حضرت خضر
اطلاعات پیامبر | |
---|---|
نام در قرآن | ندارد |
پیامبران | |
نوح • ابراهیم • موسی • عیسی • محمد سایر پیامبران |
حضرت خِضر، یکی از اولیای الهی که برخی او را پیامبر نیز دانستهاند. نامش به صراحت در قرآن نیامده ولی بر اساس برخی احادیث او همان شخصی است که داستان موسی و خضر با او در سوره کهف آمده است. در این آیات خضر دارای علم لدنی توصیف شده است. بر اساس آیات ۶۰ تا ۸۲ سوره کهف، خضر کشتی عدهای مستمند را سوراخ میکند، پسر بچهای بیگناه را میکشد و در روستایی که به آنان غذا ندادند، دیواری مخروبه را تعمیر میکند. موسی(ع) به این کارها اعتراض میکند و خضر تأویل کارهای خود را بیان میکند.
خضر را از نوادگان اسحاق نبی دانستهاند. طبق روایات، حضرت خضر مثل حضرت عیسی(ع) زنده است. در کتابهای شیعه احادیث متعددی دربارهٔ شخصیت خضر، ماجرای دیدارش با حضرت موسی و نیز حضورش نزد حضرت محمد(ص) و امامان نقل شده است. مطابق روایتی او مونس امام عصر در زمان غیبت است. خضر در ادبیات صوفیانه و اشعار فارسی مرشد و راهنما و دارای مقام ولایت است و به سرچشمه حیات دست یافته است.
نام و نسب
دربارهٔ نام و نسب خضر در منابع تاریخی اسلامی اختلاف زیادی است. ابن حبیب (متوفی ۲۴۵ق)، که از قدیمترین مورخان مسلمانی است که از خضر نام برده، او را از اعقاب اسحاق نبی دانسته و نامش را خضرون بن عمیایل ذکر کرده است.[۱]
ابن قتیبه (متوفی ۲۷۶ق)،[۲] به نقل از وهْب بن منبّه که به دروغپردازی معروف بود، نام خضر را بَلیا پسر مَلکان که پادشاهی بسیار بزرگ بوده آورده و نسب او را در نهایت به نوح پیامبر رسانده است.[۳]
مَقدِسی (متوفی بعد از ۳۵۵ق) خضر را براساس اقوال مختلف، با پیامبرانی چون ارمیا یا الیسَع یکی دانسته است. به نوشتهٔ وی، بسیاری از مردم او را پسرخاله و وزیر ذوالقرنین میدانند.[۴]
از جمله اقوال غریب دربارهٔ نژاد و نسب خضر آن است که گفتهاند پدر یا مادر او ایرانی یا رومیاند یا اینکه او فرزند فرعون زمانِ حضرت موسی(ع) است یا حتی برخی او را فرزند بلافصل حضرت آدم(ع) شمردهاند.[۵]
دلیل نامگذاری
نام خضر به دو صورت خِضْر و خَضِر آمده است. بنابر نقلهای متعدد، نام یا لقب خضر برای او از اینروست که وی بر هر جا که بنشیند یا نماز بگزارد زمین زیر پا و اطراف آن سبز و خرّم میشود.[۶]
در قرآن
نام وی صریحاً در قرآن نیامده، اما در آیات ۶۰ تا ۸۲ سوره کهف ماجرایی اسرارآمیز دربارهٔ دیدار موسی علیهالسلام با بندهای صالح حکایت شده که از او با تعبیر «عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتیناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا و عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً»[۷] یاد شده است. تقریباً همه عالمان اسلامی این بنده صالح را خضر خواندهاند.
داستان خضر در قرآن
- داستان خضر و موسی داستانی قرآنی در مورد ملاقات و همراهی موسی(ع) با خضر. این همراهی به درخواست و اصرار حضرت موسی(ع) بود. خضر با وجود مخالفت اولیه، با این شرط که موسی(ع) هیچ سؤالی از او نپرسد، همراهی را قبول میکند. در این همراهی سه عملِ سوراخ کردن کشتی، کشتن نوجوان و تجدید بنای دیوار توسط حضرت خضر رخ داد. موسی(ع) در هر سه مورد اعتراض کرده و همین، سبب جدایی این دو میشود. خضر در انتهاء علت کارهایی که انجام داد را گفت. این داستان یکبار در قرآن نقل شده و میان مفسران و متکلمان گفتگوهای بسیاری در مورد این داستان وجود داشته و دارد.[۸]
در منابع حدیثی اهل سنت
براساس آنچه در جوامع حدیثی اهلسنّت آمده است، این داستان قرآن از همان سالهای نخستین توجه مسلمانان را جلب کرده و سؤالات و اختلافاتی میان صحابه و تابعین برانگیخته بود.
