پرش به محتوا

اجل معلق: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی شیعه
P.motahari (بحث | مشارکت‌ها)
جز منابع: کم‌وزیاد‌کردن منابع
P.motahari (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۴۱: خط ۴۱:
* طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامىِ جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
* طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامىِ جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
* طبرسی، فضل بن حسن، مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصرخسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
* طبرسی، فضل بن حسن، مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصرخسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
* قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، تهران،‌ دار الکتب اسلامیه، چاپ ششم، ۱۳۷۱ش.
* قرشی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، تهران،‌ دار الکتب اسلامیه، چاپ ششم، ۱۳۷۱ش.


{{پایان}}
{{پایان}}

نسخهٔ ‏۱۷ مارس ۲۰۱۹، ساعت ۱۱:۰۸

اَجَل مُعَلََّقْ، زمان نامعين و تغییرپذیر مرگ انسان است. اجل معلق در برابر اجل مُسَمّیٰ است که به زمان حتمی مرگ انسان می‌گویند که تنها خدا به آن آگاهی دارد. به‌باور سیدمحمدحسین طباطبایی، اجل معلق، زمان مرگ هر فرد براساس شرایط بدنی اوست که ممکن است براثر عوامل خارجی، عقب یا جلو بیفتد.

برپایهٔ منابع اسلامی، اموری همچون صدقه، صله‌رحم، خوش‌رفتاری با همسایگان، ترک گناه و زیارت امام حسین، مرگ انسان را به تأخیر می‌اندازند. اموری نیز باعث کوتاه‌شدن عمر می‌شوند؛ ازجمله ارتکاب برخی از گناهان مانند زنا، آزار پدر و مادر، قسم دروغ، قطع ارتباط با خویشاوندان.

اجل

در زبان عربی به دوره زمانی هر چیزی یا آخر دوره زمانی آن، «اَجَل» می‌گویند.[۱] اجل وقتی درباره انسان به‌کار می‌رود، به‌معنای زمان پایان حیات یا همان زمان مرگ او است.[۲] در قرآن از دو نوع اجل برای انسان سخن آمده است: یکی با قید «مُسَمّیٰ» و دیگری بدون‌قید که مفسران از آن با نام‌های اجل غیرمسمی، قضای غیرمحتوم[۳] و اجل معلق یاد می‌کنند.[۴]

تعریف اجل مُعَلَّق

به‌گفته علامه طباطبایی اجل مُسَمّیٰ، زمان حتمی یعنی تغییرناپذیر مرگ انسان است که تنها خدا آن را می‌داند. اجل مُعَلَّق در برابر آن قرار دارد و به‌معنای زمان طبیعی مرگ انسان است که تغییر می‌پذیرد.[۵] به‌باور وی اجل معلق، زمان مرگ فرد براساس شرایط بدنی اوست؛ یعنی فردی که براساس شرایط بدنی‌اش، مثلاً می‌تواند صد سال عمر کند، اجل معلق او (یعنی زمان مرگش) در صدسالگی است؛ اما ممکن است همین فرد بر اثر عواملی، مرگش زودتر یا دیرتر روی دهد و این اجل مسمای او است.[۶]

منشأ شکل‌گیری مسئله اجل معلق

بحث‌ها درباره اجل مُعَلَّق و اجل مُسَمّیٰ، ذیل آیات قرآن، و ازجمله آیه دوم سوره انعام شکل گرفته است[۷] که در آن از وجود دو اجل برای انسان سخن آمده است: «هُوَ الَّذِى خَلَقَكُم مِّن طِينٍ ثُمَّ قَضىَ أَجَلًا وَ أَجَلٌ مُّسَمًّى عِندَهُ» (او کسى است كه شما را از گِل آفرید؛ آنگاه اجلى مقرر کرد و اجل معین پیش اوست).

