۱۶:۵۳
فِطرَت یا سِرِشت به نوع آفرینش انسان گفته میشود که خدادادی و مادرزاد بوده و بین همه انسانها مشترک است. فطرت به دو شاخۀ فطرت شناختی و فطرت گرایشی تقسیم میشود. بر اساس قرآن و روایات، شناخت خدا و گرایش به توحید از مصادیق فطرت هستند.
معنا شناسی
فطرت از ریشه «فطر» در لغت به معنای شكافتن،[۱] اختراع بدون الگو و نمونه قبلی،[۲] و صفات و ویژگیهای مادرزاد[۳] آمده است. از آنجا كه آفرینش و خلقت نیز نوعی شکافتن عدم و پدید آمدن است، «فطرت» در معنای آفرینش و خلقت نیز به کار میرود.[۴]
تعاریف اصطلاحی مختلفی برای «فطرت» بیان شده است. مصباح یزدی آن را نوعی هدایت تکوینی و خدادادی در وجود انسان میداند، هدایتی در حوزه شناخت و هدایتی در حوزه احساس.[۵] جوادی آملی فطرت را عامل جدا شدن انسان از حیوان (فصل اخیر) میداند که همان عقل و میل او در رسیدن به کمال مطلق است.[۶]
واژۀ فطری و فطرت در منطق، فلسفه، کلام و عرفان کاربردهای مختلفی دارد[یادداشت ۱] که همۀ آنها تا حدودی در یک مفهوم اساسی مشترکند و آن عبارت است از معرفت یا گرایشی که مقتضای نوع آفرینش انسان است و از طریق تجربه و تعلیم به دست نمیآید.[۷]
فرق فطرت و غریزه
فطرت در لغت، معنای عام و گستردهای دارد که امور سرشتی مشترک در انسان و حیوان (مثلا گرایش به تغذیه، گرایش به لذات جنسی، حبّ ذات) را دربرمیگیرد؛ اما در فرهنگ اسلامی اصطلاحا فقط به امور سرشتی مخصوصِ انسان، فطرت گفته میشود و امور سرشتی مشترک میان انسان و حیوان را غریزه مینامند.[۸]
فطرت شناختی و گرایشی
فطرت را در دو حوزه شناخت و گرایش به کار بردهاند که هر کدام نیز زیرشاخههایی دارد:[۹]
- شناختهایی که فطری نامیده شدهاند:
- شناختهای حضوری و غیرمفهومی و بیواسطه انسان، مثل علم حضوری او به خودش، فطری و در سرشت و آفرینش او است.
- قضایای وجدانی که از علم حضوری حکایت میکنند؛ همانند اعتقاد به این که «من هستم» یا «من خوشحال هستم». این دسته از قضایا، از سنخ علم حصولی و مفهومی هستند اما چون از علم حضوری بیواسطه حکایت میکنند، به آنها فطری گفته میشود.
- قضایایی که عقل با تصور صحیح از موضوع و محمول و رابطه آنها، بی نیاز از حواس، شهود و استدلال، آنها را تصدیق میکند؛ همانند تصدیق به این که «اجتماع دو نقیض، محال است». به این دسته از قضایای فطری، اولیات یا بدیهیات اولیه نیز گفته میشود.
- قضایایی که استدلال آنها همراهشان است و برای تصدیق به آنها، نیازی به فکری و استدلال ساده یا پیچیده نیست؛ همانند تصدیق به این که «چهار نصف هشت است». به این دسته از قضایای فطری، بدیهیات ثانویه نیز گفته میشود.
- قضایای نظری نزدیک به بدیهی که عقل در تصدیق به آنها، نیازمند استدلالهای پیچیده نیست و با استدلال ساده، به آنها تصدیق میکند؛ همانند تصدیق به این که «خدا هست». این قضایای فطری، نظری هستند و برخلاف بدیهیات ثانویه، به فکر و استدلال ساده نیازمندند.
- در فلسفه اشراق، تمام قضایای بدیهی (وجدانیات، بدیهیات اولیه، بدیهیات ثانویه، مشاهدات، مجربات، و غیره) را فطری و تمام قضایای نظری و غیربدیهی را غیرفطری مینامند.[۱۰]
- گرایشهایی که فطری نامیده شدهاند:
- گرایش انسان به حقیقتجویی که از ابتدای زندگی تا انتها همراه او است.
- گرایش انسان به قدرتخواهی که جز از طریق حرکت به سوی منبع قدرت بیکران، آرام نمییابد.
- گرایش انسان به زیبادوستی و زیباآفرینی(هنر) که جز از طریق وصال به زیبایی مطلق و نامتناهی، فرونمینشیند.