- بنابر حدیثی در صحیح بخاری و صحیح مسلم، ابنعباس سؤال و اختلاف خود را با فردی دیگر، دربارهٔ هویت مرشد موسی، نزد اُبی بن کَعب میبَرد و او گفتار پیامبر را برایش نقل میکند: موسی در میان گروهی از بنی اسرائیل بود که ناگهان مردی نزد او آمد و به او گفت از خود داناتر کسی را میشناسی؟ پاسخ داد: نه. وحی آمد که آری بنده ما خضر. موسی از خداوند راه دیدار او را پرسید. خداوند آن ماهی را نشانه او قرار داد و به او گفته شد همین که آن ماهی را گم کردی، از همان راه که رفته بودی برگرد که به زودی به او برخواهی خورد.[۹] در این حدیث نبوی علاوه بر تصریح به نام خضر، سبب عزیمت موسی به مجمعالبحرین و نحوه ملاقات او با خضر توضیح داده شده است.
- همچنین بنابر روایتی دیگر، ابنعباس در پاسخ به سؤال سعید بن جبیر، موسای مذکور در این ماجرا را همان پیامبر مشهور بنیاسرائیل، موسی بن عمران، دانسته و نوف بکالی، از اصحاب علی علیهالسلام، را به سبب اعتقاد به اینکه او موسای دیگری است، دروغگو خوانده و در برخی نقلها از او با تعبیر دشمن خدا یاد کرده است.[۱۰]
در منابع حدیثی شیعه
در منابع حدیثی شیعه نیز مطالبی دربارهٔ دیدار موسی و خضر نقل شده است.
- بر اساس حدیثی از امام صادق(ع)، مسجد سهله در کوفه محل همان صخرهای است که ظهور خضر بر حضرت موسی در کنار آن صورت گرفته است.[۱۱] با توجه به این حدیث، احتمالاً در آیات مربوط، مقصود از «مجمعالبحرین» (مَجمَع بَینهما) دجله و فرات است. همچنین حدیثی ناظر به حیات طولانی خضر دستکم تا عصر پیامبر اسلام نقل شده است.
- ابنبابویه در عیون أخبار الرضا[۱۲] حدیثی نبوی را به نقل از امام رضا(ع) از پدران بزرگوارش تا امام علی(ع) روایت کردهاست که براساس آن، خضر در هیئت پیرمردی بلندقد و تنومند با ریش انبوه بر پیامبراکرم و حضرت علی که در حال راه رفتن در یکی از کوچههای مدینه بودند وارد میشود و با آنها گفتگو میکند.[۱۳]
- مجلسی در جلد سیزدهم بحارالانوار[۱۴] بابی را به داستان موسی و خضر اختصاص داده و ۵۵ روایت را در این باب درج کرده است. بخشی از این روایات به نقل جزئیات ملاقات موسی و خضر اختصاص یافته و در بخشی از آنها نیز به مضامینی چون تعیین هویت خضر و پیامبر بودن یا نبودن او توجه شده و متضمن مطالبی چون حاضر شدن او نزد اهل بیت(ع) و تسلیتگویی به آنان برای وفات پیامبر اسلام و نیز همراهی او با ذوالقرنین در جستجوی چشمه حیات و زنده بودن اوست.[۱۵]
از دیدگاه مقاتلبن سلیمان
اقوال مقاتل بن سلیمان را میتوان سرچشمه عناصر گوناگون داستان موسی و خضر در منابع اسلامی، خصوصاً تفاسیر قرآن، بهشمار آورد. وی در تفسیر خود بهویژه در پی تعیین دقیق مکانهای سفر موسی و خضر و تبیین انگیزههای آن است.[۱۶] وی[۱۷] نامخضر را «الیسع» دانسته، زیرا علمش به «وسعت» شش آسمان و زمین است و گفته است او در جایی میزیست که دو رود رسّ و کرّ در آن سوی سرزمین آذربایجان به هم میپیوندند و به دریا میریزند. بنا به نقل او،[۱۸] موسی خضر را در حالی که لباسی پشمین به تن داشت در جزیرهای ملاقات کرد و خضر با علم موهوبیاش بیدرنگ او را شناخت. مقاتل[۱۹] «رحمت» را در آیه ۶۵ سوره کهف، به نبوت تفسیر کرده[۲۰] و خضر را، همچون موسی، نبی دانسته است. از نگاه مقاتل برتری علم خضر بر علم موسی از باب تفاوتهایی است که خدا میان پیامبرانش نهاده،[۲۱] نه اینکه او مقامی برتر از نبوت داشته است.[۲۲]
از دیدگاه فخررازی
در میان مفسران بعدی، فخر رازی (متوفی ۶۰۶ق) با تفصیل بیشتری مسائل و موضوعات مرتبط با این داستان را از ابعاد گوناگون بررسی کرده است. از جمله اینکه موسی در این آیات مسلّماً موسی بن عمران پیامبر صاحب تورات بنیاسرائیل است، زیرا بنابر استدلال ابوبکر قفّال مروزی (متوفی ۴۱۷) اگر موسای دیگری (موسیبن میشابن یوسفبن یعقوب) منظور بود، باید قراین و صفات متمایزکنندهای برای او ذکر میشد، در حالی که اطلاق نام موسی موجب انصراف به موسای مشهور میشود. وی به موضوعات دیگری نیز توجه کرده است، از جمله لطایف مربوط به استادی و شاگردی، دو مسئله کلامی استطاعت و عصمت انبیا، و بحث فقهی دربارهٔ اباحه یا استحباب یا وجوب اطعام.[۲۳]
نبوت حضرت خضر
مسئله نبوت خضر از جمله مسائل اختلافی در میان مفسران است.