برپایه این آیه، برخی از مفسران گفته‌اند: دو اجل حتمی و غیرحتمی برای انسان وجود دارد:[۸] اولی همان اجل مسمی است که با همین نام در آیه آمده است؛ دومی را هم اجل معلق نامیده‌اند.[۹]

البته تفسیرهای دیگری هم درخصوص دو نوع اجل مذکور در آیه مطرح شده است.[۱۰] برای مثال برخی گفته‌اند: منظور از اجل مسمی در آیه، دوره زندگی انسان، از مرگ تا آغاز قیامت و منظور از اجل غیرمسمی، دوره زمانی زندگی انسان در دنیا است.[۱۱] همچنین گفته‌اند: منظور از اجل مسمی پایان عمر انسان‌هایی است که هنوز زنده‌اند؛ در مقابلِ اجل دیگر که پایان عمر کسانی است که مرده‌اند.[۱۲]

عوامل مؤثر بر اجل معلق

برپایه آیات قرآن و احادیث، انجام‌دادن بعضی از کارها، سبب به‌تأخیرافتادن یا جلوافتادن اجل معلق می‌شود.[۱۳] سیدمحمدحسین طباطبایی با استناد به آیات سوم و چهارم سوره نوح، نوشته است: عبادت خدا، تقوا و اطاعت از پیامبر، مرگ را به تأخیر می‌اندازد.[۱۴]

شیخ طوسی از امام صادق(ع) نقل کرده است: «کسانی که بر اثر گناهانشان می‌میرند، بیشتر از کسانی‌اند که به مرگ طبیعی می‌میرند و کسانی که با نیکوکاری عمرشان طولانی می‌شود، بیشتر از کسانی‌اند که به‌صورت طبیعی عمرشان زیاد است.»[۱۵]

در روایات اسلامی، اموری چون صدقه، صله رحم، خوش‌رفتاری با همسایگان، ترک گناه، زیارت امام حسین، شکر فراوان و قرائت سوره توحید پس از هر نماز، اجل معلق را به‌تأخیر می‌اندازند.[۱۶] همچنین ارتکاب برخی از گناهان مانند زنا، آزار پدر و مادر، قسم دروغ و قطع ارتباط با بستگان اجل معلق را جلو می‌اندازند.[۱۷]

جستارهای وابسته

پانویس

الگوی پانویس غیرفعال شده است. لطفا از الگوی پانوشت استفاده شود

منابع

  • ابوطالبی، «اجل»، دایرةالمعارف قرآن کریم، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۲ش.
  • بیات، محمدحسین، «اجل معلق و اجل مسمی از منظر آیات و تجلی آن در روایات»، سراج منیر، ش۲۲، ۱۳۹۵ش.
  • طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامىِ جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
  • طبرسی، فضل بن حسن، مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصرخسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
  • قرشی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، تهران،‌ دار الکتب اسلامیه، چاپ ششم، ۱۳۷۱ش.


  1. قرشی، قاموس قرآن، ذیل واژه «اجل».
  2. ابوطالبی، «اجل»، ص۱۶۱.
  3. بیات، «اجل معلق و اجل مسمی از منظر آیات و تجلی آن در روایات»، ص۸.
  4. نگاه کنید به طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۷، ص۹ و ج۱۲، ص۳۰.
  5. طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۷، ص۱۰.
  6. طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۷، ص۱۰.
  7. برای نمونه نگاه کنید به طبرسی، مجمع‌البیان، ۱۳۷۲ش، ج۴، ص۴۲۳و۴۲۴؛ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۷، ص۸تا۱۰.
  8. نگاه کنید به طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۷، ص۹؛
  9. نگاه کنید به طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱۲، ص۳۰.
  10. طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۴، ص۴۲۳و۴۲۴.
  11. طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۴، ص۴۲۳.
  12. طبرسی، مجمع‌البیان، ۱۳۷۲ش، ج۴، ص۴۲۴.
  13. ابوطالبی، «اجل»، ص۱۶۳.
  14. طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲۰، ص۲۸.
  15. شیخ طوسی، امالی، ۱۴۱۴ق، ص۳۰۵.
  16. ابوطالبی، «اجل»، ص۱۶۳.
  17. ابوطالبی، «اجل»، ص۱۶۳و۱۶۴.