- گرایش به عشق و محبت ورزیدن که اوج شیفتگی و عشق، فدایِ محبوب شدن و پرستش او است.[۱۱]
فطرت عمومی و اختصاصی
برخی از متفکران معاصر، با استناد به برخی از متون دینی، به این باور رسیدهاند که افزون بر فطریات مشترک در همه انسانها، هر انسانی میتواند دارای فطریات مختص به خودش نیز باشد؛ چنانکه هر انسانی به سبب امتحانی که در عالم ذر شده، دارای طینت و خُلقیات فطری مختص به خودش گشته است.[۱۲]
فطرت در قرآن و روایات
کلمات هم ریشه فطرت ۲۰ بار در قرآن به کار رفتهاند که تنها در یک آیه آن از خود واژه «فطرت» استفاده شده است: فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّـهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَا لَاتَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّـهِ ذَٰلِكَ الدِّینُ الْقَیمُ وَ لَـٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَایعْلَمُونَ (پس روی خود را با گرایش تمام به حق، به سوی این دین كن، با همان سرشتی كه خدا مردم را بر آن سرشته است. آفرینش خدای تغییرپذیر نیست. این است همان دین پایدار، ولی بیشتر مردم نمیدانند. سوره روم، آیه ۳۰).
این آیه و روایات متعدد دیگر، به صراحت از وجود نوعی فطرت الهی در همه انسانها حکایت میکند. شهید مطهری با استفاده از آیه بالا، این آفرینش خاص را آمادگی انسانها برای پذیرش دین میداند به گونهای که اگر انسان به حال خود رها شود راه دین را انتخاب میكند، مگر آن كه محیط و شرایط اجتماعی او را منحرف كند.[۱۳] علامه طباطبایی نیز بر اساس آیه بالا دین را فطری و متناسب با نیازها و فطرت بشر توصیف میکند.[۱۴]
محتوای روایات
بیشتر احادیث مربوط به فطرت به اصول عقاید اسلامی همچون معرفت خدا، توحید، نبوت و امامت مربوط میشود و بسیاری از این احادیث در کتابهای معتبری همچون کافی و من لایحضره الفقیه آمده است.[۱۵] بر اساس برخی از این روایات همه انسانها در بدو تولد دارای فطرت الهی هستند
- ↑ ۱. اصطلاح منطقی: یکی از انواع ششگانه بدیهیات در منطق، فطریات است که در آن به «قضایا قیاساتها معها» تعبیر میشود که با تصور خود قضیه و بدون واسطه خارجی، تصدیق آن حاصل میشود؛ مانند تصور دو به این که نصف چهار است. ۲. فطری افلاطونی: افلاطون معتقد بود همه معلومات انسان از عقل سرچشمه میگیرد که ریشه این معلومات پیش از تعلق نفس به بدن در عالم مثل موجود بوده است؛ اما انسان آن را فراموش کرده است. ۳. ادراکات بالقوه: معلومات و ادراکاتی که فعلاً در ذهن انسان بالقوه است و با مرور زمان فعلیت مییابد. ۴. قریب به بدیهی: قضایایی که عموم مردم با یک استدلال ساده به راحتی آن را درک میکنند. ۵. تعریف عرفانی: یکی از معانی به کار رفته در علم عرفان، تعریف فطرت به عالم جبروت است که بر عالم مادی و ملکوت تقدم دارد. قبسات، شماره ۳۶، محمدحسن قدردان قراملکی، خداشناسی فطری، ادله و شبهات در علم منطق، «فطریات» از اقسام قضایای بدیهی بوده و چنین تعریف شدهاند: قضیهای که استدلال و قیاس آن به همراه خود قضیه است و با تصور اجزاء جمله، استدلال آن نیز به ذهن میرسد، مانند «کل، از جزء خود بزرگتر است».(قطب الدین رازی، تحریر القواعد المنطقیه، ج۱، ص۱۶۶- ۱۶۷) وجه اشتراک «فطریات» با «فطرت» این است که هیچکدام نیازمند تعلیم یا تجربه نیستند.
فطرتی که با آن خدایش را شناخته و او را آفریننده و پروردگار آسمانها و زمین[یادداشت ۱] و یگانه[یادداشت ۲] میداند. در تعدادی از روایات، شناخت پیامبر و امام نیز از مصادیق فطرت شمرده شده است.[یادداشت ۳]
بر اساس حدیثی از امام صادق(ع)، فطرت انسان میتواند با تربیت نادرست کارآیی خود را از دست داده و حتی میل به شرک در آن ایجاد شود.[یادداشت ۴] فطریبودن معارف پیشگفته به این معنا نیست که انسانها از همان آغاز تولد به این معارف توجه دارند.[۱۶]
برهان فطرت
برخی اندیشمندان مسلمان یکی از برهانهای اثبات وجود خدا را برهان فطرت دانستهاند. این برهان به چند صورت متفاوت بیان شده است:
- خداوند فطرت و نهاد انسان را با معرفت و شناخت خویش آمیخته و قرین ساخته است، اگر انسان به این فطرت باز گردد خود به خود خدا را میشناسد و درک میکند.[۱۷]
- درون انسان احساس و میلی است که او را به سمت خدا میکشاند.[۱۸]
- انسان با فطرت خود میل به کمال مطلق دارد، فطرت مشترک در همه انسانها خطا نمیکند، پس باید موجودی در عالَم دارای کمال مطلق باشد که این میل مشترک انسانها معنا پیدا کند.[۱۹]
فطرت در دیدگاه اندیشمندان غیر مسلمان
درباره ماهیت فطرت و فطریات، میان اندیشمندان غیرمسلمان اختلاف نظر است. افلاطون، دکارت، لایب نیتس و جمع دیگری از عقلگرایان، از موافقان وجود فطرت در انسان، و جان لاک و بیشتر تجربهگرایان، مارکسیستها و اگزیستانسیالیستها نیز از برجستهترین مخالفان فطرت در انسان هستند و تمام دریافتهای انسان را ناشی از تجربه میدانند و معتقدند که ماهیت انسان، از محیط و جامعه متأثر است و انسان دارای سرشت مستقل از محیط و جامعه نیست. اثبات یا رد این نظریه، تاثیر بسزائی در مرزبندیهای فلسفی در غرب دارد.[۲۰] [۲۱]
در نظریه مشهور افلاطون، تمام معرفتهای بشر، فطری بوده و ریشه در عالَم مُثُل دارند.[۲۲]
جستارهای وابسته
پانویس
منابع
- امام خمینی، شرح چهل حدیث، مؤسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام خمینی.