فخررازی[۲۴] شش دلیلی که مفسران برای اثبات نبوت خضر آوردهاند را رد کرده است.
شیخ طوسی[۲۵] از ابو علی جبائی و رمّانی (درگذشت ۳۸۴) نقل میکند که خضر پیامبر است و از ابن اخشید (درگذشت ۳۲۶) رأی مخالف این نظر را نقل میکند. اما خود هیچ اظهار نظری در این مورد ندارد.
ثعلبی خضر را پیامبری با عمر طولانی میداند که از نظر مردم پنهان است.[۲۶]
علامه طباطبائی در تفسیر المیزان نیز در جمعبندی آیات و روایات دربارهٔ حضرت خضر، ایشان را پیامبر خدا میداند که عمر طولانی کرده و هنوز زنده است.[۲۷]
بغوی معتقد است که خدا از طریق الهام، علم باطنی را به خضر عطا کرده است و نزد بیشتر اهل علم او پیامبر نیست.[۲۸]
در میان تراجمنویسان
در میان تراجمنویسان، ابن عساکر (درگذشت ۵۷۱)[۲۹] مطالب مبسوطی دربارهٔ خضر آورده است. وی ذیل نام خضر اخبار و حکایات متعددی را نقل کرده که بسیاری از آنها به افسانههای ناپذیرفتنی و خیالبافیهای شگفتانگیز شبیه است.
عبدالقادر بدران، که تاریخ مدینه دمشق را تلخیص و تهذیب کرده، از ابنعساکر به سبب نقل این حکایات به شدت انتقاد کرده است، زیرا به نظر او بیشتر این حکایت را جاعلان و راویان دروغپرداز ساختهاند.[۳۰]
ابن حجر عسقلانی (درگذشت ۸۵۲ق) در الاصابة[۳۱] از خضر نام برده و به تفصیل دربارهٔ وی سخن گفته است. در مباحث او، از اختلاف دربارهٔ صحابی بودن او بر فرض حیات وی تا زمان پیامبر اکرم و پس از ایشان خبر داده و گفته است که هیچیک از تراجمنگاران متقدم او را صحابی نخواندهاند. او اخباری که در مورد زندگانی او نقل شده است را تضعیف و رد کرده است.
ابوالفرج ابن جوزی (درگذشت ۵۹۷) اثری مستقل دربارهٔ خضر با نام عُجالةالمنتظِر فی شرح حالالخَضر تألیف کرده است. این کتاب گرچه امروزه در دسترس نیست، اما احتمالاً ابن کثیر[۳۲] و حاجی خلیفه[۳۳] آن را دیده و ابنجوزی تلخیصی از آن ارائه کرده است.[۳۴]
در نوشتههای عارفان
خضر در نوشتههای صوفیانه جایگاهی ویژه دارد. اعمال خارقالعاده وی در سفر با موسی موضوعی مهم و اثرگذار در سیر ادبیات عرفانی اسلام است، تا جایی که میتوان گفت داستان اسطورهای موسی و خضر منشأ بیشتر داستانهایی است که بعدها دربارهٔ سفرهای عرفانی همراه با راهنمایی روحانی نوشته شده است،[۳۵] چنانکه به نوشته ابوحیان غرناطی[۳۶] نقل این داستان در قرآن به منظور تأکید بر سفر در طلب علم از استاد و توصیه به خاکساری در برابر او و بیان آداب علمآموزی است.
بخشهای مختلف این داستان منبعی برای برداشتهای ذوقی صوفیانه و استعارات ادیبانه بوده است. مولوی،[۳۷] با الهام از این داستان، جسم صوفی را به کشتیای مانند میکند که باید شکسته شود و با عشق خضر ترمیم گردد. ابن عربی[۳۸] میان اعمال سهگانه خضر در مسیر سفر با حوادث زندگی موسی ارتباط برقرار کرده است: سوراخ کردن کشتی با نجات یافتن موسی به هنگام نوزادی از رود نیل؛ کشتن نوجوان با قتل قبطی به دست موسی؛ و درخواست نکردن مزد برای بازسازی دیوار با آب کشیدن موسی از چاه برای دختران شعیب در مَدْین.
تصور کلی و اساسی صوفیان و عارفان دربارهٔ خضر را میتوان تا حدی در سخنان ابنعربی یافت. وی در باب هفتاد و سوم الفتوحات المکیه و نیز در کتاب الجَوابُ المُستقیم عمّا سألَ عنهُ التّرمذی الحکیم به مسائل مرتبط با خضر پرداخته است، مانند شخصی یا نوعی بودن او و نحوه آن، رتبه خضریت و تعبیرات صوفیه از علم لدنی. به نوشته وی،[۳۹] خدا پس از وفات پیامبر اسلام چهار تن از رسولان را به جسم زنده نگاه داشت: ادریس، الیاس، عیسی و خضر. حیات خضر برخلاف سه نفر نخست نزد غیر صوفیان مورد اختلاف است، اما به نظر متصوفه خضر نیز زنده است و بر روی زمین با تن جسمانی زندگی میکند.
قدمای صوفیه غالباً به خضر به عنوان شخصی معین که زنده است معتقدند و برخی از آنان مدعی دیدار و مصاحبت با او یا تعلم نزد اویند. حکایات و اقوال متعددی دربارهٔ دیدارهای صوفیان با خضر در کتابهای آنان ذکر شده است. بنابر حکایت عطار نیشابوری،[۴۰] خضر، فردی ناشناس و با هیبت در قصر ابراهیم ادهم (درگذشت ۱۶۱) بر او ظاهر میشود و او را نصیحت میکند. وی در معرفی خود به ابراهیم میگوید که ارضی و بحری و برّی و سمائی است و نام معروفش خضر است و سپس ناپدید میشود. همچنین براساس حکایتی دیگر، خضر اسم اعظم را به او میآموزد.[۴۱]
موضوعات مطرح شده در میان متصوفه
از جمله موضوعات مطرح شده در میان متصوفه، مسئله نبوت خضر و مقایسه او با موسی از حیث علم و رتبه است. آنان بیشتر، «علم» را در «عَلّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً» (ترجمه:و علم فراوانی از نزد خود به او آموخته بودیم)[۴۲] همان علم لدنّی میدانند و به نبوت، علم ظاهر میگویند. به این ترتیب، در ماجرای موسی و خضر، اعمال خضر از آثار علم او به باطن و براساس علم لدنّی اوست و اعتراضات موسی ناشی از مبعوث بودن او به احکام ظاهر است. به گفته ابنعربی[۴۳] مردم از حیث تقرب در طبقات مختلفی قرار میگیرند، به گونهای که اهل هر طبقه ذوق و درکی دارند که گروه دیگر از آن بیخبر است، چنانکه خضر به موسی علیهالسلام میگوید که خدا به من علمی داده است که تو از آن بیخبری و به تو دانشی عطا کرده است که من از آن آگاه نیستم.[۴۴]
مولوی نیز در مثنوی[۴۵] ابیاتی را دربارهٔ آموزش موسی نزد خضر ناظر به همین مقام آورده است. همچنین نجم رازی (متوفی ۶۵۴)،[۴۶] با استناد به آیه ۶۵ سوره کهف، خضر را دارای پنج مرتبه دانسته است: عبدیت، قبول بیواسطه حقایق از خداوند، دریافت رحمت خاص از مقام عندیت، شرف تعلم بیواسطه علوم، و دریافت بیواسطه علوم لدنّی. به نوشته او[۴۷] موسی علم تورات را به واسطه الواح از خدا دریافت کرد و یکی از فواید همنشینی با خضر برای موسی آن بود که دلش شایستگی کتابت بیواسطه حق را مییافت.[۴۸]
اما همه صوفیان بر این نظر نیستند. ابونصر سراج[۴۹] رأی کسانی را که داستان موسی و خضر را دالّ بر نقص موسی و فضل خضر دانستهاند قاطعانه رد کرده و صریحاً انبیا را برتر از اولیا شمرده است. به نوشته وی[۵۰] اگر ذرهای از انوار موسی بر خضر آشکار میشد، خضر میسوخت و از بین میرفت اما خدا موسی را از این کار منع کرده بود.[۵۱] از میان صوفیان شیعی نیز سید حیدر آملی (متوفی بعد از ۷۹۴) در نص النصوص برای خضر مقامی جز نبوت قائل نیست و او را در ردیف انبیا، پس از لقمان و پیش از الیاس، قرار داده است.[۵۲]
در مجموع، قول به برتری خضر بر موسی ظاهراً محمل صحیحی ندارد، زیرا علاوه بر تعارض با نصوص قرآنی، با اعتقادات و احکام شرعی نیز ناسازگار است. گفتنی است در منابع دیگری، غیر از کتب صوفیه، نیز اخباری ناظر به رؤیت یا همراهی با خضر ذکر شده است.[۵۳]
ابن ابی جمهور احسائی (زنده در ۹۰۴) در تأویل طول عمر خضر،[۵۴] مراد از نهرها در قرآن[۵۵] را «علم حقیقت» میداند که زندگانی ابدی حقیقی به برکت آن حاصل میشود و در حقیقت خضر علیهالسلام از این آب نوشیده است. سرچشمه این آب، چشمه ولایت و منبع خلافت الهی است و هر که از آن بنوشد تا ابد باقی میماند و در بهشت حقیقی جاودان خواهد بود.