- برنجکار، رضا، «فطرت در احادیث»، مجله قبسات، تابستان ۱۳۸۴، شماره ۳۶.
- تهرانی، میرزا جوادآقا، میزان المطالب، مؤسسه در راه حق.
- حسینزاده، محمد، نگاهی معرفتشناختی به وحی، الهام، تجربه دینی و عرفانی و فطرت، قم، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۹۰ش.
- دانشنامه جهان اسلام، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، مقاله «فطریات»، شماره ۷۳۰۶
- صدوق، محمد، من لایحضره الفقیه، تحقیق: علیاکبرغفاری، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، بیتا.
- طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، دفتر انتشارات اسلامی جامعۀ مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۴۱۷ق
- قطب الدین رازی، تحریر القواعد المنطقیه شرح الرساله الشمسیه، قم۱۳۶۳ش.
- قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، دارالکتاب، قم، ۱۴۰۴ق.
- کلینی، محمد، اصول کافی، تحقیق: علیاکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ دوم، ۱۳۸۹ق.
- مصباح یزدی، محمد تقی، معارف قرآن (خداشناسی، كیهان شناسی، انسان شناسی)، انتشارات مؤسسه امام خمینی، چاپ سوم، ۱۳۸۰ش.
- مطهری، مرتضی، فطرت، انتشارات صدرا، چاپ چهاردهم، ۱۳۸۲ش.
- ↑ تاج العروس، ج۱۳، ص۳۲۵
- ↑ صحاح جوهری، ج۲، ص۷۸۱
- ↑ قاموس اللغه، ذیل واژه فطر؛ اقرب الموارد ذیل واژه الفطره
- ↑ نهایه ابن اثیر، ج۳، ص۴۵۷
- ↑ مصباح یزدی، معارف قرآن، ص۲۶
- ↑ انسان پژوهی دینی، شماره ۲۳، جوادی آملی، ص۷
- ↑ دانشنامه جهان اسلام، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «فطریات»، شماره ۷۳۰۶
- ↑ حسینزاده، نگاهی معرفتشناختی به وحی، الهام، تجربه دینی و عرفانی و فطرت، ۱۳۹۰ش، ص۲۳۳-۲۳۴ و ص۲۳۹.
- ↑ حسینزاده، نگاهی معرفتشناختی به وحی، الهام، تجربه دینی و عرفانی و فطرت، ۱۳۹۰ش، ص۲۳۴.
- ↑ حسینزاده، نگاهی معرفتشناختی به وحی، الهام، تجربه دینی و عرفانی و فطرت، ۱۳۹۰ش، ص۲۳۴-۲۳۸.
- ↑ حسینزاده، نگاهی معرفتشناختی به وحی، الهام، تجربه دینی و عرفانی و فطرت، ۱۳۹۰ش، ص۲۳۹-۲۴۴.
- ↑ قبسات، شماره ۳۶، رضا برنجکار، فطرت در احادیث
- ↑ مطهری، مرتضی، فطرت، انتشارات صدرا، چاپ چهاردهم، ۱۳۸۲، ص۱۹ ـ ۲۱
- ↑ طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ج۱۶، ص۱۹۳
- ↑ قبسات، شماره ۳۶، رضا برنجکار، فطرت در احادیث
- ↑ قبسات، شماره ۳۶، رضا برنجکار، فطرت در احادیث
- ↑ تهرانی، میرزا جوادآقا، میزان المطالب، مؤسسه در راه حق، ص۴۷
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۴، ص۴۲
- ↑ امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۰۳
- ↑ قبسات، شماره۳۶، علی اصغر خندان، نگاهی به ابعاد نظریه فطرت و فطری بودن زبان
- ↑ قبسات، شماره ۳۶، محمدحسن قدردان قراملکی، خداشناسی فطری، ادله و شبهات
- ↑ قبسات، شماره ۳۶، محمدحسن قدردان قراملکی، خداشناسی فطری، ادله و شبهات
خطای یادکرد: برچسب
<ref>
برای گروهی به نام «یادداشت» وجود دارد، اما برچسب متناظر با <references group="یادداشت"/>
یافت نشد.