در شعر و کتب ادب
در شعر و کتب ادب عرب
در شعر و کتب ادب عرب نیز، گاه در طرح مفاهیمی چون دسترسی به آب حیات و گاه در مقام استمداد و هدایتجویی، نام خضر برده شده است. گذشته از این، ابوالعلاء معرّی (متوفی ۴۴۹ق) در قصیدهای صریحاً نشان داده است که به زندگی جاودانی خضر اعتقادی ندارد. وی در این قصیده از حیات خضر در آن زمانه با طعنه یاد کرده است و کسانی را که چنین خبری را به دیگران دادهاند، دروغگو خوانده است.[۵۶]
همچنین جاحظ،[۵۷] به نقل از مقاتل بن سلیمان، گفتگویی مجعول را آورده که در آن موسی علیهالسلام از خضر دربارهٔ اینکه کدام حیوان را بیشتر دوست دارد سؤال کرده و خضر به تفصیل به او پاسخ داده است.[۵۸]
در شعر و کتب ادب فارسیزبان
از میان شاعران فارسیزبان، وقار شیرازی (متوفی ۱۲۹۸ق)، فرزند ارشد وصال شیرازی، مثنوی مفصّلی به نام خضر و موسی سروده است. اشعار وی به شیوه مثنوی مولوی است و آیات قرآن و احادیث و اقوال مفسران دربارهٔ خضر، بهطور صریح یا به اشاره، در آن آمده است.[۵۹]
به خضر و مسائل مرتبط با او در تألیفات معاصر نیز توجه شده از جمله اینکه مسئله نبی یا ولی بودن او بحثهایی در پی داشته است.[۶۰] برخی بحثهای تطبیقی نیز دربارهٔ شخصیت خضر صورت گرفته است.[۶۱] در ایران نیز در سالهای اخیر کتابهایی در اینباره منتشر شده است، از جمله: خضر و موسی در فرهنگ اسلامی، تألیف قدرتالله مرادی (تهران ۱۳۸۱ش)؛ رساله دربارهٔ خضر علیهالسلام، تألیف احمد مهدوی دامغانی (تهران ۱۳۸۶ش)؛ العبدالعالم، المنهج و الحیاة، تألیف عماد هلالی (قم ۱۳۸۶). همچنین کتابی به زبان آلمانی، نوشته پاتریک فرانکه(Patrick Franke)، با عنوان ملاقات با خضر به چاپ رسیده است.
قدمگاههای خضر
جایگاههای مختلفی در سرزمینهای اسلامی به خضر منسوب است. یکی از مقامات مسجد کوفه، مقام خضر است. در ضلع جنوبی مسجد سهله نیز مقام خضر قرار دارد. در روایتی این مسجد، محل دیدار موسی و خضر بوده است.[۶۲] در عراق مکانهای بسیاری به مقام خضر مشهورند و گاهی بیش از ۱۵۰ مقام برای خضر شناخته شده است.[۶۳] در بغداد هم مکانی مشهور در کنار دجله نزدیک پل باب المعظم به نام مقام خضر الیاس معروف است. در مصر، اردن، فلسطین، سوریه نیز مقامهایی به نام خضر معروف است. داعش پس از تصرف برخی از مناطق سوریه و عراق، برخی از اماکن تاریخی و مذهبی را تخریب کردند و در این میان مقام خضر در ادلب[۶۴] و تلعفر[۶۵] ویران شد.
در کنار شهر قم کوهی وجود دارد که از فراز آن میتوان همه شهر را با یک نگاه طی کرد. این کوه با قدمت سه هزار سال به حضرت خضر(ع) منسوب است.[۶۶]
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ ابن حبیب، المحبر، ص۳۸۸
- ↑ ابنقتیبه، المعارف، ص۴۲
- ↑ رجوع کنید به: مقدسی، آفرینش و تاریخ، ج ۱، ص۴۵۶؛ مجلسی، ج ۱۳، ص۳۰۳ که نام او را الیاس آورده است
- ↑ مقدسی، آفرینش و تاریخ، ج۱، ص۴۵۶
- ↑ ابنحجر عسقلانی، الاصابة، ج۱، ص۴۲۹–۴۳۰؛ نیز رجوع کنید به: د. اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه
- ↑ برای نمونه رجوع کنید به: طبری، جامع البیان، ذیل کهف: ۶۵؛ ثعلبی، الکشف و البیان، ج۶، ص۱۸۲؛ برای وجهی دیگر رجوع کنید به: ابنکثیر، قصص الانبیاء، ص۳۹۳
- ↑ کهف: ۶۵
- ↑ رجوع کنید به: داستان خضر و موسی
- ↑ بخاری، صحیح، ج۱، ص۲۶–۲۷، ج۴، ص۱۲۶–۱۲۷؛ مسلمبن حجاج، الجامع الصحیح، ج۷، ص۱۰۷–۱۰۸
- ↑ بخاری، صحیح، ج۱، ص۳۸۴۰، ج ۴، ص۱۲۷؛ مسلمبن حجاج، الجامع الصحیح، ج۷، ص۱۰۳–۱۰۵؛ برای شرح حدیثی نبوی دربارهٔ موسی و خضر رجوع کنید به: نیفر، المجلةالزیتونیة، ج۱، ش ۲، ص۵۸–۶۳، ش۵، ص۲۲۷–۲۳۱
- ↑ رجوع کنید به:ابنبابویه، من لایحضره الفقیه، ۱۴۱۴، ج۱، ص۲۳۲؛ طوسی، تهذیب الاحکام، ۱۳۷۶ش، ج۳، ص۲۷۷
- ↑ ابنبابویه، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۹۱۰
- ↑ برای نقلقول حدیث و استنتاج از آن رجوع کنید به: مهدوی دامغانی، رساله دربارهٔ خضر، ص۲۲–۲۴
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ص۲۷۸–۳۲۲
- ↑ نیز رجوع کنید به: طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۴۱۷ق، ج۱۳، ص۳۵۲
- ↑ رجوع کنید به:نویا، تفسیر قرآنی و زبان عرفانی، ترجمه اسماعیل سعادت، ص۷۲
- ↑ مقاتل بن سلیمان، تفسیر مقاتل، ذیل کهف: ۶۰، ۶۵
- ↑ ذیل کهف: ۶۵
- ↑ مقاتل بن سلیمان، تفسیر مقاتل، ذیل کهف: ۶۰، ۶۵
- ↑ رجوع کنید به: به زمخشری، الکشاف، ج ۲، ص۷۳۳
- ↑ رجوع کنید به: بقره: ۲۵۳؛ اسراء: ۵۵
- ↑ برای گزارشی تحلیلی از اقوال مقاتل در اینباره رجوع کنید به: نویا، تفسیر قرآنی و زبان عرفانی، ترجمه اسماعیل سعادت، ص۷۲–۷۴
- ↑ برای تفصیل بیشتر رجوع کنید به: فخررازی، التفسیر الکبیر، ج۲۱، ص۱۴۳–۱۶۲
- ↑ فخررازی، التفسیر الکبیر، ج ۲۱، ص۱۴۸–۱۴۹
- ↑ ذیل کهف: التبیان فی تفسیر القرآن، ۶۷–۶۸
- ↑ ثعلبی، عرائس المجالس، ص۱۹۸؛ نیز رجوع کنید به: نووی، تهذیب الاسماء و اللغات، قسم ۱، ج۱، ص۱۷۶–۱۷۷
- ↑ طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۴۱۷ق، ج۱۳، ص۳۵۲.
- ↑ بغوی، تفسیر البغوی، ج۳، ص۱۷۳
- ↑ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۶، ص۳۳۹–۴۳۴
- ↑ ابنعساکر، تهذیب تاریخ دمشقالکبیر، از عبدالقادر بدران، تعلیقات بدران، ج ۵، ص۱۵۹، ۱۶۴
- ↑ ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج۱، ص۴۲۹–۴۵۲
- ↑ رجوع کنید به: ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۱، ص۳۸۵، ۳۹۰؛ ابن کثیر، قصص الانبیاء، ص۳۹۷، ۴۰۲–۴۰۳
- ↑ حاجی خلیفه، حیاة الحیوان الکبری، ج۲، ستون ۱۱۲۵
- ↑ بروکلمان، Geschichte der arabishen Litteratur ذیل، ج۱، ص۹۱۷؛ در اینباره رجوع کنید به: علوچی، مؤلفات ابن جوزی، ص۱۲۰، ۱۶۱
- ↑ نویا، تفسیر قرآنی و زبان عرفانی، ترجمه اسماعیل سعادت، ص۷۲
- ↑ غزناطی، تفسیر البحر المحیط، ج۶، ص۱۴۸
- ↑ مولوی، مثنوی، ۱۳۵۵ش، ج۵، ص۲۴۶، بیت ۲۶۷۳۴، نیز رجوع کنید به: ج۱، ص۲۳۸، بیت ۴۳۱۵–۴۳۱۶
- ↑ ابن عربی، فصوص الحکم، ص۲۰۲–۲۰۵
- ↑ ابن عربی، الفتوحاتالمکیة، ج۲، ص۵۶
- ↑ عطار نیشابوری، تذکرةالاولیاء، ص۱۰۳؛ عطار، الهینامه، ص۲۰۱–۲۰۲
- ↑ سلمی، طبقات الصوفیه، ص۳۰–۳۱؛ هجویری، کشف المحجوب، ص۱۳۰؛ برای حکایات متعدد دیگر رجوع کنید به: مهدوی دامغانی، رساله دربارهٔ خضر، ص۳۸–۳۹
- ↑ کهف: ۶۵
- ↑ ابن عربی، الفتوحاتالمکیة، ج۲، ص۴۱
- ↑ برای تفصیل اقوال ابنعربی دربارهٔ خضر رجوع کنید به: مهدوی دامغانی، رساله دربارهٔ خضر، ص۳۲–۳۷، ۴۰–۴۲
- ↑ مثنوی، ج۲، دفتر۳، بیت ۱۹۶۲–۱۹۷۲
- ↑ نجم رازی، مرصاد العباد، ص۲۳۶–۲۳۹
- ↑ نجم رازی، مرصاد العباد، ص۲۳۹
- ↑ برای دیگر اقوال صوفیان دربارهٔ برتری خضر بر موسی رجوع کنید به: مهدوی دامغانی، رساله دربارهٔ خضر، ص۵۰–۵۲
- ↑ سراج، ص۴۲۲–۴۲۳
- ↑ سراج، اللمع فی التصوف، ص۴۲۴
- ↑ نیز رجوع کنید به: هجویری، کشف المحجوب، ص۳۰۳–۳۰۴
- ↑ رجوع کنید به: سید حیدر آملی، نص النصوص، ج۱، ص۱۸۱ و قسم جداول، ص۸
- ↑ برای برخی از آنها رجوع کنید به: مهدوی دامغانی، رساله دربارهٔ خضر، ص۶۵–۶۷
- ↑ احسائی، مسلک الافهام، ص۵۵۱
- ↑ رجوع کنید به: قمر۵۴
- ↑ معرّی، لزوم مالایلزم، ج۱، ص۴۸۸
- ↑ جاحظ، الحیوان، ج۷، ص۲۰۴
- ↑ رجوع کنید به: مهدوی دامغانی، رساله دربارهٔ خضر، ص۵۶–۵۹
- ↑ رجوع کنید به: وقار شیرازی، مثنوی خضر و موسی، مقدمه طاووسی، صیک دو، چهار
- ↑ رجوع کنید به: سقاف، القولالعطر فی نبوة سیدناالخضر، ص۳
- ↑ رجوع کنید به: کوماراسوامی، ص۱۵۷–۱۶۷
- ↑ ر. ک.. ابنبابویه، من لایحضره الفقیه، ۱۴۱۴، ج۱، ص۲۳۲؛ طوسی، تهذیب الاحکام، ۱۳۷۶ش، ج۳، ص۲۷۷
- ↑ ۱۶۸ مقام فی العراق للخضر؛ المدی پرس
- ↑ انهدام مقام خضر در ادلب سوریه؛ مشرق نیوز
- ↑ گزارشی از تخریب اماکن اسلامی در استان نینوا
- ↑ دائرة المعارف طهور
منابع
- آلوسی، روحالمعانی، بیروت: داراحیاء التراثالعربی، بیتا.
- حیدربن علی آملی، المقدمات من کتاب نصالنصوص فی شرح فصوص الحکم لمحییالدین ابنالعربی، ج ۱، چاپ هانری کوربن و عثمان اسماعیل یحیی، تهران ۱۳۵۳ش.
- ابن ابیجمهور، مسلک الافهام و النور المنجی منالظلام، المعروف بمجلی، چاپ سنگی تهران، ۱۳۲۹ش.
- ابنبابویه، عللالشرایع، نجف ۱۳۸۵–۱۳۸۶، چاپ افست قم، بیتا.
- ابنبابویه، عیون اخبارالرضا، چاپ مهدی لاجوردی، قم ۱۳۶۳ش.
- ابنبابویه، کتاب مَن لایحضُرُه الفقیه، چاپ علیاکبر غفاری، قم، ۱۴۱۴.
- ابنحبیب، کتابالمُحَبَّر، چاپ ایلزهلیشتن اشتتر، حیدرآباد، دکن ۱۳۶۱/۱۹۴۲، چاپ افست بیروت، بیتا.
- ابنحجر عسقلانی، کتابالاصابة فی تمییزالاصحابة، مصر ۱۳۲۸، چاپ افست بیروت، بیتا.
- ابنعربی، الفتوحات المکیة، بیروت: دارصادر، بیتا.
- ابنعربی، فصوصالحکم، والتعلیقات علیه بقلم ابوالعلاء عفیفی، تهران، ۱۳۶۶ش.
- ابنعساکر، تاریخ مدینة دمشق، چاپ علی شیری، بیروت، ۱۴۱۵–۱۴۲۱/ ۱۹۹۵–۲۰۰۱.
- ابنعساکر، تهذیب تاریخ دمشقالکبیر، از عبدالقادر بدران، بیروت، ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
- ابنقتیبه، المعارف، چاپ ثروت عکاشه، قاهره، ۱۹۸۱م.
- ابنکثیر، البدایة و النهایة، چاپ علی شیری، بیروت، ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
- ابنکثیر، قصصالانبیاء، بیروت، ۱۹۸۸.
- ابنماجه، سنن ابنماجة، چاپ محمدفؤاد عبدالباقی، قاهره، ۱۳۷۳/ ۱۹۵۴، چاپ افست، بیروت، بیتا.
- ابوالعلاء معرّی، لزوم مالایلزم: اللزومیات، بیروت، ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
- ابوحیان غرناطی، تفسیرالبحرالمحیط، بیروت، ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
- ابونصر سراج، کتاب اللُّمَع فیالتصوف، چاپ رینولد الین نیکلسون، لیدن ۱۹۱۴، چاپ افست تهران بیتا.
- محمدبن اسماعیل بخاری، صحیحالبخاری، چاپ محمد ذهنیافندی، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱، چاپ افست بیروت، بیتا.
- حسینبن مسعود بغوی، تفسیرالبغوی، چاپ خالد عبدالرحمان عک، بیروت: دارالمعرفة، بیتا.
- احمدبن محمد ثعلبی، قصصالانبیاء، المسمی عرائس المجالس، بیروت: المکتبة الثقافیة، بیتا.
- حمدبن محمد ثعلبی، الکشف و البیان، المعروف تفسیرالثعلبی، چاپ علی عاشور، بیروت، ۱۴۲۲/۲۰۰۲.
- عمروبن بحر جاحظ، کتابالحیوان، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر، ۱۳۸۵ ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ ۱۹۶۹، چاپ افست بیروت، بیتا.
- حاجیخلیفه؛ محمدبن موسی دمیری، حیاةالحیوان الکبری، چاپ ابراهیم صالح، دمشق، ۱۴۲۶/۲۰۰۵.
- حسینبن محمد دیاربکری، تاریخالخمیس فی احوال انفس نفیس، قاهره، ۱۲۸۳/۱۸۶۶، چاپ افست بیروت، بیتا.
- زمخشری.
- حسنبن علی سقاف، القولالعطر فی نبوة سیدناالخضر، عَمّان، ۱۴۱۳/۱۹۹۲.
- محمدبن حسین سلمی، طبقاتالصوفیة، چاپ نورالدین شریبه، حلب، ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
- لویس شیخو، «الیاالنبی»، المشرق، ش ۱۵ (۱۹۰۶).
- طباطبائی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۱۷ق.
- طبری، جامع.
- محمدبن حسن طوسی، التبیان فی تفسیرالقرآن، چاپ احمد حبیب قصیرعاملی، بیروت، بیتا.
- محمدبن حسن طوسی، تهذیبالاحکام، چاپ علیاکبر غفاری، تهران، ۱۳۷۶ش.
- محمدبن ابراهیم عطار، الهینامه، چاپ فؤاد روحانی، تهران، ۱۳۶۴ش.
- محمد بن ابراهیم عطار، تذکرةالاولیاء، چاپ محمد استعلامی، تهران، ۱۳۶۰ش.
- عبدالحمید علوچی، مؤلفات ابنالجوزی، بغداد، ۱۳۸۵/۱۹۶۵.
- محمدبن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، قاهره، بیتا. چاپ افست تهران، بیتا.
- محمدبن عبداللّه کسائی، قصصالانبیاء، چاپ اسحاق آیزنبرگ، لیدن، ۱۹۲۲–۱۹۲۳.
- مجلسی.
- مسلمبن حجاج، الجامعالصحیح، بیروت: دارالفکر، بیتا.
- مقاتلبن سلیمان، تفسیر مقاتلبن سلیمان، چاپ عبداللّه محمود شحاته، قاهره، ۱۹۷۹–۱۹۸۹.
- مطهربن طاهر مقدسی، آفرینش و تاریخ، مقدمه، ترجمه و تعلیقات از محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، ۱۳۷۴ش.
- جلالالدین محمدبن محمد مولوی، کلیات شمس، یا، دیوان کبیر، چاپ بدیعالزمان فروزانفر، تهران، ۱۳۵۵ش.
- جلالالدین محمدبن محمد مولوی، مثنوی معنوی، تصحیح رینولد الین نیکلسون، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران، ۱۳۶۳ش.
- احمد مهدوی دامغانی، رساله دربارهٔ خضر عیلهالسلام، تهران، ۱۳۸۶ش.
- عبداللّهبن محمد نجمرازی، مرصادالعباد، چاپ محمدامین ریاحی، تهران، ۱۳۶۵ش.
- یحییبن شرف نووی، تهذیب الاسماء واللغات، مصر: ادارةالطباعة المنیریة، بیتا، چاپ افست تهران، بیتا.
- پل نویا، تفسیر قرآنی و زبان عرفانی، ترجمه اسماعیل سعادت، تهران، ۱۳۷۳ش.
- محمدبشیر نیفر، «الحدیثالشریف: شرح حدیث موسی و الخضر»، المجلةالزیتونیة، ج۱، ش ۲ (شعبان ۱۳۵۵)، ش۵ (ذیقعده ۱۳۵۵).
- احمدبن محمدشفیع وقار شیرازی، مثنوی خضر و موسی، چاپ محمود طاووسی، تهران، ۱۳۶۰ش.
- علیبن عثمان هجویری، کشفالمحجوب، چاپ و. ژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ افست تهران، ۱۳۵۸ش.
- Carl Brockelmann, Geschichte der arabishen Litteratur, Leiden 1943-1949 Supplementband, ۱۹۳۷–۱۹۴۲.
- Ananda K. Coomaraswamy, What is civilization? and other essays, Ipswich ۱۹۸۹.
- EI2, s.v. "Al-Khadir" (by A. J. Wensinck).
پیوند به بیرون
- منبع مقاله : دانشنامه جهان اسلام
- مقاله خضر در ادبیات فارسی از دانشنامه جهان اسلام
- دائرة المعارف بزرگ اسلامی